بیانات در دیدار جمعی از روحانیّون، ائمّه‌‌ى جماعات و وعّاظ سراسر کشور در آستانه‌‌ى ماه محرّم

در آستانهى ماه محرّم(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به همهى آقایان محترم و علماى معظّم و گویندگان و روحانیّون محترم شاغل در دستگاههاى گوناگون و طلّاب عزیزى که از مدارس و بخشهاى مختلف تشریف آوردهاند خوشامد عرض میکنم و امیدوارم خداوند متعال همهى شما برادران و آقایان محترم را در راه اهداف مقدّس روحانیّت تأیید بفرماید و پایدار بدارد. در جلسه اگرچه جمعى از علماى عالىمقام تشریف دارند ولى به مناسبت نزدیکى ماه محرّم، این جلسه بیشتر ناظر به گویندگان دینى و مبلّغین است که یک جمله در باب تبلیغ دینى عرض میکنم. مطلبى هم در پایان دربارهى مجموعهى روحانیّت عرض خواهم کرد.

مقدّمتاً باید عرض کنم که اگر این مطلب درست است که شرف هر فنّى به شرف هدف و غایت آن فن بستگى دارد، باید بگوییم که یکى از اشرف فنون، همین فنّ تبلیغ دین و گویندگى معارف دینى و معارف اسلامى است؛ همین چیزى که به وعظ و منبر در عرف ما معروف است؛ زیرا هدف از حرفهى تبلیغ و گویندگىِ دینى، موعظه است براى تزکیهى مردم، تبیین معارف دینى است براى بالا رفتن سطح آگاهى دینى مردم، و بیان مصائب و مراثى حضرت ابىعبدالله (علیه السّلام) است؛ یعنى ارائهى الگویى به مردم براى کیفیّت حرکت در راه هدفهاى بزرگ. این چیزها همه جزو اشرف هدفها است؛ هم تزکیه، هم بالا بردن افکار مردم و آگاهىهاى آنها، هم ارائهى الگو براى جهاد و تلاش فىسبیلالله.

این فن را کوچک نباید گرفت. منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین جزو شریفترینِ کارها است و باید و شاید که شریفترین انسانها و عالِمترین آنها و آگاهترین آنها به مسائل اسلامى و عاملترین آنها به احکام شرعى در این راه قدم بردارند و آن را براى خود افتخارى بدانند، کمااینکه همین‌جور هم بوده است. در گذشته هم بوده؛ افرادى مثل شیخ جعفر شوشترى، عالِم اخلاقىِ بزرگ که خودْ منبرى است، یا مرحوم حاج آقا رضاى همدانىِ واعظ، صاحب کتاب هدیّة النّملة که خودْ یک واعظ و یک گویندهى دینى است، یا پسر آن مرحوم، مرحومِ آ میرزا محمّد همدانى که از علما است و امثال اینها؛ در گذشته شخصیّتهاى علمى و چهرههاى معروف تقوایى و دینى، متّصف به این صفت بودند و مفتخر به این فن. در زمان ما هم دیدهایم و بودهاند و بحمدالله هستند شخصیّتهاى برجستهاى در زمینهى تبلیغ و منبر.

خب حالا آن چیزى که واقعاً در محدودهى جمع کسانى که اهل منبرند ــ چه حرفهى آنها این است و چه در کنار حرفهى اصلى به آن میپردازند ــ باید معلوم باشد، این است که اگر ما میخواهیم مردم را موعظه بکنیم، لازمهى آن، اتّعاظ(۲) نفْسى خود ما است در درجهى اوّل. تهذیب نفْس براى کسى که بنا بر گویندگى دین دارد، یک امر الزامى است تا حرف او داراى اثر بشود و از دل بگوید و عمل او قول او را تقویت کند و شاهدى بر آن باشد. چون بنا بر این دارد که سطح فکر مردم را در مسائل اسلامى بالا ببرد، پس باید آگاهى و بینش دینى وسیع و متنوّع داشته باشد، با قرآن مأنوس باشد، در احادیث غور بکند و کرده باشد، با افکار نوِ مربوط به مذهب و دین آشنا باشد، اهل تحقیق دربارهى مسائل دینى و افکار دینى باشد؛ نه فقط دین به‌تنهایى، بلکه در کنار مسائل دینى، پارهاى افکار فلسفى است؛ بینشهاى اجتماعى است؛ از آنها باید طعمى چشیده باشد و آگاهىاى داشته باشد و چون بنا دارد که اسوهى جهاد و مبارزه را به مردم معرّفى کند، در این کار باید دقّت نظر و وسواس داشته باشد. یعنى زندگى حسینبنعلى (علیه السّلام) و ماجراى چندروزهى آن حضرت در کربلا یک فصل عظیمى از تاریخ ما است؛ حجم آن کم امّا مفهوم آن بسیار وسیع، و عمق آن بسیار زیاد است.

حقیقتاً ماجراى حسینبنعلى (علیه السّلام) موتور حرکت قرون اسلامى در جهت تفکّرات صحیح اسلامى بوده است و هر آزادىخواهى و هر مجاهد فىسبیلاللهى و هر کسى که میخواسته است در میدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مایه گرفته است و آن را پشتوانهى روحى و معنوى خود قرار داده است و در انقلاب ما این معنا به صورت بیّنى واضح بود. معلوم نبود اگر ما این حادثه را نداشتیم، چطور میتوانستیم در این معرکه خوض(۳) کنیم؛ که حالا این خودش یک فصل عریضى است که تأثیرات تمسّک به ذیل ماجراى عاشورا و مجاهدت سیّدالشّهدا (علیه الصّلاة و السّلام) چه تأثیرى در وضع انقلاب ما داشت که قابل تعمّق است و انسان وقتى غور میکند در این مسئله، از عظمت تأثیر آن حادثه به دهشت(۴) مىافتد و فکر میکند کسانى که از آن محرومند، این خلأ را چگونه میتوانند پُر کنند. این سه فصلِ مربوط به شغل منبر، یعنى موعظه، تبیین معارف، و ارائهى الگو و اسوه، هر کدام یک لازمهاى در نفْس منبرى و گوینده دارد، و چیزى از او میطلبد. پس این میدان را کم نباید گرفت. تصوّر غلطى در ذهن بعضى از ماها در گذشته بود که بحمدالله بعدها مرتفع شد که خیال میکردیم اگر کسى اهل علم و مجتهد است، نمیتواند اهل منبر یا روضهخوان باشد؛ این دو را در دو سطح مختلف مشاهده میکردیم؛ نه، چه بهتر که آن کسى که میخواهد این سه وظیفه را عهدهدار بشود، در معارف دینى، در فقه اسلام، در علوم و فنون رایج در حوزههاى علمیّه ــ که ملاک فهم احکام است ــ در سطح بالا بلکه اعلىٰ باشد؛ این [موضوع] را با این دید نگاه کنیم، منبر را با این چشم ببینیم.

خب، تأثیر نهاد منبر در جامعهى ما، یک تأثیر هنوز بررسىنشده است. شما نگاه کنید ببینید در جامعهى ما کجا است که منبرى به نام ابىعبدالله (علیه السّلام) در آن نباشد؟ از شهرهاى بزرگ و مراکز پُرجمعیّت، تا دوردست‌ها، روستاها، حتّى روستاهاى کوچک و دورافتاده؛ از دانشگاهها، میان دانشمندان، انجمنهاى تحصیلکردگان علوم جدید تا مردمِ دور از علوم و معارف جارىِ زمان در اقصىٰ‌نقاط کشور، کجا منبر ابىعبدالله (علیه السّلام) در آنجا نیست که گویندهاى در موقعى از مواقع بر آن منبر نمیرود و سخنى نمیگوید؟ پس کلّ جامعهى ما به عنوان یک مجموعهى با تفکّر و عقیدهى شیعى زیر چتر امام حسین است؛ البتّه مخصوص شیعیان هم نیست، در نقاط گوناگونى از عالم، غیر شیعه بلکه غیر مسلمین هم به نحوى از انحاء از این بساط بهرهاى میبرند.

خب، در مجموع کشور، این بینش و این تذکّر راجع به دین، به نام و مناسبت حسینبنعلى (علیه ‌السّلام) در طول قرنها و در این چند قرن اخیرِ کشور ما وجود داشته و مردم را در یک حدّى و در یک سطحى متذکّر به دین نگه داشته. این کانالکشىِ وسیع در انقلاب به کار آمد؛ از این کانالکشى منظّم در سطح کشور، تفکّر انقلابى ما که مستند به حادثهى عاشورا هم بود، همه جا گسترش پیدا کرد و مردم را وارد میدان کرد. [اگر] مقایسه کنید با کشورهاى دیگر اسلامى که نام امام حسین در آنجا وجود ندارد، فرق بیّن این دو را مشاهده خواهید کرد. این یک خصوصیّاتى به جامعهى ما بخشیده است. پس این یک نهادِ مؤثّر است در بافت اجتماعى و دینى و فکرى ما. در گذشته این مجموعه و این نهادِ مؤثّر بود امّا تحت یک ضابطه و قانون و قاعدهاى نبود. علاوه بر اینکه افکار دینى میدان عرضه شدن و مطرح شدن نداشت. در این رسانهى جمعىِ صوتى و تصویرى کشور تنها در ایّام عاشورا یک چیز خیلى سطح نازلى از این مسائل را به مردم در شکل سینهزنى و مانند اینها نشان میداد؛ غالباً هم انحرافى بود وقتى انسان گوش میکرد.

امروز این رسانه، حامل پیام تفسیر قرآن و معارف اسلامى و مسائل فلسفى و عرفانى و معارف آل محمّد (علیهم الصّلاة و السّلام) است. پس از طرفى یک امکان جدید است در خدمت گویندگان دین، و از طرف دیگر، ما معمّمین و گویندگان این توان را و امکان را پیدا کردهایم که معارف اسلامى را به صورت یک وظیفه، آزادانه در همهى ابعاد آن براى مردم بشکافیم. در گذشته این [طور] نبود؛ چیزهایى را میشد گفت، چیزهایى را هم نمیشد گفت؛ نمیباید گفت و نمیگذاشتند؛ امروز آن جور نیست. گمان بنده این است که ما امروز در قبال نهاد منبر یک وظیفهى جدید داریم: یک سازماندهى لازم است، یک قاعده و ضابطه لازم است که به وسیلهى معمّرین(۵) این فن و خبرگان این میدان و کسانى که سالیان درازى در این راه بودهاند و جوانب گوناگون آن را سنجیدهاند و فضلا و آگاهان به شرایط زمان، این قاعده و ضابطه بایستى برقرار بشود؛ هر سخن ضعیف و سستى گفته نشود، هر معرفت بىفایده یا کمفایدهاى جاى معارف پُرفایده را نگیرد، اقتضاى زمانه و نیاز مردم از معارف دینى مورد توجّه قرار بگیرد، حادثهى عاشورا که امّالمعارف در باب جهاد و مبارزهى فىسبیلالله است و پایهى اصلى انقلاب ما است، به صورت پیراسته بیان بشود، حقایق در آن جلوه کند، اضافاتى که احیاناً گوشهوکنار از زبانهایى یا قلمهایى تراوش کرده است و شنیده و خوانده شده است، کنار برود. شوخى نیست مسئلهى عاشورا؛ نمیشود این قضیّهى با این عظمت را با خرافات آمیخت و انتظار تأثیر کامل داشت. امروز، روزى است که این کارها باید انجام بگیرد.

در چه زمانی مدّاحان اهلبیت و گویندگان معارف و مراثى آن بزرگواران، این امکانى را که امروز در اختیار شما است، داشتند؟ کدام وقت علماى دین میتوانستند بر این کار اشراف و نظارتى داشته باشند، آنچنان که امروز دارند؟ البتّه کسانى هستند که از این‌جور چیزها خشنود نخواهند بود؛ نباشند. آنچه مورد رضاى خدا است، مورد نیاز مردم است، توقّع نسلهاى بعد از ما است، باید مورد توجّه قرار بگیرد.

