بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
به همهى آقایان محترم، علما و فضلا و اساتید محترم حوزه و آقایان ائمّهى محترم جماعات تهران و قم که تشریف دارند و طلّاب عزیز، بخصوص طلّاب عزیز غیر ایرانى که در قم مشغول تحصیل علم و معارف هستند، خوشامد عرض میکنم. در آستانهى سال جدید هجرى قمرى و ورود در عرصهى بىنهایت ماه محرّم و دههى عاشورا و ماه پیروزى خون بر شمشیر، دو سه مطلب را لازم میدانم که عرض کنم؛ بخصوص با توجّه به این جلسه و این جمع محترم، بعضى از آن مسائل، ضرورت و اهمّیّت بیشترى هم پیدا میکند.
اوّلین مطلبى که به عنوان حقشناسىِ از ملّت بزرگ و هوشیارمان لازم است عرض بکنم، تشکّر از شرکت وسیع مردم در انتخابات ریاست جمهورى(۲) است، که حقیقتاً یک نقطهى افتخارآمیزى شد و مایهى سربلندى شد براى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در دنیا و در چشم تحلیلگران عالم؛ و همچنین جاى شکرگزارى از مردم و سپاس از خداوند است که این انتخابات همچنان که شایسته بود منتهى شد به انتخاب یک شخصیّتى و چهرهى محبوبى(۳) که حقیقتاً عنوان ریاست جمهورى براى او، بر او چیزى نمىافزاید. رئیسجمهورى که شما مردم انتخاب کردهاید، یکى از ارکان انقلاب بزرگ ما است، و در این سخن هیچ مبالغهاى نیست؛ یک چهرهاى که در طول بخش عمدهى عمر خود، یکپارچه در خدمت انقلاب، در خدمت اسلام و در خدمت این مبارزهى بزرگ بوده است و جوانى خودش را یکسره در این راه، به پاى اسلام و انقلاب نثار کرده است. این براى یک ملّت افتخار است که با یک انتخابات آزاد و در یک محیط کاملاً روشن و بىغبار و در حالى که مردم میتوانند آزادانه تصمیمگیرى کنند و انتخاب بکنند که دیدیم در این نوبت انتخابات این معنا از همیشه واضحتر هم بود، در یک چنین محیطى، علىرغم تبلیغات دشمن و در زیر این بمباران تبلیغاتى که حالا عرض میکنم دشمن چه میخواست و چه میکرد و به کجا منتهى شد و بعد از این چه میکند این ملّت این رشد را، این درک والا را نشان داد که یک چهرهى بىغبارِ بىخدشهى روشنِ افتخارآمیزى را که سرگذشت او سرگذشت فداکارى است، براى ریاست جمهورى انتخاب کرد.
قبل از این انتخابات، تبلیغات جهانى مثل یک طوفانى مشغول کار بود. البتّه ملّت عزیز ما خوشبختانه بر اثر بىاعتنائى به این رادیوها و بوقهاى بیگانه، خیلى سروکارى با تبلیغات اینجورى دشمن ندارد امّا کسانى که دستاندرکار هستند و ما، به طور روشن میدیدیم که دشمن یقهدرانى میکند براى اینکه شاید بتواند انقلاب اسلامى را از انتخابات عمومى، با شرکت قشر عظیمى از مردم محروم کند، از دو ماه پیش از انتخابات یا شاید هم بیشتر شروع کردند به انواع و اقسام تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم و استفادهى از هر کس و ناکسى، از این فرارىها و تفالههاى رژیم گذشته و ضدّانقلاب بىآبرو و بىحیثیّت در میان ملّت ایران، که شاید بتوانند یک جورى از هر طریقى که بشود، به انتخابات ضربه وارد کنند. اینها در روز انتخابات دیدند که در ایران چه خبر است؛ دیدند که با وجود اینکه فصل امتحانات مدارس و فصل کشاورزى است، در عین حال مردم پاى صندوقهاى رأى جمع شدند و قریب به هفده میلیون [نفر] در انتخابات شرکت کردند که از اوّل انقلاب تا حال آنطور که آمار نشان میدهد در هیچ انتخابات ریاست جمهورى به این تعداد، مردم شرکت نکردهاند. بدیهى است که دشمن از این ضربه بشدّت پریشان شد و آشفته شد.
خب، عمدهى تبلیغات دشمن دست صهیونیستها است؛ اغلب این خبرگزارىهاى معروفى که در دنیا هستند، متعلّقند به صهیونیستها و بعضى از رادیوهاى معروف دنیا هم متعلّق به آنها هستند. صهیونیستها هم در این منطقه مثل سگ زنجیرى استکبار عمل میکنند؛ پارس کردن و پاچه گرفتن و به این و آن پریدن، شأن صهیونیستها است؛ از آنها غیر از این هم انتظارى نیست. البتّه کسى اهمّیّتى هم به آنها نمیدهد امّا کسى که نگاه کند وضع تبلیغات اینها را در بُرهههاى مختلف، چیزهاى شگفتآورى را حس میکند. اگر کسى نگاه میکرد به تبلیغات، میفهمید که چقدر براى آنها انتخابات ایران مهم است؛ بخصوص انتخابات ریاست جمهورى. چقدر براى آنها مهم است کارى کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند؛ این را از تبلیغات آنها میشد فهمید؛ ولى تودهنى خوردند؛ ملّت ایران با حضور خودشان تودهنى زدند.
شما ملاحظه بفرمایید، کشور ما فلان کشور اروپایى نیست که از این سر کشور تا آن سر کشور در ظرف دو ساعت میشود رفت؛ کشورها کوچک است و جادّهها اتوبان است. در کشور ما که بعد از انقلاب اینهمه جادّهکشى شده است، در عین حال هنوز روستاهایى وجود دارد که دسترسى به آنها آسان نیست. شصت هزار روستا گستردهى در نقاط مختلف کشور که تقریباً نیمى از جمعیّت را در خودشان جا دادهاند، [با این وجود] صندوق رأى هم به بسیارى از آنها نمیرسد، به آنهایى هم که میرسد توقّف نمیکند، [تنها] نیم ساعت، یک ساعت در یک دِه [میماند]؛ همهى اینها موجب میشود که آراء کم بشود. در عین حال، از جمعیّتى که شایستگى رأى دارند، هفده میلیون [نفر] که یک درصد بالایى هم هست رأى میدهند؛ این اقبال مردم است، این علاقهى مردم به انقلاب است، این حضور مردم در صحنه است؛ و این است که تودهنى به تبلیغات استکبار به حساب مىآید. و بعد هم انتخاب آنچنان چهرهاى و شخصیّتى.
حالا بعد از انتخابات که توى دهن آنها خورده است، باز تبلیغاتشان به نحو دیگرى شروع شده است. تحلیل کردن و خلاصه نتیجه گرفتن اینکه مردم ایران با انقلاب اسلامى و با جمهورى اسلامى قهرند؛ این، حاصل آن [چیزى] است که آنها میخواهند بِزور ثابت کنند، [در حالى] که معلوم است جز به مغزهاى علیل خودشان و پیروانشان بر کس دیگرى هم چنین حرفى ثابت نمیشود. ملّت ایران باید خدا را شاکر باشد که در این بُرهه توانست دشمن را به خشم بیاورد. حضور شما مردم ایران در صحنهى انتخابات و شرکتتان در این انتخابات عظیم و تعیینکننده و مهم، استکبار جهانى را و عُمّالشان را و بوقهایشان را و تبلیغاتچىهایشان را تا سرحدّ جنون عصبانى کرد. ملّت عزیز! خدا از شما راضى باشد؛ کار بزرگى بود که انجام دادید.
البتّه من میخواهم این نکته را هم عرض بکنم که دولتمردان جمهورى اسلامى باید قدر این فداکارى مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسئولین بخشهاى مختلف کشور در تحلیل اشتباه کنند و خیال کنند که مردم که در انتخابات با این وسعت شرکت کردهاند، معنایش این است که مردم از یکایک کارهاى مسئولین خشنودند؛ اینجور نیست؛ مردم انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهورى اسلامى را دوست دارند، نظام را دوست دارند. معناى [حضور مردم در انتخابات] این نیست که مردم روى یکایک کارهاى مسئولین بخشهاى مختلف صحّه میگذارند. باید مسئولین حواسشان را جمع کنند؛ باید همهى ماها به خودمان برگردیم؛ ببینیم کارهاى ما چقدر براى این مردم فداکار و عزیز و هوشمند و باگذشت شایسته است؛ و اگر دیدیم که بخشى از کارهاى ما شایسته نیست و این را فهمیدیم، مردانه همّت کنیم و کارمان را اصلاح کنیم؛ مردم این را از ما میخواهند؛ مردم از مسئولین این را میخواهند.
دو نکته را مسئولین بایستى در سرلوحهى کارهایشان قرار بدهند: یکى گزینش خوب است. انسانهاى پاک را، امین را، دلسوز را، صمیمى را، مردمدوست را انتخاب بکنند. یار براى این کار بزرگ گرفتن، کار مهمّى است. اینجور نباشد که به هر کس و ناکسى اعتماد بکنیم و مردم را مواجه کنیم با کسى که براى مردم یا براى کار مردم ارزشى قائل نباشد و [فقط] به فکر خودش باشد. این یک نکته است که مسئولین بایستى رعایت کنند. دوّم اینکه [مسئولین] این خدمت را، این مسئولیّت را براى بهرهى دنیایى خودشان نخواهند. دندان لذایذ بىشمارى را مسئول در این نظام بایستى بِکند؛ از خیلى از لذّتها باید بگذرد، کمااینکه مىبینیم هم بحمدالله میگذرند.
من یک وقتى گفتم،(۴) اگر امروز مسئولین جمهورى اسلامى با آنچه در زمان امیرالمؤمنین بود تفاوت زیادى دارند، با آنچه امروز مسئولین در دنیا هستند هم، تفاوتشان بسیار زیاد و فاصلهشان ناپیمودنى است. آن کسانى که در دنیا رئیسجمهور میشوند یا وزیر میشوند، مجموعهاى از لذایذ را و استفادههاى شخصى را در طول مدّت مسئولیّت خودشان براى خودشان ردیف میکنند؛ اصلاً به شوق همانها جلو مىآیند؛ غالباً اینجور است. حالا ممکن است مواردى هم در دنیا استثنا باشد. لذا شما مىبینید، خوشبختترین رئیسجمهورهاى سابق که مال غالب کشورهاى غربى از جمله آمریکا [هستند] آنهایى هستند که توانسته باشند در اواخر دوران ریاست جمهورى با چند شرکتى، کمپانىاى، چیزى مذاکره کنند تا بعد از دوران ریاست جمهورى، بشوند دلّال آن شرکتها، مشاور اقتصادى آن شرکتها؛ کار آنها اینجورى است؛ [البتّه] اگر به خاطر جرایم قبلىشان کارشان به زندان و دادگاه و محاکمه نیفتد که بسیارى هم اینجورى میشود. این کجا، جمهورى اسلامى کجا که مسئولش براى خود حسابى باز نمیکند و نباید بکند؛ یک زندگى معمولى را بگذراند، به قدرى که بتواند براى مردم کار کند، متمتّع بشود و از بسیارى از لذایذ و تمتّعات بایستى چشم بپوشد؟ این، قدردانى از کار مردم است.
و اینجور که باشد، [مردم اعتنائی نمیکنند به] دنیاى استکبار با همهى جنجالهایش و تبلیغاتش و تندخویىهایى که بعضى از این سیاستمداران نپخته و نسنجیدهى دنیا میکنند. مىبینید [دیگر]؛ مىنشینند اینجا، مىنشینند آنجا، علیه ملّتها، علیه کشورها، علیه حقایق عالم بنا میکنند به حرفهاى بىمعنا و اباطیل بر زبان جارى کردن و حرفهاى آنچنانى گفتن که یک نمونهاش همین حضرات مسئولین کنونى آمریکا هستند که در گیرودار فشارهاى مشکلات فراوان داخلى که کمر این تشکیلاتِ چندماهه روکارآمدهى جدید را دارد میشکند، براى اینکه خودشان را از زیر بار آنها خلاص کنند، آن سیاستمدار ضدّایرانى، آن وزیر خارجهى(۵) ضدّایرانىِ بدخُلقِ تندخوىشان را میفرستند اینجا و آنجاى دنیا که مدام علیه این کشور، علیه آن کشور حرف بزند. حالا مردم عزیز ما که به حرفهاى او و بالاتر از او و اربابهاى آنها هم اعتنائى نکردهاند و هرگز جز لبخند مسخرهآمیز به آنها چیزى تحویل ندادهاند.
و امّا مسئلهى دوّم، مسئلهى محرّم و تبلیغات است. آقایان! اساس دین با عاشورا پیوند خورد و به برکت عاشورا باقى ماند. اگر فداکارى بزرگ حسینبنعلى (علیه السّلام) نمیبود که این فداکارى، وجدان تاریخ را بکلّى متوجّه و بیدار کرد در همان قرن اوّل یا نیمهى قرن دوّم هجرى، بساط اسلام بکل برچیده میشد؛ قطعاً اینجور است؛ اگر کسى اهل مراجعهى به تاریخ باشد و حقایق تاریخى را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. آن چیزى که وجدان جامعهى اسلامى را در آن زمان برآشفت و اسوهاى و الگویى شد براى بعدىها، همین حادثهى عجیبى بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. بعد از آن هم نظایر بسیارى پیدا کرد امّا هیچ کدام از آن نسخهها مطابق اصل نبود؛ امّت اسلام شهیدهاى زیادى داد، شهداى دستهجمعى داد امّا هیچ کدام به پاى حادثهى عاشورا نرسید؛ یعنى حادثهى عاشورا در آن اوج قلّهى فداکارى و شهادت باقى ماند و همچنان تا قیامت باقى خواهد ماند که «لا یَومَ کَیَومِکَ یا اَباعَبدِالله».(۶) این حادثه، این[جورى] است.
ما شیعیان از این حادثه خیلى بهره بردهایم؛ البتّه غیر شیعه هم استفاده کردهاند. همین الان در کشور مصر، مسجد «رأسالحسین» آنجایى که خیال میکنند سر مقدّس آن بزرگوار مدفون است محلّ تجمّع عواطف مردمِ محبّ اهلبیت مصر است. ملّت مصر ملّت خوبى هستند، کار به رژیمشان و دولتشان نداریم؛ ملّتِ محبّ اهلبیت هستند. و همهجاى دنیا متأثّر از این [حادثه است]؛ امّا شیعه یک استفادهى فوقالعادهاى کرد؛ ما ما یعنى آن طایفهى روحانیّون و مبلّغین، در طول چند قرن گذشته دین را به وسیلهى این حادثه حفظ کردیم، احکام را به مردم بیان کردیم، عواطف مردم را در خدمت دین و ایمان قرار دادیم. و آخرین برکت عظیم این حادثه، همین انقلاب شکوهمند ما است که اگر حادثهى کربلا نبود و اسوهگیرى از آن نبود، این انقلاب پیروز نمیشد. و امام بزرگوارمان در محرّم سال ۵۷ که فرمودند ماهى که خون بر شمشیر پیروز است،(۷) این خط را دادند و این درس را از محرّم دادند. بعد هم بروید سراغ جنگ.
و من اینجا فراموش نکنم عرض کنم، آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبى، خوانندگان و مدّاحهاى مذهبى، فراموش نکنند که در زمان ما نمونهى کاملى از آن حوادث عاشورا، همین بسیجىهایند؛ همین بچّههاى بسیجى و جوانهاى بسیجىاند؛ این یادتان نرود! عدّهاى از آنها شهید شدند، عدّهاى هم هستند. اینهایى که هستند، اگر شهید نشدند به خاطر این نبود که از شهادت گریختند؛ رفتند به سراغ شهادت [امّا] شهادت به سراغ آنها نیامد. فراموش نشود که ماجراى عاشورا و محرّم پیوند دارد با شهداى ما و با بقایاى آن بسیجىها که امروز بحمدالله در جامعهی ما زیادند از پیر و جوان؛ بخصوص جوانها
خب، این ماه تبلیغ، مقابل ما و شما است. مواظب باشید از این حدّاکثر بهره را ببرید در راه دین و براى خدا. در ماه محرّم معارف حسینى را، معارف علوى را که همان معارف قرآنى و اسلامى اصیل و صحیح است، خوبش را، منطقىاش را، زبدهاش را براى مردم بیان کنید. بنده مکرّر عرض کردهام که بىمطالعه منبر رفتن، منبرى که انسان برود و بگوید حالا ببینیم چه خواهیم گفت، هر چه به دهان انسان بیاید در منبر، آن را بگوید، گاهى حرف سست، خداى نکرده نقل نادرست، خداى نخواسته حرفى که موهِن مذهب باشد، ناسپاسى حقّ عاشورا است.
آقایان محترم، روحانیّون، علما و خطباى گرامى و زحمتکش و ارزشمند! امروز جوانان ما با ذهن سیّال خودشان سؤالهایى دارند، این سؤالها را حملِ بر ایرادگیرى نباید بکنید؛ تا یک جوانى یک سؤالى کرد، بگوییم آقا ساکت، ساکت! گویا دارد کفر میگوید. خب جوان است؛ ذهن جوان، ذهن سیّال است. افکار غلط و استدلالهاى نادرست، در همهجاى دنیا امروز با این روابط صوتى و بصرىاى که وجود دارد گسترده است؛ خب برای این جوان ما سؤال به وجود مىآید؛ چه کسى باید این را برطرف کند؟ من و شما باید برطرف کنیم. اگر شما نروید آن خلأ فکرى را، آن سؤال را، به شکل درست پُر نکنید و اشکال را برطرف نکنید، یک کس دیگرى میرود به شکل غلط، آن را جواب میگوید؛ نمیگوییم هم حالا حتماً عمداً غلط [میگوید]؛ نه، نمیخواهد حرف غلط بزند امّا بیش از این درک و سواد و فهم ندارد؛ اطّلاع ندارد.
روحانى باید مجهّز به اندیشهى ناب اسلامى باشد، [آن هم] از بهترینش، مستدلترینش و قوىترینش؛ و ما داریم اینجور حرفهایى. یک نفر مثل شهید مطهّرى (رضوان الله تعالى علیه) یک جامعهى دانشگاهى را در مقابل خود به قبول و اذعان و تسلیم وامیداشت. در همان دانشکدهاى که آن بزرگوار تدریس میکرد، کسانى بودند که درست ضدّ دین به طور صریح تبلیغات میکردند و درس میگفتند. آن بزرگوار نرفت با آنها دعوا کند و دستبهیقه بشود؛ حرف زد، فکر داد، حقایق را گفت، از ذهنیّت صحیح استفاده کرد و فضا را قبضه کرد. پیش از انقلاب اینجورى بود؛ پیش از انقلاب، روحانیّونى که با این دانشگاهها و محیطهاى فکرى و جوان و احیاناً مرتبط با افکار بیگانه اتّصال داشتند، ابزارى که قدرت و زورى به آنها بدهد نداشتند امّا فضا در قبضهى آنها بود، دست آنها بود. در یک مسجدى میدیدید یک روحانىاى مىایستد براى مردم حرف میزند، کلاسهاى درس در دانشگاه تعطیل میشود، خلوت میشود، مىآیند پاى صحبت این آقا که چهار کلمه مثلاً تفسیر از او بشنوند یا نهجالبلاغه از او یاد بگیرند؛ قبل از انقلاب اینجورى بود. ما باید اینجورى خودمان را مجهّز کنیم؛ منبرها اینجور باید باشد.
البتّه این مخصوص منبرها هم نیست؛ من نسبت به همهى مراسم عزادارى عرض میکنم؛ نوحهخوانى هم همینجور است، روضهخوانى هم همینجور است. مرحوم حاجى نورى(۸) (رضوان الله علیه) کتاب نوشت دربارهى شرایط روضهخوان؛ «لؤلؤ و مرجان در شرایط پلّهى اوّل و دوّم منبر روضهخوانان»، اسم کتاب ایشان بود. روضهخوانى هم شرایط دارد؛ مدّاحى هم شرایط دارد؛ نوحهى سینهزنى خواندن هم شرایط دارد؛ باید آن کسانى که اینها را تهیّه میکنند، میسرایند، میخوانند، مواظب باشند که درست بر طبق معارف اسلامى حرف بزنند تا این سینهزنى، تا این روضهخوانى، تا این نوحهخوانى قدمى باشد در راه عروج مردم به اوج قلّهى افکار اسلامى؛ این امروز لازم است براى ما. و باید سعى کنند که از اباطیل و مطالب خلاف و کارهاى ناشایسته که وَهن مذهب است که بعضىها باز رومىآورند به بعضى از کارهایى که حقیقتاً شایستهى دستگاه حسینبنعلى (علیه السّلام) نیست؛ از اینها بایستى اجتناب بشود.
امیدواریم که خداوند متعال برکات و فضل خودش را نازل کند و مشمول ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا فداه) باشید و انشاءالله خداوند این ماه محرّم را، ماه رشد و اعتلای جامعهى اسلامى قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
به همهى آقایان محترم، علما و فضلا و اساتید محترم حوزه و آقایان ائمّهى محترم جماعات تهران و قم که تشریف دارند و طلّاب عزیز، بخصوص طلّاب عزیز غیر ایرانى که در قم مشغول تحصیل علم و معارف هستند، خوشامد عرض میکنم. در آستانهى سال جدید هجرى قمرى و ورود در عرصهى بىنهایت ماه محرّم و دههى عاشورا و ماه پیروزى خون بر شمشیر، دو سه مطلب را لازم میدانم که عرض کنم؛ بخصوص با توجّه به این جلسه و این جمع محترم، بعضى از آن مسائل، ضرورت و اهمّیّت بیشترى هم پیدا میکند.
اوّلین مطلبى که به عنوان حقشناسىِ از ملّت بزرگ و هوشیارمان لازم است عرض بکنم، تشکّر از شرکت وسیع مردم در انتخابات ریاست جمهورى(۲) است، که حقیقتاً یک نقطهى افتخارآمیزى شد و مایهى سربلندى شد براى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در دنیا و در چشم تحلیلگران عالم؛ و همچنین جاى شکرگزارى از مردم و سپاس از خداوند است که این انتخابات همچنان که شایسته بود منتهى شد به انتخاب یک شخصیّتى و چهرهى محبوبى(۳) که حقیقتاً عنوان ریاست جمهورى براى او، بر او چیزى نمىافزاید. رئیسجمهورى که شما مردم انتخاب کردهاید، یکى از ارکان انقلاب بزرگ ما است، و در این سخن هیچ مبالغهاى نیست؛ یک چهرهاى که در طول بخش عمدهى عمر خود، یکپارچه در خدمت انقلاب، در خدمت اسلام و در خدمت این مبارزهى بزرگ بوده است و جوانى خودش را یکسره در این راه، به پاى اسلام و انقلاب نثار کرده است. این براى یک ملّت افتخار است که با یک انتخابات آزاد و در یک محیط کاملاً روشن و بىغبار و در حالى که مردم میتوانند آزادانه تصمیمگیرى کنند و انتخاب بکنند که دیدیم در این نوبت انتخابات این معنا از همیشه واضحتر هم بود، در یک چنین محیطى، علىرغم تبلیغات دشمن و در زیر این بمباران تبلیغاتى که حالا عرض میکنم دشمن چه میخواست و چه میکرد و به کجا منتهى شد و بعد از این چه میکند این ملّت این رشد را، این درک والا را نشان داد که یک چهرهى بىغبارِ بىخدشهى روشنِ افتخارآمیزى را که سرگذشت او سرگذشت فداکارى است، براى ریاست جمهورى انتخاب کرد.
قبل از این انتخابات، تبلیغات جهانى مثل یک طوفانى مشغول کار بود. البتّه ملّت عزیز ما خوشبختانه بر اثر بىاعتنائى به این رادیوها و بوقهاى بیگانه، خیلى سروکارى با تبلیغات اینجورى دشمن ندارد امّا کسانى که دستاندرکار هستند و ما، به طور روشن میدیدیم که دشمن یقهدرانى میکند براى اینکه شاید بتواند انقلاب اسلامى را از انتخابات عمومى، با شرکت قشر عظیمى از مردم محروم کند، از دو ماه پیش از انتخابات یا شاید هم بیشتر شروع کردند به انواع و اقسام تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم و استفادهى از هر کس و ناکسى، از این فرارىها و تفالههاى رژیم گذشته و ضدّانقلاب بىآبرو و بىحیثیّت در میان ملّت ایران، که شاید بتوانند یک جورى از هر طریقى که بشود، به انتخابات ضربه وارد کنند. اینها در روز انتخابات دیدند که در ایران چه خبر است؛ دیدند که با وجود اینکه فصل امتحانات مدارس و فصل کشاورزى است، در عین حال مردم پاى صندوقهاى رأى جمع شدند و قریب به هفده میلیون [نفر] در انتخابات شرکت کردند که از اوّل انقلاب تا حال آنطور که آمار نشان میدهد در هیچ انتخابات ریاست جمهورى به این تعداد، مردم شرکت نکردهاند. بدیهى است که دشمن از این ضربه بشدّت پریشان شد و آشفته شد.
خب، عمدهى تبلیغات دشمن دست صهیونیستها است؛ اغلب این خبرگزارىهاى معروفى که در دنیا هستند، متعلّقند به صهیونیستها و بعضى از رادیوهاى معروف دنیا هم متعلّق به آنها هستند. صهیونیستها هم در این منطقه مثل سگ زنجیرى استکبار عمل میکنند؛ پارس کردن و پاچه گرفتن و به این و آن پریدن، شأن صهیونیستها است؛ از آنها غیر از این هم انتظارى نیست. البتّه کسى اهمّیّتى هم به آنها نمیدهد امّا کسى که نگاه کند وضع تبلیغات اینها را در بُرهههاى مختلف، چیزهاى شگفتآورى را حس میکند. اگر کسى نگاه میکرد به تبلیغات، میفهمید که چقدر براى آنها انتخابات ایران مهم است؛ بخصوص انتخابات ریاست جمهورى. چقدر براى آنها مهم است کارى کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند؛ این را از تبلیغات آنها میشد فهمید؛ ولى تودهنى خوردند؛ ملّت ایران با حضور خودشان تودهنى زدند.
شما ملاحظه بفرمایید، کشور ما فلان کشور اروپایى نیست که از این سر کشور تا آن سر کشور در ظرف دو ساعت میشود رفت؛ کشورها کوچک است و جادّهها اتوبان است. در کشور ما که بعد از انقلاب اینهمه جادّهکشى شده است، در عین حال هنوز روستاهایى وجود دارد که دسترسى به آنها آسان نیست. شصت هزار روستا گستردهى در نقاط مختلف کشور که تقریباً نیمى از جمعیّت را در خودشان جا دادهاند، [با این وجود] صندوق رأى هم به بسیارى از آنها نمیرسد، به آنهایى هم که میرسد توقّف نمیکند، [تنها] نیم ساعت، یک ساعت در یک دِه [میماند]؛ همهى اینها موجب میشود که آراء کم بشود. در عین حال، از جمعیّتى که شایستگى رأى دارند، هفده میلیون [نفر] که یک درصد بالایى هم هست رأى میدهند؛ این اقبال مردم است، این علاقهى مردم به انقلاب است، این حضور مردم در صحنه است؛ و این است که تودهنى به تبلیغات استکبار به حساب مىآید. و بعد هم انتخاب آنچنان چهرهاى و شخصیّتى.
حالا بعد از انتخابات که توى دهن آنها خورده است، باز تبلیغاتشان به نحو دیگرى شروع شده است. تحلیل کردن و خلاصه نتیجه گرفتن اینکه مردم ایران با انقلاب اسلامى و با جمهورى اسلامى قهرند؛ این، حاصل آن [چیزى] است که آنها میخواهند بِزور ثابت کنند، [در حالى] که معلوم است جز به مغزهاى علیل خودشان و پیروانشان بر کس دیگرى هم چنین حرفى ثابت نمیشود. ملّت ایران باید خدا را شاکر باشد که در این بُرهه توانست دشمن را به خشم بیاورد. حضور شما مردم ایران در صحنهى انتخابات و شرکتتان در این انتخابات عظیم و تعیینکننده و مهم، استکبار جهانى را و عُمّالشان را و بوقهایشان را و تبلیغاتچىهایشان را تا سرحدّ جنون عصبانى کرد. ملّت عزیز! خدا از شما راضى باشد؛ کار بزرگى بود که انجام دادید.
البتّه من میخواهم این نکته را هم عرض بکنم که دولتمردان جمهورى اسلامى باید قدر این فداکارى مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسئولین بخشهاى مختلف کشور در تحلیل اشتباه کنند و خیال کنند که مردم که در انتخابات با این وسعت شرکت کردهاند، معنایش این است که مردم از یکایک کارهاى مسئولین خشنودند؛ اینجور نیست؛ مردم انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهورى اسلامى را دوست دارند، نظام را دوست دارند. معناى [حضور مردم در انتخابات] این نیست که مردم روى یکایک کارهاى مسئولین بخشهاى مختلف صحّه میگذارند. باید مسئولین حواسشان را جمع کنند؛ باید همهى ماها به خودمان برگردیم؛ ببینیم کارهاى ما چقدر براى این مردم فداکار و عزیز و هوشمند و باگذشت شایسته است؛ و اگر دیدیم که بخشى از کارهاى ما شایسته نیست و این را فهمیدیم، مردانه همّت کنیم و کارمان را اصلاح کنیم؛ مردم این را از ما میخواهند؛ مردم از مسئولین این را میخواهند.
دو نکته را مسئولین بایستى در سرلوحهى کارهایشان قرار بدهند: یکى گزینش خوب است. انسانهاى پاک را، امین را، دلسوز را، صمیمى را، مردمدوست را انتخاب بکنند. یار براى این کار بزرگ گرفتن، کار مهمّى است. اینجور نباشد که به هر کس و ناکسى اعتماد بکنیم و مردم را مواجه کنیم با کسى که براى مردم یا براى کار مردم ارزشى قائل نباشد و [فقط] به فکر خودش باشد. این یک نکته است که مسئولین بایستى رعایت کنند. دوّم اینکه [مسئولین] این خدمت را، این مسئولیّت را براى بهرهى دنیایى خودشان نخواهند. دندان لذایذ بىشمارى را مسئول در این نظام بایستى بِکند؛ از خیلى از لذّتها باید بگذرد، کمااینکه مىبینیم هم بحمدالله میگذرند.
من یک وقتى گفتم،(۴) اگر امروز مسئولین جمهورى اسلامى با آنچه در زمان امیرالمؤمنین بود تفاوت زیادى دارند، با آنچه امروز مسئولین در دنیا هستند هم، تفاوتشان بسیار زیاد و فاصلهشان ناپیمودنى است. آن کسانى که در دنیا رئیسجمهور میشوند یا وزیر میشوند، مجموعهاى از لذایذ را و استفادههاى شخصى را در طول مدّت مسئولیّت خودشان براى خودشان ردیف میکنند؛ اصلاً به شوق همانها جلو مىآیند؛ غالباً اینجور است. حالا ممکن است مواردى هم در دنیا استثنا باشد. لذا شما مىبینید، خوشبختترین رئیسجمهورهاى سابق که مال غالب کشورهاى غربى از جمله آمریکا [هستند] آنهایى هستند که توانسته باشند در اواخر دوران ریاست جمهورى با چند شرکتى، کمپانىاى، چیزى مذاکره کنند تا بعد از دوران ریاست جمهورى، بشوند دلّال آن شرکتها، مشاور اقتصادى آن شرکتها؛ کار آنها اینجورى است؛ [البتّه] اگر به خاطر جرایم قبلىشان کارشان به زندان و دادگاه و محاکمه نیفتد که بسیارى هم اینجورى میشود. این کجا، جمهورى اسلامى کجا که مسئولش براى خود حسابى باز نمیکند و نباید بکند؛ یک زندگى معمولى را بگذراند، به قدرى که بتواند براى مردم کار کند، متمتّع بشود و از بسیارى از لذایذ و تمتّعات بایستى چشم بپوشد؟ این، قدردانى از کار مردم است.
و اینجور که باشد، [مردم اعتنائی نمیکنند به] دنیاى استکبار با همهى جنجالهایش و تبلیغاتش و تندخویىهایى که بعضى از این سیاستمداران نپخته و نسنجیدهى دنیا میکنند. مىبینید [دیگر]؛ مىنشینند اینجا، مىنشینند آنجا، علیه ملّتها، علیه کشورها، علیه حقایق عالم بنا میکنند به حرفهاى بىمعنا و اباطیل بر زبان جارى کردن و حرفهاى آنچنانى گفتن که یک نمونهاش همین حضرات مسئولین کنونى آمریکا هستند که در گیرودار فشارهاى مشکلات فراوان داخلى که کمر این تشکیلاتِ چندماهه روکارآمدهى جدید را دارد میشکند، براى اینکه خودشان را از زیر بار آنها خلاص کنند، آن سیاستمدار ضدّایرانى، آن وزیر خارجهى(۵) ضدّایرانىِ بدخُلقِ تندخوىشان را میفرستند اینجا و آنجاى دنیا که مدام علیه این کشور، علیه آن کشور حرف بزند. حالا مردم عزیز ما که به حرفهاى او و بالاتر از او و اربابهاى آنها هم اعتنائى نکردهاند و هرگز جز لبخند مسخرهآمیز به آنها چیزى تحویل ندادهاند.
و امّا مسئلهى دوّم، مسئلهى محرّم و تبلیغات است. آقایان! اساس دین با عاشورا پیوند خورد و به برکت عاشورا باقى ماند. اگر فداکارى بزرگ حسینبنعلى (علیه السّلام) نمیبود که این فداکارى، وجدان تاریخ را بکلّى متوجّه و بیدار کرد در همان قرن اوّل یا نیمهى قرن دوّم هجرى، بساط اسلام بکل برچیده میشد؛ قطعاً اینجور است؛ اگر کسى اهل مراجعهى به تاریخ باشد و حقایق تاریخى را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. آن چیزى که وجدان جامعهى اسلامى را در آن زمان برآشفت و اسوهاى و الگویى شد براى بعدىها، همین حادثهى عجیبى بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. بعد از آن هم نظایر بسیارى پیدا کرد امّا هیچ کدام از آن نسخهها مطابق اصل نبود؛ امّت اسلام شهیدهاى زیادى داد، شهداى دستهجمعى داد امّا هیچ کدام به پاى حادثهى عاشورا نرسید؛ یعنى حادثهى عاشورا در آن اوج قلّهى فداکارى و شهادت باقى ماند و همچنان تا قیامت باقى خواهد ماند که «لا یَومَ کَیَومِکَ یا اَباعَبدِالله».(۶) این حادثه، این[جورى] است.
ما شیعیان از این حادثه خیلى بهره بردهایم؛ البتّه غیر شیعه هم استفاده کردهاند. همین الان در کشور مصر، مسجد «رأسالحسین» آنجایى که خیال میکنند سر مقدّس آن بزرگوار مدفون است محلّ تجمّع عواطف مردمِ محبّ اهلبیت مصر است. ملّت مصر ملّت خوبى هستند، کار به رژیمشان و دولتشان نداریم؛ ملّتِ محبّ اهلبیت هستند. و همهجاى دنیا متأثّر از این [حادثه است]؛ امّا شیعه یک استفادهى فوقالعادهاى کرد؛ ما ما یعنى آن طایفهى روحانیّون و مبلّغین، در طول چند قرن گذشته دین را به وسیلهى این حادثه حفظ کردیم، احکام را به مردم بیان کردیم، عواطف مردم را در خدمت دین و ایمان قرار دادیم. و آخرین برکت عظیم این حادثه، همین انقلاب شکوهمند ما است که اگر حادثهى کربلا نبود و اسوهگیرى از آن نبود، این انقلاب پیروز نمیشد. و امام بزرگوارمان در محرّم سال ۵۷ که فرمودند ماهى که خون بر شمشیر پیروز است،(۷) این خط را دادند و این درس را از محرّم دادند. بعد هم بروید سراغ جنگ.
و من اینجا فراموش نکنم عرض کنم، آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبى، خوانندگان و مدّاحهاى مذهبى، فراموش نکنند که در زمان ما نمونهى کاملى از آن حوادث عاشورا، همین بسیجىهایند؛ همین بچّههاى بسیجى و جوانهاى بسیجىاند؛ این یادتان نرود! عدّهاى از آنها شهید شدند، عدّهاى هم هستند. اینهایى که هستند، اگر شهید نشدند به خاطر این نبود که از شهادت گریختند؛ رفتند به سراغ شهادت [امّا] شهادت به سراغ آنها نیامد. فراموش نشود که ماجراى عاشورا و محرّم پیوند دارد با شهداى ما و با بقایاى آن بسیجىها که امروز بحمدالله در جامعهی ما زیادند از پیر و جوان؛ بخصوص جوانها
خب، این ماه تبلیغ، مقابل ما و شما است. مواظب باشید از این حدّاکثر بهره را ببرید در راه دین و براى خدا. در ماه محرّم معارف حسینى را، معارف علوى را که همان معارف قرآنى و اسلامى اصیل و صحیح است، خوبش را، منطقىاش را، زبدهاش را براى مردم بیان کنید. بنده مکرّر عرض کردهام که بىمطالعه منبر رفتن، منبرى که انسان برود و بگوید حالا ببینیم چه خواهیم گفت، هر چه به دهان انسان بیاید در منبر، آن را بگوید، گاهى حرف سست، خداى نکرده نقل نادرست، خداى نخواسته حرفى که موهِن مذهب باشد، ناسپاسى حقّ عاشورا است.
آقایان محترم، روحانیّون، علما و خطباى گرامى و زحمتکش و ارزشمند! امروز جوانان ما با ذهن سیّال خودشان سؤالهایى دارند، این سؤالها را حملِ بر ایرادگیرى نباید بکنید؛ تا یک جوانى یک سؤالى کرد، بگوییم آقا ساکت، ساکت! گویا دارد کفر میگوید. خب جوان است؛ ذهن جوان، ذهن سیّال است. افکار غلط و استدلالهاى نادرست، در همهجاى دنیا امروز با این روابط صوتى و بصرىاى که وجود دارد گسترده است؛ خب برای این جوان ما سؤال به وجود مىآید؛ چه کسى باید این را برطرف کند؟ من و شما باید برطرف کنیم. اگر شما نروید آن خلأ فکرى را، آن سؤال را، به شکل درست پُر نکنید و اشکال را برطرف نکنید، یک کس دیگرى میرود به شکل غلط، آن را جواب میگوید؛ نمیگوییم هم حالا حتماً عمداً غلط [میگوید]؛ نه، نمیخواهد حرف غلط بزند امّا بیش از این درک و سواد و فهم ندارد؛ اطّلاع ندارد.
روحانى باید مجهّز به اندیشهى ناب اسلامى باشد، [آن هم] از بهترینش، مستدلترینش و قوىترینش؛ و ما داریم اینجور حرفهایى. یک نفر مثل شهید مطهّرى (رضوان الله تعالى علیه) یک جامعهى دانشگاهى را در مقابل خود به قبول و اذعان و تسلیم وامیداشت. در همان دانشکدهاى که آن بزرگوار تدریس میکرد، کسانى بودند که درست ضدّ دین به طور صریح تبلیغات میکردند و درس میگفتند. آن بزرگوار نرفت با آنها دعوا کند و دستبهیقه بشود؛ حرف زد، فکر داد، حقایق را گفت، از ذهنیّت صحیح استفاده کرد و فضا را قبضه کرد. پیش از انقلاب اینجورى بود؛ پیش از انقلاب، روحانیّونى که با این دانشگاهها و محیطهاى فکرى و جوان و احیاناً مرتبط با افکار بیگانه اتّصال داشتند، ابزارى که قدرت و زورى به آنها بدهد نداشتند امّا فضا در قبضهى آنها بود، دست آنها بود. در یک مسجدى میدیدید یک روحانىاى مىایستد براى مردم حرف میزند، کلاسهاى درس در دانشگاه تعطیل میشود، خلوت میشود، مىآیند پاى صحبت این آقا که چهار کلمه مثلاً تفسیر از او بشنوند یا نهجالبلاغه از او یاد بگیرند؛ قبل از انقلاب اینجورى بود. ما باید اینجورى خودمان را مجهّز کنیم؛ منبرها اینجور باید باشد.
البتّه این مخصوص منبرها هم نیست؛ من نسبت به همهى مراسم عزادارى عرض میکنم؛ نوحهخوانى هم همینجور است، روضهخوانى هم همینجور است. مرحوم حاجى نورى(۸) (رضوان الله علیه) کتاب نوشت دربارهى شرایط روضهخوان؛ «لؤلؤ و مرجان در شرایط پلّهى اوّل و دوّم منبر روضهخوانان»، اسم کتاب ایشان بود. روضهخوانى هم شرایط دارد؛ مدّاحى هم شرایط دارد؛ نوحهى سینهزنى خواندن هم شرایط دارد؛ باید آن کسانى که اینها را تهیّه میکنند، میسرایند، میخوانند، مواظب باشند که درست بر طبق معارف اسلامى حرف بزنند تا این سینهزنى، تا این روضهخوانى، تا این نوحهخوانى قدمى باشد در راه عروج مردم به اوج قلّهى افکار اسلامى؛ این امروز لازم است براى ما. و باید سعى کنند که از اباطیل و مطالب خلاف و کارهاى ناشایسته که وَهن مذهب است که بعضىها باز رومىآورند به بعضى از کارهایى که حقیقتاً شایستهى دستگاه حسینبنعلى (علیه السّلام) نیست؛ از اینها بایستى اجتناب بشود.
امیدواریم که خداوند متعال برکات و فضل خودش را نازل کند و مشمول ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا فداه) باشید و انشاءالله خداوند این ماه محرّم را، ماه رشد و اعتلای جامعهى اسلامى قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتداى این دیدار، آیتالله احمد جنّتى (رئیس هیئتامنای سازمان تبلیغات اسلامی) مطالبى بیان کرد.
(۲ انتخابات ششمین دورهی ریاست جمهوری که در ۲۱ خرداد ۱۳۷۲ برگزار شد.
(۳ حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى
(۴ بیانات در جمع مدرّسین، فضلا و طلّاب و ائمّهى جمعه و جماعات استان مازندران (۱۳۷۲/۲/۱۸)
(۵ وارن کریستوفر (وزیر امور خارجهى دولت بیل کلینتون)
(۶ امالی صدوق، ص ۱۱۶
(۷ صحیفهی امام، ج ۵، ص ۷۵؛ پیام به ملّت ایران (۱۳۵۷/۹/۱)
(۸ حاج میرزا حسین نورى (محدّث نورى)، مؤلّف «مستدرکالوسائل»