بسماللَّه الرّحمن الرّحیم
خدای متعال را سپاسگزارم که در آستانه ورود به «شهراللَّهالاکبر»، توفیق زیارت آقایان علما و فضلا و مبلّغین محترم به این جانب دست داد و فرصتی پیش آمد تا در این زمینه بسیار مهم که بدون شک امروز یکی از برجستهترین نقشها را در جامعه و زندگی ما دارد و باید داشته باشد، قدری صحبت کنیم.
تبلیغ دین مخصوص ماه رمضان نیست؛ لیکن ماه رمضان، ماه برکت و رحمت است و تبلیغ هم یکی از برکات الهی است و اگر کسانی بتوانند در این ماه، دین خدا و راه زندگی مردم را به شکل صحیحی تبلیغ کنند، یقیناً از برکات الهی محسوب خواهد شد. به همین خاطر، جای آن است که مسؤولان و دستاندرکاران امر تبلیغ در همه جا - بخصوص در حوزههای علمیّه - به این سنّت پایدار جامعه شیعی، توجه ویژهای کنند.
یک فرق اساسی بین تبلیغ در میان شیعیان و روحانیت شیعه و غیر آن وجود دارد و آن این است که تبلیغ دین به وسیله روحانیت، یک وظیفه مقرّر دولتی و یک مأموریت رسمی و خشک نیست؛ بلکه در آن انگیزههای شخصی و از جمله انگیزههای معنوی و الهی و همچنین سلایق نقش دارد. این، از جهتی نقطه قوت است. در بقیه ادیان و مذاهب هم، تبلیغ وجود دارد و گاهی تبلیغ به شکلی است که ما باید در حرکت تکمیلی امر تبلیغ خود، از آنها فرابگیریم و کارمان را تکمیل کنیم.
در عین حال، جوهر کار در میان ما روحانیت شیعه، یک جوهر ویژه است. احساس تکلیف الهی، بیشتر موجب میشود که کسی اقدام به تبلیغ کند. نه این که انگیزههای مادّی وجود ندارد، یا مثلاً وظیفه الهی با بعضی انگیزههای مادّی برای مبلّغ منافات دارد؛ این طور نیست. نفس این که یک نفر روحانی با اختیار خود به امر تبلیغ اقدام میکند و اگر اهل اخلاص و تقرّب به خدا و توجّه به منافع معنوی تبلیغ باشد، جلو او میدان کار باز میشود، مهم است. این فرصت قابل توجّهی است که در اختیار ماست.
به هر حال، این یک سنّت هزار ساله است و اگر دوران قبل از هزار سالی که حوزههای علمیّه و جامعه روحانیت شیعه تشکیل شده است، مورد مطالعه قرار گیرد، در آن زمان هم ما در میان برجستگان و زبدگان علمی شیعه، تبلیغ را مشاهده میکنیم؛ لیکن آنچه که روشن و مدوّن است و میتوانیم با نام و نشان از آن یاد کنیم؛ همین مدتی است که حوزههای علمیّه به وجود آمد. در زمان سید مرتضی (رضوان اللَّه علیه) و شیخ طوسی (رحمةاللَّهتعالی) فقها و علمای بزرگی از حوزه بغداد و سپس حوزه نجفِ آن روز، به مناطق مختلف اسلامی اعزام میشدند و برای تبلیغ و بیان احکام، در آن جاها سکونت میکردند. بزرگانی که در منطقه حلب و شامات ساکن بودند و در سطح عالىِ علمی قرار داشتند و از مجتهدین بزرگ محسوب میشدند و آثار علمی آنها تا امروز مورد استفاده است، در حقیقت از برکات اعزامهای همین بزرگانند که مبلّغین را از نجف و بغداد به آن دیار اعزام کردند.
البته در این مدّت، شیعه و علمای آنها دوران مختلفی را طی کردند و دوران تقیههای سخت و شدّت عملهای فراوان از طرف حکّام جائر زمان را پشت سر گذاشتند. یک وقتی بوده است که اگر دعات و مبلّغین شیعه را در جامعه آن روز و در بسیاری از شهرهای همین کشور فعلی ما پیدا میکردند، برای آنها سختترین مجازات را در نظر میگرفتند؛ لیکن تبلیغ متوقّف نشد. اگر برادران عزیز مقداری به تاریخ مراجعه کنند، برای فهمیدن موقعیّت فعلی بسیار لازم است و کمک میکند که بفهمیم امروز مبلّغین اسلام در کجا قرار گرفتهاند و در چه موقعیتی هستند. سختترین مجازاتها برای مبلّغین - بخصوص مبلّغین مهاجر که برای تبلیغ و بیان احکام و فقه جعفری و حقایق قرآن به شهرهای مختلف میرفتند - بود. آنها با چه تقیههایی زندگی میکردند و چه فشارهایی بر آنها وارد میشد؛ لیکن رشتهی تبلیغ متوقّف نماند و منقطع نشد.
این را از آن جهت میخواهم بگویم که امروز علمایی که مشغول تحصیل علم دین و حقایق دینی هستند و نیز فضلای حوزهها و علمای شهرستانها توجه کنند که اوّلین وظیفه عالم دینی تبلیغ است و علم دین برای تبلیغ است. درست است که تربیت عالِم و مبلّغ، به بزرگان و متخصّصینی احتیاج دارد که در نقطهای بنشینند و شاگردان و فضلا و طلّاب از آنها استفاده کنند و توقّعی نیست که آنها با طبقات مختلف مردم مواجه شوند. کار آنها در واقع تربیت مبلّغ و عالِم و متخصّص است - این در جای خود درست و قابل قبول است - لیکن وقتی انسان با نگاه کلّی به علمای دین نگاه میکند، آن عده متخصّصپرور، عدّه کمی خواهند بود.
اساس کار در بین علمای شیعه، عبارت از تبلیغ و رساندن حقایقِ دین است. البته این کار، سطوح مختلفی دارد: یک سطح، سطح عامّه مردم است. سطح دیگر مربوط به کسانی است که تا حدودی از معرفت و آگاهی برخوردارند. یک سطح هم مربوط به زبدگان جامعه است؛ افرادی که اگر چه در علمِ دین آگاهی و معرفتی ندارند؛ ولی در رشتههای علوم دیگر یا فنون مختلف زندگی، اشخاص برجستهای محسوب میشوند و داری ذهن وقّاد و هوش سرشار و تجربه و آگاهی و معرفتند. اینها هم جزو مخاطبینِ مبلّغینِ دین به شمار میآیند. اینها هم احتیاج دارند که برایشان دین بیان شود. پس در یک نگاه کلّی، مبلّغِ دین با قشرهای مختلفی مواجه است و فقط با طبقه عامی محض رو به رو نیست؛ بلکه با افرادی که تا حدود زیادی از معرفت و علم و دانش و تجربه برخوردار هستند نیز مواجه میشود. این مطلب قابل توجّهی است که اساس و ملاک تصمیم گیری میشود.
نکته دوم این است که مبلّغ دین، عالِم انتخاب شده است و تبلیغ دین جزو وظایف علمای دین است. آیا میشد بگوییم که افراد غیر عالِم، تبلیغ دین را انجام دهند؟ نه. تبلیغ دین وظیفه عالِم است. کسانی که میخواهند تبلیغ دین کنند، باید از علمِ دین - در حدّی که مورد نیاز آنهاست - برخوردار باشند. معنای این حرف، این است که مبلّغِ دین باید در هر سطحی که مخاطبین خود را مشاهده میکند، برای بالا بردن آنها از آن سطح، همّت بگمارد و باقی ماندن مخاطبین خود را در یک نقطه، تحّمل نکند. اساس کار تبلیغ، بر پیش بردنِ مخاطب است. باید آنها را آگاه کرد و ترقّی و رشد فکری داد و در جهت آگاهی دینی و تقرّب به پروردگار و کمالات نفسانی پیش برد؛ مثل شاگردی که انسان او را روز به روز تربیت میکند و پیش میبرد.
نکته سوم هم مطلبی است که بارها گفته شده است و بزرگان گفتهاند و امام (رضوان اللَّهعلیه) نیز مکرّر بر آن تکیه کردهاند. همه، این مطلب را گفتهایم و خودِ من هم بیش از همه به فهم این مطلب محتاجم. مبلّغِ دین و مبیّنِ معارف دینی، باید به زبان اکتفا نکند؛ بلکه عمل او هم باید ایمان و اخلاص و صفایش را در بیان این حقیقت برای مخاطب ثابت کند و نشان دهد. این که مشاهده میکنید در هر کاری که علمای دین پیشگام باشند، مردم پاسخ مثبت میدهند و اجابت میکنند و جمع میشوند و عمل میکنند - چه جبهه باشد، چه امر سیاست و چه خودِ انقلاب - به خاطر این است که این لباس و شغل و زىّ، به خاطر عمل اخیار و نیکانی که قبل از ما بودهاند، توانسته است ایمان مردم را به خود متوجّه و جلب کند. این، اخلاص علمای گذشته و بزرگان ماست و سرمایه ارزشمندی محسوب میشود. باید این را حفظ کنیم. وقتی علمای دین، چنین ایمان و اخلاصی را از خود نشان میدهند و عملاً برای مردم ثابت میکنند،کار هدایت آنها را آسان میسازند.
مردم، راه خدا را پیدا میکنند. این، برای کسی که بتواند مردم را به راه خدا بکشاند، چقدر اجر و ثواب دارد! این، متوقّف به عمل و صدق در گفتار است. در تأثیر خارجىِ کارها نیز همین طور است. انسان اگر صادق باشد، حرف و کار و راه او، در عالَم واقع و خارج برکت پیدا میکند. صدقِ یک ملت و یک امّت، میتواند آنها را در میدانهای گوناگون پیروز کند. امام بزرگوار ما در راه خود صادق بودند که توانستند ایمان مردم را جلب کنند و مردم نیز صادق بودند که توانستند نهضت را به این جا برسانند، و الاّ اگر آن صدق و صفا و ایمان نمیبود، این نهضت محکوم به شکست میشد. امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام فرمود: «فلمّا رأی اللَّه صدقنا انزل بعدوّناالکبت و انزل علیناالنّصر ...(1)».
در صدر اسلام نیز این طور بوده است. صدق لازم است. صدق یعنی این که گفتار انسان به وسیله عمل و کردارش تأیید شود. اگر ما مردم را به بیرغبتی به زخارف دنیا دعوت میکنیم، باید این معنا در عمل خود ما هم دیده شود. اگر ما مردم را به تلاش بیمزد و منّت - در آن جایی که نظام احتیاج دارد - دعوت میکنیم، خود ما هم آن جایی که احساس میکنیم نظام و کشور اسلامی به تلاش ما نیازمند است، بدون دغدغه آن نیاز را برطرف کنیم و منّتی بر کسی نگذاریم. اینها مواردی است که تبلیغ را مؤثّر میکند.
یک نکته دیگر هم در باب تبلیغ مطرح میکنم که قبلاً آن را به فضلا و زبدگان قم نیز عرض کردهام. عزیزان من! امروز دوران حاکمیت اسلام است و اگر یک جای کارمان لنگ باشد، هیچ عذری از ما پذیرفته نیست. در زمان طاغوت و حاکمیت کفر، میگفتیم وسایل و ابزار در اختیار ما نیست؛ ولی امروز علمای دین و روحانیون، نمیتوانند این حرف را بزنند. امروز، اگر جامعه علمی و دینی - یعنی همین جامعه روحانیت و علمای دین - به آنچه که نیاز زمان و کشور و جامعه و جهانِ اسلام است، کما هو حَقّه عمل نکنند، عذری پیش خدای متعال و تاریخ ندارند. در ذهن آیندگان، سؤال جدّی خواهد بود. به همین خاطر به این چیزها باید توجّه کنیم و اقدام لازم را انجام دهیم. البته، شاید هر فردی از افراد، قادر بر اقدام نباشد؛ اما وقتی مجموعه و همه آحاد بخواهند، میشود اقدام کرد و ممکن نیست انجام نگیرد. عمده این است که همه بخواهند این طور شود.
آن نکتهای که در قم مطرح کردم و امروز به شما هم عرض میکنم، این است که تبلیغ یک فّن است و به تعلیم و فراگیری احتیاج دارد. همچنین نیاز دارد که نو به نو و روز به روز، ضرورتها و لوازم آن به مبلّغین ارائه شود. اینها چیزهایی است که لازم است. جامعه تبلیغی باید بتواند کار خود را درست انجام دهد. باید فنِّ تبلیغ را آموخت. باید کسانی این فن را یاد بگیرند و تعلیم دهند و تکمیل کنند. علاوه بر این - همان طور که عرض شد - نیازهای روز به روز تبلیغ و مبلّغ، باید در اختیار آنها قرار گیرد.
ما امروز چه چیزی را به مردم بگوییم؟ در کجا چه مطلبی دارای اولویّت است؟ بعضی از مسائل دینی، عمومی است و باید در سطح عموم به همه گفته شود؛ مثل اخلاقیّات و معارف دینی و سیاسی که همه به آن احتیاج دارند؛ یا مسائل مربوط به نظام و یا مسائل موسمی مانند انتخابات که هر جا مبلّغ میرود، باید مردم را به اهمیت انتخابات آشنا کند و تفهیم نماید که این یک وظیفه و ضرورت است. اینها متعلّق به همه جای کشور است و مخصوص قشر و محلّ معیّنی نیست؛ لیکن بعضی از موضوعاتْ متعلّق به بعضی از جاهاست؛ مثلاً در محیط روشنفکران و جوانان و دانشجویان، چیزهایی مورد نیاز است که شاید در جای دیگر مورد نیاز نباشد و باید کسی باشد که آنها را بیان کند.
بنابراین اوّلاً، مرکزی برای آموزش تبلیغ لازم و واجب است. خود حوزه باید این کار را بکند و دیگران نه میتوانند و نه بعضی جاها امین هستند. این کار، کارِ حوزه است و باید در خود قم و یا در شهر دیگری راهاندازی شود. ثانیاً، موضوعات عمومی برای همه جا تدوین شود و جمعی از فضلا و بزرگان و علما و افراد برجسته و صاحب نظر بنشینند و موضوعات مهم را تعیین و تدوین کنند - نه این که هر کسی بیاید کتابی فراهم کند - تا هر مبلّغی حداقل بداند آنچه که باید در اختیار مخاطبین بگذارد، چه چیزهایی است.
بعضی از معارف، قدیمی - نه منسوخ - است. حرفهایی بود که اگر سی سال قبل برای جوامع ویژه متدیّن گفته میشد، حرفهای تازهای بود؛ ولی امروز این حرفها دیگر تازه نیست. همه میدانند باید حرفهای مهم و جدید را جستجو و بیان کرد. البته تکرار آنچه که مخاطبین میدانند، در مواردی لازم است؛ زیرا چیزهایی وجود دارد که باید تکرار شود، ولی چیزهایی هم هست که تکرارش مُملّ است. پس باید مجموعههایی باشد که سطح لازم برای معارف را به مبلّغ نشان دهد. شما ببینید مثلاً کتاب تعلیمات دینی که در مدارس و دانشگاهها تدریس میشود، چه مفاهیمی را بیان میکند؟ مبلّغ دین، آن جایی که با چنان مخاطبی مواجه است، سطح مطلب دینیش نباید از آن پایینتر باشد؛ بلکه باید از آن راقیتر و برجستهتر باشد تا بتواند او را هدایت کند و پیش ببرد.
نیاز دیگر، نشریه برای تبلیغ است. این نشریه باید به وسیله افراد صاحب نظر و از روی احساس مسؤولیت و معرفت و دانش - نه به عنوانِ از سر باز کردن - منتشر شود. حالا محلّ این طور بحثها، این جا هم نیست؛ باید جلساتی مخصوص این گونه بحثها تشکیل شود تا ببینیم چه لازم است و چه لازم نیست. عزیزان من! اگر این کارها شد، حقیقت درخشندهای که در اختیار شماست به طور طبیعی حدّاقل فضای جهان اسلام را روشن خواهد کرد. دشمن هم هیچ کار نمیتواند بکند. وقتی خلأ نبود و پاسخ فکری به طور مناسب داده شد و معضلات ذهن مخاطبین به شکل حکیمانهای حل گردید و گرهها باز شد، دشمن چه کار میتواند بکند؟ تبلیغ دشمن چه تأثیری میتواند ببخشد؟ حرف درست این جاست. وقتی خلأ بود، دشمن همه کار میتواند بکند و در خانه ما هم میتواند نفوذ کند و جوانان ما را ببرد و بعد ما باید بدویم تا به او برسم. نباید بگذارید چنین وضعی پیش آید.
بنابراین، غیر از مطالبی که به طور معمول همیشه در این مجامع گفته میشود؛ من مصرّم که جامعه تبلیغی ما باید به تبلیغ به صورت یک کار اصلی و حقیقی و لازمه قطعىِ علمِ دین نگاه کند. جامعه علمىِ دینی - یعنی روحانیت - اولین وظیفهاش تبلیغ است. تبلیغ یک وظیفه درجه دومِ مخصوصِ عدّهای خاص از روحانیون نیست. شرایط و لوازم و نیازها و تلاشهایی احتیاج دارد. کسانی که اهل این کارند، باید دامن همّت به کمر بزنند و آستینها را بالا کنند و این حرکت را انجام دهند . امروز نظام اسلامی، پشتیبان این گونه حرکتهاست. علمای محترم دین، ائمّه محترم جماعات وآبرومندان محترم در هر جا که هستند، از این گونه حرکت حمایت کنند و آن را تأیید نمایند.
ان شاءاللَّه خدای متعال کمک خواهد کرد و مورد توجّه و عنایت ویژه حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه قرار خواهد گرفت. امیدواریم خدای متعال شما را محفوظ بدارد و تأیید کند و توفیق دهد که وظیفه مهمِّ تبلیغ را به بهترین وجهی - قولاً و عملاً - انجام دهید.
والسلام علیکم ورحمة اللَّه و برکاته
1) -