خطبهی اول
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الأرضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
همهی برادران و خواهران عزیز را که در این نماز پُرشکوه شرکت کردهاید و همچنین خودم را به حفظ تقوا و پرهیزگاری دعوت و توصیه میکنم؛ که هدف از روزهی ماه رمضان، بنا بر تصریح آیهی قرآن، عبارت است از تقوا و افزایش این ذخیرهی معنوی در وجود انسان.
این ماه، ماه ضیافت الهی است. پذیرایی خداوند از بندگان خود در این ماه - که یک پذیرایی معنوی است - عبارت است از گشودن درهای رحمت و مغفرت و مضاعف کردن اجر و ثواب اعمال خیری که بندگان در این ماه انجام میدهند. روزهی ماه رمضان هم یکی از مواد همین ضیافت عظیم الهی است، که مایهی تصفیهی روح انسان و ایجاد زمینهی طهارت قلبی روزهدار است. امام سجاد (علیهالسّلام) در خطبهیی فرمود: «شهر الطّهور و شهر التمحیص»؛ رمضان، ماه پاک شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است؛ چون خدای متعال استغفار را در این ماه بیش از دیگر ایام سال مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد. لذا در یک روایت وارد شده است که «فمن لم یغفر له فی رمضان ففی اىّ شهر یغفر له»؛ اگر کسی در ماه رمضان - که درهای رحمت و مغفرت الهی به روی انسانها گشوده است - نتواند به مغفرت و رحمت الهی دست پیدا کند، پس کِی چنین توفیقی نصیب او خواهد شد؟
یکی از مواد این مائدهی الهی و ضیافت الهی، لیلةالقدر است؛ که در باب وظایف لیلةالقدر، بنده امروز در خطبهی اول قدری صحبت کنم. فرمود «لیلةالقدر خیر من الف شهر»؛ شبی که به عنوان لیلةالقدر شناخته شده است و مردد است بین چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعتهای کیمیایی لیلةالقدر، بندهی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست. دربارهی دعا هم امروز مطالبی را به شما برادران و خواهران عرض میکنم. احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شبهای قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست. دعا یکی از مهمترین کارهای یک بندهی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد.
دستاوردهای دعا چیست؟ وقتی ما با خدا سخن میگوییم، او را نزدیک خود احساس میکنیم، مخاطب خود میدانیم و با او حرف میزنیم، این دستاوردها از جملهی فواید و عواید دعاست. زنده نگهداشتن یاد خدا در دل، غفلت را - که مادر همهی انحرافها و کجیها و فسادهای انسان، غفلت از خداست - میزداید. دعا غفلت را از دل انسان میزداید؛ انسان را به یاد خدا میاندازد و یاد خدا را در دل زنده نگه میدارد. بزرگترین خسارتی که افراد محروم از دعا مبتلای به آن میشوند، این است که یاد خدا از دل آنها میرود. نسیان و غفلت از خدای متعال برای بشر بسیار خسارتبار است. در قرآن چند آیه در اینباره ذکر شده و بحث مفصلی دارد.
دستاورد دوم دعا، تقویت و استقرار ایمان در دل است. خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل پایدار و مستقر میکند. ایمانِ قابل زوال در مواجههی با حوادث عالم و سختیها، خوشیها، تنعمها و حالات گوناگون انسان، در خطر از بین رفتن است. میشناسید کسانی را که ایمان داشتند؛ اما در مواجههی با مال دنیا، با قدرت دنیا، با لذات جسمی و شهوات قلبی، ایمان از دست آنها رفت. این، ایمان متزلزل و غیرمستقر است. خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل انسان مستقر و ثابت میکند و خطر زوال ایمان با دعا و استمرار توجه به خدای متعال از بین میرود.
سومین دستاورد، دمیدن روح اخلاص در انسان است. با خدا سخن گفتن و خود را نزدیک او دیدن، به انسان روح اخلاص میدهد. اخلاص یعنی کار را برای خدا انجام دادن. همهی کارها را میشود برای خدا انجام داد. بندگان خوب خدا همهی کارهای معمولىِ روزمرهی زندگی را هم با نیت تقرب به خدا انجام میدهند و میتوانند. بعضی هم هستند که حتّی قربیترین و عبادیترین کارها - مثل نماز - را نمیتوانند برای خدا انجام دهند. بیاخلاصی، درد بزرگی برای انسان است. دعا روح اخلاص را در انسان میدمد.
دستاورد چهارم دعا، خودسازی و رشد فضایل اخلاقی در انسان است. انسان با توجه به خدا و با حرف زدن با خدای متعال، فضایل اخلاقی را در خود تقویت میکند؛ این خاصیت قهری و طبیعی انس با پروردگار است؛ بنابراین دعا میشود پلکان عروج انسان به سمت کمالات. متقابلاً دعا رذایل اخلاقی را از انسان میزداید؛ حرص و کبر و خودپرستی و دشمنی با بندگان خدا و ضعف نفس و جبن و بیصبری را از انسان دور میکند.
دستاورد پنجم دعا، ایجاد محبت به خدای متعال است. دعا عشق به خدای متعال را در دل زنده میکند. مظهر همهی زیباییها و خوبیها ذات اقدس پروردگار است. دعا و انس و تکلم با خدای متعال، این محبت را در دل بهوجود میآورد.
دستاورد ششم دعا، دمیدن روح امید در انسان است. دعا به انسان قدرت مقاومت در مقابل چالشهای زندگی را میدهد. هر کس در دوران زندگی خود با حوادثی مواجه میشود و چالشهایی پیدا میکند. دعا به انسان توانایی و قدرت میدهد و انسان را در مقابل حوادث مستحکم میکند؛ لذا در روایت از «دعا» تعبیر شده است به سلاح. از نبی مکرم نقل شده است که فرمود: «الا ادلّکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم»؛ اسلحهیی را به شما معرفی کنم که مایهی نجات شماست؛ «تدعون ربّکم باللّیل و النّهار فانّ سلاح المؤمن الدعاء». در مواجههی با حوادث، توجه به خدای متعال، مثل سلاح برّندهیی در دست انسان مؤمن است. لذا در میدان جنگ، پیغمبر مکرم اسلام همهی کارهای لازم را انجام میداد؛ سپاه را میآراست، سربازان را به صف میکرد، امکانات لازم را به آنها میداد، توصیههای لازم را به آنها میکرد، اشراف فرماندهىِ خودش را اعمال میکرد؛ اما در همان وقت هم وسط میدان زانو میزد، دست به دعا بلند میکرد، تضرع میکرد، با خدای متعال حرف میزد و از او میخواست. این ارتباط با خدا، دل انسان را مستحکم میکند.
دستاورد دیگر دعا، برآمدن حاجات است. یکی از دستاوردهای دعا این است که حاجاتی که انسان دارد، از خدای متعال میخواهد و خدا آن حاجات را برآورده میکند. البته همهی خواص دعا این نیست؛ این هم یکی در کنار بقیهی دستاوردهای دعاست. فرمود: «اسألوا الله من فضله»؛ از خدای متعال بخواهید و نیازهای خودتان را از او بطلبید. در دعای ابوحمزهی ثمالی از قول امام سجاد (علیهالسّلام) اینطور عرض میشود: «و لیس من صفاتک یا سیّدی أن تأمر بالسّؤال و تمنع العطیّة و انت المنّان بالعطیّات علی اهل مملکتک»؛ تو به بندگانِ خودت دستور بدهی که از تو بخواهند، اما بنا داشته باشی که خواستهی آنها را عملی نکنی؛ این امکان ندارد. وقتی خدای متعال به من و شما امر میکند که از او بخواهیم و طلب کنیم، معنایش این است که خدای متعال تصمیم دارد که آنچه را میخواهیم، به ما بدهد. لذا در روایت است که: «ما کان الله لیفتح لعبد الدّعاء فیغلق عنه باب الاجابة والله اکرم من ذلک»؛ خدای متعال کریمتر از آن است که باب دعا را باز کند، اما باب اجابت را ببندد.
چه دعایی باید بکنیم که دنبال آن، اجابت باشد. گاهی انسان چیزی را از خدا میخواهد و به حسب ظاهر احساس میکند که این خواسته برآورده نشد. شرط مهم اجابت دعا این است که دعا به معنای حقیقی کلمه و با شرایط خود انجام بگیرد. اولین شرط دعا این است که با دلِ باطراوت و بیآلایش درخواست شود؛ مثل دل جوانها؛ لذا دعای جوانان اقبال و احتمال اجابت را بیش از همه دارد. گاهی بعضیها به بنده میگویند برای جوانهای ما دعا کن. البته ما همیشه برای همهی جوانها دعا میکنیم؛ اما در واقع این جوانها هستند که اگر قدر دل بیآلایش و باطراوت خود را بدانند، دعای آنها از هر دعایی میتواند به استجابت نزدیکتر باشد.
یکی دیگر از شرایط دعای مستجاب این است که انسان دعا را با معرفت انجام دهد؛ یعنی بداند که این دعا و این درخواست از کسی است که قدرت دارد همهی آنچه را که انسان میخواهد، برای او انجام دهد؛ یعنی به اثر دعا باور داشته باشد. به امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) عرض شد که: «ندعوا فلا یستجاب لنا»؛ دعا میکنیم، اما اثر اجابت را نمیبینیم؛ فرمود: «لأنّکم تدعون من لا تعرفونه»؛ بیمعرفت دعا میکنید. در روایتی دربارهی معرفت در دعا نقل شده است که: «یعلمون أنّی اقدر علی ان اعطیهم ما یسألونی»؛ به قدرت اجابت پروردگار باور داشته باشند.
در دعا همت بلند داشته باشید؛ درخواستهای بزرگ بکنید؛ سعادت دنیا و آخرت را بخواهید و نگویید اینها بزرگ است، اینها زیاد است؛ نه، برای خدای متعال اینها چیزی نیست. عمده این است که شما به معنای حقیقی کلمه و با همین شرایط، طلب کنید؛ خدای متعال این طلب را اجابت خواهد کرد. گاهی هم انسان نمیداند کاری که انجام گرفت، اجابت دعای او بوده؛ خود انسان غافل است.
یکی دیگر از شرایط دعا، اجتناب از گناه و توبه است. این شبها هم شبهای توبه است. همه دچار گناه و تخلف هستیم. تخلفها کوچک و بزرگ دارد. از خدای متعال باید عذرخواهی و استغفار و طلب بخشش و توبه کنیم و به سوی خدا برگردیم. عزم ما باید این باشد که از ما گناه سر نزند. گاهی انسان عزم میکند و تصمیم میگیرد که گناه نکند؛ بعد دچار غفلت و اشتباه میشود و لغزش پیدا میکند؛ باز همین گناه سراغ انسان میآید؛ بار دیگر باید توبه و استغفار کند؛ منتها استغفار باید جدی و حقیقی باشد. گناه نکردن باید یک قصد واقعی و جدی باشد. دربارهی دعا و استجابت دعا در روایت دارد که: «ولیخرج من مظالم الناس»؛ انسان باید از مظلمهی مردم خارج شود تا دعایش قبول شود. در روایت دیگر دارد که خدای متعال به حضرت موسی خطاب فرمود: «یا موسی ادعنی بالقلب النقی واللسان الصادق». با دل پاک و زبان راستگو با خدای متعال حرف بزنید و دعا کنید؛ دعا قطعاً مستجاب خواهد شد.
یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، حضور قلب و خشوع است. همانطور که عرض کردیم، معنای دعا این است که شما با خدا حرف بزنید؛ خدا را در مقابل خود احساس کنید و حاضر و ناظر بدانید. اینکه انسان همینطور طبق عادت چیزی را بر زبان بیاورد و مطالبهیی را ذکر کند - خدایا ما را بیامرز، خدایا پدر و مادر ما را بیامرز - بدون اینکه در دل خود حقیقتاً حالت طلبی را احساس کند، این دعا نیست؛ لقلقهی لسان است. «لا یقبل الله عزّوجل دعاء قلب لاه»؛ دل غافل و بیتوجه و سربههوا اگر دعا کند، خدای متعال دعایش را قبول نمیکند. دلهای آلوده و غرق در تمنیات و شهوات نفسانی - که اصلاً غافلند - چگونه دعا خواهند کرد؟ چه توقعی است که اگر انسان اینطور دعا کرد، مستجاب شود؟
بعضیها دعا و عبادت و توبه را میگذارند برای دوران پیری؛ این اشتباه بزرگی است. اگر گفته شود توبه کنید، میگویند حالا وقت داریم. اولاً معلوم نیست وقت داشته باشیم؛ مرگ انسان را مطلع نمیکند؛ برای همهی سنین هم است. اگر فرض کردیم حقیقتاً وقت داریم - یعنی بناست به سنین پیری برسیم - چنانچه کسی خیال کند که میشود دوران جوانی را با غفلت و غرق شدن در شهوات گذراند، بعد با خیال راحت و با آسانی به سراغ توبه رفت، اشتباه بزرگی مرتکب شده است. حالت دعا و انابه چیزی نیست که انسان هر وقت اراده کرد، برای او پیش بیاید. گاهی میخواهیم، نمیشود؛ دنبال حال و توجه هستیم، دست نمیدهد؛ «ذلک بما قدّمت یداک». انسانی که زمینهی توجه به خدا و رجوع الیالله را در خودش بهوجود نیاورده باشد، اینطور نیست که هر وقت اراده کرد، بتواند درِ خانهی خدا برود. شما میبینید بعضی دلهای پاک - غالباً جوانها - خیلی راحت میتوانند ارتباط برقرار کنند؛ اما بعضی هرچه تلاش میکنند، این ارتباط برقرار نمیشود. کسانیکه فرصتی دارند و میتوانند دل خودشان را نرم نگه دارند، قدر بدانند و رابطهی خود را با خدا حفظ کنند؛ تا هر وقت خواستند درِ خانهی خدا بروند، بتوانند.
نکتهی آخر در باب دعا، دعاهای مأثور است. دعاهایی که از ائمه رسیده است، بهترین دعاهاست. اولاً خواستههایی در این دعاها گنجانده شده است که به ذهن امثال ماها اصلاً خطور نمیکند و انسان از زبان ائمه (علیهمالسّلام) آنها را از خدا طلب میکند. در دعای ابوحمزه و دعای افتتاح و دعای عرفه بهترین مطالبات و خواستهها برای انسان مطرح میشود؛ که اگر انسان اینها را از خدا بخواهد و بگیرد، میتواند برای او سرمایه باشد. ثانیاً در این دعاها مایههای خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بیانی ادا شده است که دل را خاشع و نرم میکند. با عبارات فصیح و بلیغ، عشق و شیفتگی و شوق در این دعاها موج میزند. انسان باید این دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده کند.
البته باید معنای این دعاها را بفهمیم. خوشبختانه الان ترجمههای خوب وجود دارد و مفاتیحالجنان و دعاهای گوناگون ترجمه شده است. با توجه به ترجمهها، دقت کنند و بخوانند. البته تا آنجایی که ما دیدهایم، هیچ ترجمهیی نتوانسته زیباییهای الفاظ این دعاها را منعکس کند؛ ولی بالاخره مضمون دعا معلوم است. با توجه به این ترجمهها دعاها را بخوانند. کسانیکه میخوانند و با آنها عدهیی همصدا میشوند، بعضی از فقرات دعا را لااقل ترجمه کنند. البته مرتبهی پایینترش هم این است که اگر انسان معنای دعا را نمیفهمد، همینقدر احساس کند که با یک زبانِ شیفتهی حاکی از سوز دل دارد با خدای متعال حرف میزند.
امیدواریم خدای متعال در شبهای مبارک قدری که در پیش داریم، به همهی ما توفیق دهد تا بتوانیم از این شبها استفاده کنیم. عزیزان من! دعا کنید. دعا مخصوص وقت گرفتاری نیست؛ همیشه باید دعا کرد. بعضی خیال میکنند وقتی گرفتاری و مصیبت و بلایی بود، باید دعا کرد؛ نه، آن وقتی هم که انسان در حال عادی زندگی میکند، باید دعا کند و رابطه را با خدا محفوظ نگه دارد. به تعبیر یکی از روایات، صدای خود را برای فرشتگان در ملکوت اعلی آشنا کند. دعا همیشه لازم است. حاجتهای خودتان، حاجتهای برادران مؤمن، حاجتهای همهی مسلمین سطح جهان، مسائل عمومی کشور، رفع گرفتاریها، تسهیل پیشرفتهای درخشان کشور و نظام جمهوری اسلامی را از خدا بخواهید. بزرگترین فایدهی دعا، فایدهی نقد دعاست که به خود شما دعاکننده میرسد؛ یعنی ایجاد رابطه با خدای متعال و احساس محبت و شوق به تقرب به پروردگار عالم. این، نقدترین دستاورد دعاست که متعلق به خود شما دعاکننده است؛ بحث استجابت، بحث دیگری است.
ایام سوگواری حضرت امیرالمؤمنین است؛ یک جمله هم دربارهی این مصیبت بزرگ دنیای اسلام عرض کنم و ذکر مصیبت کنم. در سحر نوزدهم این فاجعهی عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین - مظهر عدالت - بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد. من یک عبارتِ وارد شدهی در روایت را میخوانم و برای شما معنا میکنم تا توسلی پیدا کرده باشیم. اینطور وارد شده است که «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهیی از آن حضرت سر نزد. «و صبر واحتسب»؛ حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسمالله و بالله و علی ملّة رسول الله»؛ درست مثل حضرت اباعبدالله که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملّة رسول الله». مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگیر کنند. «ولا یدرون این یذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»؛ از بس این حادثه دهشتآفرین بود، مردم را سراسیمه کرد. همینطور میدویدند تا بتوانند قاتل را پیدا کنند. «ثم احاطوا بامیرالمؤمنین علیهالسّلام»؛ بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند. «و هو یشدّ رأسه بمأزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ خون بر صورت و محاسن حضرت جاری بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود. «و قد خضبت بدمائه و هو یقول هذا ما وعدالله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ حضرت زخم سرشان را میبستند و میفرمودند این همان چیزی است که خدا و پیغمبر به من وعده کرده بودند. پیغمبر قبلاً فرموده بود که این حادثه پیش میآید. امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خونها را شستند و زخم را بستند. «و هو یرمق السّماء بطرفه»؛ حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشهی چشم آسمان را نگاه میکردند. «و لسانه یسبّح الله و یوحّده»؛ در آن حالت، زبانشان در حال تسبیح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گریه شدند. «و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»؛ امام حسن چشمش به چهرهی پدر بود. وقتی دید از هوش رفت، خم شد پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید؛ صورتش را بوسید؛ ما بین دو چشمش را بوسید. «فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السّلام»؛ از اشک چشم امام حسن چند قطرهیی روی صورت امیرالمؤمنین ریخت. «ففتح عینیه»؛ حضرت چشمشان را باز کردند. «فرءاه باکیا»؛ دیدند امام حسن دارد گریه میکند. «فقال یا حسن ما هذا البکاء»؛ فرمود حسن جان! چرا گریه میکنی؟ «یا بنىّ لا روع علی ابیک بعد الیوم»؛ پسرم! بعد از این لحظه، پدر تو هرگز ناراحتی و ترسی ندارد. «هذا جدّک»؛ این جدت پیغمبر است. «و خدیجه»؛ این خدیجة است. «و فاطمة»؛ این فاطمه است. «والحور العین محدقون»؛ همه اطراف من را گرفتهاند. «منتظرون قدوم ابیک»؛ همه منتظرند که من بروم زودتر به اینها ملحق شوم. «فطب نفساً و قرّ عینا و اکفف عن البکاء»؛ اشک نریز پسرم! صلّی الله علیک یا امیرالمؤمنین، صلّی الله علیکم یا اهل بیت النبوة.
پروردگارا! تو را بهحق این روزها و شبهای مقدس و به حق امیرالمؤمنین سوگند میدهیم دلهای ما را با ذکر خودت آشنا کن. پروردگارا! محبت و عشق به خود را روزبهروز در دل ما مستحکمتر کن. پروردگارا! کارهای خدایی را در چشم ما محبوب کن؛ دل ما را از اعمال شیطانی متنفر و دور کن. پروردگارا! ما را در این شبهای رحمت و مغفرت، مورد رحمت و مغفرت خود قرار بده. پروردگارا! پدر و مادر ما، گذشتگان و ذوالحقوق ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده. پروردگارا! ملت ایران را عزیز و سربلند کن. پروردگارا! همهی گرههایی که در کار امت بزرگ اسلامی است، باز کن. پروردگارا! دشمنان اسلام و مسلمین را مقهور و منکوب کن. پروردگارا! قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود بفرما؛ ما را در این شبهای قدر مشمول دعای خیر آن بزرگوار قرار بده.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
قل هو الله احد. الله الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفوا احد.
خطبهی دوم
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاةوالسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما علی امیرالمؤمنین والصّدیقة الطّاهرة سیّدة نساءالعالمین والحسن والحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمّدبنعلی و علیبنمحمّد والحسنبنعلی و الخلف الهادی المهدی القائم حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمةالمسلمین و حماةالمستضعفین و هداةالمؤمنین. اوصیکم عبادالله بتقویالله.
در خطبهی دوم، پس از توصیهی به تقوا که وظیفهی همهی ماست و در همهی جمعهها باید این توصیه انجام بگیرد و امیدواریم خدای متعال عمل به این توصیه را روزىِ همهی ما بفرماید، دو، سه مسألهی داخلی و خارجی را به اختصار عرض میکنیم: یکی، دربارهی مسائل دولت و وظایف همهی ما؛ یکی، در زمینهی مسألهی هستهیی؛ یکی، در باب مسألهی فلسطین و روز قدس؛ یکی هم دربارهی مسألهی عراق.
دربارهی دولت، آنچه که من به نظرم میرسد که لازم است عرض بکنم، این است که دولت ما بحمدالله یک دولت تازه نفس و آماده به کار است. آنچه که من از نزدیک احساس میکنم این است که میبینم بهطور جدی این برادران آماده هستند تا وظایفی را که قانون برعهدهی آنها گذاشته است، انجام بدهند و همان شعارهایی را که مطرح شده است، تحقق ببخشند؛ من این را احساس میکنم که عازم بر کار کردن و عمل کردن هستند. الان که زمان کوتاهی از تشکیل این دولت گذشته است - حالا دو ماه یا دو ماه و نیم - انسان میبیند بعضیها که در قبال برخی از مسائل، پنج سال و ده سال صبر کردند و چیزی نگفتند، حالا در این دو، سه ماه بیصبری میکنند؛ پا به زمین میزنند که چرا فلان کار نشد!؟ چرا فلان کار چنین شد!؟ باید به دولت کمک کرد؛ باید به آن کسانی که در وسط این گود مشغول چالشهای بزرگ هستند، مدد رساند و فرصت داد تا کار خودشان را انجام بدهند. البته اگر خدای نکرده، کوتاهییی صورت بگیرد، بنده خودم اولْ مدعی خواهم بود؛ لیکن این هم که ما دولتی را که اول کارش هست و هنوز از تشکیل آن، دو، سه ماه بیش نگذشته است، به پای میز مطالبه بکشیم و دایم از او مطالبه کنیم که چرا فلان کار نشد، این، بیانصافی است. میدانید که دشمنان نظام جمهوری اسلامی هم همیشه با همهی دولتهای ما مخالف بودند؛ ولو زبانی هم اظهار موافقت میکردند، در باطن قلبشان مخالفت بوده است؛ اما حالا حتّی بعضی از دشمنان ما در زبان هم اظهار مخالفت میکنند؛ چون ناراحتند که ملت ایران در یک انتخابات پرشور و وسیع، شعارهای اساسی انقلاب برایش مطرح بشود و یک اکثریت بزرگ و چشمگیری به دنبال این شعارها بروند؛ این معلوم است که برای استکبار جهانی ناخوشایند است؛ لذا شایعهسازی میکنند، شایعهپراکنی میکنند، متأسفانه یک عده هم همین شایعات را در داخل تکرار میکنند. انسان شایعات مضحکی را دربارهی دولت میشنود که مثل این شایعات را در زمان انتخابات هم میگفتند که: بنا دارند اینها خیابانها را دیوارکشی کنند!! و چه بکنند. حالا هم از همینجور حرفها را شایعه میکنند و میخواهند ذهن مردم را خراب کنند؛ مردم را دلسرد کنند. این شایعهپراکنیها مُضر است. مردم هم باید اعتماد کنند، مجلس شورای اسلامی هم باید اعتماد بکند، تا انشاءالله این دولت بتواند کارها را انجام بدهد. البته باید این حالت جدیت را مسؤولان دولتی حفظ کنند؛ یعنی این دیگر وظیفهی اصلی آنهاست و باید بهطور جدی به دنبال انجام کارها باشند. البته قبلاً هم گفتیم، حالا هم عرض میکنیم که جدی بودن و دنبال کردن، به معنای شتابزدگی و کارِ بیمطالعه انجام دادن نیست، با مطالعه، با مشورت، با دقت، با تدبیر؛ لیکن پیگیر و مستمر و بیوقفه و بهطور کاملاً جدی، انشاءالله کار دنبال شود.
در مسألهی هستهیی، حرف ملت ایران حرف معلومی است، مسؤولان هم بارها آنچه را که باید گفت، گفتهاند. مطلب این است که ملت ایران یک ملت با استعداد، با فرهنگ، بزرگ، توانا، با نشاط و جوان است و اینجور ملتی صبر نمیکند که اجازه بدهند تا به فلان پیشرفت علمی یا فلان پیشرفت فناوری دست پیدا کند؛ نه، اینجور ملتی خودش وارد میشود، مرزهای دانش را هم میشکند و عبور میکند و خودش را نشان میدهد. اگر هم خارجیها، رقبا، دشمنان میبینند که در این صد سال اخیرِ قبل از انقلاب این حالت پیش نیامده، باید بدانند که در آن وقتها نمیگذاشتند ملت ایران حرکت شایستهی خودش را بکند؛ والّا ملت ایران همیشه یک ملت بااستعداد بوده است. ما همان ملتی هستیم که در همهی دوران اسلامی، از همهی ملتهای مسلمان، بدون استثناء، پیشروتر بودیم و در همهی علوم و فنون؛ در فلسفه، در علم، حتّی در علوم مربوط به زبان عربی پیشروتر بودیم؛ بزرگترین زباندانها و نحویها و علمای علم زبان عربی، ایرانیاند و حتّی بهترین و قویترین کتابها را هم در همان رشته، ایرانیها نوشتهاند. این ملت همیشه در فلسفه، در علوم گوناگون و در دانشهای تجربی، به قدر زمانه و جلوتر از آن، پیشرو بوده است. این، همان ملت است؛ منتظر نمیماند؛ لذا منتظر هم نماند و حالا از جمله، توانسته است به دانش هستهیی دست پیدا کند. آنچه که امروز ما داریم، هم دانش هستهیی است، هم فناوری هستهیی؛ اما آنچه نداریم و جلویش را گرفتهاند و مانع ایجاد کردهاند، تشکیل تجهیزات این فناوری است؛ یعنی یک علمی را شما کسب میکنید، بر اساس او یک فناوری را به دست میآورید؛ رازِ بهکارگیری این دانش را در تولید فلان محصول کشف میکنید و وسیلهاش را هم در حدِ حداقل تولید میکنید؛ ولی وقتی میخواهید آن را تکثیر کنید و از آن استفادهی کامل بکنید، نمیگذارند و جلویش را میگیرند؛ این، چیزی است که اتفاق افتاده است. حرف ملت ایران این است که در مناسبات بینالمللی، گزینشی نباید عمل کرد. اینیکه ما رسیدن به دانش هستهیی را برای فلان کشور مجاز بشمریم، برای فلان کشور، به دلایل واهی، مجاز نشمریم، برای ملت ایران قابل قبول نیست.
کاری که در کشور در این زمینه - چه در چالش بینالمللىِ مربوط به کار هستهیی، چه در خود کار هستهیی - دارد انجام میگیرد، کاری است که با حکمت و مشورت دارد انجام میگیرد؛ این را ملت ایران بدانند. گاهی اظهار نگرانی میشود که نبادا کارِ غیرمدبرانهیی انجام بگیرد؛ نبادا تصمیمات فردی گرفته بشود؛ نه، قضیه اینجور نیست. خوشبختانه مسؤولان کشور در این مسأله همرأی و همفکرند؛ کار با مشورت، با تدبیر - از اول و در این دو سال و اندی هم همینجور بوده است - و با فکر جمعی انجام گرفته است و پیشرفت کردهایم. بعد از این هم همینجور خواهد بود. افرادی مردم را نترسانند که ممکن است کار بیمشورت باشد، عجولانه باشد؛ نه، نخیر؛ کار دارد درست با حکمت و همه جانبه، با توجه به جوانب گوناگون، پیش میرود. مسأله این است که ملت ایران حقی دارد و آن حق را مطالبه میکند. این حرف هم برای مردم دنیا قابل فهم است، هم برای دولتها قابل فهم است؛ ولی معارض اصلی در این قضیه، دولت امریکاست. حتّی دولتهای اروپایی هم مواضعشان بیشتر تحتتأثیر فشار امریکاست؛ هر کدام که با امریکا نزدیکترند، مواضعشان تندتر و سختتر است؛ مثل دولت انگلیس. البته ملت ایران سوابق طولانی از دولت انگلیس دارد و مسألهی ملت ایران و دولت انگلیس، مسألهی امروز و دیروز نیست؛ حالا هم همهشان، از آن رأسشان تا مسؤولان گوناگونشان، مواضع بسیار بدی دارند میگیرند؛ آنها یکی از بدترین مواضع را دارند میگیرند؛ لیکن معارض اصلی، دولت امریکاست. دولتمردان امریکا که ادعا میکنند ایران دنبال سلاح اتمی است، خودشان هم میدانند که دروغ میگویند، آن کسانی هم که حرف اینها را در نطقها و محافل میشنوند و برایشان کف میزنند، آنها هم میدانند که اینها دروغ میگویند؛ کمااینکه آنجایی که دم از حقوق بشر میزنند، همینطور است. وقتی رئیسجمهور امریکا دربارهی قضایای عراق و غیره، دم از دمکراسی و حقوق بشر میزند، هم خودشان میدانند که دروغ میگویند - چیزی که به فکرش نیستند، حقوق بشر و دمکراسی است - هم آن مخاطبانی که این حرفها را میشنوند و برایشان کف میزنند. اهداف آنها برای خودشان روشن است؛ هدف آنها سلطهگری است. حقوق بشر برایشان کمترین اهمیتی ندارد. شما در همین طوفان کاترینا در امریکا، دیدید که چون مردم، سیاهپوست بودند، همان مقداری هم که دولت امریکا میتوانست، به اینها کمک نشد؛ این، حرفی است که خود ملت امریکا - سیاهپوستها که به جای خود - بر زبان آوردند و گفتند و فریاد کشیدند. رفتارشان با زندانی، رفتارشان با زندانىِ بخصوص گوانتانامو، رفتارشان در ابوغریب عراق، رفتارشان با مردم عراق، رفتارشان با زن و بچههایی که در خانههاشان هستند، همه، نشاندهندهی این است که مسألهی حقوق بشر از نظر امریکاییها افسانه است؛ میدانند که دروغ میگویند. مسألهی آنها دو چیز است:
یکی، این است که بحرانآفرینی در دنیا برای دولتهای امریکا غالباً یک مطلوبِ لازم، یک کار تاکتیکىِ لازم بوده است؛ به آن احتیاج داشتهاند برای اینکه از مسایل داخلی، از مشکلات داخلىِ امریکا، مردم را متوجه به خارج کنند؛ همیشه اینجور بوده است و حالا هم این دولت که در امریکا بر سر کار است، یک دولت افراطی و جنگطلب است و مصلحتشان ایجاب میکند که این طرف و آن طرف دنیا مسأله درست کنند، مسایلی را بزرگ کنند، یا بحران بیافرینند، یا حوادث کوچک را به شکل بحران برای ملت خودشان معرفی کنند.
دیگر اینکه دولتهای امریکا و از همه بیشتر این دولتِ جنگطلبِ تندروی افراطی، دنبال یک امپراطوریاند؛ دنبال یک سلطهی جهانیاند. این سلطه، مخصوصِ خاورمیانه هم نیست. البته حالا خاورمیانه مطرح است؛ اما اینها به خاورمیانه هم قانع نیستند. شرکای اروپاییشان هم این را خوب میدانند که امریکا آن روزی که به خاورمیانه و به آسیای میانه و به مناطق حساس دنیا تسلط پیدا کند، دست از سر اروپا هم حتّی برنخواهند داشت؛ این، چیزی نیست که برای آنها پوشیده و پنهان باشد. آنها دنبال منافعشان هستند. یکی از مهمترینِ مناطق، عبارت است از همین خاورمیانه؛ منطقهای حساس، پل شرق و غرب، منطقهی نفت، منطقهی گذرگاهها و گلوگاههای دریایىِ بسیار حساس، با ملتهایی که سابقههای فرهنگی دارند و ذخایر فراوان؛ اینها همه در این منطقه جمع است. حکومت امریکا به اینطور چیزها برای سلطهی خود در دنیا احتیاج دارد. در این منطقه، آن دولتی که صریحاً با سلطهطلبی مخالفت میکند و بهطور جد ایستاده است، دولت جمهوری اسلامی است. طبیعی است که این مسایل وجود پیدا میکند و بنابراین، معارض، دولتِ امریکاست.
حرف جمهوری اسلامی این است که این ملت؛ ملتی که انقلاب کرده است؛ ملتی که در طول بیستوهفت سال نظام جمهوری اسلامی با حوادث گوناگون و نشیب و فرازهای مختلف مواجه شده و با آنها پنجه انداخته و در همهی قضایا توانسته است به طرف هدفهای خود پیش برود؛ ملتی که اکثریت قاطع آن، جوانند؛ ملتی که دانشجوی آن، استاد آن، نخبهی علمی و عملی آن روزبهروز رو به افزایش است، ملتی است که رو به آینده دارد؛ دل پُرامید دارد. این ملت، ملتی نیست که زیر بار زور و تحمیل امریکا و غیرامریکا برود؛ لذا همانطور که مسؤولان کشور در باب مسألهی انرژی هستهیی گفتهاند، هدف ما مطلقاً ربطی به سلاح هستهیی و انحراف این حرکت علمی و فناوری به سمت سلاح نیست؛ اما از این فناوری هم ملت ایران صرفنظر نخواهد کرد؛ این، حرف اصلی ماست. روشهای کاری و دیپلماسی و ارتباطات و مناسبات بینالمللیاش را هم مسؤولان کشور سازماندهی میکنند و پیش میبرند.
و اما مسألهی فلسطین و روز قدس. روز قدس نزدیک است. روز قدس، روزِ آزمایش بزرگ ملتهای مسلمان است؛ روز قدس، آن روزی است که ملتهای مسلمان بیواسطهی مقامات رسمی حرفشان را در دنیا مطرح میکنند. امسال هم روز قدس اهمیت مضاعفی دارد؛ هم به خاطر حادثهی غزه - که واقعاً عقبنشینی از غزه یک شکست بزرگِ صهیونیستها بود - هم بهخاطر توطئهیی که بعد از شکست غزه و برای جبران آن شکست، از سوی امریکاییها و صهیونیستها و بعضی از همپیمانانشان در جریان است؛ یعنی عادیسازی رابطهی زشت با رژیم صهیونیستی در میان برخی از دولتهای اسلامی و برخی از دولتهای منطقه، که نباید زیر بار بروند. دولتهای اسلامی با بهانههای مختلف و برای خاطر شاد کردن دل امریکا، نباید ارتباطشان را با این رژیم غدارِ ستمگر غاصب - که خطری برای همهی منطقه و همهی ملتها و دولتهاست - عادی کنند؛ نباید بهخاطر امریکا، روی خوش به این رژیم نشان بدهند، که این کار زشتی است. دلیل زشت بودن این کار هم این است که آن کسانیکه مرتکب این عادیسازی میشوند، لااقل در اوایل کار، آن را پنهان نگه میدارند؛ لذا کار زشتی است که پنهانش میکنند. کار زشت را نباید انجام داد، نه اینکه پنهان کرد. بنابراین، روز قدس انشاءالله پُرشورتر از همیشه برگزار شود.
آخرین مطلب دربارهی عراق است. این رفراندوم قانون اساسی، کار بزرگی بود؛ کار مبارکی بود؛ این اولین قانون اساسییی است که در عراق بهوسیلهی خود مردم دارد بهوجود میآید؛ این مطلقاً در جهت خواست امریکاییها نیست؛ هرچند که امریکاییها اینجور وانمود میکنند؛ اما خلاف میگویند؛ چنین چیزی نیست. آنها دنبال چیزهای دیگری در عراق بودند، هنوز هم دنبال چیزهای دیگر هستند. آنچه که بعد از این تثبیت قانون اساسی، اهمیت بسیاری دارد، انتخابات آیندهی عراق است - ما توصیهیی به برادران عراقی داریم که به زبان عربی عرض خواهیم کرد - که خیلی انتخابات حساسی است و اشغالگران عراق هم نسبت به آن انتخابات از حالا مشغول فعالیتند.
زخمی که امروز در عراق وجود دارد، اختلاف بین شیعه و سنی است، که بهوسیلهی یک گروه افراطىِ بیخبرِ از اسلام، دارند آن را تشدید میکنند. نمیشود گفت اینها سنیاند؛ اینها نه سنیاند، نه شیعه؛ هم دشمن شیعهاند، هم دشمن سنی؛ اینها دشمن اسلامند. این کسانیکه مسجد شیعه را منفجر میکنند - این روزها صدام دارد محاکمه میشود برای کشتن صدوپنجاه، شصت نفر شیعه در یک روستایی - چه فرقی دارند با صدام؛ اینها هم بمبگذاری میکنند و صد نفر، صدوپنجاه نفر از مردم شیعه را در حلّه، در بغداد و در بخشهای مختلف از بین میبرند؛ اینها هم مثل صدام هستند. بنابراین، نمیشود گفت که اینها سنی هستند. سیاست دشمنان اسلام ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است. این، یکی از راههایش است. هر کسی به این اختلافات شدید کمک کند، در واقع به آن اهداف کمک کرده است. جا دارد که همهی گروههای عراقی، این حرکات را محکوم کنند و از آن تبرّی بجویند. خوشبختانه بزرگان شیعه عاقلانه و خوب عمل کردند؛ به شیعیان توصیه کردند که عکسالعمل نشان ندهند، که این کار مهمی بود.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
انّا اعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، انّ شانئک هو الابتر.
والسّلام علیکم و رحمةالله