بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
این جلسه که جمعی از جوانانِ هوشمند و نخبه ما در یک فضای صمیمی گرد آمدهاند و شاید مهمترین مطالبی که به نظرشان میرسیده تا در این جلسه مطرح کنند، آنها را بر زبان میآورند، برای من جلسه خیلی شیرینی است.
از نظر من، تشکیل این جلسه، بر اساس یک هدف نمادین است. ما میخواهیم با این کار، به علم و هوشمندان و نخبگان جامعه احترام کنیم تا شاخصِ میان یک فکر و ذهنِ با ضریب هوشی بالاتر، یک شاخص ممتاز در کشور محسوب شود و در واقع یک حالت مسابقه، شوق، حرکت عمومی و از سویی تکریم و احترام نسبت به این پدیده و این حقیقت، به وجود آید. شما نمونهای از کسانی هستید که ما میخواهیم در جامعه اعلام شود که نظام اسلامی و مسؤولان و حرکت کلّی کشور به اینها احترام میگذارد. این همان فرهنگسازیای است که در زبان و ذهن بعضی از شما عزیزان بود. البته این جلسه برای من فواید بزرگ دیگری هم داشت و دارد؛ همچنان که در اغلب جلساتی که من با جوانان دارم، این بهره را میبرم.
من با دقّت به حرفهای شما گوش کردم. شما الان به مسائلی توجّه میکنید که دغدغههای اصلی من هم همانهاست. شما به اهمیت دادن به علوم پایه، به علوم محض، به پژوهش، به فراهم آوردن بستر مناسب برای رشد علمی و فکری، به استفاده دانش در همه جای جهان و مخلوط نکردن بهرهمندی از دانش دیگران با بهرهمندی از همه فرآوردههای فرهنگی آنها اشاره کردید. اینها همان حرفهایی است که در مواجهه با جوانان و دانشجویان و قشر دانا و هوشمند جامعه، دغدغههای اصلی مرا تشکیل میدهد. خدا را شکر میکنم که میبینم همان چیزهایی که در ذهن من وجود داشته و در مجامع دانشگاهی و با مسؤولان دانشگاهی و با جوانان با این نیّت مطرح میکردم که در ذهنها گسترش پیدا کند و به مطالبات عمومی تبدیل شود، نتیجهبخش شده است. یعنی شما هوشمندان، همان چیزهایی را میخواهید که ما میخواستیم شما آنها را بخواهید.
در مورد کارهایی که باید برای نخبگان جامعه انجام گیرد، یک نکته را عرض کنم. البته در همه مجموعههای اجتماعی، برنامهریزیهایی برای قشر متوسّط و عمومی میشود و چارهای هم نیست. برنامهریزیهای عمومی را نمیشود با محاسبه نخبگان انجام داد؛ لیکن این حرکت تحصیلی و کاری، بتدریج به نقطهای میرسد که باید برای نخبگان حساب ویژهای باز کرد.
در برنامهریزی برای نخبگان، هدف ما باید چه باشد؟ البته هدف نباید بههیچوجه تحقیرِ غیرنخبگان باشد؛ چون غیرنخبگان ممکن است کارهایی انجام دهند که بسیار برجسته و ممتاز و والا باشد؛ این بدیهی است. اما یک جامعه بدون دارا بودن استخوانبندیهای ذهنىِ قوی، در حرکت جهانی نخواهد توانست از سربالاییهای دشوار و پیچهای سخت عبور کند. بنابراین، جامعه همچنان که به بدنه فکری نیاز دارد، به نقطه ممتاز فکری هم نیاز دارد. بنابراین اگر هوشمندانی در جامعه هستند که از لحاظ ذهنی نخبهاند، اینها میتوانند به پیشرفت علم و فرهنگ و هنر و کار و پیشرفت هر چیزی که جامعه به آن نیاز دارد، کمک کنند. بنابراین، منهای اینکه ما بخواهیم غیرنخبه را مورد تغافل قرار دهیم، باید برای نخبگان، حسابی باز کرد. ممکن است به نظر بیاید این یک تبعیض است؛ اما تبعیض همه جا غیرعادلانه نیست؛ گاهی اوقات تبعیض، عین عدالت است. این حساب باز کردن برای نخبگان، عین عدل است؛ به خاطر اینکه ما باید نخبه و هوشمند را در حدّی که میتواند رشد کند، رشد بدهیم.
هدف دیگری که در خصوص برنامهریزی برای نخبگان وجود دارد، این است که اینها احساس کنند میتوانند از استعداد خود استفاده نمایند؛ احساس بنبست نکنند. صحبت فرار مغزها میشود. فرار مغزها ابعاد گوناگونی دارد. یک بُعد بسیار زشت و بد آن این است که بیگانگانی میخواهند بیایند از ثروت ملىِ انسانىِ یک کشور سوء استفاده کنند. کشوری انسانهایی را پرورش دهد و استعدادهایی را - با همه عوامل به وجود آورنده استعدادهای درخشان - به وجود آورد و به قول دوستمان این را در طبق اخلاص بگذارد و به دیگران بدهد؛ دیگران هم بیایند با صرف پول - که غالباً زحمت دیگری هم نمیکشند - این ثروت را به ثَمَن بَخْس از این ملت بگیرند و او را محروم کنند؛ این، بُعد بسیار بد و دردناک قضیه است.
بُعد دیگری هم وجود دارد که البته به این بدی نیست؛ اما آن هم فینفسه خوب نیست. آن این است که جوان نخبهای احساس کند که در محیط خارج از کشور، زندگی به او راحتتر و خوشتر میگذرد و دغدغهاش کمتر است؛ شغل بهتری پیدا میکند و امکانات تحصیلىِ بهتری دارد. بنابراین، اینجا را رها کند و برود. این هم بُعدی از ابعادِ نامطلوب این کار است.
بُعد دیگری در این کار وجود دارد و آن، عشقِ به علم است. من یکی دو سال پیش از این به جماعتی از جوانان که اینجا بودند، در خصوص رفتنِ نخبگان به خارج از کشور گفتم: میشود اسم این را مهاجرت نخبگان برای تکمیل خود و استفاده از امکانات موجود دنیا گذاشت؛ منتها با این نیّت که این تکمیل، برای کشورشان و مردمی که آنها را پرورش دادند و به آنها خدمت کردند، باشد.
برخی از دوستان گفتند که اسلام افراد را به طلبِ علم تحریض کرده و باید طلبِ علم کرد. هر جای دنیا که علمی وجود دارد و میتوان از آن استفاده کرد و برای رفتن ما محذوری وجود ندارد، باید رفت و علم را برای ملت و کشوری که متعلّق به آن هستیم، به دست آورد. بنابراین تلاش برای نخبگان، یک هدفش باید این باشد که آنهایی که احساس میکنند نمیتوانند در اینجا دست و پای علمی بزنند، پر و بال علمی باز کنند و ببینند میتوانند. باید برای اینها کارهایی انجام گیرد و - به قول یکی از شما - برنامهریزی شود. با برنامهریزىِ منظّمی بروند معلومات را یاد بگیرند و برگردند. اینها کارهایی است که باید صورت گیرد؛ ما این را از دوستانمان در دولت خواستهایم؛ خود آنها هم اظهار کردهاند که به این کارها، هم در زمینه پژوهش و هم در زمینه حمایت و پشتیبانی نخبگان، علاقهمندند.
شما که از استعدادی برخوردار هستید و فرض هم میکنیم که انشاءاللَّه امکانات برای تکامل و تعالىِ علمی و فکری شما فراهم شود و بتوانید در همان رشتههایی که مورد علاقهتان است، کار علمی بکنید، همّتتان باید به چه چیزی گماشته شود؟ آن چیزی که به نظرم از همه مهمتر میآید، این است که همّت جامعه علمی ما باید به تولید علم گماشته شود. ما نباید به ترجمه و فراگیری اندوختههای دیگران اکتفا کنیم. نه اینکه فرا نگیریم؛ هیچ کس نمیگوید از دیگران فرا نگیریم؛ چرا، باید فرا گرفت؛ لیکن علم را باید تولید کرد.
