بیانات در دیدار «گروه اقتصاد» صداى جمهورى اسلامى

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

گزارشی‌ که دادید، خیلی‌ خوب بود. البته قبلاً هم تفصیل برنامه‌هایتان را در گزارش کتبی‌‌ای‌ که از رادیو برای‌ ما فرستاده بودند، خوانده بودم. از دفتر جناب آقای‌ دعاگو هم، گزارشی‌ داده بودند. برنامه هایی‌ که دارید، الحمدلله برنامه‌های‌ مفید و خوبی‌ است. این چند برنامه‌ای‌ هم که پیشنهاد می‌‌کنید، خوب است. البته من نمی‌‌دانم که تحقیقات اقتصادی، به طور مستقل تا چه حد به رادیو می‌‌تواند متصل باشد و ارتباط پیدا کند. قاعدتاً باید دستگاههای‌ علمی، مشترکاً در این زمینه‌ها کار کنند. خیلی‌ از مباحث اقتصادی‌ است که ریشه‌های‌ معرفتی‌ آن، در آثار شرعی‌ و مدارک دینی، موجود است؛ منتها هنوز واقعاً استحصال نشده، یا بعضی‌ از ابهامها در آن هست، که کسانی‌ باید بنشینند و روی‌ آن کار کنند. من در مورد یک مسأله‌ی‌ خاص، همین تازگیها سفارشی‌ کردم که مجمعی‌ از صاحبنظران جمع شوند و فکری‌ کنند. شما هم می‌‌توانید در این قضایای‌ اقتصادی‌ شرکت کنید. البته شاید این کار تحقیق، مستقلاً به رادیو ربطی‌ پیدا نکند، لکن شما می‌‌توانید گزیده‌هایی‌ از مباحث و معارف اقتصادی‌ اسلام را که به وسیله‌ی‌ صاحبنظران مورد اعتماد نوشته شده است، طی‌ برنامه‌هایی‌ پخش کنید. مثلاً در همین "اقتصادنا"ی‌ مرحوم صدر(۱)، یا کتاب مرحوم شهید مطهری‌(۲)، یا بعضی‌ از نوشته‌های‌ دیگران در باب اقتصاد اسلامی، حرفهای‌ بسیار خوب و قوی‌ و قابل اعتمادی‌ نوشته شده، که می‌‌شود درباره‌اش فکر کنید، گزینش کنید، و شکل قابل ارائه‌ای‌ از اینها را از رادیو پخش کنید.

برنامه‌ی‌ «گشت و گذار در ایران(۳)» هم برنامه‌ی‌ خوبی‌ است. بسیار خوب است که مردم، اطلاعاتی‌ را از این امکانات اقتصادی‌ بدانند. اسمی‌ که شما روی‌ این برنامه گذاشته‌اید - برنامه اقتصادی‌ - اسم بسیار عامی‌ است که مثلاً بیانگر شناسایی‌ یا کار روی‌ قشرهای‌ اقتصادی، مثل کارگر، کشاورز، عشایر و کوچنده‌هاست. اما یک بخش دیگر، تبیین مفاهیم اقتصادی‌ در آن برنامه‌هاست که مثلاً باید «تورم» را معنا کنند، «بانک جهانی» را معنا کنند، و به این به اصطلاح واژه‌های‌ اقتصادی‌ رایج دنیا بپردازند، که در این برنامه جا می‌‌گیرد. آن برنامه‌ی‌ آینده‌تان هم که نگاهی‌ به مسائل آینده‌ی‌ اقتصادی‌ کشور دارید باز مقوله‌ی‌ دیگری‌ است.

بنابراین، وقتی‌ اسم «اقتصادی» را روی‌ این برنامه گذاشتید، باید هر چیزی‌ را که اندک ارتباطی‌ با مفاهیم اقتصادی‌ و مسائل اقتصادی‌ دارد و به کار مردم می‌‌آید، با مردم در میان بگذارید. اما آن چیزهایی‌ که به کار مردم نمی‌‌آید، نه. در این جهت، آنچه را که من توصیه‌ی‌ مؤکد می‌‌کنم، این است که نگذارید رادیو، پایگاهی‌ برای‌ ایرادگیری‌ به برنامه‌های‌ به اصطلاح تدوین و تصویب شده‌ی‌ دولت شود؛ کمااین‌که یک زمان، برنامه‌های‌ اقتصادی‌ سیما چنین بود. چند سال قبل از این - شش، هفت سال قبل - برنامه‌هایی‌ درست می‌‌کردند کانه اصلاً درست شده بود برای‌ این‌که به برنامه‌های‌ اقتصادی‌ دولت ایراد بگیرند. من هر وقت به این برنامه‌ها نگاه می‌‌کردم، اعصابم ناراحت می‌‌شد.

در همان ایام، یک بار رفتم خدمت امام و راجع به این برنامه‌ها صحبت شد. دیدم ایشان با ناراحتی‌ به همین برنامه‌ها اشاره می‌‌کنند. معلوم شد اوقات ایشان را هم به شدت تلخ می‌‌کرده است؛ یعنی‌ برنامه، کانه درست شده بود برای‌ این‌که مسخره کنند! طنز، مقوله‌ی‌ بسیار خوبی‌ است؛ اما طنز، با مسخره کردن و به ابتذال کشیدن و سبک کردن و موهون کردن، فرق دارد. بیایند برنامه‌های‌ دولت را به مسخره بکشند و موهون کنند!؟ مواظب باشید رادیو - که حالا برنامه‌های‌ معقول و متین خوبی‌ در زمینه‌های‌ اقتصادی‌ دارد - پایگاهی‌ برای‌ نشر نظریات مخالف‌سیاستهای‌ تصویب و تدوین شده و قطعی‌ دولت، که اعتبار قانونی‌ دارد، نشود.

البته رسانه‌ای‌ به این عظمت، همیشه باید این میدان را برای‌ خودش باز بداند که افکار خوب و صحیح را مطرح کند. اگر چیزی‌ به نظر درست می‌‌آید - ولو دولتمردان به آن امر درست توجه نداشته باشند - آن را بیان کنند و بگویند تا آنها بفهمند؛ تا در مجموعه‌ی‌ افکار عمومی‌ وارد شود و در نهایت، کار خودش را بکند. یک فکر درست، از طریق افکار عمومی، بهترین تأثیر و محصول را می‌‌تواند داشته باشد. این، عیبی‌ ندارد. منتها نباید به آن شکل اول درآید.

نکته‌ی‌ دیگری‌ هم که در ذهنم بود تا به شما آقایان و خانمها عرض کنم، این است که در این برنامه‌ها، چیز جدیدی‌ نیست. همان حرفی‌ است که جناب‌عالی‌ هم گفتید(۴): مسأله‌ی‌ ارزش دادن به کار. یعنی‌ در کشور ما، کار باید تبدیل شود به یک ارزش. الان، حقیقتاً این طور نیست.

کار، امروز وسیله‌ای‌ است برای‌ نان در آوردن که در یک حدش ایرادی‌ هم ندارد. اما اگر کسی‌ احساس کرد که از بیکاری، بیشتر نان در می‌‌آورد، به کار هیچ نگاهی‌ نخواهد کرد! امروز کار، به عنوان یک عبادت و یک عمل خوب، اصلاً مطرح نیست.

فرض کنید به یک آدم اهل علم بگویند: «شما اگر روزها مطالعه کنید، مثلاً ده تومان بهتان می‌‌دهیم. اما اگر مطالعه نکنید، پانزده تومان می‌‌دهیم!» فرضاً اگر چنین قرار دادی‌ را با عالمی‌ بگذارند و بگویند شرط این است که به شما پنج تومان بیشتر بدهیم که مطالعه نکنید، به نظر شما، او حاضر است این پنج تومان را بگیرد و مطالعه نکند!؟ چنین چیزی‌ تصور می‌‌شود!؟ خیلی‌ بعید است! مگر این‌که عالم شکمی‌ بیچاره‌ای‌ باشد؛ و الّا خیلی‌ بعید است اهل علمی‌ که با معلومات و معارف سروکار دارد، حاضر باشد پنج تومان بگیرد که مطالعه نکند. می‌‌گوید: «نه آقا. از همان ده تومان، اگر می‌‌خواهید چیزی‌ هم بردارید؛ اما من بتوانم مطالعه کنم.» این برای‌ چیست؟ برای‌ این است که یک پیوند و یک جوش خوردگی‌ بین دل انسان اهل معرفت، با علم و معلومات به وجود آمده است.

ما این پیوند را در خیلی‌ از جاهای‌ دیگر هم باید به وجود بیاوریم. یکی‌ همین مسأله‌ی‌ کار. یعنی‌ واقعاً انسان باید ولو به این کار نیاز مادی‌ هم ندارد، ولو ضرورت هم برایش نیست؛ اما احساس کند که باید کار کند. یعنی‌ انسان از بیکاری، باید خجالت بکشد. اگر هیچ‌کس هم نفهمید، پیش خودش، وجداناً آزرده باشد. کسی‌ که به خدا معتقد است - که بحمدالله مردم ما چنینند - باید احساس مؤاخذه‌ی‌ خدایی‌ کند. این را باید شما جا بیندازید. چه کسی‌ باید این کار را بکند؟ خوب؛ من می‌‌توانم یک بار در سخنرانی‌ بگویم: «آقایان! کار ارزش است؛ عبادت است.» اما این شما هستید که باید همین حرف و حرفهای‌ بهتر از این را که در کلمات بزرگان و در روایتها هست، آن چنان بزرگ کنید که در ذهن مردم جا بگیرد. کاری‌ که شما در این زمینه انجام می‌‌دهید، به نظر من ارزشش از آن برنامه‌ای‌ که معلومات اقتصادی‌ به مردم می‌‌دهد - اگر چه آن هم مهم است - خیلی‌ بیشتر است. این، یک نکته در باب کار.

یک نکته هم در باب «کیفیت» کار است. ما باید این روحیه و عادت را در کننده‌ی‌ کار بالا ببریم. - حالا، کار که می‌‌گوییم شامل کار کشاورز هم می‌‌شود. شامل بنا هم می‌‌شود ... اعتراض کرده بودند که اینها در برنامه‌ی‌ کار و کارگر، سندان و چکش را «آرم» قرار داده‌اند! مگر کارگر فقط این است!؟ کارگر، انواع دیگر هم دارد ... جوابی‌ که در ذهن خودم به حرف آن آقایان پیدا کردم، این بود که گفتم: خوب؛ حالا این را نگذارند، چه چیز بگذارند؟ حالا فرض کنید بخواهند کارگر بنا را مجسم کنند. آرمش چه می‌‌تواند باشد؟ صدای‌ به هم خوردن آجر و شکستن آجر را بگذارند!؟ بالاخره باید صدایی‌ به عنوان «آرم» باشد. پس، چاره‌ای‌ نیست. بنابراین، آن اعتراض را قبول نکردم. اما به‌هرحال، کارگر، دایره‌ی‌ وسیعی‌ دارد. خوب؛ کشاورز هم کارگر است. کارگر آزمایشگاه هم کارگر است. - پس شما باید کاری‌ کنید که این کارگر، کیفیت کارش بالا برود. یعنی‌ این وجدان به اصطلاح «کار کیفی‌ کردن» را در او بیدار کنید.

ما دو گونه آدم داریم ... بنده یادم می‌‌آید، بچه که بودیم، در بازار مشهد، کفاشیهای‌ زیادی‌ بود. دور و بر مسجد پدر ما هم، مرکز کفاشیها بود. کفاشی‌ بود معروف به این‌که هر کس از او کفش بخرد، چرم کفشش سوراخ می‌‌شود. اما نخهایش باز نمی‌‌شود؛ از بس که محکم می‌‌دوزد. یک کفاش دیگر هم بود و معروف بود که کفشش را از این دست بگیری‌ و پاکنی، سه ماه دیگر خراب می‌‌شود. البته کفش آن اولی‌ گرانتر هم بود. درعین‌حال مردم می‌‌گفتند: «صرفه به این است که آن گرانتر را بخریم. در گران خریدن، رعایت صرفه جویی‌ است.» حالا علتش چیست؟ علتش این است که در ذهن و وجدان آن کفاش، حالتی‌ هست که این حالت، سر ریز می‌‌شود به شاگردانش. والّا نمی‌‌شود گفت: تصادفاً همه‌ی‌ ده نفر شاگردی‌ که در این مغازه‌اند، «محکم کار» در آمدند، و همه‌ی‌ ده نفر شاگردی‌ که در آن مغازه‌اند، «شل کار» در آمدند! چنین چیزی‌ معقول نیست. لابد نکته‌ی‌ خاصی‌ هست. آن نکته کجاست؟ آن مدیر، وجدان کار را دارد؛ لذا روی‌ کارگر تأثیر می‌‌گذارد. هی‌ می‌‌گوید، هی‌ می‌‌خواهد، هی‌ مطالبه می‌‌کند. ما باید این وجدان کار را در مدیران - در درجه‌ی‌ اول - و در عامه‌ی‌ مردم به وجود بیاوریم.

من این حدیث از پیغمبر اکرم را، از بس خوشم می‌‌آید، مکرر نقل می‌‌کنم که «رحم الله امرء عمل عملاً فأتقنه. (۵)» این را باید شما در برنامه‌هایتان جا بیندازید. یعنی‌ اینها به نظر من اساسی‌ ترین کار شماست. کشور، به کار وابسته است. شما در میدان کار اقتصادی، کدام معرفت را با ارزشتر از معرفت محکم کاری‌ می‌‌خواهید القا کنید؟ حالا گیرم که همه‌ی‌ معارف و واژه‌های‌ اقتصادی‌ را مردم فهمیدند - خوب؛ این البته چیز خوب و مثبتی‌ است - اما این چقدر در واقعیت زندگی‌ تأثیر دارد؟ در حالی‌ که اگر مردم به کار علاقه مند شدند، بسیار تأثیر دارد. از همین باب است، مسأله‌ی‌ کارگرایی‌ و نه مدرک گرایی. این، چیزی‌ است که در نمایشنامه‌ها و در داستانها می‌‌توانید بیاورید؛ این حقیقت را که «آن کس که زودتر وارد میدان سازندگی‌ کشور شود، با ارزشتر است.» اگر شما یک تکنیسین بشوید، مدرک فوق دیپلم بگیرید و بیایید در بازار کار و با آن مهارت و ذوق و استعداد، یک عالم کار انجام دهید بهتر است یا مثلاً کارشناسی‌ ارشد بگیرید و هیچ فایده‌ای‌ به حال زندگی‌ مردم نداشته باشید؛ جز این‌که بشوید عضو فلان اداره، با عنوان کارشناسی‌ ارشد یا کارشناسی‌ یا دکترا. پشت میزی‌ بنشینید و چهار تا کاغذ بنویسید، بدون این‌که تأثیری‌ داشته باشد!

نظام اداری‌ ما این طور است. من نمی‌‌خواهم کار اداری‌ را تحقیر کنم؛ اما نظام اداری‌ ما غیر از این است!؟ واقعاً این‌طوری‌ است دیگر! چقدر مدرک کارشناسی‌ ارشد و کارشناسی‌ و دکتری، الان در این باتلاق به شکل اداری‌ و بوروکراسی‌ حاکم بر دستگاه اداری‌ هرز می‌‌رود! اگر آن دکتر یا آن فوق لیسانسی‌ که آن‌جا نشسته و فقط کارش این است که کاغذی‌ را جابه‌جا کند، یک آهنگر خوب بود و می‌‌رفت در فلان کارگاه، اتاق ماشینها را صاف می‌‌کرد، برای‌ مملکت فایده‌اش بیشتر نبود؟ ما باید معلومات را برای‌ تأثیر خارجی‌‌اش بخواهیم. البته نباید از آن طرف هم افراط شود، و معلومات در نظر مردم بی‌‌ارزش جلوه کند. نه؛ واقعاً علم، چیز با ارزشی‌ است. از حرف من آن طور استنباط نشود؛ آن را نمی‌‌خواهیم بگوییم. اما به‌هرحال، علم باید به جهت تأثیر خارجی‌‌اش باشد. اثر مثبتی‌ که این علم خواهد بخشید، مهم است. علم باید برای‌ عمل باشد. اگر ان‌شاءالله بتوانید این را در برنامه‌هایتان دنبال کنید، خیلی‌ خوب است.

به‌هرحال، برنامه‌ی‌ شما برنامه‌ی‌ قابل توجهی‌ است. مطالبی‌ هم که شما در برنامه‌ها گفته‌اید بعضی‌ را من فرصت کرده‌ام و شنیده‌ام. مثلاً همین برنامه‌ی‌ کارگرتان را که ظهرها پخش می‌‌شود، گاهی‌ روزها توفیق پیدا می‌‌کنم که بشنوم. یا یکی‌ از برنامه‌های‌ شب و برنامه‌ی‌ روستا را هم گاهی‌ شنیده‌ام. چیزهای‌ خوبی‌ در آن است. جا انداختن بعضی‌ کارها و حرفها به شکل نمایشنامه و گاهی‌ داستان، چیزهای‌ خوب است و در ذهن جا می‌‌افتد و ان‌شاءالله تأثیر می‌‌گذارد. خداوند توفیقتان دهد.

آخرین مطلبی‌ که عرض می‌‌کنم این است که سعی‌ کنید کارتان روزبه‌روز پیشرفت کند. در ارزیابیهایی‌ که به ما دادند - من فرصت این را ندارم که بخواهم واقعاً ارزیابی‌ کنم - می‌‌گفتند که تطور دارد. یعنی‌ همین‌طور نوع به نوع، پیشرفت دارد. ولی‌ بعضی‌ از برنامه‌هایتان، توقف و رکود دارد. اگر بخواهید بدانید کدامها، ممکن است بگویم بعداً از دفتر، به شما بگویند. به‌هرحال، سعی‌ کنید برنامه‌ها هیچ توقف نداشته باشد؛ یعنی‌ واقعاً هر روز یک گام نو بردارید؛ هر روز مرحله‌ی‌ جدیدی‌ را - ان‌شاءالله - بپیمایید، تا روزبه‌روز بهتر شود. رادیوی‌ ما الان تقریباً بهترین رسانه و بهترین وسیله‌ی‌ ارتباط همگانی‌ ماست. درعین‌حال، هنوز در آن حد مطلوب مورد علاقه‌ی‌ ما نیست و باید تلاش کنیم تا به آن حد برسد.

اگر درست نگاه کنیم، باید بگوییم که به هر حدی‌ برسیم، باز باید تلاش کنیم؛ والا برگشت می‌‌کنیم.

ان‌شاءالله موفق باشید. خیلی‌ ممنونیم از این‌که تشریف آوردید ...

مراقبت باید بکنیم دیگر! حالا اگر همین دکتر لطیف(۶)، با همین خصوصیت مراقبت نکنند، می‌‌توانند قول بدهند که همین‌طوری‌ خواهد بود!؟ بالاخره مراقبت، امر لازمی‌ است دیگر.

شما هم باید مراقبت کنید؛ آقای‌ زورق هم باید مراقبت کنند؛ بنده هم باید مراقبت کنم. همه باید مراقب باشیم. مراقبه، یک امر و وظیفه‌ی‌ عمومی‌ است. ان‌شاءالله موفق باشید


۱) اشاره به کتاب «اقتصادنا» اثر ارزنده‌ی‌ آیةالله محمدباقر صدر است که با عنوان «اقتصاد ما» توسط محمد کاظم موسوی‌ بجنوردی‌ به فارسی‌ ترجمه شده است.
۲) نظری‌ به نظام اقتصادی‌ اسلام.
۳) از برنامه‌های‌ وقت «صدا»، در مورد مسائل اقتصادی‌ کشور.
۴) اشاره به سخنان مقام مسئولی‌ است که قبل از بیانات مقام معظم رهبری، درخصوص برنامه‌های‌ اقتصادی‌ صدا و سیما، توضیحاتی‌ ارائه کرده بود.
۵) بحارالانوار: ج ۲۲، ص ۱۵۷.
۶) از مسئولین وقت برنامه‌های‌ صدا و سیما، که در جلسه‌ی‌ دیدار، حضور داشتند.