بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
آن چیزی که من در این دیدار و در چنین جمعی میتوانم عرض بکنم، عمدتاً تشکر از آقایان است. دربارهی کار، نه میشود اظهارنظری کرد، نه میشود یک دستور کلی معین کرد؛ بخصوص با توجه به اینکه شماها خودتان در منطقه هستید و از نزدیک چیزی را شاهدید که ما شاهد آن نیستیم؛ حقایقی را میبینید که در تصمیمگیریها و در طراحیهای آینده بشدت مؤثرند. پس، شما اهل فن هستید و متخصص این کارید؛ ما فقط میتوانیم کلیات بگوییم. لیکن به خاطر تقدیر از زحمات آقایان و تشکر از تلاش ارزشمندی که شماها کردهاید، من میتوانم این را عرض بکنم که واقعاً در نظام اسلامی، اگر هر بخشی از این بدنهی عظیم، با اراده و همت و ابتکاری مخلصانه، پرداخته و ساخته نشود، کارها لنگ خواهد ماند. خاصیت یک نظام مردمی هم همین است.
میدانید که صد سال، گاهی صدها سال میگذرد، تا نظامی در یک جامعه جا بیفتد؛ سلسلههای حکومتی را نمیگویم. ما نظام اسلامی داریم؛ نظامی که مبتکر است، و نه در حال و نه در گذشته - الّا در گذشتههای بسیار دور - در عالم نظیری نداشته است. اگر کسی بخواهد جامعهیی را با این نظام اداره بکند - آن هم جامعهی بزرگ و کشور پهناوری مثل کشور ما - و فرض کند که باید بنشیند و با مدیریتی آن را طراحی کند و مأمور بفرستد و ...، بدانید که اشتباه کرده است؛ این فقط با مستحصل و مجموعهی تلاشهای فراوان انسانهای متعدد و دارای این خصوصیاتی که عرض کردم - یعنی عمل و تلاش و ابتکار مخلصانه - قابل اداره کردن است. هر کس در هر گوشه، باید کاری انجام بدهد.
بحمداللَّه شما این کار را کردید. نظام شما را به آنجا اعزام کرده، اما در واقع اگر درست نگاه کنیم، انگیزهی شخصی ناشی از معرفت به یک نیاز، شما را به آنجا فرستاده است؛ منتها بعد خود شما تلاش کردید و این را به رشتهیی از رشتههای نظام وصل کردید؛ که این هم کار بسیار درست و خوبی است. هنیئاً لکم این تشخیص درست و پیدا کردن راه و کار مخلصانهیی که انجام دادید.
من از این چند جمله گزارشی که آقای ابوالقاسمی(1) دادند، احساس کردم که ظرفیت خوبی در این کار وجود دارد، و واقعاً من خوشحال شدم. این مطلب بارها به ذهن من گذشته است که هیچ چیزی زیباتر و پُرجاذبهتر و شیرینتر از تلاش یک طلبهی جوان باایمانِ باامیدِ باابتکار نیست؛ این چیز عجیبی است. کسانی که در این وادی نیستند، شاید درست نفهمند که من چه میگویم. یک طلبه، در گوشهیی از این دنیای بزرگ، تک میافتد و به کاری میچسبد. اگر ایمان و امید و ابتکار داشته باشد - این سه عنصر حتماً لازم است - میبینید بدون اینکه بر کسی تحمیل بشود، بدون اینکه مرتب مزاحم کسی بشود، بدون اینکه توقع زیادی داشته باشد، و بدون اینکه برای خودش فکری بکند، این کار را شسته و رُفته و تمیز و مرتب انجام میدهد. بعد که انسان نگاه میکند، میبیند واقعاً به خاطر اخلاص یک آدم مؤمن، شجرهی طیبهیی در اینجا ایجاد شده است.
البته نمیخواهم بگویم که غیرطلبهها اینگونه نیستند؛ نه، برای غیرطلبهها اینطور وضعیتی پیش نمیآید. یک دانشجوی جوان و مسلمان و دارای همین خصوصیات، اصلاً میدان این کار را ندارد؛ آنکه میدان این کار را پیدا میکند، طلبهی جوانی است که در حوزه درسش را میخواند؛ حالا تصادفاً برحسب حادثهیی، سر و کارش به فلان نقطهی دوردست کشور - به بلوچستان، به کرمان، به فلان نقطه - افتاده، کاری را دیده، نیازی را احساس کرده، به این کار چسبیده، و از آن مایهی ایمانی و معرفتی و دینی درون خودش تغذیه شده و این را روبهراه کرده است. من در طول عمرم اینگونه موارد را زیاد دیدهام؛ بعد از انقلاب هم موارد متعددی را مشاهده کردهام.
آن وقتی که ما طلبهها اینطور کار میکنیم، برکات الهی با ماست. آن وقتی که به آن بدنهی شفاف اخلاص ما، اندک خدشهیی وارد میآید، کارها طور دیگری میشود؛ یعنی فوراً میبینیم که یک گوشهی کار عیب پیدا میکند. تا وقتی که اخلاص هست، تا وقتی که «خود» نیست، تا وقتی که با کمترین برداشت، بیشترین کار را میخواهیم انجام بدهیم و واقعاً به انگیزه و به سائقهی همان هدایت الهی کار میکنیم، برکات الهی همراه ماست.
من یک وقت این را به زنبور عسل تشبیه کردم؛ «و اوحی ربّک الی النّحل ان اتّخذی من الجبال بیوتا ومن الشّجر و ممّا یعرشون»(2). زنبور عسل در بین گلها میگردد و عسل شیرین را که «فیه شفاء للنّاس»(3) است، برای انسانها فراهم میکند. البته نیش هم دارد و در جای خودش از آن هم استفاده میکند. به شرطی که آن نیش زدن بجا باشد، عیبی هم ندارد. بدون نیش هم مثل اینکه خیلی مفید نیست؛ در جاهایی هم باید از آن نیش استفاده بشود؛ اما کار اصلیش آن نیست؛ کار اصلیش این است که عسل را فراهم کند. تا وقتی که اینطور است، برکات الهی همراه است.
من این را به شماها تبریک میگویم. ظاهراً اینطور که احساس میشود، شما در آن منطقه همینگونه عمل کردهاید، و باید هم همینطور عمل کنید؛ اصلاً کار همین است و غیر از این نیست.
این نکاتِ به اصطلاح عنوانی و تیتری که ایشان(4) بیان کردند و گفتند که منطقه، منطقهی جنگ و دود و اینها نیست؛ بلکه منطقهی صلح و صفا و شادی و شعر و هنر و ادب است، واقعیتی است؛ من هم کم و بیش در رفت و آمدهایی که به آن منطقه داشتم، این را دیدم. منطقه، منطقهی هنر و ادبیات است؛ ادبیات عمیقی هم دارد.
البته زبان کردی، واقعاً یک زبان مشترک نیست؛ یعنی لهجهها خیلی با هم متفاوت است. کردی اورامانات، کردی مهاباد و کردی سنندج، تفاوتهای زیادی با هم دارند. اصلاً من نمیدانم که شما این مجله(5) را چگونه درست میکنید که همه بتوانند از آن استفاده کنند. اینها لهجههای دور از هم است؛ مثل لهجههای فارسی هم نیست؛ یعنی مانند لهجهی مشهدی و یزدی و اصفهانی و امثال اینها نیست؛ گرچه اسم اینها به حسب اصطلاح لهجه نیست. بههرحال، کار باارزش و مفیدی است. انشاءاللَّه خداوند به شماها توفیق بدهد که این کار را بخوبی انجام بدهید و دنبال بگیرید.
البته بودجه و امکانات از ضروریات است و بیمایه هم فطیر است؛ اما خلاصه خودتان را خیلی سربند مایه نکنید. من نمیدانم چگونه میشود این حرف را بیان کرد و جا انداخت. عقیدهی من این است که با مایهی کم و بیمایه هم میشود مقداری حرکت کرد. اگرچه مسؤولان و دستگاهها وظیفه دارند، و شکی نیست که باید به وظیفهی خود عمل کنند، اما ما که حرکت میکنیم، باید بالاخره هرگونه میتوانیم، حرکت کنیم؛ یعنی «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل». باید تلاش و حرکت کرد و پیش رفت. انشاءاللَّه خداوند توفیق بدهد و روزبهروز پیشتر بروید.
آن مسألهی وحدتی هم که شما(6) گفتید، بسیار مهم است. هیچ اصرار نداشته باشید که مردم را به آنچه شما حق میدانید، دعوت کنید؛ بگذارید در آنجا همان مسألهی اسلامی اصل باشد و احساسات جریحهدار نشود. از توطئهها علیه خودتان واقعاً بیمناک و برحذر باشید؛ چون اندک چیزی که پیش بیاید، شما را متهم میکنند که آمدهاند سنّیهای ما را شیعه کنند! اگر از این حرفها بزنند، آنوقت شما دیگر نمیتوانید در آنجا کار کنید. نگذارید چنین بهانههایی به دست افراد بیفتد. بالاخره آن برادر سنی هم فکر و راه و فقه و نظر خودش را دارد؛ آن برادر شیعه هم فکر و راه و فقه و نظر خودش را دارد. فعلاً آنچه که مسألهی ماست، این نیست که یکی به عقیدهی دیگری برگردد. الان مسألهی کشور ما و زمان ما این نیست؛ این مسأله ممکن است بعدها مجالهای خیلی بهتری داشته باشد. فعلاً مسأله این است که آن حرکت و جهتگیری اسلامی، امروز در دنیا بزرگترین دشمنیها را در مقابل خودش دارد. شاید هیچ حرکتی - حتّی حرکت مارکسیستی در دورهی گذشته - با چنین مقابلهی عظیم و همهجانبهیی روبهرو نشده باشد که حرکت اسلامی روبهرو شده است؛ این را من از روی تحقیق عرض میکنم. با ارزیابی خطراتی که در مقابل ما هست، باید اینگونه بگوییم که هیچوقت هیچ حرکتی، اینچنین با صفآرایی مواجه نشده است. در مقابل این حرکت، باید عاقلانه، هوشیارانه، با کمال زیرکی، و البته با چالاکی و تردستی حرکت کرد. باید راههای سلامت و موفقیت را پیدا کرد و به نتیجه رسید؛ خدا هم انشاءاللَّه با شماست.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) معاون اجتماعی وقت سازمان تبلیغات اسلامی
2) نحل: 68
3) نحل: 69
4) آقای ابوالقاسمی
5) ئاوینه
6) آقای ابوالقاسمی