در درسهای حوزهی علمیه مرسوم این است که: اشکال در بین درس انجام میگیرد، سؤال هم نیست، غالباً به حرف استاد اشکال و اعتراض میکنند که آن محسنات خاص خودش را دارد و فیالمجلس انجام میگیرد. مثلاً این سؤالات شما را که الان من مطرح میکنم، ایبسا بعضی از سؤال کنندهها یا همهی آنها امروز اینجا و حضور نداشته باشند و در طول چند هفته این سؤالات شده باشد، اما در آنجا اینطور نیست و به محض اینکه سؤال مطرح شد پاسخ داده میشود و مطلب روشن میگردد، البته این روش در این بحث خیلی میسور نیست، چون در حوزههای علمیه این یک سنت جا افتاده است و چون جا افتاده مشکلاتی بر آن مترتب نمیشود. مثلاً فرض کنید گاهی شاگرد یک سؤالی از استاد میکند که استاد میبیند سؤال بیربط است، یا جوابی نمیدهد، یا اینکه تشر میزند به شاگرد، این معمول است و بنده در مشهد در درس یک عالمی حضور داشتم، دیدم، یک نفر اشکال میکرد، استاد آن قدر عصبانی شد که با یک کلمهی انزجار آمیزی دستش را بلند کرد میخواست بزند بر سر شاگرد، اما آن بندهی خدا سرش را پس زد و کتک نخورد یعنی اینطور است و آن شاگرد هم ناراحت نمیشود. حالا اگر اینجا یک دانشجویی سؤال کند و ما بگوئیم تو نفهمیدی، چنین چیزی در عرف درس و بحث دانشگاهی شما اصلاً مرسوم نیست، یا اگر جواب داده نشود، یا جواب تند داده بشود این شاگرد بدش میآید که آقا جواب ما را ندادند! در حالی که اگر حرف درست و حسابی باشد دلیلی ندارد که استاد جواب ندهد، یعنی این جواب ندادن دلیل بر آن نیست که استاد از جواب دادن درمانده، این مطلب در حوزههای علمیه جا افتاده و معلوم است که آن استاد، استاد این فن است، ولذا اگر جواب ندهد. آن شاگرد به اشتباه تصور نمیکند که چون استاد بلد نبود جواب نداد، بلکه میفهمد که حرف خودش اشتباه بوده، لکن در محیطهای دانشگاهی چون هنوز این روش جا نیفتاده، خیلی عملی نیست و گذشته از این، در حوزه علمیه اشکالات خیلی تلگرافی است. یعنی شاگرد اشکال خودش را در چند جمله خلاصه میکند و استاد میفهمد که او چه میخواهد بگوید، اما در این محیطها من خیال میکنم اگر بنا باشد سؤال مطرح باشد، شاگرد خودش را محتاج میبیند که مقداری توضیح بدهد، ولذا چون وقت زیادی گرفته خواهد شد، عملی نیست.
بیانات در جلسه بیستوهفتم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۱/۲/۳۰