البته من خدمت مرحوم آقای آخوند نرسیده بودم، ولی ایشان را مثل همه میشناختم؛ یعنی کسی در زمان ایشان نبود - در آن سالهایی که بنده در مشهد بودم - که آقای آخوند را نشناسد، ایشان جزو علمای طراز اول کشور بودند. البته من خصوصیات علمی ایشان را از کسانی که ایشان را زیارت کرده بودند - بعضی دوستان و بعضی از شاگردهای ایشان - شنیدهام.
اولا ایشان فقیه و اصولی خیلی خوب و قوی و جزو شاگردهای بسیار خوب مرحوم حاج شیخ بودهاند. ظاهرا ایشان حدود سال ۱۳۴۰ قمری، همزمان با ورود حاج شیخ، به شهر قم رفته و سالهایی هم در درس آقای حاج شیخ بودهاند؛ و به نظرم همان زمان حیات حاج شیخ، ایشان به همدان تشریف آوردند و ساکن شدند. غرض، ایشان ملای قوی و متبحری در فقه و اصول و در رجال بودند.
یکی از چیزهایی که بنده مکرر از افراد متعددی شنیدم، این است که ایشان در رجال هم متبحر بودند؛ و این برای یک فقیه، فضیلت خیلی بزرگی است که در علم رجال، صاحب نظر باشد و مقلد نباشد - خودش اهل نظر و فکر باشد - علاوه بر این، ایشان با تفسیر و اخبار هم خیلی مأنوس و محشور بودند.
به هر حال یک عالم فقیه اصولی، رجالی مفسر و محدث اخلاقی بود. ما این جور کسی در سطح کشور، انصافا خیلی کم داشتیم، آن هم در آن سطح عالی! بنابراین شأن ایشان شأن والایی است. ایشان اهل سلوک و مسائل اخلاقی هم بودند و شاگردان و مرتبطین با ایشان، از معنویت ایشان هم استفاده میکردند.
آن چیزی که نظر من را در شخصیت مرحوم آقای آخوند جلب کرد - منهای همهی این فضایل معنوی که ایشان دارند - این است که یک مجتهد عالی مقامی مثل آقای آخوند ملاعلی که در هر حوزهای میرفت، بلاشک یا در رأس قرار میگرفت، یا جزو رؤوس بود - حتماً ایشان در درجهی دوم قرار نمیگرفت - اگر ایشان در ادوار آقای گلپایگانی و آقای داماد - همین شاگردهای معروف حاج شیخ - به قم میآمدند، حداقل این طور نبود که یک آدم در سایهیی قرار بگیرند؛ آن هم با آن شخصیت اثباتی قوی! غیر از عالم ثبوت، از لحاظ اثبات هم آدمی قوی بود.
این آدم به همدان میرود و ساکن میشود. به نظر من این خیلی جلوه کرد و مهم آمد که یک مرجع تقلید، این گونه باشد. آن وقت بنده در مشهد بودم؛ در خود مشهد، مرحوم آقای میلانی جزو مراجع و در حد مراجع بود؛ لیکن مشهد، یک شهر درجهی اول دنیای اسلام بود - شهر بزرگ و حوزهی علمیهی بزرگ - نمیشد از کسی به خاطر اقامت در مشهد، تمجید کنیم. اما دو نفر، همیشه چشم بنده را به خودشان جلب میکردند؛ یکی آقای آخوند، یکی هم مرحوم آقا شیخ محمد بود. آقا شیخ محمد هم همین جور بود؛ او هم یک ملای درجهی یک بود که در بروجرد ساکن شده بود. آقای آخوند هم یک ملای درجهی یک بود که در همدان ساکن شده بود. این به نظر من خیلی مهم است، کار خیلی بزرگی است.
البته مرحوم آقای خوانساری از لحاظ دوره، مقداری مقدم بر آقای آخوند بودند؛ لیکن معلوم نبود از لحاظ علمی و تبحر، نسبت به آخوند، ترجیح داشته باشند. انسان خودش را این جور ندیده بگیرد، هضم نفس بکند و از ریاست و مرجعیت و این چیزها صرف نظر بکند! حتی شنیدم ایشان رساله هم ننوشته بودند؛ در حالی که مردم همدان، مقلد ایشان بودند! آقای جلالی همدانی، گاهی از آقای آخوند صحبت میکردند، میگفتند بین مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آخوند، مشکلی پیدا شد؛ مردم همدان به آقای بروجردی - به آن عظمت - پیغام دادند که شما آقای آخوند را به ما معرفی کردید، اگر شما ایشان را نمیشناسید، ما هم شما را نمیشناسیم! ببینید، مردم به ملایی این چنین ارادت دارند، مخلص او هستند و رساله نمیدهد! ایشان منبر میرود، ولی روضه نمیخواند! اینها خیلی مهم است.
من میخواهم از این نقطه استفاده کنم که ای کاش ما سیرهی عملی بزرگانی مثل آقای آخوند را ببینیم، تا امروز هم جریان پیدا کند، بزرگانی بروند و در شهرهایی بمانند. بگذاریم اساطین علم در همهی بخشهای این کشور باشند، در همهی شهرها حوزههای علمیهی حقیقی و مجتهد پرور به وجود بیاید، و مردم در هر جا به رکن رکینی مثل آقای آخوند ملاعلی متکی باشند. اگر چه حالا امثال ایشان خیلی هم زیاد نیستند؛ اما به هر حال چنین شخصیتهایی در شهرهای کشور باشند، این خیلی با ارزش است.
اولا ایشان فقیه و اصولی خیلی خوب و قوی و جزو شاگردهای بسیار خوب مرحوم حاج شیخ بودهاند. ظاهرا ایشان حدود سال ۱۳۴۰ قمری، همزمان با ورود حاج شیخ، به شهر قم رفته و سالهایی هم در درس آقای حاج شیخ بودهاند؛ و به نظرم همان زمان حیات حاج شیخ، ایشان به همدان تشریف آوردند و ساکن شدند. غرض، ایشان ملای قوی و متبحری در فقه و اصول و در رجال بودند.
یکی از چیزهایی که بنده مکرر از افراد متعددی شنیدم، این است که ایشان در رجال هم متبحر بودند؛ و این برای یک فقیه، فضیلت خیلی بزرگی است که در علم رجال، صاحب نظر باشد و مقلد نباشد - خودش اهل نظر و فکر باشد - علاوه بر این، ایشان با تفسیر و اخبار هم خیلی مأنوس و محشور بودند.
به هر حال یک عالم فقیه اصولی، رجالی مفسر و محدث اخلاقی بود. ما این جور کسی در سطح کشور، انصافا خیلی کم داشتیم، آن هم در آن سطح عالی! بنابراین شأن ایشان شأن والایی است. ایشان اهل سلوک و مسائل اخلاقی هم بودند و شاگردان و مرتبطین با ایشان، از معنویت ایشان هم استفاده میکردند.
آن چیزی که نظر من را در شخصیت مرحوم آقای آخوند جلب کرد - منهای همهی این فضایل معنوی که ایشان دارند - این است که یک مجتهد عالی مقامی مثل آقای آخوند ملاعلی که در هر حوزهای میرفت، بلاشک یا در رأس قرار میگرفت، یا جزو رؤوس بود - حتماً ایشان در درجهی دوم قرار نمیگرفت - اگر ایشان در ادوار آقای گلپایگانی و آقای داماد - همین شاگردهای معروف حاج شیخ - به قم میآمدند، حداقل این طور نبود که یک آدم در سایهیی قرار بگیرند؛ آن هم با آن شخصیت اثباتی قوی! غیر از عالم ثبوت، از لحاظ اثبات هم آدمی قوی بود.
این آدم به همدان میرود و ساکن میشود. به نظر من این خیلی جلوه کرد و مهم آمد که یک مرجع تقلید، این گونه باشد. آن وقت بنده در مشهد بودم؛ در خود مشهد، مرحوم آقای میلانی جزو مراجع و در حد مراجع بود؛ لیکن مشهد، یک شهر درجهی اول دنیای اسلام بود - شهر بزرگ و حوزهی علمیهی بزرگ - نمیشد از کسی به خاطر اقامت در مشهد، تمجید کنیم. اما دو نفر، همیشه چشم بنده را به خودشان جلب میکردند؛ یکی آقای آخوند، یکی هم مرحوم آقا شیخ محمد بود. آقا شیخ محمد هم همین جور بود؛ او هم یک ملای درجهی یک بود که در بروجرد ساکن شده بود. آقای آخوند هم یک ملای درجهی یک بود که در همدان ساکن شده بود. این به نظر من خیلی مهم است، کار خیلی بزرگی است.
البته مرحوم آقای خوانساری از لحاظ دوره، مقداری مقدم بر آقای آخوند بودند؛ لیکن معلوم نبود از لحاظ علمی و تبحر، نسبت به آخوند، ترجیح داشته باشند. انسان خودش را این جور ندیده بگیرد، هضم نفس بکند و از ریاست و مرجعیت و این چیزها صرف نظر بکند! حتی شنیدم ایشان رساله هم ننوشته بودند؛ در حالی که مردم همدان، مقلد ایشان بودند! آقای جلالی همدانی، گاهی از آقای آخوند صحبت میکردند، میگفتند بین مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آخوند، مشکلی پیدا شد؛ مردم همدان به آقای بروجردی - به آن عظمت - پیغام دادند که شما آقای آخوند را به ما معرفی کردید، اگر شما ایشان را نمیشناسید، ما هم شما را نمیشناسیم! ببینید، مردم به ملایی این چنین ارادت دارند، مخلص او هستند و رساله نمیدهد! ایشان منبر میرود، ولی روضه نمیخواند! اینها خیلی مهم است.
من میخواهم از این نقطه استفاده کنم که ای کاش ما سیرهی عملی بزرگانی مثل آقای آخوند را ببینیم، تا امروز هم جریان پیدا کند، بزرگانی بروند و در شهرهایی بمانند. بگذاریم اساطین علم در همهی بخشهای این کشور باشند، در همهی شهرها حوزههای علمیهی حقیقی و مجتهد پرور به وجود بیاید، و مردم در هر جا به رکن رکینی مثل آقای آخوند ملاعلی متکی باشند. اگر چه حالا امثال ایشان خیلی هم زیاد نیستند؛ اما به هر حال چنین شخصیتهایی در شهرهای کشور باشند، این خیلی با ارزش است.
بیانات در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت مرحوم حاج ملا علی آخوند همدانی ۱۳۷۷/۵/۳