ما بهترین شاعرها را در مشهد داشتیم. انصافاً در یک دورهای شعرای مشهد ما در کشور بهترین بودند. ما همه را از نزدیک میشناختیم؛ شعرای مشهد جزو بهترینها بودند؛ هم قصیدهسراهاشان، هم غزلسراهاشان. در مشهد از اول تا آخر، در آن دورهای که این افراد روی کار آمدند و پرورش پیدا کردند، سه تا انجمن وجود داشت؛ یکیاش انجمن مرحوم نگارنده بود که توی خانهی خود او تشکیل میشد. ایشان اجارهنشین هم بود و هر چند وقت یک بار خانهاش عوض میشد؛ لذا اینهایی که میخواستند شرکت کنند بروند توی آن خانهی جدید، باید آدرس جدید میگرفتند. بنده آن وقت قم بودم. هر وقت مشهد میآمدم، حتماً به آن جلسه میرفتم؛ تا بعد که از قم برگشتم. این یک انجمن بود؛ ده نفر، پانزده نفر در آن شرکت میکردند. یک سماوری هم آنجا روشن بود، که چاییاش را خود مرحوم نگارنده میریخت. این آقای شفیعی کدکنی، میرزازاده، قهرمان، قدسی، اینها همه پرورشیافتهی همین جلسهاند. اینها اوّلش اینجور نبودند. مرحوم صاحبکار - سُهی - اوّلی که توی آن جلسه آمد، یک طلبهای بود؛ خب، ذوق شعری داشت و غزل میگفت؛ اما چند سال قبل وقتی که فوت شد، قطعاً یکی از اساتید برجستهی شعر سبک هندی در کشور ما بود. او از اول اینطور نبود؛ در آن جلسه این شد. حتّی آقای قهرمان که واقعاً شاعر ممتاز و برجستهای است، اوایلی که در آن جلسه شرکت میکرد - سالهای ۳۷ و ۳۸ - اینجور نبود؛ لیکن ایشان و دیگران بعد توی این جلسه پرورش پیدا کردند. یک جلسهی دیگر بود که روزهای جمعه در منزل مرحوم فرّخ تشکیل میشد و ده پانزده نفر، بیست نفر در آن شرکت میکردند. یک جلسه هم که بعدها این اواخر آقای قهرمان توی خانهاش تشکیل داد. چندی پیش که من مشهد بودم، ایشان آمده بود آنجا، میگفت هنوز هم جلسه توی خانهی ما هست و تشکیل میشود.
بیانات در دیدار شاعران ۱۳۸۹/۶/۳