بسماللهالرّحمنالرّحیم
برادران عزیز! خیلی خوش آمدید. خوشحالیم که بحمدالله کمیتهی امداد -که متبرک به اسم مبارک امام (رضواناللهتعالیعلیه) است- همچنان در راه درست و صحیحی که پیش گرفته، پیش میرود و امروز از گذشته خیلی هم تواناتر و مجربتر و شاید هم پوشش و شمول وسیعتر و بیشتری دارد.
بنده در باب کمیتهی امداد مکرر عرض کردهام که شاید بشود گفت کمیتهی امداد یک دستگاه نمونه است؛ از جهت اینکه در آن، روح کار و حقیقت کار، بر اَشکال ظاهری و سازماندهی و پرسنلگیری و کار اداری غلبه دارد؛ حتّی بعد از انقلاب، ما کمتر دستگاهی را داریم که از این جهت مثل کمیتهی امداد باشد. در کمیتهی امداد، اصل قضیه آن کاری است که میخواهند انجام بدهند؛ و بودجهیی که در اختیارشان قرار میگیرد و آن امکانی که دارند، در کمترین حدش صرف مقدمات آن کار میشود. گاهی در بعضی از سازمانها انسان میبیند که مقدمات کار، مخارج بیشتری برمیدارد، تا اصل آن کار؛ سفرهای بیخودی، عضوگیریهای بیخودی، سازماندهیهای بیخودی و توسعههای بیمعنی و بیهدف! بحمدالله دستگاه شما اینگونه نیست؛ این حاکی از حسننیت و سلامت کار شما برادران عزیز است؛ که البته جز این هم انتظاری نیست. آقایانی که سالهای متمادی است که من آنها را در خط درست و راه خدا شناختهام و کارشان را از نزدیک دیدهام، طبعاً همین انتظار هم از آنها هست. خداوند انشاءالله به ماها توفیق بدهد و بتوانید هرچه بیشتر کار را پیش ببرید.
در برنامههای اقتصادی دولت، آن نقطه ضعفی که خیلی زود به چشم انسان میآید، این است که از لحظهی شروع مقدمات، تا وقتی که دولت بخواهد به نتایج مورد نظر خودش برسد، در اواسط کار، به ضعفای جامعه خیلی سخت میگذرد؛ این کاملاً محسوس است. اگرچه الان وفور هست، اما وفور همراه با گرانی است. تا وقتی که سیاستهای اقتصادی دولت به ثمر برسد و عرضه و تقاضا به نقطهی تعادل نزدیک شود و همه بتوانند به نحو صحیحی از تولیدات استفاده کنند، شاید فاصلهیی وجود داشته باشد. در این بین راه، آن قشرهایی که علیالعجاله صدمه میخورند، قشرهای ضعیف و افراد کمدرآمدند؛ که متأسفانه تعدادشان هم زیاد است. الان وقتی میخواهند اسم اقشار کمدرآمد را بیاورند، قشر کارمندان و کارگران را مطرح میکنند -که واقعاً هم ضعیف هستند- اما انسان وقتی به متن جامعه میرود، میبیند که در خود تهران و شهرهای بزرگ -حالا چه برسد به جاهای دوردست- انصافاً افراد ضعیف زیادند؛ کسبهی ضعیف، دستفروشان، مشتغلان به مشاغل کماهمیت و احیاناً کاذب، خانوادههای پُرجمعیت و کمدرآمد، و محرومیتهای بسیار بالا؛ واقعاً اینها در جامعهی ما وجود دارد و همهی اینها برخلاف مقاصد انقلاب است؛ اصلاً انقلاب برای این بود که اینها برداشته و برافکنده بشود. من میدانم که برای رسیدن به آن مقصود، راههای طولانیای را باید طی کرد.
