بیانات در دیدار اعضاى فرهنگستان زبان و ادب فارسى

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

خیلى خوشحالم از این دیدار و این جلسه. و همان‌طور که آقاى دکتر حبیبى فرمودند ذوق ملاقات دانشوران و صاحب‌‌نظران و انسانهاى والارتبه‌‌ى فکرى مثل شما حضّار محترم هر کسى را به شوق مى‌‌آورد که در جلسات شماها و در کار شماها شرکت کند و من خیلى خوشحالم که بحمدالله این نهاد مقدّس و بسیار لازم در جمهورى اسلامى پدید آمد و اگرچه ما از فرهنگستان در طول این ده‌‌ها سال گذشته، خاطره و تجربه‌‌ى خیلى شیرینى نداریم ــ آن‌طور که از زبان مطّلعین و دست‌‌اندرکاران آنها انسان مى‌‌شنود و میداند ــ لکن امیدواریم که این بار، فرهنگستان واقعاً یک کار اساسى و جدّى و فعّالى بکند و پیش ببرد. این‌جور هم امید میرود.

ترکیب حضّار بسیار ترکیب زیبا و خوبى است. و خب من بعضى از حضّار را که از دیرباز مى‌‌شناسم و به آنها اخلاص دارم و خوشحالم که حضور آنها را در این مجموعه میبینم. آقاى احمد آرام، آقاى محیط‌‌طباطبائى، بعضى از آقایان دیگر، و الحمدلله انسان میبیند که مجموعه‌‌اى است از فکر و نظر و ذوق و سوز براى زبان فارسى.

در کار زبان فارسى باید اعتراف کنیم که تقصیر شده. نه فقط در این چند سال اوّل پیروزى انقلاب که هر کسى به کارى مشغول بود و به این مهم چندان پرداخته نشد بلکه در گذشته تقصیرهاى بزرگ‌تر و بیشترى هم شد. با اینکه در این کشور ادبا و شعرا و فارسى‌‌دانان و فارسى‌‌گویانِ بزرگى بودند، زبان فارسى آن رشدى را که بایستى بکند و آن سعه‌‌اى را که در دنیا باید پیدا کند، در این سنین متمادى پیدا نکرد.

همان‌طورى که اشاره کردید، یک روزى از چین تا روم و همین آسیاى صغیر، مرز زبان فارسى را تشکیل میدادند. در آثار دوران  عثمانى انسان میبیند که آنجا دیوانشان، مکاتباتشان به زبان فارسى بوده. شاعرهایى به زبان فارسى داشتند که بهترین شعراى بخشى از دوران عثمانى، شعراى فارسى‌‌گو هستند. وضع هند و شبه‌‌قارّه‌‌ى هند که خب معلوم است؛ نفوذ زبان فارسى بسیار بوده و هر زبانى که سعه‌‌ى نفوذ او زیاد باشد، طبیعى است که با خود فرهنگى را حمل میکند. کارى را که امروز دولتهاى استعمارگر و سلطه‌‌طلب با خرجهاى زیاد و با اِعمال نفوذهاى فراوانى در دنیا میخواهند انجام بدهند، زبان فارسى به طور طبیعى این کار را با آن نفوذ طبیعى خودش کرده.

نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسى به خاطر قدرت سیاسى کشورِ فارسى‌‌زبان است. آن روزى که زبان فارسى در هند زبان رسمى بود، پادشاهان مغولى هند و تیمورى‌‌ها، از سلاطین صفویّه‌‌اى که در ایران بودند، اگر مقتدرتر نبودند، قدرت کمترى نداشتند. «اورنگ زیب» از معاصر خودش در ایران بمراتب قوى‌‌تر بود. یعنى یک کشور بسیار ثروتمند و از لحاظ سیاسى قوى و به‌‌اصطلاح مسلّط بر تقریباً تمام منطقه‌‌ى شرق آسیا، امّا زبانشان زبان فارسى بود. نمیشد گفت که زبان فارسى را که خود این سلاطین و خانواده‌‌هایشان و دیوانهایشان و زنهایشان و رعیّتشان با شوق و ذوق مىپذیرفتند، به خاطر این بوده که کشور ایران و حکومت صفوى یا حکومت نادرى مثلاً، روى آنها نفوذ داشته؛ نه، مسئله‌‌ى نفوذ سیاسى نیست؛ بایستى در چیز دیگرى جستجو کرد. یا مثلاً ایران در دولت عثمانى هیچ‌‌وقت نفوذى نداشته که زبان فارسى را نفوذ سیاسى ما آنجا ببرد. خودشان یک دولتى بودند مقتدر، همیشه هم با ما یعنى با کشور ایران در حال جنگ و درگیرى؛ بلکه در دوران صفویّه که اتّفاقاً دورانى که زبان فارسى در ترکیه نفوذ داشته ــ تقریباً همان دوران صفویّه است که در خود ایران زبان خیلى اوجى نداشته، شعراى خوب ما در آن دوران فرار میکردند و از ایران میرفتند ــ امّا در ترکیه؛ یعنى آسیاى صغیرِ آن روز، عثمانىِ آن روز ــ ما مى‌‌بینیم که زبان فارسى، زبان دیوانى(۲) است، زبان شعرى است، زبان علمى و ادبى است؛ پس ناشى از نفوذ سیاسى نیست، یعنى نمیتوان گمان کرد که علّت گسترش زبان فارسى، نفوذ سیاسى دولت فارسى ایران است. علاوه بر اینکه خیلى از سلاطین ایران اصلاً فارس نبودند. واقعاً این‌جور است دیگر؛ غزنوى‌‌ها، سلجوقى‌‌ها اصلاً زبان فارسى را شاید درست هم نمیفهمیدند. خود صفویّه، قاجاریّه اینها هیچ‌‌کدام فارس‌‌زبان نبودند؛ اینها با فارسى خیلى اُنسى نداشتند، خویشاوندى‌‌اى نداشتند.

بنابراین علّت نفوذ زبان فارسى در چیز دیگرى است؛ شاید یک مقدار در خود ذات این زبان است: ترکیب این زبان و شیوایى ویژه‌‌اى که این زبان دارد، آهنگى که این زبان دارد. من شنیدم از بعضى‌‌هایى که در این مجامع جهانى خیلى حضور پیدا میکنند و نطقهاى مختلف را مى‌‌شنوند، آنها میگفتند که آهنگ زبان فارسى و نطقهاى فارسى گیراتر از آهنگ زبانهاى دیگر است. حالا ما هم گاهى مى‌‌بینیم بعضى مى‌‌آیند از بعضى کشورها حرف میزنند، آن زیبایى و به‌‌اصطلاح فراز و نشیب لطیف زبان فارسى را در آنها انسان مشاهده نمیکند. البتّه اینها را بایستى زبان‌‌شناس‌‌ها بگویند؛ یک چیزى نیست که با گوش بشود فهمید. لابد یک موازینى و معیارهایى دارد که  زبان‌شناسها اینها را میفهمند. یک مقدار هم آن بار معنایى است که زبان فارسى با خودش حمل میکند. زبان فارسى فرهنگ غنى‌‌اى را با خودش میبرده. این فرهنگ امروز در اختیار ما است؛ عمدتاً هم فرهنگ اسلامى است. یعنى اسلام در این منطقه‌‌ى شرق عالم ــ از شبه‌‌قارّه گرفته تا چین، تا هر جا که رفته ــ با زبان فارسى رفته. خیلى قریب به نظر مى‌‌آید و نزدیک به نظر مى‌‌آید که یکى از عوامل گسترش زبان فارسى در دنیا ــ در این ناحیه لااقل ــ همراهى آن با دین و پیام دین و معارف دینى است یعنى آن کسى که این دین را، این معارف را میپذیرد، زبانى را هم که حامل آن است میپذیرد. الان هم قوّالها در هند ــ من دیده‌‌ام در آن مقبره‌‌ى شاه‌‌ ولى‌‌الله در هند، قوّالها مى‌‌نشینند میخوانند ــ فارسى میخوانند، البتّه خیلى هم بد میخوانند. یعنى صدایشان خوب است لکن خواندنشان خیلى خواندنِ غلط بدى است امّا اشعار، همان اشعار عرفانى و معنوى است؛ چه از اشعار خود شاه‌‌ ولى‌‌الله میخوانند، یا از اشعار دیگران میخوانند؛ اشعار عرفاى فارسى. یعنى آن محتواى عرفانى و آن فرهنگ اسلامى که شکل لطیف و زیباى خودش را در ایران داشته، آن را ما میتوانیم عامل گسترش زبان بدانیم.

