بسماللهالرّحمنالرّحیم
امروز برای من روز بسیار شیرینی است. با جمع اهل فرهنگ و معرفت، از کشورهای همجوار و دوست، در جلسهای صمیمی و خودمانی و بیریا نشستهایم. امیدواریم که این ارتباط و دوستی روزافزون، پیوسته عمیقتر شود.
بین ما، علاوه بر جهات تاریخی و جغرافیایی - که مشترکات بسیاری از این جهات داریم - یک چیز مشترک دیگر هست و آن یک ایمان و اعتقاد مشترک به نام «اسلام» است. من میخواهم از شما برادران و خواهران روشنفکر و اهل علم و معرفت خواهش کنم که روی این نقطهی مشترک، تکیهی ویژهای بکنیم. تجربههای امروز - که تجربههای بسیار استثنایی و عجیبی است - نشان داد که مشترکات جغرافیایی و تاریخی، قابل گسستن است. اگر شما نقشهی امروز دنیا را با نقشهی صد یا دویست سال قبل آن مقایسه کنید، خواهید دید تغییرات اساسی بسیاری کرده است. همین منطقهای که شما در آن زندگی میکنید - یعنی آسیای میانه - یا در همین خاورمیانه و منطقهی حول و حوش خلیج فارس و دریای عمان، در طول این یکی دو قرن، چه تفاوتهای اساسی پیدا کرده! اما پیوند دینی و اعتقادی بین ملتها و این نقطهی مشترک میان آنها، چیزی است که قابل تغییر نیست. تجربهی امروز کشورهای شما، مؤید این مطلب است.
سالهای متمادی سعی کردند که در مناطقشان اسلامزدایی شود؛ و از پیشرفتهترین وسایل تبلیغاتی - که دولت شوروی و حزب کمونیست از آن برخوردار بود - برای این مقصود استفاده شد. ولی امروز شما ملاحظه میکنید که ملتهایتان آن چنان شوقی به اسلام دارند که گویی این تلاش هفتاد سالهی کمونیستها، تأثیر عکس بخشیده است. اسلام جزو اصیل و غیر قابل تغییر فرهنگ ملتهای شماست و فرهنگ ملتها را نمیشود به آسانی عوض کرد. اگر چه در این مورد، کسانی که با ملیتها و دین شما مخالف بودند، تلاشهای بسیار زیادی انجام دادند.
حقیقتاً در این دوران طولانی، ظلم بزرگی به بشریت شده است. شاید اگر این فشار دولت مرکزی شوروی و کمونیستها بر روی ملت و فرهنگ شما نبود، امروز در سرزمینهایتان، میتوانستیم محصولات فرهنگی با ارزشی برای بشریت داشته باشیم.
سالها تبلیغ کردند که «دین افیون ملتهاست». در حالیکه تجربهی امروز دنیای اسلام نشان میدهد که دین افیون ملتها نیست، بلکه دین صحیح، وسیلهی حرکت و تلاش انسانهاست؛ وسیلهی پیشرفت انسانهاست؛ وسیلهی تبدیل انسانها به مبارزینی در راه ارزشهای عالی است. امروز پرچم مبارزه با ظلم و استکبار امریکایی و این سلطهی ناحق استکبار، به دست کیست؟ به دست مسلمانهایی است که این روحیه را از اسلام درس گرفتند. البته دشمن - همانطور که برادران گفتند - یک ملت مبارز را متهم میکند. متهم میکند به بنیادگرایی و ارتجاع. دشمنی آنها با ملت ما به خاطر مبارزهی این ملت با ظلم و بیعدالتی و سلطهی استکباری است. بعضی از احکام اسلامی، امروز در کشورهای دیگر مسلمان هم اجرا میشود؛ اما امریکا و وسایل تبلیغاتش، آنها را متهم به بنیاد گرایی و ارتجاع نمیکنند؛ زیرا در آن کشورها دولتهایی بر سر کارند و نظامهایی مستقرند که تسلیم قدرت امریکا هستند. بحمدالله امروز، ملت ما ملت زندهای شده است. کل این ملت در حال حرکت و تلاش برای ساختن ایران، برای استقرار عدالت و برای جبران ویرانیهای دوران طولانی استعمار در این کشورند. این حرکت و تلاش را اسلام به این ملت داده و این ایمان عمیق، بین مسلمانهای این منطقه، پیوند ناگسستنیای به وجود آورده است. من پیشبینی میکنم که در سایهی این استقلالی که شما امروز به دست آوردهاید و در سایهی بازگشت مردم به دین و فرهنگشان، بلاشک فرهنگ کشور شما شکفتگی و شکوفایی پیدا خواهد کرد.
ما متأسفانه با آثار فکری و فرهنگی شما در طول این دهها سال اخیر، هیچ آشنایی نداریم. هیچ کتابی و شعری از شما، در این مناطق، منتشر و منعکس نشده است. در حالیکه آثار روسی بسیاری، به فارسی ترجمه شده. در حقیقت، از شوروی سابق، گویا فقط آثار روسها منتقل میشد؛ آثار جمهوریهای شما، منتقل نمیشد. من این رمان «دن آرام» را که قضایایش مربوط به قزاقستان است، خوانده بودم؛ خیال میکردم «شولوخف» قزاق است! یک روز در نمایشگاه کتاب پرسیدم. گفتند: «نخیر؛ روس است!» یعنی میشود فرض کرد که در آذربایجان، در تاجیکستان، در قزاقستان، در قرقیزستان - در این جمهوریها - هیچ مظهر و محصول فرهنگیای که بشود ترجمه کرد و ارائه نمود وجود نداشته باشد!؟ ما یقین داریم که زمینههای فرهنگی در این کشورها بسیار خوب بوده است. بسیاری از شخصیتهای بزرگ ایرانی ما متعلق به همین مناطق «ترکستان شرقی» هستند. همین رودکی که ایشان اسم آوردند، متعلق به آن مناطق است. و از این قبیل؛ نظامی گنجوی و دیگران و دیگران. این همه آثار بلند فارسی در آن مناطق تولید شده و بهوجود آمده؛ پس نمیشود باور کرد که مناطق مذکور در این قرنهای اخیر به کلی خشکیده و استعداد خودش را از دست داده است! مجبوریم این حقیقت تلخ را قبول کنیم که سلطهی بیگانگان بر این کشورها، نگذاشته که این فرهنگها رشد کند.
بههرحال، ما از آنچه که در این دوران هفتاد، هشتاد ساله پیش آمده بسیار متأسفیم و از وضعیت امروز بسیار شادمانیم و در انتظار و امید این هستیم که انشاءالله روزبهروز، این پیوندها مستحکمتر شود و ملتهای شما به سمت هدفهای درست، حرکت شتابندهای داشته باشند. تکیه بر اسلام و ایمان اسلامی، عامل بسیار مهم و مؤثری است و تأکید روی پیوندهای منطقهای بین همسایگان، بسیار حائز اهمیت است. انشاءالله این رفت و آمدها مکرر انجام گیرد.
من به شما آقایان و خانمها، مجدداً خوشامد عرض میکنم؛ هم به جهت آمدنتان به ایران و هم به این جلسهی صمیمی و برادرانهی ما. میبینیم که بعضی از شما از نشستن روی زمین، پاهایتان خسته شده و ناراحتید. شاید لازم باشد که از این جهت، از شما عذرخواهی هم بکنیم. انشاءالله موفق باشید.
امروز برای من روز بسیار شیرینی است. با جمع اهل فرهنگ و معرفت، از کشورهای همجوار و دوست، در جلسهای صمیمی و خودمانی و بیریا نشستهایم. امیدواریم که این ارتباط و دوستی روزافزون، پیوسته عمیقتر شود.
بین ما، علاوه بر جهات تاریخی و جغرافیایی - که مشترکات بسیاری از این جهات داریم - یک چیز مشترک دیگر هست و آن یک ایمان و اعتقاد مشترک به نام «اسلام» است. من میخواهم از شما برادران و خواهران روشنفکر و اهل علم و معرفت خواهش کنم که روی این نقطهی مشترک، تکیهی ویژهای بکنیم. تجربههای امروز - که تجربههای بسیار استثنایی و عجیبی است - نشان داد که مشترکات جغرافیایی و تاریخی، قابل گسستن است. اگر شما نقشهی امروز دنیا را با نقشهی صد یا دویست سال قبل آن مقایسه کنید، خواهید دید تغییرات اساسی بسیاری کرده است. همین منطقهای که شما در آن زندگی میکنید - یعنی آسیای میانه - یا در همین خاورمیانه و منطقهی حول و حوش خلیج فارس و دریای عمان، در طول این یکی دو قرن، چه تفاوتهای اساسی پیدا کرده! اما پیوند دینی و اعتقادی بین ملتها و این نقطهی مشترک میان آنها، چیزی است که قابل تغییر نیست. تجربهی امروز کشورهای شما، مؤید این مطلب است.
سالهای متمادی سعی کردند که در مناطقشان اسلامزدایی شود؛ و از پیشرفتهترین وسایل تبلیغاتی - که دولت شوروی و حزب کمونیست از آن برخوردار بود - برای این مقصود استفاده شد. ولی امروز شما ملاحظه میکنید که ملتهایتان آن چنان شوقی به اسلام دارند که گویی این تلاش هفتاد سالهی کمونیستها، تأثیر عکس بخشیده است. اسلام جزو اصیل و غیر قابل تغییر فرهنگ ملتهای شماست و فرهنگ ملتها را نمیشود به آسانی عوض کرد. اگر چه در این مورد، کسانی که با ملیتها و دین شما مخالف بودند، تلاشهای بسیار زیادی انجام دادند.
حقیقتاً در این دوران طولانی، ظلم بزرگی به بشریت شده است. شاید اگر این فشار دولت مرکزی شوروی و کمونیستها بر روی ملت و فرهنگ شما نبود، امروز در سرزمینهایتان، میتوانستیم محصولات فرهنگی با ارزشی برای بشریت داشته باشیم.
سالها تبلیغ کردند که «دین افیون ملتهاست». در حالیکه تجربهی امروز دنیای اسلام نشان میدهد که دین افیون ملتها نیست، بلکه دین صحیح، وسیلهی حرکت و تلاش انسانهاست؛ وسیلهی پیشرفت انسانهاست؛ وسیلهی تبدیل انسانها به مبارزینی در راه ارزشهای عالی است. امروز پرچم مبارزه با ظلم و استکبار امریکایی و این سلطهی ناحق استکبار، به دست کیست؟ به دست مسلمانهایی است که این روحیه را از اسلام درس گرفتند. البته دشمن - همانطور که برادران گفتند - یک ملت مبارز را متهم میکند. متهم میکند به بنیادگرایی و ارتجاع. دشمنی آنها با ملت ما به خاطر مبارزهی این ملت با ظلم و بیعدالتی و سلطهی استکباری است. بعضی از احکام اسلامی، امروز در کشورهای دیگر مسلمان هم اجرا میشود؛ اما امریکا و وسایل تبلیغاتش، آنها را متهم به بنیاد گرایی و ارتجاع نمیکنند؛ زیرا در آن کشورها دولتهایی بر سر کارند و نظامهایی مستقرند که تسلیم قدرت امریکا هستند. بحمدالله امروز، ملت ما ملت زندهای شده است. کل این ملت در حال حرکت و تلاش برای ساختن ایران، برای استقرار عدالت و برای جبران ویرانیهای دوران طولانی استعمار در این کشورند. این حرکت و تلاش را اسلام به این ملت داده و این ایمان عمیق، بین مسلمانهای این منطقه، پیوند ناگسستنیای به وجود آورده است. من پیشبینی میکنم که در سایهی این استقلالی که شما امروز به دست آوردهاید و در سایهی بازگشت مردم به دین و فرهنگشان، بلاشک فرهنگ کشور شما شکفتگی و شکوفایی پیدا خواهد کرد.
ما متأسفانه با آثار فکری و فرهنگی شما در طول این دهها سال اخیر، هیچ آشنایی نداریم. هیچ کتابی و شعری از شما، در این مناطق، منتشر و منعکس نشده است. در حالیکه آثار روسی بسیاری، به فارسی ترجمه شده. در حقیقت، از شوروی سابق، گویا فقط آثار روسها منتقل میشد؛ آثار جمهوریهای شما، منتقل نمیشد. من این رمان «دن آرام» را که قضایایش مربوط به قزاقستان است، خوانده بودم؛ خیال میکردم «شولوخف» قزاق است! یک روز در نمایشگاه کتاب پرسیدم. گفتند: «نخیر؛ روس است!» یعنی میشود فرض کرد که در آذربایجان، در تاجیکستان، در قزاقستان، در قرقیزستان - در این جمهوریها - هیچ مظهر و محصول فرهنگیای که بشود ترجمه کرد و ارائه نمود وجود نداشته باشد!؟ ما یقین داریم که زمینههای فرهنگی در این کشورها بسیار خوب بوده است. بسیاری از شخصیتهای بزرگ ایرانی ما متعلق به همین مناطق «ترکستان شرقی» هستند. همین رودکی که ایشان اسم آوردند، متعلق به آن مناطق است. و از این قبیل؛ نظامی گنجوی و دیگران و دیگران. این همه آثار بلند فارسی در آن مناطق تولید شده و بهوجود آمده؛ پس نمیشود باور کرد که مناطق مذکور در این قرنهای اخیر به کلی خشکیده و استعداد خودش را از دست داده است! مجبوریم این حقیقت تلخ را قبول کنیم که سلطهی بیگانگان بر این کشورها، نگذاشته که این فرهنگها رشد کند.
بههرحال، ما از آنچه که در این دوران هفتاد، هشتاد ساله پیش آمده بسیار متأسفیم و از وضعیت امروز بسیار شادمانیم و در انتظار و امید این هستیم که انشاءالله روزبهروز، این پیوندها مستحکمتر شود و ملتهای شما به سمت هدفهای درست، حرکت شتابندهای داشته باشند. تکیه بر اسلام و ایمان اسلامی، عامل بسیار مهم و مؤثری است و تأکید روی پیوندهای منطقهای بین همسایگان، بسیار حائز اهمیت است. انشاءالله این رفت و آمدها مکرر انجام گیرد.
من به شما آقایان و خانمها، مجدداً خوشامد عرض میکنم؛ هم به جهت آمدنتان به ایران و هم به این جلسهی صمیمی و برادرانهی ما. میبینیم که بعضی از شما از نشستن روی زمین، پاهایتان خسته شده و ناراحتید. شاید لازم باشد که از این جهت، از شما عذرخواهی هم بکنیم. انشاءالله موفق باشید.