بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوش آمدید برادران عزیز.(۲) و خوشحالیم که بحمدالله کمیتهى امداد که متبرّک به اسم مبارک امام (رضوان الله تعالى علیه) است، همچنان در راه درست و صحیحى که در پیش گرفته، پیش میرود و شاید میشود گفت ــ بلکه گویا حتماً اینجور است ــ که الحمدلله امروز از گذشته خیلى هم تواناتر و مجرّبتر [شده است] و شاید هم پوشش و شمول وسیعتر و بیشترى دارد. و بنده مکرّر عرض کردهام که شاید بشود گفت کمیتهى امداد یک دستگاه نمونهاى است از جهت اینکه در آن، روح کار و حقیقت کار غلبه دارد بر اَشکال ظاهرى و سازماندهى و پرسنلگیرى و کار ادارى؛ یعنى کمتر دستگاهى را ما حتّى بعد از انقلاب داریم که از این جهت مثل کمیتهى امداد باشد. در کمیتهى امداد، اصل قضیّه آن کارى است که میخواهند انجام بدهند و بودجهاى که در اختیارشان [قرار] میگیرد، آن امکانى که دارند، در کمترین حدّش صرف مقدّمات آن کار میشود. گاهى در بعضى از تشکیلات انسان میبیند مقدّمات کار، گاهى مخارج بیشترى برمیدارد تا اصل آن کار؛ سفرهاى بیخودى، عضوگیرىهاى بیخودى، سازماندهىهاى بیخودى، توسعههاى بىمعنى و بىهدف. این دستگاه شما بحمدالله این جور نیست. خب، این حاکى است از حُسن نیّت و سلامت کار شما برادران عزیز که جز این هم البتّه انتظارى نیست. آقایانى که من سالهاى متمادى است که در خطّ درست و راه خدا آنها را شناختهام و کارشان را از نزدیک دیدهام، طبعاً همینجور از آنها انتظار است. خداوند انشاءالله به شماها توفیق بدهد و بتوانید کار را هر چه بیشتر پیش ببرید.
در برنامههاى اقتصادى دولت، آن نقطهضعفى که خیلى زود به چشم انسان مىآید، این است که تا وقتى دولت به نتایج مطلوبى برسد و به نتایج مورد نظر خودش برسد، در این مقدّمات کار و اواسط کار، به ضعفاى جامعه خیلى سخت میگذرد؛ این کاملاً محسوس است. بالاخره گرانى هست ــ اگرچه وفور هست، امّا وفور همراه با گرانى ــ و تا وقتى که با به ثمر رسیدنِ این سیاستهاى اقتصادى که دارند، عرضه و تقاضا به یک شکل متعادلى برسد و همه بتوانند به نحو صحیحى استفاده کنند ــ که حالا تا آن وقت شاید یک فاصلهاى وجود داشته باشد ــ در این بین راه، آن که علىالعجاله صدمه میخورد، قشرهاى ضعیفند، افراد کمدرآمدند؛ متأسّفانه زیاد هم هستند. یعنى الان وقتى میخواهند اسم بیاورند، مثلاً قشر کارمندان را میگویند که خب واقعاً کارمندان ضعیفند یا کارگران را مثلاً میگویند که آنها هم همینطور ضعیفند امّا انسان وقتى میرود در متن جامعه، میبیند ضعفائى که هستند در خود تهران و در شهرهاى بزرگ ــ حال چه برسد به جاهاى دوردست ــ انصافاً زیادند؛ کسبهى فقیر، ضعیف، دستفروش، مشتغلین به مشاغل کماهمّیّت و احیاناً کاذب، خانوادههاى سنگین، محرومیّتهاى بسیار بالا؛ واقعاً اینها وجود دارد در جامعهى ما و همهى اینها برخلاف مقاصد انقلاب است یعنى اصلاً انقلاب براى این بود که اینها برداشته بشود، برافکنده بشود. من میدانم که براى رسیدن به آن مقصود، راههاى طولانىاى را باید طى کرد. یعنى هیچ[کس] در این قضیّه حق ندارد غیر منطقى فکر بکند. خب، ما مىبینیم که زمان نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) بعد از آنکه آن حکومت حقّه تشکیل شد و سالها هم بعد از آن بزرگوار، همان خط و طریق در آن مسائل بهاصطلاح خطوط بارز جامعه رعایت میشد تا حدود زیادى. ما زمان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) قضایایى میشنویم و مشاهده میکنیم، که حضرت درِ خانهى ایتام میرفتند، درِ خانهى فقرا میرفتند، کسانى که بچّههایشان شب شام نداشتند، مادر اینها را با آب گرمى که روى چراغ گذاشته بود سرگرم میکرد؛ اینها چه سالهایى است؟ چقدر از انقلاب پیغمبر گذشته بود؟ اینها مال سال ۴۰ هجرى به بعد است. درست است؟ یعنى نزدیک چهل سال بعد از هجرت، این حوادث اتّفاق افتاده. خب سى و چند سال بعد از انقلاب، آدم این چیزها را میبیند که وجود داشته.
