پیام به حجاج بیت‌‌الله‌ الحرام

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة على رسوله النّبىّ الامین و على آله المیامین و اصحابه  المنتجبین و السّلام على جمیع عباد الله الصّالحین. قال الله الحکیم: وَ اِذ بَوَّأنا لِاِبرٰهیمَ مَکانَ البَیتِ اَن لا تُشرِک بی شَیئًا وَ طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائِفینَ وَ القائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجود.(۱)

بار دیگر ارادهى نافذ الهى، مؤمنین را در زادگاه توحید و بارگاه رحمت و فضل ربوبى و بر گرد کعبهى دلها و در ساحت قبلهى جانهاى مسلمین عالم گرد آورده و نداى ملکوتىِ «وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ»،(۲) بر فواصل طبیعى و تحمیلى برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهایى را که با ایمان و عشق و نیازِ یکسان مىتپند، به سوى مرکز توحید و وحدت امّت کشانیده است.

سالیان دراز، دست جهل و عناد سعى کرده است خانوادهى بزرگ اسلامى را در آنِ واحد، هم از ریشهى اعتقادىاش و هم از عُلقه و پیوند فىمابین ایمانىاش جدا کند امّا از این سو نیز همهساله فریضهى حج، درس توحید و وحدت را در کالبد این خانوادهى کهنسال و ریشهدار تزریق میکند و هر سال شکوفههاى تازهاى، بیش از گذشته، تجدید بهار ایمان و حیات دینى و اُنس و مودّت اسلامى را نوید میدهد و ساختههاى دست دشمن را باطل میسازد. این معجزهى حج است که علىرغم وجود درگیرىها و منازعاتى که در آن، حکومتهاى مسلمان بارها در برابر یکدیگر صفآرایى کردهاند، هرگز پیوندهاى فکرى و عاطفى و ایمانى میان ملّتهاى مسلمان قطع نشده و تأثیرات متقابل این ملّتها همواره رو به افزایش بوده است.

اگرچه رازها و رمزهاى حج بیش از آن است که در گفتارى بتوان آن را گزارش کرد ولى در آن میان، هر چشم رازشناسى، سه ویژگى برجسته را در نگاه اوّل، در آن بازمىشناسد:

نخست آنکه حج، یگانه فریضهاى است که خداوند براى اداء آن، همهى آحاد مسلمین، هر آن کس از آنان را که داراى استطاعت باشد، از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها به یک نقطه فرامیخواند و در ایّام معلومات، در گونهگون تلاش و حرکت و سکون و قیام و قعود، آنان را به یکدیگر پیوند میزند: ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ وَ استَغفِرُوا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیم.(۳)

دوّم آنکه در همین کار دستهجمعى و علنى، برترین منزل مقصود را ذکر خدا، یعنى کارى قلبى و نفسانى معرّفى میکند: وَ یَذکُرُوا اسمَ اللهِ فیِ اَیّامٍ مَعلوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُم  مِن بَهیمَةِ الاَنعام.(۴)

سوّم آنکه در صفحهى روشن و همهکسشناسِ آن، تصویرى از نماى کلّى زندگى انسان موحّد را عرضه میکند و در عملى رمزى، به مسلمان درس زندگىِ هدف‌دار و جهتدار میدهد؛ از ورود در میقات و حضور در ساحت احرام و تلبیه و تروک(۵) تا طواف گِرد مرکز کعبه و سعى میان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعر و ذکر و تضرّع و تعارفى که در آن است، و تا رسیدن به منیٰ و قربانىاش و رمى جمرهاش و حلقش(۶) و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعى، همه و همه درسهاى رسا و روشنِ حرکت جهتدار و دستهجمعى و معرفتآمیز مسلمان در عرصهى توحید و در مسعاى حیات و بر گرد محور «الله» است.

زندگى در آئینهى حج یک سیر دائمى بلکه یک صیرورت(۷) دائمى به سوى خدا است و حج آن درس همیشه زندهى عملى و سازنده است که اگر بهوش باشیم، راه و رسم زندگىِ ما را در صحنهاى عملى و روشن ترسیم میکند. میعادى همگانى، هر سال تشکیل میشود تا مسلمان در آن محیطِ وحدت و تفاهم، و در پرتو ذکر الهى، راه و جهت زندگى را بیاموزد؛ آنگاه به سرزمین خود و به میان کسان خود برگردد، و در سالهاى بعد گروههاى دیگر و گروههاى دیگر بیایند و بروند، بیاموزند و بیندوزند، بگویند و عمل کنند، بشنوند و تدبّر کنند، و در نهایت همهى امّت به آنچه خدا خواسته و دین آموخته برسند.

نظر افکندن به عرصهى عظیم زندگى امّت اسلامى، فراتر از ابعاد ملّتها و نژادها و قوم‌وقبیلهها، و نظر افکندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شیوهى زندگى، چنان که شایستهى او است، و همه در پرتویى از ذکر خدا؛ این است آن سرچشمهى معرفتى که هرساله در حج، فیّاض و بىزوال، بر انبوه خلایقِ گردآمده، در حرم امن خدا سیلان مىیابد و کسانى را که ظرف ذهن و دل خود را بگشایند، از این زلال معرفت سیراب میسازد.

در گذشته و امروز نیز کوششهایى شده است و میشود تا حج را فریضهاى فردى، که در آن هر کس فقط سرگرم عبادت و نیایش خود با خداوند است، قلمداد کنند؛ بگذریم از آن غفلتزدگانى که به سفر حج به چشم سفرى سیاحتى و تجارتى نگاه میکنند. حج با برجستگىهایى که در هیچ فریضهى دیگر اسلامى مجموعهى آن را نمیتوان یافت، بسى برتر از بینش تنگنظرانهى آنان و نگاه بىفروغ و خطابین اینان است. در دوران ما بزرگترین کسى که حج را از پردهى اوهام بیرون کشید و رازهاى آن را در ذهن و نیز در عمل جمع عظیمى از مسلمانان نمایان ساخت، امام راحل کبیر ما بود. او حجّ ابراهیمى را ندا کرد و خلایق را بدان فرا‌خواند. و یک بار دیگر صلاى «اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ» را به گوش جهانیان رسانید.

حجّ ابراهیمى همان حجّ محمّدى است که در آن، حرکت به سمت توحید و اتّحاد، روح و سرلوحهى همهى مراسم و شعائر است؛ حجّى مایهى برکت و هدایت و ستون اصلى در حیات و قیام امّت واحده؛ حجّى سرشار از منافع و پُربار از ذکر خدا؛ حجّى که در آن، ملّتهاى مسلمان وجود امّت فراگیر محمّدى (صلّى الله علیه و آله) و حضور خود در آن را لمس میکنند و با احساس برادرى و نزدیکى ملّتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگى رها میشوند. حجّ ابراهیمى آن است که در آن، مسلمین از تفرقه به جمعیّت حرکت کنند و کعبه را که بناى یادبود توحید و رمز برائت و نفرت از شرک و بتپرستى است، با معرفت به معناى رمزىِ آن طواف کنند و از ظاهر و پیکرهى مناسک به باطن و روح آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امّت اسلام توشه برگیرند.

اکنون اینجانب با امید به رحمت و هدایت الهى و با دعا براى قبولى و پُربارىِ حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسک حج را مغتنم شمرده، مطالبى را که توجّه به آن براى همهى آحاد مسلمان سودمند است، تذکّراً عرض میکنم:

۱) نخستین مطلب در باب توحید است، که روح اساسى حج و مضمون بسیارى از اعمال و مناسک آن است. توحید با مفهوم عمیق قرآنى آن، به معناى توجّه و حرکت به سوى «الله» و رد و نفى بتها و قدرتهاى شیطانى است. خطرناکترینِ این قدرتها در درون وجود آدمى، نفْس امّاره و هواها و هوسهاى گمراهکننده و پستکننده است؛ و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استکبارى و فتنهانگیز و فسادانگیزند که امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شیطانى، جسم و روح بسیارى از ملّتهاى مسلمان را دستخوش سیاستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حج، اعلان بیزارى از این قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآمیزى میتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها یا تلاش آنان براى تسلّط بر کشورهاى اسلامى را مشاهده کند. در برخى از این کشورها سیاست و اقتصاد و روابط بینالمللى و موضعگیرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثیر قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن آمریکا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشا و محرّمات شرعى در بسیارى از این کشورها متأثّر از سیاستهاى شیطانىِ آن قدرتها است. وظیفهاى که حج و اعمال و شعائر توحیدى آن بر مسلمانِ حجگزار لازم میسازد، ابراز برائت و بیزارى از این‌همه است؛ و این اوّلین قدم در راه تجسّم ارادهى اسلامى در نفى این پدیدههاى شیطانى و استقرار حاکمیّت اسلام و توحید بر همهى جوامع اسلامى است.

۲) مطلب بعدى در باب اتّحاد و یگانگى مسلمین است که مضمون برجستهى دیگرى از مناسک حج است. از آغاز ورود استعمار اروپایى به کشورهاى اسلامى یکى از سیاستهاى قطعى استعمارگران ایجاد تفرقه میان مسلمین بوده است؛ گاه با حربهى اختلافات فرقهاى، و گاه با ابزار ملّىگرایى و قومگرایى، و گاه با غیر اینها. متأسّفانه با وجود فریاد مصلحان و منادیان وحدت، این حربهى دشمن هنوز تا حدودى بر پیکر امّت اسلامى ضربهها و جراحتهایى وارد میسازد. دامن زدن به اختلافات شیعه و سنّى، عرب و عجم، آسیایى و آفریقایى، و عمده کردن ناسیونالیسمهاى عربى، تورانى و فارسى، اگرچه به وسیلهى بیگانگان آغاز شده است امّا متأسّفانه امروز به وسیلهى خودىهایى که بر اثر کجفهمى و یا نوکرى اجانب، آب به آسیاب دشمن میریزند، ادامه مىیابد. کار این انحراف گاه به آنجا میرسد که برخى از دولتهاى مسلمان با صرف پول تلاش میکنند میان مذاهب اسلامى یا ملّتها و اقوام اسلامى تفرقه ایجاد کنند، و یا بعضى از عالِمنمایان، صریحاً فتوا به کفر بعضى از فِرَق اسلامى که سوابق درخشانشان در تاریخ اسلام واضح است میدهند. ملّتهاى مسلمان شایسته است انگیزههاى خبیث این کارها را شناخته، دست پنهان شیطان بزرگ و ایادى و اذنابش(۸) را در پشت سر آن ببینند و خیانتکاران را افشا کنند.

۳) نکتهى مهمّى که شایسته است همهى مسلمین آن را دانسته و براى مقابله با آن احساس تکلیف کنند، آن است که امروز تقریباً در همه‌جاى جهان، مبارزهى سرسختانه و توطئهآمیزى از سوى قدرتهاى استکبارى علیه اسلام و مسلمین در جریان است. اگرچه اصل این مبارزه تازگى نداشته و نشانههاى آن در تاریخ استعمار اروپایى کاملاً شناختهشده است ولى میتوان گفت که شیوههاى متنوّع آن، علنى بودن آن، و در مواردى شدیداً قساوتآمیز بودن آن، تاکنون سابقه نداشته و پدیدهى این روزگار است. نگاهى به اوضاع کنونى عالم اسلام، علّت این پدیده، یعنى شدّت گرفتن و علنى شدن مبارزه با اسلام را آشکار میسازد. علّت، چیزى جز گسترش بیدارى مسلمین نیست.

حقیقت آن است که مسلمین در یکى دو دههى اخیر در شرق و غرب جهان اسلام و حتّى در کشورهاى غیر اسلامى، نهضت حقیقى و عمیقى را شروع کردهاند که باید «نهضت تجدید حیات اسلام» نامیده شود. اینک این نسل جوان و تحصیلکرده و برخوردار از معارف زمان است که بعکسِ توقّع مستعمران دیروز و مستکبران امروز، نه‌تنها اسلام را فراموش نکرده بلکه با ایمانى پُرشور، که با استفاده از پیشرفت معارف بشرى بسى روشنبینانهتر و ژرفتر نیز شده است، بدان روى آورده و گمشدهى خود را در آن میجوید. قیام جمهورى اسلامى در ایران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلّهى این نهضت جوان و ریشهدار است که خود در گسترش بیدارى مسلمانان بیشترین نقش را ایفا کرده است. این، آن چیزى است که جبههى استکبار را که همیشه از تظاهر به مبارزه با عقاید و مقدّسات ملّتها پرهیز میکرد، وادار میسازد که در مبارزه با اسلام، علناً و با همهى روشهاى ممکن و گاه با قساوت و خشونت وارد میدان شود.

در آمریکا و کشورهاى اروپایى، رؤسا و سیاستمداران متعدّدى را میتوان شناخت که حدّاقل یک بار در گفتههاى خود صریحاً رشد و گسترش ایمان اسلامى را خطرى بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرایش عمومى جوانان مسلمان به ایمان و عمل اسلامى گستردهتر شده، این اظهاراتِ ناشى از سراسیمگى و دشمنى واضحتر گردیده است و اکنون کار به جایى رسیده که حتّى رؤسا و سیاستمداران بعضى از کشورهاى اسلامى نیز که همیشه عناد خود با اسلام را در زیر پوششى از نفاق پنهان میکردند، به پیروى از اربابان آمریکایى و اروپایىشان، علناً و صریحاً از خطر اسلام دم میزنند! و ایمان مقدّس مردمى را که بر آنان فرمان میرانند، براى خود خطر میشمرند.

مبارزه با بیدارى اسلامى در سطح جهان، شکلهاى گوناگون دارد: در الجزایر اکثریّت قاطع مردم در انتخاباتى آزاد و کاملاً دموکراتیک به حاکمیّت جبههى اسلامى رأى میدهند؛ کودتایى خشن انتخابات را باطل و منتخبین را زندانى و محکوم و مردم را سرکوب میکند، و آنگاه قدرتهاى مستکبر آمریکا و اروپا نَفَس راحت کشیده، به طور کامل پشت سر کودتاگران قرار میگیرند و دست پنهان خود در آن را افشا میکنند. در سودان گروههاى اسلامى با پشتیبانى قاطع ملّت به حکومت میرسند، و آنگاه غرب انواع تحریکات خود را شروع میکند و از داخل و خارجِ مرزهایشان، آنان را به طور دائم تهدید میکند. در فلسطین و لبنان، فلسطینیان مسلمان از سوى صهیونیستهاى غاصب به وحشیانهترین وجهى سرکوب و شکنجه میشوند، آنگاه آمریکا آن آدمکشانِ ددصفت و شکنجهگر را کمک و آن مظلومان مسلمان یا مدافعان لبنانىِ آنان را به تروریسم متّهم میکند. در جنوب عراق، بخش عظیمى از ملّت عراق که مبارزه با رژیم بعثى را با انگیزهها و شعارهاى اسلامى در پیش گرفتهاند، از سوى آن رژیم مورد وحشیانهترین حملات قرار میگیرند و آمریکا و غرب که انگیزهى خود براى برخورد قدرتمندانه با صدّام را در قضایاى دیگر آشکارا نشان دادهاند، اینجا با سکوتى رضایتآمیز و تشویقکننده ظاهر میشوند. در کشمیر و هند، تعصّب کور و جهالتبار هندوها با استفاده از اغماض و گاه کمک دولت، به ناموس و جان و مقدّسات مسلمین تعرّض میکند و این با خونسردى و لبخند بىتفاوت آمریکا و غرب مواجه میشود. در مصر روشنفکرترین نسلهاى مسلمان مورد تعقیب خشن و خشمآلود رژیم فاسد و نالایق آن کشور قرار میگیرند و حکومت وابسته و حقیر آن کشور بزرگ مورد تشویق و کمک مالى و امنیّتى آمریکا قرار میگیرد. در تاجیکستان اکثریّت مردم مسلمان و مشتاق زندگى در سایهى اسلام، به وسیلهى پس‌ماندههاى رژیم کمونیستى بشدّت سرکوب و جمع کثیرى از آنان از خانه و کاشانهى خود آواره میشوند و غرب با همهى دغدغهاش از بازگشت کمونیستها در شوروى سابق، این حرکت آنان را مغتنم میشمرد و در مقایسه میان اسلام و کمونیسم، آشکارا جانب دشمنان اسلام را میگیرد. در آمریکا و اروپا مسلمانان و گروههاى اسلامى مورد اهانت و تهمت قرار میگیرند و در مواردى تظاهر به پایبندىهاى اسلامى از قبیل حجاب زنان ممنوع میگردد. اهانت علنى به اسلام در قالب حجابِ تحریمشده و به وسیلهى نویسندهاى مهدورالدّم،(۹) مکرّر مورد حمایت علنى سردمداران رژیم‌هاى اروپایى قرار میگیرد و حتّى رئیس رژیم بدنام و بدسابقهى انگلیس(۱۰) با آن نویسندهى قلمبهمزد و بىارزش ملاقات میکند. از اینها همه بدتر، فاجعهى بىسابقهى نسلکشى مسلمین در بوسنى است. بیش از یک سال است که صربهاى نژادپرست   و اخیراً با همراهى کرواتها با تکیه بر سلاح و امکانات رژیم صربستان و کمکهاى خارجى، زشتترین و غیر انسانىترین نوع کشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، یعنى صاحبان اصلى بوسنى و هرزگوین، انجام میدهند(۱۱) و غرب و آمریکا نه‌تنها هیچ کمکى به آنان نکرده و هیچ ممانعتى از جنایت صربها نشان ندادهاند بلکه با استفاده از امکانات شوراى امنیّت، از رسیدن سلاح به مسلمانان مظلوم نیز جلوگیرى کرده و با اعزام نیروهاى سازمان ملل، محاصرهى آنان را کامل کردهاند. مسلمانانْ امروز و در آینده بدانند که آمریکا و دوَل بزرگ اروپایى در فاجعهى بىنظیر بوسنى مقصّر و مسئول مستقیمند. در این یک سال، مشتى حرف پوچ و وعدهى دروغ تحویل داده امّا از کشته شدن حتّى یک نفر از هزاران نفر کشتهى مظلوم آن سرزمین جلوگیرى نکرده و بالاتر، از قدرت دفاع یافتنِ آنان نیز ممانعت کردهاند. این تصویر، مجملى از دشمنى غرب و آمریکا با اسلام و مسلمین در روزگار ما است. نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکره و نه هیچ یک از راههایى که بعضى سادهلوحانه آن را به مسلمانان پیشنهاد میکنند، گرهگشا و مایهى نجات مسلمین نیست. تنها یک چیز علاج است و بس، و آن اتّحاد مسلمانان، پافشارى بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ کردن عرصه در بلندمدّت بر دشمن است. و امروز چشم امید دنیاى اسلام به جوانان غیور و بسیجى در سراسر کشورهاى اسلامى است که از کیان اسلام دفاع کنند و نقش تاریخى خود را ایفا نمایند.

۴) نکتهى مهمّ دیگرى که باید مورد تکیه قرار گیرد، آن است که استکبار با همهى تدابیر شیطانىاش و با وجود به کارگیرىِ زور و ترفند سیاسى و تبلیغات دروغ نتوانسته و هرگز نخواهد توانست جریان روبهرشد بیدارى اسلامى و نهضت گرایش به اسلام را متوقّف سازد. فعّالیّت همهجانبهى سیاسى و امنیّتى و بیش از همه تبلیغاتى آمریکا و دیگر کشورهاى استکبارى و ایادى منطقهاى آنان بر ضدّ نهضت اسلامى در کشورهاى مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهورى اسلامى در ایران، در سالهاى اخیر بىسابقه و بسیار وسیع بوده است. و در این میان، رژیم صهیونیستى همچون زائدهى آمریکا در منطقه، در منتهاى رذالت و خباثتى که از آن انتظار میرود، ایفاى نقش کرده است. محاسبات مادّىِ عادّى حکم میکرد که باید بر اثر این تلاش همهجانبهاى که مستکبرانه و از سرِ خشم و عناد ترتیب مىیابد، نهضت اسلامى در کشورهاى اسلامى ضعیف یا ریشهکن شود ولى درست بعکس، همه شاهدند که این نهضت بمرور وسیعتر و عمیقتر شده است. اکنون کشورهاى اسلامى متعدّدى را میتوان نشان کرد که اگر انتخاباتى نظیر آنچه دو سال قبل در الجزایر اتّفاق افتاد در آن برگزار شود،(۱۲) احزاب یا فعّالان اسلامى اکثریّت آراء مردم در آن کشورها را به خود جلب خواهند کرد؛ و این در حالى است که در بیشتر این کشورها فعّالیّت گروههاى اسلامى و حتّى تظاهرات سیاسى و تبلیغاتى اسلامگراها ممنوع است. در همین سالها است که در داخل سرزمینهاى غصبشدهى فلسطین، مبارزات مردم با شعارهاى اسلامى و با مرکزیّت مساجد، عرصه را بر صهیونیستها تنگ کرده است؛ و در همین سالها است که گروههاى مبارز اسلامى در لبنان، حتّى در انتخابات پارلمانى و نیز در موقعیّتهاى مردمى به توفیق چشمگیرى دست یافتهاند؛ و در همین دورهى زمانى است که جمهورى اسلامى ایران که کسانى سادهلوحانه انتظار داشتند یا به بنبست برسد و یا از اصول و آرمانهاى خود چشم بپوشد با سرعتى بیش از توقّع و در عین پافشارى بر اصول انقلابىِ خود به پیش رفته است.

اینجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه‌جاى جهان اسلام عرض میکنم که ترفند بزرگ دشمن، نومید کردن و به آینده بدبین کردن شما است؛ و همین کافى است که هیچ مسلمان روشنبینى نومیدى را به دل راه ندهد. هیچ چیز به ما اجازهى نومید شدن نمیدهد. اگر دشمن قادر بر نابودى این حرکت الهى بود، باید لااقل میتوانست از رشد آن جلوگیرى کند؛ و همه می‌بینید که نتوانسته است. سنّت‌هاى الهى و واقعیّتهاى خارجى خبر از آیندهى روشن نهضت نوین اسلامى میدهند و قرآن بارها میفرماید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین.(۱۳)

۵) تبلیغات مدرن و داراى پوشش جهانى، بىشک کارآمدترین حربهى استکبار است. امروز تعداد رسانههاى صوتى و تصویرى و مطبوعاتىاى که بیشترین تلاش خود را وقف دشمنى با اسلام کردهاند، بسیار زیاد و همچنان رو به افزایش است. کارشناسانى مزدور، فقط سرگرمِ ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحلیل براى گمراه کردن ذهن مستمعان خود و معرّفى نادرست و ترسیم زشت از نهضت اسلامى و شخصیّتهاى بزرگ اسلامی‌اند، و جمهورى اسلامى در سالهاى پس از پیروزى انقلاب تا امروز بىوقفه و روزافزون با چنین تبلیغات خصمانهاى مواجه بوده است. باید گفت که این ترفند نیز در مقابل حرکت اسلامى اصیل و نشئت‌گرفته از فطرت و نیاز، توفیق زیادى نداشته و مقصود دشمن را برنیاورده است. گسترش موج دعوت انقلابىِ امام راحل عظیمالشّأن در سراسر دنیاى اسلام و حضور فکر و نام و رهنمود و عکس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آن‌همه تبلیغ دروغ و سخن ناحق که به نیّت مخدوش کردنِ سیماى ملکوتى آن وارث پیامبران گفته و پخش شده است، روشنترین دلیل این مدّعا است. با این‌همه باید اذعان کرد که عامل مهم در حفظ سلامت و سداد(۱۴) فکر ملّتهاى مسلمان، روشنگرىهاى علما و روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه، بخصوص علماى متعهّد دین در این مورد وظیفهاى بزرگ بر عهده دارند.

دشمن پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، همواره تا امروز سیاههاى از اتّهامات را متوجّه ایران اسلامى کرده است. می‌بینیم که همان تهمتها امروزه به همهى نهضتهاى اسلامى در هر جاى دنیا که باشند نیز زده میشود: تهمت تعصّب و جمود فکرى که از آن با عنوان «بنیادگرایى» نام میبرند، تهمت تروریسم، تهمت بىاعتنائى به حقوق بشر، تهمت ضدّیّت با دموکراسى، تهمت بىاعتنائى به حقوق زنان، تهمت ضدّیّت با صلح و طرفدارى از جنگ. اندکى انصاف، هر کسى را به دروغ بودن این تهمتها و بىشرمىِ واردکنندگانش آگاه میسازد. ایران اسلامى در حالى متّهم به مخالفت با دموکراسى میشود که از پنجاه روز پس از پیروزى انقلاب کبیر اسلامى تا چهارده ماه پس از آن، دو همهپرسى عمومى، که در یکى از آنها مردم ایران «جمهورى اسلامى» را به عنوان نظام سیاسى کشور برگزیدند، و در دیگرى به قانون اساسى رأى دادند، و سه انتخابات که در آنها به ترتیب: اعضاى مجلس خبرگان براى نوشتن قانون اساسى، رئیس‌جمهور، و نمایندگان در مجلس شوراى اسلامى معیّن شدند، در آن برگزار شده و تا امروز همواره انتخابات آزاد با شرکت پُرشور مردم براى تعیین رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس، در موعد قانونى خود انجام گرفته است.

تهمت به تروریسم را کسانى به ایران اسلامى میزنند که خود از دولت تروریست صهیونیستى بیشترین پشتیبانى را کرده و گروههاى تروریست ضدّ انقلاب ایرانى را در زیر چتر حمایت خود قرار میدهند و حقوقبگیران آنان صدها بار در داخل ایران اسلامى بمبگذارى کرده و هزاران نفر از مردم عادّى و عناصر انقلابى و مرد و زن و کودک بىگناه را به قتل رساندهاند. ضدّیّت با صلح را کسانى به جمهورى اسلامى نسبت میدهند که جنگى هشتساله را با تشویق رژیم بعثى عراق و به دست او بر ایران تحمیل کردند و در همهى آن مدّت، انواع کمکها را به آن رژیم که به خاطر حمله به ایران اسلامى، رژیم محبوب آنان به شمار میرفت، مبذول داشتهاند. تضییع حقوق زنان، تهمت از سوى کسانى است که شأن والاى زن ایرانى را که با حفظ حجاب و حدّ شرعى، در برترین فعّالیّتهاى کشور شرکت مىورزد، نمىپسندند و ابتذال حاکم بر روابط زن و مرد و بهرهکشى ناجوانمردانه از زن در جوامع غربى را نسخهى مطلوب در حیات اجتماعى زن میشمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژیم‌هایى متوجّه ایران میسازند که خود، قلمهاى بزرگ و حیرتانگیز پایمال کردن حقوق انسانها را مرتکب شده یا زمینهسازى کردهاند.

آیا در دنیاى جدید، هرگز حقوق بشر، آنچنان که امروز در بوسنى پایمال میشود، نقض شده است؟ آیا نقض حقوق یک ملّت مانند ملّت فلسطین، نقض حقوق بشر نیست؟ آیا راندن دستهجمعى بیش از چهار‌صد نفر از شهروندان فلسطینى به بیرون از خانه و میهن خود،(۱۵) در برابر چشم دنیاى بهاصطلاح طرفدار حقوق بشر قابل اغماض است؟ آیا سرنگون کردن هواپیماى مسافرى ایران به وسیلهى آمریکا بر فراز خلیج فارس،(۱۶) یا بىعدالتى نسبت به سیاهان در آمریکا،(۱۷) یا حمایت از کودتاگران در الجزایر،(۱۸) یا حمایت از رژیم فاسد مصر، یا زنده سوزانیدن دستهجمعى عدّهاى در آمریکا(۱۹) و امثال آن، شکستن حریم انسانیّت و نقض حقوق آن نیست؟ آیا دولتهایى که اینگونه بىمحابا حقوق بشر را پایمال میکنند یا پایمالکنندگان را با نگاهى خونسرد و بىتفاوت بلکه رضایتمندانه و تشویقآمیز تماشا میکنند، حقیقتاً از اینکه بنا به ادّعاى آنان در ایران اسلامى حقوق بشر نقض شود، ناراحتند؟

حقیقت آن است که خود تهمتزنندگان و از جمله سردمداران کنونى آمریکا که اخیراً بر سر این حربهى تبلیغاتىِ زنگزده و قدیمى جنجال تازهاى به راه انداختهاند، بخوبى میدانند که سخن به گزاف میرانند. آنچه آنان از جمهورى اسلامى نمىپسندند، اینها نیست؛ چیزهاى دیگرى است که مصلحت سیاسى به آنان اجازه نمیدهد آن را صریحاً اعلام کنند؛ اگرچه بررسى اظهارات نظریهپردازان و نویسندگانشان مقصود آنان را آشکار میسازد.

در نظام جمهورى اسلامى چیزهایى که آمریکا و هر مستکبر دیگرى را خشمگین میسازد، اینها است: اوّل، جدا نبودن دین از سیاست و پایهى اسلامى جمهورى اسلامى؛ دوّم، استقلال سیاسى این نظام به معناى تسلیمناپذیرىاش در برابر زورگویىهاى معمول ابرقدرتها؛ سوّم، اعلام راهحلّ مشخّص جمهورى اسلامى دربارهى مسئلهى فلسطین، که عبارت است از انحلال رژیم غاصب صهیونیستى و تشکیل دولت فلسطینى متشکّل از خود فلسطینیان و همزیستى مسلمانان و مسیحیان و یهودیان در فلسطین؛ چهارم، حمایت معنوى و سیاسى از همهى نهضتهاى اسلامى، و تقبیح فشار بر مسلمانان در هر جاى عالم؛ پنجم، دفاع از حیثیّت اسلام و قرآن و پیامبر اعظم (صلّى الله علیه و آله) و دیگر انبیاى الهى، و مقابله با توطئهى رواج دادن اهانت به این مقدّسات، نظیر آنچه در باب نویسندهى مهدورالدّم آیات شیطانى(۲۰) دیده شد؛ ششم، تلاش براى اتّحاد امّت اسلامى و همکارى سیاسى و اقتصادى دولتها و کشورهاى اسلامى و حرکت در جهت تثبیت اقتدار ملّتهاى مسلمان در قالب «امّت بزرگ اسلامى»؛ هفتم، رد و نفى فرهنگ تحمیلى غرب، که دولتهاى غربى با تنگنظرى و تعصّب بر آن هستند که همهى ملّتهاى عالم را به پذیرش آن وادار سازند، و اصرار بر احیاى فرهنگ اسلامى در کشورهاى مسلمان؛ هشتم، مبارزه با فساد و بى‌بند‌و‌بارى جنسى، که بعضى از دولتهاى غربى بخصوص آمریکا و انگلیس اخیراً انحرافىترین شکل آن(۲۱) را بىشرمانه رسمیّت داده یا در راه آن هستند، و از دهها سال پیش براى ورود اَشکال گوناگون این فساد به کشورهاى اسلامى برنامهریزى و تلاش میکنند. اینها است آنچه موجب دشمنى کینهآلود آمریکا و هم‌پالگىهایش(۲۲) با جمهورى اسلامى است.

بدیهى است که اگر آنان صریحاً علّت دشمنى خود را بیان کرده، این فهرست را برملا کنند، به دست خود بر اعتبار جمهورى اسلامى در چشم ملّتهاى مسلمانى که همه دلبستهى این اصولند، خواهند افزود. بدین جهت است که آنان در تبلیغات خود، از سویى ایران اسلامى را به تروریسم و امثال آن متّهم میکنند، و از سوى دیگر با تحلیل‌هاى دروغین و خبرهاى ساختگى، چنین وانمود میسازند که گویا جمهورى اسلامى از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسلیم شده است! این هر دو سخن، دروغ و ناشى از طبیعت خدعهگر استکبار است. اصول جمهورى اسلامى که همان راه امام و مبانى مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ایران اسلامى، معتبر و مبناى زندگى سیاسى و اجتماعى ما است و دولت و ملّت ایران زندگى در سایهى اسلام ناب محمّدى (صلّى الله علیه و آله) را که با فداکارى و بذل عزیزترین جانها به دست آمده، در هیچ شرایطى از دست نخواهند داد و اصول امام خمینى (رضوان الله علیه) و در رأس آن، اصل «عدم انفکاک دین از سیاست»، و «مقاومت در برابر فشار مادّیگرىِ مدرن براى منزوى کردن اسلام و قرآن»، اصول همیشهزندهى جمهورى اسلامى باقى خواهد ماند.

۶) در پایان، به حجّاج عزیز توصیه میکنم از فرصت حج حدّاکثر استفاده را براى کسب آشنایى با برادران مسلمان خود بکنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند؛ تجربهها، آرزوها، دستاوردها و توانایىها را با هم مبادله کنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هر چه نزدیکتر سازند. به برادران و خواهران عزیز ایرانى نیز توصیه میکنم که با زبان و عمل، مبلّغان و پیامرسانان انقلاب پُرشکوه و کشور بزرگ و ملّت قهرمان خود به برادران کشورهاى دیگر باشند. جوار کوتاهمدّت خانهى خدا و حرم پیامبر اعظم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و مواقف باارزش حج و سرزمین پُرخاطرهى حجاز را براى زنده کردن دل با یاد خدا و تحکیم پیوند معنوى خود با رسولالله (صلّى الله علیه و آله) و عترت طیّبهى آن بزرگوار (علیهم السّلام) و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولىّاللهالاعظم که بىشک فیض حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهاى بامعرفت است و اُنس با قرآن و تدبّر در آیات بیّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل که مایهى تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براى رفع گرفتارىهاى مسلمین و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهورى اسلامى دعا کنند و علوّ درجات روح مطهّر امام راحل و ارواح طیّبهى شهداى اسلام را از خداوند مسئلت نمایند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله
۲۴ ذىالقعدة ۱۴۱۳     
برابر با ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۲
علىّ الحسینىّ الخامنهاى 
 
 
 سورهى حج، آیهى ۲۶؛ «و چون براى ابراهیم جاى خانه را معیّن کردیم، [بدو گفتیم:] چیزى را با من شریک مگردان و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان [و] سجدهکنندگان پاکیزه دار.»
 سورهى حج، بخشى از آیهى ۲۷؛ «و در میان مردم براى [اداء] حج بانگ برآور ...»
 سورهى بقره، آیهی ۱۹۹؛ «پس، از همان جا که [انبوه] مردم روانه میشوند، شما نیز روانه شوید و از خداوند آمرزش خواهید، که خدا آمرزندهى مهربان است.»
 سورهى حج، بخشى از آیهى ۲۸؛ «... و نام خدا را در روزهاى معلومى براى دامهاى زبانبستهاى که روزى آنان کرده است، ببرند ...»
 محرّمات حج
 تراشیدن سر
 تحوّل، حرکت
 زیردستان، بندگان
 سلمان رشدى
(۱۰ جان مِیجر
(۱۱ ر.ک: بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/۲۹)، پینوشت شمارهی ۲
(۱۲ ر.ک: بیانات در اجتماع مردم نوشهر (۱۳۷۲/۲/۱۸)، پینوشت شمارهی ۵
 (۱۳از جمله، سورهى اعراف، بخشى از آیهى ۱۲۸؛ «... و فرجام [نیک] براى پرهیزکاران است.»
(۱۴ درستى
(۱۵ ر.ک: خطبههای نماز عید سعید فطر (۱۳۷۲/۱/۴)، پینوشت شمارهی ۴
(۱۶ در دوازدهم تیر ماه ۱۳۶۷ هواپیماى مسافرى جمهورى اسلامى که از بندرعبّاس عازم دُبى بود، هدف موشک ناو جنگى وینسنز آمریکا در خلیج فارس قرار گرفت و ۲۹٠ مسافر آن از جمله ۶۶ کودک و ۵۳ زن شهید شدند. پس از چندى، دولت آمریکا به «ویلیام راجرز»، فرمانده ناو وینسنز، نشان شجاعت اعطا کرد!
(۱۷ ر.ک: بیانات در اجتماع مردم نوشهر (۱۳۷۲/۲/۱۸)، پینوشت شمارهی ۱۳
(۱۸ ر.ک: بیانات در اجتماع مردم نوشهر (۱۳۷۲/۲/۱۸)، پینوشت شمارهی ۵
(۱۹ ر.ک: بیانات در دیدار جمعى از مسئولان و کارگزاران حج (۱۳۷۲/۲/۸)، پینوشت شمارهی ۷
(۲۰ سلمان رشدى
(۲۱ همجنسگرایی
(۲۲ همراه، هممسلک