من به کشوری رفته بودم که رئیسجمهور آن تشریفاتی و نخستوزیرش همهکاره - یعنی رئیس دولت و کشور - بود. از لحاظ تشریفاتی، رئیسجمهور در مراسم استقبال ما شرکت کرده بود، بعد هم چند دقیقهیی با ما بود و سپس رفت و دیگر نیامد و ما با نخستوزیر آن کشور، مشغول صحبت و مبادلهی نظر و مذاکره و قرارداد شدیم. رئیسجمهور، اتفاقاً کشیش بود. در آن چند لحظهیی که با او بودم، از او پرسیدم که شما چون کشیش هستید، آیا کلیسا هم میروید و در حال ریاست جمهوری، مراسم مذهبی را انجام میدهید؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمیکنم به کلیسا بروم! هفتهیی مثلاً یک بار و یا گاهی چند هفته یک بار - حالا یادم نیست، او زمان دوری را معین کرد - به کلیسا میروم! بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم میکنم و فوتبالیستم (تیم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت میکنید؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازی میکنم! یعنی با آنکه کشیش بود، اما وقتِ کلیسا رفتن نمیکرد؛ ولی هر روز ورزش میکرد! رئیسجمهوری که در مملکت کارهیی نیست، میتواند ساعتها وقت خودش را برای فوتبال بازی کردن و شرکت در بالماسکه و شرکت در ماهیگیری پای فلان رودخانه صرف کند. این، مظهر مردمی بودن نیست.
بیانات در دیدار ائمه جمعه ۱۳۶۹/۳/۷