در آستانه فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی، پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله خامنهای KHAMENEI.IR فیلم بیانات رهبر انقلاب اسلامی در جمع سپاهیان لشکر ۳۱ عاشورا را منتشر کرد.
رهبر انقلاب در این مراسم به تحلیل واقعه عاشورا پرداختهاند.
برای دریافت این فیلم، اینجا را کلیک کنید.
رهبر انقلاب در این مراسم به تحلیل واقعه عاشورا پرداختهاند.
برای دریافت این فیلم، اینجا را کلیک کنید.
بخشی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم مشاهده مینمایید:
به مناسبت ایام عاشورا درس عاشورا براى ما از همیشه زندهتر است، درس عاشورا یک درس نیست، یک کتاب درس است، و اگر جامعهى اسلامى ما بخواهد آنطورى که حق اوست و شایستهى اوست آقا زندگى بکند، اگر امت اسلامى ما بخواهد استقلال خود و شرف خود و دین خود در دنیاى مادى امروز و در میان طوفان سیاستهاى مخالف حفظ کند، باید درسهاى عاشورا را درست بفهمد و به یکایک آنها عمل کند. اولین درس بزرگ عاشورا؛ درس فدا شدن در راه دین و در راه خداست. این روشنترین درس عاشوراست. حتى در سختترین شرائط. حسینبنعلى علیهالسلام به همهى مسلمانان بلکه به همهى آزادگان عالم ولو غیر مسلمان، این درس را داد که اگر شرف انسان، آزادگى انسان و آرمانهاى انسان و براى مسلمانان دین آنان در معرض خطر قرار گرفت، دفاع از دین در سختترین شرائط و با سختترین مقدمات یک فریضهى اسلامى و یک فریضهى انسانى است. نگویند شرائط دشوار است، نگویند نمىشود، مىشود. از دین همیشه مىشود دفاع کرد، با ارادهى راسخ و با روح فداکارى و شهادتطلبى؛ حسینبنعلى علیهالسلام در شرائطى این دفاع را انجام داد که در دنیاى بزرگ آن روز تنها بود، بزرگان بنىهاشم و بزرگان قریش و آقازادهگان اسلام با حسینبنعلى همراهى نکردند.
در مکه عبداللهبنزبیر، در مدینه عبدالله بنجعفر، عبدالله بنعمر، کسانى که پدرانشان نامآوران صدر اسلام بودند، و چشم تودهى مردم به آنها بود، کسانى بودند که مردم امیدشان را به آنها بسته بودند، در مقابل ظلم یزیدى حاضر نشدند ایستادگى کنند، و حاضر نشدند به جگر گوشهى پیغمبر کمک کنند. حسینبنعلى علیهالسلام مگر چشم انتظار کمک آنها بود؟ و مگر با کمک نکردن آنها کار را متوقف مىکرد؟ متوقف نکرد. آن وقتى که در بین راه حسینبنعلى علیهالسلام اطلاع پیدا کرد که مردم کوفه به او یارى نخواهند رساند، و فهمید که تنها مانده، راه را رها نکرد. آن وقتى که در صحراى کربلا یارانش همه به شهادت رسیدند و او و جمعى زنان و کودکان تنها ماندند، دفاع و مجاهدت را رها نکرد، تا لحظهى آخر امام حسین اگر تسلیم مىشد، یزیدى ها حاضر بودند با او بسازند، اما تسلیم نشد. این درس بزرگى بود. ما امروز در مقابل سیاستهائى قرار گرفتیم در دنیا، که با اسلام و با انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى با همهى وجود بدند. استکبار امریکا، استکبار شوروى، ارتجاع منطقه، دولتهایى که دنبالهرو امریکا و شوروى هستند، همهى اینها بنحوى انقلاب اسلامى را چون خارى بر چشم خودشان مىشمارند. حاضر نیستند و مایل نیستند آن را تحمل کنند، فشارهاى اقتصادى هست، فشارهاى سیاسى هست، فشار نظامى هم که هشت سال تمام بود. ما در مقابل این فشارها مقاومت کردیم، باید هم مقاومت کنیم، باز هم مقاومت خواهیم کرد. کسى خیال نکند با تمام شدن جنگ مبارزهى ما با کفر و استکبار جهانى تمام شد، شکلش عوض خواهد شد اما مبارزه باقى است. علت هم این است که کفر و استکبار جهانى حاضر نیست اسلام را تحمل کند و جمهورى اسلامى براى بقاء خود باید از خود دفاع کند، و این دفاع مستمر آمادگى، هوشیارى و فداکارى امت بزرگ اسلامى ما را مىطلبد. درس عاشورا به شما جوانها این است که در همهى شرائط آمادگى خودتان را حفظ کنید. این پیامى که امروز ما براى تمام جوانهاى کشور داریم این است، آمادگىها باید حفظ بشود، آمادگى فقط آمادگى نظامى نیست، آمادگى نظامى هم جزو آمادگىهاست. آمادگى روحى، آمادگى در عزم و ارادهى راسخ، آمادگى ایمانى.
