بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
چند جملهیی خدمت آقایان عرض میکنیم، انشاءاللَّه که برای پیشرفت کارهامان مفید باشد. در ابتدا باید از شما آقایان به خاطر زحماتی که میکشید و تلاشی که برای شبکهی دوم تلویزیون مبذول میکنید؛ هم از برادر عزیزمان آقای اَرگانی(1) که خیلی مخلصانه و دلسوزانه تلاش میکنند، هم از بقیهی برادرانی که کم و بیش با آثار کارهایشان در صفحهی تلویزیون آشنا هستیم، تشکر کنیم.
من در حقیقت همان مطلبی را میخواهم به آقایان یادآوری کنم که خود آقای اَرگانی پیشدستی کردند و آن را بیان نمودند؛ حقیقت قضیه هم همان است. ما در ترتیب رادیو و تلویزیون در جمهوری اسلامی درصدد چه هستیم؟ این سؤالی است که باید به آن پاسخ بدهیم؛ اگر ایرادی دارد، پاسخ را تصحیح و محکم کنیم، بعد پای این پاسخ بایستیم، تلاشمان را مبذول کنیم، تا اینکه آن هدف تحقق پیدا کند.
هدف چیست؟ ما میخواهیم چه بسازیم؟ یک وقت هست که رادیو و تلویزیون برای پُرکردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و یک دستگاه حکومتی فرضاً میخواهد این وقت را به شکلی پُر کند. هدف این نیست و من تصور نمیکنم هیچ دولتی در دنیا بتواند هدف خودش را از ادارهی رسانههای جمعی، فقط این قرار بدهد. بله، بعضی از شرکتها و فرستندههای خصوصی و یا حتّی شرکتهای بزرگ در امریکا و جاهای دیگر هستند که با کابل به خانههای مردم مرتبطند و قصدشان این است که مشتری جمع کنند و عدهیی بتوانند در وقت فراغت از اینها استفاده کنند؛ اما یک دولت نمیتواند فکرش این باشد. حتّی اگر فرض کنیم که بیشترین محتوای رادیو و تلویزیونی را سرگرمیها تشکیل بدهد، باید در پشت این سرگرمیها سیاست او را جستجو کرد؛ معلوم میشود سیاستش این است که مردم را سرگرم کند. بنابراین، یک دولت از ایجاد این کانال و این تجهیزات و تشکیلات در سرتاسر کشور هدفی دارد؛ هدف ما چیست؟ ما میخواهیم چه بکنیم؟ البته ممکن است اهداف فرعی وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلی ما سازندگی مردم به شکلی است که اسلام و انقلاب میخواهند؛ به طور خلاصه و کوتاه، هدف این است. آن چیزی که من به عنوان یک مسؤول در جمهوری اسلامی دانستم، این است.
من با آن کسی که با تفکر اسلامی میانهیی ندارد، هیچ رودربایستی ندارم. شماها را نمیگویم؛ شما بچهمسلمانهای خودمان هستید و دارید مثل من تلاش میکنید؛ لیکن آن مخاطبی که فرضاً باور اسلامی در قلب او نیست و او این را نمیخواهد و این نوع عمل ما و تصرف ما و فعالیت ما را دوست نمیدارد، ما با او هیچ رودربایستی نداریم؛ نمیپسندد، نپسندد؛ خوشحال نمیشود، نشود؛ تلویزیون را میبندد، در نهایت ببندد. البته باید تلاش بکنیم که تلویزیون را نبندد و گوش کند و ببیند؛ اما اگر فرض کردیم کار به آنجا رسید که یا ما باید هدف خودمان را دنبال نکنیم، تا او تلویزیون را نبندد؛ و یا اینکه هدف خودمان را دنبال کنیم، که طبیعتاً او تلویزیون را خواهد بست؛ در اینجا ما دومی را ترجیح میدهیم؛ او تلویزیون را ببندد؛ زیرا بسیارند کسانی که تلویزیون را نمیبندند و همین را که من میگویم، میخواهند.
بنابراین، در یک جمله، «هدف» باید در همه چیز دنبال بشود؛ در برنامهی کودکان هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در سرگرمی و تفریح هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در میزگردها و مصاحبهها هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در ارائهی برنامههای فیلم و سریال هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در کارهای ادبی و هنری و فرهنگی و غیره هم عیناً همین هدف باید دنبال بشود؛ منتها یک مجموعهی هوشمند وقتی میخواهند هدفی را دنبال بکنند، راههای چندصدگانه و گاهی چندهزارگانهی رسیدن به آن هدف را در پیش رو قرار میدهند و برای هر کدام از راهها حکمی میگذارند.
اینطور نیست که اگر ما میخواهیم مردم، مسلمان تربیت بشوند، راهش این است که در تلویزیون دایماً برایشان قرآن بخوانیم، یا تفسیر قرآن بگوییم، یا احکام توضیحالمسائل را بیان کنیم؛ نخیر، این کار راههایی دارد. انسان مسلمان فقط آن نیست که احکام اسلامی را بلد است؛ انسان مسلمان ابعادی دارد؛ بینش او، روشن بینی او، نیروی باطنی او، نیروی روحی او، نیروی جسمی او، معلومات وسیع او، احساس برتری او در میدانهای زندگی، همهی اینها عناصر دخیل در ساخت انسان مسلمانند. شما صد راه برای این مطالب در نظر بگیرید؛ هر کدام از راهها را به حساب خود بپیمایید، تا به این هدف برسید. عمده آن است که این هدف فراموش نشود، از آن تخلف نشود و عکس آن عمل نگردد؛ هدف ما این است.
در دنیا کم نیستند دستگاههای رسانهیی مجهز به همان تکنولوژیها و اسلوبها و ابتکارهایی که ایشان(2) اشاره کردند که روزبهروز دارد نوتر و پیچیدهتر میشود و سرمایهی تأثیرگذار زیادی را ایجاد کردهاند که درست ضد نظر ما را دارند. بدون شک امروز رسانههایی وجود دارند که وقتی میخواهند برنامهریزی کنند، این را رعایت میکنند که چه بکنیم که مخاطب ما از اسلام دور بشود؛ به اسلام نزدیک نشود! آیا این برایتان قابل باور هست، یا نه؟
ممکن بود یک روز ما فکر کنیم که دولتهای اروپایی یا امریکایی یا کشورهای عربی به ما چه کار دارند؛ سیاستی دارند و میخواهند مخاطب خودشان را سرگرم کنند - آن که نفتی است، نفتی؛ آن که آن روز سوسیالیست بود، سوسیالیست - اما امروز دیگر این فکر را نمیتوانیم بکنیم. میبینید که امروز در دنیا چه خبر است. میبینید که از اثرگذاری اسلام و ساخت انسان مسلمان و آنچه آنها به آن «بنیادگرایی اسلامی» میگویند، چه وحشتی در دنیا هست. آیا معقول است که بر اساس این وحشت برنامهریزی نکنند؟ آیا میشود چنین چیزی را فرض کرد؟ اصلاً چنین چیزی ممکن نیست.
بلاشک امروز برای مخاطبان اروپایی و مخاطبان آسیایی - یعنی منطقهی شرق آسیا؛ آنجاهایی که محیط اسلامی است، یا آنجاهایی که با محیط اسلامی سروکار دارند - براساس همان وحشت برنامهریزی میشود؛ مثلاً برای صدوبیست میلیون نفر مردم اندونزی، یا هشتصد میلیون نفر مردم هند، برنامهریزی تلویزیونی میشود. یکی از چیزهایی که برای مردم مالزی، مردم پاکستان و مردم کشورهای دیگر در نظر گرفته میشود، این است که در برنامهریزیهای تلویزیونی و رادیویی چه گفته بشود، چه ساخته بشود و چه نشان داده شود که گرایش به سمت اسلامی که برای آنها خطر بزرگی است، به وجود نیاید و به تعویق بیفتد، یا ضدش پیموده بشود. بنابراین، شما در جبههیی به عرض دنیا قرار دارید! عین همین قضیه، بلاشک در تلویزیونهای مصر وجود دارد. عین همین قضیه، امروز در تلویزیونهای الجزایر وجود دارد؛ که این مثال الجزایر، امروز برای شما کاملاً واضح است. عین همین قضیه، در تلویزیون آقای بنعلی(3) و آقای شاه حسن(4) و آقای قذافی(5) قرار دارد. همهی اینها در برنامهریزیهای تلویزیونیشان آن جهتی را میروند که درست صدوهشتاد درجه ضد آن چیزی است که من الان دارم به شما میگویم. کاری که در دنیا در این زمینه دارد انجام میگیرد، غوغاست.
شماها روشنفکرید، اهل ادب و هنرید، با این مسائل آشنا هستید، من هم کم و بیش آشنایم؛ در عالم ادب و هنر و نمایش و تصویر و حرف علمی و حرف شبهعلمی و امثال اینها، غوغایی در دنیا دارد انجام میگیرد؛ برای اینکه مردم را از این حقیقت دور نگهدارند. ممکن است ده عنصر دیگر هم جزو هدفهای دنیا وجود داشته باشد - که به ما ربطی ندارد - اما این عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل اینها قرار داریم؛ ما باید رودربایستی نکنیم.
بیشک در درون کشور ما کسانی هستند که همان انگیزههای ضدیت با این گرایشِ به اصطلاح «بنیادگرایی»(6) را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربایستی نکنید. در تنظیم برنامهی ادب و هنر، یا تنظیم برنامهی کودکان، یا فیلم و سریال، هیچوقت این فکر را نکنید که اگر ما این گرایش را نشان دادیم، ممکن است یک تیپ روشنفکری که مثلاً خوانندگان فلان مجلهی هفتگی هستند، خوششان نیاید؛ بهدَرَک، خوششان نیاید! شما اصلاً کاری را بکنید که آنها خوششان نمیآید؛ هیچ ملاحظهی این چیزها را نکنید؛ نگویید ما این شخصیت را باید تجلیل کنیم، شاید آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت، نقطهی منفییی وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانی این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش کنیم، برای اینکه آن جناح هم به این کانال علاقهمند بشوند؛ نه، شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما برای آن هدفگیری اصلی - که گفته شد - ضرری دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه، بگذارید جذب نشوند؛ کاملاً صریح عمل کنید.
من یک آدم بستهی بیاعتنای به خواستها و هدفهای - به اصطلاح امروز - دگراندیشان یا دگراندیشانه نیستم؛ نه، اسلام این مقدار سعهی صدر دارد که همهی حرفها را گوش کند؛ لیکن اینجا اصلاً مسألهی این نیست؛ در اینجا مسأله، مسألهی یک شخص در مقابل یک شخص نیست؛ اینجا مسألهی یگانه ابزار ناقص یک نظام در مقابل مجموعهی توطئههایی است که دارد انجام میگیرد. بنده بیایم از همین یک ریالی که دارم، در مقابل میلیونها تومانی که دیگران دارند، بد استفاده کنم؛ برای اینکه مبادا آن دیگران بدشان بیاید، یا خوششان نیاید؟! این بههیچوجه عاقلانه نیست.
کانال دو هم مثل کانال یک است. البته بر کانال یک هم این اشکال وارد است، بر کانال دو هم این اشکال وارد است. بر شماها اشکال وارد نیست؛ بر مجموع کار اشکال وارد است. البته مجموع کار عواملی دارد؛ از جملهی آنها ممکن است همین کمبود امکاناتی باشد که به آنها اشاره کردید و شما و من هم تا حدودی از آنها اطلاع داریم. این اشکال وارد است که الان رادیو و تلویزیون ما، آن چیزی که من میگویم، نیست؛ یعنی به طور ناقص هست؛ نه اینکه هیچ نیست. در برنامههای شما هم برنامههای خوب دیده میشود. من گاهی برنامههای شما را - مثل برنامههای کانال یک - نگاه میکنم؛ برنامههای خوب و قابل تقدیری است؛ برنامههایی است که نشان میدهد روی آنها زحمت کشیده شده است؛ لیکن مسأله اصلاً این نیست؛ مسأله این است که ما باید مجموعه را درست کنیم؛ یعنی همین
کهنخرقهی خویش پیراستن
به از جامهی عاریت خواستن(7)
ما باید تا آنجا که میتوانیم، از همین کهنخرقه استفادهی بهینه بکنیم؛ چارهیی نداریم و میتوانیم. اگر بگویید نمیتوانیم، من این را از شما قبول نخواهم کرد.
ما در یکی از پیچیدهترین و حساسترین میدانهای زندگی - یعنی جنگ - دیدیم و با دست قدرت الهی به ما نشان داده شد که عنصر انسانی، تعیینکنندهتر از همهی عناصر دیگر است؛ یعنی میتوان با تلاش مخلصانه و صادقانه و پیگیر و خستگینشناس انسانهای خوب، خلأهای ناشی از کمبود پول و صنعت و مایههای گوناگون را پُر کرد.
شما در تولید فیلمهای داخلی، میدان خوبی دارید. سراغ فیلمهای خوب بروید و فیلمهای خوب بسازید. حالا فیلم خارجی که شما مصرف میکنید، چارهیی ندارید که به حداکثر ممکن - یعنی هرچه گیرتان میآید - اکتفا کنید؛ بالاخره فیلم خارجی است و در جای دیگر ساخته شده است. باید در میان آن فیلمهایی که نشان میدهید، این یکی بهتر از آنهای دیگر باشد و تعارض کمتری داشته باشد؛ اما در فیلمی که شما میسازید، این مسأله وجود ندارد! فیلمی که شما میسازید، باید صددرصد در این جهت باشد؛ اگر یک درصد در این جهت نباشد، کمبود محسوب میشود و قابل قبول نیست.
من متأسفانه میبینم که فیلمهای داخلی ما نقصهای زیادی دارد و مهمترین نقصش در فیلمنامههاست. ما هنرپیشههای خوبی داریم، کارگردانهای خوبی داریم، صحنهآراییها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلاً مناسب با آن شکوه و اوج انقلاب و واقعیتهای بسیار عمیق و ظریف و زیبای جامعهی ما نیست و آن پیچیدگی و عمق معارفی که در اختیار ماست، در آنها دیده نمیشود! در جامعهی ما، نمایشهای انسانىِ بسیار بسیار پُرشکوه و زیبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فیلمهای ما اینها را نشان نمیدهد؛ سراغ چیزهای خیلی کممایه، کمعمق و سطحی میرود؛ آن هم با نگارشهای خیلی ناشیانه! متأسفانه فیلمنامهها هیچ خوب نیست؛ یعنی خیلی خیلی ناقص و خیلی کم است. فیلمهایی که از کانالهای تلویزیون نشان داده میشود، غالباً این ضعف را دارد. البته من از سینماها خبری ندارم و نمیدانم که وضع فیلمها چگونه است؛ لابد بهتر از اینها نیست!
افراد بااستعداد و جوانان انقلابی را بنشانید و از آنها جدی بخواهید که بیایند مناظر بهیادماندنی انقلاب را در فیلمنامههای بسیار هنرمندانه و انسانی و حاکی از اوج درک و فهم نویسنده - که انسان گاهی در بعضی از فیلمنامههای خارجی، این معنا را مشاهده میکند - تصویر کنند؛ بعد آنها را به سلک نمایش بکشید و نشان بدهید. خلأ فیلمهای خارجی را در اینجا پُر کنید؛ به نظر من این تکلیف اصلی است.
در مقولهی ادب و هنر، یکی از کارهایی که امروز تلویزیون متعهد است، برجسته کردن چهرههای اسلامىِ معاصرِ کارآمد است؛ من این را دارم اولبار به شما میگویم که دنبالش باشید. الان شما ملاحظه کنید، در این مجموعهی نظام - بیرون از کادرهای اصلی نظام و یا در داخل این کادرها - چهرههایی که در داخل کادرهای اصلیند، غالباً مطرحند؛ خبرشان گفته میشود، مسائلشان گفته میشود؛ اما در میان چهرههای درجهی دو و درجهی سه - آنهایی که از کادرهای اصلی خارجند - آدمهای باشعور، دارای استعدادها و لیاقتهای بالا، هوشمند در ادبیات و در هنر و در علم و در مسائل اجتماعی داریم؛ اینها را مطرح کنید. تلویزیون یکی از کارهایش باید این باشد که اینها را مطرح کند.
امروز در عالم فرهنگ و هنر، شبکهی نامرئىِ در سایهیی در داخل کشور فعال است، که هرکس این شبکه را نبیند، به نظر من باید در بینایی خودش شک کند. این شبکه در همه جا هم نفوذ دارد - یک جاهایی بیشتر، یک جاهایی کمتر - و تصمیمش بر این است که به ارزشهای اسلام و انقلاب هجوم بیاورد. این شبکه در جهت همان سیاستهایی که اشاره کردم در سطح جهان فعال است، در داخل کشور دارد کار میکند؛ انصافاً کار سازماندهی شده و خوب و دقیقی هم میکند. آنها الان بر روی ضایع کردن، یا لااقل مسکوت گذاشتن چهرههای خوب ما در شعر و در ادبیات و در هنر و در علم متمرکز شدهاند؛ اما شما اینها را پیدا کنید و مطرحشان نمایید. من هیچ وجهی برای زنده کردن شخصیتی نمییابم، جز اینکه گفته میشود میخواهیم دل عدهیی را به دست بیاوریم! چرا باید این کار را بکنیم؟! چهرههای خودی را بیاورید، مطرح کنید.
