بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. الحمدللَّه قاصم الجبّارین. مبیر الظّالمین. مدرک الهاربین. نکال الظّالمین. صریخ المستصرخین. موضع حاجات الطّالبین. معتمد المؤمنین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه، حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته، سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین المعصومین. سیّما بقیّةاللَّه فیالأرضین. و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه.
همه برادران و خواهران عزیز نمازگزار و خود را به رعایت تقوا و پرهیزکاری توصیه میکنم. خداوند متعال وعده میدهد که اگر تقوا پیشه کنید؛ یعنی مراقب رفتار خود، گفتار خود و مواظب حرکات خود در زندگی باشید و از امر و نهی الهی تخطّی نکنید، خداوند هدایت، نور، فَرَج و رزق خود را و سعادت دنیوی و اخروی را به شما عطا خواهد کرد. اوّلین و آخرین حرف ما رعایت تقواست. بخصوص شما جوانان عزیز که دلهای نورانی و پاکتان، آماده پذیرش حق و آماده رابطه با خدای متعال است؛ این آمادگی و این صفا را قدر بدانید و رابطه خود را با خدا مستحکمتر کنید.
همه ما بخصوص کسانی که مسؤولیتی بر دوش دارند، عقلاً وظیفه داریم که در همه حرکات، گفتارها، نوشتارها و همه موضعگیریها و توصیههای خود به کسانی که از ما توصیه میپذیرند، خدا را و وظیفه را در نظر داشته باشیم. راه نجات در دنیا و آخرت این است و بس. بنده در خطبه اوّل لازم میدانم از مردم عزیزمان بهخاطر احترامی که به حسینبنعلی علیهالسّلام در عمل و زبان نشان دادند، صمیمانه تشکّر کنم. امسال که ایّام سال نو با ایّام عاشورا همزمان بود، از مدّتی پیش از ایّام فروردین، دستگاههای تبلیغىِ دشمن، در مراکزی که همه فکرشان این است که مردم ما را، ملت شجاع و مؤمن ما را از مواضع حقیقی خود منصرف کنند، همه تلاششان را به کار انداختند تا محرّم و عاشورا را در چشم مردم کمرنگ کنند. لکن مردم با حضور خود در مجالس و مراسم عزاداری و بزرگداشت عجیبی که امسال در مراسم عاشورا نشان دادند، یک بار دیگر به همه ثابت کردند که ملت ایران از روی معرفت و آگاهی راه خود را انتخاب کرده است. امسال آنطوری که از نقاط مختلف به بنده گزارش شد، مجالس و مراسم عزاداری اگر از سالهای دیگر پرشورتر و پرجمعیتتر نبود خلوتتر هم نبود. این معنایش این نیست که مردم، آغاز بهار، فروردین و اوّل سال را مورد اعتنا قرار نمیدهند؛ خیر، امسال نوروز ما رخت عزا به تن داشت؛ امسال اوّل سال ما عاشورایی بود. خود عاشورا هم مراسمی است که در انسانها شور و تحرّک و رویش و تفکّر و اندیشه بهوجود میآورد. عاشورا یک مراسم خشک و خالی نیست، مراسمی است که در آن فکر، برنامه، هدف، آگاهیبخشی و معرفت دهی هست. مردم از مراسم مربوط به سیدالشهدا علیهالصّلاةوالسّلام قدردانی کردند.
بهار هم هست، رویش طبیعت و رویش انسان هم هست، نشاط و شادابی جسمی هم هست. اینها با هم کاملاً در رفتار مردم عزیز ما منطبق و متعامل شدند. لذا بجاست از مردم مؤمن و بزرگوار ما تشکّر شود. این را هم اضافه کنم که اهمیت دادن به نماز در ظهر عاشورا و در میان مراسم سینهزنی و عزاداری، خود یک نقطه برجسته دیگر بود. ما همیشه از این که میدیدیم جوانان و مردممان، سینهزنىِ روز عاشورا را میکنند و نمازشان به نزدیک غروب میافتد رنج میبردیم. مردم اهمیت نماز و ذکر خدا و یاد الهی را در لابهلای مراسم عاشورا نشان دادند؛ لذا جای سپاسگزاری و تشکّر دارد. یک تذکّر هم در باب مسائل مربوط به فروردین عرض کنیم: اوّلاً این تعطیلات طولانی و بیدلیل، هیچ منطق عقلایی ندارد. وضع خوبی نیست که اوّلِ سال، روزهای متوالی - گاهی دو هفته و گاهی بیشتر - همه چرخهای فعّالیت در کشور از حرکت بیفتد. خلاف مقرّرات هم هست، طبق مقرّرات تعطیلیها محدود است. ما در ایّام سال، تعطیلی زیاد داریم که این به زیان کشور است. در بعضی از کشورهای دنیا، طبق فهرستی که مشاهده میکردم، همه تعطیلات رسمی در طول سال از پنج، شش روز تجاوز نمیکند. لکن ما تعطیلیهایمان بسیار زیاد است. علاوه بر آن هم عدّهای با بیتوجّهی و بیاعتنایی خود به کار، علم، تحصیل و به اشتغالات روزمرّه زندگی و کارهای اداری و سازندگی، بر این تعطیلات اضافه هم میکنند؛ آنهم در آغاز سال. بالاخره در اوّلِ سال، اوّلِ یک دوره جدید مالی و کاری است. توصیه مؤکّدِ بنده این است که هم مسؤولین و هم آحاد مردم عزیزمان تصمیم بگیرند این تعطیلات را کم کنند. این همه تعطیلاتِ پیدرپی، زیانهایی به بار میآورد که هر چند در اوّل کار محسوس نیست، لکن نتایج آن برای همه زیانبار است.
یک سفارش هم به مناسبت همین آغاز دوره جدید مالی و کاری که اوّلِ سال است به مردم عزیزمان عرض میکنم. مردم عزیزمان در میدانهای مختلف، امتحانهای خوبی دادهاند. لذا لازم است این تداوم به سمت بهتر شدن و ارتقای زندگی روحی و روابط اجتماعی و فضای اجتماعی و سیاسی جامعه همچنان در طىّ سال به وسیله خود مردم مورد توجّه قرار گیرد.
در روایات ما وارد است که مؤمنین با یکدیگر تراحم و تعاطف دارند؛ یعنی به هم رحم میکنند و با یکدیگر عطوفت میورزند.(1) این یک وظیفه اخلاقی است و این امر در پیشرفت و بنای اجتماعی ما تأثیر دارد. به هم رحم کنید. مردم به هم رحم کنند تا خدا هم به آنها رحم کند. وقتی که در دلِ مردم نسبت به یکدیگر ترّحم و عطوفت و حُسنظن و محبّت هست، فضای جامعه، فضای بهشت میشود. آنگاه که در دلِ افراد، با انگیزههای سیاسی یا شخصی، کینه، بددلی و سوءظن وجود داشته باشد، فضای جامعه فضایی تاریک و تلخ میشود. با هم همکاری کنیم، به هم کمک کنیم، نسبت به یکدیگر گذشت داشته باشیم. مجادلات سیاسی برای کشور زیانبار است. نه فقط امروز که دشمن ما را تهدید میکند، بلکه همیشه مضرّ است؛ برای سازندگی و راه انداختن چرخهای اقتصادی مضرّ است. اگر بعضیها هر روزی به نحوی مسأله جدیدی درست کنند و افکار عمومی را متوجّه به یک مسأله موهوم کنند، اینها به ضرر کشور است. امسال همه، بخصوص گویندگان، نویسندگان، سیاسیّون، منبردارها و تریبوندارها، تصمیم بگیرند فضا را، فضای محبّت و عطوفت قرار دهند؛ ذهنها و دلها را نسبت به یکدیگر تحریک نکنند؛ در این مملکت کار زیاد داریم. مسؤولین کار دارند، دولت کار دارد، دستگاه قضاییه کار دارد، مجلس کار دارد؛ همه کارهای مهم و اساسی دارند؛ همه باید با همه توان و با همه وجود تلاش کنیم تا بتوانیم کشور را به سرمنزل امن و سعادت برسانیم و این کاری است ممکن؛ این کاری است ممکن. ما یک ملت بزرگ، دارای عناصر فراوان قدرت در میان خودمان هستیم، ما ایمان داریم، عزم و همّت داریم؛ ملت ما اینگونه است و این را در میدانهای مختلف نشان داده است. جوانان ما هوش و استعداد و ابتکار دارند؛ مسؤولین ما علاقه و اخلاص و کارایی دارند. ما باید خیلی زودتر از این و بهتر از این میتوانستیم کارهایمان را راه بیندازیم. آنچه که به این امر کمک میکند عبارت است از آرامش فضای جامعه از لحاظ سیاسی و از لحاظ اجتماعی. این آرامش را حفظ کنیم، این کمک را به خودمان بکنیم، این کمک به خود است و این مصداقی از همان تقوایی است که در صدر عرایضم عرض کردم تقوای الهی را پیشه کنیم؛ این مصداق آن تقواست. خدا را شکر میکنیم که دل ملت ما را با معرفت خود و با معرف اولیای خود نورانی کرده است. خدا را شکر میکنیم که ملت ما را ملتِ آگاه و حسّاسی قرار داده است که مسائل مهم جهانی برای او مطرح است؛ مسائل را میفهمد و نسبت به حوادث جهانی بیتفاوت نیست. این، قدرت تصمیمگیرىِ ملت را بالا میبرد. از این فرصتهای بزرگ بایستی استفاده کنیم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد و به مقام و مرتبت و منزلت سیّد شهیدان و سرور آزادگان عالم، حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام - که این روزها روزهای عزای اوست - تو را سوگند میدهیم، ما را همیشه در راه خودت و در راه هدفهای خود ثابت و پابرجا بدار. پروردگارا ! عزم و اراده ملت عزیز ما را در این راه پُرافتخار و پُرعزّت، همواره مستقر و مستحکم نگهدار. پروردگارا ! ملت ایران را بر دشمنانش پیروز کن. پروردگارا ! بدخواهان ملت ایران را هرجا و در هر لباسی هستند و زیر هر پوشش و شعاری، خود را مخفی میکنند، ناکام و ذلیل فرما. پروردگارا ! ملت عزیز ایران را به هدفهای بزرگ خود برسان؛ شهیدان عالی مقام ما را با پیغمبر محشور کن؛ امام عالیمقام ما را با اولیایش - با پیغمبر - محشور کن.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. إنّ الانسان لفی خسر. إلّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(2)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما علی امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین والحسن و الحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علیبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلی باقرالعلوم و جعفربنمحمّد الصّادق و موسیبنجعفر الکاظم و علیبنموسی الرّضا و محمّدبنعلی الجواد و علیبنمحمّد الهادی و الحسنبنعلی الزّکىّ العسکری والحجّة الخلف القائم المهدی. اللّهم صلّ علیهم صلاة دائمة زاکیّة متواترة متواصلة و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
مسأله امروزِ ما که مایلم در خطبه دوم به آن بپردازم، مسأله بسیار مهمّ فلسطین و فاجعهای است که این روزها در سرزمینهای فلسطینینشین از کشور عزیز اسلامی فلسطین، جریان دارد. قبل از شروع این بحث، مجدّداً همه را به تقوای الهی توصیه میکنم. در همین بحثی که میکنیم، خدا را همهمان در نظر میگیریم که آنچه وظیفه ماست، آن را بر زبان آوریم و در عمل بدان اقدام کنیم.
آنچه که امروز در سرزمینهای فلسطینینشینِ کشور فلسطین جریان دارد، یک فاجعه انسانىِ کمنظیر است. در طول تاریخ فلسطین هم ما شبیه این را با این شدّت، با این خشونت و با این قساوت سراغ نداریم. جنایاتی که در فلسطین اتّفاق میافتد، حقیقتاً تکاندهنده است. دولت جعلىِ صهیونیست با امکانات نظامی، با تانک، با سرباز - شنیدهام حدود سی هزار نیرو و صدها تانک وارد کرده است! - وارد شهرها و خیابانها میشوند و فاجعهآفرینی میکنند. شهرهای «راماللَّه»، «نابلس»، «غزّه»، «خانیونس»، «بیتاللّحم»، «رفح» و دیگر مناطق فلسطینینشین، همه دچار این مصیبتند. کاری میکنند که شبیه این کار را ما در دورههای نزدیک به خودمان با این شدّت و خشونت در هیچجا سراغ نداریم! خانهها را ویران میکنند، با تانک و بولدوزر به جان خانههای محقّر فلسطینیها میافتند - چه در این شهرها و چه در اردوگاهها - خانوادهها را آواره میکنند. مرد و زنی را که دم تیغشان بیاید، میکُشند و هیچ ملاحظه نمیکنند. شنیدهام جوانان و مردان را - از سنین سیزده سال تا پنجاه سال - دستگیر میکنند و تعداد زیادی از مردان این خانوادهها بخصوص جوانان و نوجوانان را دستگیر کرده و به مناطقی بردهاند که معلوم نیست کجاست! خبرهایی که از داخل بازداشتگاهها بعضاً به بیرون درز کرده و در مطبوعات دنیا منعکس شده است، خبر میدهد که اینها را شکنجه و آزار میکنند و حتّی در داخل این بازداشتگاهها هم به آنها دستبند میزنند. به مسجدها و کلیساها در بیتاللّحم حمله کردهاند و از رساندن آمبولانس، آذوقه و دارو به مردمی که مجروح میشوند جلوگیری میکنند. آنطوری که نقل کردهاند، حتّی آمبولانسها را تیرباران میکنند و بسیاری از مجروحان این حوادث براثر خونریزی و بیدارویی از بین رفته و به شهادت رسیدهاند. حتّی بیمارستانها و داروخانهها را مورد تهاجم قرار میدهند و به غارت مراکز و مغازههایی که در آنها مواد غذایی است میپردازند. مردم در «راماللَّه» و بعضی شهرهای دیگر جرأتِ بیرون آمدن از خانههای خودشان را ندارند. زنان، بچهها، این خانوادههای آواره شده و کسانی که مجبورند چون سقف خانهشان فرو ریخته است، به خانه خویشاوندانشان و دیگران بروند، خدا میداند با چه مصیبت و سختیای زندگی میکنند. آب و برق را در بعضی از این شهرها قطع کردهاند. وقاحت را به جایی رساندهاند که در شهر «راماللَّه» به مقرّ اقامتگاه رئیس حکومت خودگردان حمله کرده و آنجا را تصرّف نمودهاند؛ یعنی همان حکومتی که خودشان آن را به رسمیت شناختهاند، خودشان قرارش را بستهاند و خودشان امضاء کردند! خلاصه وضع عجیبی بهوجود آورده و صدای دنیا را در آوردهاند!
سیاستمدارانی که به خاطر رودربایستی از صهیونیستها حاضر نبودند یک کلمه علیه دولت صهیونیستی حرف بزنند، امروز صریحاً اعتراض میکنند. ملتهای مسلمان در همه جا خشمگینند و میجوشند. اگر جلوِ ملتهای مسلمان و ملتهای عرب را حکومتهایشان نمیگرفتند، آن وقت دیده میشد که این یک میلیارد مسلمان چه میکند و چه میتواند بکند! مسأله این است که نماد خونخواری و وحشیگری و درّندگی و بیاعتنایی به همه موازین بشری، حقوق بشر و ارزشهای بشری - که همین نظامیان صهیونیستند - در یک طرف و نماد مقاومتِ قهرمانانه و مظلومانه - که ملت مظلوم فلسطینند - در طرف دیگر مقابل هم ایستادهاند. من وجدان جهانی را به داوری و قضاوت دعوت میکنم. همه حرفهایی که به عنوان تحلیل سیاسی، راهحل، توصیه میزنند، در مقابل این واقعیت، افسانه و موهوم است. واقعیت این است که ملتی در خانه خود تحقیر میشود، دستگیر میشود، کشته میشود، جوانش از او گرفته میشود، امنیتِ جان و مال و مسکنش بهوسیله غاصبان همان سرزمین تهدید میشود. حال وجدان جهانی قضاوت کند؛ این جا حق با کیست و وظیفه انسانها چیست؟ ما به هیچ چیز دیگری احتیاج نداریم؛ همین واقعیت را مقابل خودشان بگذارند ببینند چه اتّفاقی در حال وقوع است؟ در اوّلِ کار که همین صهیونیستها بر سرِ کار آمدند - پنجاهوچهار سال قبل - نگذاشتند دنیا بفهمد که اینها چه فجایعی انجام میدهند؛ اما امروز دنیا میبیند. البته تلویزیونها و دوربینها قادر نیستند حقیقت را نشان دهند. فقط بخشی از حقیقت؛ یک تصویر و شبحی از حقیقت را نشان میدهند؛ حقیقت خیلی بیشتر از اینها و خیلی تلختر از اینهاست. واقعیت را از روی همین فیلمهای تلویزیونی که در دنیا پخش میشود - آنجاهایی که پخش میشود - قضاوت کنند. البته صهیونیستها که بسیاری از دستگاههای ارتباط جمعی و رسانهها در قبضه قدرتشان است و یا زیر نفوذ و متعلّق به آنهاست، نمیگذارند حقایق روشن شود. اما مردم جستجو کنند؛ ملتهای دنیا جستجو کنند. این، واقعیتِ قضیه است. این، مسألهای است که این روزها اتّفاق میافتد؛ مربوط به تاریخِ گذشته نیست، متعلّقِ همین زمانی است که من و شما این جا با هم حرف میزنیم.
به کلیساها حمله کردهاند. خوب؛ مسیحیان دنیا حدّاقل از آن کشیش مسیحی دفاع کنند که در همین روزهای گذشته در حین انجام مراسم عبادی خودش کشته شد. او در محاصره کلیسا در «بیتاللّحم» و حمله صهیونیستها به کلیسا در مقابل چشم کسانی که در آن کلیسا پناه آورده بودند؛ جان خود را از دست داد. اینجا مسأله، مسأله اسلامی نیست، مسأله بشری است، مسأله انسانی است؛ اینجا ملاک قضاوت، انسان بودن است، فهمیدن ارزشهای انسانی است. خوب؛ این، واقعیت. البته بعضی از دولتها در اروپا و غیراروپا موضعگیری کردهاند. این موضعگیری هر چند ضعیف هم بوده است ولی بالاخره اخم مختصری نسبت به اسرائیل کردند و اما موضع امریکا: امریکا در این قضیه بدترین موضعگیری را کرد؛ دیگر از این بدتر، امکان ندارد. در این هفت هشت ده روزی که این حوادث شدّت فوقالعادهای گرفته است، تا به حال رئیس جمهور امریکا دو سه مرتبه صحبت کرده است. آخرین مرتبه همین صحبتِ دیروز بود؛ سخنرانیای مفصّل، تقریباً یک سره در حمایت از عملیات و کارهای اسرائیل! وی برای خالی نبودن عریضه، در خلال این سخنرانی، پس از حمایتهای فراوانی که از جنایتکاران صهیونیست کرد، این را هم گنجاند که «دولت اسرائیل در مناطق فلسطینینشین، شهرکهای یهودی نسازد.» خوب؛ خودش میداند، همه دنیا هم میدانند که این یک توصیه دروغین و صوری و سطحی است. سالهاست مجامع جهانی تصویب کردهاند و مراکز قدرت جهانی و سیاست جهانی گفتهاند که اسرائیلیها حق ندارند در مناطق فلسطینینشین، شهرک یهودینشین بسازند. همین درندهای(3) که امروز در فلسطین اشغالی در رأس قدرت است، زمانیکه وزیر مسکن بود، مقابل همه اینها ایستاد و گفت من میسازم و ساخت و تا الان هم ادامه دارد. چه کسی این حرفها را گوش میکند؟ خودش هم میداند که گوش نمیکنند. یکسره حمایت از صهیونیستها، آنهم با منطق ضعیف، با منطق غلط و غیرقابل قبول برای افکار مردم جهان. این رئیس جمهور کنونی آمریکا(4) متأسّفانه از اوّلی که سرِکار آمده تا کنون با هر سخنرانی و با هر اقدام خود ضربهای به صلح و امنیت جهانی زده است. تصمیمهایی که گرفته است همه بر ضدّ صلح و امنیت جهانی است. از پیمان حفظ محیط زیست که یک پیمان جهانی در کیوتو بود و رئیس جمهور قبلی امریکا آن را امضا کرده بود، خارج شد. از پیمان محدود کردن سلاحهای ضدّ موشکی خارج شده، کارهای اتمی و فعّالیتهای ساخت اتمیش را توسعه داده و علناً و صریحاً هم آن را اعلان میکند. بعد از قضیه بیستم شهریورِ نیویورک، هر مرتبه که سخنرانی کرده است یا دنیا را تهدید کرده و یا ملتها را تحقیر کرده، یا ملت امریکا و ملتهای غربی را به تنفّر از مسلمین و عموم شرقیها دعوت کرده و یا خبر از حملات آینده خودش به اینجا و آنجا داده و یا کشورها را به حمله اتمی تهدید کرده است. حرفها و موضعگیریهای او دقیقاً نقطه مقابل صلح و امنیت جهانی است. چه کسی اینها را اداره میکند؟ جای تأمّل و تفکر است. چه کسی این آدمهای تازه وارد در میدان سیاست و جاه طلب و بیخبر از معنویت را به سوی این وضعیتی که پیش میآورند هدایت میکند؟ خیلی در خور تأمّل است.
همین رئیس جمهور امریکا از حرکات حکومت غاصب اسرائیل دفاع کرده و میگوید اسرائیل از خودش دفاع میکند! اسرائیل این کشتارها را انجام میدهد و او میگوید اسرائیل از خودش دفاع میکند و کار او را مبارزه با تروریسم به حساب میآورد! آیا کشتن زن و کودک و جوان و خراب کردن خانههای گِلی فلسطینیان با بولدوزر، این دفاع از خود است؟! آن کسی که از خود دفاع میکند ملت فلسطین است. آن کسی که از جور و ستم غاصبِ اشغالگر به جان آمده است، همین زن و مرد فلسطینی است که دیگر قدرت تحملّش را از دست داده و راه چاره را در این دانسته که به صحنه بیاید. کی حاضر است جوانش برود در یک واقعه خونین و یک ساعت دیگر به قتل برسد! این است که یک مادر، جوان خودش را در آغوش میگیرد، میبوسد اما گریه نمیکند. میگوید من این را میفرستم. ببینید شما بر سر این مادر چه آوردهاید؟! شما ببینید بر سر این ملت چه آوردهاید که حاضر است به این نحو جوانش را به میدان بفرستد و میگوید اگر صد جوان هم داشته باشم میفرستم که این گونه کشته شوند. شما با این ملت چه کردهاید که یک دختر هفده، هجده ساله حاضر است به خودش بمب ببندد، در بین دشمنان صهیونیست برود و خودش را از بین ببرد که آنها از بین بروند. شما همه راهها را جلوِ اینها بستهاید. آن وقت میگوید دولت اسرائیل از خودش دفاع میکند! دفاع این است؟! این حرف منطقی است؟ این حرف شایسته یک رئیس جمهور است؟ این حرف شایسته آن دولتی است که خودش را رهبر دنیا میداند و میگوید همه دنیا باید از من اطاعت کنند؟ مردم دنیا بیایند از این برهان سخیف و از این منطق ضعیف پشتیبانی و اطاعت کنند؟ یک ملت را تحقیر کردهاید، با حیله و خشونت خانهاش را از او گرفتهاید، زندگیش را تباه و سیاه کردهاید، روزانه او را تحقیر میکنید، از این شهر به آن شهر که میرود، در خانه خود و در کشور خود باید به وسیله بیگانهها کنترل شود. یک وقت اگر هجوم بیاورند یکی را بکشند، هیأت دولتشان مینشیند تصویب میکند که این آدمها را هر جا دیدید ترور کنید! دنیا چنین چیزی را دیگر کجا سراغ دارد، غیر از این صهیونیستها؟ آن وقت به این ملت میگوید تروریست و در دفاع از این تروریستهای وقیح و درنده و مفتضح میگوید: از خودشان دفاع میکنند. آیا میشود دولت امریکا موضعی بدتر از این بگیرد؟ اقدام اسرائیل هم با همین تأییدهای آمریکا شروع شد. اگر آمریکا تأیید نمیکرد، اگر چراغ سبز نشان نمیداد، اگر قول حمایت نمیداد، اینها جرأت نمیکردند این طور وارد شوند. پشتشان به حمایتهای بیمنطق امریکا گرم است، لذا این همه جنایت میکنند. بنابراین امریکا در همه جنایاتی که امروز در فلسطین اتّفاق میافتد، شریک جرم است.
توجّه کنید! انتفاضه ملت فلسطین، قیام یک ملت است. ملت فلسطین دست خود را از آستین بیرون آورده است؛ این را به گردن این و آن نیندازید. یک ملت قیام کرده، شرف او و عزّت او و هویّت و آگاهی او، او را به میدان کشانده، حال به اینها میگویید تروریست؟! اینها تروریستند؟! اگر دولت اسرائیل ادّعا میکند که با یک گروه معدود مواجه است پس چرا وارد خانه مردم میشوند؟ چرا خانهها را ویران میکنند و چرا در کوچه و بازار این همه جنایت میآفرینند؟ بروید با همان گروه معدود روبرو شوید. زن و بچه مردم چه گناهی کردهاند؟ منطق غلط اندر غلط، مقدّمات غلط، استنتاج غلط؛ آن وقت چنان حرفهایی را یک رئیس جمهور جلوِ چشم مردم دنیا بر زبان میآورد و برای خالی نبودن عریضه هم این دولت و آن دولت - جمهوری اسلامی، عراق، سوریه و دیگران - را متّهم میکند. این ادّعاها امریکا را در چشم مردم جهان منفور میکند؛ اینها توجّه ندارند. امروز در دنیای اسلام هیچ دولتی منفورتر از دولت امریکا نیست. همین رئیس جمهور امریکا که در یک سخنرانی با مردم خودش صحبت میکرد - آن زمان که میخواستند به افغانستان حمله کنند - گفت کسانی هستند که دچار نفرتند. بله؛ مخصوص مردم افغانستان هم نبود. بعد خودشان آمارگیری و نظرخواهی کردند و در مطبوعات هم منتشر شد: در همه کشورهای اسلامی و عربی تقریباً معلوم شد که اکثریت قاطع مردم از امریکا متنفّرند؛ اما این نفرت بر خلاف آنچه که او ادّعا میکرد، نفرت از علم نیست، نفرت از تمدّن نیست. میگوید اینها با تمدّن طرفند، با علم طرفند. نه خیر؛ یا بد فهمیدهای یا خلاف واقع بیان میکنی. مردم از علم و تمدّن متنفّر نیستند. مردم کشورهای اسلامی از مردم آمریکا هم متنفّر نیستند. این تنفّر به هیأت حاکمه امریکا - رئیس جمهور امریکا و کسانی که پشت سر او سیاستهای امریکا را تنظیم میکنند - متوجّه است. مردم از اینها متنفّرند. خوب؛ منطق امروزِ امریکا این است که دنیا را باید با زور اداره کرد! میگویند زور داریم، سلاح داریم؛ دنیا را با زور وادار میکنیم آنچه که ما میخواهیم همان را بپذیرند و عمل کنند؛ اما در اشتباهند؛ نمیشود، چنین چیزی امکان ندارد. قبل از اینها هم در طول تاریخ در دنیا و حتّی در زمان خود ما کسانی بودند که خیال میکردند با زور و سرنیزه میشود بر ملتهای خودشان یا ملتهای دیگر سوار شد و حکمرانی کرد. دنیا هیتلرها را دیده است، رهبرانِ اوایل کارِ شوروی را دیده است؛ دنیا بعضی از قدرتهای دیگر را هم این زمان و قبل از این زمان دیده است؛ اینها شکست خوردند. خودِ امریکاییها در ویتنام همین را تجربه کردند. آن روزی که بعد از خارج شدن فرانسویها، امریکا وارد ویتنام شد، قدرتمندان و سیاستمداران امریکا شک نداشتند که با پیروزی خارج خواهند شد. هفت، هشت، ده سال آنجا با قدرتنمایی ظاهری مردم را کشتند، اذیّت کردند، مزارع را نابود کردند؛ آخر هم با خجالت و فضاحت در سال 1354 شکست خورده از ویتنام خارج شدند. همه دنیا هم گفتند و پذیرفتند و اعتراف کردند که اینها شکست خوردند. ویتنام یکپارچه در اختیار مردم ویتنام ماند و اینها مجبور شدند بیرون بروند.
اینها نمیدانند قدرتی وجود دارد که بالاتر از قدرت سلاح آنهاست و آن قدرت ملتهاست، قدرت انسانهاست. هر ملتی که به یک مبدأ و به یک منطق و به یک مبنای فکری اعتقاد داشته باشد و با عزم راسخ پای آن منطق بایستد، هیچ قدرتی - چه قدرت اتمی و چه بالاتر و پایینتر از اتم - نمیتواند مقهورش کند. اینها قدرت ملتها و قدرت خداوند قادر متعال را که پشت سر اراده و عزم و اقدام ملتهاست دستِ کم گرفتهاند: «کلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء»(5)؛ هر گروهی برای اهدافی که به آن ایمان دارد کار کند، خدای متعال کمک و مددش خواهد کرد. اگر گروهی مؤمن به خدا باشد، آن وقت در آویختن با آن و شکست دادنش ده برابر مشکلتر هم میشود؛ مگر آسان است؟! هر کس با این نیرو - نیروی ملتها و انسانها - درافتاد خُرد میشود. امریکا هم خُرد خواهد شد. اینها میخواهند قدرت مقاومت ملت فلسطین را نابود کنند و نمیتوانند. خوب؛ حالا بالاخره چه خواهد شد؟ این حادثهای که امروز اتّفاق افتاده است، ظواهری دارد و بواطنی. ظواهرش همین است که گفتیم: گروهی با زور و سرنیزه و تفنگ و تانک و پشتیبانی سیاسی امریکا به جان زن و مرد و پیرزن و کودک و غیره افتاده است. آنها را میکشد، خانهشان را ویران میکند، دستبند به دستشان میزند، تحقیرشان میکند؛ آنها را با اهانت از خانه و زندگیشان دور میکند، خانوادهها را آواره میکند. این ظاهر قضیه است. اما باطن قضیه این است که همین قدرتِ بهظاهر مسلّط، در درون خود ذوب میشود، آب میشود. ملت فلسطین تصمیم گرفته است؛ سازمانهای مبارز فلسطینی اعم از سازمان فتح، سازمان حماس، جبهه خلق، جهاد، حزباللَّه و دیگران، دستشان را روی هم گذاشته و تصمیم گرفتهاند. همه به یک نتیجه رسیده و راه فداکاری را پیدا کردهاند؛ فهمیدهاند که راه نجات فلسطین آماده شدن برای فداکاری است. شهادت را تجربه کرده و فهمیدهاند که دشمن در مقابل شهادت و شهادتطلبی و نترسیدن از مرگ ناتوان است. «یاسر عرفات» هم پیغام داده است که من آماده شهادتم؛ این تصمیم خوبی است. امیدواریم ایشان از این تصمیم منصرف نشود و پای این حرف بایستد. آن کسی که در راه خدا شهید میشود میماند - فکر او و شخصیت او میماند - اما آن کسی که با اختیار خود به سمت فداکاری برای آرمانش نمیرود، ممکن است که جسمش چند صباحی زنده بماند اما شخصیت و هویّت او از بین میرود. شهادت؛ این را مردم فلسطین پیدا کردهاند، امیدواریم که مسؤولان حکومتِ خودگردان هم همانطور که گفتند پای این حرف بایستند و با مردم خودشان در این راه همراهی کنند و تسلیم نشوند؛ دشمن روزبهروز رو به ضعیفتر شدن است.
