بیانات در دیدار نمایندگان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
 
خدا را شکرگزاریم که بحمداللَّه مشاهده میشود جمعی از زبدگان و فضلا و عناصر برخوردار از دانش و معرفت دینی و بحمداللَّه غالباً دارای نیروی جوانی در دانشگاههای کشور مشغول فعّالیتند. بنده نظیر این مجموعه را - یعنی جمع علمایی که در دانشگاهها حضور دارند - در گذشته، کمتر با این کیفیّت و این ترکیب خوب مشاهده کرده‌ام. جای شکرگزاری از خداوند متعال و تشکّر صمیمی از برادران عزیزی است که دست‌اندرکارند: جناب آقای جنّتی، جناب آقای صدر و بقیه‌ی برادرانی که بحمداللَّه مسؤولیت این کار را بر عهده دارند.
 
به شما برادران عزیز هم - بعد از خسته نباشید - عرض میکنم که حضور در دانشگاهها خیلی مهمّ است؛ چون ما روحانیون در پی این هستیم که مخاطبی پیدا کنیم و آنچه را که از رسالت الهی بر دوشمان است، به آن مخاطب برسانیم. اگر این نباشد که روحانیت معنایی ندارد؛ بالاخره این فکر «العلماء ورثة الانبیاء»(۱)، یک فکر رایج و قطعی در همه‌ی مفاهیم دینی است. تحریض به علم، بخش عمده‌اش برای این است که انسان، آن علم را به مخاطبینی برساند که به آن احتیاج دارند. بدیهی است که در معارف اسلامی، آن‌جایی که روی علم تکیه شده است، مراد علم توحید و معرفت دینی است که تبلیغ آن و عمل به آن، این همه اهمیت و کسب آن، این همه شرافت دارد.
 
پس، اصل قضیه این است که این رسالت و این پیامبری را - در این سطح نازلی که ما برعهده داریم - تحقّق بخشیم؛ به این‌که به مخاطبین خودمان برسانیم. امّتها مختلفند، مخاطبین و شنوندگان پیام و رسالت پیغمبران مختلفند. بهترینشان کسانی هستند که جوان باشند تا این تبلیغ شما برای مدّت سی سال، چهل سال، پنجاه سال در زندگیشان اثر کند. این‌گونه است دیگر. بالاخره امر دایر است بین این‌که به کسی یاد بدهیم که پنجاه سال میخواهد از آن استفاده کند، یا کسی که مدّت کوتاهی میخواهد استفاده نماید.
 
پس جوان بودن، برای طول مدّت استفاده یک امتیاز است. دوم این‌که همین جوان بودن، امتیاز است برای خوب فراگیری و شکل‌گیری ذهن، به آنچه که ما به او میدهیم. فرق میکند که کسی ذهنِ شکل‌گرفته‌ای داشته باشد، یا این‌که دارای ذهن آماده‌ی شکل‌گیری باشد. جوان، امین امتیاز دوم را هم دارد.
 
امتیاز سوم این است که جوان، حق‌پذیر است و آنچه که به او گفته شود - در وهله‌ی اوّل برای همه‌ی جوانان باید این‌طور فرض کرد - برای یادگرفتن و عمل کردن گوش میکند. مگر در موارد استثنایی که عواملی وجود دارد که بنای بر گوش نکردن و عمل نکردن میگذارد، والّا به طور طبیعی، جوان این‌گونه است و آمادگی پذیرش و عمل کردن هم دارد.
 
مخاطب شما غیر از این سه امتیازی که مربوط به جوانی است، امتیاز دیگری هم دارد و آن این‌که با سواد و اهل معرفت است. او ترجیح دارد بر کسی که انسان برای فهماندنش مشکل دارد و مطلب را درست درک نمیکند. این هم امتیاز چهارم است که جوان، باسواد باشد.
 
امتیاز پنجم این است که آینده‌ی کشور در دست اوست. یعنی شما چنانچه بخواهید مخاطبین را در کلّ کشور، مرتّب به سبر و تقسیم از هم جدا و اِفراز کنید، شاید بشود گفت بهترین و اشرف مخاطبین، این مخاطبینی هستند که شما با آنان در دانشگاهها مواجهید؛ جوان، با سواد، اهل معرفت، آینده‌دار و مؤثر در آینده‌ی کشور. ببینید چقدر مهمّ است!
 
این را باید دانست؛ یعنی این منبرِ تبلیغ را از دست ندهید، این را خیلی قدر بدانید. اگر دیدید این کار با کار دیگری معارضه دارد، آن کارِ دیگر را به نفع این تعطیل کنید؛ مگر این‌که کار خیلی مهمّی است که از این، اهم باشد، والّا این را خیلی باید قدر بدانید. وقت صرف کنید؛ برای رفتن در محیط کار، خود را آماده کنید. مطالعه کنید، فکر کنید.
 
بدیهی است که حضور روحانی در چنین محیطی ضروری است. دانشگاههای ما به حضور شما آقایان علما و حضور روحانیون احتیاج دارند؛ و روحانیای که میبایست در این دانشگاهها برود، باید حتماً خصوصیاتی را در خود به وجود آورَد. بحمداللَّه شما این خصوصیات را - بعضی کمتر، بعضی بیشتر - دارید.
 
یک خصوصیت، خصوصیت علم و معرفت است. باید با دست پر رفت؛ به قدری که او احتیاج دارد. تا انسان توانی در حدّ بالا نداشته باشد، نمیتواند کسی را از سطوح نازل به یک حدّی بالا بکشد: «دو صد من استخوان باید که صد من بار بردارد» - مَثَل قدیمی عامیانه، حرف کاملاً درستی است - شما هر کس را بالا بکشید، تا سینه‌ی خودتان میتوانید بالا بکشید؛ این است دیگر.
 
پس بایستی انسان، سطح موجودی و تمکّن فکری و علمی را در خود بالا بگیرد، تا بتواند این را بالا بکشد. طرف را نبایستی کوچک دید - سؤال او را بیارزش، نیاز او را حقیر و خودش را کم مؤونه تصوّر کرد - هر کسی این‌طور با مخاطبش برخورد کند، شکست خواهد خورد و در ارتباطگیری و اثرگذاری، موفّقیتی به دست نخواهد آورد. حقّ مخاطب را بایستی به او بدهید؛ او را مستحقّ و مستوجب التفات و توجّه و اهتمام بدانید و به آن نسبت عمل کنید.
 
بنابراین، شرط اوّل این است که از لحاظ معرفت، آدم با دست پُر به میان این مجموعه برود. الحمدللَّه این حاصل است - آقایان همه از فضلا هستند - دوم این‌که او روحانیت شما را باور کند - این است - روحانیت هم به لباس نیست. ای بسا صاحب لباسی که روحانی حقیقی نیست، و ای بسا غیر صاحب لباسی که حقیقتاً روحانی است! باید روحانی باشد - اهل معنا، اهل روح - و با روح و معنویت سر و کار داشته باشد.
 
باید سخن او باطنی داشته باشد؛ از باطنی برآید. اگر سطحی و ظاهری و زبانی و صوری بود، اثر نخواهد گذاشت. واقعاً «اذا خرج من اللّسان، لم تجاوز الآذان»(۲). این‌گونه است دیگر. باید از قلب برآید؛ آن هم متوقّف است بر ایمان و توجّه و معنویت و روحانیت. این را میشود به وجود آورد و تقویت کرد. هر وقتی که کار در این زمینه‌ها سخت و سنگین میشود، باید به ذخیره‌ی فیّاض تمام نشدنىِ ذکر اللَّه پناه برد - به نماز، به نافله، به توجّه به خدا، به تضرّع - اینها انسان را فیضان میبخشد.
 
اگر بخواهیم این باران طهوری که از سخن شما تراوش میکند و نازل میشود، حقیقتاً مطهّر باشد و ادناس و ارجاس را از دلها و ذهنها بزداید، باید آن را تصفیه کنیم. همان‌طور که من مکرّر از قول مولوی این مطلب را نقل کرده‌ام؛ میگوید: «آبهای دنیا همه‌ی پلیدیهای عالم را از بین می‌برد، همه‌ی کثافتها و دنسها و نجاستها با آب تطهیر میشود؛ اما خودِ آب، متغیّر و کثیف میشود. بعد این آب، برای این‌که دوباره طهارت خودش را به دست آورد، عروج میکند؛ به شکل بخار بالا میرود و دوباره به شکل باران - ماءً طهورا(۳) - برمیگردد!
 
معراجی لازم است؛ عروجی لازم است، برای این‌که انسان بتواند آن طهارت را بازیافت کند و مطهّر شود و وارد فضای ذهن و دل و فکر مخاطب گردد، تا بتواند او را تطهیر کند؛ والّا آبِ آلوده، مطهّر هم نیست.
 
بنابراین، پناه بردن به ذکراللَّه و توجّه به خدا و عرض نیاز و هدایت خواستن و تضرّع کردن، این را تأمین و تضمین میکند. از این جهت، انسان هیچ مشکلی ندارد و همیشه این ذخیره‌ی فیّاض لطف و رحمت الهی، دم دست انسان است. این دو خصوصیت.
 
البته خصوصیت سوم هم اخلاق و - به اصطلاح - آن عقل معاشرت است، که «و لو کنت فظّا غلیظ القلب، لانفضّوا من حولک»(۴). بایستی با مهربانی برخورد کرد؛ منتها مهربانی بدون ضعف - لین فی قوّة، در بعضی از تعبیرات هست - و نرمش قدرتمندانه. نه این‌که انسان آن‌قدر لیّن باشد که هر چه گفتند - حرف غلط و نادرست و ناجور - قبول کند و بپذیرد، برای این‌که میخواهد روی خوش نشان دهد و طرف خوشش بیاید!
 
نه؛ این‌که «لین» نیست. این، ضعف است. مقصود این است که آن برندگی را با نرمش همراه کند؛ مثل تأثیری که قطرات آب بر روی سنگی میگذارد - که با همان لین طبیعی خودش، آن‌قدر روی سنگ میچکد، که سنگ را تحت تأثیر قرار میدهد و گود میکند. لین به این معنا - با آنها با نرمش، با محبت و با مدارا عمل شود.
 
این دانشجویان مثل فرزندان شما هستند. باید برخورد با جماعت دانشجو، مثل برخورد با فرزند باشد. انسان گاهی از فرزند خودش خطایی هم میبیند، حتّی گاهی ممکن است عصبانی شود؛ اما این عصبانیت، او را به یک برخورد خشن وادار نمیکند. باید این‌گونه باشد - مثل فرزندان خودتان - البته انسان برای فرزندان، مراتبی دارد؛ از یک فرزند خیلی راضی است، از یک فرزند به آن حد راضی نیست.
 
آنچه که شما در محیطهای دانشجویی مشاهده میکنید، آنچه که خوب و درخشان و دلنشین برای شماست، همان طبیعت کار است؛ چون طبیعت جوان در محیط اسلامی، طبیعت خوب است. الان هم در این جماعت دانشجویی - که قریب یک میلیون دانشجو در سراسر کشور داریم - باید بدانیم که اکثر قاطعشان، همان جوانان مؤمن خودمان هستند؛ بچه‌های مؤمن، با دلهای پاک، صاف و حق‌پذیر؛ بچه‌های خوب.
 
البته در بین آنها در گوشه و کنار، مواردی هم پیدا میشود که بچه‌هایی هستند که یک خرده رضایت والدین را جلب نمیکنند. با آنها هم باید از سرِ تدبیر، برخورد کرد و بدانید که دشمن نسبت به دانشگاه، خیلی فعّال است؛ بسیار فعال است. همین خصوصیاتی که راجع به جوان و اهمیت مخاطبین به شما عرض کردم، در تحلیلهای قطعی دشمن وجود دارد.
 
من شک ندارم که در آینده‌ای نه چندان دور، در بین اسناد محرمانه‌ی دستگاههای جاسوسی - که بالاخره این اسناد، در زمانهایی هر جا باشد، منتشر میشود - خواهید یافت و خواهید خواند که عوامل دشمن، روی دانشگاههای ما چگونه کار میکردند، روی فلان دانشگاه چگونه کار میکردند، روی فلان شخص دانشگاهی چگونه کار میکردند!
 
الان این‌گونه است؛ که کار و فعالیت میکنند. دشمن خیلی فعّال است؛ چون اهمیت دانشگاهها را - هم برای حال و هم برای آینده - میداند. دانشگاه این‌گونه است. دانشگاه، هم برای حال مؤثّر است، هم برای آینده.
 
گفتیم که دانشجو، آینده‌ساز کشور است؛ الان هم همین‌طور است. جوان دانشجو، روی محیط خانواده، روی محیط زندگی و روی محیط جامعه اثر میگذارد؛ خیلی تأثیردار است.
 
عزیزان من! دشمنان اسلام و نظام جمهوری اسلامی، امیدهایی در محیط دانشگاه دارند. از هر آنچه این کشور را با این موقعیت حسّاس؛ این ملت را با این ظرفیت عظیم فرهنگی؛ این سرزمین را با این ذخایر فوق‌العاده، از تحت تصرّف و نفوذ آنها دور کند، عصبانینند.
 
جمهوری اسلامی آمده است تا این کشور را، این ملت را، این فرهنگ، این ذخایر، این امکان و این موقعیت مهم سوق‌الجیشی را از دسترس دشمنان اسلام و از دسترس امریکا، دور نگه دارد. امروز میبینند صدای قویای که در دنیا در مقابل سیاستهای استکباری، بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای اعلام موضع میکند و جلوِ این نظامی که امریکاییها میخواهند به صورت نظام تک قطبی در دنیا درآورند، ایستاده، جمهوری اسلامی است.
 
امروز در این منازعات و کشمکشهایی که بین اروپا و امریکا، سرِ قضایای اقتصادی جریان دارد، شما ملاحظه میکنید، میبینید که نقش ایران چقدر مهم است! - همه‌ی اینها که عرض میکنم، اطّلاعات ناشی از حضور در متن جریان جاری کشور و دنیاست؛ حدسیّات و شعار نیست. امروز کشورهایی که میخواهند در مقابل - مثلاً - قدرت امریکا استقلالی از خودشان نشان دهند، یکی از واضحترین راههایش ارتباط با ایران است - نفس ارتباط با ایران؛ نفس معامله با ایران - این، در پیش ملتها نشان دهنده‌ی استقلال دولتهاست.
 
توجه بفرمایید؛ اگر فرض کنیم دولتی در یک کشور، از طرف عناصر دلسوز ملت خودش متّهم شود که - مثلاً - به نفوذپذیری از امریکا - یا از فلان جامعه‌ی قدرتمند جهانی - گرایش دارد، اگر بخواهد به ملت خودش نشان دهد که این‌گونه نیست، یکی از راههایش این است که به طور صریح و علنی و عریان، با جمهوری اسلامی ارتباطات دوستانه برقرار کند. امروز در دنیا این‌گونه است.
 
من نمیخواهم اسم کشورها را بیاورم؛ حتّی کشورهای بزرگ، امروز این‌گونه‌اند. این، موقعیت جمهوری اسلامی است. این، برای ملت ایران و برای جمهوری اسلامی افتخارآمیز است که دارای چنین موضع قوی، شجاعانه، همراه با عزّت و - آن‌چنان که تعبیر میشود - غرور ملی است.
 
مسلّماً، این برای کسانی که این‌جا محلّ تاخت و تاز بیملاحظه‌ی آنها بوده، خیلی سخت است و سعی میکنند با آن مبارزه کنند. با آن چیزی هم به مبارزه برمیخیزند که احساس میکنند مانع اصلی است. با روحانیت مبارزه میکنند، با دین مبارزه میکنند، با حضور دین در جریان کلّ کشور مبارزه میکنند! این نقاط اصلی را برمیگزینند؛ بنا میکنند به مبارزه‌های دقیق کردن؛ مبارزه‌های علمی. یکی از میدانهای مبارزه کجاست؟ دانشگاه! این‌جایی که شما در آن حضور دارید.
 
این را از این جهت میگویم که توجّه کنید حضور هوشمندانه و خردمندانه و دقیق و محاسبه شده‌ی شما، چقدر نقش دارد! البته همان‌طور که گفتم، خوشبختانه محیط دانشگاه، مجموعاً محیط خوبی است. جوانان مؤمنند و بچه‌هایی هستند که گرایشهای دینی و اسلامی بسیار جدّی دارند. البته بعضی مجموعه‌ها مثل انجمنهای اسلامی - نه در همه‌جا - مورد توجّه دشمنان قرار گرفته‌اند و حتّی در بعضی از آنها مثل اوّل انقلاب، نفوذ شده است. اوایل انقلاب هم همین‌طور بود. اوایل انقلاب، دشمنان که دیدند انجمنهای اسلامی خیلی فعّالند - چه در دانشگاه، چه در کارخانه، چه در این‌جا و آن‌جا - ایادی خودشان را در انجمنهای اسلامی نفوذ دادند! ما دورانی از آن را در سالهای پنجاه‌وهشت و پنجاه‌ونه گذراندیم، که انجمنهای اسلامی یک حالت نفوذپذیری پیدا کرده بودند و در آنها نفوذ کردند! بعد توده‌ی مردمی که انجمنْ برگزیده‌ی آنها بود، هوشیار و حسّاس شدند و از عناصر نفوذی قطع ید کردند.
 
حالا هم همان‌طور خواهد شد و باید بشود. انجمنهای بعضی از دانشگاهها انصافاً خوب، خالص و متناسب با نام انجمن اسلامیند؛ ولی بعضی جاها نه، انجمنهای اسلامی دیواره‌ی ضعیفی دارند و در آنها نفوذ شده است. خودِ توده‌ی دانشجو - این دیگر کار شما نیست، کار دانشجویان است - اینها را شناسایی و انجمنها را خالص خواهند کرد؛ چون بالاخره فرد و مجموعه‌ی نفوذی، نمیتواند پرده‌ی پوشش را برای طولانی مدت، بر روی خودش نگهدارد. آنچه شما باید به آن توجّه داشته باشید، داشتن مواضع صریح و شفّاف و عالمانه و خردمندانه و هوشیارانه است. مواضعتان - چه در مسائل دینی، چه در مسائل سیاسی که احیاناً ممکن است مطرح شود - کاملاً روشن و مستدّل و قوی باشد. این احتیاج دارد به کار کردن و ملاحظه کردن به بازیافت دائمی آنچه که در ذهن ما و انبانه‌ی ذهنی ما وجود دارد؛ و اینها را باب دانشگاهها آماده کردن.
 
امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند به شما توفیق دهد و بتوانید این مجموعه را هر چه قویتر، عمیقتر، هوشمندتر و آگاهتر کنید؛ عناصر فاضل و متدیّن و آگاه و عارف به وضع را، هر چه بیشتر در این مجموعه بیاورید و صرف وقت کنید. گاهی اوقات در یک دانشگاه، یک نفر روحانی هست، یا ممکن است دو نفر یا پنج نفر باشند. مجموعه‌های دانشجویی را تقسیم کنید، با آنها ارتباطات خوب، دوستانه، صمیمانه، ارتباطات روحانی و آخوندی - همچنان که مردم عادت کرده‌اند با روحانیون ارتباط داشته باشند - برقرار نمایید.
 
ارتباط صمیمانه، دوستانه، نه ارتباطات شبیه پشتیبانی و کمیته‌ی امدادی! آنها مسائل فرعی است. بعضی خیال میکنند که پشتیبانی از آنها این است که باید گرفتاریهایشان را مطرح کنند - که آقا ما این‌قدر قرض داریم، ما این قدر مشکل داریم - نه؛ اینها نیست. اینها کارهای فرعی است. مشغول شدن به این کارها، مطلقاً انحراف از آن خطّ اصلی یعنی حالت دلسوزی، مهربانی، غمگساری، همدردی و همدلی است. بعد در موضع استادی و آگاهی دادن و راهنمایی و رهبری کردن باشید. این، آن شأن روحانی است در هر جا که باشد؛ از جمله در دانشگاهها. ان‌شاءاللَّه خداوند شما را موفّق بدارد، تأیید کند و کمکهای غیبی خودش را به مدد شما بفرستد.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
 
۱) بصائرالدرجات، ص ۱۰
۲) تأویل الدعائم، ج ۱، ص ۸۱
۳) فرقان: ۴۸
۴) آل عمران: ۱۵۹