گاهی در این سمینارهایی که در سطح کشور تشکیل میگردد، سخنرانیهای خوبی ایراد میشود، که انعکاس آن مفید است. البته همهی سخنرانیها را نمیگویم؛ بعضی از آنها حشو است؛ یعنی همهاش کاملاً لُب نیست؛ اما درعینحال در این سخنرانیهای خوب، لُبهای خوبی وجود دارد. فرض کنید در تبریز یک سمینار در تجلیل از علامهی طباطبایی(8) میگذارند. گاهی حرفهای خوبی در آنجا زده میشود؛ چرا شما آنها را منعکس نمیکنید؟ یا مثلاً در تهران کنفرانس اندیشهی اسلامی برگزار میشود، که البته نه همهی حرفهای آن، لیکن بعضی از موارد آن را میشود منعکس کرد. شما کانال آموزشی هستید؛ چرا منعکس نمیکنید؟
در بعضی از جاهای دیگر، نمونههای خوبی در این زمینهها وجود دارد؛ من مثال بیاشکالترش را بگویم؛ چون از معاصران زنده، آدم یک کلمه بگوید، ممکن است مشکلاتی ایجاد بشود! امروز شما میتوانید روی چهرهی «شهریار»(9) کار کنید. «شهریار»، یک چهرهی مطرح هنری و ادبی امروز است. ممکن است دیروز اینگونه نبوده باشد، لیکن امروز با توجه به این جمهوریهایی که آزاد شدهاند، و با توجه به آن منطقهی عظیمی که گرایش و گویش ترکی دارند - که از چین تا اروپا را گرفته است - عنصری مثل «شهریار»، یک شاعر ترکزبان در این حد، با آن عشق و اخلاص به جمهوری اسلامی، زندهکردنی و نشاندادنی است؛ این کار را شما بکنید؛ البته به شکل صحیح و هوشمندانهاش. از این قبیل کارهای خوب، میشود انجام بدهید؛ مثلاً کار روی شعرای معاصر، ادبای حاضر، ادبای متوفی، در زمینههای کودکان و امثال اینها.
بههرحال من این را میخواهم بگویم که اگر مخاطبان شما قشر بخصوصی هستند - که هستند - و یک گروه هوشمندتر و روشنفکرتری در جامعه به سمت برنامههای شما گرایش پیدا میکنند، این شما را برای عدول از آن هدفی که اول ذکر شد، در محذور قرار ندهد؛ بلکه شما را وادار کند که کیفیت کار را بالا ببرید؛ همچنان که در مواردی من این را در شبکهی دو مشاهده کردم؛ از جمله در همین ماه رمضان گذشته بود که شما(10) بعد از افطار برنامهی بسیار خوبی را اجرا میکردید، که واقعاً دیدنی و جالب بود و سطح بالایی داشت.(11) بههرحال امیدواریم که انشاءاللَّه موفق باشید.
من از اینکه امثال آقای اَرگانی - برادر بسیار خوب و عزیز و دلسوز - و بعضی از آقایانی که آنها را میشناسم، در این مجموعه هستند، خوشحالم. امیدوارم که جهتگیری را آنچنان دقیق و حساس قرار بدهید که موجب تحرک روحیهی رقابت کانال یک شود و آنها در جهت گرایش به سمت اهداف انقلاب و اسلام، به چشم رقابت به شما نگاه کنند؛ مسابقهی صحیحی در این زمینه انشاءاللَّه به وجود بیاید.
انشاءاللَّه که خداوند کمکتان کند. البته کار خیلی سخت است. حرف زدن خیلی آسان است، اما عمل کردن بسیار بسیار مشکلتر است؛ منتها آنچه که هست، این است که خدای متعال وعده کرده که اگر شما همت کردید، در عمل هم شما را یاری بدهد. بله، حرف زدن ما با عمل شما قابل مقایسه نیست؛ فضیلت عمل شما چندین برابر است. انشاءاللَّه همت کنید و از خدا هم کمک بخواهید؛ خدای متعال هم شما را هدایت و کمک خواهد کرد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) مدیر وقت شبکهی دوم سیما
2) آقای اَرگانی
3) رئیسجمهور تونس
4) پادشاه مراکش
5) رهبر لیبی
6) مقام معظم رهبری در فرازی از بیانات دیگر خود، این واژه را اینگونه توضیح میدهند: «ملت ایران به لحاظ پایبند بودن به اصول و مبانی دینی و شرافت اخلاقی، راستگویی، عدالت و عدم خیانت - که هر یک از اینها یک اصل و بنیاد اخلاقی محسوب میشود - بنیادگراست و به آن افتخار میکند؛ اما غربیها "بنیادگرایی" را با تحجر، نفهمیدن منطق و نادیده گرفتن پیشرفتهای دنیا، برابر دانستهاند و بر همین اساس این تهمت و دروغ را به ایران اسلامی نسبت دادهاند، تا اسلام را از چشم جوامع مسلمان بیندازند و مانع از گرایش تودههای غربی به سوی اسلام شوند».
7) گلستان سعدی
8) 1360 - 1281 ش)
9) 1367 - 1285 ش)
10) آقای باقری
11) برنامهی «پرواز در ملکوت»