خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله بجمیع محامده کلّها على جمیع نعمه کلّها. الحمد لله الّذى خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّى و اسلّم على حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته اوّل رسله و خاتم انبیائه البشیر النّذیر و السّراج المنیر سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفىٰ محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللهِ بِاَفواهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نورِه وَ لَوکَرِهَ الکٰفِرونَ * هُوَالَّذی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ وَلَو کَرِهَ المُشرِکون.(۲) اوصیکم عباد الله بتقوى الله فاتّباع امره و نهیه.
همهى برادران و خواهران عزیز را دعوت میکنم و توصیه میکنم به حفظ تقواى الهى؛ بخصوص در این نماز جمعه که به یاد و در کنار مرقد کسى این نماز را اقامه میکنیم که شاید بشود گفت بزرگترین خصوصیّات او تقوا و پرهیزکارى او بود. امروز به مناسبت اینکه سالگرد چهارم امام بزرگوار را در این جمع عظیمِ مردم سراسر کشور، بخصوص مردم عزیز تهران و همچنین مسافرانى که از شهرهاى مختلف کشور، بعضى پاى پیاده و بعضى سواره آمدهاند و نیز جمع علاقهمندى از میهمانان خارجى برگزار میکنیم، خطبهى اوّل را اختصاص میدهم به مطلبى دربارهى امام بزرگوارمان؛ اگرچه سخن دربارهى امام عزیز و بزرگوار بسیار گفته شده است و بسیارها هم ناگفته است.
مطلبى که امروز در خطبهى اوّل عرض میکنم، این است که دو جریان در زمان حیات امام در سطح جهان و در ارتباط با انقلاب و با شخص امام وجود داشت؛ بعد از رحلت امام بزرگوار هم تا امروز هر دو جریان باقى است و علىالظّاهر تا مدّتهایى که خداى متعال اَمَد(۳) آن را میداند، باقى خواهد بود. این دو جریان، یکى عبارت است از جریان خصومت و دشمنىِ خباثتآمیزى که استکبار جهانى با انقلاب ما داشت و آن را با انواع و اقسام روشها نشان میداد و اِعمال میکرد، و این دشمنىها امروز هم ادامه دارد و گویا باز هم تا آن زمانى که خداى متعال اراده کرده است، ادامه خواهد داشت. جریان دوّم عبارت است از جریان گسترش نهضت گرایش به اسلام و پیوستن نسلهاى جوان در بسیارى از کشورهاى اسلامى به نهضت امام (رضوان الله تعالىٰ علیه). این جریان هم در زمان امام با وسعت و گسترش و سرعت بسیارى بود؛ امروز هم که چهار سال از درگذشت امام میگذرد، باز همین جریان ادامه دارد. یعنى به سطح عالم که شما نگاه بکنید، مشاهده میکنید که در کشورهاى اسلامى هر روزى که میگذرد، یک جمعى به نهضت بیدارى اسلامى که امام بزرگوار ما برانگیزانندهى آن بود میپیوندند و آن را توسعه میدهند.
در باب خصومت دشمنان استکبارى ما و شیوههاى دشمنىِ آنها با جمهورى اسلامى و با انقلاب، سخن زیاد گفتهایم و مطالب براى مردم خود ما و شاید بسیارى از ملّتهاى علاقهمند به این انقلاب و به این جمهورى روشن است. فقط همین اندازه لازم است ما تأکید کنیم که در رأس این خصومت و دشمنى با اسلام و بیدارى اسلامى و همچنین جمهورى اسلامى، رژیم آمریکا است و کسانى که به آن رژیم وابسته هستند؛ چه در کشورهاى پیشرفتهى دنیا، و چه در میان کشورهاى عقبافتادهى عالم. علّت این خصومت هم روشن است؛ چون انقلاب اسلامى یک جمهورى مستقلّى را بر پایهى اسلام بنیان گذاشت و این، نفوذ آمریکا را از این کشور و شاید از بسیارى از مناطق جهان، یا قطع کرد که از کشور ما قطع کرد یا در بسیارى جاهاى دیگر این نفوذ را به خطر انداخت. البتّه در گذشته بصراحت این دشمنى را ابراز نمیکردند، مگر در موارد نادرى؛ [امّا] امروز آمریکایىها صریحاً دشمنى خودشان را با جمهورى جوان ما، با انقلاب اسلامى، با نهضت بیدارى اسلام بیان میکنند و به آن مباهات میکنند و به آن تصریح میکنند.
آنچه براى ما مهم است و این آن نکتهاى است که من امروز میخواهم دربارهى آن مقدارى صحبت بکنم این است که دربارهى علّت این دشمنى باید دچار اشتباه نشویم. خود آنها علّت دشمنىِ ریشهدار خودشان با اسلام انقلابى و با نظام جمهورى اسلامى را چیزهایى ذکر میکنند که به نظر ما خلاف واقع است؛ واقعیّت غیر از آن چیزى است که آنها میگویند. آنها این جور وانمود میکنند که گویا نظام اسلامى طرفدار تروریسم است، یا مخالف با دموکراسى است، یا رعایت حقوق بشر را نمیکند، یا از نهضتهاى اسلامى در کشورهاى دیگر پشتیبانى مالى میکند یا پشتیبانى تسلیحاتى میکند؛ اینها را ذکر میکنند در اظهاراتشان.
ما عرض میکنیم که آنچه آنها در بیان علّت دشمنى خود و کارشکنىهاى خود و روشهاى خباثتآمیز خود با نظام اسلامى ذکر میکنند، خلاف واقع است؛ خود آنها هم میدانند که واقعیّت غیر از آن چیزى است که آنها بیان میکنند. چگونه میتواند کسى نظام جمهورى اسلامى را به مخالفت با دموکراسى و حاکمیّت مردم متّهم کند، در حالى که در میان کشورهاى این منطقه لااقل، هیچ کشورى وجود ندارد که در آن، آراء مردم و حضور مردم و دخالت مردم و انتخابات آزاد، مانند کشور ایران در نظام جمهورى اسلامى بشود به آن توجّه کرد؟ هیچ جا در کشورهاى منطقه چنین چیزى را ناظران خارجى ندیدهاند، ملّت ما هم قبل از دوران جمهورى اسلامى هرگز چنین چیزى را تجربه نکرده بود. همین چند روز آینده انشاءالله ملّت ما در انتخابات ریاست جمهورى(۴) شرکت خواهد کرد، که من در پایان عرایضم یک نکتهاى و توصیهاى را در این مورد به شما عرض خواهم کرد، انشاءالله. و از اوّل انقلاب این جور بوده است؛ و این چیزى است که از نظر آن کسانى که جمهورى اسلامى را متّهم میکنند به نادیدهگرفتن دموکراسى، پوشیده نیست.
جمهورى اسلامى را متّهم میکنند به تروریسم؛ این هم خلاف واقع است، خود آنها هم میدانند که خلاف واقع است. واقعیّت این است که آن کسى که در دنیا امروز حامى تروریسم است، رژیم ایالات متّحدهى آمریکا است. حمایت از رژیم تروریست صهیونیستى در کشور غصبشدهى فلسطین، بزرگترین حمایت از تروریسم است. روشهاى خود آمریکایىها هم، [مثل] دخالتشان در کشورها، ربودن افراد و اشخاص مخالف خودشان، کشتن افراد، دخالت سازمان جاسوسى «سیا» در کشورهاى مختلف و ایجاد کودتاهاى نظامى و از بین بردن حکومتها و دولتهاى ضعیفى که آمریکا با آنها مخالف بوده است، همهى اینها قلمهاى درشت تروریسم است. با این وضع، خیلى روشن است که اگر آمریکا جمهورى اسلامى را متّهم به تروریسم میکند، خودش هم میداند که این سخن خلاف واقع است.
یا مسئلهى نقض حقوق بشر. خود آن دولتها و از جمله رژیم آمریکا که جمهورى اسلامى ایران را و هر نظام اسلامى را در هر جا که بخواهد به وجود بیاید یا به وجود آمده باشد، متّهم میکنند به نقض حقوق بشر، میدانند که قلمهاى درشت نقض حقوق بشر در نزد خود آنها است. در نظام اسلامى حقوق انسان از همه جا بیشتر رعایت میشود، و نظام جمهورى اسلامى به فضل پروردگار این را نشان داده است. امروز هم در مقابل چشم همهى کسانى که میتوانند قضایا را بىطرفانه و منصفانه نگاه بکنند، این معنا روشن و واضح است. بنابراین آنچه دشمنان جهانى اسلام و نهضت اسلامى و بیدارى اسلامى به عنوان علل و دلایل دشمنى خودشان میشمرند، یک سخن بیجا و بیهوده است؛ خود آنها هم این را میدانند.
و جالب اینجا است که بسیارى از همین رجال و شخصیّتهاى سیاسى که در کشورهاى غربى چه آمریکا و چه بعضى از کشورهاى اروپایى جمهورى اسلامى را و مسلمانان را به این تهمتهاى ناروا متّهم میکنند، چند صباحى که میگذرد و دوران مسئولیّتشان و ریاستشان به سر مىآید، ناگهان معلوم میشود که مثلاً با «مافیا» ارتباط داشتهاند، یا در فلان معاملات دلّالىِ قاچاق سلاح دخالت داشتهاند، یا در فروش موادّ شیمیایى به رژیمى مثل [رژیم] عراق و کشتار مردم حلبچه(۵) دخالت داشتهاند و آن را تصویب کردهاند یا تسهیل کردهاند! همین کسانى که دهانشان را باز میکنند و بر خلاف حقیقت و واقعیّت سخن میگویند و مسلمین را و اسلام را و ملّتهاى حقطلب را و جمهورى اسلامى را متّهم میکنند، گذشت زمان و نه زمانهاى بسیار طولانى، بلکه زمانهاى کوتاه ثابت میکند که خود آنها آلوده بودهاند به آن چیزى که تهمت آن را به مردمان پاک و دامنهاى پاک میزدند.
حقیقت در باب علل دشمنى استکبار جهانى با ما چیز دیگرى است؛ آن را ما میتوانیم به طور روشن بیان کنیم. ما میدانیم چرا آمریکا با جمهورى اسلامى در ایران دشمن است؛ چرا با نهضت بیدارى اسلامى در هر کشورى از کشورهاى اسلامى که اتّفاق بیفتد، دشمن است؛ چرا کشورهاى استکبارى اگر ببینند در یک کشورى اسلام دارد پیروز میشود ولو با شیوههاى دموکراسى، در مقابل پیروزى اسلام هر چه بتوانند، انجام میدهند؛ چرا هر جا که نشانى از نداى امام راحل عظیمالشّأن ما در آنجا هست و دلها مجذوب آن ندا است و قدمها در راه اهداف آن حرکت میکنند، استکبار موضعگیرى میکند. علل، این چیزهایى است که عرض میکنم:
در درجهى اوّل، مسئلهى عدم تفکیک دین از سیاست و از صحنهى زندگى است. جمهورى اسلامى عملاً اثبات کرد و نشان داد که دین در صحنهى زندگى انسانها دخالت دارد و دین مقدّس اسلام نیامده است تا انسانها در کنج معبدها فقط به عبادت مشغول بشوند، بلکه صحنهى زندگى مردم، صحنهى سیاست، عرصهى مسائل عظیم اجتماعى و سیاسى و اقتصادى هم در قلمرو احکام مقدّس اسلامى است؛ این مسئلهى اوّل است؛ این مهمترین چیزى است که استکبار با آن مخالفت میکند. هر کسى که طرفدار دین مقدّس اسلام باشد، اگر دین را از سیاست جدا بکند، استکبار جهانى با او کارى ندارد. آنجایى که دین وارد میدان سیاست میشود و به زندگى مردم و به امور اساسى حیات جهان و جهانى و به امور دنیوى مردم کار دارد، آنجا است که استکبار جهانى ظاهر میشود؛ چون میداند که در یک چنین وضعى دین جلوى زورگویىهاى آنها را میگیرد، جلوى سوء استفادههاى آنها را میگیرد، چپاولهاى آنها را از منابع طبیعى و انسانى جهان اسلام مانع میشود؛ این اساسىترین مسائل است. در گذشته این معنا را تصریح نمیکردند [امّا] امروز بصراحت میگویند که دین را باید از سیاست جدا کنید.
ما عرض میکنیم که دین اسلام، بلکه همهى ادیان الهى، سیاست و علم و زندگى و مسائل اجتماعى در متن آنها است. نمیشود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. دین ادارهکنندهى زندگى انسان است در همهى صحنهها، از جمله صحنهى سیاست. آنها میگویند بگذارید در رأس سیاست کشورهاى اسلامى کسانى باشند که بشود با آنها معامله کرد، بشود آنها را وادار کرد به صرف نظر کردن از مصالح ملّتها، بشود نفوذ سیاسى خود را به وسیلهى آنها در کشورها گسترش داد. آن کسى که با انگیزهى دینى و براى رضاى خدا در کرسى سیاست و عرصهى سیاست حضور پیدا میکند، پیدا است زیر بار قدرتها نمیرود؛ این اساسىترین مسئله است.
مسئلهى دوّم، تأثیرناپذیرى از خواست قدرتهاى بزرگ است. از نظر آمریکا و مستکبرین، یکى از جرمهاى بزرگ جمهورى اسلامى این است که در مسائل جهانى تحت تأثیر نظر آمریکا و امثال او قرار نمیگیرد. امروز شما نگاه کنید؛ یک مثال واضحش مسئلهى فلسطین است. روى کشورهاى عرب فشار آوردند، روى بسیارى از کشورهاى اسلامى فشار آوردند که مسئلهى فلسطین را ندیده بگیرند، و متأسّفانه بسیارى از دولتها هم زیر تأثیر این فشار قرار گرفتند و آن را قبول کردند امّا جمهورى اسلامى حرف صریح خود را در یک جملهى رسا و روشنى بیان کرده است که همهى منصفین عالم آن را قبول میکنند؛ و آن این است که فلسطین متعلّق است به مردم فلسطین. [لذا] یکى دیگر از علل دشمنىها همین مسئلهى فلسطینِ بخصوص است. ما گفتهایم دولت غاصب صهیونیست باید بساط خود را جمع بکند. یهودىها میتوانند در فلسطین بمانند امّا حکومت در فلسطین متعلّق به ملّت فلسطین و فلسطینىها است؛ هر کسى را خواستند، مثل همهى کشورهاى دیگر، آنجا نگه میدارند. این دولت، دولت غاصبى است. این موضع را ما گفتهایم، امام بارها این را اعلان کردهاند و این ایدهى قطعى جمهورى اسلامى است و این را ما بارها گفتیم و باز هم خواهیم گفت. این یکى از عللى است که دشمنان استکبارى را از ما عصبانى میکند.
یک مسئلهى دیگر، حمایت معنوى و سیاسى ما از همهى کسانى است که در راه اسلام و حاکمیّت اسلامى تلاش میکنند. هر کسى در هر جاى دنیا براى عزّت اسلام قیام کند، ما حمایت معنوى و سیاسى میکنیم. دشمن میخواهد بگوید شما پشتیبانى مادّى میکنید، [در حالى که] این دروغ است. دشمن میخواهد بگوید شما با نهضتهایى که در کشورهاى اسلامى هست، ارتباط دارید؛ [ولى] ما ارتباط سازمانى را، ارتباط رسمى را، ارتباط به آن معنایى را که دشمن در نظر دارد، جدّاً تکذیب میکنیم. البتّه امروز همهى کسانى که در دنیاى اسلام، صدا به نام اسلام بلند میکنند، تحت تأثیر امام بزرگوار ما هستند؛ در این که تردیدى نیست. من در خطبهى عید فطر امسال گفتم،(۶) دشمن به ما میگوید چرا انقلابتان را صادر میکنید؟ ما در جواب دشمن میگوییم که ما انقلابمان را صادر نمیکنیم؛ انقلاب ما صادر شد و گذشت و تمام شد؛ شما در مقابل یک عمل انجامشده قرار دارید. صدور انقلاب به معناى صدور یک کالا نیست که به طور دائم بخواهد ادامه داشته باشد، آن هم به وسیلهى اشخاص. صدور یک فکر، صدور یک اندیشه، به معناى آن است که آن اندیشه صحیح است و دل انسانها را در اکناف(۷) عالم به خود جذب میکند؛ این کار انجام گرفت و روزبهروز دارد آثارش را در دنیا نشان میدهد، حتّى بعد از رحلت امام بزرگوارمان. ولى ما حمایت معنوى و سیاسى میکنیم. ما این جوانهایى را که در مصر یا در الجزایر یا در سایر کشورهاى اسلامى به نام اسلام سخن میگویند، یا مسلمانانى که در تاجیکستان از تفکّر اسلامى و قرآنى حمایت میکنند، یا مسلمانانى که در هند هویّت اسلامى خودشان را میخواهند حفظ بکنند، یا مسلمانان مظلومى که در عراق زیر فشار رژیم بعثى قرار دارند، یا هر گروه مسلمانى در هر نقطهى عالم که تفکّر اسلامى را احیا میکند، ما او را قبول داریم، قلباً براى او دعا میکنیم و سیاسیّاً در سطح جهانى از او حمایت میکنیم، همچنان که مشاهده میکنید داریم حمایت میکنیم؛ این هم یکى از مسائل است.