البتّه روال، درست است، صحیح است؛ حرکت، حرکت خوبى است امّا تا این حرکت شمول پیدا کند به زوایا و بپوشاند زوایا را، واقعاً راه طولانىاى را انسان باید طى بکند. حالا در این راه طولانى چه باید کرد؟ اگر ما بخواهیم جامد و یکسونگر و بىانعطاف فکر کنیم، باید بگوییم که نه آقا، برنامهها بایستى اِلّا و لابد این شمول را پیدا کنند و بپوشانند همهى نقاط محرومیّت را؛ اگر دیدیم یک برنامهاى علىالعجاله نپوشانده، محکوم کنیم آن برنامه را. خب این به نظر ما جمود است، بىانعطافى است. اسلام براى این مورد حکم دارد؛ صدقه، احسان، انفاق. خب، این انفاقى که در اسلام هست، اعم است از انفاق واجبى که مالیات است و انفاقات مستحبّ دیگر. انفاق واجب یعنى آنکه در سیستم مالى حضور پیدا میکند و شرکت میکند در تنظیم سیستم مالى؛ این انفاق واجب است. خب، اگر آن کافى بود، انفاق مستحب دیگر چه بود؟ کمک به همسایه دیگر چه بود؟ صلهى رحم دیگر چه بود؟ کمک به ایتام چه بود؟ کمک به سائل چه بود؟
خود «سائل» یک خصوصیّتى دارد. ما بعضى از روشنفکرهاى آن زمانهاى قبل از پیروزى انقلاب را دیده بودیم که میگفتند به سائل چرا کمک میکنید! من واقعاً دیده بودم؛ حتّى از افراد مذهبى هم تحت تأثیر آن فکر قرار گرفته بودند که به این فقرا چرا کمک میکنید. غافل از اینکه خب، این یک حکم الهى است؛ یعنى در حکومت حق هم باز یک جاى خالىاى باقى میماند براى کمک کردن به سائل و محروم: وَ فیِّ اَموالِهِم حَقٌّ لِلسّاٰئِلِ وَ المَحروم.(۳) شما بحمدالله بخش سازمانىِ این کار را به عهده گرفتهاید.
خود «سائل» یک خصوصیّتى دارد. ما بعضى از روشنفکرهاى آن زمانهاى قبل از پیروزى انقلاب را دیده بودیم که میگفتند به سائل چرا کمک میکنید! من واقعاً دیده بودم؛ حتّى از افراد مذهبى هم تحت تأثیر آن فکر قرار گرفته بودند که به این فقرا چرا کمک میکنید. غافل از اینکه خب، این یک حکم الهى است؛ یعنى در حکومت حق هم باز یک جاى خالىاى باقى میماند براى کمک کردن به سائل و محروم: وَ فیِّ اَموالِهِم حَقٌّ لِلسّاٰئِلِ وَ المَحروم.(۳) شما بحمدالله بخش سازمانىِ این کار را به عهده گرفتهاید.
البتّه اگر بخواهید این کار حقیقتاً به سامان واقعى برسد، باید کارى کنید که مردم یکایک بجوشند؛ جوشش انفاق باید تحقّق پیدا بکند. بودجهى دولت لازم است، کمک دولتى حتماً لازم است، همین کمکهاى گوشه و کنار مثل بنیاد مستضعفان و غیره لازم است ــ اینها پولهایى است که اصلاً براى همین کارها است و باید صرف بشود ــ لکن آن جوشش اصلى که مانع خشکیدنِ حتّى یک لحظهى جریان خواهد بود، اینها نیست؛ این است که جیبهاى مردم راهى پیدا کند به صندوق شما. ما همیشه از اسلام اینجور فهمیدیم که کسب درآمد ــ از طرق مشروع البتّه ــ آزاد است یعنى کسى اگر چنانچه توانست از طرق مشروع کسب درآمد کند، هر چه هم پول گیرش بیاید مانعى ندارد، منتها همراه است این اجازه با ایجاب و الزام انفاق. یعنى اگر چنانچه کسى کسب درآمد کرد، انفاق مستحب حتّى نکرد، این پیش خداى متعال مؤاخَذ(۴) است. نمیتوانیم بگوییم که ما انفاق واجبمان را کردیم، مالیاتمان را دادیم، خمس و زکاتمان را هم دادیم و در حالى که میدانیم در جامعه فقر هست و کمبود هست، از این پول نمیخواهیم خرج کنیم؛ نخیر، این آدم پیش خداى متعال سعادتمند نیست، مرضىّ عندالله نیست؛ براى خاطر اینکه آن حسابهاى الزامى جدا است، یک باب دیگرى است، یک جریان دیگرى است، [امّا] انفاقات استحبابى را هم براى ما قرار دادهاند. «مستحب است» یعنى آن حکم واجب را ندارد که من در هر موردى لازم باشد که این کار را بکنم امّا بالمرّة(۵) باب این مستحب را کسى بر روى خودش ببندد، بلاشک خلاف ارادهى الهى و خلاف اقتضاى احکام الهى کار کرده. ما این را باید به مردم تفهیم کنیم؛ باید کارى بشود که هر کسى خودش را موظّف بداند که انفاق بکند. آن کسانى که بیشتر درآمد دارند، نسبت انفاق را بیشتر کنند؛ آن کسانى که کمتر درآمد دارند، باب را نبندند امّا با نسبت کمتر. اگر چنانچه این کار راه بیفتد، البتّه خوب خواهد شد.
[اینکه] ما گفتیم به صندوق شما وصل کنند، این سازمانیافتهتر و تمرکزىتر خواهد شد امّا اگر چنانچه حتّى این کار هم نشود، هر کسى همان چهل همسایهاى که در شرع مقدّس اسلام هست ــ که تا چهل خانه همسایه است ــ رسیدگى به همسایهها را بکند. حالا لازم نیست از چهار طرف چهل خانه را برویم ــ که بیش از چهل خانه هم میشود؛ یک دایرهى وسیعى میشود ــ بالاخره یک همسایه، دو همسایه، سه همسایه، هر چه بتوانیم، در نظر بگیریم، اینها را یا تأمین کنیم یا کمک کنیم یا راه بیندازیم و اینها را از دیگران مستغنى بکنیم. اگر چنانچه این کار، این روح نیکوکارى و روح انفاق در مردم به وجود بیاید، خوب است.
آنچه ما در جوامع غیر مسلمان مىبینیم کمبود این [روحیه] است؛ وَالّا در جوامع غیر مسلمان گاهى یک نفرى پیدا میشود که همهى ثروت عظیم خودش را حتّى از ورّاث خودش بازمیدارد، به فلان مؤسّسهى خیریّه میبخشد. این هست؛ اینجور نیست که در جوامع جامد و آهنین و ماشینى غربى هیچکس نباشد که انفاق کند؛ چرا، بنیادهاى خیریّهى خیلى پُرپول، خیلى عالى وجود دارد، به افراد میدهند، به مؤسّسات میدهند، به حیوانات میدهند، به سگشان میدهند! از این کارها میکنند؛ آنچه آنجا نیست، رواج این روحیه است، همگانى و همهگیر بودنِ این روحیه است. یک روزى در کشور ما و در کشورهاى اسلامى همهگیر بوده یعنى هر کسى موظّف بوده که یک پولى براى صدقه کنار بگذارد؛ اسم آن را انفاق بگذارید. رایج بوده که در ماه رمضان افطارى بدهد؛ افطارى به کسانى که برایشان این افطارى اهمّیّت دارد. نباید بگذاریم این کم بشود؛ زمان رژیم گذشته این چیزها کم شده بود که البتّه متأسّفانه بقایاى آن همچنان باقى است؛ یواشیواش متجمّد(۶) شده بود این ارتباطات معنوى و خوب. ما بایستى در دوران اسلامى، این ارتباطات را زنده کنیم.