ما این مشکل تاریخی را داریم و متأسّفانه این مشکل در حکومتهای وابسته و فاسد پیشینِ این کشور ریشه دارد و بلایی است که از صدوپنجاه سال پیش بر سرِ ما آمده و باید خود را بتدریج از این بلا رها کنیم. آن این است که از اوّلی که پرتو علمِ جدید در این کشور افتاد، نخبگان آن روز کشور، به فکر ترجمه افتادند. نه فقط ترجمه آثار علمی، بلکه حتّی فکر و اندیشه ترجمهای؛ همه چیز به صورت ترجمه از آنچه دیگران انجام دادند و خود را در چارچوب قالبهای آنها درآوردن. این گروه، مطلقاً جرأت ایجاد یک فضای جدید علمی را به خود ندادند. نه فقط گفتند علم را از آنها بگیریم، بلکه معتقد بودند باید فرهنگ و اخلاق و تفکّرات و عقاید سیاسی و اجتماعی را هم از آنها بگیریم!
بدترین مشکلِ یک کشور این است که تمدّن و هویّت خود را فراموش کند. ما باید امروز در صدد ساختن تمدّن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. در تبلیغات گذشته این کشور در خصوص ناتوانی ایرانی و توانایی غربیها آنقدر مبالغه شده که امروز اگر کسی بگوید ما کاری کنیم که غربیها به علم ما احتیاج پیدا کنند، میبینید که در دلها یک حالت ناباوری به وجود میآید: مگر چنین چیزی ممکن است؟ بله؛ من عرض میکنم میشود. شما همت کنید پنجاه سال دیگر اینطوری شود. البته این چیزها در کوتاهمدّت اتفاق نمیافتد؛ اما اگر شما امروز در راه درست قدم بردارید، هیچ اشکالی ندارد که پنجاه سال دیگر، جهت اتوبان علم - که امروز یکطرفه و از یک سو به سوی دیگر است - یا دو طرفه شود، یا یکطرفه و از این سو به آن سو شود؛ چه مانعی دارد؟ مگر یک روز اینطور نبود؟ یک روز علم را غربیها از شرق و از همین ایران گرفتند. پایهگذار بسیاری از علومی که امروز در دنیا رایج است، ایرانیها هستند. در ریاضی، فیزیک، پزشکی، نجوم و بسیاری از علوم دیگر، ایرانیها پایهگذار بودند. اصلاً رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمههایی که در کشورها و مناطق اسلامی انجام گرفته بود، صورت گرفت. ما میتوانیم این را تصوّر کنیم که یک روز ایران تولید کننده خلاقّ علم شود.
امروز همه همّت ما این است که نه فقط علم را، بلکه فرآوردههای علمی و فناوری و خردهفناوری را از آنها یاد بگیریم و آن را در اینجا تقلید کنیم. این کاری نیست که یک ملت باید به آن همّت بگمارد. البته این کارها باید بشود و چارهای نیست. وقتی انسان چیزی را ندارد، آن را از کسی که دارد، میگیرد. وقتی ساخت آن را بلد نیست، از کسی که آن را بلد است، یاد میگیرد - در این شکّی نیست - اما باید راه نو و فکر نو و بنبستشکنی را وجهه همّت خود قرار دهد.
من دو سه سال پیش در یک اجتماع دانشجویی در یکی از دانشگاهها گفتم: امروز ما به جنبش نرمافزاری احتیاج داریم. یک جنبش و یک حرکت و یک تلاش عمومی لازم است. این تلاش عمومی، فقط وابسته به مدیریّتها نیست. شما ناگهان با خودتان فکر نکنید که مدیریّتها نمیکنند، پس چطور میشود؛ همهاش مربوط به مدیریّتها نیست. خواست و اراده شما - یکی از شما بچههای عزیز گفتید عشق؛ بله، عشق - عاشقانه کار کردن و با عشق دنبال علم و تحقیق رفتن و خواستن، اینها نقش دارد. این قلّههای علمیای که شما در دنیا مشاهده میکنید، همیشه با رفاه همراه نبوده است. البته علم با خودش رفاه و سیادت سیاسی و برتری نظامی میآورد؛ در همه بخشهای اقتصادی و سیاسی نفوذ کلمه ایجاد میکند؛ پول یک کشور را تقویت میکند و اقتصاد یک کشور را رونق میدهد. اینها همه هنرهای علم است؛ اما وقتی خود علم میخواهد به وجود آید، لزوماً در بستری از رفاه و راحتی و لذّت و چرب و شیرینهای دنیا به وجود نمیآید.
یکی از دوستان اسم ژاپن را آوردند. میدانید ژاپن در چه شرایطی به دنبال علم رفت و دانشمندان و صنعتگران ژاپنی در چه شرایط سختی کار کردند؟ امروز ژاپن در دنیا در قلّه علمی قرار دارد. الان خیلی از کارهایی که شما میبینید امریکا در این منطقه میکند - مسأله عراق و امثال آن - و ظاهر صددرصد سیاسی دارد، باطنش در جهت رقابت با امثال ژاپن و چین است که مثل یک غول جلو میآیند؛ یعنی در واقع، دعوا، دعوای اصولی و بنیانی است؛ منتها میدانهای دعوا، به اقتضای زمان تغییر پیدا میکند. حضور در یک منطقه نفتخیز و تصرّف نفت یک کشور غنىِ نفتی - که عراق باشد - و سررشتهداری امور نفت در آینده، که در صنعت دنیا خیلی مؤثّر است، چیزهایی است که میتواند به دست آوردن ثروت را به دنبال داشته باشد. امریکاییها همیشه از جنگ برای به دست آوردن پول استفاده کردهاند. همیشه جنگ و حالت جنگی در دنیا برای آنها پولآور و پولساز بوده است؛ برای اینکه بتوانند عقبماندگیهای علمىِ نسبىِ خود را در مقابل رقبای بالقوّه و تازهنفس جبران کنند!
وقتی بنا باشد علم در جامعه رشد پیدا کند، البته مسؤولان باید امکانات را فراهم کنند. حرفی که من میزنم، به شما میگویم؛ من به آقای دکتر «معین» و دوستان دولت و وزارت، چیز دیگری میگویم؛ به آنها میگویم باید کمک کنند؛ بارها هم صحبت کردهایم. اما به شما عزیزان خودم که مثل فرزندان من هستید، عرض میکنم: دنبال تولید علم، ژرفبینی و ژرفیابی در علم باشید. حال که هوش و استعداد و آمادگی ذهنی دارید، همّت را به این کار بگمارید. به اینکه چارچوبهای عادّی را یاد بگیرید، یا در فلان چیز - به قول شما - نمره بیاورید، فکر نکنید؛ به علم فکر کنید. البته این، فرهنگ حمایت از علم و پژوهش و کارهای مدیریّتی را لازم دارد. اما عامل دیگری که ممکن است حتّی بر عوامل قبلی غلبه کند، میل و علاقه و اراده و خواست شماست. همّت کنید کشور را از لحاظ علمی بسازید.
مخاطب من، جمع معدود شما نیست. نخبگانی در ردیف شما در کشور هستند که یا قبل از شما بودهاند و یا بعد از شما خواهند آمد. نخبگان علمی در هر رشتهای که هستند، باید برای تقویت و تولید علم در داخل تلاش کنند. این کشور بحمداللَّه از این امکانات برخوردار است. امروز به برکت انقلاب، راه اندیشیدن باز شده است؛ اما یک روز بود که اصلاً چنین اجازهای داده نمیشد. شما ببینید قبل از انقلاب، در همین محیط دانشگاهی کشور، اصلاً این فکر راه نداشت که یک ایرانی ممکن است بتواند در ساختن علمی کشور خود، با استقلال حرکت کند. بعضی از شما دوستان گفتید و درست هم گفتید که برنامههای علمی و تحصیلی و آموزشی در کشور ما چیزی بود که دیگران برای کشوری که باید همیشه از آن استفاده کنند و آن را استثمار نمایند، طرّاحی کرده بودند و همان عمل میشد. فرهنگی هم در کنارش وجود داشت؛ فرهنگ وابستگی علمی و عملی به غرب و بزرگ انگاشتن غرب؛ به طوری که اصلاً نمیشود به سایه او رسید؛ چه برسد که به خود او رسید و اصلاً او را عقب گذاشت. انقلاب آمد اینها را به هم زد.
امروز در این کشور، نخبهپروری و راه یافتن به المپیادهای جهانی مشاهده میشود. البته اینها ضایعاتی هم دارد که دوستمان اشاره کردند: معرفی کردن چهرهها و آسان کردن کار دستگاههای پولساز و کمپانیهایی که دنبال فکر و ذهن و مغزِ کارآمد هستند تا آنها را بربایند؛ اما این حرکت به خودی خود یک حرکت علمپروری در جامعه ما بود؛ نشاندهنده جرأت و جسارت کشور و طبقه جوان ما بود؛ برای اینکه بتوانند در میدانهای علمی، خود را نشان دهند و اثبات کنند که میتوانند.
نکته آخر این است که پیشرفت علمی و اقتباس علمی - که من به اقتباس معتقدم؛ اما به ترجمه محض و اکتفای به ترجمه، معتقد نیستم - کاری لازم است و اسلام هم ما را به این، امر میکند. بههرحال گرفتن علم از دیگران، با گرفتن فرهنگِ دیگران اشتباه نشود. این مغالطه بزرگی است که کسی بگوید علم غربیها خوب است، پس فرهنگ و سیستم زندگی و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اینها با هم ملازمهای ندارد. علمشان خوب است؛ اما این علم، پروریده و ساخته این فرهنگ نیست؛ حتّی این فرهنگ به این علم ضرر هم میزند. علم، موّلدها و عناصر به وجودآورنده خاص خود را دارد؛ باید آنها را پیدا کرد. فرهنگ بیبندوباری، بیدینی، خودپرستی، گرایش به پول و مادّه و اصیل دانستن مادّیگری و ارزشهای مادّی، فرهنگهای غلطی است که امروز غرب دچار اینهاست. اگر آن مردم، پارسا و صالح و نیکوکار و کماعتنا به زخارف دنیا بودند، این دانش برای دنیا مفید میشد؛ همچنان که در دوره شکوفایی اسلامی در قرن چهارم و پنجم و ششم هجری، برجستگان علمیای به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه آن روز رساندند و بههیچوجه فرهنگی که امروز در غرب رایج است - فرهنگ بیبندوباری و بیدینی و امثال اینها - بر آنها حاکم نبود؛ مثل ابنسیناها، محمّدبنزکریّای رازیها، خوارزمیها و دیگران. اینها در فرهنگی مثل فرهنگ غرب رشد نکردند؛ همچنان که دانشمندان بزرگ غرب و کسانی که دانش غرب را پایهگذاری کردند، هرگز در چنین فرهنگی رشد نکردند. بنابراین پیشروی و برتری علمی غرب را بههیچوجه به معنای برتری فرهنگ غرب ندانید.
فرهنگ اسلامی، فرهنگ ارزشمندی است که برای یک جامعه و یک مجموعه انسانی، بالاترین ارزشها را دارد و میتواند یک جامعه را حقیقتاً سرافراز، خوشبخت، عزیز و پیشرو کند؛ منتها ما در قرنهای متمادی به فرهنگ اسلامىِ خود عمل نکردیم. از اسلام، یک مشت عملیّات فردی را - که بعضی از آنها آمیخته به چیزهای غلط و احیاناً خرافی بود - رایج کردیم. مسؤولان و مدیران کشور هم در آن دوران انسانهای شهوتران، عیّاش، فاسد و بیفکری بودند؛ اگر عرضهای هم به خرج دادند، عرضهشان در این بوده که بتوانند کمربند حکومتىِ خود را محکم نگه دارند؛ اما کاری نکردند. ما چند قرن به این مشکل مبتلا بودیم. در یکی دو قرن اخیر نیز از همه جهت وضع ما بد بود؛ به خاطر اینکه رقیب قدرتمندی مثل غرب و اروپای استعماری به وجود آمد که به این اکتفا نکرد که بنشیند و نگاه کند؛ تهاجم کرد و تهاجم او با مانعی مواجه نشد؛ وضعی پیش آمد که همه شاهد آن هستیم.
امیدوارم انشاءاللَّه خداوند شما را موفّق بدارد. از خدای متعال کمک بخواهید. مشکلاتی که در مورد مسائل رفاهی و کمکآموزشی و کمکپژوهشی ذکر کردید، رسیدگی میشود. پیشنهادهایی هم که مطرح شد، پیشنهادهای خوبی است. دیدم آقای دکتر معین یادداشت میکنند. آقای دکتر معین در مجموعه وزارت و دولت، اینها را مورد ملاحظه جدّی قرار دهند. آن نکتهای هم که یکی از دوستان درباره سربازی مطرح کردند، به نظرم فکر خوبی است. شما همین پیشنهاد را مکتوب کنید و به من بدهید تا بگویم روی آن کار کنند؛ شاید همانطور بشود. خلاصه آن پیشنهاد این است که نخبههایی که بناست به سربازی بروند، در بخشهای پژوهشىِ موجود در نیروهای مسلّح - چه ارتش و چه سپاه - مشغول کارهای پژوهشی شوند. البته پیشنهادهای دیگری هم شبیه این قبلاً به من شده بود. من شنیدم در اردوی شما هم پیشنهادهایی مطرح شده است. بههرحال من آماده هستم که در این زمینه به دانشجویان - که البته این مربوط به دانشجویان پسر است - کمک لازم را بکنم. بقیه چیزهایی هم که مطرح کردید، باید به دست اهتمام و پیگیری سپرده شود و دنبال گردد تا انشاءاللَّه این کارها صورت گیرد. شما در واقع در زمینه پژوهش و مانند آن، پیشنهادهای سازندهای را به طور مدوّن به من ندادید. البته بحثهای خوبی کردید؛ اما اینکه چه کار میشود کرد، فقط یکی از دوستان پیشنهادی کردند و آن این بود که یک جمع مشاورهای به وجود آید. البته این جمع مشاورهای خوب است. من الان هم در زمینههای مختلف، بخصوص در زمینه مسائل دانشگاهها و مسائل علمی کشور، از اشخاص صاحب صلاحیت، خیلی مشورت میگیرم. البته مشاوره خیلی معجزه نمیکند؛ شما بیایید خودتان فکر کنید. برای همین جنبش نرمافزاریای که من گفتم، بنشینید پیشنهاد تدوین کنید. عجله هم نمیکنیم - یعنی نمیگوییم ظرف یک یا دو ماه به ما پیشنهاد بدهید - بنشینید فکر کنید و یکی دو سال دیگر قراری بگذارید و باز پیش ما بیایید و بگویید پیشنهاد ما اینهاست؛ یعنی حقیقتاً به راهکارهای عملی برسید. از آنچه که به عنوان پیشنهادِ ناشی از لمس واقعیّتها به ما داده شود، کاملاً استقبال میکنیم و همّت میکنیم که انشاءاللَّه آنچه ممکن است، تحقّق پیدا کند.
امیدواریم خداوند به شما کمک کند تا بتوانید برای آینده کشورتان مفید واقع شوید و همان کسانی باشید که گردونه علم را در کشور پیش میبرند و آن را به نقطه مطلوب خود میرسانند. انشاءاللَّه مسؤولان هم بتوانند هرچه بیشتر امکان پیشرفت شما را فراهم کنند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته