بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیین. سیما بقیةاللَّه فیالارضین.
اوّلاً حضور شما برادران و خواهران عزیز، دانشجویان، اساتید، فضلای محترم و شخص جناب آقای مصباح(۱) عزیز را به این حسینیه خوشامد عرض میکنم و امیدوارم تلاش شما، همّت شما، نیت شما، برنامهای که اجرا کردید و چشماندازی که برای آیندهی تحصیلی خودتان در نظر گرفتید، همه و همه مشمول هدایت و لطف و فضل و قبول و الطاف بیکران الهی باشد، و اشخاص شما و آیندهی شما مشمول ادعیهی زاکیهی حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه قرار گیرد.
آنچه که من را به این اجتماع، به این برنامه، به این اردو و به این مجموعهی علمی و آموزشی و فرهنگی دلبسته و معتقد میکند، این است که در اینجا آمیزهای از علم و ایمان و از تفکّر و عاطفه، مشاهده میشود. اشتباه میکنند کسانی که خیال میکنند میتوان عواطف برخاسته از شور ایمان را از نسل جوان مؤمن این کشور جدا کرد؛ و اشتباه میکنند کسانی که این عواطف را دست کم میگیرند.
عزیزان من! تاریخ اسلام یک مجموعهی تلخی و شیرینی و فراز و نشیب و دشواریها و ناهمواریهاست. اگر کسی این تاریخ را ملاحظه کرده باشد، خواهد دید که بقای اندیشهی شیعی، فکر شیعی، فقه شیعی، فلسفه شیعه و معارف شیعی، خودش یک معجزه است. یعنی در لابلای سنگلاخهای سخت، خارهای درهم پیچیده و درهم تنیده و راههای گوناگون و پیچدرپیچ با نگهبانان سنگدلِ پایههای قدرتهای سیاسی نابحق و ظالم و غاصب، یک جریان آب زلالِ گوارای سالمی از مبدأ سرچشمهی اسلام جاری شده است؛ از همهی این موانع عبور کرده است؛ این فاصلهی ژرف را درنوردیده است و روزبهروز، هم خالصتر، هم وسیعتر، هم برجستهتر و هم متعالیتر شده است. اینها گزافه نیست؛ اینها واقعیت است.
فقه شیعه، فلسفهی شیعه، کلام شیعی و معارف شیعی، در طول زمان، در میان تحریفها، در میان شبههافکنیها، در میان بافندگیهای شبه علمی، آن هم همراه با پشتوانهی سیاسی ظالمانه، پشتوانهی پولهای بیتالمال که در خدمت اهداف مغرضانه قرار میگرفته، توانسته است خود را، هم سالم نگه دارد، هم تکامل ببخشد، هم توسعه ببخشد و دلها و ذهنهای میلیونها انسان را در اقطار عالم - نه فقط در ایران - مقهور عظمت و استحکام خود قرار دهد. این ناشی از چیست؟ یقیناً سلامت و اصالتِ این فکر، بیشترین تأثیر را دارد. اما جاهایی هست که قدرت علمی به تنهایی کافی نیست؛ یک چیز دیگر لازم است؛ آن چیزی که پشتوانهی ایمانهای خالص هم همان است؛ و آن، عواطف صحیح برخاسته از معرفت درست است. این محبّت ائمه، این محبّت اهل بیت - همین چیزی که در قرآن هم روی آن تکیه شده؛ «الّا المودّة فی القربی» (۲) - این تمسّک به سخنان اهل بیت و راهنماییهای آنها و انگشت راهگشای اشارهی آنها در همهی مسائل، آن عامل مهمی است که توانسته این اندیشهی سالم و مستحکم را از گزندها محفوظ نگه دارد. عالمان و متفکّرانی که مقهور پول و زور و قدرت و شهوت و بقیهی لغزشگاهها شدند، کم نیستند. آن عاملی که میتواند عالم و عامی را از این لغزشگاهها دور نگه دارد، همین جوشش ایمان آمیختهی با عواطف است. این را شیعه حفظ کرده است.
امام فرمود: «ماه محرّم، ماهی است که خون بر شمشیر پیروز میشود». چگونه؟ شما جوانان عزیز، آن روز در این خیابانها نبودید. در عرصهی این دنیای بزرگ، این همه حادثهی تغییر و تحوّل سیاسی در قرن بیستم اتّفاق افتاده است. در سال ۱۹۱۷ در روسیه انقلاب شوروی اتّفاق افتاد. بعد از گذشت یکی، دو دهه، در گوشه و کنار دنیا، تحوّلات سیاسی پیدرپی اتفاق افتاد؛ یا با خونریزیهای سخت، یا با کودتاهای خونین، یا با ارعابها، یا با لشکرکشیهای عجیب. هیچ جا اتفاق نیفتاده بود - تا روز پیروزی انقلاب ما - که ملتی با تن خود و دل خود و عواطف خود، مجسّم در شعارهای خود، بدون سلاح، با حجم عظیم وجود خود، فضای جامعهی خود را چنان در زیر سیطرهی خودش بگیرد که دشمن در مقابل او قدرت پایداری نداشته باشد. این در ایران اتّفاق افتاد.
