بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
اوّلاً خداى متعال را شکرگزارم که این سفر را پیش آورد تا یک بار دیگر با شما مرد و زن مؤمن و پُرشور و انقلابى و شهیدپرور این استان، به این مناسبت ملاقاتى داشته باشیم. حقّ مازندران حقّ عظیمى است. بنده بارها گفتهام که با توجّه به سرمایهگذارىهاى خباثتآمیز رژیم منحوس پهلوى در این استان از یک طرف، و با توجّه به سرمایهگذارىهاى دشمنان دین و ملحدین و منافقین در این استان از طرف دیگر، اگر ما میخواستیم بر طبق روال عادّى همهچیز را حساب کنیم، نمیتوانستیم اینهمه ایمان و اخلاص و شورى را که در این استان ــ چه در دوران انقلاب، چه در دوران جنگ، چه در صحنهى نظامى و چه در صحنهى سیاسى ــ مشاهده شد، پیشبینى کنیم؛ این نشاندهندهى ایمان عمیق و خالصانهى شما مردم عزیز است؛ این نشاندهندهى لطف خدا بر شما زن و مرد مؤمن و فداکار است.
من [حضور] شما در جبهه را هم فراموش نکردهام؛ یگانهاى شما را هم از نزدیک دیدهام. شهداى شما و جانبازان عزیز شما آیتِ صِدقند بر اینکه رزمندگان شما خوب تلاش کردند، خوب مبارزه کردند. و من به شما عرض کنم، در هر جایى که شما مشاهده کردید که فداکاران راه اسلام در آنجا از شهدا و جانبازان زیادند، کشف کنید و بدانید که آنجا زنان و مردان، پدران و مادران، دلهایشان با عشق الهى و عشق اسلام و عشق امام و عشق به انقلاب آغشته است. این مادران شهدا، این پدرانِ عزیز ازدستداده، این خانوادههاى جوانپرورده و به میدان جنگ فرستاده، مجاهدت بزرگى کردند.
خب، خدا را سپاسگزارم که یک بار دیگر با شما روبهرو این اظهار اخلاص و ارادت به مردم مازندران را به زبان خود عرض کردم. البتّه به شما عرض کنم، این سفر، سفرى نیست که من خواستهام به مازندران بیایم؛ این سفر، یک سفر نظامى بود و من آمدم تا براى کار لازمى، رزمندگان و نظامیان ارتش و سپاه را در نوشهر از نزدیک ببینم و کارشان را مشاهده کنم؛ و دیدار با شما مردم عزیز مازندران با تفصیل بیشتر انشاءالله در آینده به طور مستقل انجام خواهد گرفت، امّا من از همین فرصت کوتاه استفاده کنم براى اینکه دو سه مطلب کوتاه را که امروز [جزو] مسائل روز دنیا است، اگرچه مربوط به مسلمانها است، اگرچه پاى ما در میان است امّا مسائل جهان است و نشاندهندهى چهرهى بشریّت مظلوم و ستمکش امروز، در این زمینه عرض کنم.
یک درد بزرگى که در طول تاریخ انسانها دچار آن بودند، درد تحمیق(۲) از طرف قدرتمندان زوروزَردار بوده است؛ یعنى کسانى پول دنیا را جمع کردند، لذّت دنیا را براى خودشان جمع کردند، قدرت را در قبضهى خودشان نگه داشتند و علاوهى بر همهى اینها، براى اینکه بتوانند کارشان را در بین آحاد بشر پیش ببرند، ملّتها را فریب دادند. مثلاً شما ببینید که کسى مثل فرعون، آن مرد ظالم، زورگو، هتّاک، نسبت به چهرهى نورانى موسىبنعمران ــ پیغمبر بزرگوار الهى و سفیر آسمان بر روى زمین ــ میگوید که «اِنّیِ اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم اَو اَن یُظهِرَ فِی الاَرضِ الفَساد»؛(۳) یعنى میگوید موسىٰ فسادانگیز است؛ موسىٰ مردم را گمراه میکند! این درد بزرگ بشر تا امروز بوده است. وقتى که رادیو و تلویزیون ساخته شد و از شرق و غرب دنیا آدمها با هم ارتباط پیدا کردند، یک عدّهاى سادهلوح شاید خیال کردند که روزگار تحمیق انسانها دیگر تمام شد امّا افسوس! افسوس که همان قدرتى که در طول تاریخ پول را و قدرت را و علم را و همهى ذخایر الهى در عالم وجود را به زیان بشر به کار برده است، این را هم به زیان بشریّت به کار خواهد برد؛ و امروز دارند به کار میبرند.
برادران و خواهران! یک سال است که یک ملّت دارد قتلعام میشود؛(۴) این شوخى است؟ من و شما یک چیزى مىشنویم! چند روز شهرهاى مختلف کشورمان در طول فواصلى، زیر بمباران دشمن قرار میگرفت، شما میدیدید مردم چه وضعى پیدا میکردند. یک سال است مردم در یک کشور اروپایى [قتلعام میشوند]؛ آنجا دیگر آفریقا نیست، اعماق جنگلهاى آمازون نیست، شرق آسیا نیست، آنجا اروپا است؛ همان جایى که مردمش و دولتهایش براى سایر کشورهاى عالم، حقّ حیات قائل نیستند، زیرا مىگویند آنها متمدّن نیستند، ما متمدّنیم! در همان جا یک سال، یک ملّت دارد کشتار میشود! کدام زبان میتواند بگوید بر سر مسلمانان بوسنى و هرزگوین چه آوردند؟ کدام قلم میتواند این را ترسیم کند؟ کدام رسانهى جهانى، کدام خبرگزارى از این خبرگزارىهاى معروف دنیا حاضر شدند بروند حقایق را در آنجا بنویسند؟ یک سال است که بزرگ و کوچک و زن و مرد و مریض و سالم و افراد و آحاد انسان در آنجا دارند کشته میشوند، لگدمال میشوند، به عِرض و ناموسشان تعرّض میشود، خانهشان خراب میشود.
از اوّل این مدّت تا حالا ــ که شاید یک سال هم بیشتر است ــ دولتهاى بزرگ و در رأس آنها آمریکا، هر از گاهی یک بار یک نگاهى کردند، یک کلمه حرفى از زبانشان صادر شده؛ گاهى اظهار تأسّف کردهاند. عجب، تأسّف! من به عنوان یک آدمى که طبیعت این تمدّن مبتنى بر مادّیّت را مىشناسم، طبیعت این سیاستمدارهاى دروغگو و دغلباز دنیاى امروز را مىشناسم، توقّعى نداشتم که اینها بروند از مردم بوسنى و هرزگوین حمایت کنند؛ الان هم که میگویند حمایت میکنیم، میدانم دروغ میگویند. آن روزى هم که گفتند که ما صربها را محاصرهى دریایى میکنیم، بنده میدانستم دروغ میگویند و نکردند؛ ما که از آنها توقّع نداریم. اینها حتّى حاضر نشدند اجازه بدهند که چهار جوان مسلمان از اطراف دنیا بلند شوند بروند به آن بیچارهها کمک کنند، چهار تا سلاح دستشان بدهند تا بتوانند از جان خودشان حمایت کنند. برادران و خواهران! این یک قلم فاجعه در دنیا است؛ قضایاى فلسطین هست، قضایاى کشورهاى گوناگون در اطراف دنیا هست، قضیّهى سر بریدن دموکراسى در کشور الجزایر هست،(۵)سرکوب مسلمانها در هر نقطهاى از نقاط دنیا هست؛ تبعید کردن فلسطینىها(۶) هست، و هست و هست؛ یک قلمش هم قضیّهى بوسنى و هرزگوین است.
همهى این کارهاى فاجعهآمیز یا به وسیلهى خود قدرتهاى مسلّط دنیا دارد انجام میگیرد، یا به تشویق آنها انجام میگیرد، یا مقابل چشم آنها و با استفاده از خونسردى آنها دارد انجام میگیرد. آن وقت همین سیاستمداران دروغگو، همین کسانى که براى هزاران زن بوسنیایى دل نسوزاندند، همان کسانى که براى نسلکشى یک ملّت اهمّیّتى قائل نشدند، صدایشان را بلند میکنند و با استفاده از ابزار تبلیغاتى و ارتباطات قوى ادّعا میکنند که ما با تروریسم مخالفیم، ما طرفدار حقوق بشریم؛ و لیست درست میکنند، این کشور و آن کشور و آن کشور را در لیست تروریستها مینویسند و خودشان را طرفدار حقوق بشر میدانند! این چیست؟ این همان درد قدیمى بشر است؛ این همان تحمیقى است که از زمان فرعون و قبل از فرعون و بعد از فرعون، ما آن را سراغ داریم؛ این همان است.
برادران و خواهران! این را بدانید، امروز در دنیا بشریّت، بشریّت مظلومى است. آن بشرى که دارد زیر سایهى این قدرتمندان و این قدرتها در سطح عالم اداره میشود، بشر مظلومى است. اینجا است که فریاد آسمانى اسلام که به انسانها ارزش میدهد، دروغگویى را زشت میشمارد، صدق را علامت ایمان میداند، معلوم میشود که چقدر باارزش است. امروز بشریّت محتاج اسلام است. عزیزان من، جوانهاى مؤمن و پُرشورى که خدا دلهاى شما را به نور ایمان روشن و منوّر کرده! امروز بشریّت به همان ایمانى که شما دارید، محتاج است.
چند هفتهاى است که علیه جمهورى اسلامى در سطح دنیا تبلیغات میکنند؛(۷) چه کسانى؟ همان کسانى که روسیاهى آنها براى ملّت ایران از اوّل انقلاب تا امروز آشکار بوده و روزبهروز در چشم ملّت ایران روسیاهتر شدند؛ یعنى صهیونیستها، یعنى عوامل آمریکا، یعنى پنجهها و سرانگشتهاى شیطان بزرگ؛ سطح دنیا را پُر کردهاند از جنجال تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى. من چند نکته را در این باب بگویم:
نکتهى اوّل اینکه این جنجالهاى تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى تازگى ندارد؛ مالِ امروز و دیروز نیست. از اوّل انقلاب [این تبلیغات بوده]؛ البتّه اوّلِ اوّل انقلاب را نمیگویم، چون اوّلِ اوّل انقلاب دشمن گیج بود، سرگیجه داشت، نمىفهمید چه شده است، قدرت نداشت موقعیّت را درک کند؛ لذا آن چند ماه اوّلِ اوّل انقلاب خیلى تبلیغاتى از این قبیل نبود. امّا هنوز چند ماهى نگذشته بود که [مجلس] سناى آمریکا علیه جمهورى اسلامى مصوّبه گذراند و دشمنى خودش را با اسلام و نظام جمهورى اسلامى و امام بزرگوار ما روشن و واضح کرد؛ و از آن روز تا امروز ادامه داشته، پس تازگى ندارد. دشمن همیشه میخواهد ضربههاى خود را و حملههاى خود را بزرگ نشان بدهد. یادتان هست در دوران جنگ تحمیلى؛ جوانهاى ما رفته بودند سرزمینهایى را گرفته بودند، ضربات سختى را وارد کرده بودند، دشمن در مقابل در جبههى جنگ یک پاتک کوچک کرده بود؛ جنجالى راه مىانداخت که ما عملیّات کردیم، چنین کردیم، چنان کردیم. دشمن همیشه میخواهد اگر حرکتى تعرّضآمیز انجام میدهد، آن را بزرگنمایى کند تا روحیهى طرف مقابل را تضعیف کند. خودشان که حمله میکنند، خودشان هم در رادیوهایشان حملاتشان را بزرگ میشمارند، جنجال راه مىاندازند، این از او نقل میکند، آن از او نقل میکند؛ نه آقا، تازگى ندارد. اینها با اسلام بدند؛ با جمهورى اسلامى بدند؛ با استقلال یک ملّت بشدّت دشمنند، و با ملّتى که بخواهد در مقابل آنها استقلال خودش را حفظ کند، از اعماق قلب کینه میورزند؛ تازگى ندارد.
نکتهى دوّم این است که جنجالهاى خصمانه و غرضآلود دشمنان ما، در روحیهى این ملّت بزرگ و مقاوم، از اوّل تا امروز اثر نگذاشته است، امروز هم کمترین اثرى ندارد. روحیهى ایمانى قوى و عمیق این مردم چیزى نیست که با این تبلیغات غرضآلود دشمنان متزلزل بشود. مردم، ملّت خودشان، کشور خودشان، دین خودشان، فرهنگ خودشان، مسئولینشان را و انقلاب باشکوهِ بسیار قیمتى خودشان را دوست میدارند؛ با این حرفها که مردم متزلزل نمیشوند.
من خدا را شکر میکنم که ارتباط شخصى خودم را با آحاد مردم و با طبقات محروم و مستضعف و خانوادههاى شهدا حفظ کردهام و نگذاشتهام اشتغالات زیاد، این ارتباطات را قطع بکند. من به فضل الهى توفیق پیدا کردهام که بسیارى از حرفهاى مردم را از زبان خودشان شنیدهام. آنچه میگویم درایت است؛ ناشى از آن چیزى است که من از اعماق ایمان مردم درک میکنم و لمس میکنم و مشاهده میکنم. این مردم، اسلام را انتخاب کردهاند، آن را وسیلهاى براى اصلاح امور دین و دنیا دانستهاند؛ و دشمن البتّه نمیخواهد بگذارد؛ این روشن است. وقتى شما میخواهید خانهى خودتان را خودتان اداره بکنید، آن کسى که تا دیروز غاصب خانهى شما بود، حرفى ندارد که تا مدّتى مزدورى هم بگیرد، خانهى شما را از بیرون سنگباران بکند؛ [برایش] مانعى ندارد که راه آب خانهى شما را هم قطع کند و اگر بتواند سیم برق شما را هم ببُرد؛ راه [مقابله] چیست؟ راهش مقاومت است. آنها میخواهند که همان روابط ارباب و رعیّتى که قبل از انقلاب میان قدرتمندان و مسئولین خائنِ کشور ایران در آن روز برقرار بوده است، به وجود بیاید؛ وقتى مىبینند نمیشود، اذیّت میکنند، سنگاندازى میکنند. راه [مقابله] مقاومت کردن است؛ و این را ملّت ما فهمیده است. به فضل پروردگار، این ملّت قدرت آن را دارد که کشور خود را و این خانهى خود را بدون اعتنا به خصومتهاى دشمنان و بدون اینکه دستْ پیش کسى دراز بکند، خودش به دست خودش بسازد. مردم این را فهمیدهاند و جوانها این را درک کردهاند؛ و لذاست وقتى احساس کنند که مسئولین کشور برایشان کار میکنند و تلاش میکنند، دوست میدارند. پس این هم این نکته که [این تبلیغات] در روحیهى مردم هیچ اثرى ندارد.
نکتهى بعدى این است که ما تا آن جایى که صدایمان میرسد، فریاد روشنگر خود را در سطح آفاق عالم میرسانیم. اینجور نیست که ما در مقابل حرفهاى آنها ساکت بمانیم؛ نه، خداى متعال وسایل و ابزارهایى در اختیار حق قرار داده است که باطل هر کارى هم بکند، نمیتواند جلوى نفوذ حق را بگیرد. ما یک رادیو داریم، آنها دهها رادیو هستند؛ ابزارهاى ما، ابزارهاى فوق مدرن امروزى براى پخش صدا نیست، ابزارهاى آنها بسیار قوى و رسا هم هست؛ آنها سرمایههاى زیادى را کنار میگذارند، فقط براى دروغپراکنى و لجنپراکنى؛ همهى اینها هست، در عین حال در هر یک از این کشورهایى که آوازهى انقلاب اسلامى در آنجا پیچیده است ــ غیر از کشورهایى که از لحاظ فرهنگ با ما خیلى فاصله دارند، آنها را عرض نمیکنم؛ که مردمش ماها را نمىشناسند، از اسلام هم خبرى ندارند، از وضع ما هم خبرى ندارند؛ راه همان رادیوى خودشان است فقط ــ کشورهایی که اسلامى است، کشورهایى که تحت تأثیر صد درصدِ صداهاى دشمنان قرار ندارند، شما بفرمایید بروید با آحاد مردم آنجا تماس بگیرید ــ بحث یک نفر، دو نفر نیست؛ بحث تودهى جمعیّت است ــ ببینید [چه میکنند].
امروز چقدر مسئولین کشورها وارد کشور ایران میشوند و در این تهران راه میروند، چه کسى میفهمد؟ چه کسى به خودش زحمت میدهد که از دکّانش بیاید بیرون سر خیابان، که فلان رئیسجمهورى را که از آنجا آمده نگاه کند و ببیند؟ اهمّیّتى نمیدهند برایشان. رئیسجمهور ما میرود در کشورهاى دیگر، مردم از این شهر تا آن شهر، بیابانها را صف میکشند که او را ببینند و برایش شعار بدهند و دست تکان بدهند؛ معناى این چیست؟ چقدر خانواده و خانه و مجموعه و مدرسه و مرکز فرهنگى در دنیا باشد که ما هم از آنها هیچ خبرى نداشته باشیم امّا شما وقتى آنجا وارد بشوید، مىبینید عکس امام را آن بالا زدهاند. اینها از کجا است؟ براى چیست؟ چه کسى برداشت عکس امام را، اسم امام را، شرح حال امام را برد در این کشورهاى گوناگون ــ در آفریقا، در آسیا، حتّى در اروپا؛ در همین کشورهایى که تازه از شوروى سابق جدا شدهاند و استقلال پیدا کردهاند ــ و راجع به امام با اینها حرف زد؟ شخصیّتهاى برجستهى اینها، کسانى که آن روز آدمهاى معمولى بودند، بعد به برکت نام امام، پیام امام و پیام این انقلاب و فداکارىهاى شما مردم ــ همین شما جوانها، شما پدرمادرها ــ چشمشان باز شده است و تبدیل شدهاند به انقلابیّون بزرگ. رهبر مسلمانان زنده و بیدار یکى از کشورها که من نمیخواهم اسم بیاورم، آمد پیش من، گفت ما آدمهاى معمولى بودیم؛ اسم امام، ما را زنده کرد؛ حرفهاى امام، ما را به خود آورد. آن آدم، آدمى است که هزاران انسان در یک نقطهى دنیا از او الهام میگیرند. با کدام ابزار پیشرفته، با کدام تکنولوژى فوق مدرن این کارها را ما انجام دادیم؟ امروز هم همان بساط برقرار است؛ ما هم مىگوییم؛ ما هم حقایق را بیان مىکنیم. بنده هم پیام میدهم به مسلمانان عالم، آنجایى که تا اعماق جوامع اسلامى آن پیام برود و در فضاى زندگى آنها به فضل الهى بپیچد. خداى متعال به سخن حق برکت داده است و برکت میدهد؛ اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء؛(۸) ریشه در زمین است، شاخوبرگها تمام فضا را پُر کردهاند.
قضیّه همین است؛ اینجور نیست که ما بنشینیم تا آنها هر چه میخواهند علیه ملّت ایران بگویند، ما هم مثل بعضى از کشورهاى دیگر، بعضى از مسئولین دیگر، صمٌ بُکم(۹) بنشینیم و در جواب اینها حرفى نزنیم؛ نخیر، حرف میزنیم؛ آن حرف هم مخصوص میدان شهر شما نیست؛ حرفى است که در دنیا به فضل الهى میپیچد، و این کار خدا است که در دورترین نقاط، حرفها را میگیرند، پیامها را میگیرند، حقایق را میفهمند، افشاگرىها را میکنند.
البتّه ما حقایق را بیان میکنیم. ما در کار هیچ ملّتى هم دخالت نمیکنیم. علّت اینکه شما مىبینید افرادى ــ یاوهگوها ــ از گوشه و کنار دنیا و پشتیبانانشان ادّعا میکنند که ایران دخالت میکند در کار کشورها، همین است. دخالتى نیست؛ حرف میرود، طرفدار آنجا به وجود مىآید، سخن حق در دل آنها مىنشیند. آن رئیسجمهور بیچاره،(۱۰) ادّعا میکند که ایران در کشور ما دخالت میکند؛ از او پرسیدهاند ــ این را ما اطّلاع پیدا کردیم از جاى دیگر ــ خب آقا شما به چه دلیل میگویید که دخالت میکند؟ او گفته که ما افرادى که مىگیریم، وقتى در خانههایشان میرویم، مىبینیم عکس امامِ ایران در خانهی آنها است. به او گفتهاند خب بیچاره! این، دلیل دخالت است؟ این دلیل نفوذ آنها است؛ دلیلِ این است که حرفشان را اینها قبول دارند؛ حقیقت قضیّه هم همین است؛ مسئلهى اسلام است، شوخى که نیست. حالا آن آمریکایى نمیفهمد اسلام یعنى چه؛ تو که در کشور اسلامى بهاصطلاح بزرگ شدى و اگر بپرسند دینت چیست، به دروغ خواهى گفت اسلام، باید بفهمى مردم از اسلام جداشدنى نیستند؛ مردم مصر، مردم الجزایر، مردم سودان، مردم کشورهاى دیگر. اینجا پرچم اسلام بلند است و هر کسى دلش براى اسلام میتپد، این پرچم را در اینجا عزیز میشمارد.
و نکتهى آخر اینکه ما با این شَلتاقها(۱۱) و قِرِشمالبازىهایى(۱۲) که در رادیوها و در جنجالهاى مطبوعاتى و مانند اینها علیه انقلاب به وجود بیاورند، یک سر سوزن از اصول اساسى اسلام و انقلاب و از ارزشهایى که جوانهاى این ملّت براى آن خون دادند و این جوانهاى جانباز براى آن سلامتىشان را از دست دادند و این ملّت برایش سرمایهگذارى معنوى کرده، دست برنخواهیم داشت. یک بار دیگر هم من این را عرض بکنم، اگرچه قبلاً هم بارها گفتهام: آنهایى که از جمهورى اسلامى خشمگینند و مرتّب میگویند تروریسم و طرفدارى از تروریسم و نقض حقوق بشر و از این حرفهاى بىمعنا و بىمحتوا، حرف دلشان چیز دیگر است. آنها که میگویند ایران طرفدار تروریسم است، خودشان هم میدانند که دروغ مىگویند؛ تروریست خودشانند؛ خودشان طرفدار خشنترین تروریستهاى دنیا، یعنى صهیونیستها هستند؛ خودشان میدانند که ایران طرفدار تروریسم نیست. اگر گاهى میگویند که در جمهورى اسلامى حقوق بشر نقض میشود، خودشان میدانند که دروغ میگویند، میفهمند که حرف بىمحتوا و بىربطى است؛ وانگهى خودشان به حقوق بشر اصلاً علاقهاى ندارند. حقوق بشر یعنى چه! دیدید که در آمریکا چطور آدمها را سوزاندند؛(۱۳) دیدید چطور سیاهان را که شهروندان آمریکا بودند، آنجور تارومار کردند؛(۱۴) حقوق بشر یعنى چه! اعتقادى ندارند به حقوق بشر. اینها حرف است، اینها ظاهر کار است؛ باطن کار چیز دیگرى است؛ آنها از چند چیز بشدّت ناراحتند، منتها نمیخواهند صریحاً آن را بگویند؛ برایشان از لحاظ سیاسى در سطح عالم مناسب نیست.
