بیانات در دیدار مسئولان حاضر در شهرستان بم

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 
اولاً از همه‌ی برادران مسؤول که در این قضیه مشغول خدمت شدند و خود را برای کمک رساندن به مردم و التیام زخمها و دردها و آلام آنها به زحمت انداختند، صمیمانه تشکر میکنم. امیدواریم که ان‌شاءاللَّه خداوند به شماها که این‌جا مشغول خدمت و تحمل زحمات هستید، اجر بدهد. از خدای متعال متضرعانه درخواست میکنیم که به این مردم مصیبت دیده، صبر و فرج عنایت بفرماید. هم تحمل این مصیبت خیلی سخت است - که خداوند باید واقعاً به آنها صبر بدهد - هم مشکلات زیاد است. خیلی از مشکلات هنوز معلوم نیست؛ بتدریج معلوم خواهد شد. چند روزی بگذرد، معلوم میشود مردم چه سختیها و مشکلاتی دارند؛ هنوز، هم شماها گرمید، هم مردم گرمند. قدری بگذرد، زخمها سر وا خواهد کرد و مشکلات آشکار خواهد شد. خدا خودش ان‌شاءاللَّه فرج بدهد.
 
بنده در کار امداد رسانی - هم برای زلزله و هم برای سیل - تجربه دارم و از نزدیک در این مناطق بوده‌ام. البته آن جاهایی که ما بودیم، وسعت حادثه این مقدار نبود. ما در شهر فردوس بودیم که همه‌ی جمعیت آن، دوازده یا سیزده هزار نفر بود. وسعت شهر هم یک پنجم، یا یک ششم بم بیشتر نبود. بم واقعاً شهر بزرگی است و جمعیت زیادی دارد؛ بنابراین مصیبت آن خیلی سنگین است.
 
البته ابتدا در کار ما نواقصی هم وجود داشته است. دوستان گفتند نصف روز یا یک روز ما عقب بودیم؛ همین‌طور است؛ شاید هم بیش از یک روز از حادثه عقب ماندیم؛ لیکن در چنین حادثه‌یی که دقایقش تعیین کننده است، نصف روز یا یک روز خیلی مهم است، این به معنای این نیست که کسانی از همان ساعتهای اول وارد میدان نشدند؛ چرا، انصافاً دستگاه‌ها و اشخاص مختلفی از همان ساعتهای اول دلسوزانه وارد شدند و تلاش کردند؛ اینها بر خدای متعال پوشیده نیست، بر مردم هم پوشیده نخواهد بود؛ لیکن مجموعه‌ی امکانات ما یکخرده دیر رسید؛ این باید تجربه‌یی باشد برای آینده. ان‌شاءاللَّه باید به فکر این معانی باشیم. هر لحظه ممکن است در هر جایی این حادثه اتفاق بیفتد. باید از همان ساعت اول، همه‌ی امکاناتی که لازم است، بسیج شود؛ در درجه اول، نجات؛ در درجه‌ی دوم، امداد. البته فصل نجات تقریباً گذشته؛ در عین حال وقتی من از خیابانها عبور میکردم، چند مورد را دیدم که افراد وقتی چشمشان به ما میافتاد، با حالت اضطراب به ویرانه‌های منازل خود اشاره میکردند، که آدم حدس میزند عزیزشان زیر آن خاکها مدفون است؛ احتمال هم میدهد که زنده باشد. بنابراین هنوز زمینه‌ی نجات وجود دارد. اگرچه فرصت ذیقیمت اصلی مربوط به همان ساعتهای اول یا روز اول و دوم است، لیکن هنوز هم این زمینه وجود دارد.
 
به هر حال همه‌ی دستگاه‌ها ان‌شاءاللَّه با هماهنگی و با همه‌ی تلاش خود کار کنند. از جمله‌ی چیزهای خیلی لازم، سازماندهی است. این‌که شهر را به چند منطقه تقسیم کرده‌اید، کار بسیار مهم و لازمی است؛ درستش هم همین است؛ منتها باید بتدریج مردم را از داخل شهر به بیرون کشاند؛ چون به این شکل در شهر نمیشود هیچ کاری کرد. همه‌ی این خاکها و آوارها باید خارج شود. مردم میخواهند وسایلشان را از زیر آوار بیرون بیاورند. بعضی، یادگارهای عزیزی در خانه‌های ویران شده دارند و به هر قیمتی میخواهند اینها را بیرون بیاورند. این کار رشته‌ی درازی دارد؛ هنوز خیلی کار هست. به‌هرحال به خدای متعال توکل کنید؛ کار را تمام شده نینگارید؛ با هم همکاری کنید و همه‌ی نیرو و امکانتان را به صحنه بیاورید؛ خدا هم ان‌شاءاللَّه کمک و هدایت خواهد کرد.
 
به آقای موسوی لاری میگفتم باید در این‌جا مرکزیتی تشکیل شود؛ این خیلی مهم است. ستاد شما در این‌جا، یک تمرکز قطعی لازم دارد. روزهای اول شاید تشتت دستگاه‌های مختلف خیلی محسوس نباشد؛ ولی بعد اگر دوباره‌کاریها و تعارضها وجود داشته باشد، خود را نشان خواهد داد و مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. لازم است یک مرکزیتِ خیلی قوی، متقن، کارآمد، آگاه و متوجه همه‌ی جوانب در این‌جا تشکیل شود. غیر از مرکزیتی که باید در تهران به‌وجود بیاید و تشکیل شود، این‌جا هم یک تمرکز قوی متشکل از دوستان بومی و کسانی که از تهران آمده‌اند - چه برادران سپاه و بسیج و ارتش و چه دیگران - لازم است. ببینید چگونه میتوانید این مرکزیت را تشکیل دهید.
 
از خداوند متعال برای شماها درخواست اجر و توفیق میکنیم. ان‌شاءاللَّه موفق و مؤید باشید.
 
 
 والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