[اینکه] ما گفتیم به صندوق شما وصل کنند، این سازمانیافتهتر و تمرکزىتر خواهد شد امّا اگر چنانچه حتّى این کار هم نشود، هر کسى همان چهل همسایهاى که در شرع مقدّس اسلام هست ــ که تا چهل خانه همسایه است ــ رسیدگى به همسایهها را بکند. حالا لازم نیست از چهار طرف چهل خانه را برویم ــ که بیش از چهل خانه هم میشود؛ یک دایرهى وسیعى میشود ــ بالاخره یک همسایه، دو همسایه، سه همسایه، هر چه بتوانیم، در نظر بگیریم، اینها را یا تأمین کنیم یا کمک کنیم یا راه بیندازیم و اینها را از دیگران مستغنى بکنیم. اگر چنانچه این کار، این روح نیکوکارى و روح انفاق در مردم به وجود بیاید، خوب است.
آنچه ما در جوامع غیر مسلمان مىبینیم کمبود این [روحیه] است؛ وَالّا در جوامع غیر مسلمان گاهى یک نفرى پیدا میشود که همهى ثروت عظیم خودش را حتّى از ورّاث خودش بازمیدارد، به فلان مؤسّسهى خیریّه میبخشد. این هست؛ اینجور نیست که در جوامع جامد و آهنین و ماشینى غربى هیچکس نباشد که انفاق کند؛ چرا، بنیادهاى خیریّهى خیلى پُرپول، خیلى عالى وجود دارد، به افراد میدهند، به مؤسّسات میدهند، به حیوانات میدهند، به سگشان میدهند! از این کارها میکنند؛ آنچه آنجا نیست، رواج این روحیه است، همگانى و همهگیر بودنِ این روحیه است. یک روزى در کشور ما و در کشورهاى اسلامى همهگیر بوده یعنى هر کسى موظّف بوده که یک پولى براى صدقه کنار بگذارد؛ اسم آن را انفاق بگذارید. رایج بوده که در ماه رمضان افطارى بدهد؛ افطارى به کسانى که برایشان این افطارى اهمّیّت دارد. نباید بگذاریم این کم بشود؛ زمان رژیم گذشته این چیزها کم شده بود که البتّه متأسّفانه بقایاى آن همچنان باقى است؛ یواشیواش متجمّد(۶) شده بود این ارتباطات معنوى و خوب. ما بایستى در دوران اسلامى، این ارتباطات را زنده کنیم.
البتّه امروز درآمدها با گذشته قابل مقایسه نیست؛ درآمدها امروز از سابق خیلى بیشتر است. سابق کجا اینهمه درآمد بود؟ اینهمه امکان درآمد بود؟ این کارخانهها نبود، این وسایل مکانیزه نبود؛ طبعاً درآمدها خیلى محدود بود. درآمد یک فرد بود؛ امروز هر یک فردى، درآمد یک مجموعه یا شبیه یک مجموعهاى را ممکن است داشته باشد. بنابراین درآمدها بیشتر است، به همین نسبت انفاقها باید بیشتر باشد. خب، جامعه هم بزرگتر شده، سطح زندگىها هم بالا رفته، فقر بیشتر خودش را نشان میدهد. وقتى سطح زندگى بالا میرود، طبعاً فقر بیشتر خودش را آشکار میکند. هر کسى که یک چیزى از این سطح عالى را نداشته باشد، قهراً فقیر است. بنابراین روح انفاق و روح نیکوکارى بایستى در جامعه توسعه پیدا کند و جزو ایمان مردم بشود. هر کسى بنا را بر این بگذارد که در اموالش ــ وَ فیِّ اَموالِهِم حَقٌّ لِلسّاٰئِلِ وَ المَحروم ــ واقعاً یک حقّى قائل باشد یعنى این را حقّ او بر خودش بداند؛ تفضّل خودش بر دیگرى نداند؛ قرآن اینجورى میگوید؛ نمیگوید که شما تفضّل میکنید به دیگرى؛ میگوید او حق دارد در مال شما. در یک آیهى دیگر دارد: حَقٌّ مَعلوم.(۷) به هر حال، این را باید ما به عنوان یک فرهنگ دربیاوریم در جامعهى اسلامى. جامعهى اسلامى به این است که رفتارهاى اسلامى هم وجود داشته باشد به معناى وسیعترِ احکام اسلامى؛ حکم اسلامى فقط «بکن و نکن» نیست به صورت واجب بلکه بکنهاى مستحب و نکنهاى مکروه هم جزو احکام اسلامى است که شامل رفتارهاى ما و خلقیّات ما و نفسانیّات ما میشود. باید به این شکل و به این طرف برویم. دائم صیرورت(۸) و تحوّل دائمى بایستى در جامعهى اسلامى باشد تا در این تزریقات بیگانه یا رسوبات گذشته استحاله نشود.
بحمدالله شما موفّقید؛ باید عرض بکنم که من حقیقتاً خوشحالم از اینکه کمیتهى امداد هست و اینجور خوب کار میکند و در رأس این مجموعه، شما آقایانى هستید که همیشه در همین فکرها و در همین کارها و در همین راهها بحمدالله بودهاید و اثر کار هم پیدا است دیگر. اگر شماها نبودید، لابد معلوم نبود که اینجور بشود؛ بحمدالله حالا خیلى خوب است. دولت هم باید کمک کند؛ بنیاد مستضعفان هم باید کمک کند؛ دستگاههاى دیگر هم باید همکارى بکنند. من شنیدم وزیر تعاون(۹) میگفت که میخواهند این تعاونىهاى گسترش(۱۰) را ــ که اوّل انقلاب در وزارت کشور به ابتکار آقاى هاشمى(۱۱) بود که به وجود آمد ــ [به شما وصل کنند]. این تعاونىها خیلى کار کمپیشرفتِ بىحرارتى بوده تا حالا؛ خیلى چیز خوبى است و خب میتوانند وصل کنند به شما. من به این آقا گفتم که شما سعى کنید اقلّاً در ظرف دو سه سال، حدّاقل صد هزار از این تعاونىها را به وجود بیاورید؛ تا حالا فقط شش هزار [تعاونى] در این دوازده سال، سیزده سال به وجود آمده. اگر چنانچه بتوانند این صد هزار را از همین کسانى که تحت پوشش شما هستند به وجود بیاورند، ببینید چه خواهد شد. شما میروید باز به سراغ دیگران، به سراغ دیگران؛ وصل بشوید به این منابع بهاصطلاح جوشش و کار و تولید و مانند اینها تا انشاءالله مشکلات حل بشود. خداوند انشاءالله به شما توفیق بدهد.
ما خیلى خوشحالیم از اینکه شما را زیارت کردیم در این روز که ظاهراً «هفتهى نیکوکارى» اسم گذاشتهاید. انشاءالله که خداوند کمکتان کند.
ما خیلى خوشحالیم از اینکه شما را زیارت کردیم در این روز که ظاهراً «هفتهى نیکوکارى» اسم گذاشتهاید. انشاءالله که خداوند کمکتان کند.
(۱ آقاى سیّدرضا نیّرى
(۲ در ابتدای این دیدار ــ که در سالروز تأسیس کمیتهى امداد امام خمینى (قدّس سرّه) و هفتهى نیکوکارى برگزار شد ــ آقاى حبیبالله عسگراولادى (نمایندهی ولیّفقیه در کمیتهى امداد امام خمینى) گزارشی ارائه کرد.
(۳ سورهى ذاریات، آیهى ۱۹؛ «و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى [معیّن] بود.»
(۴ مورد سؤال و مؤاخذه
(۵ به طور کلّی، بهیکباره
(۶ خشک، سخت
(۷ سورهى معارج، بخشى از آیهى ۲۴
(۸ تبدیل و تبدّل
(۹ آقای غلامرضا شافعى
(۱۰ در اجراى بند دوّم اصل ۴۳ قانون اساسى و بر اساس مصوّبهى شوراى انقلاب، در سال ۱۳۵۸ «مراکز گسترش خدمات تولیدى و عمرانى» تأسیس شد. وظیفهى این مراکز ــ که فعّالیّت آنها زیر نظر استاندارىها پیشبینى شده بود ــ این بود که با تهیّهى وسایل و سرمایهى لازم براى گروههاى چندنفرى، زمینهى خوداشتغالى افراد را در قالب تعاونى فراهم آورد.
(۱۱ حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى