بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
بنده هم این عید مبارک را به همه مسلمین عالم و به امّت بزرگ اسلامی، بخصوص به ملت عزیز و مؤمن و پرتلاش ایران اسلامی و بخصوص به شما حضّار عزیز و کارگزاران کشور و مسؤولان عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی و میهمانان محترم، تبریک عرض میکنم. یک مسأله، بحث در باب شخصیت مقدّسِ پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله است. از ابعاد معنوی و روحی، بهتر است کسانی که در وادی معنویّت قدم زده و حلاوت آن را چشیدهاند، صحبت کنند؛ چون در این وادی، نوبت به ما نمیرسد. یک مسأله در باب اهمیت حادثه بعثت برای تاریخ و برای بشریّت است که این هم یکی از آن مسائل مهم بشر است. اگر غرضورزیها و تحریفها نبود و قلمهای مجرم و مزدور در طول چند قرن در مناطقی از دنیا - بخصوص در اروپا - علیه این حادثه و در تخفیف و تکذیب آن قلم نمیزدند، شاید امروز دایره معرفت و نورانیّت اسلامی، از این هم وسیعتر بود.
یک نکته در این باب هست که بنده امروز میخواهم بر روی آن نکته تکیه کنم. آن نکته این است که در اصطلاح قرآن و حدیث و عرف اسلامی، دوران مقابل با دوران بعثت را دوران جاهلیّت مینامند. در قرآن کریم هم این تعبیر و این اصطلاح بهکار رفته است؛ در روایات هم هست و عرف مسلمین هم، دوره اسلامی را در مقابل دوره جاهلی میداند. البته مرز و ضابطهای وجود دارد. این ضابطه چیست؟ چند نکته در این ضابطهای که دنیای اسلام را از دوران جاهلیت جدا میکند، وجود دارد که اینها نکات اصلی ارزشهای اسلامی است.
در درجه اوّل، توحیدِ خالص است که توحیدِ خالص، یعنی نفی عبودیّت غیرخدا. این آن توحید خالص است. توحید، فقط این نبود که بتها را کنار بگذارند. توحید یک معنای شامل و عام و سایر در طول تاریخ است. همیشه که بتهای مکه وجود ندارند. همیشه که بتِ سنگی و چوبی وجود ندارد. معنا و روح توحید عبارت است از اینکه انسان از غیرخدا عبودیّت نکند و در مقابل غیرخدا، جبهه بندگی به زمین نساید. این معنای عبودیّتِ کامل و خالص است. حال شما اگر با چشم روشنبینانه و آگاهانه و مسلّح به دانشهای مربوط به زندگی بشر - علوم اجتماعی و علوم تربیتی و امثال ذلک - به این عنوان نگاه کنید، خواهید دید که دایره عبودیّت، دایره وسیعی است. قید و بندهایی که به بشر بسته میشود، هر یک نوعی عبودیّت برای انسان به وجود میآورد. عبودیّتِ نظامهای اجتماعىِ غلط، عبودیّتِ آداب و عاداتِ غلط، عبودیّتِ خرافات، عبودیّتِ اشخاص و قدرتهای استبدادی، عبودیّتِ هواهای نفسانی - که این از همه رایجتر است - و عبودیّتِ پول، زر و زور. اینها انواع عبودیّت است. وقتی میگوییم «لاالهالّااللَّه، وحده لاشریک له»، یعنی توحید خالص. معنایش این است که همه این عبودیتها به کنار رود که اگر چنین شود، فلاح و رستگاری، حقیقتاً حاصل خواهد شد. اینکه فرمود: «قولوا لاالهالّااللَّه تفلحوا» (۱)، این فلاح یک فلاح حقیقی است. فقط فلاح سیاسی نیست، فقط فلاح اجتماعی نیست، فقط فلاح معنوی نیست، فقط فلاح روز قیامت نیست؛ بلکه فلاح دنیا و آخرت است. این یک نکته در باب مایزههای اسلام و نکات برجسته دعوت اسلامی که به یک تعبیر دیگر هم میشود بیانش کرد و آن عبارت است از اسلام، تسلیم، «اسلامٌ وجهاللَّه» و تسلیم خدا بودن. این هم یک جانب دیگر و یک بُعد دیگرِ همان توحید است. این مثلاً یکی از آن ممیّزههای دعوت اسلامی است. هرجا این باشد، اسلام است. هر جا نقطه مقابلِ این باشد، جاهلیت است. هر جا بین این دو قرار داشته باشد، بین اسلام و جاهلیت است؛ اسلامِ خالص نیست، اسلامِ کامل نیست، اسلام نیمهکاره ممکن است باشد.
یک نکته دیگر در دعوت اسلامی، عبارت است از استقرار عدل در بین انسانها. خصوصیت جاهلیت، نظام ظالمانه بود. ستمگری، عرف رایج بود. اینطور نبود که گاهی یک نفر ظلم کند. بنای نظام جامعه بر ظلم و تبعیض و زورگویىِ قوی به ضعیف بود، زورگویىِ مرد به زن بود، زورگویىِ ثروتمند به بیپول بود، زورگویىِ ارباب به برده بود. باز همان اربابها به نوبه خودشان زورگوییهای سلاطین و صاحبان قدرت را قبول میکردند. زوراندر زور بود. یکسره، زندگی مردم ظلم و تبعیض و زورگویی بود. این، خصوصیتِ زندگی جاهلی است. هرجا اینطور باشد، جاهلی است. اسلام نقطه مقابل آن را آورد. استقرار عدل را آورد. «انّ اللَّه یأمر بالعدل والاحسان» (۲). این یکی از خصوصیات جامعه اسلامی است. عدل فقط هم شعار نیست. جامعه اسلامی باید دنبال عدالت هم برود و اگر عدالت نیست، آن را تأمین کند. اگر در دنیا دو نقطه وجود دارد که یکی نقطه عدل و یکی نقطه ظلم است و هردو هم غیراسلامی هستند، اسلام به آن نقطه عدل، ولو غیراسلامی است، توجّه موافق دارد. مهاجرینِ به حبشه را پیغمبر اکرم صلیاللَّهعلیهوآله خودش به حبشه فرستاد. یعنی آنها را در پناه یک پادشاه کافر، به خاطر عدل قرار داد. به تعبیر دیگر، مردم را از خانه و زندگی و محیط زیستشان به خاطر ظلمی که به آنها میشد، دور کرد. این هم یک نقطه است. یعنی استقرار عدل، تبعیت از عدل، ترویج عدل، تلاش و مجاهدت برای عدل، بزرگداشت عدالت هرجا که باشد - ولو در بلاد غیرمسلم - و تقبیح ظلم در هر نقطهای از دنیا که باشد. این هم یکی از خصوصیات اسلامی است و شما میبینید زندگی اسلامی و حیات مبارک پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله و تاریخ اسلامی در بهترین ازمنه و سالمترین دورانهایش، حاکی از عدل پروری و عدالتجویی است. این هم یکی از ممیّزات بعثت پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله است. من اینها را به عنوان مثال عرض میکنم. توجّه کنید تا به نقطهای برسیم که بشود از آنها سررشتهای برای حرکت امروز پیدا کرد. صرفاً نمیخواهیم تاریخ یا معرفتی از معارف اسلامی را در ذهن بیان کنیم و ذهنیّت را بیاراییم. در نظام اسلامی مثلاً یک نقطه سوم فرض کنیم که عبارت است از حرکت به سمت مکارم اخلاق. این، باز غیر از آن دوتاست. یک جامعه یک وقت انسانهایی برخوردار از اخلاقهای صحیح دارد. آحاد آن جامعه مردمانی هستند با گذشت، متفکّر، عاقل، اهل خیر و احسان، اهل کمک به یکدیگر، دارای صبر در مشکلات، دارای حلم بر سختیها، دارای اخلاق و برخورد خوش با یکدیگر و دارای ایثار در آن جایی که مثلاً ایثار لازم است. برعکسش هم ممکن است صدق کند. یعنی مردمانی باشند که روابطشان با یکدیگر نه براساس رحم و مروّت و انصاف و اخلاقِ خوب که بر مبنای سودجویی تنظیم شده است. یکی، دیگری را تا وقتی قبول و تحمّل میکند که با منافع او سازگار باشد. اگر سازگار نبود، حاضر است او را نابود کند و از بین ببرد. این هم یک نوع جامعه است. این جامعه، جامعه جاهلی میشود و با جامعهای که در آن مکارم اخلاق حاکم است و جامعه اسلامی نامیده میشود، فرق دارد. خصوصیت بعثت پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله دعوت به مکارم اخلاق بود. این هم یک عنصر و نکته دیگر در حیات رسالی و بعثت پیغمبر. پس میتوان گفت که در حقیقت یکی از مرزها و ممیّزههای اسلام و جاهلیت، مسأله اخلاق است.
یک نکته دیگر که آن را نکته آخر قرار میدهم، محدود نشدن دیدها به زندگی دنیاست. این هم نکتهای اساسی است. یکی از خصوصیات نظام جاهلی این است که انسانهایش همه چیز را در زندگی دنیا میدانند. اگر در زندگی دنیا؛ یعنی همین خورد و خواب و آنچه که به شخص انسان مربوط میشود، توانستند چیزی به دست آورند، خود را برنده به حساب میآورند. اما اگر بنا شد تلاشی بکنند و کاری انجام دهند که محصول آن در این دنیا به دست انسان نمیرسد، خود را فریب خورده، شکست خورده و زیان کرده به حساب میآورند. این یکی از خصوصیات زندگی جاهلی است. اینکه انسان کاری بکند و آن را به حساب خدا و معنویت و روز جزا بگذارد، در زندگی جاهلی وجود ندارد. اسلام یکی از خصوصیات را هم این قرار داد که همه زندگی و همّت انسان، محدود به حیات دنیا نباشد. این خصوصیات بعثت است که نقطه مقابل آن، جاهلیت قرار دارد.
امروز پرچم اسلام را جمهوری اسلامی بلند کرده است. یعنی پرچم بعثت را. یعنی همین ارزشها را که در بعثت هست و باید در تأمین آنها بکوشد. اگر قرار باشد که به اسم اکتفا کنیم، این دیگر اسلام نیست. باید توحید به معنای حقیقی کلمه و تسلیم در مقابل پروردگار رواج پیدا کند. باید نظام اجتماعی، نظامی عادلانه و نظام اخلاقی جامعه، نظامی انسانی و عاطفی و مبتنیبر فضائل باشد. در مقابلِ هر چه غیر خدا، تسلیم و عبودیّت نباشد، تبعیت نباشد، نفوذپذیری نباشد. بخصوص باید آن اعدا عدوِّ انسان که همان «نفسک الّتی بین جنبیک(۳)» است و هواهای نفسانی که «مادر بتها، بت نفس شماست» و از همه بتها بالاتر و خطرناکتر است، مقهور شود. باید مبارزه با بتها، از جمله بت نفس، رایج باشد. نمیگوییم که انسانها یکسره تبدیل به فرشته شوند، اما یکسره تبدیل به انسانهایی شوند که در این راه تلاش و مبارزه میکنند. نفسِ این مبارزه، تقوا نامیده میشود. هر انسان و هر جامعهای که چنین تلاش و مبارزهای بکند، متّقی و پرهیزکار است. این، یک بعد قضیه است. دنیای جاهلیت دنیایی به حساب میآید که فاقد ارکان و ارزشهایی است که ما سه چهار موردش را عرض کردیم. مسلماً محتوای بعثت و خطوط اساسی جامعه اسلامی، دارای ارکان و ارزشهایی بیش از سه چهار مورد است. جامعه جاهلی جامعهای است که از ارزشهای مورد اشاره، تهی است و درست نقطه مقابل جامعه اسلامی قرار دارد. حال با این نقطه مقابل - جامعه جاهلی - چگونه باید برخورد کرد؟ غلط است اگر خیال کنیم در مقابل جامعه جاهلی، ما که جامعه اسلامی هستیم باید برخورد خصمانه داشته باشیم؛ نه. برخورد ما باید برخورد دلسوزانه باشد. یعنی ارزشها را به دنیایی که محتاج ارزشهای اسلامی است، معرفی کنیم. این قدم اوّل است. بعد اگر خودمان انشاءاللَّه برخوردار از این ارزشها هستیم، آنها را به نقطه مقابل منتقل کنیم. دشمنی و ستیزهگریای که در اسلام وجود دارد، نسبت به کسانی است که مانع این تبادلند، مانع این نقل و انتقالند و مانع این تبدّل و تحوّل در درون نظام اسلامیاند. آنها هستند که معارضند و با معارض، طبعاً اسلام برخورد معارضهآمیز میکند. لکن دنیا، دنیایی است که امروز به پیام اسلامی نیازمند است.
پس، نکتهای که بنده امروز خواستم عرض کنم این است که پیام بعثت، برای خود ما یک پیام سازنده و یک درس است. این پیام، صرفاً یک قرارداد اجتماعی نیست؛ بلکه یک حرکت است و بیش از همه، مسؤولین نظام باید خودشان را به این حرکت آرایش دهند. هر یک از ما که در این نظام، مسؤول هستیم باید تسابق به این حرکت کنیم. البته آحاد انسانها مسؤولند؛ منتها خصوصیت ما این است که مسؤولیتِ جمع کثیری را بر دوش داریم و این بار، سنگینی میکند. اوّلین مسأله این است که ما بکوشیم فراتر از یک امر قراردادی حرکت کنیم. این که بگوییم دیروز این جامعه، جامعهای طاغوتی بود، امروز بنا را بر این بگذاریم که اینجا یک جامعه اسلامی است، کافی نیست. جامعه ما در این پانزده سال به برکت رهبرىِ بزرگمردی که حقیقتاً متأثّر از اسلام بود، به جامعهای اسلامی تبدیل شد. امام بزرگوار، حقیقتاً با همه وجود، اسلام را درک میکرد، آیات قرآن را مینیوشید و از آن بهره میبرد. او خود را با معارف اسلامی و قرآنی تطبیق میکرد و به مردم نیز چنین توصیهای مینمود. نتیجه آن حرکت هم، خیل عظیم جوانان مؤمن و مردمان متّقی و مردان و زنان مجاهد فیسبیلاللَّه در جامعه ماست که بحمداللَّه کم هم نیستند و از همه جا بیشترند. اما این حرکت باید همانطور با شدّت و قوّت ادامه پیدا کند. شما به تبلیغات دشمن نگاه نکنید. رسانههایی که با پولهای حرامِ زورمندان و زرمندان اداره میشوند و جهت مییابند ارزشی ندارند. حرفهای آنها که از رادیوها پخش میشود فاقد ارزش است و قیمتی ندارد. آنها در حقیقت، برف انبار میکنند. معلوم است که هرچه میگویند ناشی از حقد و حسد و بغض نسبت به اسلام است. بالاتر از همه، ناشی از آن است که از اسلام میترسند. معلوم است که اسلام و قرآن برای زورمداران و قدرتمدارانی که دنیا را برای خودشان میخواهند و امروز، ملت ما به حق، آنها را استکبار جهانی مینامد، خطرناک است. خودشان هم میگویند خطرناک است. راست هم میگویند. حقیقتش نیز همین است. از روی حقد حسد و بغض و کینه، عبارات و الفاظ را با هم درمیآمیزند، انواع و اقسام شیوههای تبلیغاتی را همراهش میکنند و برای یک رادیو، ساعتها خوراک تدارک میبینند! حرفهای بیپایه و اساس که دلیل نمیشود.
شما دیدید و میبینید واضحترین حقایق جامعه ما را دگرگون جلوه میدهند. نمونهاش حرکت مبارزه با گرانفروشی است که دولت محترم و رئیسجمهور عزیز ما شروع کردند و دستگاهها دنبال نمودند. این حرکت، حرکت بسیار مبارکی است که مردم را بسیار خشنود و خوشحال کرده است و پیش هم میرود. به مجرّد اینکه دولت و رئیسجمهور محترم، حرکتی به این وضوح و روشنی را شروع کردند، دستگاههای تبلیغاتىِ دشمن هم، یکصدا بنای برخورد کردن با این حرکت را گذاشتند. مسائل اقتصادی کشور را برخلاف آنچه که هست، نشان دادن؛ مشکلات را بزرگ جلوه دادن و مردم ما را ناامید وانمود کردن، خوراک رسانههای اینهاست. مردم ما ناامیدند؟ این مردم روشنبین، این مردمی که هر وقت برای هرجا که انقلاب از آنها دعوت کرده است، با همه وجود حضور پیدا کردهاند و آثار ایمان خودشان را به اسلام و به قرآن و به نظام و به مسؤولین و به دولت جمهوری اسلامی و به حرکت پانزده ساله تا امروز و به شخص امام بزرگوار، به وضوح نشان دادهاند ناامیدند؟ حرکتِ به این عظمت از نومیدی برمیخیزد؟ دشمنان ما این حرفها را در گذشته نه چندان دور هم میزدند. همان روزهای جنگ که اگر شما به جبههها در منطقه خوزستان، ایلام و دیگر مناطق میرفتید، بیابانها را مملو از عناصر مؤمنِ داوطلب بسیجی میدیدید که بدون اینکه جزو ارتش و سپاه باشند، برای مبارزه و جانفشانی از یکدیگر سبقت میگرفتند. این مردم با این شور و شوق و ایمان مأیوسند؟ دشمن میخواهد مردم را مأیوس و مسؤولین را ناتوان جلوه دهد. واقعاً نقشه دشمن هم این است که اگر بتواند، مردم را مأیوس و مسؤولین را ناتوان کند. در چه قضایایی؟ در قضایای جلوِ چشم ما. در قضایایی که همه آن را مشاهده میکنند. به طریق اولی در مسائل و قضایایی که در آنها قدری خفا باشد. دشمن اینطور برخورد میکند.
علیرغم نیاز بشریّت به اسلام، امروز دشمن با اسلام حدّاکثر دشمنی را میکند. قضیه بوسنی را ملاحظه کنید! ببینید مسلمانان در بوسنی هرزگوین چه میکشند. هرجا که مسلمانان حضور دارند و دشمنی در مقابلشان هست، غرب صمٌبکم میشود. حرف هم میزنند، اما شعار محض میدهند. تا امروز امریکا این همه تبلیغات برای بوسنی کرد؛ این همه ادّعا نمود و حرف زد. کدام یک از این حرفها جامه عمل پوشید؟ اینها عملاً برای بوسنیاییها چه کردند؟ برای مردم مظلومی که مرد و زن و کوچک و بزرگشان روزانه از بین میروند، چه کردند؟ برای مسلمانان چچن چه کردند؟ برای سایر سرزمینهایی که مسلمانان در آن جاها مشکل و گرفتاری دارند چه کردند؟ برای مسلمین فلسطین و لبنان چه کردند؟ امروز مسلمانان در خانه خودشان فلسطین، مشکل دارند. آقایان نشستهاند و بیاعتنا به نیازهای مسلمانان، راجع به مسائل درجه دو و درجه سه دنیا با یکدیگر گپ میزنند! سکوت و بیاعتنایی اینها بهخاطر دشمنی با اسلام است. اما اسلام، بزرگ است. اسلام برتر است؛ «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه» (۴). این را پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله فرموده است. این واقعیت است و تا امروز هم خود را نشان داده است. در آینده هم به فضل پروردگار خود را نشان خواهد داد. امیدواریم خداوند متعال، همه شما برادران و خواهران - مسؤولین عزیز کشور - را مشمول الطاف و تفضّلات خود قرار دهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.
۱) حدیث نبوی.
۲) نحل: ۹۰
۳) اعدا عدوّک نفسک الّتی بین جنیبک» نهجالفصاحه /ص۶۶ /حدیث۳۳
۴) جواهرکلام/ شیخ محمدحسن نجفی: ج۳۸ ص ۱۹۴