یک مسئله، همین مسئلهى جدایى دین و سیاست است؛ مسئلهى اصلى این است. اینها از این پیامى که امام بزرگوار از قلب اسلام، از متن اسلام کشید بیرون و پاشید در فضاى این جامعه و سراسر عالم که دین از سیاست جدا نیست، دین عین سیاست است و سیاست عین دین است، و دین فقط براى گوشهى محراب نیست، و دین براى صحنهى زندگى است، براى ادارهى بشر است ــ و این اساسِ این مبارزهى عظیم ملّت ایران و سایر ملّتهاى مبارز مسلمان شد ــ عصبانىاند. میگویند دین و سیاست را از هم جدا کنید؛ یعنى چه؟ یعنى هر کس میخواهد متدیّن باشد، متدیّن باشد، منتها وقتى میخواهید کسى را براى ریاست جمهورى انتخاب کنید، کارتان نباشد که باید مرد متدیّنى باشد؛ یک آدمى را ولو لاابالى، ولو بىدین، ولو بىتقوا بگذارید بیاید امور اجرائى کشور را اداره کند؛ وقتى میخواهید نماینده به مجلس بفرستید، کارتان نباشد که این متدیّن باشد، پایبند به دین باشد؛ [فردى را] ولو لاابالى، ولو بىدین، ولو بىاعتناى به اصول اسلامى و اخلاق اسلامى و ارزشهاى اسلامى انتخاب کنید؛ مقصودشان چیست؟ چون میدانند اگر کسى در رأس کشور متدیّن باشد، پابند به دین باشد، یا در مجلس شوراى اسلامى آن که متدیّن است، بر ضدّ مصالح ملّت با آنها نمیسازد؛ مصالح آنها را بر مصالح کشور و ملّت مقدّم نمیکند. امّا آن که لاابالى است، برایش مسئلهاى نیست؛ آدم بىدین، آدم لاابالى، مسئلهى اصلى خود او است. میگویند آقا، شما میخواهى رئیس باشى، میخواهى متنعّم باشى، میخواهى در دنیا لذّت ببرى، خب این به عهدهى ما؛ آنجور که ما میگوییم عمل کن. مثل رژیم فاسد و ننگین پهلوى که اینجور بودند، و امروز هم متأسّفانه در دنیاى اسلام هستند ــ حالا چقدر هستند نمیدانیم، خودتان بهتر میدانید ــ و آنجورى میخواهند؛ لذا مشکل اصلى آنها مسئلهى دین و سیاست است که اینها از هم جدا باشند.
مسئلهى بعدى، مسئلهى فلسطین است. آنها میخواهند که جمهورى اسلامى نگوید که من با خیانت به ملّت فلسطین مخالفم؛ این را میخواهند بگویند. میگویند همانجور که دیگران مىآیند و مىنشینند پاى میز مذاکره و بر سر خانهى فلسطینىها و سرنوشتشان معامله میکنند، شما هم قبول کنید. حالا ما که به فلسطین لشکر نفرستادهایم امّا همین که مخالفیم با آنچه دارند بر سر فلسطین مىآورند، این اینها را مىسوزانَد؛ مشکلشان اینها است.
مسئلهى دیگر، دفاع از حقوق مسلمانهاى دنیا است. میگویند چرا از مسلمانهاى دنیا دفاع میکنید، آنها را بیدار میکنید؟ مسائلى که مورد ناراحتى آنها است اینها است، که مسائل اصولى است؛ تروریسم و حقوق بشر و حقوق اقلّیّتها و از این حرفها، بهانههایى است که بر زبان جارى میکنند.
من به شما در پایان صحبت این را عرض کنم: برادران عزیز، خواهران عزیز و همهى ملّت ایران! تا وقتى شما پایبند به ارزشهاى دینتان هستید، تا وقتى به کشورتان علاقهمندید، به ایران عزیز علاقهمندید، تا وقتى به ایرانى علاقهمندید، تا وقتى که براى اسلام و قرآن احترام قائلید و به حرف قرآن دستتان در دست یکدیگر است، تا وقتى که مسئولین کشور را دوست دارید و با چشم باز آنها را انتخاب میکنید، بعد هم تا آخر پشت سرشان مىایستید ــ همچنان که الان بحمدالله همینجور است ــ تا وقتى که جوانهاى شما شور و احساس دینى و انقلابىشان را نگذاشتهاند کم بشود و نمیگذارند، تا وقتى که روحانیّون در صحنهاند، تا وقتى دین منشأ زندگى است در این کشور، و تا وقتى که حکومت قرآنى به فضل الهى بر این کشور پرتو افکنده است و این کشور در سایهى قرآن زندگى میکند، بدانید آمریکا که هیچ، بزرگتر از آمریکا و همهى دنیا با هم و هر چه قدرتمند شیطانى است با هم، نخواهند توانست علیه این کشور هیچ غلطى انجام بدهند.
من چند دعا کنم: پروردگارا! این دلها را که از محبّت و معرفت تو منوّر است، به فضل و لطف خودت روزبهروز منوّرتر کن. پروردگارا! بر قوّت معنوى این ملّت بیفزا. پروردگارا! بر عزّت اسلام و مسلمین بیفزا. پروردگارا! ما احساس میکنیم که با عزّت اسلام و جمهورى اسلامى، خون شهیدان ما بحمدالله هدر نرفته است؛ خون این عزیزان را روزبهروز در دنیا عزیزتر کن. پروردگارا! دشمنان این ملّت را به خودشان مشغول کن؛ کید آنها را به خودشان برگردان. پروردگارا! قلبهاى آنها را آنچنان که هست، مرعوب عظمت این ملّت قرار بده. پروردگارا! گرفتارىها را از کار این ملّت باز کن. پروردگارا! دستهاى گرهساز دشمن را قطع کن. پروردگارا! آن دستوبازوهایى که سعى میکنند گره از کار مردم باز کنند، قوّت بده. پروردگارا! مسئولین دلسوز کشور را موفّق بدار. پروردگارا! این ملّت عزیز را مشمول الطاف خود قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس امام زمان را از ما راضى کن. پروردگارا! ما را شایستهى شیعهى او بودن قرار بده. پروردگارا! چشم همهى ما را به جمالش روشن بگردان. پروردگارا! روح مطهّر امام و ارواح مقدّسهى شهدا را در اعلىٰ علّیّینِ برکات و درجات خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
اوّلاً خداى متعال را شکرگزارم که این سفر را پیش آورد تا یک بار دیگر با شما مرد و زن مؤمن و پُرشور و انقلابى و شهیدپرور این استان، به این مناسبت ملاقاتى داشته باشیم. حقّ مازندران حقّ عظیمى است. بنده بارها گفتهام که با توجّه به سرمایهگذارىهاى خباثتآمیز رژیم منحوس پهلوى در این استان از یک طرف، و با توجّه به سرمایهگذارىهاى دشمنان دین و ملحدین و منافقین در این استان از طرف دیگر، اگر ما میخواستیم بر طبق روال عادّى همهچیز را حساب کنیم، نمیتوانستیم اینهمه ایمان و اخلاص و شورى را که در این استان ــ چه در دوران انقلاب، چه در دوران جنگ، چه در صحنهى نظامى و چه در صحنهى سیاسى ــ مشاهده شد، پیشبینى کنیم؛ این نشاندهندهى ایمان عمیق و خالصانهى شما مردم عزیز است؛ این نشاندهندهى لطف خدا بر شما زن و مرد مؤمن و فداکار است.
من [حضور] شما در جبهه را هم فراموش نکردهام؛ یگانهاى شما را هم از نزدیک دیدهام. شهداى شما و جانبازان عزیز شما آیتِ صِدقند بر اینکه رزمندگان شما خوب تلاش کردند، خوب مبارزه کردند. و من به شما عرض کنم، در هر جایى که شما مشاهده کردید که فداکاران راه اسلام در آنجا از شهدا و جانبازان زیادند، کشف کنید و بدانید که آنجا زنان و مردان، پدران و مادران، دلهایشان با عشق الهى و عشق اسلام و عشق امام و عشق به انقلاب آغشته است. این مادران شهدا، این پدرانِ عزیز ازدستداده، این خانوادههاى جوانپرورده و به میدان جنگ فرستاده، مجاهدت بزرگى کردند.
خب، خدا را سپاسگزارم که یک بار دیگر با شما روبهرو این اظهار اخلاص و ارادت به مردم مازندران را به زبان خود عرض کردم. البتّه به شما عرض کنم، این سفر، سفرى نیست که من خواستهام به مازندران بیایم؛ این سفر، یک سفر نظامى بود و من آمدم تا براى کار لازمى، رزمندگان و نظامیان ارتش و سپاه را در نوشهر از نزدیک ببینم و کارشان را مشاهده کنم؛ و دیدار با شما مردم عزیز مازندران با تفصیل بیشتر انشاءالله در آینده به طور مستقل انجام خواهد گرفت، امّا من از همین فرصت کوتاه استفاده کنم براى اینکه دو سه مطلب کوتاه را که امروز [جزو] مسائل روز دنیا است، اگرچه مربوط به مسلمانها است، اگرچه پاى ما در میان است امّا مسائل جهان است و نشاندهندهى چهرهى بشریّت مظلوم و ستمکش امروز، در این زمینه عرض کنم.
یک درد بزرگى که در طول تاریخ انسانها دچار آن بودند، درد تحمیق(۲) از طرف قدرتمندان زوروزَردار بوده است؛ یعنى کسانى پول دنیا را جمع کردند، لذّت دنیا را براى خودشان جمع کردند، قدرت را در قبضهى خودشان نگه داشتند و علاوهى بر همهى اینها، براى اینکه بتوانند کارشان را در بین آحاد بشر پیش ببرند، ملّتها را فریب دادند. مثلاً شما ببینید که کسى مثل فرعون، آن مرد ظالم، زورگو، هتّاک، نسبت به چهرهى نورانى موسىبنعمران ــ پیغمبر بزرگوار الهى و سفیر آسمان بر روى زمین ــ میگوید که «اِنّیِ اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم اَو اَن یُظهِرَ فِی الاَرضِ الفَساد»؛(۳) یعنى میگوید موسىٰ فسادانگیز است؛ موسىٰ مردم را گمراه میکند! این درد بزرگ بشر تا امروز بوده است. وقتى که رادیو و تلویزیون ساخته شد و از شرق و غرب دنیا آدمها با هم ارتباط پیدا کردند، یک عدّهاى سادهلوح شاید خیال کردند که روزگار تحمیق انسانها دیگر تمام شد امّا افسوس! افسوس که همان قدرتى که در طول تاریخ پول را و قدرت را و علم را و همهى ذخایر الهى در عالم وجود را به زیان بشر به کار برده است، این را هم به زیان بشریّت به کار خواهد برد؛ و امروز دارند به کار میبرند.
برادران و خواهران! یک سال است که یک ملّت دارد قتلعام میشود؛(۴) این شوخى است؟ من و شما یک چیزى مىشنویم! چند روز شهرهاى مختلف کشورمان در طول فواصلى، زیر بمباران دشمن قرار میگرفت، شما میدیدید مردم چه وضعى پیدا میکردند. یک سال است مردم در یک کشور اروپایى [قتلعام میشوند]؛ آنجا دیگر آفریقا نیست، اعماق جنگلهاى آمازون نیست، شرق آسیا نیست، آنجا اروپا است؛ همان جایى که مردمش و دولتهایش براى سایر کشورهاى عالم، حقّ حیات قائل نیستند، زیرا مىگویند آنها متمدّن نیستند، ما متمدّنیم! در همان جا یک سال، یک ملّت دارد کشتار میشود! کدام زبان میتواند بگوید بر سر مسلمانان بوسنى و هرزگوین چه آوردند؟ کدام قلم میتواند این را ترسیم کند؟ کدام رسانهى جهانى، کدام خبرگزارى از این خبرگزارىهاى معروف دنیا حاضر شدند بروند حقایق را در آنجا بنویسند؟ یک سال است که بزرگ و کوچک و زن و مرد و مریض و سالم و افراد و آحاد انسان در آنجا دارند کشته میشوند، لگدمال میشوند، به عِرض و ناموسشان تعرّض میشود، خانهشان خراب میشود.
از اوّل این مدّت تا حالا ــ که شاید یک سال هم بیشتر است ــ دولتهاى بزرگ و در رأس آنها آمریکا، هر از گاهی یک بار یک نگاهى کردند، یک کلمه حرفى از زبانشان صادر شده؛ گاهى اظهار تأسّف کردهاند. عجب، تأسّف! من به عنوان یک آدمى که طبیعت این تمدّن مبتنى بر مادّیّت را مىشناسم، طبیعت این سیاستمدارهاى دروغگو و دغلباز دنیاى امروز را مىشناسم، توقّعى نداشتم که اینها بروند از مردم بوسنى و هرزگوین حمایت کنند؛ الان هم که میگویند حمایت میکنیم، میدانم دروغ میگویند. آن روزى هم که گفتند که ما صربها را محاصرهى دریایى میکنیم، بنده میدانستم دروغ میگویند و نکردند؛ ما که از آنها توقّع نداریم. اینها حتّى حاضر نشدند اجازه بدهند که چهار جوان مسلمان از اطراف دنیا بلند شوند بروند به آن بیچارهها کمک کنند، چهار تا سلاح دستشان بدهند تا بتوانند از جان خودشان حمایت کنند. برادران و خواهران! این یک قلم فاجعه در دنیا است؛ قضایاى فلسطین هست، قضایاى کشورهاى گوناگون در اطراف دنیا هست، قضیّهى سر بریدن دموکراسى در کشور الجزایر هست،(۵)سرکوب مسلمانها در هر نقطهاى از نقاط دنیا هست؛ تبعید کردن فلسطینىها(۶) هست، و هست و هست؛ یک قلمش هم قضیّهى بوسنى و هرزگوین است.
همهى این کارهاى فاجعهآمیز یا به وسیلهى خود قدرتهاى مسلّط دنیا دارد انجام میگیرد، یا به تشویق آنها انجام میگیرد، یا مقابل چشم آنها و با استفاده از خونسردى آنها دارد انجام میگیرد. آن وقت همین سیاستمداران دروغگو، همین کسانى که براى هزاران زن بوسنیایى دل نسوزاندند، همان کسانى که براى نسلکشى یک ملّت اهمّیّتى قائل نشدند، صدایشان را بلند میکنند و با استفاده از ابزار تبلیغاتى و ارتباطات قوى ادّعا میکنند که ما با تروریسم مخالفیم، ما طرفدار حقوق بشریم؛ و لیست درست میکنند، این کشور و آن کشور و آن کشور را در لیست تروریستها مینویسند و خودشان را طرفدار حقوق بشر میدانند! این چیست؟ این همان درد قدیمى بشر است؛ این همان تحمیقى است که از زمان فرعون و قبل از فرعون و بعد از فرعون، ما آن را سراغ داریم؛ این همان است.
برادران و خواهران! این را بدانید، امروز در دنیا بشریّت، بشریّت مظلومى است. آن بشرى که دارد زیر سایهى این قدرتمندان و این قدرتها در سطح عالم اداره میشود، بشر مظلومى است. اینجا است که فریاد آسمانى اسلام که به انسانها ارزش میدهد، دروغگویى را زشت میشمارد، صدق را علامت ایمان میداند، معلوم میشود که چقدر باارزش است. امروز بشریّت محتاج اسلام است. عزیزان من، جوانهاى مؤمن و پُرشورى که خدا دلهاى شما را به نور ایمان روشن و منوّر کرده! امروز بشریّت به همان ایمانى که شما دارید، محتاج است.
چند هفتهاى است که علیه جمهورى اسلامى در سطح دنیا تبلیغات میکنند؛(۷) چه کسانى؟ همان کسانى که روسیاهى آنها براى ملّت ایران از اوّل انقلاب تا امروز آشکار بوده و روزبهروز در چشم ملّت ایران روسیاهتر شدند؛ یعنى صهیونیستها، یعنى عوامل آمریکا، یعنى پنجهها و سرانگشتهاى شیطان بزرگ؛ سطح دنیا را پُر کردهاند از جنجال تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى. من چند نکته را در این باب بگویم:
نکتهى اوّل اینکه این جنجالهاى تبلیغاتى علیه جمهورى اسلامى تازگى ندارد؛ مالِ امروز و دیروز نیست. از اوّل انقلاب [این تبلیغات بوده]؛ البتّه اوّلِ اوّل انقلاب را نمیگویم، چون اوّلِ اوّل انقلاب دشمن گیج بود، سرگیجه داشت، نمىفهمید چه شده است، قدرت نداشت موقعیّت را درک کند؛ لذا آن چند ماه اوّلِ اوّل انقلاب خیلى تبلیغاتى از این قبیل نبود. امّا هنوز چند ماهى نگذشته بود که [مجلس] سناى آمریکا علیه جمهورى اسلامى مصوّبه گذراند و دشمنى خودش را با اسلام و نظام جمهورى اسلامى و امام بزرگوار ما روشن و واضح کرد؛ و از آن روز تا امروز ادامه داشته، پس تازگى ندارد. دشمن همیشه میخواهد ضربههاى خود را و حملههاى خود را بزرگ نشان بدهد. یادتان هست در دوران جنگ تحمیلى؛ جوانهاى ما رفته بودند سرزمینهایى را گرفته بودند، ضربات سختى را وارد کرده بودند، دشمن در مقابل در جبههى جنگ یک پاتک کوچک کرده بود؛ جنجالى راه مىانداخت که ما عملیّات کردیم، چنین کردیم، چنان کردیم. دشمن همیشه میخواهد اگر حرکتى تعرّضآمیز انجام میدهد، آن را بزرگنمایى کند تا روحیهى طرف مقابل را تضعیف کند. خودشان که حمله میکنند، خودشان هم در رادیوهایشان حملاتشان را بزرگ میشمارند، جنجال راه مىاندازند، این از او نقل میکند، آن از او نقل میکند؛ نه آقا، تازگى ندارد. اینها با اسلام بدند؛ با جمهورى اسلامى بدند؛ با استقلال یک ملّت بشدّت دشمنند، و با ملّتى که بخواهد در مقابل آنها استقلال خودش را حفظ کند، از اعماق قلب کینه میورزند؛ تازگى ندارد.
نکتهى دوّم این است که جنجالهاى خصمانه و غرضآلود دشمنان ما، در روحیهى این ملّت بزرگ و مقاوم، از اوّل تا امروز اثر نگذاشته است، امروز هم کمترین اثرى ندارد. روحیهى ایمانى قوى و عمیق این مردم چیزى نیست که با این تبلیغات غرضآلود دشمنان متزلزل بشود. مردم، ملّت خودشان، کشور خودشان، دین خودشان، فرهنگ خودشان، مسئولینشان را و انقلاب باشکوهِ بسیار قیمتى خودشان را دوست میدارند؛ با این حرفها که مردم متزلزل نمیشوند.
من خدا را شکر میکنم که ارتباط شخصى خودم را با آحاد مردم و با طبقات محروم و مستضعف و خانوادههاى شهدا حفظ کردهام و نگذاشتهام اشتغالات زیاد، این ارتباطات را قطع بکند. من به فضل الهى توفیق پیدا کردهام که بسیارى از حرفهاى مردم را از زبان خودشان شنیدهام. آنچه میگویم درایت است؛ ناشى از آن چیزى است که من از اعماق ایمان مردم درک میکنم و لمس میکنم و مشاهده میکنم. این مردم، اسلام را انتخاب کردهاند، آن را وسیلهاى براى اصلاح امور دین و دنیا دانستهاند؛ و دشمن البتّه نمیخواهد بگذارد؛ این روشن است. وقتى شما میخواهید خانهى خودتان را خودتان اداره بکنید، آن کسى که تا دیروز غاصب خانهى شما بود، حرفى ندارد که تا مدّتى مزدورى هم بگیرد، خانهى شما را از بیرون سنگباران بکند؛ [برایش] مانعى ندارد که راه آب خانهى شما را هم قطع کند و اگر بتواند سیم برق شما را هم ببُرد؛ راه [مقابله] چیست؟ راهش مقاومت است. آنها میخواهند که همان روابط ارباب و رعیّتى که قبل از انقلاب میان قدرتمندان و مسئولین خائنِ کشور ایران در آن روز برقرار بوده است، به وجود بیاید؛ وقتى مىبینند نمیشود، اذیّت میکنند، سنگاندازى میکنند. راه [مقابله] مقاومت کردن است؛ و این را ملّت ما فهمیده است. به فضل پروردگار، این ملّت قدرت آن را دارد که کشور خود را و این خانهى خود را بدون اعتنا به خصومتهاى دشمنان و بدون اینکه دستْ پیش کسى دراز بکند، خودش به دست خودش بسازد. مردم این را فهمیدهاند و جوانها این را درک کردهاند؛ و لذاست وقتى احساس کنند که مسئولین کشور برایشان کار میکنند و تلاش میکنند، دوست میدارند. پس این هم این نکته که [این تبلیغات] در روحیهى مردم هیچ اثرى ندارد.
نکتهى بعدى این است که ما تا آن جایى که صدایمان میرسد، فریاد روشنگر خود را در سطح آفاق عالم میرسانیم. اینجور نیست که ما در مقابل حرفهاى آنها ساکت بمانیم؛ نه، خداى متعال وسایل و ابزارهایى در اختیار حق قرار داده است که باطل هر کارى هم بکند، نمیتواند جلوى نفوذ حق را بگیرد. ما یک رادیو داریم، آنها دهها رادیو هستند؛ ابزارهاى ما، ابزارهاى فوق مدرن امروزى براى پخش صدا نیست، ابزارهاى آنها بسیار قوى و رسا هم هست؛ آنها سرمایههاى زیادى را کنار میگذارند، فقط براى دروغپراکنى و لجنپراکنى؛ همهى اینها هست، در عین حال در هر یک از این کشورهایى که آوازهى انقلاب اسلامى در آنجا پیچیده است ــ غیر از کشورهایى که از لحاظ فرهنگ با ما خیلى فاصله دارند، آنها را عرض نمیکنم؛ که مردمش ماها را نمىشناسند، از اسلام هم خبرى ندارند، از وضع ما هم خبرى ندارند؛ راه همان رادیوى خودشان است فقط ــ کشورهایی که اسلامى است، کشورهایى که تحت تأثیر صد درصدِ صداهاى دشمنان قرار ندارند، شما بفرمایید بروید با آحاد مردم آنجا تماس بگیرید ــ بحث یک نفر، دو نفر نیست؛ بحث تودهى جمعیّت است ــ ببینید [چه میکنند].
امروز چقدر مسئولین کشورها وارد کشور ایران میشوند و در این تهران راه میروند، چه کسى میفهمد؟ چه کسى به خودش زحمت میدهد که از دکّانش بیاید بیرون سر خیابان، که فلان رئیسجمهورى را که از آنجا آمده نگاه کند و ببیند؟ اهمّیّتى نمیدهند برایشان. رئیسجمهور ما میرود در کشورهاى دیگر، مردم از این شهر تا آن شهر، بیابانها را صف میکشند که او را ببینند و برایش شعار بدهند و دست تکان بدهند؛ معناى این چیست؟ چقدر خانواده و خانه و مجموعه و مدرسه و مرکز فرهنگى در دنیا باشد که ما هم از آنها هیچ خبرى نداشته باشیم امّا شما وقتى آنجا وارد بشوید، مىبینید عکس امام را آن بالا زدهاند. اینها از کجا است؟ براى چیست؟ چه کسى برداشت عکس امام را، اسم امام را، شرح حال امام را برد در این کشورهاى گوناگون ــ در آفریقا، در آسیا، حتّى در اروپا؛ در همین کشورهایى که تازه از شوروى سابق جدا شدهاند و استقلال پیدا کردهاند ــ و راجع به امام با اینها حرف زد؟ شخصیّتهاى برجستهى اینها، کسانى که آن روز آدمهاى معمولى بودند، بعد به برکت نام امام، پیام امام و پیام این انقلاب و فداکارىهاى شما مردم ــ همین شما جوانها، شما پدرمادرها ــ چشمشان باز شده است و تبدیل شدهاند به انقلابیّون بزرگ. رهبر مسلمانان زنده و بیدار یکى از کشورها که من نمیخواهم اسم بیاورم، آمد پیش من، گفت ما آدمهاى معمولى بودیم؛ اسم امام، ما را زنده کرد؛ حرفهاى امام، ما را به خود آورد. آن آدم، آدمى است که هزاران انسان در یک نقطهى دنیا از او الهام میگیرند. با کدام ابزار پیشرفته، با کدام تکنولوژى فوق مدرن این کارها را ما انجام دادیم؟ امروز هم همان بساط برقرار است؛ ما هم مىگوییم؛ ما هم حقایق را بیان مىکنیم. بنده هم پیام میدهم به مسلمانان عالم، آنجایى که تا اعماق جوامع اسلامى آن پیام برود و در فضاى زندگى آنها به فضل الهى بپیچد. خداى متعال به سخن حق برکت داده است و برکت میدهد؛ اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء؛(۸) ریشه در زمین است، شاخوبرگها تمام فضا را پُر کردهاند.
قضیّه همین است؛ اینجور نیست که ما بنشینیم تا آنها هر چه میخواهند علیه ملّت ایران بگویند، ما هم مثل بعضى از کشورهاى دیگر، بعضى از مسئولین دیگر، صمٌ بُکم(۹) بنشینیم و در جواب اینها حرفى نزنیم؛ نخیر، حرف میزنیم؛ آن حرف هم مخصوص میدان شهر شما نیست؛ حرفى است که در دنیا به فضل الهى میپیچد، و این کار خدا است که در دورترین نقاط، حرفها را میگیرند، پیامها را میگیرند، حقایق را میفهمند، افشاگرىها را میکنند.
البتّه ما حقایق را بیان میکنیم. ما در کار هیچ ملّتى هم دخالت نمیکنیم. علّت اینکه شما مىبینید افرادى ــ یاوهگوها ــ از گوشه و کنار دنیا و پشتیبانانشان ادّعا میکنند که ایران دخالت میکند در کار کشورها، همین است. دخالتى نیست؛ حرف میرود، طرفدار آنجا به وجود مىآید، سخن حق در دل آنها مىنشیند. آن رئیسجمهور بیچاره،(۱۰) ادّعا میکند که ایران در کشور ما دخالت میکند؛ از او پرسیدهاند ــ این را ما اطّلاع پیدا کردیم از جاى دیگر ــ خب آقا شما به چه دلیل میگویید که دخالت میکند؟ او گفته که ما افرادى که مىگیریم، وقتى در خانههایشان میرویم، مىبینیم عکس امامِ ایران در خانهی آنها است. به او گفتهاند خب بیچاره! این، دلیل دخالت است؟ این دلیل نفوذ آنها است؛ دلیلِ این است که حرفشان را اینها قبول دارند؛ حقیقت قضیّه هم همین است؛ مسئلهى اسلام است، شوخى که نیست. حالا آن آمریکایى نمیفهمد اسلام یعنى چه؛ تو که در کشور اسلامى بهاصطلاح بزرگ شدى و اگر بپرسند دینت چیست، به دروغ خواهى گفت اسلام، باید بفهمى مردم از اسلام جداشدنى نیستند؛ مردم مصر، مردم الجزایر، مردم سودان، مردم کشورهاى دیگر. اینجا پرچم اسلام بلند است و هر کسى دلش براى اسلام میتپد، این پرچم را در اینجا عزیز میشمارد.
و نکتهى آخر اینکه ما با این شَلتاقها(۱۱) و قِرِشمالبازىهایى(۱۲) که در رادیوها و در جنجالهاى مطبوعاتى و مانند اینها علیه انقلاب به وجود بیاورند، یک سر سوزن از اصول اساسى اسلام و انقلاب و از ارزشهایى که جوانهاى این ملّت براى آن خون دادند و این جوانهاى جانباز براى آن سلامتىشان را از دست دادند و این ملّت برایش سرمایهگذارى معنوى کرده، دست برنخواهیم داشت. یک بار دیگر هم من این را عرض بکنم، اگرچه قبلاً هم بارها گفتهام: آنهایى که از جمهورى اسلامى خشمگینند و مرتّب میگویند تروریسم و طرفدارى از تروریسم و نقض حقوق بشر و از این حرفهاى بىمعنا و بىمحتوا، حرف دلشان چیز دیگر است. آنها که میگویند ایران طرفدار تروریسم است، خودشان هم میدانند که دروغ مىگویند؛ تروریست خودشانند؛ خودشان طرفدار خشنترین تروریستهاى دنیا، یعنى صهیونیستها هستند؛ خودشان میدانند که ایران طرفدار تروریسم نیست. اگر گاهى میگویند که در جمهورى اسلامى حقوق بشر نقض میشود، خودشان میدانند که دروغ میگویند، میفهمند که حرف بىمحتوا و بىربطى است؛ وانگهى خودشان به حقوق بشر اصلاً علاقهاى ندارند. حقوق بشر یعنى چه! دیدید که در آمریکا چطور آدمها را سوزاندند؛(۱۳) دیدید چطور سیاهان را که شهروندان آمریکا بودند، آنجور تارومار کردند؛(۱۴) حقوق بشر یعنى چه! اعتقادى ندارند به حقوق بشر. اینها حرف است، اینها ظاهر کار است؛ باطن کار چیز دیگرى است؛ آنها از چند چیز بشدّت ناراحتند، منتها نمیخواهند صریحاً آن را بگویند؛ برایشان از لحاظ سیاسى در سطح عالم مناسب نیست.
یک مسئله، همین مسئلهى جدایى دین و سیاست است؛ مسئلهى اصلى این است. اینها از این پیامى که امام بزرگوار از قلب اسلام، از متن اسلام کشید بیرون و پاشید در فضاى این جامعه و سراسر عالم که دین از سیاست جدا نیست، دین عین سیاست است و سیاست عین دین است، و دین فقط براى گوشهى محراب نیست، و دین براى صحنهى زندگى است، براى ادارهى بشر است ــ و این اساسِ این مبارزهى عظیم ملّت ایران و سایر ملّتهاى مبارز مسلمان شد ــ عصبانىاند. میگویند دین و سیاست را از هم جدا کنید؛ یعنى چه؟ یعنى هر کس میخواهد متدیّن باشد، متدیّن باشد، منتها وقتى میخواهید کسى را براى ریاست جمهورى انتخاب کنید، کارتان نباشد که باید مرد متدیّنى باشد؛ یک آدمى را ولو لاابالى، ولو بىدین، ولو بىتقوا بگذارید بیاید امور اجرائى کشور را اداره کند؛ وقتى میخواهید نماینده به مجلس بفرستید، کارتان نباشد که این متدیّن باشد، پایبند به دین باشد؛ [فردى را] ولو لاابالى، ولو بىدین، ولو بىاعتناى به اصول اسلامى و اخلاق اسلامى و ارزشهاى اسلامى انتخاب کنید؛ مقصودشان چیست؟ چون میدانند اگر کسى در رأس کشور متدیّن باشد، پابند به دین باشد، یا در مجلس شوراى اسلامى آن که متدیّن است، بر ضدّ مصالح ملّت با آنها نمیسازد؛ مصالح آنها را بر مصالح کشور و ملّت مقدّم نمیکند. امّا آن که لاابالى است، برایش مسئلهاى نیست؛ آدم بىدین، آدم لاابالى، مسئلهى اصلى خود او است. میگویند آقا، شما میخواهى رئیس باشى، میخواهى متنعّم باشى، میخواهى در دنیا لذّت ببرى، خب این به عهدهى ما؛ آنجور که ما میگوییم عمل کن. مثل رژیم فاسد و ننگین پهلوى که اینجور بودند، و امروز هم متأسّفانه در دنیاى اسلام هستند ــ حالا چقدر هستند نمیدانیم، خودتان بهتر میدانید ــ و آنجورى میخواهند؛ لذا مشکل اصلى آنها مسئلهى دین و سیاست است که اینها از هم جدا باشند.
مسئلهى بعدى، مسئلهى فلسطین است. آنها میخواهند که جمهورى اسلامى نگوید که من با خیانت به ملّت فلسطین مخالفم؛ این را میخواهند بگویند. میگویند همانجور که دیگران مىآیند و مىنشینند پاى میز مذاکره و بر سر خانهى فلسطینىها و سرنوشتشان معامله میکنند، شما هم قبول کنید. حالا ما که به فلسطین لشکر نفرستادهایم امّا همین که مخالفیم با آنچه دارند بر سر فلسطین مىآورند، این اینها را مىسوزانَد؛ مشکلشان اینها است.
مسئلهى دیگر، دفاع از حقوق مسلمانهاى دنیا است. میگویند چرا از مسلمانهاى دنیا دفاع میکنید، آنها را بیدار میکنید؟ مسائلى که مورد ناراحتى آنها است اینها است، که مسائل اصولى است؛ تروریسم و حقوق بشر و حقوق اقلّیّتها و از این حرفها، بهانههایى است که بر زبان جارى میکنند.
من به شما در پایان صحبت این را عرض کنم: برادران عزیز، خواهران عزیز و همهى ملّت ایران! تا وقتى شما پایبند به ارزشهاى دینتان هستید، تا وقتى به کشورتان علاقهمندید، به ایران عزیز علاقهمندید، تا وقتى به ایرانى علاقهمندید، تا وقتى که براى اسلام و قرآن احترام قائلید و به حرف قرآن دستتان در دست یکدیگر است، تا وقتى که مسئولین کشور را دوست دارید و با چشم باز آنها را انتخاب میکنید، بعد هم تا آخر پشت سرشان مىایستید ــ همچنان که الان بحمدالله همینجور است ــ تا وقتى که جوانهاى شما شور و احساس دینى و انقلابىشان را نگذاشتهاند کم بشود و نمیگذارند، تا وقتى که روحانیّون در صحنهاند، تا وقتى دین منشأ زندگى است در این کشور، و تا وقتى که حکومت قرآنى به فضل الهى بر این کشور پرتو افکنده است و این کشور در سایهى قرآن زندگى میکند، بدانید آمریکا که هیچ، بزرگتر از آمریکا و همهى دنیا با هم و هر چه قدرتمند شیطانى است با هم، نخواهند توانست علیه این کشور هیچ غلطى انجام بدهند.
من چند دعا کنم: پروردگارا! این دلها را که از محبّت و معرفت تو منوّر است، به فضل و لطف خودت روزبهروز منوّرتر کن. پروردگارا! بر قوّت معنوى این ملّت بیفزا. پروردگارا! بر عزّت اسلام و مسلمین بیفزا. پروردگارا! ما احساس میکنیم که با عزّت اسلام و جمهورى اسلامى، خون شهیدان ما بحمدالله هدر نرفته است؛ خون این عزیزان را روزبهروز در دنیا عزیزتر کن. پروردگارا! دشمنان این ملّت را به خودشان مشغول کن؛ کید آنها را به خودشان برگردان. پروردگارا! قلبهاى آنها را آنچنان که هست، مرعوب عظمت این ملّت قرار بده. پروردگارا! گرفتارىها را از کار این ملّت باز کن. پروردگارا! دستهاى گرهساز دشمن را قطع کن. پروردگارا! آن دستوبازوهایى که سعى میکنند گره از کار مردم باز کنند، قوّت بده. پروردگارا! مسئولین دلسوز کشور را موفّق بدار. پروردگارا! این ملّت عزیز را مشمول الطاف خود قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس امام زمان را از ما راضى کن. پروردگارا! ما را شایستهى شیعهى او بودن قرار بده. پروردگارا! چشم همهى ما را به جمالش روشن بگردان. پروردگارا! روح مطهّر امام و ارواح مقدّسهى شهدا را در اعلىٰ علّیّینِ برکات و درجات خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ این دیدار در چهارچوب سفر دوروزهی معظّمٌله به استان مازندران برگزار شد.
(۲ ناآگاه نگاه داشته شدن
(۳ سورهى غافر، بخشى از آیهى ۲۶؛ «... من میترسم آئین شما را تغییر دهد، یا در این سرزمین فساد کند.»
(۴ ر.ک: بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/۲۹)، پینوشت شمارهی ۲
(۵ «جبههى نجات اسلامى الجزایر» به رهبرى موقّت عبدالقادر حشّانى، در دُور اوّل انتخابات پارلمانى این کشور که در ۵ دى ۱۳۷۰ (۲۶ دسامبر ۱۹۹۱) برگزار شد، توانست از مجموع ۴۳۰ کرسی ۱۸۸ کرسى را به دست آورد و از دستگاه حاکم الجزایر ــ یعنى جبههى آزادیبخش ملّى که تنها ۱۶ کرسی را تصاحب کرده بود ــ پیشى بگیرد. سران جبههى نجات اسلامى الجزایر ــ یعنى شیخ عبّاس مدنى و على بلحاج ــ در این ایّام به اتّهام توطئه علیه امنیّت کشور، در زندان به سر میبردند. این برترى، موجى از نگرانى در میان جریانهاى لائیک الجزایر و همچنین محافل سیاسى فرانسه به وجود آورد. در ۲۱ دى ۱۳۷۰ (۱۱ ژانویه ۱۹۹۲) و تنها پنج روز قبل از برگزارى مرحلهى دوّم انتخابات پارلمانى براى مشخّص شدن وضعیّت ۱۹۹ کرسى دیگر پارلمان، شاذلىبنجدید از ریاست جمهورى الجزایر استعفا کرد و باعث شد تا اوضاع سیاسى الجزایر در هالهاى از ابهام قرار گیرد. فرداى استعفاى شاذلىبنجدید، شوراى عالى امنیّت الجزایر دُور دوّم انتخابات پارلمانى این کشور را لغو و رهبر موقّت جبههى نجات اسلامى الجزایر را دستگیر کرد و پس از آن به ادامهى دستگیرى سران و اعضاى این جبهه پرداخت. سرانجام، در بیستم بهمنماه ۱۳۷۰ (۹ فوریه ۱۹۹۲)، از سوى شوراى عالى دولتى الجزایر به مدّت یک سال حالت فوقالعاده اعلام شد و جبههى نجات اسلامى الجزایر نیز منحل گردید.
(۶ ر.ک: خطبههاى نماز عید سعید فطر (۱۳۷۲/۱/۴)، پینوشت شمارهی ۴
(۷ اتّهام طرفدارى از تروریسم و نقض حقوق بشر
(۸ سورهى ابراهیم، آیهى ۲۴؛ «آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده: سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟»
(۹ کر و لال، و به مجاز کاملاً خاموش و ساکت
(۱۰ حُسنى مبارک (رئیسجمهور مصر)
(۱۱ زورگویى
(۱۲ رسوایى، بىحیائى
(۱۳ ر.ک: بیانات در دیدار جمعى از مسئولان و کارگزاران حج (۱۳۷۲/۲/۸)، پینوشت شمارهی ۷
(۱۴ پلیس آمریکا در جریان سرکوب اعتراضهاى گستردهى سیاهپوستان، ۳۵ نفر از آنها را کشت و بیش از هزار نفر دیگر را زخمى کرد. این سیاهپوستان در اعتراض به تبرئهى چهار پلیس سفیدپوست که اقدام به ضربوشتم یک سیاهپوست کرده و او را به قتل رسانده بودند، تظاهرات کردند. تظاهرات سیاهپوستان، ده ایالت آمریکا را دربرگرفت و خسارتهاى سنگینى بر جاى گذاشت.