در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او میپرسد تو در سپاه چه کارهای، جواب میدهد: من در سپاه جاروکشی میکنم. مادرش خیال میکرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است. حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم میروند و خانوادهی دختر سؤال میکنند پسر شما چهکاره است، مادرش میگوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی میکرده، این مادر میبیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. میپرسد این شخص کیست. میگویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را میشناسد!
ما مطالبی که در تاریخ خوانده بودیم، مثل افسانه به گوش ما میآمد؛ اما آنها را در زندگی واقعیِ خودمان دیدیم. من این را به جوانها میخواهم بگویم؛ به فرزندان شهدا و به خانوادههای آنها: آن عظمتی که خانوادههای شهدا و پدرها و مادرها و همسرها نشان دادهاند، از عظمت خود شهدا کمتر نیست. ما مادران و پدرانی را دیدیم که اینها با حادثهی سنگین و کوبندهی فقدان فرزند خودشان مثل بشارت برخورد کردند؛ چون میدانستند که فرزند آنها در چه راهی حرکت میکند.
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان ۸۳/۰۴/۱۶
ما مطالبی که در تاریخ خوانده بودیم، مثل افسانه به گوش ما میآمد؛ اما آنها را در زندگی واقعیِ خودمان دیدیم. من این را به جوانها میخواهم بگویم؛ به فرزندان شهدا و به خانوادههای آنها: آن عظمتی که خانوادههای شهدا و پدرها و مادرها و همسرها نشان دادهاند، از عظمت خود شهدا کمتر نیست. ما مادران و پدرانی را دیدیم که اینها با حادثهی سنگین و کوبندهی فقدان فرزند خودشان مثل بشارت برخورد کردند؛ چون میدانستند که فرزند آنها در چه راهی حرکت میکند.
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان ۸۳/۰۴/۱۶