در صد سال پیش تقریباً یا اندکى کمتر، مرحوم حاج میرزا حسین نورى کتابى نوشت به نام لؤلؤ و مرجان در شرط پلّهى اوّل و دوّم منبر روضهخوانان؛ این اسم کتاب است. آن وقت یک محدّثى که دلسوز بود، روشنفکر بود، آگاه بود، به فکر این بود که پلّهى اوّل و دوّم منبر ــ شاید پلّهى اوّل مثلاً آن روز روضهخوانها و مرثیهخوانها مىنشستند، پلّهى دوّم وعّاظ مثلاً مىنشستند ــ هر کدام شرایطى دارد، بىشرط نمیشود وارد این میدان شد. آن روز آن بزرگوار مینوشت و در محدودهى دید آن زمان میدید؛ امروز شما در یک محدودهى وسیعترى مىبینید و میتوانید آن را عمل بکنید که چه کسى به صورت مجاز و مورد قبول جامعهاى که بر این کار نظارت دارد برود منبر و چه بگوید و کِى و کجا؛ نه به معناى نسخهنویسى و دست این و آن دادن ــ که در کشورهاى اسلامىِ دیگر، این‌جور است که یک چیزى را مأموران دولتى مینویسند و در اختیار امام‌جمعه یا کسى [دیگر] میگذارند که آقا این را بخوان ــ نه، با تفکّر، با مطالعه، با بررسى، با استفادهى از اساتید فن و پیشکسوتهاى این میدان، با هدف اصلاح خواندن و گفتن، مناسبگویى، درستخوانى، و با یک معیارهایى این کار باید انجام بگیرد.

در بسیارى از زمینهها امروز ضابطه وجود دارد. خوشبختانه حوزههاى علمیّه و در رأس آنها حوزهى مبارکهى علمیّهى قم در جهت سازماندهى دارد پیش میرود، در جهت طبقهبندى و مراتبسازى دارد پیش میرود و این حرکت مبارکى است که اگر چه دیر دارد شروع میشود امّا بالاخره شروع شده؛ در این میدان هم همین‌جور کارى بایستى انجام بگیرد؛ البتّه دشوار است؛ فکر، زحمت، پشتکار لازم دارد امّا باید بشود. آن نسلى که میخواهد از سخن دینى ما استفاده کند، از ما نمیگذرد اگر ما آن را پیراسته نکنیم.

امروز دنیا در زندهترینِ مسائل و علوم و موارد احتیاج مردم، ساعتبهساعت روشهاى نو را دارد پیش مىآورد؛ ساعتبهساعت. واقعاً در بسیارى از علومى که در میدان و صحنهى تبادل نظر هست، شما امروز اگر نظریّهاى را خواندید، یک ماه بعد نمیتوانید به عنوان آخرین نظریّه به آن تکیه کنید. روشها عوض شده و دائماً عوض میشود، حرفها نوبهنو مىآید. ما چطور میخواهیم حرف حقّ خودمان را به همان شیوه و روشى که با مردمِ صد سال پیش یا پنجاه سال پیش گفته میشد، امروز در میان بگذاریم؟ امروز حتّى با قبل از انقلاب فرق دارد. منبرى که در روزهاى پیش از انقلاب در سال ۵۵ و ۵۶ و ۵۷ میتوانست مفید و مؤثّر باشد، ممکن است امروز همه جا آن قدر مفید و مؤثّر نباشد. البتّه بعضى از معارف هست که به هر زبانى بیان بشوند و در هر شرایطى، گیرایى دارند امّا عمومیّت ندارد. این، آن نکتهى اساسى است که خواستم عرض کنم در باب مسائل منبر و اهل منبر، و خلاصهى آن، پیشبرد این فنّ شریف است از لحاظ محتوا و از لحاظ روشها و اسلوبها و قالب.

دربارهى اصل مسئلهى روحانیّت هم همین یک کلمه بس، که امروز اسلام هدف بزرگ‌ترین دشمنىها است در جهان؛ البتّه دشمنى شیاطین. بله، مورد بیشترین و عمیقترین محبّتها و عاطفهها هم هست در سطح مردم محروم، امّا قلدرهاى عالم با هیچ چیز به قدر اسلام دشمن نیستند و روحانیّت، منادى اسلام است. از دوازده سال، سیزده سال پیش به این طرف ــ از اوّل انقلاب ــ دائماً رسانههاى جمعى شبکهى استکبار و صهیونیسم دارند علیه روحانیّت به شکلهاى مختلف حرف میزنند، مسخره میکنند، دروغ میبندند، تهمت میزنند، چیزى را که خودشان و نوکرانشان و دستنشاندگانشان شایستهى آن هستند، به علماى بزرگ و متفکّرین و دانشمندان دینى نسبت میدهند؛ اهمّیّتى هم ندارد، یعنى اینها مطلقاً چیزى که ما را متأثّر بکند نیست، خوشحال هم میشویم؛ چون میفهمیم که ضربهى روحانیّت ضربهى مؤثّرى است.

الان شما ببینید در همین مسئلهى خلع سلاح(۶) در منطقهى خاورمیانه که آمریکایىها پرچم‌دار آن هستند، با چه هدفى وارد میدان شدهاند؟ اینها چه کسى را میخواهند خلع سلاح کنند؟ در منطقهى خاورمیانه بیشترین سلاحها کجا است؟ بیشترین خطرها از کجا ناشى شده است غیر از صهیونیستها؟ از این دولتِ دستنشاندهى جعلىِ غاصب صهیونیست که بیشترین سلاحها را تولید میکند و صادر میکند و وارد میکند و خطرناکترینِ جرثومهها(۷) در این منطقه است و دائم مایهى تشنّج است، منع سلاح یا خلع سلاح را میخواهند؟ ابداً؛ او را بیشتر تقویت میکنند. خواهید دید که آنجایى که پاى عمل به میان بیاید، نوکرها و دستنشاندههاى خودشان در منطقه را هم هر چه بتوانند تجهیز میکنند. هدفشان پس کیست؟ عراق هم هدفشان نیست. در مورد عراق که الان با ضعف و ذلّتى که این طاغوت حقیر عراق(۸) در مقابل اینها نشان داده، آزادانه دارند در عراق میگردند، میچرخند، هر جا میخواهند میروند. اگر مقاومت هم بکند، یک مشت توى سرش میزنند و تهدیدش میکنند. آنجا هم مشکلى ندارند؛ هدف، فقط و فقط اسلام و جمهورى اسلامى و هر نقطهاى است که حرکت اسلامى از آنجا سر بلند کند. این جنجالى که درست کردند، براى مقابلهى با اسلام است؛ این‌جور اینها با اسلام دشمنند. اسمِ اسلام را نمىآورند، امّا کار و نقشهى کار و هندسهى کار جورى است که منتهى میشود به فشار بر عالم اسلام و مسلمین و نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى. عمیقاً دشمنى میکنند، نقشه میکشند، هر روزى یک فکر جدیدى دارند. موضع اینها در مقابل اسلام این است.

البتّه خطا میکنند؛ به هدف نخواهند رسید؛ ملّتها از آنها قبول نمیکنند؛ هر شکلى که این خلع سلاح مطرح بشود، قابل قبول ملّتها نیست. چه بگویند همهى کشورهاى خاورمیانه ــ منطقهى نفتخیز ــ سلاح نداشته باشند که معناى آن، این است که این نقطهى ثروتمند، بکلّى تهىدست و مخلوعالسّلاح بشود در مقابل قدرتمندها ــ روى اوپک اثر بگذارند، نفت را بالا ببرند، پایین بیاورند و کسى جرئت نکند یک قطره نفت را از آنها در وقتى که اراده میکنند منع بکند؛ اینکه اصلاً یک چیزى است که اگر بخواهند به آن عمل بکنند، هر واسطه و عاملى را بیاورند، بین آن و ملّتها فاصله انداختهاند و قبول نخواهد شد از طرف ملّتها؛ این سیاست، سیاست موفّقى نخواهد بود ــ و چه بخواهند همین چیزی که حقیقت امر است و نهایت کار است، یعنى محاصره و فشار بر جمهورى اسلامى را هم بخواهند عمل کنند، قادر نخواهند بود. ملّت مسلمان ایران با دست خالى در مقابل مرکز تراکم سلاح آمریکایى قیام کرد و پیروز شد و بعد در مقابل دولتى که شرق و غرب دنیا او را مسلّح میکردند،(۹) با همّت خود، سلاح تولید کرد و تعمیر کرد و از هر جا توانست آورد و ایستاد و بالاخره سر او را به سنگ زد. مگر ملّت ایران آرام مىنشیند که دربارهاش تصمیم بگیرند؟

این براى این نکته عرض شد که ببینید دشمنان اسلام این‌جور با اسلام مواجهند. براى دفاع از اسلامى که این همه تأثیر و موج در دنیا انداخته و سلطهها را سراسیمه کرده، و براى تبیین صحیح این اسلام، امروز روحانیّت باید یک قدم بزرگ بردارد؛ قدمى که مخصوص معارف و ذهنیّات نیست، و در علم و عمل باید یک حرکت عظیم ایجاد کند. ما نباید فقط به دانش و علم خودمان بپردازیم؛ به عمل خودمان هم باید بپردازیم بیشتر از علم؛ پشتوانه این است. این است که مسئولیّت روحانیّت، امروز مسئولیّت عظیمى است.

در دهها سال گذشته بلکه در یکى دو قرن گذشته، بحمدالله روحانیّت در مواجههى با قضایاى مهمّ بینالمللى و مسائل مربوط به این کشور و بعضى کشورهاى اسلامى دیگر، مواضع صحیحى اتّخاذ کرده و تجربهى افتخارآمیزى ارائه کرده است. از قبل از قضایاى مشروطه در ایران بگیرید تا قضایاى جنگ اوّل جهانى در عراق و بقیّهى مسائل تا حوادث انقلاب و بعد از انقلاب، همیشه مواضع روحانیّت، مواضع صحیح و عمل آنها عمل افتخارآمیزى بوده است در آن سنگرها.

امروز هم تکلیف عظیمى با ما روبه‌رو است: ارائهى اسلام به صورتىکه بتواند ذهنهاى این مردم و دلهاى آنها را اشباع و سیراب کند، استفهام آنها را بدرستى پاسخ بدهد، ایمان آنها را حفظ کند؛ حضور در این میدان به صورت خالصانه و مخلصانه، تا انشاءالله کار ما و منش ما مورد عنایت ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بگیرد و تأییدات آن بزرگوار و دعاى آن بزرگوار شامل حال ما بشود.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را سربازان ثابتقدم و آگاه این میدان قرار بده. پروردگارا! رضا و فضل خودت را شامل حال ما کن؛ قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) را از ما خشنود بفرما. پروردگارا! روح قدسى امام بزرگوارمان را از ما راضى و خشنود بفرما. پروردگارا! این ماه محرّم و ایّام عزادارى را براى ما میدان پیشرفتى در معارف و عمل اسلامى قرار بده.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
 در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محّمدتقی فلسفی مطالبی بیان کرد.
 پند گرفتن
 ژرفاندیشى
 ترس و سراسیمگى
 پیرشدگان در امری، نخبگان
 خلع سلاح منطقهى خاورمیانه یک طرح آمریکایى به منظور گسترش سلطهى آن کشور بر منطقه و تقویت رژیم صهیونیستى بود. این طرح اساساً بخشى از راهبرد نظم نوین جهانى آمریکا براى اِعمال سلطه و نفوذ بر مناطق جهان، از جمله خاورمیانه محسوب میشد و در مرحلهاى مطرح گردید که زمامداران آمریکا پس از پیروزى بر عراق، طرحهاى زیادى براى بهرهبردارى از شکست نیروهاى عراقى در کویت در سر میپروراندند.
 اصل یا منشأ هر چیز بد
 صدّامحسین
 دولت عراق