بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
دوستان و برادران خیلی خوش آمدید!
نکتهی اصلی و اساس قضیه این است که استاندار در هر استانی جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و به معنای واقعی کلمه، مسئولیتهای این جایگاه را بر دوش خودش احساس کند. به گمان بنده استاندار در هر استانی، نقش رئیس دولت را در آن استان دارد. نمیشود استاندار بگوید که فلان بخش به مسئولیت خودش عمل نکرد و این کار به این دلیل عقب افتاد؛ نه، استاندار باید با تلاش خودش، با تماس با مرکز و دولت، کاری کند که همهی بخشهای مختلف بتوانند کارشان را آنجا انجام دهند. استاندار لازم است کارها را پیگیری کند، تا انجام بگیرد؛ ما تا الان ملاکمان برای ضعف و قوت استاندارها این بود؛ یعنی اگر یک استاندار هر هفته شورای تأمین را هم تشکیل بدهد و کارهای دیگر هم بکند، اما کارهای استان پیش نرود - ولو کارهایی که مربوط به وزارت راه است، مربوط به وزارت نیرو یا فلان وزارتخانه است - ما استاندار را ضعیف میدانیم؛ قضاوت ما در مورد استاندارها ناشی از این مسئله است. پس، اولین مطلب این است که استاندار جایگاه خودش و مسئولیت سنگینی را که پذیرفته، بداند.
مطلب دوم این است که توجه بکنید که الان کشور آماده برای کار است. بحمداللَّه کشور در امنیت و در آمادگی عمومی، و با امید مواج در دلهای مردم قرار دارد.
امروز خوشبختانه مردم با یک امید، با یک خوشبینی، با یک احساس وابستگی به مرکزیت کشور و دولت، خودشان را در معرض گذاشتهاند که شما کار کنید (شما یعنی دولت. وقتی ما دولت را از لحاظ مسئولیتی تجزیه کنیم و ریز شویم، در همان مراتب اول، میرسد به استانداران) مردم آماده هستند و زمینه بسیار خوب است. وضعیت کنونی دولت و وضع خاص رئیس جمهور و نوع برخوردی که الان در گفتار و کردار با مردم صورت میگیرد، خیلی زمینهی خوبی را به وجود آورده و مردم حقیقتاً امیدوار شدهاند. اگر شما به هر بخشی از بخشهای مراجعات مردمی سرکشی کنید - که بنده اطلاع دارم - میبینید که در این برهه، شکایات مردم کم شده؛ نه از باب اینکه مشکلات از بین رفته؛ نه، مشکلات اگر هم کم شده باشد، آن قدر کم نشده که شکایات مردم از بین برود، بلکه به خاطر این است که مردم امیدوار شدهاند. امید، نقش ایفا میکند؛ مردم احساس میکنند کارها پیشرفت میکند.
برادران عزیز! از اولی که این انقلاب پیروز شد و این نظام سر کار آمد، ما در کشورمان با یک چالش پیشبینی شده و متوقعی روبهرو بودهایم و هستیم و تا مدتها خواهیم بود. اگر کسی خیال کند که ما میتوانیم نظام جمهوری اسلامىِ با این معیارها و با این مرزهای تعریف شده را داشته باشیم و در عین حال، قدرتهای مسلط بر جهان - که نقطهی مقابل این معیارهای ما هستند - سر جای خودشان بنشینند و نه به ما تعرضی بکنند، بلکه حتی به ما کمک بکنند، این انتظار، انتظار کاملاً ناسنجیدهای است؛ اصلاً انتظارش را نباید داشت. ما با معیار «عدالت بینالمللی»، «گرایش به معنویت»، «کرامت دادن به نوع انسان» و «گرایش به دین خدا و به معنویت و اخلاق معنوی»، سر کار آمدهایم؛ ما با معیار تن ندادن به قدرتطلبی و زیادهخواهىِ سیطرهجویان عالم سرکار آمدهایم؛ اینها، معیارهای جمهوری اسلامی است. بدیهی است که وقتی شما بنایتان مواجههی با زورگویی است، زورگوهای عالم با شما سرِ سازش نخواهند داشت؛ و این، چالش ایجاد میکند. این چالش از اول انقلاب بوده، تا الان هم هست، بعد از این هم تا وقتی که مأیوس نشدهاند، وجود دارد. باید خودتان و این کشور را به جایی برسانید که مأیوس بشوند. آن وقت هم چالشها باقی خواهد بود؛ منتها با تأثیرات کمتری. بنابراین، همیشه خودتان را در میدان چالش و مواجههی با افزونطلبان بدانید و با این نگاه مسائل خودتان را دنبال کنید.
کسانی که چالش عمدهی نظام با آنهاست، مصلحت خودشان را در چه میبینند؟ امریکا مصلحت خودش را در ایران، با سر پا بودن نظام جمهوری اسلامی، در چه وضعیتی میبیند؟ او، مصلحت خودش را در ایجاد اختلاف و از بین بردن این یکپارچگیای که امروز شما در مردم مشاهده میکنید و در متوقف کردن حرکت علمی کشور، میبیند؛ چون علم و دست برتر علمی، راز پیشرفت هر کشوری در اقتدار اقتصادی، سیاسی، نظامی و روحیهای است. ما این حرکت را سالهاست که شروع کردهایم و خوب پیش میرویم و حرکت با روند تصاعدی قابل قبول و با تضاعف بالا میرود؛ اگر چه که آنها دلشان میخواهد این حرکت متوقف شود؛ زیرا مصلحت آنها در متوقف کردن موج خدمترسانی است. شعار خدمترسانی که چند سال است در کشور مطرح شده، الان به یک گفتمان تبدیل شده و دولت کنونی هم بر اساس این گفتمان وسط میدان آمده و زمام کار را به دست گرفته است. اینها میخواهند خط خدمترسانی متوقف شود. مصلحت آنها در ایجاد ناامنی است و انگیزههای ایجاد ناامنی، فراوان است. شما گزارشهایی دارید و ما هم گزارشهای متعدد و فراوانی داریم، که میخواهند از طرق مختلف ناامنی ایجاد کنند. مصلحت آنها در سرگرم کردن دولت به کشمکشها و لفاظیهای سیاسی و خط و جناحی است؛ مصلحت آنها در نومید کردن مردم است؛ در گرفتن ایمان مردم به صحت شعارها و صحت این راه است؛ در بینشاط کردن مردم است. اینها کارهایی است که به طور طبیعی روشن است. ما حتّی اگر یک گزارش هم نداشته باشیم، میدانیم که مصلحت امریکا و قدرتهای صهیونیستی و آنهایی که آن جبهه را در مقابل ما تشکیل میدهند، در ایجاد این کارهاست. علاوه بر اینکه گزارشهایی هم داریم که همینها را تأیید میکند و نشان میدهد که واقعاً دنبال این مسائلند.
شما رئیس جمهور استان هستید. در مقابل این مسائل میخواهید چه کار کنید؟ این، ملاک کار است. اولویتها و روشتان را با توجه به این چیزها انتخاب کنید. این مطالبی که آقایان گفتید، مطالب بسیار خوبی بود - هم آنچه که استاندارهای محترم گفتند و هم آنچه که وزیر محترم بیان کردند - حالا شما چه کار میکنید؟ آن را باید در صحنهی عمل نشان دهید و کاری که انجام میدهید، مشخص کنید. باید بروید دنبال کار و آن را رها نکنید؛ آن را دست کم نگیرید و از کار خسته نشوید. زمان به سرعت میگذرد. ببینید! از دورهی مسئولیت شما شش ماه گذشت. از هشت تا شش ماه - که در یک دورهی چهار ساله است - یک هشتمش گذشت و هفت تای آن باقی مانده است، که آن هم به سرعت میگذرد. سعی کنید در این مدت - که مدت زیادی هم نیست - کارهای بسیاری را انجام دهید که اگر خود شما خواستید ادامه دهید، خرسند باشید و کار آیندهی خودتان را تسهیل کنید. اگر هم بنا شد کس دیگری بعد از شما بیاید، نگاه کند به کار شما و در دل خود - حتّی اگر در زبان هم نخواهد شما را مدح کند - شما را مدح کند و بگوید چه استاندار خوبی اینجا بوده و چه کارهای خوبی انجام داده که ما امروز میتوانیم آن کارها را ادامه دهیم. باید اینطوری پیش برویم.
آنچه که به نظر من میرسد، این است که شما باید مسئلهی امنیت را خیلی جدی بگیرید. خدمترسانی، که مهم است و جلب رضایت مردم را هم خیلی باید جدی بگیرید. سفرهای استانىِ آقای رئیس جمهور و هیئت دولت، جزوِ کارهای خیلی خوب است. رفتن در میان مردم و حرفها را بیواسطه از زبان آنها شنیدن، خیلی در شکل بخشیدن به انگیزههای آن کسی که کار متوجه به اوست، تأثیر دارد. البته در کنار این کار، دو چیز را حتماً رعایت کنید: یکی اینکه با یک گفتهی ناسنجیده، توقعی را که قابل برآورده شدن نیست یا بهزودی قابل برآورده شدن نیست، در مردم زنده نکنید، تا تلاقی بین قول و عمل از نظر مردم ناممکن جلوه نکند. دوم اینکه این خدمترسانیها - که کارهای نقد و نزدیک و شبیه مُسکّن است - نباید موجب شود که شما را از کارهای زیربنایی و اساسی باز بدارد؛ ما به هر دو کار احتیاج داریم؛ نه باید فقط چسبید به کارهای زیربنایی و از نیازهای روزمرهی مردم غافل شد - که این بسیار چیز خطرناکی است - و نه عکسش درست است که ما سرگرم شویم به کارهای امداد و فوری و اضطراری، و از آن چیزهایی که نگاه بلندمدتِ ما را اقتضا میکند، غافل شویم. به این دو نکته حتماً توجه شود.
رفتارتان باید مردمی، عادلانه و متواضعانه باشد. آقایان! با مردم گرم بگیرید؛ در مقابل مردم تواضع کنید؛ به میان مردم بروید؛ در موارد مقتضی به خانههای مردم سر بزنید. شکوه استانداری، شما را هضم نکند؛ بر شما غلبه نکند؛ این بسیار بسیار مهم است. مردم ببینند کسی از خودشان است؛ در این صورت، هیبت استاندار هم بیشتر حفظ خواهد شد. نبادا خیال کنید که اگر کسی منقطع از مردم شد، هیبت بیشتری پیدا میکند؛ نه، هیبت برای مسئولان خوب است که مردم نسبت به آنها تهیّبی داشته باشند؛ اما این هیبت با رفتار معنوی شما حاصل میشود. شما وقتی سالمید، وقتی به فکر منافع شخصی نیستید، وقتی راحتِ خودتان را فدای راحتِ مردم میکنید و وقتی برای خدا کار میکنید و مخلصانه کار میکنید، خدای متعال هم محبت و هم هیبت شما را در دل مردم میاندازد. من دیدهام مسئولانی را که خودشان را از مردم جدا میکردند، به خیال اینکه این کار، یک شأن و تشخصی است! مردم کمترین اهمیتی به اینها نمیدادند؛ یعنی هیچ عزتی هم در چشم مردم نداشتند. بنابراین، با مردم و در کنار مردم باشید.
از نیروهای مخلص و باکفایت غفلت نکنید. در سرتاسر کشور نیروهایی هستند که ای بسا برای مرکزنشینان - که ماها باشیم - شناخته شده نیستند، اما کفایت و اخلاص لازم را دارند؛ اینها را در چرخهی کارها قرار دهید و از نیرویشان استفاده کنید. حتماً اهداف اساسی نظام و دولت، یعنی سند چشمانداز و برنامهی پنج ساله را که مصوّب است، در برنامههای خودتان در نظر بگیرید و اینها حتماً در برنامههای شما دیده بشود؛ در چارچوب آنها حرکت کنید.
من نکتهی اساسی را در همهی این کارها، همان «اخلاص»، «برای خدا کار کردن»، «مراقب خود بودن از لحاظ ارتباط با خدا» و «تقویت جنبهی معنوی در خود» میبینم و معتقدم آن کسی که اهتمام میورزد به کار و خدمت، اگر بتواند این رابطه را با خدا تقویت کند، خدای متعال به او کمک خواهد کرد و راهها را در مقابلش باز خواهد کرد. و انشاءاللَّه خداوند متعال توفیق خواهد داد که بتوانید این کارهایی را که بر عهده گرفتهاید، انجام دهید. طوری باشد که اگر ما یک بار دیگر شما را زیارت کردیم، آنچه که شما خواهید گفت، این باشد که: به طور مشخص ما این کار را کردیم، این اقدام بزرگ را انجام دادیم و اینقدر پیش رفتیم.
زمینه برای خدمت خیلی آماده است و شما مردان خدمتید؛ باید در این میدان کمرها را محکم ببندید و از دشمن هم نترسید؛ هیچ ترسی از دشمن نداشته باشید. از دشمن - یعنی همان جبههی متحد و در حقیقت نامتحد در باطن؛ «جان گرگان و سگان از هم جداست»؛ اینها گرگ و سگهایی هستند که یک گله علیه پیکر امت و جامعهی اسلامی تشکیل دادهاند؛ اما در حقیقت جانها و دلهایشان هم مثل اجسامشان از همدیگر جداست؛ ولی به ظاهر یک جبههی متحد علیه اسلام و پرچم برافراشتهی اسلام در کشور ما هستند. - نترسید؛ از اینها مرعوب نشوید؛ اینها کاری نمیتوانند بکنند. اگر ما خودمان را در این خط مستقیم حفظ کنیم و استقامت به خرج دهیم، از آنها کاری ساخته نیست. تدابیر آنها، همینهایی است که دارید در دنیا مشاهده میکنید. این تدابیر شکست خورده است. امروز شما نگاه کنید ببینید امریکاییها مصلحت خودشان را در عراق، در ایجاد اختلاف و در ناکارآمد نشان دادن دولت برآمدهی از مردم میبینند و لذا برای ایجاد اختلاف و جنگ طایفهای تلاش میکنند، که حالا همین حوادث فاجعهآمیز روزهای اخیر در سامرا، نمونهای از آنهاست. قبل از آن هم برای برانگیخته کردن احساسات مسلمانها و اهداف سیاسی گوناگونی که داشتند، مسئلهی اهانت به نبیمکرم اسلام (علیهوعلیآلهالصّلاةوالسّلام) را - با کشیدن کاریکاتورها - مطرح کردند که هر دو نوع کار، از یک جنس است؛ یعنی قدم گذاشتن در میدان اهانت به مقدسات مردم، برای اینکه در تهیّجی که پیش میآید، با برنامهریزی، به اهداف خودشان برسند. نتیجه چه شد؟ نتوانستند. امروز قضیهی کاریکاتورها به حرکت عمومی دنیای اسلام و احساس نفرت دنیای اسلام از پنجهی استکبار منتهی شده و ماجرای سامرا به وحدت شیعه و سنی در بسیاری از نقاط عالم منتهی شده؛ که علمای شیعه و سنی بنشینند، با هم اعلامیه بدهند و با هم محکوم کنند. بنابراین، دشمن نمیتواند؛ نقشههای دشمن، نقشههای شناخته شده و تکراری است؛ سالها روی این نقشهها کار کردهاند؛ اما امروز دنیای اسلام بیدار است و با بیدارىِ دنیای اسلام، نمیتوانند کاری بکنند. البته این بیداری را باید حفظ کرد؛ برادران شیعه و سنی را باید به هم نزدیک کرد؛ دلهای امت اسلامی را باید به هم نزدیک کرد. هدف دشمن را که ایجاد فتنهی طایفهای و فتنه و اختلافات مذهبی است - چه در عراق و چه در بقیهی نقاط عالم - باید برای افکار عمومی مسلمانها بیان و افشا کرد. این که امروز نمیخواهند بگذارند که دولت عراق - که مظهر شکست امریکاست - یک دمکراسی مردمی را از مردمی که علاقهمند به اسلام هستند، تشکیل بدهد، مظهر شکست امریکا در عراق است؛ چون امریکاییها برای این کار به عراق نیامده بودند، آنها آمده بودند که یک دولت طرفدار خودشان و ضامن منافع خودشان را در آنجا سر کار بیاورند؛ نه اینکه یک مجموعهی اسلامگرا بیایند که با نگاه مرجع تقلید و با اشارهی دست روحانیون مسئول، حرکت و توقف میکند. آنها نمیخواستند چنین دولتی سر کار بیاید؛ اما مردم عراق این را میخواستند و این شد. حالا عراق را که مظهر شکست سیاستهای امریکا در خاورمیانه است، میخواهند به شکلی به هم بریزند و اختلاف ایجاد کنند و نگذارند این دولت - که با افکار مردم و با آرای مردم سرکار آمده است - به وظایف خودش عمل کند. انشاءاللَّه ناکام خواهند بود و هوشیاری مردم عراق، مثل هوشیاری مردم ایران، پاسخ آنها را خواهد داد.
از خدای متعال میخواهیم به شماها کمک کند و دست شماها را بگیرد؛ انشاءاللَّه شما را هدایت کند که بتوانید با روحیهی خوب و نشاط و امید فراوان، در مردم نشاط و امید ایجاد کنید و انشاءاللَّه کارها را به بهترین وجه انجام بدهید و احساس کنید که کار پیشرفت میکند؛ یعنی وقتی در روی زمین، در عرصهی عمل و در میدان، نگاه میکنید، خودتان احساس کنید که کارها پیشرفت میکند. انشاءاللَّه موفق باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
دوستان و برادران خیلی خوش آمدید!
نکتهی اصلی و اساس قضیه این است که استاندار در هر استانی جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و به معنای واقعی کلمه، مسئولیتهای این جایگاه را بر دوش خودش احساس کند. به گمان بنده استاندار در هر استانی، نقش رئیس دولت را در آن استان دارد. نمیشود استاندار بگوید که فلان بخش به مسئولیت خودش عمل نکرد و این کار به این دلیل عقب افتاد؛ نه، استاندار باید با تلاش خودش، با تماس با مرکز و دولت، کاری کند که همهی بخشهای مختلف بتوانند کارشان را آنجا انجام دهند. استاندار لازم است کارها را پیگیری کند، تا انجام بگیرد؛ ما تا الان ملاکمان برای ضعف و قوت استاندارها این بود؛ یعنی اگر یک استاندار هر هفته شورای تأمین را هم تشکیل بدهد و کارهای دیگر هم بکند، اما کارهای استان پیش نرود - ولو کارهایی که مربوط به وزارت راه است، مربوط به وزارت نیرو یا فلان وزارتخانه است - ما استاندار را ضعیف میدانیم؛ قضاوت ما در مورد استاندارها ناشی از این مسئله است. پس، اولین مطلب این است که استاندار جایگاه خودش و مسئولیت سنگینی را که پذیرفته، بداند.
مطلب دوم این است که توجه بکنید که الان کشور آماده برای کار است. بحمداللَّه کشور در امنیت و در آمادگی عمومی، و با امید مواج در دلهای مردم قرار دارد.
امروز خوشبختانه مردم با یک امید، با یک خوشبینی، با یک احساس وابستگی به مرکزیت کشور و دولت، خودشان را در معرض گذاشتهاند که شما کار کنید (شما یعنی دولت. وقتی ما دولت را از لحاظ مسئولیتی تجزیه کنیم و ریز شویم، در همان مراتب اول، میرسد به استانداران) مردم آماده هستند و زمینه بسیار خوب است. وضعیت کنونی دولت و وضع خاص رئیس جمهور و نوع برخوردی که الان در گفتار و کردار با مردم صورت میگیرد، خیلی زمینهی خوبی را به وجود آورده و مردم حقیقتاً امیدوار شدهاند. اگر شما به هر بخشی از بخشهای مراجعات مردمی سرکشی کنید - که بنده اطلاع دارم - میبینید که در این برهه، شکایات مردم کم شده؛ نه از باب اینکه مشکلات از بین رفته؛ نه، مشکلات اگر هم کم شده باشد، آن قدر کم نشده که شکایات مردم از بین برود، بلکه به خاطر این است که مردم امیدوار شدهاند. امید، نقش ایفا میکند؛ مردم احساس میکنند کارها پیشرفت میکند.
برادران عزیز! از اولی که این انقلاب پیروز شد و این نظام سر کار آمد، ما در کشورمان با یک چالش پیشبینی شده و متوقعی روبهرو بودهایم و هستیم و تا مدتها خواهیم بود. اگر کسی خیال کند که ما میتوانیم نظام جمهوری اسلامىِ با این معیارها و با این مرزهای تعریف شده را داشته باشیم و در عین حال، قدرتهای مسلط بر جهان - که نقطهی مقابل این معیارهای ما هستند - سر جای خودشان بنشینند و نه به ما تعرضی بکنند، بلکه حتی به ما کمک بکنند، این انتظار، انتظار کاملاً ناسنجیدهای است؛ اصلاً انتظارش را نباید داشت. ما با معیار «عدالت بینالمللی»، «گرایش به معنویت»، «کرامت دادن به نوع انسان» و «گرایش به دین خدا و به معنویت و اخلاق معنوی»، سر کار آمدهایم؛ ما با معیار تن ندادن به قدرتطلبی و زیادهخواهىِ سیطرهجویان عالم سرکار آمدهایم؛ اینها، معیارهای جمهوری اسلامی است. بدیهی است که وقتی شما بنایتان مواجههی با زورگویی است، زورگوهای عالم با شما سرِ سازش نخواهند داشت؛ و این، چالش ایجاد میکند. این چالش از اول انقلاب بوده، تا الان هم هست، بعد از این هم تا وقتی که مأیوس نشدهاند، وجود دارد. باید خودتان و این کشور را به جایی برسانید که مأیوس بشوند. آن وقت هم چالشها باقی خواهد بود؛ منتها با تأثیرات کمتری. بنابراین، همیشه خودتان را در میدان چالش و مواجههی با افزونطلبان بدانید و با این نگاه مسائل خودتان را دنبال کنید.
کسانی که چالش عمدهی نظام با آنهاست، مصلحت خودشان را در چه میبینند؟ امریکا مصلحت خودش را در ایران، با سر پا بودن نظام جمهوری اسلامی، در چه وضعیتی میبیند؟ او، مصلحت خودش را در ایجاد اختلاف و از بین بردن این یکپارچگیای که امروز شما در مردم مشاهده میکنید و در متوقف کردن حرکت علمی کشور، میبیند؛ چون علم و دست برتر علمی، راز پیشرفت هر کشوری در اقتدار اقتصادی، سیاسی، نظامی و روحیهای است. ما این حرکت را سالهاست که شروع کردهایم و خوب پیش میرویم و حرکت با روند تصاعدی قابل قبول و با تضاعف بالا میرود؛ اگر چه که آنها دلشان میخواهد این حرکت متوقف شود؛ زیرا مصلحت آنها در متوقف کردن موج خدمترسانی است. شعار خدمترسانی که چند سال است در کشور مطرح شده، الان به یک گفتمان تبدیل شده و دولت کنونی هم بر اساس این گفتمان وسط میدان آمده و زمام کار را به دست گرفته است. اینها میخواهند خط خدمترسانی متوقف شود. مصلحت آنها در ایجاد ناامنی است و انگیزههای ایجاد ناامنی، فراوان است. شما گزارشهایی دارید و ما هم گزارشهای متعدد و فراوانی داریم، که میخواهند از طرق مختلف ناامنی ایجاد کنند. مصلحت آنها در سرگرم کردن دولت به کشمکشها و لفاظیهای سیاسی و خط و جناحی است؛ مصلحت آنها در نومید کردن مردم است؛ در گرفتن ایمان مردم به صحت شعارها و صحت این راه است؛ در بینشاط کردن مردم است. اینها کارهایی است که به طور طبیعی روشن است. ما حتّی اگر یک گزارش هم نداشته باشیم، میدانیم که مصلحت امریکا و قدرتهای صهیونیستی و آنهایی که آن جبهه را در مقابل ما تشکیل میدهند، در ایجاد این کارهاست. علاوه بر اینکه گزارشهایی هم داریم که همینها را تأیید میکند و نشان میدهد که واقعاً دنبال این مسائلند.
شما رئیس جمهور استان هستید. در مقابل این مسائل میخواهید چه کار کنید؟ این، ملاک کار است. اولویتها و روشتان را با توجه به این چیزها انتخاب کنید. این مطالبی که آقایان گفتید، مطالب بسیار خوبی بود - هم آنچه که استاندارهای محترم گفتند و هم آنچه که وزیر محترم بیان کردند - حالا شما چه کار میکنید؟ آن را باید در صحنهی عمل نشان دهید و کاری که انجام میدهید، مشخص کنید. باید بروید دنبال کار و آن را رها نکنید؛ آن را دست کم نگیرید و از کار خسته نشوید. زمان به سرعت میگذرد. ببینید! از دورهی مسئولیت شما شش ماه گذشت. از هشت تا شش ماه - که در یک دورهی چهار ساله است - یک هشتمش گذشت و هفت تای آن باقی مانده است، که آن هم به سرعت میگذرد. سعی کنید در این مدت - که مدت زیادی هم نیست - کارهای بسیاری را انجام دهید که اگر خود شما خواستید ادامه دهید، خرسند باشید و کار آیندهی خودتان را تسهیل کنید. اگر هم بنا شد کس دیگری بعد از شما بیاید، نگاه کند به کار شما و در دل خود - حتّی اگر در زبان هم نخواهد شما را مدح کند - شما را مدح کند و بگوید چه استاندار خوبی اینجا بوده و چه کارهای خوبی انجام داده که ما امروز میتوانیم آن کارها را ادامه دهیم. باید اینطوری پیش برویم.
آنچه که به نظر من میرسد، این است که شما باید مسئلهی امنیت را خیلی جدی بگیرید. خدمترسانی، که مهم است و جلب رضایت مردم را هم خیلی باید جدی بگیرید. سفرهای استانىِ آقای رئیس جمهور و هیئت دولت، جزوِ کارهای خیلی خوب است. رفتن در میان مردم و حرفها را بیواسطه از زبان آنها شنیدن، خیلی در شکل بخشیدن به انگیزههای آن کسی که کار متوجه به اوست، تأثیر دارد. البته در کنار این کار، دو چیز را حتماً رعایت کنید: یکی اینکه با یک گفتهی ناسنجیده، توقعی را که قابل برآورده شدن نیست یا بهزودی قابل برآورده شدن نیست، در مردم زنده نکنید، تا تلاقی بین قول و عمل از نظر مردم ناممکن جلوه نکند. دوم اینکه این خدمترسانیها - که کارهای نقد و نزدیک و شبیه مُسکّن است - نباید موجب شود که شما را از کارهای زیربنایی و اساسی باز بدارد؛ ما به هر دو کار احتیاج داریم؛ نه باید فقط چسبید به کارهای زیربنایی و از نیازهای روزمرهی مردم غافل شد - که این بسیار چیز خطرناکی است - و نه عکسش درست است که ما سرگرم شویم به کارهای امداد و فوری و اضطراری، و از آن چیزهایی که نگاه بلندمدتِ ما را اقتضا میکند، غافل شویم. به این دو نکته حتماً توجه شود.
رفتارتان باید مردمی، عادلانه و متواضعانه باشد. آقایان! با مردم گرم بگیرید؛ در مقابل مردم تواضع کنید؛ به میان مردم بروید؛ در موارد مقتضی به خانههای مردم سر بزنید. شکوه استانداری، شما را هضم نکند؛ بر شما غلبه نکند؛ این بسیار بسیار مهم است. مردم ببینند کسی از خودشان است؛ در این صورت، هیبت استاندار هم بیشتر حفظ خواهد شد. نبادا خیال کنید که اگر کسی منقطع از مردم شد، هیبت بیشتری پیدا میکند؛ نه، هیبت برای مسئولان خوب است که مردم نسبت به آنها تهیّبی داشته باشند؛ اما این هیبت با رفتار معنوی شما حاصل میشود. شما وقتی سالمید، وقتی به فکر منافع شخصی نیستید، وقتی راحتِ خودتان را فدای راحتِ مردم میکنید و وقتی برای خدا کار میکنید و مخلصانه کار میکنید، خدای متعال هم محبت و هم هیبت شما را در دل مردم میاندازد. من دیدهام مسئولانی را که خودشان را از مردم جدا میکردند، به خیال اینکه این کار، یک شأن و تشخصی است! مردم کمترین اهمیتی به اینها نمیدادند؛ یعنی هیچ عزتی هم در چشم مردم نداشتند. بنابراین، با مردم و در کنار مردم باشید.
از نیروهای مخلص و باکفایت غفلت نکنید. در سرتاسر کشور نیروهایی هستند که ای بسا برای مرکزنشینان - که ماها باشیم - شناخته شده نیستند، اما کفایت و اخلاص لازم را دارند؛ اینها را در چرخهی کارها قرار دهید و از نیرویشان استفاده کنید. حتماً اهداف اساسی نظام و دولت، یعنی سند چشمانداز و برنامهی پنج ساله را که مصوّب است، در برنامههای خودتان در نظر بگیرید و اینها حتماً در برنامههای شما دیده بشود؛ در چارچوب آنها حرکت کنید.
من نکتهی اساسی را در همهی این کارها، همان «اخلاص»، «برای خدا کار کردن»، «مراقب خود بودن از لحاظ ارتباط با خدا» و «تقویت جنبهی معنوی در خود» میبینم و معتقدم آن کسی که اهتمام میورزد به کار و خدمت، اگر بتواند این رابطه را با خدا تقویت کند، خدای متعال به او کمک خواهد کرد و راهها را در مقابلش باز خواهد کرد. و انشاءاللَّه خداوند متعال توفیق خواهد داد که بتوانید این کارهایی را که بر عهده گرفتهاید، انجام دهید. طوری باشد که اگر ما یک بار دیگر شما را زیارت کردیم، آنچه که شما خواهید گفت، این باشد که: به طور مشخص ما این کار را کردیم، این اقدام بزرگ را انجام دادیم و اینقدر پیش رفتیم.
زمینه برای خدمت خیلی آماده است و شما مردان خدمتید؛ باید در این میدان کمرها را محکم ببندید و از دشمن هم نترسید؛ هیچ ترسی از دشمن نداشته باشید. از دشمن - یعنی همان جبههی متحد و در حقیقت نامتحد در باطن؛ «جان گرگان و سگان از هم جداست»؛ اینها گرگ و سگهایی هستند که یک گله علیه پیکر امت و جامعهی اسلامی تشکیل دادهاند؛ اما در حقیقت جانها و دلهایشان هم مثل اجسامشان از همدیگر جداست؛ ولی به ظاهر یک جبههی متحد علیه اسلام و پرچم برافراشتهی اسلام در کشور ما هستند. - نترسید؛ از اینها مرعوب نشوید؛ اینها کاری نمیتوانند بکنند. اگر ما خودمان را در این خط مستقیم حفظ کنیم و استقامت به خرج دهیم، از آنها کاری ساخته نیست. تدابیر آنها، همینهایی است که دارید در دنیا مشاهده میکنید. این تدابیر شکست خورده است. امروز شما نگاه کنید ببینید امریکاییها مصلحت خودشان را در عراق، در ایجاد اختلاف و در ناکارآمد نشان دادن دولت برآمدهی از مردم میبینند و لذا برای ایجاد اختلاف و جنگ طایفهای تلاش میکنند، که حالا همین حوادث فاجعهآمیز روزهای اخیر در سامرا، نمونهای از آنهاست. قبل از آن هم برای برانگیخته کردن احساسات مسلمانها و اهداف سیاسی گوناگونی که داشتند، مسئلهی اهانت به نبیمکرم اسلام (علیهوعلیآلهالصّلاةوالسّلام) را - با کشیدن کاریکاتورها - مطرح کردند که هر دو نوع کار، از یک جنس است؛ یعنی قدم گذاشتن در میدان اهانت به مقدسات مردم، برای اینکه در تهیّجی که پیش میآید، با برنامهریزی، به اهداف خودشان برسند. نتیجه چه شد؟ نتوانستند. امروز قضیهی کاریکاتورها به حرکت عمومی دنیای اسلام و احساس نفرت دنیای اسلام از پنجهی استکبار منتهی شده و ماجرای سامرا به وحدت شیعه و سنی در بسیاری از نقاط عالم منتهی شده؛ که علمای شیعه و سنی بنشینند، با هم اعلامیه بدهند و با هم محکوم کنند. بنابراین، دشمن نمیتواند؛ نقشههای دشمن، نقشههای شناخته شده و تکراری است؛ سالها روی این نقشهها کار کردهاند؛ اما امروز دنیای اسلام بیدار است و با بیدارىِ دنیای اسلام، نمیتوانند کاری بکنند. البته این بیداری را باید حفظ کرد؛ برادران شیعه و سنی را باید به هم نزدیک کرد؛ دلهای امت اسلامی را باید به هم نزدیک کرد. هدف دشمن را که ایجاد فتنهی طایفهای و فتنه و اختلافات مذهبی است - چه در عراق و چه در بقیهی نقاط عالم - باید برای افکار عمومی مسلمانها بیان و افشا کرد. این که امروز نمیخواهند بگذارند که دولت عراق - که مظهر شکست امریکاست - یک دمکراسی مردمی را از مردمی که علاقهمند به اسلام هستند، تشکیل بدهد، مظهر شکست امریکا در عراق است؛ چون امریکاییها برای این کار به عراق نیامده بودند، آنها آمده بودند که یک دولت طرفدار خودشان و ضامن منافع خودشان را در آنجا سر کار بیاورند؛ نه اینکه یک مجموعهی اسلامگرا بیایند که با نگاه مرجع تقلید و با اشارهی دست روحانیون مسئول، حرکت و توقف میکند. آنها نمیخواستند چنین دولتی سر کار بیاید؛ اما مردم عراق این را میخواستند و این شد. حالا عراق را که مظهر شکست سیاستهای امریکا در خاورمیانه است، میخواهند به شکلی به هم بریزند و اختلاف ایجاد کنند و نگذارند این دولت - که با افکار مردم و با آرای مردم سرکار آمده است - به وظایف خودش عمل کند. انشاءاللَّه ناکام خواهند بود و هوشیاری مردم عراق، مثل هوشیاری مردم ایران، پاسخ آنها را خواهد داد.
از خدای متعال میخواهیم به شماها کمک کند و دست شماها را بگیرد؛ انشاءاللَّه شما را هدایت کند که بتوانید با روحیهی خوب و نشاط و امید فراوان، در مردم نشاط و امید ایجاد کنید و انشاءاللَّه کارها را به بهترین وجه انجام بدهید و احساس کنید که کار پیشرفت میکند؛ یعنی وقتی در روی زمین، در عرصهی عمل و در میدان، نگاه میکنید، خودتان احساس کنید که کارها پیشرفت میکند. انشاءاللَّه موفق باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته