حضرت آیتالله خامنهای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» داشتهاند و طی آن به «تبیین پایههای تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداختهاند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفتهاند: «این جلسات، پایههای فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، گزیدهای از هفت جلسهی ابتدایی این سخنرانیها را که به بحث «ایمان» اختصاص داشته به مرور منتشر میکند.
در ششمین جلسه از جلسات «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» آیتالله خامنهای، دقایق ابتدای جلسه را به مرور مباحث مطرحشده در جلسات قبلی اختصاص میدهند و به این نکته نیز اشاره میکنند که جلسات مربوط به موضوع ایمان بهنوعی مقدمهی ورود به مباحث اصلی معارف اعتقادی اسلام (توحید و نبوت و ولایت و معاد) بوده است. ایشان موضوع این جلسه و جلسهی فردا را در ابتدای همین سخنرانی توضیح میدهند: «حالا برای اینکه ما ارزش ایمان را و نتیجهی ایمان را بدانیم، لازم است از مژدهها و نویدهایی که خدا به مؤمنین داده است، آگاهی پیدا کنیم، ببینیم خدای متعال برای مؤمن، در مقابل ایمانش و در مقابل عمل شایستهاش و انجام تعهداتش، متقابلاً چه چیزی را تعهد میکند.» ایشان در ادامه، دوازده مورد از نویدها و وعدههای الهی به مؤمنین را برمیشمرند و به شرح دو مورد اولی میپردازند: «نور» و «هدایت». سخنران آن روزهای مسجد امام حسن علیهالسلام، این «دوازده نوید و مژدهی الهی» را در پاسخ به یک پرسش مهم مطرح میکنند که این پرسش و پاسخها از متن کتاب در ادامه میآید:
بخشی از جزوهی کپیشدهای که در ابتدای جلسه توزیع شده است:
بخشی از جزوهی کپیشدهای که در ابتدای جلسه توزیع شده است:
برای بهرهمندشدن از سعادت همهجانبهی کامل، آدمی به چه چیزهائی محتاج است؟
۱. محتاج است به اینکه: هدف و سرمنزل سعادت را بشناسد و راه آن را بداند. (هدایت)
۲. و اینکه: پردههای جهل و غرور و پندارها و هر آن چیزی که گوهر بینش و خرد او را در بیحجابی ظلمانی میپیچد و نیروی دیدن و فهمیدن را از او میگیرد، زایل گردد و شعاعی از نور حقیقت بر دل او بتابد. (نور)
۳. و اینکه: در راه طولانیاش برای سعادت، از دغدغهها و وسوسههای درونی که توانفرساتر از عاملهای بازدارندهی برونی است برهد. (اطمینان و امن)
۴. و اینکه: تلاشهای خود را ثمربخش بداند.
۵. و اینکه: لغزشها و خطاهایش قابل جبران و مورد بخشایش باشد.
۶. و اینکه: در همه حال از دستاویز و تکیهگاهی مورد اطمینان برخوردار باشد.
۷. و اینکه: در مواجهه با دشمنها و دشمنیها از نصرت و مدد خدا برخوردار گردد.
۸. و اینکه: بر جبههها و صفهای مخالف، برتری و رجحان داشته باشد.
۹. و اینکه: بر دشمنان راه و هدفش -که مانع و خنثیکنندهی تلاش اویند- پیروز گردد.
۱۰. و اینکه: عاقبت از همهی سختیها و فشارها و بندها و حصارها، رسته و به مقصود و منظور خود نائل گردد. (فوز و فلاح)
۱۱. و اینکه: در همه حال -در راه و در منزل- از ذخیرههائی که برای آدمی در این جهان مهیا گشته، بهرهمند و برخوردار گردد.
و بالاخره اینکه: پس از سپریشدن دوران زندگی و پایانیافتن همهی تلاشها خود را با پاداشی شایسته روبرو ببیند و در بهشت نعمت و رضوان بیارمد.
۲. و اینکه: پردههای جهل و غرور و پندارها و هر آن چیزی که گوهر بینش و خرد او را در بیحجابی ظلمانی میپیچد و نیروی دیدن و فهمیدن را از او میگیرد، زایل گردد و شعاعی از نور حقیقت بر دل او بتابد. (نور)
۳. و اینکه: در راه طولانیاش برای سعادت، از دغدغهها و وسوسههای درونی که توانفرساتر از عاملهای بازدارندهی برونی است برهد. (اطمینان و امن)
۴. و اینکه: تلاشهای خود را ثمربخش بداند.
۵. و اینکه: لغزشها و خطاهایش قابل جبران و مورد بخشایش باشد.
۶. و اینکه: در همه حال از دستاویز و تکیهگاهی مورد اطمینان برخوردار باشد.
۷. و اینکه: در مواجهه با دشمنها و دشمنیها از نصرت و مدد خدا برخوردار گردد.
۸. و اینکه: بر جبههها و صفهای مخالف، برتری و رجحان داشته باشد.
۹. و اینکه: بر دشمنان راه و هدفش -که مانع و خنثیکنندهی تلاش اویند- پیروز گردد.
۱۰. و اینکه: عاقبت از همهی سختیها و فشارها و بندها و حصارها، رسته و به مقصود و منظور خود نائل گردد. (فوز و فلاح)
۱۱. و اینکه: در همه حال -در راه و در منزل- از ذخیرههائی که برای آدمی در این جهان مهیا گشته، بهرهمند و برخوردار گردد.
و بالاخره اینکه: پس از سپریشدن دوران زندگی و پایانیافتن همهی تلاشها خود را با پاداشی شایسته روبرو ببیند و در بهشت نعمت و رضوان بیارمد.
خلاصهی جلسهی ششم: نویدها (۱) شناخت هدف، لازمهی سعادت انسان |
|||||
آیات این جلسه |
یونس:۹، نساء:۱۷۴ و ۱۷۵، عنکبوت: ۶۹، بقره: ۲۵۷ احزاب: ۴۱ تا ۴۳ و حدید: ۲۸ |
||||
---|---|---|---|---|---|
واژگان کلیدی: |
وعدههای الهی (نویدها) |
هدایت | نور | ||
ایمان | مجاهدت | ولایت | |||
نویدها | آیه | نکات کلیدی | |||
هدایت |
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَانِهِمْ ﴿یونس:٩﴾ همانا کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته (تعهدات متناسب با ایمان) بهجای آوردند، پروردگارشان بهوسیلهی ایمانشان (که با عمل همراه است) هدایتشان مینماید (به سرمنزل سعادت، به راههای قابل پیمودن، به وسائل تکامل) |
۱. عمل صالح را با یک تعبیری داخل پرانتز توضیح دادیم، عمل صالح یعنی تعهد متناسب با آن ایمان. ایمان انسان بر دوش انسان تعهدی میگذارد، انجام آن تعهد، بر دوش گرفتن آن تعهد، عمل صالح است. ۲. آن کسانی که ایمان بیاورند، آن باور را پیدا کنند، بعد هم بر طبق تعهداتش عمل نمایند، پروردگارشان به سبب ایمانشان آنها را هدایت خواهد کرد. خودِ ایمان موجب میشود که آنها راه را پیدا کنند. به چه راه پیدا کنند؟ هم به هدف هم به راهها و هم به وسیلهها. ... وقتی انسان ایمانِ به هدف و راه آورد و دنبال این ایمان حرکت کرد، راه خودبهخود، خود را نشان میدهد. |
|||
یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا ﴿نساء:١٧٤﴾ هان ای انسانها! همانا از سوی پروردگارتان برای شما دلیلی قاطع آمد و به سوی شما نوری روشنگر فرستادیم. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ﴿نساء:١٧٥﴾ پس آن کسانی که به خدا ایمان آورده و به او متمسک و متکی گردند، پس خدا آنان را مشمول رحمت و فضل خویش میسازد و بهراهی مستقیم راهبریشان میکند. |
۱. منظور از این برهان و نور، قرآن است و حقایق قرآنی. ۲. این هدایت [به صراط مستقیم] مخصوص مؤمنین است. اگر ایمان نداشته باشید؛ اگر ایمان داشته باشید، اعتصام نداشته باشید، تعهدات خودتان را در مقابل خدا عمل نکنید؛ به سوی خدا راه نمییابید. آن روشنایی هدایت در دل شما فروغ نمیافکند، این مخصوص مؤمنین است. |
||||
وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿عنکبوت:۶۹﴾ و آن کسانی که در راه ما (و به خاطر هدفهای الهی) مجاهدت کنند را به راههای خود (که راههای سعادت و تکامل انسان است) رهبریشان میکنیم و بیگمان خدا با نیکوکاران است. |
آن کسانی که در راه ما -خدا میگوید، راه خدا چیست؟- و به خاطر اهداف الهی در این عالم مجاهدت کنند. هدفهای خدایی چیست؟ عدالت است، امنیت است، بندگی در مقابل او، به رشد رسیدن و تکامل بندگان خداست، آبادشدن روی زمین و آبادشدن دل انسانهاست؛ اینها خواستههای خداست. در همهی رشتهها هر کسی که در راه هدفهای الهی قدم گذاشت، هر قدمی که پیش رفت، قدم بعد برایش روشن است. | ||||
نور |
اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ خدا سرپرست و همجبههی مؤمنان است، آنان را از ظلمتها (ظلمتهای جهل، خرافه، غرور، نظامهای تحکمآمیز و ضد انسانی) میرهاند و به نور (نور معرفت، دانش و ارزشهای انسانی) میرساند. وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ و آنان که کفر و انکار ورزیدند، سرپرستان و اربابانشان طاغوتها و سرکشان و تجاوزکارانند، آنان را از نور و معرفت دور ساخته، به زندان ظلمتها و تاریکیها میکشاند. أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿بقره:٢٥٧﴾ آنها همگی مصاحبان آتش و در آن جاودانهاند. |
۱. کلمهی ولی را من، همجبهه و بههمپیوسته، همسطح معنا میکنم و بر سرپرست و دوست و یاور و این چیزهایی که معمول است، ترجیح میدهم. چون ولایت به معنای پیوستگی است، دو چیز که به همدیگر پیوستهی بسته میشوند، به این میگویند ولایت. خدا ولیّ مؤمنین است، یعنی پیوستهی با مؤمنین است، یعنی چه پیوستهی با مؤمنین است؟ یعنی خدا و مؤمنین در یک صفند. دشمنان خدا در صف دیگر، در مقابل مؤمنین و در مقابل خدا. هر جا که در قرآن تعبیر «ولی» هست، به این معنی است. ۲. خدا هرگز غیر مؤمن را، بیایمان را، شک و تردیدگرا را، کافر ناسپاس را به نور نمیرساند؛ لذا مشرک همیشه مضطرب است و دغدغه دارد. ۳. اما کفار چطور؟ کفار یعنی آن کسانی که عقیدهی دینی و مکتب دین را ناسپاسی کردند؛ این ارمغان هدیهی الهی را با ناسپاسی رد کردند، کافرنعمتان. ... کافر آن کسی نیست که دین را قبول نکرده، کافر یعنی پوشانندهی نعمت، ناسپاس نعمت، چرا به این میگویند کافر؟ خب، این دین را قبول نکرده، کافر چرا؟ برای خاطر اینکه این دین ارمغان خدا بود، این هدیهای بود از سوی خدا برای سعادت او و همهی انسانها؛ این را رد کرد، این ناسپاس نمکنشناس، این کافر نعمت؛ لذا به او میگویند کافر. |
|||
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّـهَ ذِکْرًا کَثِیرًا ﴿احزاب:٤١﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید. وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا ﴿احزاب:٤٢﴾ و در هر بامداد و شامگاه او را به پیراستگی و پاکی بستائید. هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ﴿احزاب:٤٣﴾ اوست که بر شما درود میفرستد -و فرشتگانش نیز- تا شما را از ظلمتها برهاند و به نور و روشنی رهنمون گردد. |
اوست که بر شما درود میفرستد و فرشتگانش نیز. چرا؟ تا شما را از ظلمتها برهاند و به نور و روشنی رهنمون گردد. این قرآن است و این نوید قرآن است. | ||||
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ ای کسانی که در دائرهی مؤمنان درآمدید! از خدا پروا کنید و به پیامبرش بهدرستی بگروید. یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ تا به شما دو بخش و دو بهره از رحمتش نصیب فرماید. وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ ﴿حدید:٢٨﴾ و برای شما فروغ و نوری که با آن بتوانید راه پیمود قرار دهد. |
[در جلسهی سخنرانی به این آیه اشارهای نشده بوده است اما در کتابی که سال ۵۴ توسط سخنران منتشر میگردد این آیه اضافه میشود. به همین جهت توضیحاتی ذیل این آیه وجود ندارد.] |
بخشی از بیانات آیتالله خامنهای در ۵۳/۰۷/۰۲ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد:
در قدم اول هیچ یک از رهبران و بزرگان و راهروان و دنبالهروان، نمیدانستند قدم دهم چیست؟ بنده گاهی مثالی میزنم، میگویم در یک بیابانی که فرض کنید، دهها کیلومتر یا بیشتر، طول و عرض این بیابان است، در یک شب تاریک و مُظلَم، نه ماهی، نه ستارهای، جنابعالی دارید تنها میروید، یک دانه چراغ قوهی کوچک، یک لامپ نمرهی پنج کوچک، یک شمع کوچک هم در دستت است. به شما بگویند آقا، با این شمع باید تا آخر آن بیابان بروی. شما یک نگاهی میکنی، میگویی آقا این شمعِ من تا شعاع یک متر را بیشتر روشن نمیکند، من همهی این ده کیلومتر را با همین یک شمع بروم؟ این شمعِ من فقط یک متر را روشن میکند، من ده کیلومتر بروم؟ این یک منطقی است که آدم بیاطلاع، بیتجربه، ناوارد، ممکن است داشته باشد. جوابش چیست؟ جواب این منطق کور چیست به نظر شما؟ آیا جواب این حرف این نیست که آقای محترم، یک مترِ اطرافت روشن هست یا نه؟ یک قدم بگذار جلو، یک متر دیگر روشن خواهد شد، اگر نشد نرو. همین یک متری که روشن هست برو، همین یک قدمی که میتوانی برداری و میدانی کجا میگذاری بردار، اگر یک قدم دیگر در مقابلت روشن نشد نرو؛ اگر شد، باز هم برو. خواهی دید که تا آخر بیابان تدریجاً روشن خواهد شد و تو این راه را خواهی پیمود و به منزل خواهی رسید؛ آیا غیر از این است؟ «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَانِهِمْ» خدا با ایمانشان آنان را هدایت خواهد کرد. خودِ ایمان، موجب آن است که انسان راه را پیدا کند.
در قدم اول هیچ یک از رهبران و بزرگان و راهروان و دنبالهروان، نمیدانستند قدم دهم چیست؟ بنده گاهی مثالی میزنم، میگویم در یک بیابانی که فرض کنید، دهها کیلومتر یا بیشتر، طول و عرض این بیابان است، در یک شب تاریک و مُظلَم، نه ماهی، نه ستارهای، جنابعالی دارید تنها میروید، یک دانه چراغ قوهی کوچک، یک لامپ نمرهی پنج کوچک، یک شمع کوچک هم در دستت است. به شما بگویند آقا، با این شمع باید تا آخر آن بیابان بروی. شما یک نگاهی میکنی، میگویی آقا این شمعِ من تا شعاع یک متر را بیشتر روشن نمیکند، من همهی این ده کیلومتر را با همین یک شمع بروم؟ این شمعِ من فقط یک متر را روشن میکند، من ده کیلومتر بروم؟ این یک منطقی است که آدم بیاطلاع، بیتجربه، ناوارد، ممکن است داشته باشد. جوابش چیست؟ جواب این منطق کور چیست به نظر شما؟ آیا جواب این حرف این نیست که آقای محترم، یک مترِ اطرافت روشن هست یا نه؟ یک قدم بگذار جلو، یک متر دیگر روشن خواهد شد، اگر نشد نرو. همین یک متری که روشن هست برو، همین یک قدمی که میتوانی برداری و میدانی کجا میگذاری بردار، اگر یک قدم دیگر در مقابلت روشن نشد نرو؛ اگر شد، باز هم برو. خواهی دید که تا آخر بیابان تدریجاً روشن خواهد شد و تو این راه را خواهی پیمود و به منزل خواهی رسید؛ آیا غیر از این است؟ «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَانِهِمْ» خدا با ایمانشان آنان را هدایت خواهد کرد. خودِ ایمان، موجب آن است که انسان راه را پیدا کند.