بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولاً به همه برادران و خواهران عزیز معلم و خدمتگزار آموزش و پرورش کشور خوشآمد عرض میکنیم. هر سال به مناسبت «روز معلم» ما دیداری با معلمان عزیز داریم، لیکن این جلسهی صمیمی و نسبتاً طولانی -که امروز خواهیم داشت- اولینبار است که اینجا تشکیل میشود. من خوشحالم از اینکه امروز ساعتی در جمع فرزانگان، معلمان و کمربستهگان تربیت و تعلیم نسل نوِ کشور خواهم بود.
به روح مطهر شهید مطهری و همچنین دو شهید برجستهی آموزش و پرورش -شهید رجایی و شهید باهنر- و بقیهی شهدای عزیز درود میفرستیم. این جلسه در درجهی اول، یک جلسهی نمادین برای ابراز ارادت به معلمان است. در واقع با اظهار ارادت به شما عزیزانی که اینجا تشریف دارید، ما بدین وسیله به جامعهی بزرگ معلمان در سراسر کشور، اظهار ارادت و اخلاص میکنیم و به آنها عرض میکنیم که ما قدر وجود شما، شغل شما و زحمات شما را میدانیم. در درجهی بعد، این جلسه فرصتی است برای اینکه ما از مسائل آموزش و پرورش، فراتر از گزارش و نوشته، از زبان و دل کسانی که در اعماق این اقیانوس وسیع مشغول تلاش و خدمت هستند، مطالبی را بشنویم.
اگر در پایان این جلسه وقتی باقی ماند، بنده هم چند جملهای عرض خواهم کرد. چنانچه وقتی هم باقی نماند، به استفادهی از بیانات شما بسنده خواهیم کرد. به هر صورت، امیدوارم که این جلسه انشاءالله جلسهی مبارکی باشد و ما و خانوادهی آموزش و پرورش کشور را نسبت به کار سنگینی که این مجموعهی بزرگ برای آینده و سرنوشت این کشور بر دوش دارد، یک قدم نزدیکتر کند.
این جلسه تاکنون، بسیار جلسهی خوبی بود. مطالبی که دوستان بیان کردند، مطالب کارشناسی بود. خود شما معلمید و در دقایق کار آموزش و پرورش واردید، مطلعید و نظراتتان برای امثال ما حجت است. من مواردی را از بیانات دوستان یادداشت کردم. البته بعضی تکرار حرفهایی بود که قبلیها زده بودند و تأکید میکرد بر اهمیت این نکاتی که مورد نظر شما دوستان بود. بخشی از اینها به عهدهی وزیر محترم و مدیران عالی وزارتخانه است که اینجا حضور دارند و بعضی فراتر از حوزهی کار و تواناییهای وزارت آموزش و پرورش است؛ یعنی به عهدهی دستگاه دولتی است. آنچه را هم که ما باید در این زمینه سفارش و تأکید کنیم، به توفیق الهی خواهیم کرد.
آنچه که مهم است و همهی شما به آن توجه دارید و در بیانات دوستان تکرار شد، این است که آموزش و پرورش سنگ بنای آیندهی کشور است. ما اگر مشکلاتی در زمینههای اخلاقی و رفتاری، علمی، اعتماد به نفسِ ملی و عمومی و در زمینههای گوناگون دیگر داریم، در ریشهکاوىِ اینها به آموزش و پرورش میرسیم. همانطور که بعضی دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراکز دیربازده است، لیکن بازده آموزش و پرورش یک بازده حیاتی، تعیینکننده و ماندگار است. اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همهی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بیمعنی است؛ فکر میکنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیلدار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دورهی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. این را به عنوان یک مثال عرض کردم برای روشن شدن این مطلب که آموزش و پرورش چقدر میتواند در آیندهی یک کشور اثر بگذارد، که البته برای شما هم روشن است.
اکنون اقتصادِ مبتنی بر علم، سیاستِ مبتنی بر علم و جامعهی علممحور، جزوِ شعارهای امروز دنیاست. ما اگر بخواهیم از قافلهی حرکت جهانی عقب نمانیم - چه برسد به اینکه بخواهیم نقش تعیینکننده، پیشرونده و پیشبرنده ایفا کنیم - چارهای نداریم جز اینکه یک نگاه بنیانی و اساسی به آموزش و پرورش بیندازیم. در زمینهی عدالت هم همینطور است. بعضی از دوستان به مسئلهی عدالت در آموزش و پرورش اشاره کردند؛ اگر ما در مدیریت آموزش و پرورش به مسئلهی عدالت توجه کنیم، نتیجه این خواهد شد که در آیندهی کشور، عدالت نسبی بین قشرها و مناطق کشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که اختلاف طبقاتی در آیندهی کشور روزبهروز بیشتر خواهد شد؛ تأثیرات آموزش و پرورش را ببینید!
نگاهِ غیر عدالتمحور، این است که ما در کشور مدارس پیشرفتهی مجهز به بهترین تجهیزات در یک جاهایی، و مدارس محرومِ کپری یا شبیه کپری در یک مناطق دیگر داشته باشیم؛ معلم ممتاز برجسته برای تعدادی از مدارس، و معلمان خسته یا کمسواد برای تعداد دیگری از مدارس داشته باشیم. این درست ضد نگاه عدالتمحور است. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه اینکه: جمعی از کودکان امروزِ ما بدون هیچ دلیلی (جز اینکه یا پول دارند یا در یک منطقهی برخوردار زندگی میکنند) از عالیترین تحصیلات برخوردار خواهند شد و یک عدهی دیگر در سطوح بسیار پایینی خواهند ماند، پیش نخواهند رفت و استعدادهایشان رشد نخواهد کرد. البته عدالت به معنای این نیست که ما با همهی استعدادها با یک شیوه برخورد کنیم؛ نه، استعدادها بالأخره مختلف است؛ نباید بگذاریم استعدادی ضایع بشود و برای پرورش استعدادها بایستی تدبیر بیندیشیم؛ در این تردیدی نیست. اما ملاک، باید استعدادها باشد، لاغیر. عدالت، این است.
بنابراین نتیجه این شد که آموزش و پرورش آن قاعدهی اساسی، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسیون اساسی برای بنای رفیعی است که ما میخواهیم برای آیندهی کشورمان داشته باشیم. این یک واقعیتی است که ما را دهها سال عقب نگه داشتهاند و این دهها سال، تصادفاً در دوران شکوفایی و پیشرفت علمی بوده است. ما بدون اینکه خودمان بخواهیم و ارادهای داشته باشیم، دهها سال - از اواخر دوران قاجار تا تمام دوران پهلوی - ما را عقب نگه داشتند؛ این واقعیتی است. ما امروز باید عرق بریزیم، تلاش کنیم و همهی توانمان را مصرف کنیم تا این فاصله را تا آنجایی که ممکن است، کم کنیم. اعتقاد بنده بر اساس تجربه و نگاههای علمی کارشناسانی که در این زمینهها نظر دادهاند، این است که «میتوانیم»؛ این چیزی نیست که ممکن نباشد. در سنن الهی و قوانین آفرینش، راههای میانبر، فراوان است؛ هنر این است که این راه میانبر را کسی پیدا کند؛ بنابراین میتوانیم ؛ منتها تلاش لازم دارد.
با این مقدمه، آنچه که ثابت میشود، حرفی است که چند نفر از شما برادرها و خواهرها گفتید و بنده هم عمیقاً به این حرف معتقدم که آموزش و پرورش، مهمترین دستگاه مولّد ماست؛ دستگاه مولّد، نه یک دستگاه مصرفکننده. ما بایستی برای آموزش و پرورش مایه بگذاریم. این مایه گذاشتن، فقط پول نیست؛ پول فقط جزئی از مایههایی است که باید گذاشت؛ مهمتر از پول، فکر است. بهترین و برجستهترین فکرها باید بنشینند برای آموزش و پرورش طراحی کنند؛ باید فلسفهی آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آیندهی آموزش و پرورش کشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا میخواهیم برویم و بر اساس آن خطکشی بشود، برنامهریزی بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به این احتیاج داریم. آموزش و پرورش باید از روزمرّگی بیرون بیاید؛ این اساس حرف است. البته مخاطب این حرف در درجهی اول، وزیر محترم و مسئولان عالی آموزش و پرورشاند و سپس همهی کسانی که در سلسله مراتب آموزش و پرورش و در هر نقطهای که میتوانند در خارج کردن آموزش و پرورش ما از حالت روزمرّگی و اسارت در چهارچوب روشهای متحجر و منسوخ تأثیر بگذارند.
من دو، سه نکتهی کوتاه هم در اینجا عرض بکنم؛ یکی مسئلهی «پرورشی» است. حالا معاونت پرورشی یا مرکز پرورشی - به هر شکلی - سازماندهیاش به عهدهی خود مسئولان محترم است. به این معنا کماعتنایی و بیاعتنایی شد. آن روزی که معاونتهای پرورشی را از سطوح مختلف حذف کردند، بنده صریحاً با این کار مخالفت کردم؛ به من هم نگفتند که بنا ندارند این حرف را گوش نکنند؛ اما گوش نکردند. مهمترین کاری که باید امروز در کنار آن قاعدهسازی انجام بگیرد، این است که به مقولهی پرورش - به هر شکلی - اهمیت داده شود ؛ نه چون ما مسلمانیم، مسئله فقط این نیست. امروز در دنیای غربِ از لحاظ دانش و فناوری پیشرفته، مسئلهی پرورش در بسیاری از کشورها جزوِ آن مبانی اصلی است؛ مسئول و مأمور پرورشی وجود دارد. به پرورش اهمیت میدهند. پرورش فقط دیندار شدن و عمق ایمان یافتن نیست که ما دنبالش هستیم. پرورش تأثیر خودش را در رفتارها، برخوردها، رشد شخصیت، تقویت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمهی استعداد نشان میدهد. بنابراین مسئلهی پرورشی، یک مسئلهی مهم است.
مسئلهی دیگری که من میخواهم به عنوان یک نکته عرض بکنم، مسئلهی «قرآن» در آموزش و پرورش است. قرآن در آموزش و پرورش حقیقتاً مهجور واقع شده است. یک وقتی - چند سال قبل از این - یکی از روحانیون محترم و مطلع از بسیاری از مسائل تبلیغی، یک نکتهای را به من گفت و من دقت کردم دیدم درست است و با تجربههای خود من هم کاملاً سازگار است. ایشان گفت که من در کشورهای اسلامىِ عمدتاً عربی با روشنفکرها که برخورد میکنم، حتّی روشنفکرهایی که اهل دین و دینداری نیستند، میبینم اینها با قرآن آشنایند. روشنفکرهای کشور خودمان را که نگاه میکنم (غیر از روشنفکران دینی؛ که حالا یک عده روشنفکران دینیاند؛ کم هم نیستند و بحمدالله بیشتر هم شدهاند و با مفاهیم اسلامی و با قرآن آشنایند) بسیاری از روشنفکران ما با قرآن اصلاً آشنا نیستند و مفاهیم قرآنی را نمیدانند؛ اما در کشورهای عربی میدانند. این نکته را آن آقا به من گفت. من دیدم راست میگوید؛ ما با این سیاستمداران، نخبگان سیاسی و نخبگان فرهنگی و روشنفکری کشورهای عرب از سالهای متمادی قبل تا امروز ارتباط داشتهایم. اینها در اظهارات و حرفهایشان از آیات قرآن استفاده میکنند؛ مثلاً ما در حرفهایمان چطور از شعر سعدی استفاده میکنیم؛ همهی مردم «توانا بود هر که دانا بود» را میدانند، از اشعار سعدی و حافظ در محاورات خودمان، در سیاست، مسائل گوناگون و اظهارنظرهای روشنفکری استفاده میکنیم؛ آنها از قرآن همینطور استفاده میکنند؛ ولی ما استفاده نمیکنیم. علت این است که در دورانی طولانی، قرآن در آموزش و پرورش ما، بهخصوص در آن سنین یادگیری مهجور بوده یا اصلاً وجود نداشته است. آن قدیم - زمان کودکی ما - یک چیزهای مختصری بود و بعد به تدریج همینطور کمرنگ شد و بالأخره حذف شد. بعد از پیروزی انقلاب، توقع این بود که یک کارِ کارستانی انجام بگیرد. کارهایی هم شده است، لیکن جای حضور قرآن در دورههای گوناگون - چه دبستان، چه دبیرستان و چه راهنمایی - واقعاً خالی است. باید فکر بشود. نه به شکل تحمیلی، نه به شکل بیزارکننده و دورکننده؛ بلکه به شکل صحیح.
امروز پیش از اینکه به این جلسه بیایم، از یک کشور عربی کتابی برای من آوردند، که یک کتاب لغت عربی است. با سلیقهی خوبی بخشهایی از آیات قرآن را به مناسبت ادبیات عرب آورده است. البته این بخت عربزبانهاست که برای ادبیاتشان میتوانند از قرآن استفاده کنند؛ ما البته نمیتوانیم؛ چون ادبیات فارسی با قرآن ارتباط مستقیمی ندارد؛ باید قرآن را برای ما ترجمه کنند. اما به هر حال این یک نیاز است. امروز خوشبختانه حرکت قرآنی در کشور خیلی خوب است؛ لیکن در آموزش و پرورش باید نهادینه شود.
نقش معلمان، نقش مهمی است. یکی از چیزهایی که من خیلی خوشحال شدم و دیدم تقریباً تعداد زیادی از دوستان رویش تکیه کردند، مراکز تربیت معلم است. من هم به مسئولان قبلی و مسئولان فعلی راجع به مراکز تربیت معلم سفارش کردهام؛ خیلی مهم است. ما معلم باسواد، معلم مطلع و معلم کاردان و حرفهای در کار خود نیاز داریم. نمیشود ما نگاه کنیم هر کسی بیکار بود، بگوییم آقا تو بیا اینجا درس بده، آن هم در رشتههایی که خیلی اوقات اصلاً از آنها اطلاعی ندارند. ما درس دینیمان را در خیلی از مدارس، به کسانی میدهیم که هیچ مهارت و خبرویتی در این کار ندارند؛ این که درست نیست.
به هر حال، دورهی خوبی است. دولت کار و تلاش خوشبختانه بر سر کار است. اهداف انقلاب و مسائل گوناگون اساسی مورد توجه است. حداکثر استفاده را باید کرد. همهی کسانی که در مقولهی آموزش و پرورش یک دستی و مهارتی دارند، باید در این زمینه همکاری کنند. البته مسئولان محترم باید از این امکانات و تواناییها استفاده کنند تا بتوان یک بنای مستحکمی برای آموزش و پرورش ساخت و با توجه به تحولی که امروز کشور دارد و آیندهای که خودمان برای کشورمان ترسیم کردهایم، (که معیارش هم همین چشمانداز بیستساله است و این سند چشمانداز، بسیار چیز باارزشی است.) باید آموزش و پرورشمان را تحول بدهیم؛ ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم.
به هر حال، دیدار خوبی بود، برای ما روز خوبی بود و همینطور که عرض کردم، اگرچه که از بیانات دوستان استفاده کردیم، نکاتی را هم عرض کردیم؛ لیکن هدف اصلی از این دیدار، اظهار ارادت به معلمان و خانوادهی بزرگ آموزش و پرورش بود که حق آنها تکریم و احترام گذاشتن است. امیدواریم انشاءالله تلاش شما و همهی مسئولان، مشمول قبول الهی و توجهات حضرت بقیةالله و انشاءالله مورد رضای ارواح مطهر شهیدان و امام بزرگوارمان قرار بگیرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اولاً به همه برادران و خواهران عزیز معلم و خدمتگزار آموزش و پرورش کشور خوشآمد عرض میکنیم. هر سال به مناسبت «روز معلم» ما دیداری با معلمان عزیز داریم، لیکن این جلسهی صمیمی و نسبتاً طولانی -که امروز خواهیم داشت- اولینبار است که اینجا تشکیل میشود. من خوشحالم از اینکه امروز ساعتی در جمع فرزانگان، معلمان و کمربستهگان تربیت و تعلیم نسل نوِ کشور خواهم بود.
به روح مطهر شهید مطهری و همچنین دو شهید برجستهی آموزش و پرورش -شهید رجایی و شهید باهنر- و بقیهی شهدای عزیز درود میفرستیم. این جلسه در درجهی اول، یک جلسهی نمادین برای ابراز ارادت به معلمان است. در واقع با اظهار ارادت به شما عزیزانی که اینجا تشریف دارید، ما بدین وسیله به جامعهی بزرگ معلمان در سراسر کشور، اظهار ارادت و اخلاص میکنیم و به آنها عرض میکنیم که ما قدر وجود شما، شغل شما و زحمات شما را میدانیم. در درجهی بعد، این جلسه فرصتی است برای اینکه ما از مسائل آموزش و پرورش، فراتر از گزارش و نوشته، از زبان و دل کسانی که در اعماق این اقیانوس وسیع مشغول تلاش و خدمت هستند، مطالبی را بشنویم.
اگر در پایان این جلسه وقتی باقی ماند، بنده هم چند جملهای عرض خواهم کرد. چنانچه وقتی هم باقی نماند، به استفادهی از بیانات شما بسنده خواهیم کرد. به هر صورت، امیدوارم که این جلسه انشاءالله جلسهی مبارکی باشد و ما و خانوادهی آموزش و پرورش کشور را نسبت به کار سنگینی که این مجموعهی بزرگ برای آینده و سرنوشت این کشور بر دوش دارد، یک قدم نزدیکتر کند.
این جلسه تاکنون، بسیار جلسهی خوبی بود. مطالبی که دوستان بیان کردند، مطالب کارشناسی بود. خود شما معلمید و در دقایق کار آموزش و پرورش واردید، مطلعید و نظراتتان برای امثال ما حجت است. من مواردی را از بیانات دوستان یادداشت کردم. البته بعضی تکرار حرفهایی بود که قبلیها زده بودند و تأکید میکرد بر اهمیت این نکاتی که مورد نظر شما دوستان بود. بخشی از اینها به عهدهی وزیر محترم و مدیران عالی وزارتخانه است که اینجا حضور دارند و بعضی فراتر از حوزهی کار و تواناییهای وزارت آموزش و پرورش است؛ یعنی به عهدهی دستگاه دولتی است. آنچه را هم که ما باید در این زمینه سفارش و تأکید کنیم، به توفیق الهی خواهیم کرد.
آنچه که مهم است و همهی شما به آن توجه دارید و در بیانات دوستان تکرار شد، این است که آموزش و پرورش سنگ بنای آیندهی کشور است. ما اگر مشکلاتی در زمینههای اخلاقی و رفتاری، علمی، اعتماد به نفسِ ملی و عمومی و در زمینههای گوناگون دیگر داریم، در ریشهکاوىِ اینها به آموزش و پرورش میرسیم. همانطور که بعضی دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراکز دیربازده است، لیکن بازده آموزش و پرورش یک بازده حیاتی، تعیینکننده و ماندگار است. اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همهی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بیمعنی است؛ فکر میکنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیلدار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دورهی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. این را به عنوان یک مثال عرض کردم برای روشن شدن این مطلب که آموزش و پرورش چقدر میتواند در آیندهی یک کشور اثر بگذارد، که البته برای شما هم روشن است.
اکنون اقتصادِ مبتنی بر علم، سیاستِ مبتنی بر علم و جامعهی علممحور، جزوِ شعارهای امروز دنیاست. ما اگر بخواهیم از قافلهی حرکت جهانی عقب نمانیم - چه برسد به اینکه بخواهیم نقش تعیینکننده، پیشرونده و پیشبرنده ایفا کنیم - چارهای نداریم جز اینکه یک نگاه بنیانی و اساسی به آموزش و پرورش بیندازیم. در زمینهی عدالت هم همینطور است. بعضی از دوستان به مسئلهی عدالت در آموزش و پرورش اشاره کردند؛ اگر ما در مدیریت آموزش و پرورش به مسئلهی عدالت توجه کنیم، نتیجه این خواهد شد که در آیندهی کشور، عدالت نسبی بین قشرها و مناطق کشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که اختلاف طبقاتی در آیندهی کشور روزبهروز بیشتر خواهد شد؛ تأثیرات آموزش و پرورش را ببینید!
نگاهِ غیر عدالتمحور، این است که ما در کشور مدارس پیشرفتهی مجهز به بهترین تجهیزات در یک جاهایی، و مدارس محرومِ کپری یا شبیه کپری در یک مناطق دیگر داشته باشیم؛ معلم ممتاز برجسته برای تعدادی از مدارس، و معلمان خسته یا کمسواد برای تعداد دیگری از مدارس داشته باشیم. این درست ضد نگاه عدالتمحور است. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه اینکه: جمعی از کودکان امروزِ ما بدون هیچ دلیلی (جز اینکه یا پول دارند یا در یک منطقهی برخوردار زندگی میکنند) از عالیترین تحصیلات برخوردار خواهند شد و یک عدهی دیگر در سطوح بسیار پایینی خواهند ماند، پیش نخواهند رفت و استعدادهایشان رشد نخواهد کرد. البته عدالت به معنای این نیست که ما با همهی استعدادها با یک شیوه برخورد کنیم؛ نه، استعدادها بالأخره مختلف است؛ نباید بگذاریم استعدادی ضایع بشود و برای پرورش استعدادها بایستی تدبیر بیندیشیم؛ در این تردیدی نیست. اما ملاک، باید استعدادها باشد، لاغیر. عدالت، این است.
بنابراین نتیجه این شد که آموزش و پرورش آن قاعدهی اساسی، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسیون اساسی برای بنای رفیعی است که ما میخواهیم برای آیندهی کشورمان داشته باشیم. این یک واقعیتی است که ما را دهها سال عقب نگه داشتهاند و این دهها سال، تصادفاً در دوران شکوفایی و پیشرفت علمی بوده است. ما بدون اینکه خودمان بخواهیم و ارادهای داشته باشیم، دهها سال - از اواخر دوران قاجار تا تمام دوران پهلوی - ما را عقب نگه داشتند؛ این واقعیتی است. ما امروز باید عرق بریزیم، تلاش کنیم و همهی توانمان را مصرف کنیم تا این فاصله را تا آنجایی که ممکن است، کم کنیم. اعتقاد بنده بر اساس تجربه و نگاههای علمی کارشناسانی که در این زمینهها نظر دادهاند، این است که «میتوانیم»؛ این چیزی نیست که ممکن نباشد. در سنن الهی و قوانین آفرینش، راههای میانبر، فراوان است؛ هنر این است که این راه میانبر را کسی پیدا کند؛ بنابراین میتوانیم ؛ منتها تلاش لازم دارد.
با این مقدمه، آنچه که ثابت میشود، حرفی است که چند نفر از شما برادرها و خواهرها گفتید و بنده هم عمیقاً به این حرف معتقدم که آموزش و پرورش، مهمترین دستگاه مولّد ماست؛ دستگاه مولّد، نه یک دستگاه مصرفکننده. ما بایستی برای آموزش و پرورش مایه بگذاریم. این مایه گذاشتن، فقط پول نیست؛ پول فقط جزئی از مایههایی است که باید گذاشت؛ مهمتر از پول، فکر است. بهترین و برجستهترین فکرها باید بنشینند برای آموزش و پرورش طراحی کنند؛ باید فلسفهی آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آیندهی آموزش و پرورش کشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا میخواهیم برویم و بر اساس آن خطکشی بشود، برنامهریزی بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به این احتیاج داریم. آموزش و پرورش باید از روزمرّگی بیرون بیاید؛ این اساس حرف است. البته مخاطب این حرف در درجهی اول، وزیر محترم و مسئولان عالی آموزش و پرورشاند و سپس همهی کسانی که در سلسله مراتب آموزش و پرورش و در هر نقطهای که میتوانند در خارج کردن آموزش و پرورش ما از حالت روزمرّگی و اسارت در چهارچوب روشهای متحجر و منسوخ تأثیر بگذارند.
من دو، سه نکتهی کوتاه هم در اینجا عرض بکنم؛ یکی مسئلهی «پرورشی» است. حالا معاونت پرورشی یا مرکز پرورشی - به هر شکلی - سازماندهیاش به عهدهی خود مسئولان محترم است. به این معنا کماعتنایی و بیاعتنایی شد. آن روزی که معاونتهای پرورشی را از سطوح مختلف حذف کردند، بنده صریحاً با این کار مخالفت کردم؛ به من هم نگفتند که بنا ندارند این حرف را گوش نکنند؛ اما گوش نکردند. مهمترین کاری که باید امروز در کنار آن قاعدهسازی انجام بگیرد، این است که به مقولهی پرورش - به هر شکلی - اهمیت داده شود ؛ نه چون ما مسلمانیم، مسئله فقط این نیست. امروز در دنیای غربِ از لحاظ دانش و فناوری پیشرفته، مسئلهی پرورش در بسیاری از کشورها جزوِ آن مبانی اصلی است؛ مسئول و مأمور پرورشی وجود دارد. به پرورش اهمیت میدهند. پرورش فقط دیندار شدن و عمق ایمان یافتن نیست که ما دنبالش هستیم. پرورش تأثیر خودش را در رفتارها، برخوردها، رشد شخصیت، تقویت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمهی استعداد نشان میدهد. بنابراین مسئلهی پرورشی، یک مسئلهی مهم است.
مسئلهی دیگری که من میخواهم به عنوان یک نکته عرض بکنم، مسئلهی «قرآن» در آموزش و پرورش است. قرآن در آموزش و پرورش حقیقتاً مهجور واقع شده است. یک وقتی - چند سال قبل از این - یکی از روحانیون محترم و مطلع از بسیاری از مسائل تبلیغی، یک نکتهای را به من گفت و من دقت کردم دیدم درست است و با تجربههای خود من هم کاملاً سازگار است. ایشان گفت که من در کشورهای اسلامىِ عمدتاً عربی با روشنفکرها که برخورد میکنم، حتّی روشنفکرهایی که اهل دین و دینداری نیستند، میبینم اینها با قرآن آشنایند. روشنفکرهای کشور خودمان را که نگاه میکنم (غیر از روشنفکران دینی؛ که حالا یک عده روشنفکران دینیاند؛ کم هم نیستند و بحمدالله بیشتر هم شدهاند و با مفاهیم اسلامی و با قرآن آشنایند) بسیاری از روشنفکران ما با قرآن اصلاً آشنا نیستند و مفاهیم قرآنی را نمیدانند؛ اما در کشورهای عربی میدانند. این نکته را آن آقا به من گفت. من دیدم راست میگوید؛ ما با این سیاستمداران، نخبگان سیاسی و نخبگان فرهنگی و روشنفکری کشورهای عرب از سالهای متمادی قبل تا امروز ارتباط داشتهایم. اینها در اظهارات و حرفهایشان از آیات قرآن استفاده میکنند؛ مثلاً ما در حرفهایمان چطور از شعر سعدی استفاده میکنیم؛ همهی مردم «توانا بود هر که دانا بود» را میدانند، از اشعار سعدی و حافظ در محاورات خودمان، در سیاست، مسائل گوناگون و اظهارنظرهای روشنفکری استفاده میکنیم؛ آنها از قرآن همینطور استفاده میکنند؛ ولی ما استفاده نمیکنیم. علت این است که در دورانی طولانی، قرآن در آموزش و پرورش ما، بهخصوص در آن سنین یادگیری مهجور بوده یا اصلاً وجود نداشته است. آن قدیم - زمان کودکی ما - یک چیزهای مختصری بود و بعد به تدریج همینطور کمرنگ شد و بالأخره حذف شد. بعد از پیروزی انقلاب، توقع این بود که یک کارِ کارستانی انجام بگیرد. کارهایی هم شده است، لیکن جای حضور قرآن در دورههای گوناگون - چه دبستان، چه دبیرستان و چه راهنمایی - واقعاً خالی است. باید فکر بشود. نه به شکل تحمیلی، نه به شکل بیزارکننده و دورکننده؛ بلکه به شکل صحیح.
امروز پیش از اینکه به این جلسه بیایم، از یک کشور عربی کتابی برای من آوردند، که یک کتاب لغت عربی است. با سلیقهی خوبی بخشهایی از آیات قرآن را به مناسبت ادبیات عرب آورده است. البته این بخت عربزبانهاست که برای ادبیاتشان میتوانند از قرآن استفاده کنند؛ ما البته نمیتوانیم؛ چون ادبیات فارسی با قرآن ارتباط مستقیمی ندارد؛ باید قرآن را برای ما ترجمه کنند. اما به هر حال این یک نیاز است. امروز خوشبختانه حرکت قرآنی در کشور خیلی خوب است؛ لیکن در آموزش و پرورش باید نهادینه شود.
نقش معلمان، نقش مهمی است. یکی از چیزهایی که من خیلی خوشحال شدم و دیدم تقریباً تعداد زیادی از دوستان رویش تکیه کردند، مراکز تربیت معلم است. من هم به مسئولان قبلی و مسئولان فعلی راجع به مراکز تربیت معلم سفارش کردهام؛ خیلی مهم است. ما معلم باسواد، معلم مطلع و معلم کاردان و حرفهای در کار خود نیاز داریم. نمیشود ما نگاه کنیم هر کسی بیکار بود، بگوییم آقا تو بیا اینجا درس بده، آن هم در رشتههایی که خیلی اوقات اصلاً از آنها اطلاعی ندارند. ما درس دینیمان را در خیلی از مدارس، به کسانی میدهیم که هیچ مهارت و خبرویتی در این کار ندارند؛ این که درست نیست.
به هر حال، دورهی خوبی است. دولت کار و تلاش خوشبختانه بر سر کار است. اهداف انقلاب و مسائل گوناگون اساسی مورد توجه است. حداکثر استفاده را باید کرد. همهی کسانی که در مقولهی آموزش و پرورش یک دستی و مهارتی دارند، باید در این زمینه همکاری کنند. البته مسئولان محترم باید از این امکانات و تواناییها استفاده کنند تا بتوان یک بنای مستحکمی برای آموزش و پرورش ساخت و با توجه به تحولی که امروز کشور دارد و آیندهای که خودمان برای کشورمان ترسیم کردهایم، (که معیارش هم همین چشمانداز بیستساله است و این سند چشمانداز، بسیار چیز باارزشی است.) باید آموزش و پرورشمان را تحول بدهیم؛ ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم.
به هر حال، دیدار خوبی بود، برای ما روز خوبی بود و همینطور که عرض کردم، اگرچه که از بیانات دوستان استفاده کردیم، نکاتی را هم عرض کردیم؛ لیکن هدف اصلی از این دیدار، اظهار ارادت به معلمان و خانوادهی بزرگ آموزش و پرورش بود که حق آنها تکریم و احترام گذاشتن است. امیدواریم انشاءالله تلاش شما و همهی مسئولان، مشمول قبول الهی و توجهات حضرت بقیةالله و انشاءالله مورد رضای ارواح مطهر شهیدان و امام بزرگوارمان قرار بگیرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته