بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین. قال‌اللَّه الحکیم: «و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه یمتّعکم متاعا حسنا الی اجل مسمّی و یؤت کلّ ذی فضل فضله».

مجلس مهمی است؛ روزهای مهمی هم هست. ماه رمضان با برکاتش و با سفره‌ی گشوده‌ی الهی در آن، رو به پایان است. ما مسؤولان این کشور بزرگ که همیشه این امید را داشته‌ایم که بتوانیم برای نیکو انجام دادن تکالیفِ خود از کمک الهی بهره بگیریم، این ماه عزیز را پشت سر میگذاریم؛ در حالی که نمیدانیم نصیب ما از این ماه و از رحمت الهی و تفضل الهی در این ماه و در شبهای قدر چقدر بوده. ما نمیتوانیم از این خیر بزرگ و فضل بزرگ بگذریم. کار ما سنگین است؛ راه ما طولانی است؛ وظیفه‌ی ما بزرگ است؛ جز با کمک الهی هم این وظایف سنگین را نمیشود انجام داد؛ لذا باید این فرصت‌ها را مغتنم شمرد. حرف امروز من عمدتاً درباره‌ی همین قضیه است.

خدای متعال مکرر در قرآن و از جمله در این آیه ما را امر میکند به آمرزش‌طلبی و توبه‌ی به سوی خدا. توبه، یعنی برگشت. این برگشت، هم در مرحله‌ی ایمان و هم در مرحله‌ی عمل و رفتار است. ما کوتاهیهایی داشتیم و داریم؛ باید خود را اصلاح کنیم؛ و این در درجه‌ی اولِ اهمیت است. سوره‌ی مبارکه‌ی هود این‌طور شروع میشود: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. الر. کتاب احکمت ایاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر. الّا تعبدوا الّا اللَّه انّنی لکم منه نذیر و بشیر و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه». یعنی رسالت قرآنی در درجه‌ی اول مسأله‌ی توحید است؛ بلافاصله بازگشت به خدا و آمرزش‌طلبی از خدا مطرح میشود. این، مربوط به همه‌ی طبقات است؛ از پیغمبران گرفته تا درجات پایین؛ منتها گناهی که از آن استغفار میکنیم، در ما یک چیز است؛ در پاکان و برجستگان چیز دیگری است. «کار پاکان را قیاس از خود مگیر». آنها هم احتیاج دارند به استغفار؛ آنها هم ممکن‌اند؛ «سیه‌رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، واللَّه اعلم»؛ آنها هم احتیاج دارند که طلب مغفرت کنند و این نقص و نرسیدن و این کُندی نسبی را با طلب مغفرت از خدا جبران کنند. در مورد ما هم که خطاها و گناهان یکی دو تا نیست؛ ما انواع و اقسام خطاها را داریم. این، حرف اصلی ماست.

روایتی را هم در این‌جا ذکر کنم: «ادفعوا ابواب البلایا بالأستغفار»؛ درِ بلا را به وسیله‌ی استغفار ببندید. در همین آیه هم که خواندیم، دارد «یمتّعکم متاعا حسنا»؛ یعنی بهره‌مندی نیکو از زندگی، با استغفار و توبه و آمرزش‌طلبی از خدای متعال حاصل خواهد شد.

در یک روایت دیگر دارد: «خیر الدّعا الأستغفار»؛ از همه‌ی دعاها بهتر، طلب آمرزش از خدای متعال است. در مناجات شعبانیه آمده است: «الهی ما اظنّک تردّنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک». این حاجت چیست؟ حاجتی که میگوید من همه‌ی عمرم را در طلب آن سپری کردم، عبارت است از مغفرت الهی.

آمرزش الهی به معنای اصلاح خطاهاست؛ به معنای جبران کردن ضربه‌هایی است که بر خودمان و بر دیگران وارد کردیم. اگر بشر بجد درصدد اصلاح خطاها و مفاسد باشد، راه خدا هموار خواهد شد و سرانجام بشر، سرانجام نیکی خواهد شد. اشکال کار ما انسان‌ها غفلت از خطای خود، غفلت از لزوم اصلاح، و غفلت از اجرایی کردن اصلاح در خود است. اگر این غفلت‌ها از بین رفت و اگر این عزم به وجود آمد، همه چیز اصلاح میشود. در مرحله‌ی اول - که مرحله‌ی مقدماتی و جزو بزرگترین وظایف ماست - خودمان اصلاح میشویم، که اساس هم این است؛ یعنی همه‌ی کارها مقدمه‌ی اصلاح خود است؛ همه‌ی کارها مقدمه‌ی کسب رضای الهی از خود است؛ «علیکم انفسکم لایضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم»؛ همه‌ی تلاشها و مجاهدتها برای این است که بتوانیم خدا را از خودمان راضی کنیم و به کمالی که در اصل آفرینش برای ما در نظر گرفته شده، خود را برسانیم.

مرحله‌ی دیگر، استغفار اجتماعی و اصلاح اجتماعی است؛ مسیر و هدف جمعی و کارکرد عمومی را در حوزه‌ی توانایی خودمان اصلاح کنیم؛ که این واضح‌ترین نمونه از تأثیر استغفار و مفهوم و محتوا و مضمون واقعی استغفار است. نباید این کار را دشوار به حساب آورد. اگر اراده کنیم، این کار آسان است و ما میتوانیم. این شب‌ها در دعای شریف ابوحمزه خواندید: «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة»؛ پروردگارا! کسی که به سمت تو بیاید، راهش نزدیک است. عمده، عزم کردن، حرکت کردن و همت گماشتن است. «و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الأعمال دونک». ما به دست خود و با خطاهای خود، بین خود و خدا فاصله ایجاد میکنیم. خدای متعال با ما فاصله‌یی ندارد؛ راه نزدیک است. اگر توفیقی پیدا شد، این توفیق نشانه‌ی رحمت الهی است. اگر توانستید از دل استغفاری برآورید و عزمی و حرکتی بکنید، بدانید که توفیق الهی و توجه الهی شامل حال شماست؛ شما را دارند جذب میکنند و میکِشند. خدا در موارد متعدد توبه را به خودش نسبت میدهد؛ «ثمّ تاب علیهم لیتوبوا»؛ خدا توبه کرد تا انسانها توبه کنند. توبه یعنی چه؟ یعنی توجه و برگشت. خدا به شما عطف توجه کرد؛ این موجب شد تا دل شما هم به خدای متعال متمایل شود.

 
تا که از جانب معشوق نباشد کششی           کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

در همین دعای ابیحمزه‌ی ثمالی عرض میکنیم: «معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبّی لک شفیعی الیک و انا واثق من دلیلی بدلالتک و ساکن من شفیعی الی شفاعتک»؛ این‌که تو من را به خود دلالت کردی، این‌که دلیل برای من اقامه شد، گواه بر این است که تو من را داری دلالت میکنی؛ تو من را داری میکشانی و جذب میکنی. اگر میبینید در ماه رمضان دستهای جوانان ما در مساجد به سوی آسمان بلند میشود و صدای «العفو» آنها فضای جامعه را پُر میکند، بدانید که نظر لطف خدا روی این ملت است؛ جذب الهی است؛ کششی است که خدای متعال ایجاد کرده است؛ چون میخواهد رحمت خود را بفرستد. «الّلهم انّی اسئلک موجبات رحمتک»؛ از خدای متعال موجبات رحمت را میخواهیم. این، موجبات رحمت را فراهم میکند. خدای متعال میخواهد رحمت و لطف خود را شامل حال این ملت کند.

از سه گونه گناه باید استغفار کرد؛ اینها به درد ما میخورد؛ من و شما در کارهای مدیریتی هم به آن نیاز داریم. غفلت از اینها خسارتهای بزرگی را بر ما وارد کرده است و میکند. سه جور گناه وجود دارد: یکجور گناهی است که فقط ظلم به نفس است - که تعبیر ظلم به نفس در قرآن و در حدیث فراوان است - گناهی است که فرد مرتکب میشود و اثر مستقیمش هم به خود او برمیگردد؛ گناهان متعارفِ فردىِ معمولی.

نوع دیگر، گناهی است که فرد مرتکب میشود، اما اثر مستقیم آن به مردم و به دیگری میرسد. این گناه، سنگین‌تر است. این گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدی و تجاوز به دیگران است، دشواری کار آن بیشتر است و علاج آن هم سخت‌تر است؛ از قبیل ظلم، غصب، پایمال کردن حقوق مردم، پایمال کردن حقوق عمومی انسانها. این گناه بیشتر متعلق میشود به حکومت‌ها؛ این گناه مدیران است؛ این گناه سیاستمداران است؛ این گناه شخصیت‌های بین‌المللی است؛ این گناه آنهایی است که یک کلمه حرفشان، یک امضایشان، یک عزلشان، یک نصبشان میتواند خانواده‌هایی و گاهی ملتی را تحت تأثیر قرار دهد. مردم عادی معمولاً این‌طور گناهی ندارند؛ اگر هم داشته باشند، دایره‌اش خیلی ضعیف است؛ کسی راه برود و مثلاً پای کسی را عمداً لگد کند؛ در این حد است. اما من و شما اگر قرار شد مبتلای به این نوع گناه شویم، دامنه‌اش وسیع است. همین‌طور که گفتیم، یک امضای ما، یک حکم ما، یک حرف ما، یک قضاوت ما، یک نشست و برخاست ما در محل تصمیم‌گیری میتواند اثر مستقیم خودش را به جماعت‌های زیادی برساند. این نوع گناه هم استغفار متناسب با خودش دارد. گناه نوع اول استغفارش به این است که انسان صادقانه از خدای متعال آمرزش بخواهد؛ اما گناه نوع دوم مسأله‌اش فقط با استغفار حل نمیشود؛ انسان باید آن را درست کند. مقوله‌ی اصلاح کردن و درست کردن و مشکلات را برطرف کردن، این‌جا پیش می‌آید.

نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی میشوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت میکند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمیدهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» است؛ این همان گناهی است که نعمت‌های بزرگ را زایل میکند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‌ها و ملتهای گنهکار مسلط میکند. ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل‌اللَّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با این‌که جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم این‌که با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند - که هنوز هم یک عده قلمزن‌ها و گوینده‌ها و نویسنده‌های ما همین حرف دروغ بیمبنای بیمنطق را نشخوار و تکرار میکنند - پنجاه سال بعد چوبش را خوردند: در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آن‌جا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. آنها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملی و عمومی بود. «و اتّقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة»؛ گاهی مجازات فقط شامل افرادی که مرتکب گناهی شدند، نمیشود؛ مجازات عمومی است؛ چون حرکت عمومی بوده؛ ولو همه‌ی افراد در آن شرکت مستقیم نداشتند. همین ملت آن روزی که به خیابان‌ها آمدند و سینه‌شان را مقابل تانکهای محمدرضا پهلوی سپر کردند و از مرگ نترسیدند؛ یعنی تحمل و صبر و سکوت گناه‌آلود پنجاه ساله را تغییر دادند، خدای متعال پاداش آنها را داد؛ حکومت ظلم ساقط شد، حکومت مردمی سر کار آمد؛ وابستگی ننگ‌آلود سیاسی از بین رفت، حرکت استقلال آغاز شد و ان‌شاءاللَّه ادامه هم دارد و ادامه پیدا خواهد کرد و این ملت به توفیق الهی و به همت خود، به آرمانهای خودش خواهد رسید. این به خاطر این بود که حرکت کرد. بنابراین گناه نوع سوم هم یکطور استغفار دارد.

در قرآن بارها «توبه» با «اصلاح» همراه آمده است؛ «الّا الّذین تابوا و اصلحوا»، «من تاب و امن و عمل صالحا». در جایی مصداق این اصلاح هم ذکر شده است: «انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات»؛ در مقابل کسانی که کتمان کنندگان حقایق بودند، «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا». یا «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا باللَّه و اخلصوا دینهم للَّه»؛ درباره‌ی کسانی است که نفاق ورزیدند و دودله شدند. میفرماید توبه و اصلاح اینها به این است که خودشان را یک دله و خالص کنند. بنابراین اصلاح لازمه‌ی توبه است.

ما باید استغفار کنیم. استغفار ما فراتر از استغفار اشخاصِ خود ماست. بنده هم باید بروم برای شخص خودم استغفار کنم، شما هم باید استغفار کنید. در واقع نمیشود گفت ما گناهکاریم؛ غرق گناهیم. اینقدر کوتاهی، اینقدر تخلف و اینقدر تقصیر در اعمال شخصی ما وجود دارد؛ لذا باید استغفار کنیم. استغفار هم دل را نورانی و ذهن و روح را شفاف میکند. این‌که استغفارهای شخصی ماست؛ بین خود ما و خداست؛ لیکن استغفارهای عمومی هم داریم؛ چون جمعی که این‌جا نشسته‌اند، مسؤولان کشور هستند؛ رؤسای قوا هستند؛ مدیران ارشد کشور هستند. من پنج سرفصل را یادداشت کرده‌ام؛ اما چون وقت نیست، توضیح نمیدهم؛ فقط عبور میکنم.

یکی مسأله‌ی اختلاف است. از اختلافات باید توبه و استغفار کنیم. اختلاف به ما ضربه میزند. اختلاف گاهی با برانگیختن احساسات قومی و مذهبی و محلی و سیاسی است؛ گاهی با به کشمکش رساندن اختلافات فکری است. اختلاف فکری ممکن است وجود داشته باشد، ایرادی هم ندارد؛ اما نباید به کشمکش برسد. این‌که ما به بعضی از کسانی که بر ضد اعتقادات مردم، بر ضد حقایق موجود جامعه و بر ضد تاریخِ صحیح قلم‌فرساییهای اغواگر میکنند، اعتراض میکنیم، به خاطر همین است؛ و الّا ما با بیان آزاد، مسأله و مشکلی نداریم. بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم؛ منتها برخی از حرفها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعه‌شناس بنشینند درباره‌ی اساسی‌ترین مسائل و درباره‌ی اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصی این کار باید انجام بگیرد. درباره‌ی بینات انقلاب هم همین‌طور است؛ درباره‌ی مسائل اساسی نظام جمهوری اسلامی هم همین‌طور است؛ در مجالسِ تخصصی بحث انجام بگیرد. این نهضت آزادفکری که ما مطرح کردیم، برای همین است. البته دانشگاه‌ها و حوزه‌ها اول حرکت خوبی از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزی مشاهده نمیکنم. محافل علمی راه بیندازند و بحث کنند؛ اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبی را که در حوزه‌ی تخصصی باید به بحث و جدل و استدلال طرفینی گذاشته شود، برای عامه‌ی مردم بیان کند، این آزادی بیان نیست. البته اینها اختلافات فکری و سیاسی و اختلاف و شکاف بین ارکان حاکمیت نظام است که میتواند به کشمکش نرسد. چند سال تلاش داشتند این کار را بکنند؛ یعنی بین ارکان حاکمیت اختلاف بیندازند. پیداست که وقتی بین مسؤولان اصلی کشور کشمکش و دعوا و اختلاف بود و همدیگر را قبول نداشتند و دائم به فکر ضربه‌زدن به هم بودند، کارها پیش نمیرود. خوشبختانه برخی از مسؤولان هوشیارانه زیر بار نرفتند و اجازه ندادند؛ و الّا دشمن برنامه‌اش خیلی وسیع بود.

امروز، هم‌جهتىِ سه قوه برای ملت ایران یک فرصت است. البته عده‌یی این را محکوم میکنند، که این محکوم کردن غلط است. این‌که کسانی در قوای مختلف با انتخاب و خواست مردم در جهت واحدی از لحاظ مشی سیاسی حرکت کنند، هیچ چیز مضری نیست؛ برای کشور مفید است. البته عرصه باز است، کارها شفاف است و مردم میبینند. منتقد، انتقاد منصفانه میکند؛ قدر و ظرفیت اشخاص، همت‌ها و انگیزه‌ها مشخص میشود؛ این ایرادی ندارد. الان فرصتی پیش آمده است. نگذارید این فضای هماهنگی، با طرح بیمورد برخی از اشکالات یا با بزرگ کردن چیزهای کوچک، از بین برود. توجه داشته باشید چشم و گوش‌های بدخواه و بددلی وجود دارند که میخواهند بین عناصرِ هم‌جهت اختلاف به وجود بیاورند و نگذارند کار کنند. خیلی مراقب باشید؛ هم در دولت مراقب باشید، هم در مجلس مراقب باشید، هم در قوه‌ی قضاییه مراقب باشید، هم در عرصه‌های گوناگون سیاسی و مطبوعاتی و غیره. انتقاد، طلب اصلاح و مطالبه‌ی مطالبات مردم، خوب است؛ عیب‌جویىِ بیمنطق، بزرگنمایی، تهمت‌زنی و افترا و شایعه‌پراکنىِ بیاساس بد است؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد. به نظر من این یکی از چیزهایی است که ما هر چه در گذشته در این زمینه کوتاهی داشتیم، حالا باید از این کوتاهیها استغفار کنیم و نگذاریم غفلت ما ادامه پیدا کند.

دوم، مسأله‌ی خودخواهی به معنای وسیع کلمه است. از خودخواهیها باید استغفار کنیم. خودخواهی نقطه‌ی مقابل خداخواهی است. دل خودخواه به همان اندازه که خودخواه و خودپرست است، از خداخواهی و خداپرستی دور است. این خودخواهی به معنای وسیع کلمه است؛ یعنی شامل حمایت بیاستدلال و متعصبانه و حمیت‌آمیز از خود، از حزب خود، از جناح خود، از خویشاوند و وابسته‌ی خود و از دوست و رفیق صمیمی خود است؛ این غلط است. بسیاری از اختلافاتی که در جامعه‌ی سیاسی کشور ما وجود داشت، ناشی از همین بود. بنده سالها پیش - شاید بیست سال پیش - گفتم اختلافاتی که به عنوان چپ و راست بروز میکند، مثل اختلافات قبیله‌یىِ زمان قدیم است. نگذاریم این حالت ادامه پیدا کند؛ نگذاریم این خودخواهیها در ما رسوخ کند و منشأ اثر شود.

سوم، غفلت از مردم و خدمت به آنهاست. اگر غفلتی در این مورد داشته‌ایم، باید به خدا پناه ببریم و توبه کنیم. نگذاریم دل ما از مردم غافل شود؛ بخصوص شما مسؤولانی که مردم با شعار «خدمت به مردم»، «مبارزه‌ی با فساد»، «عدالت اجتماعی» - چه در مجلس، چه در دولت - شما را انتخاب کرده‌اند. یک لحظه باید از خدمت به مردم غافل نشویم. به برکت گفتمان عدالت و خدمت و مبارزه‌ی با مفاسد، امروز این مجلس و این دولت شکل گرفته. علاقه‌ی مردم به این مفاهیم بوده؛ نمیشود این مفاهیم را مجرد و انتزاعی بدانیم؛ اینها مفاهیم واقعی است؛ در میدان زندگی است.

عدالت را باید در برنامه‌های گوناگون معنا کنید. آنچه مربوط به عدالت و خدمت به امور اقتصادی و مادی مردم است، در سیاست‌های برنامه‌ی چهارم وجود دارد؛ که از جمله‌ی آنها تقویت پول ملی، مهار تورم و گرانی، کم کردن شکاف و فاصله بین دهکهای بالا و پایین جامعه و از این قبیل است. این سیاست‌ها باید به برنامه تبدیل شود؛ و الّا خود عنوان «عدالت» یک هدف آرمانی است. سیاست‌هایی که میتواند ما را به عدالت برساند و برنامه‌هایی که میتواند این سیاست‌ها را محقق کند، باید مورد توجه قرار بگیرد. البته در برنامه‌ی چهارم در این زمینه مشکلاتی وجود دارد؛ این مشکلات هم باید برطرف شود؛ برنامه واقعاً طبق سیاست‌ها تحقق پیدا کند تا بتوان امیدوار بود که با این برنامه به آن سیاست‌ها خواهیم رسید.

سرفصل بعدی، غفلت از مبانی اقتدار ملی و موجبات پایه‌های اصلی اقتدار ملی است. یک ملت برای این‌که به سعادت معنوی برسد، برای این‌که به آزادی برسد، برای این‌که به قله‌های معرفت برسد، احتیاج دارد به این‌که قوی و مقتدر باشد؛ گر چه آن چیزها هم خودش از موجبات اقتدار است. یک ملت ضعیف، یک ملت توسریخور، یک ملت وابسته و دنباله‌رو، ملتی که چشمش به دست و دهان دیگران است، نمیتواند خودش را به قله‌های آرمانی برساند. اقتدار ملی را باید تأمین کرد. اقتدار ملی با چه چیزی تأمین میشود؟ با علم و اخلاق. درباره‌ی علم خیلی صحبت کرده‌ایم؛ در این جلسه درباره‌ی اخلاق صحبت میکنیم. در اخلاق، ما نباید نمره کم بیاوریم. پیغمبر ما معلم اخلاق است. پرچم تهذیب و تکمیل اخلاق را پیغمبر برافراشته و رسالت پیغمبر اعلام کرده. ما باید در زمینه‌ی اخلاق دچار عقب‌ماندگی نشویم. رفتارهای اجتماعی، انضباط، وجدان کاری، قانون‌گرایی و روح دینداری - که بعضی آدم‌های بیانصاف، روح دینداری جوان‌های ما را در معرض تطاول قرار دادند و به نام حرف‌های بیمحتوا و بیمنطق و به نام آزادی، دستخوش غارت کردند - از پایه‌های اقتدار است.

از تواناییها و ظرفیت‌های موجود هم نباید غفلت کنیم. یکی از پایه‌های اقتدار ملی این است که مسؤولان کشور و آحاد ملت اعتقاد داشته باشند میتوانند این راهها را طی کنند و این کارها را انجام دهند؛ خود را عاجز، بی دست و پا و در محیط بن‌بست احساس نکنند. این را باید به مردم بدهیم؛ این از جمله‌ی وظایف ماست؛ این جزو کارهایی است که دولت باید انجام دهد. موجبات اقتدار ملی جزو کارهایی است که مربوط به حکومت است و دستگاه‌های حکومتی باید انجام دهند. البته توهم قدرت هم نداشته باشیم. آنچه را که نمیتوانیم، با تخیل و توهم و خیال‌پردازی برای خودمان فرض نکنیم؛ غفلت از قدرت واقعی و حقیقی خودمان نداشته باشیم.

و آخرین سرفصلی که ذکر میکنم، غفلت از دشمن است. هر چه از دشمن و توطئه‌های دشمن غفلت کرده‌ایم، بایستی از آن استغفار و توبه کنیم. این توبه به معنای توجه دادن خود، تنبه دادن به خود به معنای آگاهی و هشیاری و باز شدن چشم ماست. مدتی این جنجال را راه انداختند که شما از دشمن، زیاد اسم میآورید؛ توهم توطئه دارید؛ خیال میکنید علیه شما توطئه است. با غفلت از توطئه، مگر توطئه از بین میرود؟ امروز دیگر همه چیز آشکار و ظاهر شده است. آن روزی که این حرفها زده میشد، شاید هنوز برخی از حرفها علنی نشده بود؛ اما امروز به طور علنی اعلان میکنند که علیه نظام جمهوری اسلامی، علیه قانون اساسی ما، علیه ملت ما و علیه منافع ما توطئه وجود دارد. با غفلت از توطئه نمیتوان از توطئه جان سالم به در برد. باید هوشمندانه و آگاهانه با دشمنیها و توطئه‌ها آشنا شد و در مقابل آن هوشمندانه و آگاهانه و مدبرانه از خود و از منافع ملی خود و از هویت خود دفاع کرد.

امروز در منطقه‌ی ما مسائل فراوانی وجود دارد. شاید بشود گفت امروز حساس‌ترین نقطه‌ی دنیا منطقه‌ی خاورمیانه است. امریکا در این منطقه اهدافی را برای خود تعریف کرده است. هدف اساسی امریکا در چارچوب اهداف سلطه‌طلبانه و امپراتوریخواهانه‌ی امریکاست؛ این چیزی نیست که مقطعی انتخاب کرده باشند؛ نه، دنبال امپراتوری و تسلط بر همه‌ی دنیا هستند. در چارچوب این اهداف، مسأله‌ی خاورمیانه، منطقه‌ی حساس قرار میگیرد. برای خاورمیانه و خلیج فارس و شمال آفریقا برنامه دارند. البته این برنامه داشتن، معنایش این نیست که خواهد شد؛ نه، برنامه هم دارند، تمهید هم کرده‌اند، مقدماتش را هم فراهم میکنند و نمیرسند؛ کما این‌که نرسیده‌اند. در فلسطین نرسیدند، در عراق نرسیدند؛ لیکن برای این‌جاها و کشورهای دیگر برنامه دارند. برای عراق برنامه داشتند. هدف امریکا در این منطقه این است که در این کشورها دولت‌هایی سر کار بیایند که کاملاً دست‌نشانده و مطیع امریکا باشند و دردسری برای امریکا نداشته باشند. دولت‌های امروزِ خاورمیانه این‌طور نیستند. البته خیلی از آنها مطیع هستند، اما دردسر دارند. اگر طبق نسخه‌ی امریکایی بخواهند دردسر نداشته باشند، راهش این است که یک ظاهر دمکراسی در آن‌جا وجود داشته باشد؛ تسلط امریکا باشد، حکومت‌های بظاهر منتخب مردم هم سر کار باشند. حتّی حکومت‌های سلطنتییی که امروز در خاورمیانه وجود دارد، امریکا اینها را دوست نمیدارد؛ چون میداند اینها برای او مایه‌ی دردسر است. دولت‌های اسلامی و عربی باید به این نکته توجه کنند. امریکا برای مصر هم برنامه دارد؛ برای سعودی هم برنامه دارد؛ برای اردن هم برنامه دارد؛ برای کشورهای خلیج فارس هم برنامه دارد. برنامه‌ی او فقط برای لبنان و سوریه و عراق نیست که دیگر کشورهای عربی بنشینند تماشا کنند که امریکا به خیال خود حساب سوریه و لبنان را برسد؛ بعد نوبت آنهاست. البته بین خواست امریکا و واقعیت خیلی فاصله است. گروهی که امروز در امریکا سر کارند، مثل آدم‌های مست تصمیم میگیرند؛ اصلاً نمیفهمند چه کار میکنند؛ اینها از خیلی واقعیات عالم فاصله دارند و دورند. خود تحلیلگران زبده و برجسته‌ی سیاسی امریکا هم امروز همین حرف‌ها را میزنند و مینویسند. سایت‌های اینترنتی و مطبوعاتشان از این حرف‌ها پُر است؛ میگویند اینها دارند امریکا را به نقطه‌ی اضمحلال و سقوط میکشانند. واقع قضیه هم همین است. وجود اینها برای امریکا احتمالاً انتقام خدایی است؛ لیکن به هر حال این برنامه را دارند.

این منطقه، چنین منطقه‌یی است. ما در این منطقه، نقطه‌یی هستیم که قدرت ملی و قدرت سیاسی کشور ما، هم در خود منطقه، هم در سطح دنیا، هم در زبان تحلیلگران سیاسىِ زبده و درجه‌ی یک دنیا مورد اعتراف قرار گرفته؛ این را قبول کرده‌اند. یک کشور بزرگ، یک کشور آباد در یک نقطه‌ی فوق‌العاده حساس، با جمعیت زیاد، با مسؤولان متحد و متفق، با ملت بااستعداد و با ملت جوان؛ ما چنین موقعیتی داریم. در این موقعیت باید حواسمان جمع باشد؛ متوجه اطراف باشیم؛ توطئه‌های دشمنان را ببینیم؛ آگاهانه و هوشیارانه و مدبرانه و شجاعانه حرکت کنیم.

این‌که میبینید جنجال علیه جمهوری اسلامی زیاد است، دلیل اقتدار ماست. امام (رضوان‌اللَّه‌علیه) یک وقت فرموده بودند اگر جمهوری اسلامی چیزی نیست، چرا این‌قدر علیه آن صف‌آرایی میکنند؟ اگر اهمیتی ندارد، چرا برای مقابله‌ی با آن، این‌قدر خودکشان میکنند؟ این، دلیل اقتدار جمهوری اسلامی است. این چند روزه سر قضیه‌ی موضعگیری رئیس جمهور جنجالی به وجود آوردند. البته این بار اول هم نبود؛ بار چندم بود. یکبار دیگر هم ده، یازده سال قبل به مناسبت قتل اسحاق رابین، رئیس جمهور وقتِ ما آن روز اظهار نظری کرد؛ جنجالی درست کردند که چرا رئیس جمهور ایران از قتل نخست‌وزیر اسرائیل اظهار خوشحالی کرده! اولین احساسی که به انسان دست میدهد، شرمندگی از بشریت است به عوض سران اروپا و غرب؛ اینها باید از بشریت شرمنده باشند که این‌قدر تحت نفوذ صهیونیست‌ها هستند؛ از ملت‌های خودشان هم باید شرمنده باشند. مگر در دنیا دولت‌هایی که دولت‌های دیگر را قبول نداشته باشند و هویت سیاسی آنها را انکار کنند، وجود ندارند؟ مگر رؤسای کشورهایی که در دل آرزوی نابودی رئیس یک کشور دیگر را داشته باشند، در دنیا کم‌اند؟ به زبان هم می‌آورند، مرتب هم هست. کجا چنین حساسیتی به وجود می‌آید؟ نفوذ صهیونیست‌ها روی دولت‌های غربی و اروپایی متأسفانه چنین جنجال‌هایی را به وجود میآورد. بعد هم از فرصت استفاده کردند، این را وصل کردند به قضیه‌ی انرژی اتمی! آن نادانی که اولین بار این حرف را زد و این را به ماجرای انرژی اتمی وصل کرد، نفهمید که سلاح اتمی برای از بین بردن حکومت‌ها و سیستم‌ها و رژیم‌ها نیست؛ سیستم‌ها و رژیم‌ها با سلاح اتمی از بین نمیروند؛ سلاح اتمی فقط میتواند انسان‌ها و سرزمین‌ها را نابود کند. آنچه رژیم‌ها را نابود میکند، قدرت مقاومت و عزم و مبارزه‌ی ملت‌هاست؛ که این عزم و مبارزه در فلسطین وجود دارد و به فضل الهی حتماً به سرنگونی رژیم صهیونیستی منتهی خواهد شد.

پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را موفق به استغفار و توبه بفرما؛ با نور توبه، دل‌های ما را روشن و منور کن؛ شر دشمنان را از سر امت اسلامی و عموم ملت‌های مسلمان کم و کوتاه کن. پروردگارا! ملت عزیز ایران را روزبه‌روز عزیزتر بفرما.

(یکی از دوستان بخصوص از من درخواست کردند که درباره‌ی نماز به مدیران سفارش و تأکید کنم. در مورد نماز، بخصوص به مسؤولان آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها عرض میکنم که در این‌باره اهتمام بورزید. ان‌شاءاللَّه کسانی که مسؤول اقامه‌ی نماز هستند، بتوانند برنامه‌های خود را در دستگاه‌ها بسهولت اجرا کنند. همکاریهای خوبی با اینها شده، بعد از این هم این همکاریها باید ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز زیاد شود.)

پروردگارا! شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور بفرما؛ همدلی میان مسؤولان کشور را روزبه‌روز بیشتر کن. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد مسؤولان کشور را در قوای سه‌گانه در انجام دادن وظایف خودشان موفق و مؤید بگردان.

 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه