بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اگر دو سه ساعت دیگر هم این جلسه طول میکشید، بنده جز احساس شوق، احساس دیگری پیدا نمیکردم. واقعاً انسان از زیارت شماها و از شنیدن این حرفها خسته نمیشود. از دوستان عزیزی هم که این توفیق و فرصت را به من دادند که در جلسهی شما شرکت کنم، خیلی تشکر میکنم.
خاطره بماند برای یکوقت دیگر؛ مجال کم است؛ علاوه بر اینکه خاطرههای ما در قبال خاطرههای شما درواقع هیچ است. آنچه شماها دیدید و لمس کردید و حس کردید، بسیار عزیزتر و فراتر از چیزهایی است که ما در این صحنهها دیدیم. من میخواهم فقط یک جمله عرض کنم، و آن اهمیت این کار است.
به نظر من بنیانگذار بنای حفظ حوادث با ادبیات و هنر، زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) است. اگر حرکت و اقدام حضرت زینب نمیبود و بعد از آن بزرگوار هم بقیهی اهل بیت (علیهمالسّلام) - حضرت سجاد و دیگران - نمیبودند، حادثهی عاشورا در تاریخ نمیماند. بله، سنت الهی این است که اینگونه حوادث در تاریخ ماندگار شود؛ اما همهی سنتهای الهی عملکردش از طریق ساز و کارهای معینی است. ساز و کار بقای این حقایق در تاریخ این است که اصحاب سِرّ، اصحاب درد، رازدانان و کسانیکه از این دقایق مطلع شدند، این را در اختیار دیگران بگذارند. بنابراین خاطرهگویی و تدوین و پخش خاطرات را باید در جایگاه حقیقی خودش نشاند، که جایگاه بسیار بالا و والایی است و بسیار مهم است.
بیان هنری هم شرط اصلی است؛ کما اینکه خطبهی حضرت زینب در شهر کوفه و شهر شام، از لحاظ زیبایی و جذابیت بیان، آیت بیان هنری است؛ طوری است که اصلاً هیچکس نمیتواند این را نادیده بگیرد. یک مخالف یا یک دشمن وقتی این بیان را میشنود، مثل تیر بُرنده و تیغ تیزی، خواهینخواهی این بیان کار خودش را میکند. تأثیر هنر به خواست کسی که مخاطب هنر است، وابستگی ندارد. او بخواهد یا نخواهد، این اثر را خواهد گذاشت. حضرت زینب (سلاماللَّهعلیها) و امام سجاد در خطبهی شام و در بیان رسا و بلیغ و شگفتآور مسجد شام این کارها را کردند. شما هم دارید این کار را میکنید.
ادبیات و هنر مقاومت و آنچه مربوط به دورهی خاص دفاع کشور و ملت ماست، حقیقتاً از برجستهترین و مهمترین کارهاست. البته دوستان خیلی کار کردهاند. از دههی 60 که این کارهای هنری و ادبی در حوزهی هنری شروع شد و این خاطرات منتشر گردید، من یکی از مشتریهای پرو پا قرص این کتابها بودم، که خاطرات را نگاه کنم. من خیلی تحتتأثیر جذابیت و صداقت و خلوص این نوشتهها و گفتهها هستم؛ این را واقعاً عرض میکنم. یاد کسانیکه این کارها را تولید کردند، از خاطر محو نمیشود. اسمهایی که من پشت این کتابها خواندم و کتابهایشان را نگاه کردم، غالباً در ذهنم هست و من قدردان و قدرشناس اینها هستم و اگر میتوانستم، عظمت این کار را مدح میکردم. البته در طول تاریخ، شعرا معمولاً صاحبان قدرت و ثروت و امثال اینها را مدح میکردند؛ اما بهنظر من باید شماها را مدح کرد. اگر بنده شاعر بودم، یقیناً در مدح شماها، در مدح آقای سرهنگی، در مدح آقای بهبودی، در مدح آقای قدمی، در مدح همین خاطرهسازان و خاطرهانگیزان قصیده میساختم؛ حقیقتاً جا دارد؛ چون کارِ بسیار بزرگ و بااهمیتی است.
به نظر من مسألهی دفاع مقدس و آنچه در این دوران بروز کرد، یک مسألهی عادی نیست؛ برای همهی ملتها اینطور است؛ در مورد ملت ما به دلایل گوناگون بیشتر از دیگران است؛ لذا این را نمیشود جزو روال عادی زندگی ملتها به حساب آورد. دوران دفاع مقدس برای ملت ما ظرفیت و موقعیتی بود که این ملت بتواند اعماق جوهرهی خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد. عرض کردم، همهی ملتها همینطورند؛ با اختلافاتی که در کیفیت کار و اهداف و جهتگیریها و نیتها وجود دارد.
دورهی سختی برای یک کشور - چه سختی جنگ باشد، چه سختی اقتصادی باشد، چه فشارهای گوناگون سیاسی باشد - دورهی نشان دادن ظرفیتهاست؛ که این ملت چقدر ظرفیت دارد، چقدر قابلیت اظهار وجود دارد، چقدر لیاقت بقا دارد. لذا بهترین آثار هنری هم که انسان نگاه میکند، یا بخشهای زیبای بهترین آثار هنری، مربوط به همین دورههای این کشورهاست. شما به آثار داستانییی که وجود دارد، اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد. «جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حملهی ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتابهای دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگیاش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است. همینطور است بسیاری از کتابهای دیگری که یا در مورد انقلاب شوروی نوشته شده، یا در مورد انقلاب کبیر فرانسه نوشته شده، یا در مورد جنگهای فرانسه و آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضی از کتابهای امیل زولا. مهمترین آثار رمانی مربوط به دوران حساس یک ملت است، که در آنوقت این ملت توانسته ظرفیت خودش را نشان دهد. شاید نقاشیها هم همینطور باشد. البته بنده در نقاشی به عنوان یک بیننده هم حتّی سررشتهی خوبی ندارم؛ اما گمان میکنم تا آنحدی که شنیدم، زیباترین یا بخشی از زیباترین نقاشیهای بزرگ دنیا مربوط به صحنههای جنگ است؛ مثلاً صحنهی جنگ «واترلو» و صحنههای گوناگون دیگر.
برای حوزهی هنر کشور، یکی از مهمترین جلوهگاهها، دورهی جنگ تحمیلىِ بر ما و دورهی دفاع مقدس بوده و هنوز هم هست؛ باید از این استفاده کرد.
دو سه سال قبل جمع زیادی از هنرمندها در این حسینیه جمع بودند. به آنها گفتم کدام هنرمند است که از روحیهی حماسىِ پُرشور ملت و جوانهای خودش در مقابل دشمنی که قصد داشت غیرت و عزت این ملت را زیر پاهای خودش لگدمال کند، و از زیبایی خارقالعادهی آن بتواند بگذرد و این را نبیند. اگر دیدیم هنرمندهای ما این را نمیبینند و به آن نمیپردازند، باید ببینیم عیب کار کجاست. یا در نگاه هنری، یا در عرضهی درست، یا تأثیراتی که سیاستها و دشمنان در فضای فرهنگی کشور دارند میگذارند، مشکلی وجود دارد؛ والّا چطور ممکن است یک ملت فراموش کند یا نبیند و نفهمد؟ لذا خاطرهگویی شما و ثبت کردن این حوادث، نقش خیلی زیادی در این مسأله دارد.
اخیراً از آقای بهبودی و آقای سرهنگی مصاحبهیی میخواندم، که واقعاً هم همینطور است. این آقایان معتقدند که قضایای دورهی دفاع مقدس را بایستی مستند کرد، تبیین کرد، مستدل کرد تا براساس اینها آثار هنری بهوجود بیاید، که کاملاً درست است. اعتقاد من این است که ما هرچه برای دورهی دفاع مقدس سرمایهگذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفادهی خوب و درخوری نشده. البته کتابهای خوبی نوشته شده، لیکن این رشته باید استمرار پیدا کند.
کسانی هم میخواهند بعمد این خورشید فروزان و این منبع نورانیت و درخشندگی را از خاطرهی ملت ببرند؛ چون هر کس که باید در این دوران بیفتد و آن را بشناسد و خصوصیات آن را لااقل تا حدودی درک کند، در خود احساس عزت و انگیزه و امید میکند. ملتی که میتواند حقیقتاً با دست خالی در مقابل آن تهاجم بینالمللی آنگونه ایستادگی کند و با ابتکار، با تکیهی به خود، با توسل به پروردگار و استعانت از خدای متعال، خودش را اینطور از منجلابی که قدرتمندان دنیا برایش درست کردند، موفق و پیروز بیرون بکشد، خیلی درخور ستایش است. این ملت اگر این توانایی را در خودش ببیند و وجود این ظرفیت را در خودش احساس کند، در ادامهی این راه و در حرکت عظیمی که در پیش دارد، هیچ مانعی نمیتواند جلوی او را بگیرد. این را میدانند؛ لذا نمیخواهند این خودآگاهی در مردم ما بهوجود بیاید. ما بعکس، باید تلاش کنیم این خودآگاهی بهوجود بیاید.
نسل جدید ما متأسفانه کماطلاع است. باید کاری کرد که نسل جدید و نسلهای بعد، از این ظرفیت، از این ذخیرهی عظیم و از این گنج تمام نشدنی استفادهی روحی کنند؛ امید پیدا کنند و خودشان را بشناسند. این زن ماست، این مرد ماست، این جوانهای ما هستند که اینطور در میدانهای نبرد توانستند ابتکار کنند.
اولِ جنگ، ما هیچ چیز نداشتیم. همهی شما یا اغلبتان در جنگ بودید؛ بنده هم از نزدیک شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالی بود؛ نه ارتش ما امکاناتی داشت، نه سپاه که آن روز اصلاً تشکل درستی نداشت؛ حتّی تفنگ انفرادی در دست افراد نبود؛ وسایل ابتدایىِ یک جنگ حقیقی در اختیار نبود. در منطقهی اهواز - که بنده آنجاها بودم - بعضی از یگانهای یک تیپ ما شاید حدود ده دستگاه تانک در اختیار داشتند؛ یعنی یکدهمِ آنچه باید داشته باشند. تانکهایشان از بین رفته بود، منهدم شده بود؛ در عین حال جوانهای ما ایستاده بودند و تلاش میکردند.
از زمان شروع جنگ تا الان - این بیستوچهار پنج سال - ما از زمین به آسمان رفتهایم. ما را تهدید میکنند به تحریم اقتصادی و محاصرهی اقتصادی! ما در همین دورهی محاصرهی اقتصادی بوده که اینهمه امکانات را بهدست آوردیم. در سختترین دورههای محاصرهی اقتصادی جوانهای ما توانستند سلاحهایی را بسازند که در همهی دنیا آن سلاحها را غیر از امریکاییها و یکی دو دولتِ عزیزکردهی امریکا هیچکس نداشت. همین موشک ضدتانک «تاو» را جوانهای ما در چه شرایطی ساختند؟ همهی درها رویشان بسته بود، اما ساختند. همین پیشرفتهای علمییی که امروز شما ملاحظه میکنید دارد بروز میکند، بنده از سالهای متمادی میگفتم جوانهای ما دارند کارهای بزرگی میکنند، که الان یکی پس از دیگری در بخشهای مختلف دارد بروز میکند. البته موضوع انرژی هستهییاش بهخاطر حساسیت دنیا روی آن، برجسته و شاخص شده؛ والّا در ردیف این کار، کارهای دیگری که در بخشهای گوناگون انجام گرفته، واقعاً اهمیتش کمتر از این کار نیست؛ منتها جنبهی نظامی و دفاعی ندارد. اینها همه در شرایط محاصرهی اقتصادی بوده، در شرایط فشار سیاسی و اقتصادی بوده، در شرایط بدحسابی و سختگیری دولتهایی که حتّی با ما رابطهی اقتصادی هم داشتند، لیکن بدجنسی و ناخنخشکی و بدحسابی میکردند، بوده؛ ولی ما توانستیم. این، ظرفیت خیلی بزرگی برای یک ملت است که میتواند. این ظرفیت را جوانهای ما باید بشناسند.
شما میدانید در دورهی پهلوی یکی از رایجترین تبلیغات، «نمیتوانیم» بود. همهی ما از بچگی اینطور بار آمده بودیم که جنس ایرانی مساوی است با بد بودن، پست بودن و نامرغوب بودن؛ ایرانی مساوی است با ناتوانی در تولید جنس خوب در همهی زمینهها. اصلاً این فرهنگ را در ذهن ملت ما نهادینه کرده بودند. این در حالی است که این موضوع 180 درجه با واقعیت فرق دارد. این ملت، ملتی است که از همه جهت میتواند؛ میتواند تولید کند، میتواند رشد بدهد، میتواند ابتکار کند، میتواند مرزهای علم و فناوری را بشکند و جلو برود.
البته ما هنوز از دنیا خیلی عقبیم؛ چون مدتهای مدیدی ما را عقب نگهداشته بودند - این را خودمان بروشنی میدانیم - ولی ما داریم با سرعت این فاصله را طی میکنیم تا به جلو برسیم. این، مظهر کاملش در جنگ است؛ هم از جهت روحیات انسانی، و هم از جهت استعداد گرایش معنوی، صفا و معنویت و لطافت، که این همهجا بود.
شما ببینید ارتش ایران را در چه شرایطی بهوجود آوردند؛ چگونه تربیت کردند و با چه شرایطی اینها را رشد دادند. شرایط، کاملاً شرایط ضدمذهب بود. آنوقت همین ارتش، در نیروی هواییاش، در نیروی زمینیاش، در نیروی دریاییاش، یکسالونیم تا دو سال بعد از پیروزی انقلاب که جنگ شروع شد، کارهایی کرد و جلوههایی نشان داد که حقیقتاً محیرالعقول است. جوانهایی که بمبارانها و حملات هوایىِ اول جنگ را با هواپیماهای خود بهوجود آوردند، تربیتشدههای ارتش سابق بودند؛ اما جوهر معنویت، خلوص و صفا در اینها بود.
من در منطقهی اهواز غالباً نیمههای شب میرفتم از منطقه بازدید میکردم. این منظره را خودم دیدم؛ پشت خاکریز و پای تانک، افسری ایستاده بود و داشت نماز شب میخواند.
بچههای شهید چمران در ستاد جنگهای نامنظم جمع میشدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یک شب دیدم افسری با من کار دارد؛ بهنظرم سرهنگ 2 یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشکر 92 بود، لذا به اینها نزدیک بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یک کار خصوصی دارم. من فکر کردم مثلاً میخواهد درخواست مرخصی بدهد. یکخرده لجم گرفت که حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شبها که این بچهها به عملیات میروند، اگر میشود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شکار تانک میرفتند و این سرهنگ آمده بود التماس میکرد که من را هم ببرید! چنین منظرهها و جلوههایی را انسان مشاهده میکرد؛ این نشاندهندهی آن ظرفیت معنوی است. بچههای بسیجی و بچههای سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهایی از قبیل شهید چمران که جای خود دارند. این، یک بعد از ظرفیت این ملت عظیم است. ابعاد علمی و فنی و تحقیقاتی و ادبی و هنری و امثال اینها، ابعاد بسیار عجیب و شگفتآوری است که همه در جنگ بروز کرد و خودش را نشان داد.
جنگ حقیقتاً آینهی تمامنمای ظرفیتهای ملت ایران بود. با کاری که شما دارید انجام میدهید، این را میتوانید ماندگار کنید؛ میتوانید به ذهنهای مردم منعکس کنید؛ کار بسیار بزرگ و مهمی است.
من حقیقتاً از زحمات آقایان قدردانی میکنم و اصرار میکنم که حتماً این رشته و سلسله را ادامه دهید و دفتر ادبیات و هنر مقاومت کار خودش را با دلگرمی و جدیتِ بیشتر انشاءاللَّه ادامه دهد و دوستان هنرمندی هم که در این سالها آثاری را تولید کردهاند - که حقاً و انصافاً آثار باارزشی هم هست - کار خودشان را ادامه دهند.
بعضی دوستان انصافاً پیشرفت هم کردهاند. من وقتی قصه یا خاطرهیی که امروز برخی از دوستان هنرمند مینویسند، با آثار هفده، هجده سال پیش آنها مقایسه میکنم، میبینم خیلی فاصله است؛ یعنی واقعاً پیشرفت کردهاند. امروز آثار هنرییی که اینها ارائه میکنند، بسیار باارزش است.
در مقولهی شعر هم همینطور است. شعرهایی که آقای دکتر رفیعی خواندند، با آن دهن گرم و نفس گیرایی که داشتند، انصافاً شعرهای برجستهی خیلی خوبِ مضموندارِ خوشساختی بود. ما اینطور شعرها و آثار هنری را در بیست سال پیش نداشتیم؛ اینها بتدریج دارد بروز میکند.
بنده عقیدهام این است که اگر متولیان این کار را دنبال کنند، ما انشاءاللَّه آثار هنرییی خواهیم داشت که در قلهی هنر ایرانی قرار بگیرد. اگر ما در تاریخِ خود مثلاً در یک نوعِ شعر، فردوسی را داریم؛ در یک نوعِ شعر، حافظ یا سعدی را داریم؛ گمان میکنم اگر ما بتوانیم این رشته را دنبال کنیم، در زمینهی شعر یقیناً قلهی جدیدی بهوجود خواهیم آورد؛ در زمینهی قصه و رمان و داستان کوتاه و بلند هم یقیناً قلههایی را بهوجود خواهیم آورد - که البته ما در این زمینه هم از لحاظ تاریخی عقبیم - و همچنین در بقیهی بخشهای هنری صاحب قله خواهیم بود و دستاوردش هم برای ملت ما تمامنشدنی است.
امیدوارم انشاءاللَّه خداوند متعال به همهی شما توفیق دهد. من دعاگوی شما هستم و خواهم بود. امیدوارم همهی شما مشمول رحمت الهی و کمک الهی و هدایت و دستگیری الهی و مشمول تفضلات و دعای حضرت بقیةاللَّه باشید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته