بسماللهالرّحمنالرّحیم
اوّلاً به همه برادران وخواهران گرامی خوشامد عرض میکنم؛ خاصّه به برادران و خواهرانی که از شهرهای اصفهان، سمنان، زنجان، کرج و بعضی شهرهای دیگر تشریف آوردهاند و بخصوص به خانوادههای عزیز شهیدان که اینماه، بخصوص، ماهِ شهیدان است. همچنین لازم میدانم به برادران عزیزی که در «جهاد سازندگی» مشغول خدمت هستند و در اینجا حضور دارند، به خاطر خدمتشان در این ارگان و دستگاه انقلابی، تبریک بگویم و عرض کنم که باید قدر این نهاد اصیل و ارزشمند را بدانند.
جهاد سازندگی به حقیقت یکی از زادههای انقلاب است و برکات آن در جنگ و صلح، در دفاع و در سازندگی، برای همه مشهود بود. امیدواریم که روزبهروز این نهاد مقدّس، هم از لحاظ تلاشِ کاری و هم از لحاظ جهتگیرىِ انقلابی و ایمانی، تقویت شود. این نهاد، گُلی است که بر تنه برومند نهال انقلاب روییده است و انشاءالله که این گُل، همیشه با طراوت بماند و به مردم فایده ببخشد. همچنین، لازم میدانم از برادران شاغل در بهزیستی کشور - که آنها هم در این جمع صمیمی و دوستانه شرکت دارند - به خاطر کار دشواری که بر دوش گرفتهاند، تشکّر کنم. نگهداری از معلولین و عقب افتادگان و کودکان و بزرگانی که از سلامت جسمی برخوردار نیستند، یکی از بزرگترین صدقات و حسنات است. البته بهزیستی کشور، میداندارِ این کار مهم است؛ اما من به همه ملت عزیزمان عرض میکنم: برای اینکه این کار سامان بگیرد، همه باید احساس مسئولیت کنند. خودتان را جای آن خانوادهای بگذارید که یک کودک معلول و عقبافتاده ذهنی در میان خود دارند، تا ببینید چه حسنه بزرگی است که انسان بتواند به این سازمان کمک مالی و مادّی و معنوی برساند! امیدواریم که خداوند، هم به آنها کمک کند و خیر دهد، و هم این ملت عزیز را به اهمیت این کار، بیشتر متوجّه سازد.
مطلبی که در نظرم هست عرض کنم، به مناسبت انتساب این ایام به امام چهارم علیهالصّلاةوالسّلام است. چون بیست وپنجم ماه محرّم، بنا به روایتی - که شاید هم روایت و قولِ قویتر باشد - وفات امام چهارم است. آن بزرگوار، تقریباً سیوچهار سال بعد از حادثه کربلا، در محیط اسلامی آن روز زندگی کرد و این زندگی، از همه جهت یکی از زندگیهای پر از درس است که ای کاش کسانیکه از کیفیّات عالی این زندگی آگاهی دارند، آن را برای مردم، برای مسلمین و حتّی برای غیرمسلمانان تشریح میکردند، تا معلوم میشد که چگونه چهارمین امام بزرگوارِ ما، بعد از حادثه عاشورا که ضربه عظیمی بر پیکر اسلام ناب و راستین بود، توانست یک تنه بایستد و مانع از ویران شدن بنای دین شود. اگر تلاشهای امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام نبود، شهادت امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ضایع شده بود و آثار آن نمیماند. سهم امام چهارم، سهم عظیمی است. در زندگی امام چهارم، چند رشته کار وجود دارد که یکی از آنها، همین رشته اخلاق است. یعنی تربیت و تهذیب اخلاق جامعه اسلامی. این نکتهای است که من میخواهم چند دقیقهای دربارهاش، با شما برادران و خواهران عزیز و با همه ملت ایران صحبت کنم.
امام سجاد به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه اسلامی کمر بست. چرا؟ چون طبق تحلیل آن امام بزرگوار، بخش مهمّی از مشکلات اساسی دنیای اسلام که به فاجعه کربلا انجامید، ناشی از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامی برخوردار بودند، یزید و ابنزیاد و عمر سعد و دیگران نمیتوانستند آن فاجعه را بیافرینند. اگر مردم آنطور پست نشده بودند، آنطور به خاک نچسبیده بودند، آنطور از آرمانها دور نشده بودند و رذایل بر آنها حاکم نمیبود، ممکن نبود حکومتها - ولو فاسد باشند؛ ولو بیدین و جائر باشند - بتوانند مردم را به ایجاد چنان فاجعه عظیمی؛ یعنی کشتن پسر پیغمبر و پسر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وادار کنند. مگر این شوخی است!؟ یک ملت، وقتی منشأ همه مفاسد خواهد شد که اخلاق او خراب شود. این را امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام، در چهره جامعه اسلامی تفحّص کرد، و کمر بست به اینکه این چهره را از این زشتی پاک کند و اخلاق را نیکو گرداند. لذا، دعای «مکارمالاخلاق» دعاست؛ اما درس است. «صحیفه سجادیه» دعاست؛ اما درس است.
من به شما جوانان توصیه میکنم که بروید «صحیفه سجادیه» را بخوانید و در آن تدبّر کنید. خواندنِ بیتوجّه و بیتدبّر کافی نیست. با تدبّر خواهید دید که هر یک از دعاهای این «صحیفه سجادیه» و همین دعای «مکارمالاخلاق»، یک کتاب درس زندگی و درس اخلاق است.
من به شما برادران و خواهران عزیز عرض میکنم: وقتی یک انقلاب در یک کشور به وجود میآید، برای این است که اوضاع عمومی و نظام اجتماعی کشور را عوض کند؛ حکومت را دگرگون کند؛ روابط اجتماعی و اقتصادی را دگرگون کند. این، هدفِ یک انقلاب است. اما هدفِ عوض شدن و دگرگون شدن اوضاع اجتماعی چیست؟ چرا میخواهیم اوضاع اجتماعی عوض شود؟ برای اینکه اخلاق مردم عوض شود. برای اینکه در نظام فاسد و جائر و در نظام طاغوتی، انسانها بد تربیت میشوند. انسانها مادّی و بیمعنویّت و بیحقیقت بار میآیند. انسانها بیوفا، بیصفا و بیصداقت بار میآیند. انسانها از رحم و مروت و دوستی و همکاری و همراهی، دور میمانند. اینها آثار یک زندگی اجتماعی فاسد و غلط است. انقلاب برای این است که جامعه را عوض کند و عوض کردن جامعه برای این است که اخلاق انسانها عوض شود. برای این است که انسانها به خوبی تربیت شوند. لذا شما میبینید در دعای روزهای ماه رمضان، یکی از فقرات اصلی دعا این است که: «اللّهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک. (۱)» اینگونه است که عدالت اجتماعی تأمین میشود. عدالت اجتماعی، یک اصل است. یک هدف اصلی و والاست. اما عدالت اجتماعی، در صورتی در جامعه تأمین میشود که افراد، در جامعه، تربیتشده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند.
امروز در جامعه ما، یکی از تلاشهای اساسی، باید تغییر اخلاق باشد. هر کدام از ما - همین من و شما که اینجا روبهروی هم نشستهایم؛ تک تک من و شما - خودمان را موظّف بدانیم که اخلاق یک نفر را عوض کنیم و از بدی به سمت خوبی بکشانیم. آن یک نفر هم، خود ما هستیم. «کلّکم راع و کلّکم مسؤول عن رعیته(۲).» همه شما مسؤول هستید و اوّلین مسؤولیت، نسبت به شخصِ خودِ شماست. بر خودمان نظارت کنیم. خودمان را از فساد اخلاق، از پستی، از دروغگویی، از بدخواهی، از بددلی، از کینهورزی، از بیرحمی، از تعرّض به حقوق دیگران، از جفا در حق دیگران، از بیاعتنایی بهحال مردمِ محتاجِ توجّه و مراقبت، و بقیه اخلاقیّات فاسد، دور نگه داریم. همه انبیا و اولیا آمدند تا اخلاق انسانها را عوض کنند. منتها عوض کردن اخلاق انسانها بهصورت موعظه و نصیحت و در یک نظام غلط طاغوتی، بهکندی صورت میگیرد. امّا در نظامی که براساس ارزشهای الهی به وجود آمده باشد، تغییر اخلاق مردم، به سهولت انجام میگیرد. کما اینکه ما در مقابل خودمان، این را مشاهده میکنیم و مشاهده کردیم.
جامعه ما، به برکت انقلاب، اخلاقش به سمت اخلاق الهی، گردش قابل توجّهی کرد؛ اگرچه این گردش کامل نیست و باید باز هم ادامه پیداکند. این جوانان را دیدید در جنگ چه کردند!؟ این پدران و مادران را دیدید چگونه از عزیزان خود، برای خدا و قرآن و دین گذشتند!؟ این انسانها را دیدید چگونه از ثروت شخصی خودشان - زنان از طلای خودشان، مردان از دسترنج خودشان - برای خاطر مصالح عمومی، برای جنگ، برای حلّ مشکلات کشور، برای سیل و زلزله فلانجا، صرف نظر کردند!؟ اینها گردش به سمت اخلاق اسلامی است. قبل از انقلاب این چیزها بود؛ اما در مقیاسهای بسیار کوتاه و کوچک. عمومی نبود. مواظب باشید که این حرکت به سمت اخلاق اسلامی، ادامه پیدا کند. اگر اینگونه شود، جامعه ما از عدالت اجتماعی برخوردار خواهد شد.
عدالت اجتماعی، به مقدار زیادی وابسته به اخلاق است. البته بخش عمده آن مربوط به مقرّرات و قوانین جامعه است. اما مقرّرات و قوانین، بدون اینکه افراد از اخلاق الهی و اسلامی برخوردار باشند، چندان کارساز نیست. امروز در جامعه ما، هستند کسانی که درآمدهای زیادی دارند. حال یا تخصّص آنها تخصّص مورد نیازی است، یا افراد کمی آن تخصّص را دارند. به هر جهت و به هر دلیل، درآمدهای زیادی دارند. آیا این همه درآمد را باید صرف خودشان کنند؟ این اخلاقِ مادّی است. این اخلاقِ شیطانی است. به تعبیر درستتر، این اخلاقِ حیوانی است. حیوان هرچه دارد، مال شخص خودش است. اخلاق انسانی و بخصوص آن اخلاق والای اسلامی، این طور حکم نمیکند. آنچه شما دارید، باید پس از آنکه نیاز ضروری خودتان را تأمین کردید و خواستههای خودتان را عمل نمودید، برای بقیه انسانهایی که در آن جامعه هستند صرف شود. همسایه شما اگر نیازی دارد، صرف او شود. خویشاوند شما اگر نیازی دارد، صرف او شود. فرض کنید امروز در جامعه ما، مدرسهسازی یک مسأله مهمّ است. ساختن فضاهای آموزشی، یا همین رسیدگی به عقبافتادهها و معلولین جسمی و ذهنی، یک کار مهم است. کسانیکه امکان مالی دارند، بسیار شایسته است و از لحاظ اخلاقی یک فریضه است که بخشی از ثروت خودشان را برای اینها صرف کنند. این، همان دگرگونی اخلاقی است.
اگراخلاق در جامعه تأمین شد، عدالت اجتماعی تأمین میشود؛ جامعه آباد میشود و انسانها در بهشت زندگی میکنند؛ ولو در همین دنیا. در سطح عالم، مشاهده میکنیم عمده فجایعی که بر سر بنیآدم میآید، ناشیاز اخلاق سوء و فسادهایی است که در اخلاق افرادی از نوع بشر هست. شما همین ظلمهایی را که در سطح دنیا میشود نگاه کنید! البته ما از علل سیاسی غافل نیستیم. عوامل اقتصادی و سیاسىِ این تحلیلها روشن است. لکن اگر در ریشه و پایه همه آنها دقّت کنید، یک عنصر سوءاخلاق وجود دارد. اعتقاد بنده این است که تربیتها و اخلاقهای غلط است که امروز ملتهایی را در دنیا دچار مصیبتهای بزرگ کرده است. در همین مسأله بوسنی هرزگوین - موطن مسلمانان مظلومی که در قلب اروپا این گونه قتل عام میشوند و دچار مصائب روزافزونی هستند - اگر دروغگویی بعضی از مسؤولین قدرتهای استکباری دنیا نمیبود، مسلمانان آنجا این وضعیت را نداشتند. یک سال و چند ماه است که این مردم بیچاره و این ملت مظلوم، زیر ضربات یک عدّه وحشىِ نژادپرستِ فاشیست - یعنی صربها - قرار دارند. با کلمات و الفاظ، سرِ مردم را گرم میکنند و همه اینها ریشه در اخلاق فاسد، ریاکاری و دروغگویی دارد. خوی استکباری که امروز رژیم ایالات متحده امریکا دارد، در بُن و بنیاد، یک مسأله اخلاقی است و ریشه اخلاقی دارد. استکبار هم یک امر اخلاقی است؛ یک اخلاق فاسد است. اینها انصاف ندارند. اگر انصاف داشتند؛ اگر مروّت داشتند؛ اگر انسانیت در آنها بود، با ملتهای دنیا اینطور عمل نمیکردند.
شما ببینید امروز در سومالی با مردم چه میکنند! حرفشان هم این است - امریکاییها را عرض میکنم - که میگویند: «آنجا منافع ما ایجاب میکند که وارد شویم!» یک نفر نیست به اینها بگوید: «شما آیا آن قدر انصاف و مروّت دارید که اعتراف کنید منافع ملتها هم برای خودشان محترم است، یا نه؟» شما میگویید: «منافع ما ایجاب میکند که ما آنجا حضور نظامی پیدا کنیم.» پس منافع ملت سومالی چه ایجاب میکند؟ منافع آن ملتی که شما با انواع وسایل سرکوبش میکنید، چه ایجاب میکند؟ منافع شما منافع است، محترم است، معتبر است؛ اما منافع ملتهای دیگر، محترم و معتبر نیست؟
شما در خلیج فارس چه میکنید؟ میگویند: «ما در اینجا منافع داریم.» اگر منافع شما با منافع ملتهای خلیجفارس اصطکاک پیداکند، به چه دلیل منافع شما مقدّم بر منافع ملتهای منطقه خلیج فارس است؟ چرا میگویید منافع شما مطلقاً باید مورد اعتنا قرار گیرد و منافع ملتهای دیگر، اگر پایمال و ضایع شد، شد!؟ چرا!؟
این همان مسأله اخلاقی است. این همان روح استکباری است. همان ریشه اخلاقی فاسد است که یک دولت و یک نظام سیاسی را اینگونه به ظلم و جور و تعرّض و نامردمی و بیانصافی وادار میکند.
امروز نظام امریکا یک نظام ضدّ اخلاقی است. اینها در مورد جمهوری اسلامی ایران، به انواع واقسام روشهای موذیانه و خباثتآمیز متوسّل میشوند. از آنها میپرسند: «شما چرا این کار را میکنید؟» میگویند: «میخواهیم ملت ایران را زیر فشار قرار دهیم!» با صراحت، باطن و مکنونِ فاسدِ قلب خودشان را بر زبان میآورند. در دوران حکومت قبلی امریکا - حکومت «بوش(۳)» - تظاهر میکردند به اینکه «ما ملت ایران را دوست میداریم و میخواهیم با ایران روابط داشته باشیم.» یک عدّه از افرادِ با حسن نیّت در داخل کشور ما هم - نه اینکه سوءنیّتی داشته باشند - باورشان آمده بود! میگفتند: «شاید واقعاً امریکاییها از آن راهِ خلاف و کجِ خودشان منصرف شدهاند. اینهایی که با ملت ایران دشمن بودند و خباثت میکردند، شاید پشیمان شدهاند؛ فهمیدهاند باید با انقلاب ساخت؛ با ملت ایران باید ساخت.» اگرچه افراد هوشمند و دقیق، همان وقت هم میدانستند که آنها دروغ میگویند؛ اما اظهاراتشان طوری بود کهاین باور را در بعضی به وجود آورده بود که گویا امریکاییها از دشمنی و خباثت و از بدجنسی خودشان نسبت به ملت ایران و انقلاب اسلامی منصرف شده و دست شستهاند. ولی اینهایی که اکنون روی کار آمدهاند، باطن خودشان را آشکار میکنند. اینها حقیقت را با سخنان گستاخانه و رذالتآمیز خودشان بیان میکنند. صریحاً علیه جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران موضعگیری میکنند. میگویند «ما میخواهیم علیه ایران کار و تلاش کنیم.» حقیقت روشن شد. معلوم شد کسانی که خلاف این را بر زبان میآوردند، ریاکاری میکردند. واقع همین است که در کلام اینهاست.
بعضی میگویند: «اینها بیتجربهاند، خامند، سادهلوحند که از این حرفها میزنند.» البته که بیتجربهاند، خامند و مردمانی ابتدایی در سیاستند. این از کارهایشان معلوم است. اما همین موجب است که نتوانند ما فیالضمیر خودشان را پنهان و مخفی کنند. رفتار اینها طوری شده است که امروز دیگر شعار «مرگ بر امریکا» متعلّق به همه ملت ایران است. اگر بعضی در دوران دولت قبلی امریکا، ازروی سادهاندیشی دچار تردید شده بودند، امروز دیگر همه حقیقت را فهمیدهاند. ملت ایران این دشمنی را احساس میکند. منتها سادهلوحی و خام بودن مسؤولان امروز امریکا، در این مطلب آشکار میشود که آنها نفهمیدهاند این طور کارهای شیطانی علیه ملت بزرگ ایران، علیه این ملت شجاع و فداکار، علیه این کشور دارای اقتدار معنوی، هیچ اثری جز رسوا کردن خود آنها ندارد. ملت ایران با این چیزها شکست نمیخورد.
روزی بود که دو ابرقدرت در دنیا بودند و تمام دنیا زیر نفود آنها قرار داشت. هر دو ابرقدرت هم علیه جمهوری اسلامی، دستِ همکاری به یکدیگر داده و دولتی مثل رژیم بعثی عراق را وادار کرده بودند که با استفاده از پشتیبانیهای آنها، انواع فشارها را بر این ملت بیاورد. اما شما دیدید که هرچه گذشت، ملت بزرگ ایران قویتر شد، عزیزتر شد، مصمّمتر شد، استقامتش بیشتر شد. مگر میتوانند با ملت بزرگ و مؤمن ما، مقابلهای کنند که به شکست خود آنها منتهی نشود!؟ هر کار بکنند به ضرر خود آنهاست. ما راه اسلام را، آنچنان که انقلاب و امام به ما آموختند، با قوت و قدرت ادامه خواهیم داد.
بحمدالله هر چه زمان گذشته است، عزّت جمهوری اسلامی در دنیا بیشتر شده است. امروز دولت ایران، ملت ایران، رئیس جمهورایران، رزمندگان ایران، جوانان ایران و مرد و زن ایران، در دنیا سربلند و آبرومندند. ارتباطات جمهوری اسلامی با دنیا، بحمدالله مستحکم است. با اروپا، با آسیا، با همه کشورهای دنیا، بحمدالله ارتباطاتْ مستحکم و قوی است و شیطانها نمیتوانند با بددلی و بدخواهیهای خودشان، برای جمهوری اسلامی اشکال به وجود آورند.
اساس قضیه ایناست که ملت بزرگوار ما، این وحدت را، این پیوستگی را و این تمسّک به راه خدا را، با همین قوت و قدرت، حفظ کند. شما خانوادههای عزیز شهدا، شما جانبازان و شما کسانی که برای انقلاب، از جان یا عزیزان خودتان سرمایهگذاری کردید، باید بدانید که بحمدالله این خونهای پاک، اثرخودش را بخشیده است. تلاشهای امام بزرگوار، کار خودش را کرده است. فداکاری و مجاهدت شما ملت، تأثیر خود را بخشیده است و انشاءالله تحت توجّهات ولىّعصر، ارواحنالتراب مقدمهالفداء و عنایات و ادعیه زاکیّه آن بزرگوار، روزبهروز این ملت در راه استقلال و سربلندی و آبادی و بهبود زندگی پیش خواهد رفت و برای ملتهای دیگر الگو خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
۱) مفاتیح الجنان: دعای یومیه ماه رمضان.
۲) صحیح بخاری: ج ۱ ص ۳۰۴ حدیث ۸۵۳ (حدیث نبوی)
۳) جورج بوش» چهل و یکمین رئیس جمهور امریکا (۹۳ - ۱۹۸۹) که در سال ۱۹۸۸ با شکست دادن «مایکل دو کاکیس» در انتخابات، به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید.