بیانات در خطبه‌های نمازجمعه

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 الحمدللَّه ربّ العالمین. احمده واستعینه، و استغفره واتوکّل علیه. و اصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه، سیّد رسله وخاتم انبیائه، بشیر رحمته ونذیر نقمته، سیّدنا ونبیّنا ابی‌القاسم محمّد وعلی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین المکرّمین، سیّما بقیّةاللَّه فی‌الارضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «اتّقوا اللَّه حقّ تقاته. (۱)» وقال امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، فی کلام له «انّ من فارغ التقوی اغری بالشهوات، انّ من فارغ التقوی اغری باللّذات والشهوات، و وقع فی تیه‌السیّئات ولزمه کثیرالتّبعات. (۲)»

 همه برادران و خواهران عزیز نمازگزار را به رعایت وحفظ تقوای الهی توصیه و دعوت میکنم. ماه رمضان را که ماه رسیدن به تقوا و ماهی است که روزه آن وسیله‌ای است برای این‌که انسان به وادی تقوا قدم بگذارد، قدر بدانیم و هر چه ممکن است خودمان را به مرحله‌ای از دیانت که نامش تقواست، نزدیک کنیم.

امروز در خطبه اوّل، با اشاره به یک تجربه قرآنی بسیار مهم، صحبت من درباره تقواست. تقوا در زندگی انسان، فواید زیادی دارد. از جمله این فواید، یکی این است که انسانِ با تقوا میتواند خود را در لغزشگاهها و دست‌اندازهای زندگی حفظ کند؛ ولی انسان بیتقوا، نمیتواند. اگر انسان بتواند روح تقوا را، که عبارت است از مراقبت دائم نسبت به خود و توجّه همیشگی در اعمال و حتّی افکار خود و فعل و تَرکی که به انسان منتسب میشود، در خود به وجود آورد، نتیجه‌اش این میشود که در امتحانات الهی، سالم میماند. چون که معنای تقوا عبارت است از توجّه و پاییدن خود؛ مراقبت کردن از خود و تن به غفلت ندادن.

برادران و خواهران من! امتحان، برای همه هست. وقتی در مقیاس یک ملت ملاحظه کنیم، میبینیم همه ملتها، در فراز و نشیب زندگی، دچار امتحان میشوند. در مقیاس افراد هم که نگاه کنیم، همه‌افراد دچار امتحان میشوند. امتحانها مختلف است؛ امّا هست. آن‌جا که لذتی بر سرِ راهِ انسان پیدا میشود و نفْس انسان، به آن لذّت که خلاف شرع است، راغب میگردد، آن‌جا، جای امتحان است. آن‌جا که پولی سر راه انسان قرار میگیرد و انسان میتواند آن را به دست آورد، اما خلاف قانون خدا و مقرّرات الهی است، جای امتحان است. آن‌جا که سخنی بر زبان انسان جاری میشود و آن سخن برای شخص انسان فایده دارد، اما سخن باطلی است، جای امتحان است. آن‌جا که گفتن حرفی لازم است و خدا از انسان میخواهد که آن حرف را بزند، اما گفتن آن حرف خطر و زحمت در پی دارد، جای امتحان الهی است. در مقیاس امّتها و ملتها که حساب کنیم، وقتی ملتی به ثروت و قدرتی میرسد، به پیروزی‌ای دست مییابد و به رشد علمیای نائل میگردد، آن‌جا جای امتحان آن ملت است. اگر ملتها بتوانند در اوج قدرت، خودشان را سالم نگه دارند، از امتحانْ سرافراز بیرون آمده‌اند. اما اگر جمعیتها و ملتها، آن وقت که زحمت از سرشان کم شد، خدا را فراموش کردند، ناموفّق و سرافکنده از امتحان بیرون آمده‌اند. لذا، قرآن در سوره کوتاه «نصر»، خطاب به پیغمبر صلوات‌اللَّه‌علیه میفرماید: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. اذا جاء نصراللَّه والفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجا.» این، اوج قدرت یک نبی است که خدا به او فتح و نصرت بدهد و مردم، گروه گروه در دین او وارد شوند. این‌جا، جایی است که انسان باید مواظب خود باشد. لذا میافزاید: «فسبّح بحمد ربک واستغفره انّه کان توّابا.» در همان لحظه پیروزی به یاد خدا باش. خدا را تسبیح کن و حمد بگو که رویکرد این همه توفیقْ نه کار تو، که کار خداست. به خودت نگاه نکن؛ به قدرت الهی نگاه کن.

یک ملت، یک رهبری حکیمانه و الهی مثل نبىّ‌اکرم صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم در چنین جاهایی مواظب است که امّت، راه خود را گم نکند. تقوا این‌جاست که به داد یک ملت میرسد. اگر ملتی با تقوا بود، راه پیشرفت، راه ایمان و راه بندگی خدا را ادامه خواهد داد. اگر ملتها تقوا نداشته باشند، همان بلایی بر سرشان خواهد آمد که ملتهای مقتدر دنیا در جای جای تاریخ به آن دچار شده‌اند. آنها دچار غرور، دچار استکبار، دچار ظلم، دچار بدرفتاری و دچار انحراف شدند. مردم را منحرف کردند؛ دنیا را خراب و فاسد کردند و آخر هم خودشان سرنگون شدند. یک نمونه‌اش را در همین سالهای نزدیک، درباره یکی از دو امپراتوری عظیم موجود در دنیا، مشاهده کردید. این، نتیجه بیتقوایی است. همه بیتقواهای عالم - چه افراد و چه ملتها - سقوطی را باید انتظار بکشند؛ و این سرنوشتی اجتناب‌ناپذیر است. به دنبال بیتقوایی، حتماً سقوط است. البته قبل از سقوط کامل، انحراف و فساد و خراب شدن است.

 آن تجربه قرآنی را که عرض کردم، مربوط به اصحابِ نوحِ پیغمبر و مؤمنین به اوست. مؤمنین به حضرت نوح، واقعاً انسانهای برگزیده‌ای بودند. درباره ماجرای حضرت نوح و مؤمنین به او، در آیات شریفه سوره «هود»، به طور مفصّل صحبت شده است. حضرت نوح، نهصد و پنجاه سال دعوت کرد. نتیجه و محصول دعوت او بعد از نهصد و پنجاه سال، عبارت بود از جمع معدودی که در بین آن مردم جاهل و طغیانگر، به نوح ایمان آوردند: «و ما آمن معه الّا قلیل. (۳)» سپس امتحان الهی برای آن قوم کافر، نزدیک شد؛ یعنی قضیه توفان. حضرت نوح، به کشتی ساختن در خشکی پرداخت و مایه مسخره همه کسانی شد که به او نگاه میکردند. کشتی را باید لب دریا ساخت، نه در خشکی و آن‌جایی که با دریا، شاید فرسنگها فاصله داشته باشد! کشتی بزرگی که جماعتی را میخواهد با خود حمل کند، چطور میشود با فاصله زیاد از دریا درست کرد!؟ قومِ کافر وقتی که از کنار نوح و مؤمنین به او عبور میکردند، به تمسخر می‌پرداختند و میگفتند: ببینند نوح و یارانش، در بیرون شهری که محل سکونتشان است، به ساختن یک کشتی عظیم مشغولند!

مؤمنین به نوح، کسانی بودند که تمسخرها را تحمّل میکردند. آنها که نمیدانستند کشتی برای چیست! آنها که از ماجرای توفان و آبی که از آسمان و زمین میخواست بجوشد، خبر نداشتند! امّا ایمانشان آن‌قدر قوی بود که در مقابل تمسخرها و تسخر زدنها، تاب آوردند و فشار افکار عمومی قدرتمندان جامعه را علیه خود، تحمل کردند. مؤمنین نوح، مردمان فرودستی هم بودند: «الا الذّین هم اراذلنا بادی الرأی. (۴)» شاید مردمان طبقه سه و چهار جامعه آن روز محسوب میشدند. حالا شما فکر کنید: جمعیت کمی، در مقابل جمعیت زیادی که پول دارند، قدرت دارند، زبان دارند، تبلیغات دارند، مورد تمسخر قرار میگیرند و اهانت میشوند، اما تحمّل میکنند. تحمّلی این چنین، ایمانی قوی میخواهد. اطرافیان نوح و مؤمنین به نوح، این ایمان قوی را داشتند. بعد که موضوع کشتی سازی پیش آمد، ایمان اینها بیشتر واضح شد: آنها بر پیغمبرشان فشار نیاوردند که «این چه کاری است میکنی!؟ برای چه در خشکی، کشتی میسازی و چرا مایه مسخره ما شده‌ای!؟» نه. همه تلخیها را تحمل کردند.

آنها کار عجیب و غریبی را شروع کرده بودند. فرض کنید در یک میدان بزرگ، وسط شهری مانند تهران که فرسنگها تا دریا فاصله دارد، یک نفر شروع به ساختن کشتی کند! این کار، توجیهی ندارد. مؤمنین به نوح، تمسخری را که به جا هم تلقّی میشد، تحمّل کردند. چنین تحمّلی، ایمان میخواهد؛ آن هم ایمان قوی. بعد که باران از آسمان شروع به باریدن کرد و آب از زمین جوشید، نوح به مؤمنین خود گفت: «حالا سوار شوید.» سوار شدند و حیوانات را هم سوار کردند. اوضاع و شرایط جوّی طوری بود که معلوم میکرد سرتاسر دنیا را آب فرا خواهد گرفت. فرمان خدا به نوح این بود که: «قُلنَااحْمل فیها من کلّ زوجین اثنین و اهلک.»(۵) همه موجودات جفت را( «زوجین اثنین» یعنی دو جفت) سوار کشتی کن. معلوم بود حادثه‌ای در شرف تکوین است که بناست به هیچ چیزِ دنیا رحم نکند.

آنها سوار کشتی شدند. کشتی حرکت کرد و پس از آن دنیا را آب گرفت. انسانها غرق و حیوانات نابود شدند. آن جمع برگزیده مؤمن، اطراف حضرت نوح ماندند. امتحان کفّار تمام شد؛ اما امتحان مؤمنینْ هنوز تمام نشده بود. یک امتحان بود که در دوران ایمان به پیامبر، در مقابل سختیها صبر و تحمّل کنند و تمسخرها را تاب بیاورند. امتحان سختی بود. امتحانِ دوران شدّت! مؤمنین به نوح، امتحان را راحت گذراندند.

گاهی امتحان دورانِ شدّت، راحت‌تر از امتحان دوران رخاء و رفاه و آسایش است. امتحان دوران مقابله مظلومانه با اسرائیلیهاىِ غاصبِ غاشمِ ظالم، امتحان سختی بود. عدّه‌ای از عهده آن امتحان بر آمدند. بعد که چند سالی گذشت، به برکت همان مبارزات، بین مردم احترامی پیدا کردند. پولها سرازیر شد، احترامها سرازیر شد و دوران راحتی فرا رسید. دیگر مبارزه‌ای نبود. دیگر خطر مرگی نبود. دیگر مسلسل به دوش انداختنی نبود. لذا، در امتحانِ دوران آسایش، بریدند؛ آن هم چه بریدنی! فضاحتِ فروشِ فلسطین را که دیدید! از این قبیل، در تاریخ معاصر، زیاد داریم. بنده دیده‌ام مبارزینی که دوران شدّتشان را به پاکیزه‌ترین وضع گذراندند، امّا در دوران رخائشان، گرفتار کثافت و فساد شدند.

گردابِ امتحان، گرداب بسیار سختی است. همان مردمی که آن شدّتها را در کنار نوح تحمّل کردند، به دوران رخاء و آسایش رسیدند. «قیل یا نوح اهبط بسلام منّا و برکات علیک. (۶)» و آب فرو نشست. دوران گردش کشتی نوح بر امواج آبی که توفان غضب الهی بود، به پایان رسید. بنا بود در دنیای سالم، از کشتی پیاده شوند؛ دنیایی که دیگر مستکبرین و ملأ و مترفین در آن نیستند. بایستی زندگی اسلامی و الهی خودشان را شروع میکردند. قرآن میفرماید که به نوح گفتیم: «اهبط.» از کشتی فرود آ. «بسلام منّا علی امم ممّن معک. (۷)» درود ما برتو (یا «سلامتی و امنیت ما برای تو») و برای بعضی از کسان که با تو هستند.

عجبا! این درود و توجّه و لطف الهی، برای مؤمنینی که در آن شرایط از امتحان بیرون آمدند، همگانی نیست. «عدّه‌ای» از آنها مشمول سلام الهی هستند: «و امم سنمتّعهم ثم یمسّهم منّا عذاب الیم. (۸)» اما عده دیگر از همانهایی را که با تو بودند (ظاهر آیه این است: «سنمتّعهم») اوّل بهره‌مند میکنیم. «ثم یمسّهم منّا عذاب الیم.» بعد به دنبال آن بهره‌بری (به دنبال برخورداری از زندگی راحت، به دنبال چشیدن مزه امنیت و رفاه و آسایش) یک عذاب دردناک از سوی ما به آنها خواهد رسید! یعنی آنها در امتحان، بد عمل خواهند کرد. در امتحان الهی خواهند برید.

 این، امتحان دوران رخاء است. چه کسانی میتوانند از این امتحان سربلند بیرون آیند؟ مردم با تقوا. در ابتدای عرایضم روایتی از امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، خواندم که میفرماید: آن کسی که از تقوا جدا شود، «اغری باللّذات والشهوات.» لذّتها و شهوتها فریبش میدهند؛ اغراء میکنند. «و وقع فی تیه سیّئات.» و در حیرت و ضلالت و گمراهىِ بدکارگی خواهد افتاد.

وقتی تقوا نبود، وقتی مراقبت ازخود نبود، وقتی نسبت به عمل خودمان، حرف خودمان، معامله خودمان، خدمتی که در دستگاه دولتی بر عهده گرفته‌ایم، وظیفه‌ای که در میدان بردوش گرفته‌ایم، و خلاصه به رفتاری که بر حکم وظیفه اسلامیبر ما لازم است، حواسمان جمع نبود، لغزشها به سراغمان می‌آید. خیال نکنید که لغزش از آنِ عده‌ای مخصوص و شهوات ویژه جمع معیّنی است! همه انسانها دچار شهوت میشوند. شهوتِ برخی گران و شهوتِ بعضی ارزان است. لذّتِ بعضی فاخر و لذّتِ بعضی ناچیز و کوچک است. لذّت، لذّت است. لذّتِ حرام، لذّتِ حرام است. فرق نمیکند؛ بزرگش هم حرام است، کوچکش هم حرام است. از آدم بزرگ هم حرام است، از آدم کوچک هم حرام است. امتحان، امتحان است. برای همه، امتحان است. برای همه قشرها امتحان است. البته آن کس که توقّع و انتظار بیشتری از او هست - یا به خاطر لباسش، یا به خاطر مقامش، یا به خاطر ظاهرش، یا به خاطر حرفهاش - مراقبتش لازمتر و واجبتر، و انحرافش زشت‌تر و دردناکتر است. اما امتحان برای همه هست. امتحان، امتحان است. یک ملت هم امتحان میشود. همان‌طور که درقضیه حضرت نوح - وامم سنمتّعهم - بود.

 در روایتی دیدم که نبیاکرم صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم برای امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام نشانه های انحراف در ملت مسلمان را شرح میدهد، که چنین میشوند و چنان میشوند. امّا در نهایت و در مآل همه تکیه‌ها روی تقواست.

در ادامه همین آیاتِ مربوط به نوح، خدای متعال میفرماید: «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لاقومک من قبل هذا فاصبر انّ العاقبة للمتّقین. (۹)» عاقبت از آنِ متّقین است. فرجام نیک، وابسته به تقواست. یعنی در قضیه نوح هم، آیه کأنّه چنین اشاره میکند در آن‌جا هم آنهایی که زمین خوردند، به سبب بیتقواییشان بود. برای من و شما برادران و خواهران عزیز که در دوران امنیت اسلامی زندگی میکنیم، امتحان همین امروز است. امتحان، نقد است. روزی در این مملکت کسی جرأت نمیکرد یک کلمه سخن حق بر زبان آورد. زیرا باطل بر همه جا مسلّط بود. ولی امروز، به فضل پروردگار و به برکت اسلام، سخنِ حق، سخنِ رایج است. تازه، آنهایی هم که اهل باطلند، امروز فرصت میکنند تا باطل خودشان را بگویند! نگاه کنید به فضای جامعه! نگاه کنید به مطبوعات کشور! نگاه کنید به آدمهایی که در خانه هایشان نشسته‌اند و کسی هم با آنها کاری ندارد! تماس میگیرند. از صدها فرسنگ راه، با کسی که دشمن جمهوری اسلامی است، ارتباط برقرار میکنند و حرفشان را به او میگویند، تا او حرف آنها را در دنیا پشت بلند گو پخش کند! میگویند، و حرفشان هم باطل است؛ کسی هم کاری به کارشان ندارد. بگذار حرف باطلشان را بگویند! وقتی که فضا فضای حقّ است، حاکمیتْ مالِ حقّ است، ملت طرفدار حقّند، دل ملت به طرف حقّ است، حالا یک باطل گوی یاوه‌سرا هم، اگر خواست حرف چرندی از گوشه‌ای بپراند، بپراند! ما حسّاسیتی نداریم. برای همه، امنیت هست؛ حتی برای کسانی که با نظام حق و روال حق، سازگار نیستند. این دوران کجا و روزگارانی که حتی افرادِ همراه با حکومت باطل هم، امنیت نداشتند کجا!؟ این، حکومت اسلام است. حکومت حقّ است. فضای قرآنی و فضای نماز است. فضای «الذین ان مکّنا هم فیالارض أقاموا الصّلوة و آتو الزّکوة(۱۰)» است. فضای دین است. این فضا، فضایی است که امتحان دوران رخاء برای ملت ما نیز هست. روزی در ماه رمضان، همین تهران، موشکباران میشد. روز وشب در خانه خودتان، از دست دشمن متجاوز امنیت نداشتید. امروز آن دشمن، به برکت فداکاری جوانان این ملت - رزمندگان، شهیدان، جانبازان و آزادگان - به کوته‌دستی محکوم شده و سر جای خود نشسته است. امنیت به شما رسید. اما لحظه امتحان است. مراقب باشید. ای مؤمنینی که در سخت‌ترین شرایط، سوار کشتی نوح شدید! مواظب باشید از امتحان، سربلند بیرون آیید. راهش هم این است که تقوا را درخودتان ذخیره کنید. تقوا یعنی همین که مواظب رفتار خودتان باشید که خلاف امر و نهی خدا رفتار نکنید. این، معنای تقواست. یک وقت ممکن است سرِ رشته از دست انسان خارج شود و گناهی هم از او سر بزند. مهم این است که شما مراقب باشید و بنا داشته باشید که گناه نکنید. این، آن روحیه تقواست. اینْ روحیه هشیاری است، که وقتی شما هشیار خودت بودی، هشیار دشمنت هم هستی. وقتی مواظب شیطانِ درون خودت بودی، مراقب شیطان بیرونی هم خواهی بود. وقتی شیطان درون ما نتواند به ما آسیب برساند، شیطانِ بیرون هم به آسانی نخواهد توانست ما را محکوم کند و ضربه وارد سازد. این، آن پیام ماه رمضان است. «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون. (۱۱)» مقدّمه تقواست و تقوا غایتِ است.

 پروردگارا! به محمّد وآل محمّد، دلهای ما را با تقوا آشنا کن. ما را متّقی و پرهیزگار کن. ما را از برکات تقوا برخوردار فرما. ما را از برکات ماه رمضان برخوردار فرما.

پروردگارا! قلب ما رانورانی کن. ذهن ما رانورانی کن. عمل ما را نورانی کن. کلام ما رانورانی کن.

پروردگارا! به محمّد وآل محمّد، قوت مارا در عملْ برای خودت قرار بد.

 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را از بندگان شایسته خودت قرار بده.

 پروردگارا! این ملت مؤمن، این ملت مجاهد فی سبیل‌اللَّه، این ملت امتحان داده در میدان سختی و بلا را به فضل و کرم خودت، در میدانهای رخاء هم حفظ کن. این ملت را از شرّ شیطان حفظ کن. از شرّ دشمنانش حفظ کن. شرّ دشمنان ملت را به خودشان برگردان.

پروردگارا! رحمت ومغفرت ورضوان خودت را بر امام بزرگوار ما که گشاینده این راه بود، لحظه به لحظه بیشتر فرو بفرست.

 پروردگارا! به محمّد وآل محمّد، شهدای ما را با شهدای صدر اسلام محشور کن. رزمندگان را، ایثارگران را، جانبازان را، گذشت کنندگان را، بندگان صالح را، بندگان عالم را، بندگان با تقوا را، مشمول فضل و لطف و کرم خودت بگردان.

پروردگارا! آنچه را که گفتیم و شنیدیم، ذخیره آخرت ما قرار بده.

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 والعصر انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، سیّما علی امیرالمؤمنین والصدّیقة الطّاهره، سیّدة نساء العالمین، والحسن والحسین، سیّدی شباب اهل الجنّه و علی‌بن‌الحسین زین‌العابدین و محمّدبن‌علی باقر علم النبییّن و جعفربن‌محمّد الصادق و موسیبن‌جعفر الکاظم و علی‌بن‌موسی الرّضا و محمّدبن‌علی الجواد و علی‌بن‌محمّد الهادی و الحسن‌بن‌علی العسکری و الحجّةبن‌الحسن القائم المهدی. حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماةالمستضعفین و هداة المؤمنین. و استغفراللَّه لی و لکم و اوصیکم بتقوی اللَّه و نظم امرکم.

 اولاً لازم میدانم از ملت بزرگوار ایران، ملت آگاه، ملت موقع شناس، ملت دشمن شناس و ملت قدردانِ نعمتهای بزرگ الهی، به خاطر نمایش قدرتی که در روز بیست‌ودوم بهمن در مقابل چشم دشمن ودوست دردنیا داد، با همه وجود تشکّر کنم. ما که مسائل دنیا را قدری بیشتر از عامه مردم میدانیم و از قضایا و جریانات اطّلاع داریم، متوجّه شدیم که با این حرکت ملت ایران، چه ضربه‌ای برتبلیغاتی که دشمنان جمهوری اسلامی شروع کرده بودند، وارد آمد. دشمنان وقتی هم شروع میکنند، همه با هم شروع میکنند؛ چون طرف، یک جبهه است. از جمله، همین خبرگزاریهای صهیونیستی واستکباری - همین چهار، پنج خبرگزاری معروف - که همه آنتنهای دنیا، خبرها، تحلیلها و گزارشها را از آنها میگیرند؛ و همین چند رادیویی که سالهاست میلیونها دلار خرج میکنند، برای این‌که بتوانند مثلاً صدایشان را به گوش چند نفری در ایران برسانند. مینویسند؛ مترجمها و گوینده‌ها استخدام میکنند؛ خرج فنّی و خرج تبلیغاتی میکنند؛ خرج مطلب نویسی میکنند؛ سیاست گذاری میکنند و پولها میدهند تا این صدا را به ایران برسانند؛ شاید چند نفری بالاخره در گوشه وکنار، گوش کنند و تحت تأثیر آن حرفها قرار گیرند.

اینها از چند ماه پیش زمزمه‌ای را شروع کرده بودند، که البته تازگی هم ندارد. همیشه هست؛ منتها گاهی، حمله‌ای را شروع میکنند. این زمزمه، معنا و مضمون ومحصولش این بود که مردم در ایران، دیگر با انقلاب و اسلام سر و کاری ندارند و از اسلام بیزار شده‌اند! میخواهند بگویند: ببینید مسؤولین جمهوری اسلامی چقدر بد عمل کردند که مردم، دیگر اسلام را هم بوسیدند و کنار گذاشتند! در داخل، قبلاً هم بعضی، همین حرفها را تکرار میکردند و باز هم تکرار میکنند. این را به شما عرض کنم که در همین دانشگاههای ما، متأسفانه مواردش دیده شده است. این را به دانشجویان مسلمان حزب‌الّلهی عرض میکنم که بدانند: چنین انگیزه‌هایی در گوشه و کنار هست. البته اکثریت اساتید ما خوب، مؤمن، طرفدار رشد و تعالی ملت و طرفدار انقلاب اسلامی و نظام مقدّس جمهوری اسلامیاند. اما این‌طور هم نیست که هیچ فرد موذیای پیدا نشود. در همین دانشگاهها، کسانی - البته خیلی معدود - هستند که سعی میکنند یک قالب وهیکل فلسفی هم به این مطلب بدهند که، «بله؛ از وقتی جمهوری اسلامی بر سرِ کار آمد، اسلام ضعیف شد»! دیگر دروغ و ترفند، از این رسواتر نمیشود! اوج عظمت اسلام در همه دنیا، با پدید آمدن جمهوری اسلامی به منصه ظهور رسید. ولی آنها، درست به عکس، میخواهند بگویند که جمهوری اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، و پدید آمدن مشت کوبنده قرآن و اسلام علیه دشمنان، به ضرر اسلام است! اگر این‌طور است، پس پیغمبر صلوات‌اللَّه علیه هم باید حکومت تشکیل نمیداد. امیرالمؤمنین سلام‌اللَّه علیه هم باید حکومت تشکیل نمیداد. خلفای صدر اسلام هم باید به خانه هایشان میرفتند. حکومت دیگر چرا!؟

اگر حکومت اسلامی برای دعوت اسلامی مضرّ است، چرا پیامبر این‌قدر زحمت کشید؛ این همه جنگ کرد و این عدّه آدم کشته شد!؟ ببینید این بیدلا گویان، چقدر از اسلام بیخبرند! حالا یک وقت رادیوی فلان گروه بد نامِ کریه‌المنظرِ دنیا حرفی میزند؛ میگوییم «خوب؛ او خبر ندارد» یا لااقل «در میان این جمعیت نیست.» اما عدّه‌ای در داخل میهن اسلامی، از این حرفهای بیمعنی بر زبان جاری میکنند!

 به هر حال، ملت ما، وقتش، کاری را که بایستی میکرد، انجام داد. بیست‌ودوم بهمن، دشمنان خارجی و داخلی را متحیّر کرد. ماندند چه بگویند. خیابانهای تهران به این عظمت و پر از جمعیت! آن، میدان آزادی! آن، شهرهای مختلف؛ شهرهای کوچک و شهرهای بزرگ؛ شهرهایی که دشمن میخواهد وانمود کند که مردمش بانظام مسأله دارند! بحمداللَّه یکی پس ازدیگری، چهره با صلابت مردم این شهرها نشان داده شد؛ خودشان دیدند، دیگران هم دیدند که ملت ایران، یکپارچه قیام کرد وبه حرکت درآمد. من به شما عرض کنم: امروز در دنیا حتّی یک دولت وجود ندارد - چه دولتهای بزرگی مثل امریکا و چه دولتهای کوچک - که بتواند در مراسمی ملی واعتقادی، چنین بسیج عظیمی را از ملت خود نشان دهد. تنها دولتی که توانِ این کار را دارد، نظام جمهوری اسلامی ایران است و بس!

 نکته دیگری که باید عرض کنم، این است که تهاجمی علیه مسلمین در دنیا شکل گرفته است. برادران و خواهران عزیز و قاطبه مسلمین باید بدانند که موردِ تهاجمِ همه جانبه‌ای قرار گرفته‌اند. اگر کشوری مسلمان، در گوشه‌ای - به خیال خود - راحت نشسته است، گمان نکند که مورد چنین تهاجمی نخواهد بود. تهاجم، علیه اسلام و همه مسلمین است. نمونه واضحش در حال حاضر، فاجعه عظیم بوسنیهرزگوین است. واقعاً قضایای عجیب و بی‌نظیری است! صربها و کرواتها و پشت سرشان انگلیسیها و بعضی از دولتهای اروپایی وامریکا، در فاجعه‌آفرینی و قساوت قلب، روی دستِ صهیونیستهای غاصب زدند! بنده در خطبه عربی گفتم که آن روز، فاجعه‌آفرینی صهیونیستها، در غیبت افکار عمومی دنیا انجام میگرفت و کسی خبر نداشت در فلسطین اشغالی چه اتفاقی میافتد. اما امروز در مطبوعات امریکا و اروپا و در تلویزیونهای اروپا وامریکا، همه قضایا منعکس میشود. غربِ سنگین دل ودولتهای استکبارىِ ستمگر که بعضاً نظاره‌گر این فجایعند، اوّل صربها را تجهیز کردند. هرکاری که لازم بود برای آنها بکنند، کردند. حالا هم نشسته‌اند تا آن‌که دستش قویتر است، سرِ این ضعیف را گرداگرد ببرّد! هر چند گاه یک بار هم میگویند که فلان کنفرانس تشکیل شد! و همه‌اش هم حرف مفت! البته دولتهای اسلامی هم، در این قضیّه بیتقصیر نیستند. بعضیشان چرا؛ خوب عمل کردند. ملت و دولت ایران، از همه بهتر عمل کرد. بعضی دیگر هم خوب عمل کردند. امّا بعضی هم واقعاً بد عمل کردند. و الّا اگر دولتهای اسلامی میگفتند «با کسانی که از صربها حمایت کنند، یک ماه قطع رابطه خواهیم کرد و با آنها به معامله نخواهیم پرداخت»، قضیه چنین بغرنج نمیشد.

به هر حال، کوتاهی کردند و حادثه، حادثه عظیمی است. البته به شما عرض کنم که خواهید دید و ان‌شاءاللَّه در آینده همه دنیا خواهند دید که این حادثه در اروپا، به نفع اسلام و به ضرر قدرتهای استکباری اروپا تمام خواهد شد. یعنی طبیعت حادثه چنین است. این حادثه، به فضل الهی، مبدأ تحوّلی برای اسلام و موقعیت اسلام و مسلمین در اروپا خواهد شد. این «یک» که عرض کردم، نمونه‌ای از آن تهاجم است. نمونه دیگر، فلسطین اشغالی است. امروز جلوِ چشم مردم دنیا، اسرائیلیها غصب میکنند، زندان میکنند، شکنجه میکنند، محکوم میکنند، تبعید میکنند، بمباران میکنند، و دنیا هم هیچ نمیگوید! عجیب‌تر این‌که، دنیای استکبار، به آن مظلومها تشر میزند که «چرا دفاع میکنید!؟» دنیای استکبار، یعنی در درجه اوّل امریکا، که از همه شریرتر و خبیث‌تر است و بعد هم آنهایی که دنباله‌رو امریکا هستند.

یک نمونه دیگر از آن تهاجم مذکور، جنایاتی است که در لبنان انجام میگیرد. لبنانیها با دشمنِ صهیونیستِ غاصب که هم فلسطین و هم بخشی از لبنان را غصب کرده است، مبارزه میکنند. دنیای استکبار، به جای این‌که به آن غاصب بگوید «چرا غصب کردی!؟» به دفاع کنندگان از خانه خودشان میگوید «چرا شما دفاع میکنید!؟» ببینید واقعاً چه نظامِ نوینِ پلیدی بر دنیا حاکم است! این نظم نوین جهانی که میگفتند، همین است!؟ فرض کنید فرد گردن کلفت زورگویی، وارد خانه یک عدّه بچه یتیم میشود؛ خانه را میگیرد؛ اثاث رامیگیرد؛ آذوقه را میگیرد؛ اتاقهای راحت را میگیرد؛ فضای خانه را اشغال میکند و بچه‌ها را در انباری خانه، حبس میکند و یا محدودیتی برایشان ایجاد میکند. بچه‌ها هم اگر فرصتی پیش آید، فریادی میزنند و میگویند «چرا؟» فرد غاصب زورگو فوراً اخم میکند که «شما هم که همه‌اش دم از مبارزه میزنید! صلح کجا رفت!؟ دنبال صلح باشید. چقدر شما بداخلاقید!؟»

 الآن دنیا چنین وضعی دارد. علیه مسلمانان تهاجم میکنند، قتل عام میکنند، قتل عام کننده را تشویق میکنند (مثل قضیه کشمیر، یا تاجیکستان) برای نابودی اسلام همکاری میکنند؛ ولی همین که مسلمانان در جایی صدا بلند کنند، میگویند «شما هم که همه‌اش دم از مبارزه میزنید! شما هم که همه‌اش بداخلاقی میکنید!» قضیه، این‌گونه است. مبارزه خطرناک و خشنی علیه اسلام شروع کرده‌اند. البته، مبارزه‌ای که با ده، دوازده سال برنامه‌ریزی و شروع شدید، هر چه پیش میرود، بحمداللَّه بر مشکلات استکبار میافزاید؛ کار بر او سخت‌تر میشود؛ ناکامیاش بیشتر میگردد و دولتهای طرفدارش متزلزلتر میشوند!

این نکته را مسلمانان همه دنیا باید بدانند و شما مردم مسلمان ایران هم باید بدانید: آن‌جا که در دنیا، اسلام میتواند با قدرت حرف بزند، ایران اسلامی است. این قدرت را قدر بدانید. این عظمت را قدر بدانید. این استقلال را قدر بدانید. این توان ادای ما فی الضّمیر را که ملت و دولت ما علیه هر قدرتی از قدرتها که باشد، دارند، قدر بدانید. دیگران از این توان برخوردار نیستند. ما هم، بحمداللَّه، روزبه‌روز توانمندتر شده‌ایم. به فضل الهی، روزبه‌روز قویتر شده‌ایم و دشمن در مقابل اسلام و قلّه اقتدارش - ایران اسلامی - حسابی درمانده است.

ملت قدر بدانند. دولت قدر بداند. مسؤولین قدر بدانند. از اسلام جدا نشویم. دشمن رافراموش نکنیم. بیست و دوم بهمن، امتحانی بود که ملت، خوب از عهده آن برآمد. امتحان «روز قدس» هم در جمعه آخر ماه رمضان فراخواهد رسید. در هر سال، یکی دو بار از این‌گونه تظاهرات عمومی ونمایش قدرت نظام اسلامی، بحمداللَّه در ایران هست؛ یکی از یکی بهتر. روز قدس راهم به یاد داشته باشید. البته راه پایداری در این میدان، این است که با خدا آشتی باشیم، تا خدای متعال، فضل و رحمت خود را از ما دریغ نکند.

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم.

قل هواللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفواً احد.

 والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.

 

 

۱) آل عمران: ۱۰۲

۲) -

۳) سوره هود؛ آیه ۴۰.

۴) سوره هود؛ آیه ۲۷.

۵) سوره هود؛ آیه ۴۰.

۶) سوره هود؛ آیه ۴۸.

۷) سوره هود؛ آیه ۴۸.

۸) سوره هود؛ آیه ۴۸.

۹) سوره هود؛ آیه ۴۹.

۱۰) سوره حج؛ آیه ۴۱.

۱۱) سوره بقره: ۱۸۳