امروز هم همین‌جور؛ امروز هم حقیقتاً زبان فارسى در دنیا یک جاذبه‌‌ى جدیدى پیدا کرده. من دیدم کسانى را از کشورهاى عربى و غیر عربى که اینها زبان فارسى را یاد گرفته بودند به خاطر رادیوى انقلاب، رادیوى جمهورى اسلامى؛ این رادیو را باز کردند، جاذبه‌‌ى سخنان امام و حقایق انقلاب و مفاهیم انقلابى، اینها را با زبان فارسى مأنوس کرده؛ میفهمیدند فارسى را؛ هم در منطقه‌‌ى شرقیّه‌‌ى عربستان که صداى ما آنجا میرسد، این را ما دیدیم، هم در پاکستان و بخصوص در هند ــ من سال ۵۹ هند بودم،(۳) آنجا دیدم این را که کسانى به خاطر سرودهاى انقلابى و مانند اینها، زبان فارسى را میفهمیدند ــ هم در آفریقا. مطمئنّاً در جاهاى دیگر هم این معنا وجود دارد یعنى هر جا جاذبه‌‌ى این فرهنگ و این تفکّر بتواند راهى باز کند و نفوذى کند، زبان فارسى [میرود].

خب در این شرایط در کانون زبان فارسى باید به این زبان رسید. این زبان خیلى سعه دارد، خیلى ظرفیّت دارد و من البتّه حرف تازه‌‌اى در این زمینه براى حضّار این مجلس ندارم. زبان فارسى از جهتى به نظر من یک زبان استثنائى است. یعنى زبان عربى با آن گسترش واژگانى که دارد ــ خیلى لغت دارد زبان عربى، واضح است؛ مترادفات فراوان، براى هر جزئى یک چیزى دارد ــ یک خصوصیّت زبان فارسى را ندارد و آن، ترکیب‌پذیرى زبان فارسى است. از زبان فارسى میشود بى‌‌نهایت ترکیبهاى خوب درست کرد با سلیقه‌‌هاى خوب. البتّه ترکیبهاى غلط و بد هم میشود درست کرد، و امروز دچار این بلیّه هستیم؛ هر کسى یک ترکیبى درست میکند. سابق لغت درست میکردند و دفع کردن لغت آسان‌‌تر بود. من دیده بودم در مجامع اهل ادب و شعر مشهد که آنجا مردمان فاضلِ با‌درکى بودند، این لغتهاى دساتیرى را که مال دساتیر(۴) است ــ غالباً  لغتهاى جعلىِ من‌درآوردى ــ می‌‌شناختند و اصلاً از آهنگ لغت، میگفتند این دساتیرى است؛ درست هم بود؛ تحقیق که میکردند، معلوم میشد که واقعاً همین‌جور است؛ لغت دساتیرى است امّا ما دیگر ترکیبهاى دساتیرى نداریم؛ [امّا امروز] ترکیب افتاده دست همه و حالا همه ترکیب درست میکنند. عجیب این است که یک ترکیب خوب را بعضى از این طباع(۵) عوام خیلى دیرتر و سخت‌‌تر میپذیرند تا ترکیب غلط را.

ما این‌‌همه تکرار کردیم در رادیو، تلویزیون، و مانند اینها که نگویید «لازم به ذکر است»؛ نمیشود؛ هر کارى میکنیم نمیشود. رسماً گفتیم، ابلاغ کردند، در سخنرانى گفتیم که این ترکیب «لازم به ذکر است» را نگویید؛ باز میگویند!

من یک روز در یک جلسه‌‌اى در صداوسیما که شاید بعضى از آقایان هم بودند، یک صحبتى آنجا کردم و گفتم که این‌‌قدر نگویید که «داریم»: «این عکس فلانى را داریم، این حرف را با هم داریم، این مذاکره را داریم»؛ این یک گرته‌‌بردارى(۶) غلطى است از زبان بیگانه؛ در فارسى چنین چیزى نداریم که «آقا بیایید مثلاً ما یک گفتگویى با شما داشته باشیم، یک صحبتى با شما داشته باشیم، یک عکسى از فلان کس داشته باشیم». «یک گفتگویى با شما بکنیم» را میگوید یک صحبتى با شما داشته باشیم و از این قبیل؛ این فعل «داشتن» را مدام تکرار کردن به صورت [افعال] کمکىِ غیر وارد در زبان فارسى و غیر صحیح و غیر اصیل؛ فایده ندارد، مرتّب هم میگویند. خب، این امروز همین بلیّه‌‌ى بزرگ زبان فارسى است، واقعاً یک ضابطه‌‌اى لازم است، یک جایى لازم است که تمام کند این مشکلات زبان فارسى را و نگذارد که این‌‌قدر از مسیرها و جریانهاى غلط گندابهایى را وارد این دریاچه‌‌ى زبان فارسى کند به اسم زبان، و زبان را آلوده کند. واقعاً یک پالایش صحیحى وجود داشته باشد.

خب حالا میگویند که «غلط مشهور بهتر از صحیح مهجور است»؛ البتّه در یک جاهایى درست است؛ در این ترکیباتى که یک عوامى آمده یک حرفى را یک وقت زده، یک عوام دیگرى از او تقلید کرده و عوامهایى آن را مدام پى‌‌درپى گفته‌‌اند، این را نمیشود واقعاً ملاک قرار داد براى اینکه چون معروف شده، ما این را قبول کنیم، خب باید آن را حذف کرد وَالّا زبان بکلّى ضایع خواهد شد.

رادیو اگر چنانچه مواظب زبان خودش نباشد، دائم امواج فاسد پخش میکند. این تعصّبى که شما نسبت به این مسئله نشان دادید، بسیار خوب است. گاهى یک کلمه است آن هم راجع به شهرى در الجزایر [که غلط است] ــ البتّه غلط، بد است ــ امّا گاهى هست که انسان میبیند شعر حافظ را غلط میخوانند! آدم میخواهد یقه‌‌ى خودش را پاره کند! بد میخوانند، غلط میخوانند شعر به آن قشنگى را. کسى مى‌‌آید آنجا به عنوان یک فاصله‌‌اى مثلاً بین دو برنامه، میخواهد یک تفریحى به شنونده‌‌ى خودش داده بشود ــ بخصوص تلویزیون ــ مثلاً مى‌‌آید یک شعرى از حافظ یا از صائب میخواند [آن هم] غلط. آخر چه اصرارى است که آدم شعرى را که بلد نیست بخواند، بخواند. این اشکالات متأسّفانه هست. اتّفاقاً فرهنگستان به این نکته اگر چنانچه بپردازد و به آن اهتمام بورزد، بسیار بسیار خوب و مفید است. ان‌‌شاءالله که یک طریقى بشود که آن هم اصلاح بشود.

یک نکته‌‌ى دیگر، پیش بردن زبان است. ما الان در محیط‌‌هاى علمى ــ آن علومى که از اروپا و از غرب وارد کشور ما شده ــ احتیاج داریم به هزارها واژه‌‌ى نو. خب اینها را اگر چنانچه ما همچنان ‌‌که امروز هست، مرتّب از واژه‌‌هاى بیگانه استفاده کنیم، راه را بر زبان اصیل فارسى در یک محیط‌‌هایى میبندیم.

الان شما سوار هواپیما که میشوید، مى‌‌بینید [کارشناس] آن برج که یک ایرانى است، با این خلبان که یک ایرانى است، حتماً انگلیسى حرف میزند. بنده گفتم در آن طیّاره‌‌اى که من سوار میشوم، این کار ممنوع است. چرا فارسى حرف نمیزنید؟ آخر یک وقت هست که شما با یک برج بیگانه که او چینى است، تو فارس و زبانِ هم را نمیدانید [میخواهید صحبت کنید]، خب حالا یک زبان مشترکى هست، انگلیسى حرف بزنید، امّا در تهران یا در مشهد که بنده رفتم، به چه مناسبت شما انگلیسى حرف میزنید؟ علّتش این است که واژه‌‌ها انگلیسى است، اینها فقط ربط باید بدهند این واژه‌‌ها را، خودشان را دیگر دچار زحمت نمیکنند، همان ربط انگلیسى را میدهند. پس ما باید واژه بگذاریم تا زبان در یک محیط‌‌هایى این‌جور منزوى نشود که متأسّفانه منزوى شده. در محیط‌‌هاى بیمارستان‌‌ها خیلى اوقات همین‌جور است ــ حالا آن جاهایى که ما دیده‌ایم ــ [مثلاً میگویند] «دوایتان را گرفتید؟» ما دوا را نمیگیریم! ما دوا را میخوریم؛ دوا را مینوشیم. در جاهاى دیگر همین‌جور: «شما حمّام گرفتید؟» ما حمّام را نمیگیریم. ما چرا بگیریم حمّام را؟ ما میرویم حمّام یا استحمام میکنیم. این‌جورى است دیگر. این ترکیبهاى غلطِ بیگانه‌‌ى از زبان فارسى را همین‌طور آورده‌‌اند در سطوح بالا و مردمانِ بااسم‌ورسم و عالِم و مانند اینها به کار میبرند، مردم عوام [هم] خیال میکنند که باید این‌جورى حرف بزنند تا عالِم باشند؛ غافل از اینکه نه، این جهل است، این که علم نیست.

واژه‌‌سازى براى زبان و پیش بردن زبان و ترقّى دادن زبان یک چیز بسیار مهمّى است. به نظر من هنر بزرگ کسانى مثل سعدى یا حافظ یا فردوسى این است که هفتصد سال پیش، هزار سال پیش، یک جورى حرف زدند که ما امروز وقتى که آن سخن را میگوییم، اصلاً احساس غربت و وحشیگرى(۷) نمیکنیم. زبان، زبان امروز است. یعنى حقیقتاً میشود گفت هزار سال جلوتر از زمان خودشان حرف زدند. یقیناً زمان سعدى مردم به رسایى و شیوایىِ بوستان حرف نمیزدند. نثر آن دورانها در اختیار ما است و داریم مى‌‌بینیم، [امّا] بوستان یا گلستان این‌جور سلیس و روان و شیوا. امروز وقتى که آن شعر را انسان میخواند، مثل اینکه دو نفر دارند زبان شیرین فارسى را با زبان امروز با هم حرف میزنند؛ همین‌جور است حافظ؛ همین‌جور است بعضى از شعراى سبک هندى؛ آن برجسته‌‌هایشان و خوبهایشان واقعاً همین‌جور هستند. باید زبان را پیش برد. یعنى همچنان‌‌ که آنها جلوتر از زمان خودشان حرکت کردند، ما هم باید حرکت کنیم.

به هر حال بنده شخصاً به عنوان یک آدم عاشق و شیفته‌‌ى زبان فارسى به این مجموعه‌‌ى شما خیلى امید بسته‌‌ام و امیدواریم که این مجموعه ان‌‌شاءالله بتواند کارهاى بزرگ و اساسى‌‌اى  را در باب زبان فارسى انجام بدهد.

این شُعبى که فرمودید، گروه‌‌هایى که براى کارهاى مختلف فرمودید،(۸) به نظر میرسد همه کارهاى لازمى است، شاید حالا کارهاى  دیگرى هم گوشه‌‌کنار باشد. خب زحمتهاى زیادى هم کشیده شده. من نمیدانم حالا آن تلاشى که آقاى دکتر رواقى براى کار لغت فارسى میکردند، به جایى رسیده یا نه و در چه حدّى است. به هر حال خوشبختانه تلاشهاى گوشه‌‌کنار خیلى شده، که میشود در این مجموعه به یک جاى اساسى برسد.

خب حالا در جمع شما خانم صفّارزاده که خب بحمدالله رتبه‌‌ى شعرى بسیار والاى برجسته‌‌اى دارند که خیلى جاى خوشحالى است و بعضى از آقایان هم شعر را میسرایند امّا تَطفُّلاً(۹) یعنى در جمع شما شاعرِ مختصّ به شعر و شاعر حرفه‌‌اى نمیدانم داریم یا نداریم. البتّه از  شعرهاى آقاى دکتر حبیبى و آقاى دکتر حدّاد و آقاى محیط طباطبائى که استفاده کرده‌‌ایم. نمیدانم حالا دیگران هم اهل شعر گفتن و ارتکاب شعر هستند یا نه، ولى خب شاعر هم بد نبود [در این مجموعه بیشتر باشد]؛ کفّه‌‌ى شعر را خیلى در اقلّیّت نباید قرار داد. یعنى خب خانم که هستند بحمدالله، زبانشان هم بسیار زبان خوبى است، یعنى سطح شعرشان واقعاً خیلى بالا است. اگر چنانچه باز هم بتوانید در آن جمعى که باقى مانده‌‌اند، از شعرائى که واقعاً با فارسى مأنوس باشند ــ چون شعرا هم مختلفند دیگر، بعضى واقعاً فارسى‌‌گو هستند، بعضى چندان فارسى‌‌گو نیستند؛ با فارسى خیلى اُنس ندارند؛ قریحه‌‌ى شعرى همیشه ملازم نیست با تسلّط بر زبان به آن معنا ــ اینجا را غنى کنید که باز بهتر است. این‌‌ هم عرایض ما. امیدواریم که خداوند به شما توفیق بدهد، کمکتان کند که این بار سنگین را بردارید.
 
 
 
 آقایان حسن حبیبى (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسى)، احمد آرام، عبدالمحمّد آیتى، نصراللّه‌ پورجوادى، غلامعلى حدّادعادل، بهاءالدّین خرّمشاهى، محمّد خوانسارى، محمّدتقى دانش‌‌پژوه، على رواقى، بهمن سرکاراتى، احمد سمیعى گیلانى، على‌‌اشرف صادقى، حمید فرزام، محمّد محیططباطبائى و خانم طاهره صفّارزاده. در ابتدای این دیدار، آقاى حسن حبیبى (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسى) گزارشى ارائه کرد.
 مربوط به تشکیلات دولتی و اداری
 سفر شانزدهروزهی معظّمٌله به هند در بیستویکم بهمن ۱۳۵۹
 «دساتیر» نام کتابى است که در قرن دهم هجرى توسّط شخصى به نام آذرکیوان فراهم شده و در آن، لغات ساختگى و مجعول به کار رفته است.
 طبیعتها، سرشتها
 ترجمهی لفظبهلفظ که در آن، واژههای بومی جایگزین واژههای خارجی میشوند.
 بیگانگی
 آقای حسن حبیبى در گزارش خود به تشکیل هفت گروه در فرهنگستان زبان و ادب فارسى اشاره کرد: گروه فرهنگ‌‌نویسى، گروه واژه‌‌گزینى، گروه دستور زبان و رسم‌‌الخطّ فارسى، گروه فرهنگ مصطلحات، گروه نشر متون، گروه نسخه‌‌هاى خطّى، گروه بررسى وضع زبان فارسى در مؤسسه‌‌هاى آموزشىِ داخل و خارج از کشور. وى همچنین اشاره کرد که بحث و گفتگو درباره‌‌ى تشکیل گروه‌‌هاى دیگر ادامه دارد.
 به صورت جانبى