پس از تشکیل حکومت حقهی نبیاکرم (صلّیاللهعلیهواله) و حتّی سالها بعد از آن بزرگوار -که تا حدود زیادی همان خط و همان طریق در خطوط بارز جامعه رعایت میشد- هنوز در جامعه افراد ضعیف و فقیر دیده میشدند؛ امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) را مشاهده میکنیم که به خانهی ایتام و فقرا میرفتند؛ کسانی که بچههاشان شب شام نداشتند و مادر با آب گرمی که روی چراغ گذاشته بود، آنها را سرگرم میکرد! این حوادث مربوط به چه سالهایی است؟ چهقدر از انقلاب پیامبر گذشته بود؟ نزدیک به چهل سال از هجرت پیامبر گذشته بود و این حوادث اتفاق افتاده بود.
البته روال، درست و صحیح است؛ حرکت، حرکت خوبی است؛ اما تا این حرکت به زوایا شمول پیدا کند و زوایا را بپوشاند، انسان واقعاً باید راهی طولانی را طی کند. حالا در این راه طولانی چه باید کرد؟ اگر ما بخواهیم جامد و یکسونگر و بیانعطاف فکر کنیم، باید بگوییم که برنامهها بایستی این شمول را پیدا کنند و همهی نقاط محروم را بپوشانند؛ و اگر دیدیم برنامهیی علیالعجاله نپوشانده، آن برنامه را محکوم کنیم! به نظر ما، این جمود و بیانعطافی است؛ اسلام برای این مورد حکم دارد: صدقه، احسان، انفاق. این انفاقی که در اسلام هست، اعم از انفاق واجب -که مالیات نام دارد- و انفاقات مستحب است. انفاق واجب، یعنی آن چیزی که در تنظیم سیستم مالی شرکت میکند. اگر این انفاق کافی بود، انفاق مستحب، کمک به همسایه، صلهی رحم، کمک به ایتام و کمک به سائل دیگر چه بود؟
ما دیده بودیم که بعضی از روشنفکران قبل از پیروزی انقلاب میگفتند چرا به سائل کمک میکنید! حتّی بعضی از افراد مذهبی هم تحت تأثیر آن فکر قرار گرفته بودند و میگفتند چرا به این فقرا کمک میکنید! غافل از اینکه این یک حکم الهی است؛ یعنی در حکومت حق هم باز یک جای خالی برای کمک به سائل و محروم باقی میماند؛ «و فی اموالهم حقّ للسّائل و المحروم».(۱) شما بحمدالله بخش سازمانىِ این کار را به عهده گرفتهاید.
البته اگر بخواهید حقیقتاً این کار به سامان واقعی برسد، باید کاری کنید که در مردم جوشش انفاق به وجود بیاید. اگرچه بودجهی دولت و کمک دولتی حتماً لازم است، و اگرچه همین کمکهای مراکزی مثل بنیاد مستضعفان و غیره لازم است -اینها پولهایی است که اصلاً برای همین کارهاست و باید صرف بشود- لیکن آن جوشش اصلی که مانع خشکیدنِ حتّی یک لحظهی جریان خواهد بود، اینها نیست؛ این است که جیبهای مردم به صندوق شما راهی پیدا کند.
ما همیشه از اسلام اینطور فهمیدهایم که کسب درآمد -البته از طرق مشروع- آزاد است و مانعی ندارد؛ منتها این اجازه همراه با ایجاب و الزام انفاق است؛ یعنی اگر کسی درآمدی کسب کرد، ولی حتّی انفاق مستحب نکرد، او پیش خدای متعال مؤاخَذ است. ما نمیتوانیم بگوییم که انفاق واجبمان را کردیم، مالیاتمان را دادیم، خمس و زکاتمان را هم دادیم، از این پول نمیخواهیم خرج کنیم؛ در حالی که میدانیم در جامعه فقر و کمبود هست؛ نخیر، این آدم پیش خدای متعال سعادتمند نیست؛ مرضی عندالله نیست؛ برای خاطر اینکه آن حسابهای الزامی جداست؛ باب دیگر و جریان دیگری است. انفاقات استحبابی را هم برای ما قرار دادهاند. مستحب است، یعنی آن حکم واجب را ندارد که من در هر موردی لزوماً این کار را بکنم؛ اما اگر کسی بالمرّة باب این مستحب را بر روی خودش ببندد، بلاشک خلاف اراده و خلاف اقتضای احکام الهی کار کرده است؛ ما باید این را به مردم تفهیم کنیم. باید کاری بشود که هرکس خودش را موظف بداند که انفاق کند. آن کسانی که بیشتر درآمد دارند، نسبت انفاق را بیشتر کنند. آن کسانی که کمتر درآمد دارند، باب را نبندند؛ به همان نسبت انفاق کنند. اگر این کار راه بیفتد، البته خوب خواهد شد.
ما گفتیم که مردم جیب خود را به صندوق شما وصل کنند -این سازمانیافتهتر و تمرکزیتر است- اما اگر حتّی این کار هم نشود و هرکس همان چهل همسایهیی را که در شرع مقدس اسلام هست، رسیدگی کند، باز هم به نتیجهی خوبی خواهیم رسید. البته حالا واقعاً لازم هم نیست که هر چهل خانه را برویم و رسیدگی کنیم؛ چون دایرهی وسیعی میشود؛ اما بالاخره یک همسایه، دو همسایه، سه همسایه را در نظر بگیریم و آنها را یا تأمین کنیم، یا کمک کنیم، یا راه بیندازیم و از دیگران مستغنیشان بکنیم. اگر این روح نیکوکاری و انفاق در مردم به وجود بیاید، خوب است. آن چیزی که ما در جوامع غیرمسلمان میبینیم، این کمبود است؛ والّا در اینگونه جوامع گاهی یک نفر پیدا میشود و همهی ثروت عظیم خودش را، حتّی از وراث خودش باز میدارد و به فلان مؤسسهی خیریه میبخشد. اینطور نیست که در جوامع جامد و آهنین و ماشینىِ غربی هیچکس نباشد که انفاق کند؛ چرا، بنیادهای خیریهی خیلی پُرپول و خیلی عالییی وجود دارد که به افراد کمک میکنند؛ به مؤسسات کمک میکنند؛ به حیوانات کمک میکنند! آن چیزی که در آنجا نیست، همگانی و همهگیر بودن این روحیه است. یک روز در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی این روحیه همهگیر بوده است؛ یعنی هرکسی موظف بوده که پولی برای انفاق کنار بگذارد؛ یا رایج بوده که در ماه رمضان به نیازمندان افطاری بدهند؛ نباید بگذاریم این کارها کم بشود.
الان در بعضی از کشورهای اسلامی سنت خوبی وجود دارد که در تمام ماه رمضان، اغلب مساجد افطاری میدهند؛ یعنی هرکس برود و وارد مسجد بشود، پذیرایی میشود. البته خانوادهها محروم میمانند؛ فقط مردان افطاری میخورند و برمیگردند! اگر بشود در اینجا هم همین سنت در خصوص افراد تحت پوشش شما رواج پیدا کند -البته با حضور تمام افراد خانواده- خوب است. در زمان رژیم گذشته، این ارتباطات معنوی، کم و یا منجمد شده بود؛ که البته متأسفانه بقایایش همچنان باقی است. ما بایستی در دوران اسلامی، این ارتباطات را زنده کنیم.
امروز درآمدها با گذشته قابل مقایسه نیست؛ درآمدها از سابق خیلی بیشتر است. سابق کجا این همه درآمد بود؟ آیا این همه امکان درآمد بود؟ این کارخانهها و این وسایل مکانیزه نبود؛ طبعاً درآمدها خیلی محدود بود؛ درآمد یک فرد بود. امروز هر فردی ممکن است درآمد یک مجموعه یا شبیه یک مجموعه را داشته باشد؛ بنابراین درآمدها بیشتر است؛ به همین نسبت باید انفاقها بیشتر باشد. جامعه بزرگتر شده و سطح زندگیها هم بالا رفته است؛ هرکس که چیزی از این سطح عالی را نداشته باشد، قهراً فقیر است. بنابراین، روح انفاق و نیکوکاری بایستی در جامعه توسعه پیدا کند و جزو ایمان مردم بشود و هرکس بنا را بر این بگذارد که در اموالش -«و فی اموالهم حقّ للسّائل و المحروم»(۲)- واقعاً برای محرومان حق قائل باشد؛ یعنی این را حق آنها بر خودش بداند؛ تفضل خودش بر دیگران نداند؛ قرآن اینطوری میگوید؛ نمیگوید که شما به دیگری تفضل میکنید؛ میگوید او در مال شما حق دارد؛ «حقّ للسّائل و المحروم».(۳) در جای دیگر میفرماید: «حقّ معلوم. للسّائل والمحروم».(۴) بههرحال، ما در جامعهی اسلامی باید این را به عنوان یک فرهنگ دربیاوریم.
