بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوش آمدید برادران عزیز و جوانان زبده و برگزیدهى ملّت بزرگ ایران. این ایّام آخر شهریور و اوّل مهر یادآور یک ماجراى عبرتانگیزى است براى ملّت ما که در خلال آن، اصالتهاى زیادى آشکار میشود و اینها در تاریخ خواهد ماند؛ علاوهى بر اینکه در دفتر کرامالکاتبین و در علم واسع الهى و در دیوان اجر و مزد و پاداش پروردگار هم ثبت و ضبط است. و آن حادثه عبارت است از دفاع هشتسالهى جانانهى ملّت ایران که شما برادران در این دفاع و در این حماسهى بزرگ نقش بسیار برجسته و تعیینکنندهاى را داشتهاید. البتّه همهى نیروهاى مسلّح ــ از ارتش و دیگران ــ هر کدام نقشى داشتند که خداى متعال انشاءالله به آنها اجر و پاداش عنایت خواهد فرمود، ولیکن سپاه با حضور خود و فداکارى صادقانهى خود که مصداق این آیهى شریفه است که «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه»(۲) یک حقیقتى از حقایق اسلام را زنده کرد و آن اینکه بشر ــ همین بشر معمولى و اسیر علل و اسباب عادّى ــ وقتى که با خدا رابطه برقرار میکند، چگونه آن سلطهى عظیم و اقتدار معنوى را پیدا میکند که حتّى بر علل و عوامل تردیدناپذیر عالم مادّه هم غلبه پیدا میکند. خب، این را ما در قرآن دانسته بودیم و در معارف اسلامى در این شکّى نبود امّا دانستن کجا و دیدن و لمس کردن کجا؟ و با آن فداکارىهایى که در این دوران هشتساله شما نشان دادید و دیگر فداکارانى که در این میدان وارد شدند، این را ما احساس کردیم، لمس کردیم و دیدیم.
همهى دنیا با هم متّفق شدند ــ در این که کسى تردید ندارد؛ آن روز هم ماها میگفتیم لکن بعد از پایان جنگ و فروکش کردن قضایا، همه گفتند و اسرار پنهان براى ما هم حتّى برملا شد ــ همه ریختند بر سر ایران اسلامى براى خاموش کردن شعلهى ایمان اسلامى که در اینجا مشتعل شده بود و آنها از آن بیمناک بودند. قصد آنها از این اقامهى جنگ و تهاجم به جمهورى اسلامى چه بود؟ اینکه شما در این هشتساله همیشه مشاهده میکردید که از لحاظ تسلیحاتى، از لحاظ تبلیغاتى، از لحاظ سیاسى همواره آمریکا، شوروى آن روز، قدرتهاى پیمانهاى دفاعى بزرگ دنیا، مرتجعین در سراسر عالم، وابستگان به قدرتهاى دوگانهى آن روز دنیا در همهجاى دنیا، همه علیه ما بودند و این دشمن زبون ظالم ما را تقویت میکردند، براى چه بود؟ براى این بود که هشت سال دو طرف سرگرم بشوند، بعد هم همان مرزهاى بینالمللى باقى بماند و قضیّه تمام بشود و حکومت اسلامى قوىتر و مقتدرتر بشود؟ قصد اینها چه بود از این جنگ؟ غیر از این بود که یا میخواستند نظام اسلامى را سرنگون کنند، یا میخواستند نظام اسلامى را متّهم به ناتوانى کنند و بگویند شما نتوانستید، مرزهاى شما را بردند، به هم زدند، شکستند، کشور شما را تجزیه کردند ــ اینها را میخواستند دیگر ــ یا میخواستند که جمهورى اسلامى چون میبیند که پشت سر عراق، قدرتهاى جهانى هستند، براى نرم کردن دل قدرتها از اصول خود صرف نظر کند، با سلطههاى جهانى بسازد، در مقابل اسرائیل اینقدر سرسختى به خرج ندهد، در دفاع از مسلمین و از مظلومان، آنجور صریح وارد نشود؟ اینها را میخواستند. خب حالا هشت سال جنگ گذشت؛ کدام یک از این اهداف دشمن عملى شد؟ میلیاردها خرج کردند، مگر شوخى بود؟ از همهى زرّادخانههاى بزرگ دنیا، به مرزهایى که با ما میجنگید سلاح حمل کردند. آنهمه متفکّرین و مغزهاى سیاسى و استراتژیستهاى درجهى یک دنیا، از روسى و آمریکایى و انگلیسى و امثال اینها دُور هم نشستند، کدام یک از این اهداف عملى شد؟ همهى دنیا شاهدند و ملّت ایران بهتر از همه که کوچکترین هدفى از هدفهاى دشمن عملى نشد. نه توانستند حکومت اسلامى را ساقط کنند، نه توانستند آن را تضعیف کنند بلکه حکومت اسلامى در سایهى ادارهى الهى و حیرتانگیز دوران جنگ و آن سازماندهى معنوى عظیم و تشکیل این نیروى عظیمِ بىنظیر از لحاظ معنوى در دنیا، قوىتر هم جلوه کرد، در چشمها شیرینتر هم شد؛ نه توانستند مرزهاى ما را یک سر سوزن این ور و آن ور کنند، نه توانستند حاکمیّت ما را تضعیف کنند بلکه ما توانستیم حاکمیّت خودمان را بر مناطقى که میخواستند آنها را متزلزل کنند، بیشتر تثبیت کنیم؛ و نه هم توانستند ما را از اصولمان منصرف کنند.
خب، این سؤال مطرح است که این پیروزىهاى بزرگ براى ما چگونه به وجود آمد؟ پاسخ یک چیز است: در سایهى ایمان و معنویّت؛ آن چیزى که شما آن را مثل یک سرمایهى ارزشمندى همواره در دست داشتهاید و به کمک آن کار کردید. ابزار جنگى در جنگ بلاشک یک عامل فوقالعاده مهم است امّا عامل تعیینکننده نیست؛ زیرا ابزار را انسان به کار میبرد؛ تا انسان چه جور انسانى باشد؛ انسان قوى، انسان متّکى به خود، انسان نترس از مرگ، یا انسان ضعیف، انسانى که میخواهد خود را در سایهى ابزار پنهان کند؟ چه عاملى به انسانها آن قوّت را میبخشد که ابزار در دست او به معناى واقعى کلمه یک ابزارى باشد براى کوبیدن دشمن؟ ایمان و اتکاء به خدا؛ البتّه همراه با کاردانى و بلدى.
اى جوانهاى مؤمن، اى تربیتشدههاى واقعى اسلام! این را چه کسى داشت؟ این از کدام دلها میجوشید؟ نسل ما تربیتشدهى اسلام نبود، شما تربیتشدهى اسلامید؛ شما هستید آن نسلى که یک مرد الهى و معنوى که نظیر او را امّت ما در تاریخ خود کم دیده است، به شما که نگاه میکرد، دل او موج میزد از امید. نسل تربیتشدهى اسلام به برکت ایمان و توکّل و اعتقاد به خدا، اعتقاد واقعى به ارزشهاى الهى و اسلامى توانست یکى از بزرگترین کارهاى دنیا را بکند. مگر شوخى است؟ شما کدام کشور را امروز در دنیا سراغ دارید ــ بروید سراغ قوىترین کشورها ــ که اگر همهى دنیا با [دشمن] او همدست بشوند، بتواند سر پاى خود بِایستد و دچار تزلزل نشود؟ بروید در ذهن خودتان این کشورهاى قوى دنیا را یکى پس از دیگرى ببینید آیا چنین ظرفیّتى در این کشورها هست؟ چه کسى میتوانست آنجور بِایستد جز آن کسى که دل او به خداى بزرگ و وعدهى نصرت الهى به معناى حقیقى کلمه باور داشت که «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»؛(۳) اینکه دیگر قابل تأویل نیست و واقعیّت جامعهى ما و حوادث تاریخ ما هم این را ثابت کرد. شما آن جوانها هستید؛ قدر خودتان را، یعنى قدر آن گوهر گرانقدرى را که در وجودتان هست، بدانید. تمام مشکلات بزرگ دنیاى اسلام میتواند با آن امانت الهى که در دلهاى شما و در وجود شما است، حل بشود.
اینکه مىبینید دنیاى اسلام بعد از ۴۵ سال ضربه خوردن و خسارت کشیدن و قربانى دادن ناگهان به وسیلهى تعدادى عناصر ضعیف، حقیر، نالایق، عناصرى که ایمان خدا در قلب آنها نیست و آن روح اسلامى بکلّى از آنها بیگانه است، این زحمات طولانى چهلوپنجساله و آنهمه تحمّلها به وسیلهى آدمهاى اینجورى با یک خیانت فضیح(۴) از بین میرود و دشمنان توطئهى خودشان را نسبت به قضیّهى فلسطین کامل میکنند،(۵) به خاطر این است که این گوهر گرانبهایى که در اینجا به فضل الهى بوفور وجود دارد، متأسّفانه در آنجاهایى که باید باشد کم است؛ بعضى جاها هم اصلاً نیست. امروز دنیاى اسلام بیش از همه چیز به این احتیاج دارد که جوانهاى مسلمان و آحاد ملّتهاى مسلمان به وعدههاى الهى اطمینان پیدا کنند، قرآن را باور کنند. اینکه ما بگوییم ما ایمان داریم، ما مسلمانیم، ما مسلمان واقعى هستیم که کافى نیست؛ اینکه بیایند جمهورى اسلامى را و امتحاندادههاى ملّت ما را، این ملّتى را که ایمان خودش را در عمل ثابت کرده است تخطئه کنند و بگویند آقا آن چیزى که شما میگویید ایمان واقعى نیست و اسلام واقعى نیست، اسلام واقعى این چیزى است که ما میگوییم، با حرف که کارى درست نمیشود، مطلبى ثابت نمیشود. خب، همه حرف میزنند، [امّا] ملّت ما که حرف میزند، این حرف را در میدان عمل ثابت کرده. ما در این پانزده سال اجازه ندادهایم که قدرتهاى استکبارى در سرنوشت ما و مسائل ما اندک دخالتى بکنند. بسمالله! این ایمان ما؛ وَلَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه؛(۶) مردم ما وقتى دیدند شرق و غرب، همدست و متّحد بر سرشان ریختهاند، گفتند ما انتظار این را داشتیم، و ایستادند و مقاومت کردند و بالاخره آنها را از سر خودشان دفع کردند و آنها را ناکام کردند؛ این تجربهى میدان عمل. آن که بگوید اسلام واقعى این چیزى است که ما میگوییم و بعد در عمل چیزى را که مخالف صریح [اسلام] و ضرورت اسلام است صحّه بگذارد یا در مقابل آن سکوت کند یا عمل بکند، خب، این یک لقلقهى لسان و یک حرف چرند بىمعنایى است.
در قضیّهى فلسطین آنچه حقیقت قضیّه است، همین مطلبى است که سالهاى متمادى است جمهورى اسلامى علناً و مستدلّاً آن را بیان کرده: یک باندى و گروهى وابسته و مزدور به قدرتهاى جهانى با اتّکاء به همین وابستگىشان آمدند سرزمین فلسطین را غصب کردند؛ آیا کسى میتواند منکر این بشود؟ از این چند میلیون صهیونیستى که امروز در سرزمینهاى اشغالى ما در فلسطین هستند، چند نفرشان فلسطینىاند؟ پدرشان در فلسطین بوده یا خودشان متولّد فلسطینند؟ بیگانههایى هستند که [آنها را] از جاهاى مختلف با اهداف شومى اینجا آوردند براى اینکه اینجا را پایگاهى قرار بدهند و نفوذ قدرتهاى استکبارى را در منطقه راحت گسترش بدهند؛ آیا این غصب نیست؟ آیا این ظلم نیست؟ آیا این محکوم نیست؟ اینکه یک گروهى بروند خانهى دیگرى را، شهر دیگرى را بگیرند، امروز در نظر آزادىخواهان، مردم عادّى، منصف، اهل هر دین و مذهبى مردود نیست؟ اگر ما گفتیم صهیونیستها غاصبند، ظالمند، حرفى برخلاف گفتیم؟ یک عدّه مظلومى که همان ملّت مغصوبٌمنه و مظلوم هستند، یک مبارزاتى در طول سالیان دراز شروع کردهاند؛ آیا آن کسى که براى دفاع از سرزمین خود مبارزه میکند، یک تروریست است یا یک قهرمان؟ از اطراف و اکناف عالم استکبار ــ البتّه دستگاههاى رسمى، آحاد مردم نه، تبلیغات که مال خود صهیونیستها و دست سرمایهدارهاى وابسته به صهیونیسم است ــ سالهاى متمادى دائم تکرار کردند که آقا اینها تروریستند، اینها چه هستند، چرا میجنگید، تا بالاخره این ترتیباتِ یکى دو سال پیش تا حالا را درست کردند،(۷) حالا هم اسمش را گذاشتهاند «صلح»! این صلح است؟ آن بابا(۸) هم آنجا شده است اسلامشناس براى ما؛ میگوید قرآن گفته است که صلح کنید! این صلح است؟ این صلح را اسلام و قرآن گفته انجام بدهید؟ اینکه کسى به دیگرى ظلم کند، بعد مظلوم را وادار کنند که ظلم او را بپذیرد، بدون اینکه از طرف ظالم اندکانعطافى به وجود بیاید و از ظلم خود کم کند، اسم این صلح است، یا ننگ است؟ این تسلیم به ظلم است، این همان انظلامى(۹) است که در شرع مقدّس اسلام حرام است و مذموم است.
امروز اینها جشن گرفتهاند به خیال اینکه قضیّهى فلسطین تمام شد. بنده عرض میکنم قضیّهى فلسطین تمامشده نیست؛ اشتباه نکنند. البتّه دنیاى استکبار بر اثر اینکه «ذَهَبَ اللهُ بِنورِهِم وَ تَرَکَهُم فی ظُلُمٰت»،(۱۰) نمیتوانند این حقایق انسانى را با همهى تحلیلهاى بهاصطلاح علمىاى که انجام میدهند درست پیدا کنند. قضیّه تمامشده نیست؛ قضیّه فرقى نکرده است؛ قضیّهى فلسطین، به حال خود باقى است. طرفِ فلسطین که آن امضاکنندهى حقیرِ بدنامِ روسیاهِ علىالظّاهر فلسطینى(۱۱) ــ علىالباطنش را خدا میداند ــ نبود که برود یک چیزى را بفروشد. مگر ملّت فلسطین، عرفات است؟ عرفات چهکاره است که برود فلسطین را معامله کند با غاصبین فلسطین و صهیونیستهایى که صدها حادثهى فاجعهآمیز از آنها در تواریخ ثبت است، غیر از آنچه ثبت نشده است؟ قضیّهى دِیر یاسین(۱۲) و روستاهاى منهدمشده با دینامیت و منفجرشدهى بر سر مردم فروریخته، مگر فراموش شده است؟ مگر میشود فراموش بشود؟ اینها را چه کسى کرده است؟ حالا همان مردم بیایند امضا بگیرند از یک شخص هیچکارهاى که شما بیا امضا بده که ما که ۴۵ سال است اینجا را غصب کردهایم، اینجا مال خود ما باشد! مگر میتواند؟ مگر کسى قبول میکند؟ سردمداران آمریکایى و صهیونیستى و همچنین آن زبونها و حقیرهایى که بر سر این میز مذاکره و امضا نشستند بدانند: مشتهاى فلسطینى همچنان بر سر غاصبین فرود خواهد آمد.
تبلیغات جهانى را با یک جنجالى به رخ همه میکشند که بله، یک عدّهاى از فلسطینىها خوشحالند؛ خب، همهجا آدمهاى مزدور، آدمهاى ضعیف، آدمهاى ناآگاه که نمیدانند فرداى آنها چه خواهد شد البتّه وجود دارند ــ ممکن هم هست اینجور باشد ــ [امّا] چرا در این قضیّه از دنیاى اسلام نظرخواهى نمیشود؟ این قضیّه یک قضیّهى اسلامى است. در همان دنیاى عرب که متأسّفانه بعضى از سران عرب به طور افتضاحآمیزى تسلیم شدند به این خیانت و به این خیانت به صورت فضاحتآمیز تن دادند، در همان کشورها شما بروید با آحاد مردم مصاحبه کنید؛ اگر راست میگویید و تبلیغات جهانى آزاد است. [امّا] اینجا که میرسد، دیگر آزادى تبلیغات و آزادى بیان معنى ندارد؛ دیگر جزو اصول دموکراسى غرب شمرده نمیشود! بروند با مردم مصاحبه کنند، ببینند مردم چه میگویند. مگر امّت اسلامى حاضر است از اینهمه قربانىاى که در این ۴۵ سال داده است صرف نظر بکند؟ مگر امّت اسلامى همان چهار نفر شاه و رئیسجمهور خائنى هستند که هر چه آمریکاییها اشاره کنند، آنها دودستى تقدیم میکنند؟ امّت اسلامى، امّت اسلامى است؛ امّت عرب هم در محدودهى خودش باشهامتتر و سربلندتر از این حرفها است و این مبارزه به درون ملّتها کشیده خواهد شد، همچنان که کشیده شده است. پس روشن شد که مسئلهى ناسیونالیسم و قومیّت نمیتواند مشکلات بزرگ را حل کند و اسلام باید حل کند و به فضل الهى حل خواهد کرد. ملّت مسلمان در همهجاى کشورهاى اسلامى حضور دارند؛ غیرت اسلامى دارند؛ دلسوزىهاى اسلامى دارند؛ مگر اینها به این آسانى دست برمیدارند که یک نفرى رفته امضا کرده است؟ غلط کرده امضا کرده؛ او چه حقّى داشته است امضا کند؟ و ملّت فلسطین هم دست برنمیدارد. البتّه این مقطع، مقطع مهمّى است. این یک توطئهى بزرگ است. در همهجاى دنیاى اسلام، دلسوزان بایستى بیش از پیش مواظب باشند؛ در اینجا هم همینجور.
دشمن یک سنگر فتح کرده است و جلو آمده است امّا این فتح نهایى نیست، این فتح واقعى نیست، تودهنىاش را خواهد خورد. دنیاى اسلام باید پاتک کند و در همهجاى دنیاى اسلام بایستى جوانها، روشنفکران، علما، بخصوص علماى دین احساس مسئولیّت کنند. و من به رؤساى سیاسى دولتهاى اسلامى هم در همین جا میگویم که خیال نکنند که با کوتاه آمدن در یک چنین قضیّهى بزرگى، اسرائیل غاصب و پشت سر او آمریکا، تجاوزات خودشان و تعدّیات خودشان را متوقّف خواهند کرد؛ [اگر] یک قدم که جلو آمدند تسلیم شدید، یک قدم دیگر جلو مىآیند. تا حالا یک حربهاى داشتند آن کسانى که متمسّک به این شعار بودند، چرا از دست دادند؟ با چه تحلیل درستى؟ و جمهورى اسلامى ایران حرفش را از زبان امام بزرگوارش و از زبان ملّت ایران در این پانزده سال گفته است، باز هم حرف، همان است؛ حق با گذشت زمان کهنه نمیشود و ناحق نمیشود و ظلم با گذشت زمان مشروعیّت پیدا نمیکند.
۴۵ سال پیش یک ظلمى انجام گرفته است و خانهى ملّت فلسطین از آنها غصب شده است؛ این خانهى بتمامه و بى قید و شرط باید به ملّت فلسطین برگردد. و خصوصیّت حکومت اسلامى این است که با جوسازى عقبنشینى نکند؛ دائم بگویند منزوى میشوید؛ منزوى یعنى چه؟ اگر چنانچه قدرتهاى پُرروى دنیا با جنجال و هیاهو و سروصدا آمدند یک ناحقّى را خواستند حق بکنند، ما هم مثل دیگران کنار برویم، بگوییم صحیح میفرمایید؟ پس معناى حکومت اسلامى چیست؟ خب معلوم است؛ در بین افرادى که جز باطل، جز زور نامشروع هیچ چیز برایشان مطرح نیست، انسان منزوى خواهد شد. اِن یَتَّخِذونَکَ اِلّا هُزُوًا؛(۱۳) خب معلوم است. پیغمبر مگر وقتى که دعوت را آورد منزوى نبود؟ مگر امام بزرگوار ما در خانهى خودش غریب و منزوى نبود در دوران سلطهى طاغوت؟ منزوى یعنى چه؟ حکومت اسلامى این جوانمردى را و این رشادت را دارد که آنچه را حق است بگوید و از آمریکا نترسد، از قدرتهاى متّحد در دنیا نترسد؛ فرق ما با آن کشور ضعیف وابسته در همین است. آن دولتهایى میترسند که به ملّتهایشان وصل نیستند. آنها هم اگر به ملّتهایشان متّصل بودند، این جرئت را داشتند که مافىالضّمیر خودشان را بگویند. ما به ملّتمان وصلیم، ما یک دولت بى پشت و پناه نیستیم مثل یک پردهى پوشش که یک نیرویى یک جایى بکشد و پشت سرش هیچ چیز نباشد؛ نه آقا، عقبهى ما خیلى قوى است؛ عقبهى ما یک ملّت باعظمت، یک ملّت پنجاه و چند میلیونى مؤمن است؛ عقبهى ما منطق و استدلالى است که بر روح ما حاکم است. ما تسلیم ظلم نمیشویم، ما تسلیم زورگویىها و گستاخىهاى وقیحانهى آمریکا و قدرتهاى متّحد آمریکا نمیشویم. قرآن به ما یاد داده است که حرف حق را با قدرت بزنیم و بر آن پافشارى و اصرار کنیم و نیرویمان را براى آن بسیج کنیم و خداى متعال هم برکت خواهد داد، کمک خواهد کرد؛ همچنان که سرنوشت ما، این پانزده سال ما، ماجراى حماسى ملّت ایران، این را اثبات میکند.
و خداى متعال با شما است؛ این را بدانید. بنده بالعیان احساس کردهام آن سخنى را که امام بزرگوارمان بارها میفرمودند، هم در مجامع و علىٰ محضر من النّاس، هم به ماها خصوصى، که خداى متعال دارد کمک میکند به این ملّت و دست قدرت الهى پشت سر این ملّت است؛(۱۴) بنده این را بالعیان دارم مشاهده میکنم. به کمک الهى متّکى باشید. شما امروز امید دنیایید، شما نقطهى امیدید. نگاه نکنید به این جنجالهایى که هوچىهاى دنیا میگویند؛ اینها مردم دنیا نیستند، اینها روشنفکرها و متفکّرین دنیا نیستند، اینها دروغ میگویند. پُررویى مىآید مىایستد و بنا میکند هجو کردن و چرند گفتن؛ اینکه [حرف] ملّتها نیست. آن ملّتى که بر روى حرف درست مىایستد، نقطهى امید همهى ملّتهایى است که از حرف درست و حرف حساب خوششان مىآید که امروز شما هستید؛ و برکات و فیوضات الهى بر شما باد. امیدواریم که ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا فداه) همیشه شامل حال شما ملّت عزیز، ملّت شجاع، بخصوص شما جوانهاى مؤمن و صالح و فداکار باشد و انشاءالله پیروزى واقعى و کامل را خداى متعال به همهى شما نشان بدهد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خیلى خوش آمدید برادران عزیز و جوانان زبده و برگزیدهى ملّت بزرگ ایران. این ایّام آخر شهریور و اوّل مهر یادآور یک ماجراى عبرتانگیزى است براى ملّت ما که در خلال آن، اصالتهاى زیادى آشکار میشود و اینها در تاریخ خواهد ماند؛ علاوهى بر اینکه در دفتر کرامالکاتبین و در علم واسع الهى و در دیوان اجر و مزد و پاداش پروردگار هم ثبت و ضبط است. و آن حادثه عبارت است از دفاع هشتسالهى جانانهى ملّت ایران که شما برادران در این دفاع و در این حماسهى بزرگ نقش بسیار برجسته و تعیینکنندهاى را داشتهاید. البتّه همهى نیروهاى مسلّح ــ از ارتش و دیگران ــ هر کدام نقشى داشتند که خداى متعال انشاءالله به آنها اجر و پاداش عنایت خواهد فرمود، ولیکن سپاه با حضور خود و فداکارى صادقانهى خود که مصداق این آیهى شریفه است که «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه»(۲) یک حقیقتى از حقایق اسلام را زنده کرد و آن اینکه بشر ــ همین بشر معمولى و اسیر علل و اسباب عادّى ــ وقتى که با خدا رابطه برقرار میکند، چگونه آن سلطهى عظیم و اقتدار معنوى را پیدا میکند که حتّى بر علل و عوامل تردیدناپذیر عالم مادّه هم غلبه پیدا میکند. خب، این را ما در قرآن دانسته بودیم و در معارف اسلامى در این شکّى نبود امّا دانستن کجا و دیدن و لمس کردن کجا؟ و با آن فداکارىهایى که در این دوران هشتساله شما نشان دادید و دیگر فداکارانى که در این میدان وارد شدند، این را ما احساس کردیم، لمس کردیم و دیدیم.
همهى دنیا با هم متّفق شدند ــ در این که کسى تردید ندارد؛ آن روز هم ماها میگفتیم لکن بعد از پایان جنگ و فروکش کردن قضایا، همه گفتند و اسرار پنهان براى ما هم حتّى برملا شد ــ همه ریختند بر سر ایران اسلامى براى خاموش کردن شعلهى ایمان اسلامى که در اینجا مشتعل شده بود و آنها از آن بیمناک بودند. قصد آنها از این اقامهى جنگ و تهاجم به جمهورى اسلامى چه بود؟ اینکه شما در این هشتساله همیشه مشاهده میکردید که از لحاظ تسلیحاتى، از لحاظ تبلیغاتى، از لحاظ سیاسى همواره آمریکا، شوروى آن روز، قدرتهاى پیمانهاى دفاعى بزرگ دنیا، مرتجعین در سراسر عالم، وابستگان به قدرتهاى دوگانهى آن روز دنیا در همهجاى دنیا، همه علیه ما بودند و این دشمن زبون ظالم ما را تقویت میکردند، براى چه بود؟ براى این بود که هشت سال دو طرف سرگرم بشوند، بعد هم همان مرزهاى بینالمللى باقى بماند و قضیّه تمام بشود و حکومت اسلامى قوىتر و مقتدرتر بشود؟ قصد اینها چه بود از این جنگ؟ غیر از این بود که یا میخواستند نظام اسلامى را سرنگون کنند، یا میخواستند نظام اسلامى را متّهم به ناتوانى کنند و بگویند شما نتوانستید، مرزهاى شما را بردند، به هم زدند، شکستند، کشور شما را تجزیه کردند ــ اینها را میخواستند دیگر ــ یا میخواستند که جمهورى اسلامى چون میبیند که پشت سر عراق، قدرتهاى جهانى هستند، براى نرم کردن دل قدرتها از اصول خود صرف نظر کند، با سلطههاى جهانى بسازد، در مقابل اسرائیل اینقدر سرسختى به خرج ندهد، در دفاع از مسلمین و از مظلومان، آنجور صریح وارد نشود؟ اینها را میخواستند. خب حالا هشت سال جنگ گذشت؛ کدام یک از این اهداف دشمن عملى شد؟ میلیاردها خرج کردند، مگر شوخى بود؟ از همهى زرّادخانههاى بزرگ دنیا، به مرزهایى که با ما میجنگید سلاح حمل کردند. آنهمه متفکّرین و مغزهاى سیاسى و استراتژیستهاى درجهى یک دنیا، از روسى و آمریکایى و انگلیسى و امثال اینها دُور هم نشستند، کدام یک از این اهداف عملى شد؟ همهى دنیا شاهدند و ملّت ایران بهتر از همه که کوچکترین هدفى از هدفهاى دشمن عملى نشد. نه توانستند حکومت اسلامى را ساقط کنند، نه توانستند آن را تضعیف کنند بلکه حکومت اسلامى در سایهى ادارهى الهى و حیرتانگیز دوران جنگ و آن سازماندهى معنوى عظیم و تشکیل این نیروى عظیمِ بىنظیر از لحاظ معنوى در دنیا، قوىتر هم جلوه کرد، در چشمها شیرینتر هم شد؛ نه توانستند مرزهاى ما را یک سر سوزن این ور و آن ور کنند، نه توانستند حاکمیّت ما را تضعیف کنند بلکه ما توانستیم حاکمیّت خودمان را بر مناطقى که میخواستند آنها را متزلزل کنند، بیشتر تثبیت کنیم؛ و نه هم توانستند ما را از اصولمان منصرف کنند.
خب، این سؤال مطرح است که این پیروزىهاى بزرگ براى ما چگونه به وجود آمد؟ پاسخ یک چیز است: در سایهى ایمان و معنویّت؛ آن چیزى که شما آن را مثل یک سرمایهى ارزشمندى همواره در دست داشتهاید و به کمک آن کار کردید. ابزار جنگى در جنگ بلاشک یک عامل فوقالعاده مهم است امّا عامل تعیینکننده نیست؛ زیرا ابزار را انسان به کار میبرد؛ تا انسان چه جور انسانى باشد؛ انسان قوى، انسان متّکى به خود، انسان نترس از مرگ، یا انسان ضعیف، انسانى که میخواهد خود را در سایهى ابزار پنهان کند؟ چه عاملى به انسانها آن قوّت را میبخشد که ابزار در دست او به معناى واقعى کلمه یک ابزارى باشد براى کوبیدن دشمن؟ ایمان و اتکاء به خدا؛ البتّه همراه با کاردانى و بلدى.
اى جوانهاى مؤمن، اى تربیتشدههاى واقعى اسلام! این را چه کسى داشت؟ این از کدام دلها میجوشید؟ نسل ما تربیتشدهى اسلام نبود، شما تربیتشدهى اسلامید؛ شما هستید آن نسلى که یک مرد الهى و معنوى که نظیر او را امّت ما در تاریخ خود کم دیده است، به شما که نگاه میکرد، دل او موج میزد از امید. نسل تربیتشدهى اسلام به برکت ایمان و توکّل و اعتقاد به خدا، اعتقاد واقعى به ارزشهاى الهى و اسلامى توانست یکى از بزرگترین کارهاى دنیا را بکند. مگر شوخى است؟ شما کدام کشور را امروز در دنیا سراغ دارید ــ بروید سراغ قوىترین کشورها ــ که اگر همهى دنیا با [دشمن] او همدست بشوند، بتواند سر پاى خود بِایستد و دچار تزلزل نشود؟ بروید در ذهن خودتان این کشورهاى قوى دنیا را یکى پس از دیگرى ببینید آیا چنین ظرفیّتى در این کشورها هست؟ چه کسى میتوانست آنجور بِایستد جز آن کسى که دل او به خداى بزرگ و وعدهى نصرت الهى به معناى حقیقى کلمه باور داشت که «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»؛(۳) اینکه دیگر قابل تأویل نیست و واقعیّت جامعهى ما و حوادث تاریخ ما هم این را ثابت کرد. شما آن جوانها هستید؛ قدر خودتان را، یعنى قدر آن گوهر گرانقدرى را که در وجودتان هست، بدانید. تمام مشکلات بزرگ دنیاى اسلام میتواند با آن امانت الهى که در دلهاى شما و در وجود شما است، حل بشود.
اینکه مىبینید دنیاى اسلام بعد از ۴۵ سال ضربه خوردن و خسارت کشیدن و قربانى دادن ناگهان به وسیلهى تعدادى عناصر ضعیف، حقیر، نالایق، عناصرى که ایمان خدا در قلب آنها نیست و آن روح اسلامى بکلّى از آنها بیگانه است، این زحمات طولانى چهلوپنجساله و آنهمه تحمّلها به وسیلهى آدمهاى اینجورى با یک خیانت فضیح(۴) از بین میرود و دشمنان توطئهى خودشان را نسبت به قضیّهى فلسطین کامل میکنند،(۵) به خاطر این است که این گوهر گرانبهایى که در اینجا به فضل الهى بوفور وجود دارد، متأسّفانه در آنجاهایى که باید باشد کم است؛ بعضى جاها هم اصلاً نیست. امروز دنیاى اسلام بیش از همه چیز به این احتیاج دارد که جوانهاى مسلمان و آحاد ملّتهاى مسلمان به وعدههاى الهى اطمینان پیدا کنند، قرآن را باور کنند. اینکه ما بگوییم ما ایمان داریم، ما مسلمانیم، ما مسلمان واقعى هستیم که کافى نیست؛ اینکه بیایند جمهورى اسلامى را و امتحاندادههاى ملّت ما را، این ملّتى را که ایمان خودش را در عمل ثابت کرده است تخطئه کنند و بگویند آقا آن چیزى که شما میگویید ایمان واقعى نیست و اسلام واقعى نیست، اسلام واقعى این چیزى است که ما میگوییم، با حرف که کارى درست نمیشود، مطلبى ثابت نمیشود. خب، همه حرف میزنند، [امّا] ملّت ما که حرف میزند، این حرف را در میدان عمل ثابت کرده. ما در این پانزده سال اجازه ندادهایم که قدرتهاى استکبارى در سرنوشت ما و مسائل ما اندک دخالتى بکنند. بسمالله! این ایمان ما؛ وَلَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه؛(۶) مردم ما وقتى دیدند شرق و غرب، همدست و متّحد بر سرشان ریختهاند، گفتند ما انتظار این را داشتیم، و ایستادند و مقاومت کردند و بالاخره آنها را از سر خودشان دفع کردند و آنها را ناکام کردند؛ این تجربهى میدان عمل. آن که بگوید اسلام واقعى این چیزى است که ما میگوییم و بعد در عمل چیزى را که مخالف صریح [اسلام] و ضرورت اسلام است صحّه بگذارد یا در مقابل آن سکوت کند یا عمل بکند، خب، این یک لقلقهى لسان و یک حرف چرند بىمعنایى است.
در قضیّهى فلسطین آنچه حقیقت قضیّه است، همین مطلبى است که سالهاى متمادى است جمهورى اسلامى علناً و مستدلّاً آن را بیان کرده: یک باندى و گروهى وابسته و مزدور به قدرتهاى جهانى با اتّکاء به همین وابستگىشان آمدند سرزمین فلسطین را غصب کردند؛ آیا کسى میتواند منکر این بشود؟ از این چند میلیون صهیونیستى که امروز در سرزمینهاى اشغالى ما در فلسطین هستند، چند نفرشان فلسطینىاند؟ پدرشان در فلسطین بوده یا خودشان متولّد فلسطینند؟ بیگانههایى هستند که [آنها را] از جاهاى مختلف با اهداف شومى اینجا آوردند براى اینکه اینجا را پایگاهى قرار بدهند و نفوذ قدرتهاى استکبارى را در منطقه راحت گسترش بدهند؛ آیا این غصب نیست؟ آیا این ظلم نیست؟ آیا این محکوم نیست؟ اینکه یک گروهى بروند خانهى دیگرى را، شهر دیگرى را بگیرند، امروز در نظر آزادىخواهان، مردم عادّى، منصف، اهل هر دین و مذهبى مردود نیست؟ اگر ما گفتیم صهیونیستها غاصبند، ظالمند، حرفى برخلاف گفتیم؟ یک عدّه مظلومى که همان ملّت مغصوبٌمنه و مظلوم هستند، یک مبارزاتى در طول سالیان دراز شروع کردهاند؛ آیا آن کسى که براى دفاع از سرزمین خود مبارزه میکند، یک تروریست است یا یک قهرمان؟ از اطراف و اکناف عالم استکبار ــ البتّه دستگاههاى رسمى، آحاد مردم نه، تبلیغات که مال خود صهیونیستها و دست سرمایهدارهاى وابسته به صهیونیسم است ــ سالهاى متمادى دائم تکرار کردند که آقا اینها تروریستند، اینها چه هستند، چرا میجنگید، تا بالاخره این ترتیباتِ یکى دو سال پیش تا حالا را درست کردند،(۷) حالا هم اسمش را گذاشتهاند «صلح»! این صلح است؟ آن بابا(۸) هم آنجا شده است اسلامشناس براى ما؛ میگوید قرآن گفته است که صلح کنید! این صلح است؟ این صلح را اسلام و قرآن گفته انجام بدهید؟ اینکه کسى به دیگرى ظلم کند، بعد مظلوم را وادار کنند که ظلم او را بپذیرد، بدون اینکه از طرف ظالم اندکانعطافى به وجود بیاید و از ظلم خود کم کند، اسم این صلح است، یا ننگ است؟ این تسلیم به ظلم است، این همان انظلامى(۹) است که در شرع مقدّس اسلام حرام است و مذموم است.
امروز اینها جشن گرفتهاند به خیال اینکه قضیّهى فلسطین تمام شد. بنده عرض میکنم قضیّهى فلسطین تمامشده نیست؛ اشتباه نکنند. البتّه دنیاى استکبار بر اثر اینکه «ذَهَبَ اللهُ بِنورِهِم وَ تَرَکَهُم فی ظُلُمٰت»،(۱۰) نمیتوانند این حقایق انسانى را با همهى تحلیلهاى بهاصطلاح علمىاى که انجام میدهند درست پیدا کنند. قضیّه تمامشده نیست؛ قضیّه فرقى نکرده است؛ قضیّهى فلسطین، به حال خود باقى است. طرفِ فلسطین که آن امضاکنندهى حقیرِ بدنامِ روسیاهِ علىالظّاهر فلسطینى(۱۱) ــ علىالباطنش را خدا میداند ــ نبود که برود یک چیزى را بفروشد. مگر ملّت فلسطین، عرفات است؟ عرفات چهکاره است که برود فلسطین را معامله کند با غاصبین فلسطین و صهیونیستهایى که صدها حادثهى فاجعهآمیز از آنها در تواریخ ثبت است، غیر از آنچه ثبت نشده است؟ قضیّهى دِیر یاسین(۱۲) و روستاهاى منهدمشده با دینامیت و منفجرشدهى بر سر مردم فروریخته، مگر فراموش شده است؟ مگر میشود فراموش بشود؟ اینها را چه کسى کرده است؟ حالا همان مردم بیایند امضا بگیرند از یک شخص هیچکارهاى که شما بیا امضا بده که ما که ۴۵ سال است اینجا را غصب کردهایم، اینجا مال خود ما باشد! مگر میتواند؟ مگر کسى قبول میکند؟ سردمداران آمریکایى و صهیونیستى و همچنین آن زبونها و حقیرهایى که بر سر این میز مذاکره و امضا نشستند بدانند: مشتهاى فلسطینى همچنان بر سر غاصبین فرود خواهد آمد.
تبلیغات جهانى را با یک جنجالى به رخ همه میکشند که بله، یک عدّهاى از فلسطینىها خوشحالند؛ خب، همهجا آدمهاى مزدور، آدمهاى ضعیف، آدمهاى ناآگاه که نمیدانند فرداى آنها چه خواهد شد البتّه وجود دارند ــ ممکن هم هست اینجور باشد ــ [امّا] چرا در این قضیّه از دنیاى اسلام نظرخواهى نمیشود؟ این قضیّه یک قضیّهى اسلامى است. در همان دنیاى عرب که متأسّفانه بعضى از سران عرب به طور افتضاحآمیزى تسلیم شدند به این خیانت و به این خیانت به صورت فضاحتآمیز تن دادند، در همان کشورها شما بروید با آحاد مردم مصاحبه کنید؛ اگر راست میگویید و تبلیغات جهانى آزاد است. [امّا] اینجا که میرسد، دیگر آزادى تبلیغات و آزادى بیان معنى ندارد؛ دیگر جزو اصول دموکراسى غرب شمرده نمیشود! بروند با مردم مصاحبه کنند، ببینند مردم چه میگویند. مگر امّت اسلامى حاضر است از اینهمه قربانىاى که در این ۴۵ سال داده است صرف نظر بکند؟ مگر امّت اسلامى همان چهار نفر شاه و رئیسجمهور خائنى هستند که هر چه آمریکاییها اشاره کنند، آنها دودستى تقدیم میکنند؟ امّت اسلامى، امّت اسلامى است؛ امّت عرب هم در محدودهى خودش باشهامتتر و سربلندتر از این حرفها است و این مبارزه به درون ملّتها کشیده خواهد شد، همچنان که کشیده شده است. پس روشن شد که مسئلهى ناسیونالیسم و قومیّت نمیتواند مشکلات بزرگ را حل کند و اسلام باید حل کند و به فضل الهى حل خواهد کرد. ملّت مسلمان در همهجاى کشورهاى اسلامى حضور دارند؛ غیرت اسلامى دارند؛ دلسوزىهاى اسلامى دارند؛ مگر اینها به این آسانى دست برمیدارند که یک نفرى رفته امضا کرده است؟ غلط کرده امضا کرده؛ او چه حقّى داشته است امضا کند؟ و ملّت فلسطین هم دست برنمیدارد. البتّه این مقطع، مقطع مهمّى است. این یک توطئهى بزرگ است. در همهجاى دنیاى اسلام، دلسوزان بایستى بیش از پیش مواظب باشند؛ در اینجا هم همینجور.
دشمن یک سنگر فتح کرده است و جلو آمده است امّا این فتح نهایى نیست، این فتح واقعى نیست، تودهنىاش را خواهد خورد. دنیاى اسلام باید پاتک کند و در همهجاى دنیاى اسلام بایستى جوانها، روشنفکران، علما، بخصوص علماى دین احساس مسئولیّت کنند. و من به رؤساى سیاسى دولتهاى اسلامى هم در همین جا میگویم که خیال نکنند که با کوتاه آمدن در یک چنین قضیّهى بزرگى، اسرائیل غاصب و پشت سر او آمریکا، تجاوزات خودشان و تعدّیات خودشان را متوقّف خواهند کرد؛ [اگر] یک قدم که جلو آمدند تسلیم شدید، یک قدم دیگر جلو مىآیند. تا حالا یک حربهاى داشتند آن کسانى که متمسّک به این شعار بودند، چرا از دست دادند؟ با چه تحلیل درستى؟ و جمهورى اسلامى ایران حرفش را از زبان امام بزرگوارش و از زبان ملّت ایران در این پانزده سال گفته است، باز هم حرف، همان است؛ حق با گذشت زمان کهنه نمیشود و ناحق نمیشود و ظلم با گذشت زمان مشروعیّت پیدا نمیکند.
۴۵ سال پیش یک ظلمى انجام گرفته است و خانهى ملّت فلسطین از آنها غصب شده است؛ این خانهى بتمامه و بى قید و شرط باید به ملّت فلسطین برگردد. و خصوصیّت حکومت اسلامى این است که با جوسازى عقبنشینى نکند؛ دائم بگویند منزوى میشوید؛ منزوى یعنى چه؟ اگر چنانچه قدرتهاى پُرروى دنیا با جنجال و هیاهو و سروصدا آمدند یک ناحقّى را خواستند حق بکنند، ما هم مثل دیگران کنار برویم، بگوییم صحیح میفرمایید؟ پس معناى حکومت اسلامى چیست؟ خب معلوم است؛ در بین افرادى که جز باطل، جز زور نامشروع هیچ چیز برایشان مطرح نیست، انسان منزوى خواهد شد. اِن یَتَّخِذونَکَ اِلّا هُزُوًا؛(۱۳) خب معلوم است. پیغمبر مگر وقتى که دعوت را آورد منزوى نبود؟ مگر امام بزرگوار ما در خانهى خودش غریب و منزوى نبود در دوران سلطهى طاغوت؟ منزوى یعنى چه؟ حکومت اسلامى این جوانمردى را و این رشادت را دارد که آنچه را حق است بگوید و از آمریکا نترسد، از قدرتهاى متّحد در دنیا نترسد؛ فرق ما با آن کشور ضعیف وابسته در همین است. آن دولتهایى میترسند که به ملّتهایشان وصل نیستند. آنها هم اگر به ملّتهایشان متّصل بودند، این جرئت را داشتند که مافىالضّمیر خودشان را بگویند. ما به ملّتمان وصلیم، ما یک دولت بى پشت و پناه نیستیم مثل یک پردهى پوشش که یک نیرویى یک جایى بکشد و پشت سرش هیچ چیز نباشد؛ نه آقا، عقبهى ما خیلى قوى است؛ عقبهى ما یک ملّت باعظمت، یک ملّت پنجاه و چند میلیونى مؤمن است؛ عقبهى ما منطق و استدلالى است که بر روح ما حاکم است. ما تسلیم ظلم نمیشویم، ما تسلیم زورگویىها و گستاخىهاى وقیحانهى آمریکا و قدرتهاى متّحد آمریکا نمیشویم. قرآن به ما یاد داده است که حرف حق را با قدرت بزنیم و بر آن پافشارى و اصرار کنیم و نیرویمان را براى آن بسیج کنیم و خداى متعال هم برکت خواهد داد، کمک خواهد کرد؛ همچنان که سرنوشت ما، این پانزده سال ما، ماجراى حماسى ملّت ایران، این را اثبات میکند.
و خداى متعال با شما است؛ این را بدانید. بنده بالعیان احساس کردهام آن سخنى را که امام بزرگوارمان بارها میفرمودند، هم در مجامع و علىٰ محضر من النّاس، هم به ماها خصوصى، که خداى متعال دارد کمک میکند به این ملّت و دست قدرت الهى پشت سر این ملّت است؛(۱۴) بنده این را بالعیان دارم مشاهده میکنم. به کمک الهى متّکى باشید. شما امروز امید دنیایید، شما نقطهى امیدید. نگاه نکنید به این جنجالهایى که هوچىهاى دنیا میگویند؛ اینها مردم دنیا نیستند، اینها روشنفکرها و متفکّرین دنیا نیستند، اینها دروغ میگویند. پُررویى مىآید مىایستد و بنا میکند هجو کردن و چرند گفتن؛ اینکه [حرف] ملّتها نیست. آن ملّتى که بر روى حرف درست مىایستد، نقطهى امید همهى ملّتهایى است که از حرف درست و حرف حساب خوششان مىآید که امروز شما هستید؛ و برکات و فیوضات الهى بر شما باد. امیدواریم که ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا فداه) همیشه شامل حال شما ملّت عزیز، ملّت شجاع، بخصوص شما جوانهاى مؤمن و صالح و فداکار باشد و انشاءالله پیروزى واقعى و کامل را خداى متعال به همهى شما نشان بدهد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلى موحّدىکرمانى (نمایندهى ولىّفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سرلشکر محسن رضائى (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) گزارشهایى ارائه کردند.
(۲ سورهى احزاب، بخشى از آیهى ۲۳؛ «... به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند ...»
(۳ سورهى حج، بخشى از آیهى ۴۰؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد ...»
(۴ بسیار زشت
(۵ اشاره به توافقنامهى تسلیم ذلّتبار یاسر عرفات در برابر اسرائیل که به «کمپدیوید دوّم» معروف شد.
(۶ سورهى احزاب، بخشى از آیهى ۲۲؛ «و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: "این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند"...»
(۷ مقامات آمریکا با میانجیگرى میان برخى کشورهاى عربى و اسرائیل، آنها را براى مذاکره به واشنگتن دعوت کردند. در این چهارچوب، اعطاى خودمختارى محدود به فلسطینىها در غزّه و اریحا مدّ نظر قرار گرفت.
(۸ وارن کریستوفر (وزیر امور خارجهى آمریکا)
(۹ ستمپذیرى
(۱۰ سورهى بقره، بخشى از آیهى ۱۷؛ «... خدا نورشان را برد؛ و در میان تاریکىها، رهایشان کرد ...»
(۱۱ یاسر عرفات (رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین)
(۱۲ دهکدهى دیریاسین در غرب بیتالمقدّس واقع شده است. این دهکده اوّلین منطقهى محلّ سکونت فلسطینىها بود که از سوى شبهنظامیان صهیونیست، بخصوص نیروهاى گروه تروریستى «ایرگون» به رهبرى مناخیم بگین تصرّف شد. در نوزدهم فروردین ۱۳۲۷ صهیونیستها با ارعاب و تهدید اعلام کردند که مردم باید دهکده را تخلیه کنند و از اموال و خانه و کاشانهى خود دست بردارند. فرداى آن روز صهیونیستها به دیریاسین حمله کردند و ۲۵۰ نفر از اهالى آن را به طرز فجیعى به قتل رساندند، جنازهی شهدا را قطعهقطعه کردند و شکم زنان باردار را پاره و منازل افراد را منفجر کردند.
(۱۳ سورهى انبیاء، بخشى از آیهى ۳۶؛ «... فقط به مسخرهات میگیرند ...»
(۱۴ از جمله، صحیفهی امام، ج ۵، ص ۴۱؛ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (۱۳۵۷/۸/۲۸)