همه امید تندروان صهیونیست به همین درندهای بود که امروز در رأس قدرت و در رأس دولت و در آن حکومت جعلی و دروغین است(6). امیدشان به این بود که این با چکمه آهنین بیاید و با مشت پولادین و سرنیزه بتواند مردم فلسطین را که به پا خاستهاند به زانو درآورد و انتفاضه را خاموش کند؛ لکن از روزی که این آمده است روزبهروز انتفاضه شعله بیشتری پیدا کرده است. این آخرین امیدشان بود. در داخلِ خودشان الان اختلاف است. آن کسانی که از راههای دور آمده بودند تا در این سرزمین و کشورِ مغصوب با امنیت زندگی کنند، امروز در فکر برگشتنند. بسیاری از آنها در حال بازگشتنند و دیگر کسی جرأت نمیکند بیاید. بیروحیهاند، احساس ضعف میکنند و بین خودشان اختلاف است. از آینده خودشان ناامیدند و افق روشنی در آینده خود نمیبینند. این صهیونیستهای غاصب، سراسیمه و شتابزدهاند و کارها و حرفهایشان این را نشان میدهد. اگر این حوادث برای ملت فلسطین تلخ و اندوهبار است، برای دشمن آنها هم خیلی تلخ است. این آیه شریفه قرآن چقدر گویاست: «إن تکونوا تألمون فانّهم یألمون کما تألمون و ترجون مناللَّه ما لا یرجون»(7)؛ اگر شما در این مبارزه دچار درد و الم میشوید، دشمن هم دچار درد و الم میشود؛ او هم زخم میخورد، سختتر از شما. تفاوت در این است که ملت فلسطین افق روشنی در مقابل دارد؛ لکن غاصب صهیونیست این افق روشن را ندارد. ملت فلسطین افق روشنی دارد که میتواند خودش را به آن جا برساند؛ با تلاش و سعی و کوششی که همه بکنند.
خوب؛ حالا راهحل چیست؟ ما برای این قضیه راه حل داریم. این راهحلهایی که ارائه میشود، راه حل نیست. فلسطین در پنجاه سال اخیر یک مسأله مهمِّ دنیا و خاور میانه بوده است. برای اینکه این مسأله مهم و این مشکل بغرنج حل شود دو نوع راهحل همیشه پیشنهاد شده است: یک راهحلِّ غلط، یک راهحلِّ درست. راهحلِّ غلط این است که با همین غاصبی که نه به ارزشهای انسانی پایبند است و نه به قوانین بینالمللی، و به قطعنامههای سازمانهای بینالمللی گردن نمینهد، مذاکره کنند و با او به یک نقطه توافق برسند. این راهحل، راه حلِّ غلطی است؛ این به هر شکلش ظاهر شود غلط است. اسرائیل نشان داده است که به هیچ امضای خود پایبند نیست؛ اگر توافق هم بکنند، امضاء هم بکنند، پایبند نمیماند. بزرگترین و قویترین استدلال بر این معنا هم همین وضع امروز راماللَّه است. خوب؛ خودشان نشستند در اسلو امضا کردند؛ حکومت خودگردان را به رسمیت شناختند. حالا بفرمایید؛ این رفتاری است که با حکومت خودگردان و با طرف مذاکرهشان - یعنی یاسر عرفات - انجام میدهند. اینها به امضای خودشان پایبند نیستند. هر امضایی که طرف مقابل به اینها بدهد، پایشان را روی آن امضاء میگذارند یک قدم جلو میآیند. طبیعتشان این است. این راه حل، راه حلِّ درستی نیست. البته من این مطلبی که میگویم، طرفِ خطابم کسانی نیستند که میخواهند به هر قیمتی شده، این غدّه سرطانی را حفظ کنند. آنها این حرف را قبول نمیکنند؛ ما این را میدانیم. لکن طرفِ خطاب من، دولتهای عربی، دولتهای اسلامی، ملتهای مسلمان و وجدانهای بیدار در همهجای دنیاست؛ من با آنها حرف میزنم. این راه حل که طعمهای در دهن این متجاوز بیندازند و او را فربهتر کنند تا قادر شود قدم بعدی را بردارد، راه حل نیست؛ این تجربه پنجاه ساله فلسطین است. قطعنامهها در سازمان ملل صادر شد. هر چند امریکا هم که مدافع صهیونیستها بوده به ظاهر پای آن قطعنامهها را امضا کرد، اما این غاصب به این قطعنامهها عمل نکرد و کسی هم نگفت بالای چشمت ابروست! با چنین دولتی و با چنین طرفی، انسان چه مذاکرهای بکند؟! این راهحل راه حلّ غلطی است؛ این راه حلِّ درستی نیست.
اما برای این مسأله، راه حلِّ منطقی وجود دارد. راه حلِّ منطقی راه حلّی است که همه وجدانهای بیدار دنیا و همه کسانی که به مفاهیم امروزِ دنیا معتقدند، ناچارند آن را قبول کنند. ما یک سال و نیم قبل هم این راه حل را گفتیم و دولت جمهوری اسلامی بارها در مجامع و در مذاکرات بینالدولی آن را تکرار کرده است. الان هم ما همان را میگوییم و بر آن هم اصرار میورزیم: راه حلّ نظرخواهی از خودِ مردم فلسطین؛ همه کسانی که از فلسطین آواره شدهاند؛ البته آنهایی که مایلند به سرزمین فلسطین و به خانه خودشان برگردند. این یک امر منطقی است. این کسانی که در لبنان و در اردن و در کویت و در مصر و در بقیه کشورهای عربی سرگردانند، به کشور و به خانه خودشان فلسطین برگردند - آنهایی که مایلند؛ نمیگوییم کسی را به زور بیاورند - و از کسانی که قبل از سال 1948 که سال تشکیل دولت جعلی اسرائیل است، در فلسطین بودهاند - چه مسلمانشان، چه مسیحیشان، چه یهودیشان - نظرخواهی شود. اینها در یک نظرخواهی عمومی، رژیم حاکم بر سرزمین فلسطین را تعیین کنند. این دمکراسی است. چطور برای همه دنیا دمکراسی خوب است، برای مردم فلسطین دموکراسی خوب نیست؟! چطور همه مردم دنیا حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند، اما مردم فلسطین حق ندارند؟! هیچ کس شک ندارد رژیمی که امروز در فلسطین بر سرِ کار است، رژیمی است که با زور، با حیله و ترفند و با فشار روی کار آمده است؛ در این کسی شک ندارد. صهیونیستها با مسالمت نیامدهاند؛ مقداری با حیله و ترفند و مقداری با زور سلاح و فشار بر سرکار آمدند ؛ لذا یک رژیم تحمیلی دارند. خیلی خوب؛ مردم فلسطین جمع شوند، رأی بدهند و نوع رژیمی را که در این کشور باید حاکم باشد، انتخاب کنند. آن رژیم و آن دولت، تشکیل شود و درباره کسانی که بعد از سال 1948 به سرزمین فلسطین آمدهاند، تصمیمگیری کند؛ هر چه تصمیم گرفت. اگر تصمیم گرفت بمانند، پس بمانند، اگر هم تصمیم گرفت بروند، پس بروند. این، هم آراءِ مردم است، هم دمکراسی است، هم حقوق بشر است، هم منطبق با منطق فعلی دنیاست. این راه حل. خوب؛ این راه حل باید اجرا شود. غاصب که با زبان خوش این راه حل را قبول نمیکند! اینجاست که همه اطراف قضیه باید خودشان را مسؤول بدانند؛ هم دولتهای عربی، هم دولتهای اسلامی، هم ملتهای مسلمان در همه دنیا، هم بخصوص خود ملت فلسطین و هم مجامع جهانی. هرکدام مسؤولیتی دارند که اصرار بورزند این راه حلّ منطقی باید تحقّق پیدا کند و میشود تحقّق پیدا کند. بعضیها نگویند آقا! چنین چیزی خواب و خیال است و ممکن نیست؛ نخیر! میشود. کشورهای دریای بالتیک بعد از گذشتِ چهل سال و اندی که جزو شوروی سابق بودند، برگشتند و مستقل شدند. کشورهای منطقه قفقاز بعضی در حدود صد سال قبل از اینکه شوروی تشکیل شود در اختیار روسیه تزاری بودند؛ بعد برگشتند و مستقل شدند. الان قزّاقستان، آذربایجان، گرجستان و بقیه مستقلند؛ خودشان هستند. پس این ممکن است. این طور نیست که این یک امر نشدنی باشد؛ نخیر، شدنی است. منتها اراده و عزم لازم دارد، جرأت و دلیری لازم دارد. کی باید دلیری به خرج دهد؟ ملتها یا دولتها؟ ملتها دلیرند، ملتها نمیترسند؛ ملتها نشان دادهاند که آمادهاند. پس دولتها اینجا وظیفه دارند؛ در رأس همه و مقدّم بر همه، دولتهای عربی. نشست اخیر سرانِ عرب در بیروت، نشست خوبی نبود. اینها میتوانستند از این اجلاس استفادههای خیلی بزرگی بکنند که فقط به سود فلسطین نبود؛ به سود خود دولتهای عرب هم بود. امروز دولتهای عرب میتوانند جلو بیفتند و محبوبیت و حمایت ملتهای خودشان را در قضیه فلسطین کسب کنند. اگر دولت و حکومتی مورد حمایت مردم خود باشد، دیگر امریکا نمیتواند با او کاری بکند، دیگر از امریکا نخواهد ترسید، دیگر لازم نمیداند که ملاحظه امریکا را بکند. در این قضیه، دولتهای عرب خیلی کارهای خوب میتوانستند بکنند و میتوانند بکنند.
من اینطور به نظرم میرسد، از جمله کارهای مهمّی که دولتهای عرب میتوانند بکنند این است که صادر کنندگان نفت از نفت استفاده کنند. این حرفی که غربیها در دنیا به راه انداختهاند که از سلاح نفت استفاده نکنید، حرف درستی نیست. نفت مال ملتهاست و باید به سود خودشان از آن استفاده کنند. امریکاییها از گندم و از محصولات غذایی به عنوان سلاح استفاده کردند؛ در خیلی جاهای دنیا هم میکنند. چرا کشورهای اسلامی و عربی این حق را نداشته باشند؟ یک ماه - فقط یک ماه - بهصورت نمادین و سمبلیک، صادرات نفت را به همه کشورهایی که با اسرائیل روابط حسنه دارند قطع کنند. امروز دنیا حرکت را - حرکت کارخانهها - روشنایی و انرژی را - انرژی برق - و حرارت را، که سه عنصر اصلی زندگیاش است از نفت ما دارد. اگر نفت ما در اختیار آنها قرار نگیرد، حرکت کارخانجات، روشنایی و حرارت متوقّف خواهد شد. مگر این چیز کمی است؟ دولتهای عرب بهخاطر خودشان این کار را بکنند. یک ماه - نه اینکه دائم - به صورت نمادین به عنوان حمایت از ملت فلسطین این کار را بکنند، دنیا تکان میخورد. این از کارهایی است که میتوانند بکنند.
کار دیگری که میتوانند بکنند این است که تمام روابط و قراردادهای سیاسی و اقتصادی خودشان را با دولت صهیونیست قطع کنند و هیچ همکاری نکنند. ملتهای عرب از این خوشحال خواهند شد. ملتهای عرب پشت سر آن دولتهایی قرار خواهند گرفت که این اقدام شجاعانه را بکنند؛ وای به حال آن دولتی که ملتش بفهمد از پشت سر با اسرائیل رابطه اطّلاعاتی و امنیتی و غیره دارد! دولتهای اسلامی هم موظّفند. آنها هم وظیفهشان کمتر از دولتهای عربی نیست؛ چون این قضیه قضیه عربی نیست؛ این قضیه فراتر از اینهاست؛ یک قضیه انسانی و اسلامی است. دولتهای اسلامی هم هر کدام که تواناییهای نفتی و امثال آن را دارند، همینطور میتوانند عمل کنند. این کنفرانسی هم که وزرای خارجه کشورهای اسلامی در مالزی داشتند، کنفرانس خوبی نبود. البته اظهار موضع و اظهار وجودی کردند؛ اما ضعیف بود. بایستی از این قویتر اقدام میکردند. این همه دولت اسلامی، این همه کشور اسلامی، برادران مسلمانشان آن طور گرفتار؛ باید اینها اقدام قویتری میکردند.
همه ملتها هم میتوانند در اثرگذاری بر این قضیه تأثیر داشته باشند و در آن شرکت کنند. همه ملتهای مسلمان میتوانند کمک کنند. کمک مالی به فلسطینیها، مخصوص به دولتها نیست که فلان دولت بگوید «آقا! من ده میلیون دلار، بیست میلیون دلار، پنجاه میلیون دلار دادهام» معلوم هم نیست کجا دادهاند، چه طوری دادهاند، به کی دادهاند. امروز ملت فلسطین محتاج غذاست، محتاج داروست. ملت فلسطین گدا نیست، آقاست، اما زیر سلطه دشمن است. همه موظّفند به آن کمک کنند. فرض بفرمایید اگر در همه دنیای اسلام - در کشور ما و کشورهای دیگر - هر فردی از افراد مردم فقط هزار تومان به مردم فلسطین کمک کند، ببینید چه اتّفاقی میافتد! یک میلیارد هزار تومان، چه تأثیری در مردم فلسطین و زندگی مردم فلسطین میگذارد!
هر خانوادهای به عدد افراد خانواده، هر کدام هزار تومان، در این کار خیر سهیم شود - حدّاقلش این است؛ هر کس هم خواست بیشتر بدهد، بیشتر بدهد - و این را به ملت فلسطین برسانند. برایشان آذوقه، دارو، امکانات و هر چه که برای ایستادگی و مقاومت لازم دارند، تهیه کنند و بفرستند. این کار را ملتها میتوانند بکنند؛ دیگر احتیاج نباشد که فلان دولت بگوید «من فلان قدر میدهم». حالا چقدر میدهد، چه طور میدهد، آیا میدهد یا نمیدهد؛ بعد هم مورد تهدید قدرتی قرار گیرد. ملتها در این جهت سهیم شوند؛ با ملتها چه کار میتوانند بکنند؟! در کشور ما اگر مردم دوست داشته باشند این کار را بکنند، میتوانند همین هزار تومانها را در همین مراکز امدادی مثل هلال احمر و کمیته امداد و این مجامع امدادی که هست جمع کنند. این ثروت هنگفتی میشود و میتواند کمکی به مردم فلسطین باشد. و بالاتر از کمک مادّی، کمک معنوی است؛ چرا که فلسطینیان احساس میکنند دل ملتها با آنهاست. این تظاهراتی که این روزها در دنیای اسلام اتّفاق افتاد خیلی با ارزش بود. این حرکتی که امروز شما میخواهید بکنید و تا میدان فلسطین و مقابل سفارت فلسطین راهپیمایی کنید، بسیار کار با ارزشی است. اینها خیلی ارزش دارد؛ اینها خبرش منعکس میشود و مردم مظلوم فلسطین احساس میکنند که ملتها پشت سرشان هستند. البته ملت ما بحمداللَّه در این زمینهها هیچ وقت کم نگذاشته است؛ هر وقت که برای این قضیه فرا خوانده شده، حضور پیدا کرده و اعلام موضع کرده است. و بالاخره مجامع جهانی و سازمان ملل باید فعّال شوند. این مجامع حقوق بشر که همیشه یا غالباً در خدمت هدفهای استکباریاند، ولو یکبار هم شده، برخلاف خواسته دستگاههای استکباری، به نفع ملتها وارد شوند؛ افکار عمومی را در دنیا به خودشان متوجّه کنند، ظالم و متجاوز را محکوم و ملت مظلوم فلسطین را تأیید کنند. اگر این فشارها انجام گیرد، طرح ایران در مورد فلسطین عملی خواهد بود و متجاوز مجبور خواهد شد. اگر دولتهای عربی، دولتهای اسلامی، ملتهای مسلمان و مجامع جهانی، همه در این راه فعّال شوند، آن کار، عملی است. هر کس که در این زمینه کوتاهی کند، مسلّماً در نظر ملتها، در نظر تاریخ و بالاتر از همه در پیشگاه خداوند متعال مؤاخذ و مسؤول است. همه وظیفه داریم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد فَرَج اسلام و مسلمین و بخصوص فَرَج ملت مظلوم فلسطین را نزدیک فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ظالمین متجاوز و زورگو و قلدرصفت را با بأس و عذاب خود، بر سر جای خودشان بنشان. پروردگارا! اسلام و مسلمین را عزّت عنایت فرما و روز به روز بر عزّت و افتخار ملت مسلمان ایران بیفزا.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
انّا اعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. انّ شانئک هو الابتر.(8)
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) بحارالانوار، ج 74، ص 234
2) والعصر: 3-1
3) مقصود «آریل شارون» رئیس دولت صهیونیستی است.
4) جورج بوش»
5) اسراء: 20
6) آریل شارون»
7) نساء: 104
8) کوثر: 3-1