جامعهی اسلامی به این است که رفتارهای اسلامی، یا به معنای وسیعتر، احکام اسلامی هم وجود داشته باشد. حکم اسلامی، فقط بکن و نکن به صورت واجب نیست؛ بلکه بکنهای مستحب و نکنهای مکروه هم جزو احکام اسلامی است، که شامل رفتارها و خُلقیات و نفسانیات ما میشود؛ ما باید به این طرف برویم. در جامعهی اسلامی دایماً باید صیرورت و تحول وجود داشته باشد، تا در این تزریقات بیگانه یا رسوبات گذشته، افراد استحاله نشوند.
بحمدالله شما موفقید. بنده از اینکه کمیتهی امداد هست و اینطور خوب کار میکند و در رأسش شما آقایانی هستید که بحمدالله همیشه در همین فکرها و در همین کارها و در همین راهها بودهاید، حقیقتاً خوشحالم. اثر کار هم پیداست؛ اگر شماها نبودید، لابد معلوم نبود که اینطور بشود؛ بحمدالله حالا خیلی خوب است.
دولت و بنیاد مستضعفان هم باید کمک کنند؛ دستگاههای دیگر هم باید همکاری کنند. من شنیدم که وزیر تعاون(۵) میگفت که میخواهند این تعاونیهای گسترش(۶) را -که اول انقلاب به ابتکار آقای هاشمی در وزارت کشور به وجود آمد- توسعه بدهند. این تعاونیها تاکنون خیلی کمپیشرفت و بیحرارت بوده است؛ اما در عین حال چیز خیلی خوبی است؛ میتوانند اینها را به نهاد شما وصل کنند. من به وزیر تعاون گفتم که شما سعی کنید در ظرف دو، سه سال، اقلاً صدهزار از این تعاونیها را به وجود بیاورید؛ اما در این دوازده، سیزده سال، حدود شش هزار تعاونی به این شکل به وجود آمده است. اگر بتوانند این صدهزار تعاونی را از همین کسانی که تحت پوشش شما هستند، به وجود بیاورند و باز شما سراغ دیگران بروید، ببینید چه خواهد شد. شما باید به این منابع جوشش و کار و تولید وصل بشوید، تا انشاءالله مشکلات حل بشود.
خداوند انشاءالله به شما توفیق بیشتری بدهد. ما خیلی خوشحالیم که شما را در این هفتهی نیکوکاری زیارت کردیم. من به آقای رفیقدوست(۷) سفارش هم کردهام که به مناسبت هفتهی نیکوکاری به شما کمک کند؛ ایشان هم جداگانه کمک خواهد کرد؛ اما ما خودمان هم حرفی نداریم و کمک میکنیم. انشاءالله موفق باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) ذاریات: ۱۸
۲) ذاریات: ۱۸
۳)
۴) معارج: ۲۴ و ۲۵
۵) مهندس شافعی
۶) در اجرای بند دوم اصل چهلوسوم قانون اساسی و بر اساس مصوبهی شورای انقلاب، در سال ۱۳۵۸ «مراکز گسترش خدمات تولیدی و عمرانی» تأسیس شد. وظیفهی این مراکز -که فعالیت آنها زیر نظر استانداریها پیشبینی شده بود- این بود که با تهیهی وسایل و سرمایهی لازم برای گروههای چند نفری، زمینهی خوداشتغالی افراد را در قالب تعاونی فراهم آورد.
۷) رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی