اشعار خوانده شده توسط مداح اهل بیت علیهمالسلام؛ آقای موسوی:
یک
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
همه هستی تویی، فیالجمله، این و آن نمیدانم
به جز تو در همه عالم دگر دلبر نمیبینم
به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم
دلم سرگشته میدارد سر زلف پریشانت
چرا درد دل خود را دگر درمان نمیدانم؟
چه بیروزی کسم جانا که از وصل تو محرومم
چرا شد قسمت بختم ز تو حرمان نمیدانم
تو اندر چشم هر ذره چو خورشید آشکارایی
چرایی از من حیران چنین پنهان نمیدانم
نه مییابم تو را در دل نه در عالم نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر من ِ حیران نمیدانم
عجبتر این که میبینم جمال تو عیان لیکن
نمیدانم چه میبینم من نادان نمیدانم
همی دانم که روز و شب جهان روشن به روی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان نمیدانم
دو
جز تو ای کشته بی سر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد
دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنا
زنده اندر دل عشاق چو ماهیت جانی
سه
تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی
که نی در انجمنی نی برون ز انجمنی
پیمبری نه، علی نه، حسن نه، پس تو کهای؟
که گشته گلشن رویت صفای هر چمنی
تو آن حسین غریبی که روز عاشورا
جهان مصالحه کردی به کهنه پیرهنی
اشعار خوانده شده توسط مداح اهل بیت علیهمالسلام؛ آقای طاهری:
یک
باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را ز هوسخانه اوهام گرفتن
ناکام شد آن کس که به یک عمر ندانست
از ساغر دنیا نتوان کام گرفتن
از تیر و کمان اجلت نیست رهایی
هر گور نشانیست ز بهرام گرفتن
از صائب تبریز بخوانیم که بر ماست
از شعر ترش خواندن و الهام گرفتن
صائب! ز فلک کام گرفتن به تملق
از مردم نوکیسه بُود وام گرفتن
ای مرغک عاشق! پر پرواز طلب کن
تا چند چنین لانه به هر بام گرفتن
تا چند سرا از قفس دام گزیدن؟
تا چند سراغ هوس خام گرفتن
ای دل بطلب وعده دیدار که زیباست
آرام دل از یار دلارام گرفتن
فرمود که باید دل از این دام گرفتن
عبرت ز دغلکاری ایام گرفتن
فرمود بترسید که رایج شود این بار
مروان شدن و مرد خدا نام گرفتن
از مثل یزید آیه تطهیر شنیدن
از آل امیه خط اسلام گرفتن
ماییم که از دست علی جام گرفتیم
ما را چه نیاز است به برجام گرفتن
از خدعه دشمن بهراسیم؟ روا نیست
پیغام به او دادن و پیغام گرفتن
باید به شب میکده شوق، رسیدن
از جام شهادت می گلفام گرفتن
قربانی جان را به منا بدرقه گفتن
اینگونه ز تن جامه احرام گرفتن
یا مثل حبیب و وهب و عابس و عباس
با سوختن جان و تن آرام گرفتن
یا همره سردار حسین همدانی
امضای بهشت از سفر شام گرفتن
پروانه علیاکبر مولاست که آموخت
با شمع سحر بال سرانجام گرفتن
دو
چه حالی دارد آن باغی که داغ باغبان دارد
که هر گلبرگ آن از شبنم اشکی نشان دارد
خدایا شمر با خنجر، سنان با نیزه، خولی سر
گروهی سنگ در کف، حرمله تیر و کمان دارد
بگو از خیمه تا گودال راهی نیست، میدانی
ز روی تل ببیند سر، مگر خواهر توان دارد؟
نفس تازه نکرده خصم نعل تازه زد بر اسب
بر اجساد شهیدان خصم ده اسب دوان دارد
جدا کردند از جسم پدر آنگونه دختر را
مگر غیر از پدر دختر کسی را همزبان دارد؟
یکی از خولی آزرده، یکی خونینجگر از شمر
یکی از حرمله دلخون، یکی زخم از سنان دارد
یکی آزرده از سیلی، یکی آتش به دامانش
یکی تاول زده پایش، یکی اشک روان دارد
مپرسید از رباب و درد دلهای غروب او
که دارد شیر اما ماتم شیرینزبان دارد
سه
زینبم! قدکمان و پریشان
در پی تو به شام غریبان
میزند خواهر تو
بوسه بر حنجر تو
پیش چشمم به نیزه سر تو
روی خاک زمین پیکر تو
تا که رفتی شد قیامت
آتش افتاد در خیامت
ای حسین جان ای حسین جان
ای حسین جان ای حسین جان
امشب است اولین شام دوری
تا سحر میهمان تنوری
جز غم تو غمی نیست
این که داغ کمی نیست
زخم جسم تو را مرهمی نیست
بی تو این جا مرا محرمی نیست
میشوم من راهی شام
تا که بر جا باشد اسلام
ای حسین جان ای حسین جان
ای حسین جان ای حسین جان
میروم بی تو منزل به منزل
تا که گردد قیام تو کامل
راوی ماجرایم
با صدای رسایم
من پیامآور کربلایم
تیغ من میشود خطبههایم
ای تو قربانا قلیلا
ما رأیت إلا جمیلا
ای حسین جان ای حسین جان
ای حسین جان ای حسین جان
چهار
کربلا شهری است ای دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اعتبارش زینب است
نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیتالحسین، نقش و نگارش زینب است
شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی
ناشرش باشد حسین، آموزگارش زینب است
هر که نازد بر کسی زینب بنازد بر حسین
جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است
پنج
بشکن سکوتُ
وقت قیامه
راه شهادت
دارد ادامه
کربلاییام و جمکرانیام
أنا یمانی أنا یمانی
چون که عهد خون بستیم
عهد خویش نشکستیم
لشکر دفاعِ از
حُرمت حرم هستیم
حسین حسین حسین آرام جانم
حسین حسین حسین روح و روانم
میرسد این شعار جهانی
أنا یمانی أنا یمانی
دیدهام شهادت را
شورش قیامت را
ای دلا تو میبینی
روز انتقامت را
حسین حسین حسین آرام جانم
حسین حسین حسین روح و روانم
در جبههها بود
شور حسینی
پاینده بادا
راه خمینی
شیعه با غیرت و همزبانی:
أنا یمانی أنا یمانی
میکنم رجزخوانی
در کلام پایانی
غم ندارد ایران با
سید خراسانی
حسین حسین حسین آرام جانم
حسین حسین حسین روح و روانم