یکى دیگر از آن عللى که دشمن را خشمگین میکند، دفاع از ملّتهاى مسلمان است. برادران و خواهران عزیز! بیش از یک سال است که ملّت و دولت ایران از مردم مظلوم بوسنى دفاع میکنند و سخن حق را در آن مورد بیان میکنند؛ آنچه را باید انجام بگیرد. ما اعلان کردیم، باز هم اعلان میکنیم که غرب و بخصوص آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى در مورد بوسنى(۸) به همان اندازه گناهکارند که گروههاى افراطى و متعصّب و نژادپرست صرب؛ اینها یک اندازه گناهکارند. ماهها است ما اعلان کردهایم که راه حلّ مسئلهى بوسنى این است که راه را باز کنید، بگذارید که مسلمانان در بوسنى بتوانند امکانات دفاعى پیدا کنند و از خودشان دفاع کنند؛ این حرفى است که همهى منصفین عالم آن را میفهمند و میپذیرند. ما نخواستیم مثل بعضى از دولتهاى دیگر، خودمان را در قالب الفاظ فریبنده و بىمحتوا و پوچ مثل قطعنامههاى بىحاصل شوراى امنیّت سازمان ملل محصور و زندانى کنیم. ما راه را به طور دقیق و مشخّص گفتیم: حمایت از ملّتها؛ حمایت از ملّت بوسنى، حمایت از ملّت فلسطین. این چیزى است که وظیفهى ما است؛ و درست این همان چیزى است که دشمنان استکبارى ما را خشمگین میکند.
ما از جملهى عللى که دشمن را نسبت به جمهورى اسلامى خشمگین میکند، این میدانیم که ما با تحمیل فرهنگ غرب به ملّتهاى مسلمان مخالفیم و با این مخالفت میکنیم. فرهنگ غرب یک فرهنگى است که نقاط مثبتى دارد و نقاط منفى هم دارد. ما معتقد به تبادل فرهنگها هستیم. ما میگوییم یک ملّتى مثل ملّت ایران یا ملّتهاى دیگر مسلمان باید نگاه کنند در میان فرهنگهاى عالم، آنچه براى آنها مفید است و بهدرد بخور است، آن را بایستى جذب بکنند و از آن استفاده بکنند؛ آنچه براى آنها لازم نیست، آن را باید طرد بکنند. امّا دولتهاى غربى، سردمداران نظامهاى استکبارى و بخصوص نظام آمریکا و این مال امروز هم نیست با انواع و اقسام طرق اصرار دارند که فرهنگ فساد و بى بند و بارى را که جزو خصوصیّات فرهنگ غربى است، به میان ملّتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى تزریق کنند و به آنها تحمیل کنند؛ ما با این مخالفیم. ما میگوییم چرا شما آن روشى را که خودتان دربارهى زنان انتخاب کردهاید و این صددرصد به زیان زنان است، صددرصد به زیان منافع جامعه و مصالح انسانیّت است و بر خلاف عقل سلیم و منطق درست است، میخواهید به ملّتهاى دیگر تحمیل کنید و از وسایل تبلیغاتى و طرق گوناگون استفاده میکنید؟ ما با این مخالفیم. و این از جملهى عواملى است که سردمداران استکبارى را خشمگین میکند.
برادران و خواهران مسلمان در کشور ما و در سراسر جهان! اینها است آن چیزهایى که استکبار را علیه جمهورى اسلامى و نظام اسلامى تحریک میکند. لذا شما مىبینید وقتى در کشور الجزایر نزدیک بود گروههاى مسلمان حکومت را از طریق انتخابات به دست بگیرند،(۹) عدّهاى فریاد برآوردند که دموکراسى از بین خواهد رفت؛ دموکراسى را کوبیدند براى اینکه میگفتند دموکراسى از بین خواهد رفت! این همان تهمت زدن به نظامهاى اسلامى و به نظام اسلامى و به نهضت اسلامى است.
من آن جملهاى را که میخواهم جمعبندى کنم و نتیجهگیرى کنم و به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم، این است: در طول قریب پانزده سالى که از پیروزى انقلاب ما میگذرد، این خصومت و دشمنى به همین عللى که من گفتم از سوى ابرقدرتها علیه ما بوده است، الان هم هست. من نمیگویم دشمنىهاى آمریکا بر اوضاع کشور عزیز ما و ملّت عزیز ما اثرى نگذاشته است؛ چرا، اینها به مصالح ملّت ما ضرر زده؛ آنها با تحمیل جنگ، ما را هشت سال عقب انداختند؛ ما را که باید در جادّهى سازندگى حرکت میکردیم، مجبور به دفاع از کشور کردند و بسیارى از منابع اساسى ما را هم در داخل کشور و در حین جنگ از بین بردند؛ بنابراین ضرر از سوى دشمن حتمى است، در این تردیدى نیست؛ منتها یک واقعیّت بسیار روشنى وجود دارد و آن این است که ملّت ایران با ایستادگى خود و با مقاومت خود توانسته است توطئههاى دشمنان را که میخواستند او را به تسلیم بکشانند و دوباره بر سرنوشت این کشور مسلّط بشوند و اقتصاد این ملّت را مثل پنجاه سال، صد سال گذشته غارت کنند، [خنثى کند.] ملّت ما با ایستادگى خود در مقابل این توطئهها توانسته است دشمن را علىرغم این همه دشمنى و خباثت در این پانزده سال گذشته ناکام کند؛ و من عرض میکنم باز هم شما ملّت قادرید آمریکا و متّحدانش را در صحنهى رویارویى با جمهورى اسلامى به شکست مطلق بکشانید.
البتّه در یک مبارزه، هر دو طرف ضربهها و ضررهایى مىبینند امّا مسئله این است که هر طرفى که تسلیم بشود و شکست را بپذیرد، همه چیز او دستخوش دشمنىهاى طرف مقابل خواهد شد. اینها میخواهند همچنان که در دوران سلطنت، بر این مملکت مسلّط بودهاند که شما امروز میتوانید درست در پروندههایى که خود عمّال رژیم گذشته دارند یواشیواش رو میکنند، ببینید که چگونه آمریکا بر همهى امور این کشور مسلّط بوده است مجدّداً همان نفوذ را زنده کنند. من عرض میکنم ملّت ایران با قدرت تمام در مقابل این توطئهى خباثتآمیز خواهد ایستاد و ما اجازه نخواهیم داد که اصولى که قوام جمهورى اسلامى با آنها است، ولو دشمنى دشمنان هم به خاطر همان اصول است، این اصول متزلزل بشود.
و من این جمله را هم در پایان این خطبه عرض بکنم: برادران و خواهران عزیز، ملّت بزرگ ایران! شما امتحان بسیار خوبى را در این دوران طولانى دادید؛ امتحان اتّحادتان، امتحان آگاهىتان، امتحان همراهى و همکارىتان با مسئولین، امتحان حضورتان در صحنههاى گوناگون؛ و امروز که مسئلهى انتخابات ریاست جمهورى مطرح است، [حضور در آن] یک وظیفهى عمومى براى آحاد ملّت ایران است. شما براى اینکه بفهمید چرا این، وظیفه است، دو راه دارید: یکى اینکه بدانید رأى شما در آن کسى که توفیق پیدا خواهد کرد که از طرف شما منتخب بشود، در روحیهى او، در عملکرد او، در توانایىهاى او، در حیثیّت جهانى او، در قدرت فعّالیّت او در داخل چقدر اثر میگذارد و ببینید حضور شما چقدر تعیینکننده است؛ آن کسى را که تشخیص میدهید، او را به بالاترین مقام اجرائى کشور و در رأس قوّهى مجریّهى کشور نصب میکنید و انتخاب میکنید. این همان حضور مردمى است که هنر بزرگ انقلاب اسلامى بوده است و در این کشور تا قبل از انقلاب اسلامى، در طول تاریخ و در طول قرنها سابقه نداشته است. این یک راه.
راه دوّم این است که ببینید دشمنان از دو سه ماه قبل تا حالا بلکه بیشتر هر کدامى که یک بلندگویى، یک بوقى در دست دارند، تبلیغات را شروع کردهاند، شاید بتوانند کارى کنند که انتخابات ریاست جمهورى خلوت بشود؛ هر کدامى در هر گوشهى دنیا؛ یک عدّه با پول آمریکا دارند رادیو راه مىاندازند، یک عدّه با پول عراق، یک عدّه با پول دیگرى و دیگرى، و [همچنین] گروهکهاى ضدّ انقلاب همین دشمنان حقیر که رادیوهایى از قبیل رادیوهاى کشورهاى گوناگونِ شناختهشدهى دنیا هم منعکسکنندهى افکار آنها هستند، علاوه بر وسایلى که خودشان دارند همهى اینها به کار افتادهاند تا شاید بتوانند ملّت ایران را تحت تأثیر قرار بدهند و اگر برایشان ممکن بشود، هر چه بتوانند، از آراء ریاست جمهورى و شرکتکنندگان در انتخابات ریاست جمهورى کم کنند. خب، چرا دشمن این قدر خرج میکند و اصرار میکند بر اینکه انتخابات ریاست جمهوری را خلوت کند؟ آیا از این نباید فهمید که حضور بر سر صندوقهاى رأى و انتخابات، مشت محکمى به دهان این دشمنها است؟ [آیا] از این نباید فهمید که دشمن از حضور مردم در صحنه ناراضى است؟ این خودش یک راه بسیار روشن و تعیینکنندهاى است.
البتّه من اطمینان دارم که ملّت عزیزمان در این انتخابات هم مثل انتخابات دورههاى گذشته شرکت خواهد کرد لکن گمان میکنم این انتخابات یک خصوصیّتى دارد. امروز آمریکا، صهیونیستها، سرمایهداران، گروهکها، پسماندهها و تفالههاى رژیم گذشته، همه دستبهدست هم دادهاند تا بگویند با [گذشت] چهار سال از رحلت امام بزرگوار، مردم نسبت به انقلاب و راه امام سرد شدهاند؛ این را میخواهند وانمود کنند. ملّت ایران باید با قاطعیّت و قدرت تمام، با حضور در سر صندوقهاى رأى و انتخابات، ثابت کند که اگر چه چهار سال از رحلت این بزرگوار گذشته است امّا مردم به راه او، به توصیهى او، به وصیّتنامهى او که از مردم خواست باید در انتخابات شرکت کنید همچنان وفادارند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم* اِنّا اَعطَینکَ الکَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر* اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَرُ.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله.
من در این خطبهى دوّم میخواهم چند جمله نصیحت براى برادران و خواهران عزیز عرض بکنم، با استفاده از روحانیّتى که در این فضا گسترده است. یک جمله دربارهى امام بزرگوارمان عرض میکنم. من میخواهم به شما برادران و خواهران استنباط خودم را از عظمت و مکانت این بزرگوار بگویم. اعتقاد من این است که این عظمتى که این مرد الهى و معنوى حتّى بعد از درگذشت خود در دلها و چشمها پیدا کرد و مرقد او که محلّ زیارت مشتاقان در تمام دورهى سال شده است و دلها متوجّه به او و مجذوب او است، به خاطر این است که او در دل، یک انسان مخلص و پرهیزکار بود؛ آن بزرگوار در همهى کارها براى خدا و در راه خدا و به نام خدا حرکت میکرد و عمل میکرد.
ما باید براى خدا و به کمک الهى در راه خدا حرکت کنیم و آن را بپیماییم. امروز هر فرد ملّت عزیز ما احتیاج دارد به اینکه در درون خود، در دل خود، راهى به خدا و راهى به معنویّت باز بکند. روزبهروز بر معنویّت خودمان باید اضافه کنیم. جلوههاى دنیا و فریبندگىهاى زندگى مادّى باید ما را مجذوب خود نکند. تلاش مادّى یک وظیفه است، فعّالیّت سازندگى یک وظیفه است امّا مجذوب شدن و دلبسته شدن و ترجیح دادن لذّتهاى دنیا و لذّتهاى مادّى بر راه خدا، یک امر ضدّارزش و خلاف وظیفه است.
بخصوص به جوانهاى عزیز عرض میکنم؛ پیروزى این انقلاب به خاطر صفا و اخلاص گروههایى از شما مردم بود، بقای این انقلاب به خاطر صفا و صداقت و ایمان شما ملّت بود، پیروزى در جنگ تحمیلى و ناکام کردن دشمن، به خاطر توکّل به خدا و تقوا و پرهیزکارى بود؛ امروز هم در میدانهاى دشوار، آن چیزى که ما را قطعاً موفّق میکند، توکّل به خدا است، توجّه به خدا است، حفظ تقوا است، بىاعتنائى به زخارف(۱۱) و جذّابیّتهاى زندگى مادّى است. این به معناى آن نیست که ما در فکر نیازهاى مادّىمان نباشیم. هر کسى حق دارد بلکه وظیفه دارد به دنبال نیازهاى مادّى خود باشد، معاش خود را تأمین کند و حتّى لذایذ مشروع خود را هم تأمین کند امّا همهى اینها غیر از این است که کسى دل به دنیا بسپارد، راه خدا را فراموش کند و همهى فعّالیّت و فکر و حرکت و سکونِ او را توجّه به امور مادّى فرابگیرد. از خداى متعال میخواهیم دلهاى ما را به خودش آشنا کند.
پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بمیران؛ پرچم اسلام را در عالم سربلند کن؛ دشمنان اسلام را مخذول و منفور کن. پروردگارا! ما را و ذرّیّهى ما را و همهى کسان ما را جزو متمسّکین به قرآن و اهلبیت قرار بده. پروردگارا! دست توسّل ما را از قرآن و اهلبیت در دنیا و آخرت کوتاه مکن. پروردگارا! دلهاى ملّتهاى مسلمان را با یکدیگر آشنا و مهربان کن؛ دستهاى تفرقهافکن را قطع کن. پروردگارا! راه صلاح و نجات را به همهى ما نشان بده؛ ما را از هدایت خود محروم مفرما؛ ما را بر پیمودن این راه کمک بگردان. پروردگارا! ما را مشمول توجّهات و ادعیهى زاکیهى وجود مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بده؛ ما را در ظهور و غیبتش، از سربازان حضرتش قرار بده. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد بگردان.
بسم الله الرّحمن الرّحیم * وَالعَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱۲)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله بجمیع محامده کلّها على جمیع نعمه کلّها. الحمد لله الّذى خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّى و اسلّم على حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته اوّل رسله و خاتم انبیائه البشیر النّذیر و السّراج المنیر سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفىٰ محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللهِ بِاَفواهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نورِه وَ لَوکَرِهَ الکٰفِرونَ * هُوَالَّذی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ وَلَو کَرِهَ المُشرِکون.(۲) اوصیکم عباد الله بتقوى الله فاتّباع امره و نهیه.
همهى برادران و خواهران عزیز را دعوت میکنم و توصیه میکنم به حفظ تقواى الهى؛ بخصوص در این نماز جمعه که به یاد و در کنار مرقد کسى این نماز را اقامه میکنیم که شاید بشود گفت بزرگترین خصوصیّات او تقوا و پرهیزکارى او بود. امروز به مناسبت اینکه سالگرد چهارم امام بزرگوار را در این جمع عظیمِ مردم سراسر کشور، بخصوص مردم عزیز تهران و همچنین مسافرانى که از شهرهاى مختلف کشور، بعضى پاى پیاده و بعضى سواره آمدهاند و نیز جمع علاقهمندى از میهمانان خارجى برگزار میکنیم، خطبهى اوّل را اختصاص میدهم به مطلبى دربارهى امام بزرگوارمان؛ اگرچه سخن دربارهى امام عزیز و بزرگوار بسیار گفته شده است و بسیارها هم ناگفته است.
مطلبى که امروز در خطبهى اوّل عرض میکنم، این است که دو جریان در زمان حیات امام در سطح جهان و در ارتباط با انقلاب و با شخص امام وجود داشت؛ بعد از رحلت امام بزرگوار هم تا امروز هر دو جریان باقى است و علىالظّاهر تا مدّتهایى که خداى متعال اَمَد(۳) آن را میداند، باقى خواهد بود. این دو جریان، یکى عبارت است از جریان خصومت و دشمنىِ خباثتآمیزى که استکبار جهانى با انقلاب ما داشت و آن را با انواع و اقسام روشها نشان میداد و اِعمال میکرد، و این دشمنىها امروز هم ادامه دارد و گویا باز هم تا آن زمانى که خداى متعال اراده کرده است، ادامه خواهد داشت. جریان دوّم عبارت است از جریان گسترش نهضت گرایش به اسلام و پیوستن نسلهاى جوان در بسیارى از کشورهاى اسلامى به نهضت امام (رضوان الله تعالىٰ علیه). این جریان هم در زمان امام با وسعت و گسترش و سرعت بسیارى بود؛ امروز هم که چهار سال از درگذشت امام میگذرد، باز همین جریان ادامه دارد. یعنى به سطح عالم که شما نگاه بکنید، مشاهده میکنید که در کشورهاى اسلامى هر روزى که میگذرد، یک جمعى به نهضت بیدارى اسلامى که امام بزرگوار ما برانگیزانندهى آن بود میپیوندند و آن را توسعه میدهند.
در باب خصومت دشمنان استکبارى ما و شیوههاى دشمنىِ آنها با جمهورى اسلامى و با انقلاب، سخن زیاد گفتهایم و مطالب براى مردم خود ما و شاید بسیارى از ملّتهاى علاقهمند به این انقلاب و به این جمهورى روشن است. فقط همین اندازه لازم است ما تأکید کنیم که در رأس این خصومت و دشمنى با اسلام و بیدارى اسلامى و همچنین جمهورى اسلامى، رژیم آمریکا است و کسانى که به آن رژیم وابسته هستند؛ چه در کشورهاى پیشرفتهى دنیا، و چه در میان کشورهاى عقبافتادهى عالم. علّت این خصومت هم روشن است؛ چون انقلاب اسلامى یک جمهورى مستقلّى را بر پایهى اسلام بنیان گذاشت و این، نفوذ آمریکا را از این کشور و شاید از بسیارى از مناطق جهان، یا قطع کرد که از کشور ما قطع کرد یا در بسیارى جاهاى دیگر این نفوذ را به خطر انداخت. البتّه در گذشته بصراحت این دشمنى را ابراز نمیکردند، مگر در موارد نادرى؛ [امّا] امروز آمریکایىها صریحاً دشمنى خودشان را با جمهورى جوان ما، با انقلاب اسلامى، با نهضت بیدارى اسلام بیان میکنند و به آن مباهات میکنند و به آن تصریح میکنند.
آنچه براى ما مهم است و این آن نکتهاى است که من امروز میخواهم دربارهى آن مقدارى صحبت بکنم این است که دربارهى علّت این دشمنى باید دچار اشتباه نشویم. خود آنها علّت دشمنىِ ریشهدار خودشان با اسلام انقلابى و با نظام جمهورى اسلامى را چیزهایى ذکر میکنند که به نظر ما خلاف واقع است؛ واقعیّت غیر از آن چیزى است که آنها میگویند. آنها این جور وانمود میکنند که گویا نظام اسلامى طرفدار تروریسم است، یا مخالف با دموکراسى است، یا رعایت حقوق بشر را نمیکند، یا از نهضتهاى اسلامى در کشورهاى دیگر پشتیبانى مالى میکند یا پشتیبانى تسلیحاتى میکند؛ اینها را ذکر میکنند در اظهاراتشان.
ما عرض میکنیم که آنچه آنها در بیان علّت دشمنى خود و کارشکنىهاى خود و روشهاى خباثتآمیز خود با نظام اسلامى ذکر میکنند، خلاف واقع است؛ خود آنها هم میدانند که واقعیّت غیر از آن چیزى است که آنها بیان میکنند. چگونه میتواند کسى نظام جمهورى اسلامى را به مخالفت با دموکراسى و حاکمیّت مردم متّهم کند، در حالى که در میان کشورهاى این منطقه لااقل، هیچ کشورى وجود ندارد که در آن، آراء مردم و حضور مردم و دخالت مردم و انتخابات آزاد، مانند کشور ایران در نظام جمهورى اسلامى بشود به آن توجّه کرد؟ هیچ جا در کشورهاى منطقه چنین چیزى را ناظران خارجى ندیدهاند، ملّت ما هم قبل از دوران جمهورى اسلامى هرگز چنین چیزى را تجربه نکرده بود. همین چند روز آینده انشاءالله ملّت ما در انتخابات ریاست جمهورى(۴) شرکت خواهد کرد، که من در پایان عرایضم یک نکتهاى و توصیهاى را در این مورد به شما عرض خواهم کرد، انشاءالله. و از اوّل انقلاب این جور بوده است؛ و این چیزى است که از نظر آن کسانى که جمهورى اسلامى را متّهم میکنند به نادیدهگرفتن دموکراسى، پوشیده نیست.
جمهورى اسلامى را متّهم میکنند به تروریسم؛ این هم خلاف واقع است، خود آنها هم میدانند که خلاف واقع است. واقعیّت این است که آن کسى که در دنیا امروز حامى تروریسم است، رژیم ایالات متّحدهى آمریکا است. حمایت از رژیم تروریست صهیونیستى در کشور غصبشدهى فلسطین، بزرگترین حمایت از تروریسم است. روشهاى خود آمریکایىها هم، [مثل] دخالتشان در کشورها، ربودن افراد و اشخاص مخالف خودشان، کشتن افراد، دخالت سازمان جاسوسى «سیا» در کشورهاى مختلف و ایجاد کودتاهاى نظامى و از بین بردن حکومتها و دولتهاى ضعیفى که آمریکا با آنها مخالف بوده است، همهى اینها قلمهاى درشت تروریسم است. با این وضع، خیلى روشن است که اگر آمریکا جمهورى اسلامى را متّهم به تروریسم میکند، خودش هم میداند که این سخن خلاف واقع است.
یا مسئلهى نقض حقوق بشر. خود آن دولتها و از جمله رژیم آمریکا که جمهورى اسلامى ایران را و هر نظام اسلامى را در هر جا که بخواهد به وجود بیاید یا به وجود آمده باشد، متّهم میکنند به نقض حقوق بشر، میدانند که قلمهاى درشت نقض حقوق بشر در نزد خود آنها است. در نظام اسلامى حقوق انسان از همه جا بیشتر رعایت میشود، و نظام جمهورى اسلامى به فضل پروردگار این را نشان داده است. امروز هم در مقابل چشم همهى کسانى که میتوانند قضایا را بىطرفانه و منصفانه نگاه بکنند، این معنا روشن و واضح است. بنابراین آنچه دشمنان جهانى اسلام و نهضت اسلامى و بیدارى اسلامى به عنوان علل و دلایل دشمنى خودشان میشمرند، یک سخن بیجا و بیهوده است؛ خود آنها هم این را میدانند.
و جالب اینجا است که بسیارى از همین رجال و شخصیّتهاى سیاسى که در کشورهاى غربى چه آمریکا و چه بعضى از کشورهاى اروپایى جمهورى اسلامى را و مسلمانان را به این تهمتهاى ناروا متّهم میکنند، چند صباحى که میگذرد و دوران مسئولیّتشان و ریاستشان به سر مىآید، ناگهان معلوم میشود که مثلاً با «مافیا» ارتباط داشتهاند، یا در فلان معاملات دلّالىِ قاچاق سلاح دخالت داشتهاند، یا در فروش موادّ شیمیایى به رژیمى مثل [رژیم] عراق و کشتار مردم حلبچه(۵) دخالت داشتهاند و آن را تصویب کردهاند یا تسهیل کردهاند! همین کسانى که دهانشان را باز میکنند و بر خلاف حقیقت و واقعیّت سخن میگویند و مسلمین را و اسلام را و ملّتهاى حقطلب را و جمهورى اسلامى را متّهم میکنند، گذشت زمان و نه زمانهاى بسیار طولانى، بلکه زمانهاى کوتاه ثابت میکند که خود آنها آلوده بودهاند به آن چیزى که تهمت آن را به مردمان پاک و دامنهاى پاک میزدند.
حقیقت در باب علل دشمنى استکبار جهانى با ما چیز دیگرى است؛ آن را ما میتوانیم به طور روشن بیان کنیم. ما میدانیم چرا آمریکا با جمهورى اسلامى در ایران دشمن است؛ چرا با نهضت بیدارى اسلامى در هر کشورى از کشورهاى اسلامى که اتّفاق بیفتد، دشمن است؛ چرا کشورهاى استکبارى اگر ببینند در یک کشورى اسلام دارد پیروز میشود ولو با شیوههاى دموکراسى، در مقابل پیروزى اسلام هر چه بتوانند، انجام میدهند؛ چرا هر جا که نشانى از نداى امام راحل عظیمالشّأن ما در آنجا هست و دلها مجذوب آن ندا است و قدمها در راه اهداف آن حرکت میکنند، استکبار موضعگیرى میکند. علل، این چیزهایى است که عرض میکنم:
در درجهى اوّل، مسئلهى عدم تفکیک دین از سیاست و از صحنهى زندگى است. جمهورى اسلامى عملاً اثبات کرد و نشان داد که دین در صحنهى زندگى انسانها دخالت دارد و دین مقدّس اسلام نیامده است تا انسانها در کنج معبدها فقط به عبادت مشغول بشوند، بلکه صحنهى زندگى مردم، صحنهى سیاست، عرصهى مسائل عظیم اجتماعى و سیاسى و اقتصادى هم در قلمرو احکام مقدّس اسلامى است؛ این مسئلهى اوّل است؛ این مهمترین چیزى است که استکبار با آن مخالفت میکند. هر کسى که طرفدار دین مقدّس اسلام باشد، اگر دین را از سیاست جدا بکند، استکبار جهانى با او کارى ندارد. آنجایى که دین وارد میدان سیاست میشود و به زندگى مردم و به امور اساسى حیات جهان و جهانى و به امور دنیوى مردم کار دارد، آنجا است که استکبار جهانى ظاهر میشود؛ چون میداند که در یک چنین وضعى دین جلوى زورگویىهاى آنها را میگیرد، جلوى سوء استفادههاى آنها را میگیرد، چپاولهاى آنها را از منابع طبیعى و انسانى جهان اسلام مانع میشود؛ این اساسىترین مسائل است. در گذشته این معنا را تصریح نمیکردند [امّا] امروز بصراحت میگویند که دین را باید از سیاست جدا کنید.
ما عرض میکنیم که دین اسلام، بلکه همهى ادیان الهى، سیاست و علم و زندگى و مسائل اجتماعى در متن آنها است. نمیشود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. دین ادارهکنندهى زندگى انسان است در همهى صحنهها، از جمله صحنهى سیاست. آنها میگویند بگذارید در رأس سیاست کشورهاى اسلامى کسانى باشند که بشود با آنها معامله کرد، بشود آنها را وادار کرد به صرف نظر کردن از مصالح ملّتها، بشود نفوذ سیاسى خود را به وسیلهى آنها در کشورها گسترش داد. آن کسى که با انگیزهى دینى و براى رضاى خدا در کرسى سیاست و عرصهى سیاست حضور پیدا میکند، پیدا است زیر بار قدرتها نمیرود؛ این اساسىترین مسئله است.
مسئلهى دوّم، تأثیرناپذیرى از خواست قدرتهاى بزرگ است. از نظر آمریکا و مستکبرین، یکى از جرمهاى بزرگ جمهورى اسلامى این است که در مسائل جهانى تحت تأثیر نظر آمریکا و امثال او قرار نمیگیرد. امروز شما نگاه کنید؛ یک مثال واضحش مسئلهى فلسطین است. روى کشورهاى عرب فشار آوردند، روى بسیارى از کشورهاى اسلامى فشار آوردند که مسئلهى فلسطین را ندیده بگیرند، و متأسّفانه بسیارى از دولتها هم زیر تأثیر این فشار قرار گرفتند و آن را قبول کردند امّا جمهورى اسلامى حرف صریح خود را در یک جملهى رسا و روشنى بیان کرده است که همهى منصفین عالم آن را قبول میکنند؛ و آن این است که فلسطین متعلّق است به مردم فلسطین. [لذا] یکى دیگر از علل دشمنىها همین مسئلهى فلسطینِ بخصوص است. ما گفتهایم دولت غاصب صهیونیست باید بساط خود را جمع بکند. یهودىها میتوانند در فلسطین بمانند امّا حکومت در فلسطین متعلّق به ملّت فلسطین و فلسطینىها است؛ هر کسى را خواستند، مثل همهى کشورهاى دیگر، آنجا نگه میدارند. این دولت، دولت غاصبى است. این موضع را ما گفتهایم، امام بارها این را اعلان کردهاند و این ایدهى قطعى جمهورى اسلامى است و این را ما بارها گفتیم و باز هم خواهیم گفت. این یکى از عللى است که دشمنان استکبارى را از ما عصبانى میکند.
یک مسئلهى دیگر، حمایت معنوى و سیاسى ما از همهى کسانى است که در راه اسلام و حاکمیّت اسلامى تلاش میکنند. هر کسى در هر جاى دنیا براى عزّت اسلام قیام کند، ما حمایت معنوى و سیاسى میکنیم. دشمن میخواهد بگوید شما پشتیبانى مادّى میکنید، [در حالى که] این دروغ است. دشمن میخواهد بگوید شما با نهضتهایى که در کشورهاى اسلامى هست، ارتباط دارید؛ [ولى] ما ارتباط سازمانى را، ارتباط رسمى را، ارتباط به آن معنایى را که دشمن در نظر دارد، جدّاً تکذیب میکنیم. البتّه امروز همهى کسانى که در دنیاى اسلام، صدا به نام اسلام بلند میکنند، تحت تأثیر امام بزرگوار ما هستند؛ در این که تردیدى نیست. من در خطبهى عید فطر امسال گفتم،(۶) دشمن به ما میگوید چرا انقلابتان را صادر میکنید؟ ما در جواب دشمن میگوییم که ما انقلابمان را صادر نمیکنیم؛ انقلاب ما صادر شد و گذشت و تمام شد؛ شما در مقابل یک عمل انجامشده قرار دارید. صدور انقلاب به معناى صدور یک کالا نیست که به طور دائم بخواهد ادامه داشته باشد، آن هم به وسیلهى اشخاص. صدور یک فکر، صدور یک اندیشه، به معناى آن است که آن اندیشه صحیح است و دل انسانها را در اکناف(۷) عالم به خود جذب میکند؛ این کار انجام گرفت و روزبهروز دارد آثارش را در دنیا نشان میدهد، حتّى بعد از رحلت امام بزرگوارمان. ولى ما حمایت معنوى و سیاسى میکنیم. ما این جوانهایى را که در مصر یا در الجزایر یا در سایر کشورهاى اسلامى به نام اسلام سخن میگویند، یا مسلمانانى که در تاجیکستان از تفکّر اسلامى و قرآنى حمایت میکنند، یا مسلمانانى که در هند هویّت اسلامى خودشان را میخواهند حفظ بکنند، یا مسلمانان مظلومى که در عراق زیر فشار رژیم بعثى قرار دارند، یا هر گروه مسلمانى در هر نقطهى عالم که تفکّر اسلامى را احیا میکند، ما او را قبول داریم، قلباً براى او دعا میکنیم و سیاسیّاً در سطح جهانى از او حمایت میکنیم، همچنان که مشاهده میکنید داریم حمایت میکنیم؛ این هم یکى از مسائل است.
یکى دیگر از آن عللى که دشمن را خشمگین میکند، دفاع از ملّتهاى مسلمان است. برادران و خواهران عزیز! بیش از یک سال است که ملّت و دولت ایران از مردم مظلوم بوسنى دفاع میکنند و سخن حق را در آن مورد بیان میکنند؛ آنچه را باید انجام بگیرد. ما اعلان کردیم، باز هم اعلان میکنیم که غرب و بخصوص آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى در مورد بوسنى(۸) به همان اندازه گناهکارند که گروههاى افراطى و متعصّب و نژادپرست صرب؛ اینها یک اندازه گناهکارند. ماهها است ما اعلان کردهایم که راه حلّ مسئلهى بوسنى این است که راه را باز کنید، بگذارید که مسلمانان در بوسنى بتوانند امکانات دفاعى پیدا کنند و از خودشان دفاع کنند؛ این حرفى است که همهى منصفین عالم آن را میفهمند و میپذیرند. ما نخواستیم مثل بعضى از دولتهاى دیگر، خودمان را در قالب الفاظ فریبنده و بىمحتوا و پوچ مثل قطعنامههاى بىحاصل شوراى امنیّت سازمان ملل محصور و زندانى کنیم. ما راه را به طور دقیق و مشخّص گفتیم: حمایت از ملّتها؛ حمایت از ملّت بوسنى، حمایت از ملّت فلسطین. این چیزى است که وظیفهى ما است؛ و درست این همان چیزى است که دشمنان استکبارى ما را خشمگین میکند.
ما از جملهى عللى که دشمن را نسبت به جمهورى اسلامى خشمگین میکند، این میدانیم که ما با تحمیل فرهنگ غرب به ملّتهاى مسلمان مخالفیم و با این مخالفت میکنیم. فرهنگ غرب یک فرهنگى است که نقاط مثبتى دارد و نقاط منفى هم دارد. ما معتقد به تبادل فرهنگها هستیم. ما میگوییم یک ملّتى مثل ملّت ایران یا ملّتهاى دیگر مسلمان باید نگاه کنند در میان فرهنگهاى عالم، آنچه براى آنها مفید است و بهدرد بخور است، آن را بایستى جذب بکنند و از آن استفاده بکنند؛ آنچه براى آنها لازم نیست، آن را باید طرد بکنند. امّا دولتهاى غربى، سردمداران نظامهاى استکبارى و بخصوص نظام آمریکا و این مال امروز هم نیست با انواع و اقسام طرق اصرار دارند که فرهنگ فساد و بى بند و بارى را که جزو خصوصیّات فرهنگ غربى است، به میان ملّتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى تزریق کنند و به آنها تحمیل کنند؛ ما با این مخالفیم. ما میگوییم چرا شما آن روشى را که خودتان دربارهى زنان انتخاب کردهاید و این صددرصد به زیان زنان است، صددرصد به زیان منافع جامعه و مصالح انسانیّت است و بر خلاف عقل سلیم و منطق درست است، میخواهید به ملّتهاى دیگر تحمیل کنید و از وسایل تبلیغاتى و طرق گوناگون استفاده میکنید؟ ما با این مخالفیم. و این از جملهى عواملى است که سردمداران استکبارى را خشمگین میکند.
برادران و خواهران مسلمان در کشور ما و در سراسر جهان! اینها است آن چیزهایى که استکبار را علیه جمهورى اسلامى و نظام اسلامى تحریک میکند. لذا شما مىبینید وقتى در کشور الجزایر نزدیک بود گروههاى مسلمان حکومت را از طریق انتخابات به دست بگیرند،(۹) عدّهاى فریاد برآوردند که دموکراسى از بین خواهد رفت؛ دموکراسى را کوبیدند براى اینکه میگفتند دموکراسى از بین خواهد رفت! این همان تهمت زدن به نظامهاى اسلامى و به نظام اسلامى و به نهضت اسلامى است.
من آن جملهاى را که میخواهم جمعبندى کنم و نتیجهگیرى کنم و به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم، این است: در طول قریب پانزده سالى که از پیروزى انقلاب ما میگذرد، این خصومت و دشمنى به همین عللى که من گفتم از سوى ابرقدرتها علیه ما بوده است، الان هم هست. من نمیگویم دشمنىهاى آمریکا بر اوضاع کشور عزیز ما و ملّت عزیز ما اثرى نگذاشته است؛ چرا، اینها به مصالح ملّت ما ضرر زده؛ آنها با تحمیل جنگ، ما را هشت سال عقب انداختند؛ ما را که باید در جادّهى سازندگى حرکت میکردیم، مجبور به دفاع از کشور کردند و بسیارى از منابع اساسى ما را هم در داخل کشور و در حین جنگ از بین بردند؛ بنابراین ضرر از سوى دشمن حتمى است، در این تردیدى نیست؛ منتها یک واقعیّت بسیار روشنى وجود دارد و آن این است که ملّت ایران با ایستادگى خود و با مقاومت خود توانسته است توطئههاى دشمنان را که میخواستند او را به تسلیم بکشانند و دوباره بر سرنوشت این کشور مسلّط بشوند و اقتصاد این ملّت را مثل پنجاه سال، صد سال گذشته غارت کنند، [خنثى کند.] ملّت ما با ایستادگى خود در مقابل این توطئهها توانسته است دشمن را علىرغم این همه دشمنى و خباثت در این پانزده سال گذشته ناکام کند؛ و من عرض میکنم باز هم شما ملّت قادرید آمریکا و متّحدانش را در صحنهى رویارویى با جمهورى اسلامى به شکست مطلق بکشانید.
البتّه در یک مبارزه، هر دو طرف ضربهها و ضررهایى مىبینند امّا مسئله این است که هر طرفى که تسلیم بشود و شکست را بپذیرد، همه چیز او دستخوش دشمنىهاى طرف مقابل خواهد شد. اینها میخواهند همچنان که در دوران سلطنت، بر این مملکت مسلّط بودهاند که شما امروز میتوانید درست در پروندههایى که خود عمّال رژیم گذشته دارند یواشیواش رو میکنند، ببینید که چگونه آمریکا بر همهى امور این کشور مسلّط بوده است مجدّداً همان نفوذ را زنده کنند. من عرض میکنم ملّت ایران با قدرت تمام در مقابل این توطئهى خباثتآمیز خواهد ایستاد و ما اجازه نخواهیم داد که اصولى که قوام جمهورى اسلامى با آنها است، ولو دشمنى دشمنان هم به خاطر همان اصول است، این اصول متزلزل بشود.
و من این جمله را هم در پایان این خطبه عرض بکنم: برادران و خواهران عزیز، ملّت بزرگ ایران! شما امتحان بسیار خوبى را در این دوران طولانى دادید؛ امتحان اتّحادتان، امتحان آگاهىتان، امتحان همراهى و همکارىتان با مسئولین، امتحان حضورتان در صحنههاى گوناگون؛ و امروز که مسئلهى انتخابات ریاست جمهورى مطرح است، [حضور در آن] یک وظیفهى عمومى براى آحاد ملّت ایران است. شما براى اینکه بفهمید چرا این، وظیفه است، دو راه دارید: یکى اینکه بدانید رأى شما در آن کسى که توفیق پیدا خواهد کرد که از طرف شما منتخب بشود، در روحیهى او، در عملکرد او، در توانایىهاى او، در حیثیّت جهانى او، در قدرت فعّالیّت او در داخل چقدر اثر میگذارد و ببینید حضور شما چقدر تعیینکننده است؛ آن کسى را که تشخیص میدهید، او را به بالاترین مقام اجرائى کشور و در رأس قوّهى مجریّهى کشور نصب میکنید و انتخاب میکنید. این همان حضور مردمى است که هنر بزرگ انقلاب اسلامى بوده است و در این کشور تا قبل از انقلاب اسلامى، در طول تاریخ و در طول قرنها سابقه نداشته است. این یک راه.
راه دوّم این است که ببینید دشمنان از دو سه ماه قبل تا حالا بلکه بیشتر هر کدامى که یک بلندگویى، یک بوقى در دست دارند، تبلیغات را شروع کردهاند، شاید بتوانند کارى کنند که انتخابات ریاست جمهورى خلوت بشود؛ هر کدامى در هر گوشهى دنیا؛ یک عدّه با پول آمریکا دارند رادیو راه مىاندازند، یک عدّه با پول عراق، یک عدّه با پول دیگرى و دیگرى، و [همچنین] گروهکهاى ضدّ انقلاب همین دشمنان حقیر که رادیوهایى از قبیل رادیوهاى کشورهاى گوناگونِ شناختهشدهى دنیا هم منعکسکنندهى افکار آنها هستند، علاوه بر وسایلى که خودشان دارند همهى اینها به کار افتادهاند تا شاید بتوانند ملّت ایران را تحت تأثیر قرار بدهند و اگر برایشان ممکن بشود، هر چه بتوانند، از آراء ریاست جمهورى و شرکتکنندگان در انتخابات ریاست جمهورى کم کنند. خب، چرا دشمن این قدر خرج میکند و اصرار میکند بر اینکه انتخابات ریاست جمهوری را خلوت کند؟ آیا از این نباید فهمید که حضور بر سر صندوقهاى رأى و انتخابات، مشت محکمى به دهان این دشمنها است؟ [آیا] از این نباید فهمید که دشمن از حضور مردم در صحنه ناراضى است؟ این خودش یک راه بسیار روشن و تعیینکنندهاى است.
البتّه من اطمینان دارم که ملّت عزیزمان در این انتخابات هم مثل انتخابات دورههاى گذشته شرکت خواهد کرد لکن گمان میکنم این انتخابات یک خصوصیّتى دارد. امروز آمریکا، صهیونیستها، سرمایهداران، گروهکها، پسماندهها و تفالههاى رژیم گذشته، همه دستبهدست هم دادهاند تا بگویند با [گذشت] چهار سال از رحلت امام بزرگوار، مردم نسبت به انقلاب و راه امام سرد شدهاند؛ این را میخواهند وانمود کنند. ملّت ایران باید با قاطعیّت و قدرت تمام، با حضور در سر صندوقهاى رأى و انتخابات، ثابت کند که اگر چه چهار سال از رحلت این بزرگوار گذشته است امّا مردم به راه او، به توصیهى او، به وصیّتنامهى او که از مردم خواست باید در انتخابات شرکت کنید همچنان وفادارند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم* اِنّا اَعطَینکَ الکَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر* اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَرُ.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله.
من در این خطبهى دوّم میخواهم چند جمله نصیحت براى برادران و خواهران عزیز عرض بکنم، با استفاده از روحانیّتى که در این فضا گسترده است. یک جمله دربارهى امام بزرگوارمان عرض میکنم. من میخواهم به شما برادران و خواهران استنباط خودم را از عظمت و مکانت این بزرگوار بگویم. اعتقاد من این است که این عظمتى که این مرد الهى و معنوى حتّى بعد از درگذشت خود در دلها و چشمها پیدا کرد و مرقد او که محلّ زیارت مشتاقان در تمام دورهى سال شده است و دلها متوجّه به او و مجذوب او است، به خاطر این است که او در دل، یک انسان مخلص و پرهیزکار بود؛ آن بزرگوار در همهى کارها براى خدا و در راه خدا و به نام خدا حرکت میکرد و عمل میکرد.
ما باید براى خدا و به کمک الهى در راه خدا حرکت کنیم و آن را بپیماییم. امروز هر فرد ملّت عزیز ما احتیاج دارد به اینکه در درون خود، در دل خود، راهى به خدا و راهى به معنویّت باز بکند. روزبهروز بر معنویّت خودمان باید اضافه کنیم. جلوههاى دنیا و فریبندگىهاى زندگى مادّى باید ما را مجذوب خود نکند. تلاش مادّى یک وظیفه است، فعّالیّت سازندگى یک وظیفه است امّا مجذوب شدن و دلبسته شدن و ترجیح دادن لذّتهاى دنیا و لذّتهاى مادّى بر راه خدا، یک امر ضدّارزش و خلاف وظیفه است.
بخصوص به جوانهاى عزیز عرض میکنم؛ پیروزى این انقلاب به خاطر صفا و اخلاص گروههایى از شما مردم بود، بقای این انقلاب به خاطر صفا و صداقت و ایمان شما ملّت بود، پیروزى در جنگ تحمیلى و ناکام کردن دشمن، به خاطر توکّل به خدا و تقوا و پرهیزکارى بود؛ امروز هم در میدانهاى دشوار، آن چیزى که ما را قطعاً موفّق میکند، توکّل به خدا است، توجّه به خدا است، حفظ تقوا است، بىاعتنائى به زخارف(۱۱) و جذّابیّتهاى زندگى مادّى است. این به معناى آن نیست که ما در فکر نیازهاى مادّىمان نباشیم. هر کسى حق دارد بلکه وظیفه دارد به دنبال نیازهاى مادّى خود باشد، معاش خود را تأمین کند و حتّى لذایذ مشروع خود را هم تأمین کند امّا همهى اینها غیر از این است که کسى دل به دنیا بسپارد، راه خدا را فراموش کند و همهى فعّالیّت و فکر و حرکت و سکونِ او را توجّه به امور مادّى فرابگیرد. از خداى متعال میخواهیم دلهاى ما را به خودش آشنا کند.
پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بمیران؛ پرچم اسلام را در عالم سربلند کن؛ دشمنان اسلام را مخذول و منفور کن. پروردگارا! ما را و ذرّیّهى ما را و همهى کسان ما را جزو متمسّکین به قرآن و اهلبیت قرار بده. پروردگارا! دست توسّل ما را از قرآن و اهلبیت در دنیا و آخرت کوتاه مکن. پروردگارا! دلهاى ملّتهاى مسلمان را با یکدیگر آشنا و مهربان کن؛ دستهاى تفرقهافکن را قطع کن. پروردگارا! راه صلاح و نجات را به همهى ما نشان بده؛ ما را از هدایت خود محروم مفرما؛ ما را بر پیمودن این راه کمک بگردان. پروردگارا! ما را مشمول توجّهات و ادعیهى زاکیهى وجود مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بده؛ ما را در ظهور و غیبتش، از سربازان حضرتش قرار بده. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد بگردان.
بسم الله الرّحمن الرّحیم * وَالعَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱۲)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف)، نماز جمعهى تهران در مرقد ایشان برگزار شد.
(۲ سورهى صف، آیات ۸ و ۹؛ «میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گرچه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد گردانید. او است کسى که فرستادهى خود را با هدایت و آئین درست روانه کرد تا آن را بر هرچه دین است، فائق گرداند؛ هرچند مشرکان را ناخوش آید.»
(۳ غایت، پایان
(۴ دورهى ششم
(۵ بمباران شیمیایی شهر حلبچه در استان سلیمانیّهی عراق، با دستور مستقیم صدّام حسین از نیمروز ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ به منظور مقابله با کُردهای مخالف رژیم عراق آغاز شد. در این حمله، بیش از پنج هزار غیر نظامی کُرد کشته شدند و حدود هفت هزار نفر مجروح شدند.
(۶ خطبههای نماز عید سعید فطر(۱۳۷۲/۱/۴)
(۷ گوشه و کنار
(۸ ر.ک: بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/۲۹)، پینوشت شمارهی ۲
(۹ ر.ک: بیانات در اجتماع مردم نوشهر (۱۳۷۲/۲/۱۸)، پینوشت شمارهی ۵
(۱۰ سورهى کوثر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما تو را [چشمهى] کوثر دادیم؛ پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن. دشمنت خود بىتبار خواهد بود.»
(۱۱ زیور و زینت ظاهری
(۱۲ سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»