بسماللهالرّحمنالرّحیم
خداوند بر شما، این لباس و زی جدید را مبارک کند که هم زی علم و هم زی دین است. خصوصیت این علم و این لباس، این است. بقیهی علوم هم - «علی اختلاف مراتبها» - شریفند و ارزش دارند. لکن این خصوصیت، مخصوص علم دین است که هم علم است و هم دین است. هم از جهت علمبودن نور است، هم از جهت راه خدا و متخذ از هدایت الهی بودن، نور هدایت است. این، یک امتیاز مضاعف است. لباس و زی آن هم، به همین اندازه، امتیاز مضاعف دارد. آنچه که بر عهدهی من و شما، که این لباس را تنمان کردهایم هست، این است که این احترامها را پاس بداریم. اگر توقع داریم مردم، ما را به خاطر آن علم یا دینی که در ما تصور میکنند و ما را مظهر آن میدانند، احترام کنند، اول خود ما باید این علم و دینی را که در ما هست و لباسش را پوشیدهایم، احترام کنیم. احترام آن به این است که تقوا و ورع را، بر خودمان واجبتر و لازمتر بدانیم تا دیگران. ما که دیگران را به تقوا و ورع و اجتناب از محارم امر میکنیم، اول باید خودمان را به اینها امر کنیم. این، تکلیف ماست. اگر اینگونه شود، آن وقت خدای متعال هم کمک خواهد کرد تا در گفتار و کردار ما، تأثیر و نفوذی بهوجود آید تا شاید در دل کسی اثر کند.
تکلیف دیگر این است که علاوه بر درسی که میخوانید و علاوه بر اینکه از لحاظ عملی، خودتان را به لوازم تقوا و ورع آراسته میکنید، باید فکرتان را هم با مسائل دنیای امروز آشنا کنید. بدانید اگر امروز روحانی، با مسائل حول و حوش خودش آشنا نباشد، قادر نخواهد بود وظیفهاش را انجام دهد. گذشت آن روزی که عالم میتوانست با خواندن کتاب و فرا گرفتن علم و تحصیل، مفید واقع شود. امروز اینگونه نیست. اگر چه در گذشته هم، بعضی به سبب ندانستن و نشناختن زمانه، اشتباهاتی را مرتکب شدند، لکن امروز، این نشناختن خیلی خطرناکتر است.
امروز اگر ما دنیای خودمان؛ زمانه و دوست و دشمن را نشناسیم و وظایفی را که بر عهدهی ماست ندانیم، ممکن است خدای ناکرده، هر چه علممان بیشتر شود، خطرمان هم بیشتر گردد. نه اینکه عمداً باشد؛ نه. ممکن است کسی متدین باشد، عمداً هم کار خلافی نکند. اما وقتی که ندانیم امروز وظیفه چیست و باید کجا قرار بگیریم، آنوقت، علم و دینمان که بیشتر باشد، خطرمان بیشتر میشود.
روزی، یک عده نفهمیدند تکلیفشان چیست و کجا باید قرار گیرند؛ شدند «حسن بصری(۱)»! حسن بصری مگر آدم کوچکی بود!؟ در بین مسلمانان آن زمان، از لحاظ علم دین و علم قرآن، کمتر کسی نظیر او بود؛ اما زمانه را نشناخت. نفهمید که آن روز، وقتی علی علیهالصّلاةوالسّلام، در مقابل آنها قرار گرفته است، در کدام طرف باید قرار گیرد.
در انقلاب خود ما نیز همینگونه بود. در اختلافات بین امام خمینی - با آن عظمت و نورانیت - و دستگاه شاه جبار ظالم فاسق فاجر، یک عده تشخیص ندادند که کجا باید قرار گیرند. ببینید چقدر بیخبری میخواهد که انسان نداند تکلیفش چیست! کمااینکه، امروز هم، در مقابله و مواجههی جمهوری اسلامی با امریکا و استکبار و استبداد جهانی و ملحدین و بیدینها و ضد اسلامها، هنوز عدهای نمیدانند کجا باید قرار گیرند؛ طرف جمهوری اسلامی یا طرف آنها!؟ عدهای نمیدانند و به نفع آنها کار میکنند؛ علیه جمهوری اسلامی کار میکنند. ممکن است کسی علم دین هم داشته باشد اما این را نفهمد. این، از چه ناشی میشود؟ غالباً از نشناختن زمانه؛ از نشناختن اوضاع زندگی. لذاست که شما باید «العالم بزمانه» شوید. اگر عالم به زمان بودید، آنوقت «لا تهجم علیه اللوابس. (۲)» گمراهیها و اشتباهکاریها دیگر بر شما هجوم نمیآورد که شما را محاصره کند. انشاءالله موفق و مؤید باشید.
از آقایان هم خیلی متشکریم. هم از آقای «علمالهدی»، هم از آقای «فاضل فردوسی» که این زحمت را کشیدند. خداوند آقای والد آقای علمالهدی را هم رحمت کند؛ مرحوم جدشان را هم رحمت کند. یکی از علمایی که زمان خودش را فهمید، همین پدر بزرگ ایشان بود. وقتی از طرف رژیم شاه آمدند و اوقاف و مسجد گوهرشاد را متصرف شدند، به آقایان ائمهی جماعت سفارش کردند که شما باید چنین کنید، چنان کنید؛ سر وقت بیایید؛ فلان وقت بیایید ...! مرحوم آقای علمالهدی، بعد از نماز بلند شد، به مردم رو کرد و گفت: من «امامالدوله» نمیشوم! و مسجد گوهرشاد را ترک کرد.
بعد از آنکه سیسال در مسجد گوهرشاد نماز میخواند، آنجا را رها کرد. اما عدهی دیگری، که مردمانی عالم و متدین بودند و آدمهای بدی هم نبودند، نفهمیدند که از امروز، دیگر این مسجد نماز خواندن ندارد؛ در همان مسجد ماندند. اما ایشان به آن امامت پشت کرد و رفت. خدای متعال هم، ایشان را عزیزتر و اعتبار ایشان را بیشتر کرد.
امیدواریم که خداوند شما را هم حفظ کند.
موفق و مؤید باشید.
۱) ابوسعید حسنبنیاری بصری
۲) بحارالانوار: ج ۷۸، ص ۲۶۹.