«نلسون ماندلا» (۳) اینجا آمد؛ قبل از اینکه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی سقوط کند؛ تازه از زندان آزاد شده بود. البته من قضایای انقلاب در آن کشور را خبر داشتم. در زمان ریاست جمهوری، سفری به مناطق جنوب آفریقا کرده بودم؛ آنجا مطّلع شدم که دوستان و نزدیکانش او قضایای انقلاب ایران را در زندان به او میدادند و او تحت تأثیر بود و از داخل زندان نسبت به امام اظهار ارادت کرده بود. البته این اظهار ارادت و تحتتأثیر قرار گرفتن مخصوص او هم نبود؛ من او را به خاطر مطلبی که میخواهم بگویم، مثال میزنم؛ وگرنه شخصیتهای بسیار برجستهتر از او هم در دنیا بودند که همینطور تحت تأثیر بودند. راجع به انقلاب شنیده بود، آمد اینجا. یک گره کوری در آفریقای جنوبی بود که این همه مبارزات - سی سال، چهل سال مبارزه کرده بودند - به جایی نمیرسید. اینجا با من ملاقات کرد، به او گفتم که تجربهی امام و انقلاب ایران این بود: تجربهی حضور دلها و تنها؛ بدون به کار بردن سلاح، با پشتوانهی اعتقاد و عاطفه. به اعتقاد من وقتی خیابانهای شهرها از این مظهر حضور مردم مؤمن پُر شدند - از هرکسی هم برنمیآید؛ یک نوع ایمان لازم است - در مقابل این عظمت، همهی نظامهای سیاسی فرو میریزند. او همانجا نکته را دریافت. بعد از اندکی، حرکتهای عظیم خیابانی را در آنجا شنیدیم که به تغییر آن رژیمِ حقیقتاً قهّار و سفّاک منتهی شد؛ بهطوری که بعضی از شخصیتهای سفیدها آنجا مجبور شدند با اینها همکاری کنند! بنابراین یک نظام چندین ده سالهی نژادپرستِ ظالمِ ستمگر، با این حرکتی که الهامش از انقلاب اسلامی گرفته شده بود، از بین رفت. امروز هم در دنیا این روشِ کار، روشی مؤثر و مقبول شد است. قبلها معمول نبود.
عزیزان من! فکر، پایهی اول است. توأم کردن فکر با عمل بر طبق آن اندیشه، پایهی دوم است. «الّذین امنوا و عملوا الصّالحات طوبی لهم و حسن مآب». انسان وقتی که فکر و عمل را همراه کرد، آنوقت تفضلاّت الهی - انوار رحمت و هدایت - به سمت دلها سرازیر میشود؛ اطمینان و سکینه و آرامش و امید در انسان بهوجود میآید. مجموعهای که این خصوصیات را داشته باشد، میتواند از تمام موانع عبور کند. ما این را داریم. اگر میبینید که جوامع اسلامی ما و جامعهی ایرانی خودِ ما در قرنهای گذشته با اوضاع و احوال سخت زندگی کردند و روزبهروز رو به انحطاط رفتند، یا امروز بسیاری از کشورهای اسلامی دچار این مشکلاتند، به خاطر این است که یا اندیشهی درستی را که آن ایمان، متّکی به آن اندیشهی درست و صحیح و منطقی و قوی و حساب شده باشد، نداشتند و ندارند یا طمعها و ضعفها و سستیها و لغزشها و به دنیا چسبیدنها و شهوتها و هوسرانیها و امثال اینها، جلو عمل را گرفته بود و گرفته است. وقتی فکر و عمل با هم نبود، هدایت الهی، تفضّل الهی، دستگیری الهی و کمک الهی هم نخواهد بود؛ مگر یک وقت بهندرت و گهگاه.
آنچه که امروز دشمن حسابگر در قبال این حادثهی عظیم - یعنی ایجاد نظام جمهوری اسلامی - اندیشیده، این است که این ارکان را متلاشی کند؛ پایهی ایمان را متزلزل کند؛ گاهی با شبههافکنی ذهنها را دچار تردید کند - کمااینکه میبینید. بعضی افراد کأنّه مأموریتشان این است که بنشینند فکر کنند و شبههای پرتاب کنند. این شبهه را بعد فاضلی، عالمی، خوشفکری میآید و برطرف میکند؛ اما اینها کار خودشان را میکنند - و یا با توپ و تشر، با تهمت، با تحقیر، با افتراء - یکی از کارهای رایج در دنیای سیاست و در بعضی از دنیاهای دیگر همین است - صاحب حقیقتی را از میدان خارج کنند و نسبت به آن حقیقتی که دارد، دلسردش نمایند. شما اگر یک الماس گرانبها در اختیار داشته باشید و بخواهند آن را از به ثمن بخس بگیرند، یکی از راههایش این است: نفر اوّل بیاید بگوید «آقا! این شیشه است.»، نفر دوم بگوید «بیارزش است»، نفر سوم همینطور، تا شما کمکم در حقّانیت این الماس دچار تردید شوید. در آن صورت راحتتر میشود این الماس را از شما بگیرند. این یکی از کارهای رایج دنیاست که پول خرجش میکنند.
از اوّلِ انقلاب، این قانون اساسىِ مدرن، این خطّ مدرن و نو؛ یعنی خطّ مردمسالاری متّکی به ایمان - که امروز در دنیا وجود ندارد - حاکم بوده است. امروز مردمسالاریها در دنیا متّکی به پول است. این کتابهایی را که خود امریکاییها در زمینهی نقش رسانهها و در زمینهی کیفیت انتخابات، در لباسهای گوناگون و شکلهای گوناگون نوشتهاند، بخوانید تا ببینید انتخابات شهرداریها چگونه است؛ انتخابات فرماندارها چگونه است؛ بعد انتخابات رئیس جمهور و نمایندگان کنگره چگونه است. نقش سرمایه و پول، نقش اوّل است؛ مردم هم وجهالمصالحهاند؛ دمکراسیای به آن معنا وجود ندارد. دمکراسی در اصطلاح آنها - که خیلی هم سعی میکنند آن را آرایش کنند - همین چیزی است که خودشان اوّلین بار قلم انتقاد و زبان انتقاد را به روی آن باز کردند تا دیرباورترین آدمها باور کنند که آنجا مردم سالارىِ حقیقی نیست. مردم سالاری متّکی به ایمان - همین عواطف، همین دیدِ روشن، همین حضور - یک نظام را بر سرِ پا کرد؛ یک انقلاب را به وجود آورد؛ یک پرچم را در دنیا بلند کرد؛ پرچم هویت بخشیدن به انسان - در درجهی اوّل - و اندیشهی والای اسلامی. برای اینکه این ایمان و این اعتقاد را ضایع کنند، مرتّب چیزِ به این درخشندگی را از اوّل انقلاب با شکلهای مختلف و با تعبیرات موهن در رادیوها، مورد تحقیر قرار دادند. برای چه؟ برای اینکه صاحبان این فکر، در حفظ و بالندگی آن دچار تردید شوند. یا عمل صالح را با شکلهای گوناگون مورد تحقیر قرار دادند؛ با همین چیزهایی که جناب آقای مصباح الان از زبان همهی شما بیان فرمودند؛ همین کمرنگ شدن بعضی از چیزها و توسعه دادن به برخی از خطاها و از این قبیل چیزهایی که هست.
آن چیزی که من میخواهم به شما عرض کنم، این است: شما بدانید، این فکر، این خط، این راه و این حادثهی عظیمی که امروز در اینجا اتّفاق افتاده، چیزی نیست که دشمنها بتوانند با اینگونه تدابیر آن را از حرکت و پیشرفت به جلو باز دارند. خودشان هم معترف هستند. گاهی یکبار به یک مناسبتی اندک امیدی پیدا میکنند و خیزی برمیدارند؛ اما باز دوباره میبینند فایدهای نکرد. خودشان هم میگویند، الان هم دارند میگویند. از این محافل، خبرهای فراوانی پیش ما میآید. در محافل گوناگون، بعضی از گویندگانشان، بعضی از صاحبنظرانشان، اظهار یأس میکنند و میگویند: نشد، نمیشود. واقعاً هم نخواهد شد و نمیشود. این حرکت عظیم را نمیتوانند متوقّف کنند. منتها آنچه که من میخواهم در تکمیل این «نمیشود» به شما بگویم، این است که: چرا نمیشود؟ چون اندیشه درست است؛ مخاطبان مخلص و سالم و مؤمنی هم دارد و کمربستگانِ با علاقه و با اخلاص و پُرشوری هم در سرتاسر کشور دارد و شما جزو آنها هستید. این یک وظیفهی سنگین برای جوانان مؤمن است.
عزیزان من! امروز توجّه دشمن از همه جا بیشتر به دانشگاههاست. دلایلی هم دارد. البته در فهم جوانهای ما و شناخت آنها و ارزیابی و تقویم آنها، من هم با شما همعقیدهام که دشمن دچار اشتباه است. همان نود درصدی که در بیانات جناب آقای مصباح بود، این مورد تأیید من است. من تقریباً همهی عمر طلبگی و تبلیغیام را در محیطهای جوان و با جوانها و با دانشجوها گذراندم؛ طبیعت مسائل جوانان را تا حدودی میدانم؛ بنده هم تصدیق میکنم. البته تعدادی از افراد هستند که یا دچار شبهات فکرىِ پیچیدهاند و نمیتوانند خودشان را خلاص کنند، یا دارای بعضی انگیزههای خانوادگیاند، یا دچار بعضی از سرخوردگیهای اجتماعیاند. تعدادی از این قبیل در کنار اندکی تطمیع شدهها و دنیاطلبهایی که آنها هم حساب خودشان را دارند، هستند. اما نسل جوان ما نسل مؤمنی است. در میان این نسل مؤمن، جمعیت قابل توجّهی مؤمنین فعّال و پُرشورند؛ یعنی کسانی هستند که به صرف مؤمن بودنِ خودشان اکتفا نمیکنند؛ میخواهند محیط را هم محیط ایمانی کنند؛ میخواهند حتماً عمل صالح را در کنار ایمان بگذارند. مجموعهی عظیمی از جوانها گونهاند و شما هم از این قبیلید.
آنچه که من عرض میکنم، این است که در محیط دانشگاه سعی بر اثرگذاری کنید. به آنچه فرا گرفتید، اکتفا نکنید؛ سعیتان این باشد که آن را منعکس و منتقل کنید. در محیط دانشگاه، دلها و فکرهای زیادی هستند که میتوان آنها را با شعاع این معارف، منوّر کرد. سعی دشمن این است که جوانها از این معارف دور بمانند. همچنان که در قرآن ملاحظه میکنید «و هم ینهون عنه و ینأون عنه(۴)». دربارهی پیام پیغمبران نیز همینطور بوده است. دربارهی پیام پیغمبر اسلام نیز همینطور بود. دشمنان، هم دیگران را از قرار گرفتن در شعاع این افکار نورانی نهی میکنند، و هم، خودشان را عقب میکشند که این شعاع به آنها نتابد. راه مقابلهاش همین است که شما سعی کنید این افکار را در میان محافل جوان، محافل دانشجویی و دلهای پاک، نورانی و پذیرنده ببرید.
البته من به شما پدرانه عرض میکنم: عزیزان من! با مخاطبان خودتان - هر که هستند - برخورد برادرانه داشته باشید. حساب آنجایی که دشمنی به میدان میآید و انسان وظیفه دارد با او برخورد کند، در جای خود جداست. آنجا و آن موقعیت و آن زمان را هم همیشه باید مسؤولان معین کنند. اینها وابسته به تشخیصهای شخصی نمیتواند باشد و آنها موارد استثنایی است. در محیط دانشگاه، در محیط خانواده، در محیط کار علمی، در محیط تحقیقی؛ «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن».(۵) با مجادلهی به نحو صحیح، با بیان حکمتآموز، با زبان نرم، با رفتار و اخلاق خوش. البته دشمن همین را هم بیشتر اوقات تحمّل نمیکند.
شما میبینید این هجومهای تبلیغاتی را که به شخصیتهای برجسته، به انسانهای والا و با اخلاقهای برجسته میکنند؟ اینها همهاش نشان دهندهی اهداف و نیات دشمن است. وقتی یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همهی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی بایستی از اعماق دل قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرد، میبینید که همین «و هم ینهون عنه و ینأون عنه». حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم، هر جایی که باشد، دشمن آنجا را زود تشخیص میدهد؛ چون حسابگر است. دشمن - همانطور که گفتم - آنجا را میشناسد و به مقابلهاش میآید. با مرحوم شهید مطهری نیز همینگونه برخورد کردند. امروز شهید مطهری در دنیا نیست. البته امروز هم بعضی کسان شهید مطهری را رها نمیکنند؛ امروز هم حتی به او تهاجم میکنند؛ لیکن آن روزی که زنده بود، کسانی که بودهاند و دیدهاند، میدانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانتها، چه ناشایستها و ناسزاها که به آن چهرهی مطهّر و منوّر زده شد. در همهی سطوح ممکن است چنین چیزی پیش بیاید. نسبت به اشخاص هم ممکن است پیش بیاید؛ اما بایستی راه درست را، شیوهی درست را و ابزار درست را، با این چیزها از دست نداد. باید اثرگذاری داشته باشد. دو چیز در کنار هم باید باشد: اول تصمیم قاطع و جدّی و هوشیارانه برای مقابله با ترفند دشمن، دوم، بهکارگیری ابزار صحیح و اثرگذار که بهانهای به دست دشمن ندهد که بتواند یک عدّه بیخبر و غافل را با آن گمراه کند.
امیدواریم که خدای متعال به همهی شما توفیق دهد. شما جوانان عزیز را در خطّ روشن اسلام، در پای علَم سرافرازی امت اسلامی - که امروز در ایران اسلامی برافراشته است - با توفیق و با کمک خودش همیشه باقی بدارد و علمای عزیز، فضلای گرانقدر، اساتید محترم که این زحمات را بر دوش گرفتند، خداوند از همهی آنها به فضل و کرمش قبول کند و وجودهای باارزش و گرانمایهای را که امروز بحمداللَّه در جامعهی ما و برای جوانهای ما نورافشانی میکنند، برای ما حفظ کند. من هم از همهشان تشکّر میکنم. از برادران عزیزِ ترتیبدهندهی این اردو - برادران سپاه و بسیج - به خاطر تدارک این کار بزرگ صمیمانه سپاسگزاری و تشکّر میکنم. امیدوارم انشاءاللَّه همهی شما مشمول الطاف الهی و ادعیهی زاکیهی بقیةاللَّه ارواحنافداه باشید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) آیةاللَّه محمّدتقی مصباح یزدی.
۲) شوری: ۲۳
۳) رهبر ملّی افریقا؛ اولین رئیس جمهور سیاهپوست افریقای جنوبی، برندهی جایزهی صلح نوبل (۱۹۹۳) که بیست سال علیه دولت نژادپرست افریقای جنوبی جنگید و بیش از بیست و شش سال در زندان بود.
۴) انعام - ۲۶
۵) نحل: ۱۲۵
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیین. سیما بقیةاللَّه فیالارضین.
اوّلاً حضور شما برادران و خواهران عزیز، دانشجویان، اساتید، فضلای محترم و شخص جناب آقای مصباح(۱) عزیز را به این حسینیه خوشامد عرض میکنم و امیدوارم تلاش شما، همّت شما، نیت شما، برنامهای که اجرا کردید و چشماندازی که برای آیندهی تحصیلی خودتان در نظر گرفتید، همه و همه مشمول هدایت و لطف و فضل و قبول و الطاف بیکران الهی باشد، و اشخاص شما و آیندهی شما مشمول ادعیهی زاکیهی حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه قرار گیرد.
آنچه که من را به این اجتماع، به این برنامه، به این اردو و به این مجموعهی علمی و آموزشی و فرهنگی دلبسته و معتقد میکند، این است که در اینجا آمیزهای از علم و ایمان و از تفکّر و عاطفه، مشاهده میشود. اشتباه میکنند کسانی که خیال میکنند میتوان عواطف برخاسته از شور ایمان را از نسل جوان مؤمن این کشور جدا کرد؛ و اشتباه میکنند کسانی که این عواطف را دست کم میگیرند.
عزیزان من! تاریخ اسلام یک مجموعهی تلخی و شیرینی و فراز و نشیب و دشواریها و ناهمواریهاست. اگر کسی این تاریخ را ملاحظه کرده باشد، خواهد دید که بقای اندیشهی شیعی، فکر شیعی، فقه شیعی، فلسفه شیعه و معارف شیعی، خودش یک معجزه است. یعنی در لابلای سنگلاخهای سخت، خارهای درهم پیچیده و درهم تنیده و راههای گوناگون و پیچدرپیچ با نگهبانان سنگدلِ پایههای قدرتهای سیاسی نابحق و ظالم و غاصب، یک جریان آب زلالِ گوارای سالمی از مبدأ سرچشمهی اسلام جاری شده است؛ از همهی این موانع عبور کرده است؛ این فاصلهی ژرف را درنوردیده است و روزبهروز، هم خالصتر، هم وسیعتر، هم برجستهتر و هم متعالیتر شده است. اینها گزافه نیست؛ اینها واقعیت است.
فقه شیعه، فلسفهی شیعه، کلام شیعی و معارف شیعی، در طول زمان، در میان تحریفها، در میان شبههافکنیها، در میان بافندگیهای شبه علمی، آن هم همراه با پشتوانهی سیاسی ظالمانه، پشتوانهی پولهای بیتالمال که در خدمت اهداف مغرضانه قرار میگرفته، توانسته است خود را، هم سالم نگه دارد، هم تکامل ببخشد، هم توسعه ببخشد و دلها و ذهنهای میلیونها انسان را در اقطار عالم - نه فقط در ایران - مقهور عظمت و استحکام خود قرار دهد. این ناشی از چیست؟ یقیناً سلامت و اصالتِ این فکر، بیشترین تأثیر را دارد. اما جاهایی هست که قدرت علمی به تنهایی کافی نیست؛ یک چیز دیگر لازم است؛ آن چیزی که پشتوانهی ایمانهای خالص هم همان است؛ و آن، عواطف صحیح برخاسته از معرفت درست است. این محبّت ائمه، این محبّت اهل بیت - همین چیزی که در قرآن هم روی آن تکیه شده؛ «الّا المودّة فی القربی» (۲) - این تمسّک به سخنان اهل بیت و راهنماییهای آنها و انگشت راهگشای اشارهی آنها در همهی مسائل، آن عامل مهمی است که توانسته این اندیشهی سالم و مستحکم را از گزندها محفوظ نگه دارد. عالمان و متفکّرانی که مقهور پول و زور و قدرت و شهوت و بقیهی لغزشگاهها شدند، کم نیستند. آن عاملی که میتواند عالم و عامی را از این لغزشگاهها دور نگه دارد، همین جوشش ایمان آمیختهی با عواطف است. این را شیعه حفظ کرده است.
امام فرمود: «ماه محرّم، ماهی است که خون بر شمشیر پیروز میشود». چگونه؟ شما جوانان عزیز، آن روز در این خیابانها نبودید. در عرصهی این دنیای بزرگ، این همه حادثهی تغییر و تحوّل سیاسی در قرن بیستم اتّفاق افتاده است. در سال ۱۹۱۷ در روسیه انقلاب شوروی اتّفاق افتاد. بعد از گذشت یکی، دو دهه، در گوشه و کنار دنیا، تحوّلات سیاسی پیدرپی اتفاق افتاد؛ یا با خونریزیهای سخت، یا با کودتاهای خونین، یا با ارعابها، یا با لشکرکشیهای عجیب. هیچ جا اتفاق نیفتاده بود - تا روز پیروزی انقلاب ما - که ملتی با تن خود و دل خود و عواطف خود، مجسّم در شعارهای خود، بدون سلاح، با حجم عظیم وجود خود، فضای جامعهی خود را چنان در زیر سیطرهی خودش بگیرد که دشمن در مقابل او قدرت پایداری نداشته باشد. این در ایران اتّفاق افتاد.
«نلسون ماندلا» (۳) اینجا آمد؛ قبل از اینکه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی سقوط کند؛ تازه از زندان آزاد شده بود. البته من قضایای انقلاب در آن کشور را خبر داشتم. در زمان ریاست جمهوری، سفری به مناطق جنوب آفریقا کرده بودم؛ آنجا مطّلع شدم که دوستان و نزدیکانش او قضایای انقلاب ایران را در زندان به او میدادند و او تحت تأثیر بود و از داخل زندان نسبت به امام اظهار ارادت کرده بود. البته این اظهار ارادت و تحتتأثیر قرار گرفتن مخصوص او هم نبود؛ من او را به خاطر مطلبی که میخواهم بگویم، مثال میزنم؛ وگرنه شخصیتهای بسیار برجستهتر از او هم در دنیا بودند که همینطور تحت تأثیر بودند. راجع به انقلاب شنیده بود، آمد اینجا. یک گره کوری در آفریقای جنوبی بود که این همه مبارزات - سی سال، چهل سال مبارزه کرده بودند - به جایی نمیرسید. اینجا با من ملاقات کرد، به او گفتم که تجربهی امام و انقلاب ایران این بود: تجربهی حضور دلها و تنها؛ بدون به کار بردن سلاح، با پشتوانهی اعتقاد و عاطفه. به اعتقاد من وقتی خیابانهای شهرها از این مظهر حضور مردم مؤمن پُر شدند - از هرکسی هم برنمیآید؛ یک نوع ایمان لازم است - در مقابل این عظمت، همهی نظامهای سیاسی فرو میریزند. او همانجا نکته را دریافت. بعد از اندکی، حرکتهای عظیم خیابانی را در آنجا شنیدیم که به تغییر آن رژیمِ حقیقتاً قهّار و سفّاک منتهی شد؛ بهطوری که بعضی از شخصیتهای سفیدها آنجا مجبور شدند با اینها همکاری کنند! بنابراین یک نظام چندین ده سالهی نژادپرستِ ظالمِ ستمگر، با این حرکتی که الهامش از انقلاب اسلامی گرفته شده بود، از بین رفت. امروز هم در دنیا این روشِ کار، روشی مؤثر و مقبول شد است. قبلها معمول نبود.
عزیزان من! فکر، پایهی اول است. توأم کردن فکر با عمل بر طبق آن اندیشه، پایهی دوم است. «الّذین امنوا و عملوا الصّالحات طوبی لهم و حسن مآب». انسان وقتی که فکر و عمل را همراه کرد، آنوقت تفضلاّت الهی - انوار رحمت و هدایت - به سمت دلها سرازیر میشود؛ اطمینان و سکینه و آرامش و امید در انسان بهوجود میآید. مجموعهای که این خصوصیات را داشته باشد، میتواند از تمام موانع عبور کند. ما این را داریم. اگر میبینید که جوامع اسلامی ما و جامعهی ایرانی خودِ ما در قرنهای گذشته با اوضاع و احوال سخت زندگی کردند و روزبهروز رو به انحطاط رفتند، یا امروز بسیاری از کشورهای اسلامی دچار این مشکلاتند، به خاطر این است که یا اندیشهی درستی را که آن ایمان، متّکی به آن اندیشهی درست و صحیح و منطقی و قوی و حساب شده باشد، نداشتند و ندارند یا طمعها و ضعفها و سستیها و لغزشها و به دنیا چسبیدنها و شهوتها و هوسرانیها و امثال اینها، جلو عمل را گرفته بود و گرفته است. وقتی فکر و عمل با هم نبود، هدایت الهی، تفضّل الهی، دستگیری الهی و کمک الهی هم نخواهد بود؛ مگر یک وقت بهندرت و گهگاه.
آنچه که امروز دشمن حسابگر در قبال این حادثهی عظیم - یعنی ایجاد نظام جمهوری اسلامی - اندیشیده، این است که این ارکان را متلاشی کند؛ پایهی ایمان را متزلزل کند؛ گاهی با شبههافکنی ذهنها را دچار تردید کند - کمااینکه میبینید. بعضی افراد کأنّه مأموریتشان این است که بنشینند فکر کنند و شبههای پرتاب کنند. این شبهه را بعد فاضلی، عالمی، خوشفکری میآید و برطرف میکند؛ اما اینها کار خودشان را میکنند - و یا با توپ و تشر، با تهمت، با تحقیر، با افتراء - یکی از کارهای رایج در دنیای سیاست و در بعضی از دنیاهای دیگر همین است - صاحب حقیقتی را از میدان خارج کنند و نسبت به آن حقیقتی که دارد، دلسردش نمایند. شما اگر یک الماس گرانبها در اختیار داشته باشید و بخواهند آن را از به ثمن بخس بگیرند، یکی از راههایش این است: نفر اوّل بیاید بگوید «آقا! این شیشه است.»، نفر دوم بگوید «بیارزش است»، نفر سوم همینطور، تا شما کمکم در حقّانیت این الماس دچار تردید شوید. در آن صورت راحتتر میشود این الماس را از شما بگیرند. این یکی از کارهای رایج دنیاست که پول خرجش میکنند.
از اوّلِ انقلاب، این قانون اساسىِ مدرن، این خطّ مدرن و نو؛ یعنی خطّ مردمسالاری متّکی به ایمان - که امروز در دنیا وجود ندارد - حاکم بوده است. امروز مردمسالاریها در دنیا متّکی به پول است. این کتابهایی را که خود امریکاییها در زمینهی نقش رسانهها و در زمینهی کیفیت انتخابات، در لباسهای گوناگون و شکلهای گوناگون نوشتهاند، بخوانید تا ببینید انتخابات شهرداریها چگونه است؛ انتخابات فرماندارها چگونه است؛ بعد انتخابات رئیس جمهور و نمایندگان کنگره چگونه است. نقش سرمایه و پول، نقش اوّل است؛ مردم هم وجهالمصالحهاند؛ دمکراسیای به آن معنا وجود ندارد. دمکراسی در اصطلاح آنها - که خیلی هم سعی میکنند آن را آرایش کنند - همین چیزی است که خودشان اوّلین بار قلم انتقاد و زبان انتقاد را به روی آن باز کردند تا دیرباورترین آدمها باور کنند که آنجا مردم سالارىِ حقیقی نیست. مردم سالاری متّکی به ایمان - همین عواطف، همین دیدِ روشن، همین حضور - یک نظام را بر سرِ پا کرد؛ یک انقلاب را به وجود آورد؛ یک پرچم را در دنیا بلند کرد؛ پرچم هویت بخشیدن به انسان - در درجهی اوّل - و اندیشهی والای اسلامی. برای اینکه این ایمان و این اعتقاد را ضایع کنند، مرتّب چیزِ به این درخشندگی را از اوّل انقلاب با شکلهای مختلف و با تعبیرات موهن در رادیوها، مورد تحقیر قرار دادند. برای چه؟ برای اینکه صاحبان این فکر، در حفظ و بالندگی آن دچار تردید شوند. یا عمل صالح را با شکلهای گوناگون مورد تحقیر قرار دادند؛ با همین چیزهایی که جناب آقای مصباح الان از زبان همهی شما بیان فرمودند؛ همین کمرنگ شدن بعضی از چیزها و توسعه دادن به برخی از خطاها و از این قبیل چیزهایی که هست.
آن چیزی که من میخواهم به شما عرض کنم، این است: شما بدانید، این فکر، این خط، این راه و این حادثهی عظیمی که امروز در اینجا اتّفاق افتاده، چیزی نیست که دشمنها بتوانند با اینگونه تدابیر آن را از حرکت و پیشرفت به جلو باز دارند. خودشان هم معترف هستند. گاهی یکبار به یک مناسبتی اندک امیدی پیدا میکنند و خیزی برمیدارند؛ اما باز دوباره میبینند فایدهای نکرد. خودشان هم میگویند، الان هم دارند میگویند. از این محافل، خبرهای فراوانی پیش ما میآید. در محافل گوناگون، بعضی از گویندگانشان، بعضی از صاحبنظرانشان، اظهار یأس میکنند و میگویند: نشد، نمیشود. واقعاً هم نخواهد شد و نمیشود. این حرکت عظیم را نمیتوانند متوقّف کنند. منتها آنچه که من میخواهم در تکمیل این «نمیشود» به شما بگویم، این است که: چرا نمیشود؟ چون اندیشه درست است؛ مخاطبان مخلص و سالم و مؤمنی هم دارد و کمربستگانِ با علاقه و با اخلاص و پُرشوری هم در سرتاسر کشور دارد و شما جزو آنها هستید. این یک وظیفهی سنگین برای جوانان مؤمن است.
عزیزان من! امروز توجّه دشمن از همه جا بیشتر به دانشگاههاست. دلایلی هم دارد. البته در فهم جوانهای ما و شناخت آنها و ارزیابی و تقویم آنها، من هم با شما همعقیدهام که دشمن دچار اشتباه است. همان نود درصدی که در بیانات جناب آقای مصباح بود، این مورد تأیید من است. من تقریباً همهی عمر طلبگی و تبلیغیام را در محیطهای جوان و با جوانها و با دانشجوها گذراندم؛ طبیعت مسائل جوانان را تا حدودی میدانم؛ بنده هم تصدیق میکنم. البته تعدادی از افراد هستند که یا دچار شبهات فکرىِ پیچیدهاند و نمیتوانند خودشان را خلاص کنند، یا دارای بعضی انگیزههای خانوادگیاند، یا دچار بعضی از سرخوردگیهای اجتماعیاند. تعدادی از این قبیل در کنار اندکی تطمیع شدهها و دنیاطلبهایی که آنها هم حساب خودشان را دارند، هستند. اما نسل جوان ما نسل مؤمنی است. در میان این نسل مؤمن، جمعیت قابل توجّهی مؤمنین فعّال و پُرشورند؛ یعنی کسانی هستند که به صرف مؤمن بودنِ خودشان اکتفا نمیکنند؛ میخواهند محیط را هم محیط ایمانی کنند؛ میخواهند حتماً عمل صالح را در کنار ایمان بگذارند. مجموعهی عظیمی از جوانها گونهاند و شما هم از این قبیلید.
آنچه که من عرض میکنم، این است که در محیط دانشگاه سعی بر اثرگذاری کنید. به آنچه فرا گرفتید، اکتفا نکنید؛ سعیتان این باشد که آن را منعکس و منتقل کنید. در محیط دانشگاه، دلها و فکرهای زیادی هستند که میتوان آنها را با شعاع این معارف، منوّر کرد. سعی دشمن این است که جوانها از این معارف دور بمانند. همچنان که در قرآن ملاحظه میکنید «و هم ینهون عنه و ینأون عنه(۴)». دربارهی پیام پیغمبران نیز همینطور بوده است. دربارهی پیام پیغمبر اسلام نیز همینطور بود. دشمنان، هم دیگران را از قرار گرفتن در شعاع این افکار نورانی نهی میکنند، و هم، خودشان را عقب میکشند که این شعاع به آنها نتابد. راه مقابلهاش همین است که شما سعی کنید این افکار را در میان محافل جوان، محافل دانشجویی و دلهای پاک، نورانی و پذیرنده ببرید.
البته من به شما پدرانه عرض میکنم: عزیزان من! با مخاطبان خودتان - هر که هستند - برخورد برادرانه داشته باشید. حساب آنجایی که دشمنی به میدان میآید و انسان وظیفه دارد با او برخورد کند، در جای خود جداست. آنجا و آن موقعیت و آن زمان را هم همیشه باید مسؤولان معین کنند. اینها وابسته به تشخیصهای شخصی نمیتواند باشد و آنها موارد استثنایی است. در محیط دانشگاه، در محیط خانواده، در محیط کار علمی، در محیط تحقیقی؛ «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن».(۵) با مجادلهی به نحو صحیح، با بیان حکمتآموز، با زبان نرم، با رفتار و اخلاق خوش. البته دشمن همین را هم بیشتر اوقات تحمّل نمیکند.
شما میبینید این هجومهای تبلیغاتی را که به شخصیتهای برجسته، به انسانهای والا و با اخلاقهای برجسته میکنند؟ اینها همهاش نشان دهندهی اهداف و نیات دشمن است. وقتی یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همهی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی بایستی از اعماق دل قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرد، میبینید که همین «و هم ینهون عنه و ینأون عنه». حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم، هر جایی که باشد، دشمن آنجا را زود تشخیص میدهد؛ چون حسابگر است. دشمن - همانطور که گفتم - آنجا را میشناسد و به مقابلهاش میآید. با مرحوم شهید مطهری نیز همینگونه برخورد کردند. امروز شهید مطهری در دنیا نیست. البته امروز هم بعضی کسان شهید مطهری را رها نمیکنند؛ امروز هم حتی به او تهاجم میکنند؛ لیکن آن روزی که زنده بود، کسانی که بودهاند و دیدهاند، میدانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانتها، چه ناشایستها و ناسزاها که به آن چهرهی مطهّر و منوّر زده شد. در همهی سطوح ممکن است چنین چیزی پیش بیاید. نسبت به اشخاص هم ممکن است پیش بیاید؛ اما بایستی راه درست را، شیوهی درست را و ابزار درست را، با این چیزها از دست نداد. باید اثرگذاری داشته باشد. دو چیز در کنار هم باید باشد: اول تصمیم قاطع و جدّی و هوشیارانه برای مقابله با ترفند دشمن، دوم، بهکارگیری ابزار صحیح و اثرگذار که بهانهای به دست دشمن ندهد که بتواند یک عدّه بیخبر و غافل را با آن گمراه کند.
امیدواریم که خدای متعال به همهی شما توفیق دهد. شما جوانان عزیز را در خطّ روشن اسلام، در پای علَم سرافرازی امت اسلامی - که امروز در ایران اسلامی برافراشته است - با توفیق و با کمک خودش همیشه باقی بدارد و علمای عزیز، فضلای گرانقدر، اساتید محترم که این زحمات را بر دوش گرفتند، خداوند از همهی آنها به فضل و کرمش قبول کند و وجودهای باارزش و گرانمایهای را که امروز بحمداللَّه در جامعهی ما و برای جوانهای ما نورافشانی میکنند، برای ما حفظ کند. من هم از همهشان تشکّر میکنم. از برادران عزیزِ ترتیبدهندهی این اردو - برادران سپاه و بسیج - به خاطر تدارک این کار بزرگ صمیمانه سپاسگزاری و تشکّر میکنم. امیدوارم انشاءاللَّه همهی شما مشمول الطاف الهی و ادعیهی زاکیهی بقیةاللَّه ارواحنافداه باشید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) آیةاللَّه محمّدتقی مصباح یزدی.
۲) شوری: ۲۳
۳) رهبر ملّی افریقا؛ اولین رئیس جمهور سیاهپوست افریقای جنوبی، برندهی جایزهی صلح نوبل (۱۹۹۳) که بیست سال علیه دولت نژادپرست افریقای جنوبی جنگید و بیش از بیست و شش سال در زندان بود.
۴) انعام - ۲۶
۵) نحل: ۱۲۵