جوان حزباللهى انقلابى مسلمان در آذربایجان و در سراسر کشور باید بداند همچنان انقلاب او و میهن او و دین او محتاج به دفاع اوست، خیال نکنید دشمن خوابید، دشمن براى ضربه زدن به اسلام همیشه بیدار است. اگر ما لحظهاى غفلت کنیم و بخواب برویم ضربهاش را خواهد زد. استکبار جهانى یک روز بوسیلهى صدام ضربهى خودش را بر اسلام و انقلاب اسلامى مىخواهد بزند، یک روز بوسیلهى ایادى دیگر. بوسیلهى عناصر دیگر، بوسیلهى نفوذىها، بوسیلهى مزدوران. بوسیلهى راحتطلبان، بوسیلهى کسانى که براى خودشان در قبال این مسؤولیت عظیم ملت ایران هیچ سهمى قائل نیستند؛ هیچ تکلیفى به دوش خودشان نمىدانند. بیدار باشید تا انقلاب نتواند، تا دشمن انقلاب نتواند به انقلاب شما ضربه وارد کند، و این بیدارى باید در حدى باشد که انسان همیشه آمادهى فداکارى باشد.
من به شما بگویم برادران عزیز، امام ما در طول دوران مبارزه از اول شروع مبارزه تا پیروزى انقلاب و از آن روز تا امروز، همیشه آماده است که جان خودش را اگر لازم باشد در این راه بدهد. یک لحظه امام تردید نکرده، در اینکه اگر بقاء دین به جان او و خون مطهر او نیازمند است او را در راه خدا بدهد. و این امام فرزند همان سیدالشهداست و این سلسله و زنجیره به همان جا متصل مىشود. ماها هم افتخار مىکنیم، اگر بتواند جان ناقابل ما وسیلهاى باشد براى حفظ دین، و آن روزى که دین به او نیاز دارد آن را با تشکر تقدیم کنیم. همهى ملت باید همینجور باشند و بحمداللَه امتحان هم دادند، همینجور هم هستند. جوانهاى ما همینجور هم هستند، جوانهاى ما در میدانهاى نبرد نشان دادند که این فداکارى را دارند و این یک درس عاشورا است.
درس دیگر عاشورا شناختن دشمن است، غافل نشدن از دشمن، فریب نخوردن به ترفندهاى دشمن. خیلىها بودند آن روز که ظواهر آنها را کور کرده بود و نمىتوانستند باطن امر را ببینند، خیلىها بودند که خیال مىکردند باید در مقابل آن وضع ساکت بمانند چون خیال مىکردند علىالظاهر دین محفوظ است. حسینبنعلى دشمن را در لابهلاى این ظواهر شناخت، دشمن شناسى چیز مهمى است، اشتباه نکردن دشمن.
قبل از انقلاب یکى از مشکلات ما و گرفتارىهاى ما این بود - شما جوانها یادتان نیست، شما جوانها آن دوران را ندیدید دردسرهاى آن دوران را نکشیدید - یکى از مشکلات مبارزین در دوران پیش از انقلاب این بود، که دشمنهاى واقعى را به مبارزان تازه کار معرفى کنند و نگذارند در نظر مردم همان دشمن واقعى بیاد یک چیزى را بهعنوان دشمن عَلَم کند و آنها را فریب بدهد. دشمن واقعى ایادى امریکا بودند در این مملکت. دشمن واقعى کسانى بودند که خون ملت را مىمکیدند، با دین ملت مبارزهى جدى مىکردند، این ملت را سوق مىدادند به فرهنگ غربى و بیگانه، دشمن واقعى اینها بودند. آن وقت آنها مىآمدند بین مردم با ایجاد اختلاف، با جنگهاى گوناگون، جنگهاى طائفى، مسألهى سنى و شیعه، مسألهى قوم، اقوام مختلف، زبانهاى مختلف - ترک و فارس وعرب و بلوچ - انواع و اقسام این ترفندها گروهها را در مقابل هم قرار مىدادند، مردم یادشان مىرفت که دشمن کیه. مبارزین حقیقى آن روز کسانى بودند که در گرد و غبارى که به دست خود دستگاه بوجود آمده بود مىتوانستند چهرهى دشمن واقعى را تشخیص بدهند. امروز هم این آگاهى، این هوشیارى لازم است. دشمن واقعى ما برادران عزیز امروز استکبار جهانى است، اعم از شرقى و غربى فرق هم نمىکند. یک عدهاى با غرب بیشتر دشمنند، یک عدهاى با شرق بیشتر دشمنند، اما باید با هر کسى که با استقلال ما و دین ما و شرف ما و اسلام ما دشمن است، با او باید دشمن بود و او را دشمن واقعى دانست. دشمن واقعى کسانى هستند که از اول انقلاب تا امروز با جمهورى اسلامى مبارزه کردند به انواع مختلف. صدام هم یکى از دست نشاندههاى آنها بود و هست.
امروز هم دشمن حقیقى ما - یعنى استکبار - شرقى و غربىاش سعى مىکنند در داخل کشور با دستهبندى کردن مردم، با خط و خطوط سیاسى، با اختلافات فرقهاى، با اختلافات شهرى، با اختلافات استانى، اختلافات ایجاد کنند و براى مردم دشمنهاى دروغین و عوضى بتراشند. این هوشیارى درس بزرگ حسینبنعلى است. آن روز در دنیا کمتر کسانى بودند که بفهمند حق کجاست و باطل کجاست. به ظواهر فریب مىخوردند مردم آن بینش درست و حسابى را نداشتند، حسینبنعلى داشت و حاضر شد و به قدرى یقین به آن عقیده و ایمان و بینش خود داشت که حاضر شد در آن راه جان خودش که هیچ، جان عزیزانش، فرزندانش، على اصغرش، را بدهد و تقدیم کند و خانوادهاش به اسارت بروند. از این بالاتر دیگر چیزى مىشود؟ بعضى مىگویند عاشورا تبعیت مطلق از رهبر، هر چه رهبر گفت؛ کلمه به کلمه و مو به مو حوادث و وقایع با اشارهى مقام مقدس رهبرى، در مقابل رهبر تسلیم بودن. کدام رهبر؟ آن رهبرى که انسان آگاهانه او را انتخاب کرده و به او ایمان آورده، این رهبر است. لذا شما امروز در زیارت ائمه علیهمالسلام هم مىخوانید «سِلمُ لِمن سالِمکم و حَربُ لِمن حاربکُم». در مقابل کسانى که با شما مىجنگند در جنگم، اما با کسانى که نسبت با شما سِلمند و تسلیمند، من هم با آنها سِلم و تسلیمم. رهبر اسلامى معناش همین است، که با نفوذ در دلها و با حاکمیت بر جانها ادارهى حقیقى جامعهى اسلامى را انجام بدهد.
۱۳۶۷/۰۵/۲۸
به مناسبت ایام عاشورا درس عاشورا براى ما از همیشه زندهتر است، درس عاشورا یک درس نیست، یک کتاب درس است، و اگر جامعهى اسلامى ما بخواهد آنطورى که حق اوست و شایستهى اوست آقا زندگى بکند، اگر امت اسلامى ما بخواهد استقلال خود و شرف خود و دین خود در دنیاى مادى امروز و در میان طوفان سیاستهاى مخالف حفظ کند، باید درسهاى عاشورا را درست بفهمد و به یکایک آنها عمل کند. اولین درس بزرگ عاشورا؛ درس فدا شدن در راه دین و در راه خداست. این روشنترین درس عاشوراست. حتى در سختترین شرائط. حسینبنعلى علیهالسلام به همهى مسلمانان بلکه به همهى آزادگان عالم ولو غیر مسلمان، این درس را داد که اگر شرف انسان، آزادگى انسان و آرمانهاى انسان و براى مسلمانان دین آنان در معرض خطر قرار گرفت، دفاع از دین در سختترین شرائط و با سختترین مقدمات یک فریضهى اسلامى و یک فریضهى انسانى است. نگویند شرائط دشوار است، نگویند نمىشود، مىشود. از دین همیشه مىشود دفاع کرد، با ارادهى راسخ و با روح فداکارى و شهادتطلبى؛ حسینبنعلى علیهالسلام در شرائطى این دفاع را انجام داد که در دنیاى بزرگ آن روز تنها بود، بزرگان بنىهاشم و بزرگان قریش و آقازادهگان اسلام با حسینبنعلى همراهى نکردند.
در مکه عبداللهبنزبیر، در مدینه عبدالله بنجعفر، عبدالله بنعمر، کسانى که پدرانشان نامآوران صدر اسلام بودند، و چشم تودهى مردم به آنها بود، کسانى بودند که مردم امیدشان را به آنها بسته بودند، در مقابل ظلم یزیدى حاضر نشدند ایستادگى کنند، و حاضر نشدند به جگر گوشهى پیغمبر کمک کنند. حسینبنعلى علیهالسلام مگر چشم انتظار کمک آنها بود؟ و مگر با کمک نکردن آنها کار را متوقف مىکرد؟ متوقف نکرد. آن وقتى که در بین راه حسینبنعلى علیهالسلام اطلاع پیدا کرد که مردم کوفه به او یارى نخواهند رساند، و فهمید که تنها مانده، راه را رها نکرد. آن وقتى که در صحراى کربلا یارانش همه به شهادت رسیدند و او و جمعى زنان و کودکان تنها ماندند، دفاع و مجاهدت را رها نکرد، تا لحظهى آخر امام حسین اگر تسلیم مىشد، یزیدى ها حاضر بودند با او بسازند، اما تسلیم نشد. این درس بزرگى بود. ما امروز در مقابل سیاستهائى قرار گرفتیم در دنیا، که با اسلام و با انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى با همهى وجود بدند. استکبار امریکا، استکبار شوروى، ارتجاع منطقه، دولتهایى که دنبالهرو امریکا و شوروى هستند، همهى اینها بنحوى انقلاب اسلامى را چون خارى بر چشم خودشان مىشمارند. حاضر نیستند و مایل نیستند آن را تحمل کنند، فشارهاى اقتصادى هست، فشارهاى سیاسى هست، فشار نظامى هم که هشت سال تمام بود. ما در مقابل این فشارها مقاومت کردیم، باید هم مقاومت کنیم، باز هم مقاومت خواهیم کرد. کسى خیال نکند با تمام شدن جنگ مبارزهى ما با کفر و استکبار جهانى تمام شد، شکلش عوض خواهد شد اما مبارزه باقى است. علت هم این است که کفر و استکبار جهانى حاضر نیست اسلام را تحمل کند و جمهورى اسلامى براى بقاء خود باید از خود دفاع کند، و این دفاع مستمر آمادگى، هوشیارى و فداکارى امت بزرگ اسلامى ما را مىطلبد. درس عاشورا به شما جوانها این است که در همهى شرائط آمادگى خودتان را حفظ کنید. این پیامى که امروز ما براى تمام جوانهاى کشور داریم این است، آمادگىها باید حفظ بشود، آمادگى فقط آمادگى نظامى نیست، آمادگى نظامى هم جزو آمادگىهاست. آمادگى روحى، آمادگى در عزم و ارادهى راسخ، آمادگى ایمانى.
جوان حزباللهى انقلابى مسلمان در آذربایجان و در سراسر کشور باید بداند همچنان انقلاب او و میهن او و دین او محتاج به دفاع اوست، خیال نکنید دشمن خوابید، دشمن براى ضربه زدن به اسلام همیشه بیدار است. اگر ما لحظهاى غفلت کنیم و بخواب برویم ضربهاش را خواهد زد. استکبار جهانى یک روز بوسیلهى صدام ضربهى خودش را بر اسلام و انقلاب اسلامى مىخواهد بزند، یک روز بوسیلهى ایادى دیگر. بوسیلهى عناصر دیگر، بوسیلهى نفوذىها، بوسیلهى مزدوران. بوسیلهى راحتطلبان، بوسیلهى کسانى که براى خودشان در قبال این مسؤولیت عظیم ملت ایران هیچ سهمى قائل نیستند؛ هیچ تکلیفى به دوش خودشان نمىدانند. بیدار باشید تا انقلاب نتواند، تا دشمن انقلاب نتواند به انقلاب شما ضربه وارد کند، و این بیدارى باید در حدى باشد که انسان همیشه آمادهى فداکارى باشد.
من به شما بگویم برادران عزیز، امام ما در طول دوران مبارزه از اول شروع مبارزه تا پیروزى انقلاب و از آن روز تا امروز، همیشه آماده است که جان خودش را اگر لازم باشد در این راه بدهد. یک لحظه امام تردید نکرده، در اینکه اگر بقاء دین به جان او و خون مطهر او نیازمند است او را در راه خدا بدهد. و این امام فرزند همان سیدالشهداست و این سلسله و زنجیره به همان جا متصل مىشود. ماها هم افتخار مىکنیم، اگر بتواند جان ناقابل ما وسیلهاى باشد براى حفظ دین، و آن روزى که دین به او نیاز دارد آن را با تشکر تقدیم کنیم. همهى ملت باید همینجور باشند و بحمداللَه امتحان هم دادند، همینجور هم هستند. جوانهاى ما همینجور هم هستند، جوانهاى ما در میدانهاى نبرد نشان دادند که این فداکارى را دارند و این یک درس عاشورا است.
درس دیگر عاشورا شناختن دشمن است، غافل نشدن از دشمن، فریب نخوردن به ترفندهاى دشمن. خیلىها بودند آن روز که ظواهر آنها را کور کرده بود و نمىتوانستند باطن امر را ببینند، خیلىها بودند که خیال مىکردند باید در مقابل آن وضع ساکت بمانند چون خیال مىکردند علىالظاهر دین محفوظ است. حسینبنعلى دشمن را در لابهلاى این ظواهر شناخت، دشمن شناسى چیز مهمى است، اشتباه نکردن دشمن.
قبل از انقلاب یکى از مشکلات ما و گرفتارىهاى ما این بود - شما جوانها یادتان نیست، شما جوانها آن دوران را ندیدید دردسرهاى آن دوران را نکشیدید - یکى از مشکلات مبارزین در دوران پیش از انقلاب این بود، که دشمنهاى واقعى را به مبارزان تازه کار معرفى کنند و نگذارند در نظر مردم همان دشمن واقعى بیاد یک چیزى را بهعنوان دشمن عَلَم کند و آنها را فریب بدهد. دشمن واقعى ایادى امریکا بودند در این مملکت. دشمن واقعى کسانى بودند که خون ملت را مىمکیدند، با دین ملت مبارزهى جدى مىکردند، این ملت را سوق مىدادند به فرهنگ غربى و بیگانه، دشمن واقعى اینها بودند. آن وقت آنها مىآمدند بین مردم با ایجاد اختلاف، با جنگهاى گوناگون، جنگهاى طائفى، مسألهى سنى و شیعه، مسألهى قوم، اقوام مختلف، زبانهاى مختلف - ترک و فارس وعرب و بلوچ - انواع و اقسام این ترفندها گروهها را در مقابل هم قرار مىدادند، مردم یادشان مىرفت که دشمن کیه. مبارزین حقیقى آن روز کسانى بودند که در گرد و غبارى که به دست خود دستگاه بوجود آمده بود مىتوانستند چهرهى دشمن واقعى را تشخیص بدهند. امروز هم این آگاهى، این هوشیارى لازم است. دشمن واقعى ما برادران عزیز امروز استکبار جهانى است، اعم از شرقى و غربى فرق هم نمىکند. یک عدهاى با غرب بیشتر دشمنند، یک عدهاى با شرق بیشتر دشمنند، اما باید با هر کسى که با استقلال ما و دین ما و شرف ما و اسلام ما دشمن است، با او باید دشمن بود و او را دشمن واقعى دانست. دشمن واقعى کسانى هستند که از اول انقلاب تا امروز با جمهورى اسلامى مبارزه کردند به انواع مختلف. صدام هم یکى از دست نشاندههاى آنها بود و هست.
امروز هم دشمن حقیقى ما - یعنى استکبار - شرقى و غربىاش سعى مىکنند در داخل کشور با دستهبندى کردن مردم، با خط و خطوط سیاسى، با اختلافات فرقهاى، با اختلافات شهرى، با اختلافات استانى، اختلافات ایجاد کنند و براى مردم دشمنهاى دروغین و عوضى بتراشند. این هوشیارى درس بزرگ حسینبنعلى است. آن روز در دنیا کمتر کسانى بودند که بفهمند حق کجاست و باطل کجاست. به ظواهر فریب مىخوردند مردم آن بینش درست و حسابى را نداشتند، حسینبنعلى داشت و حاضر شد و به قدرى یقین به آن عقیده و ایمان و بینش خود داشت که حاضر شد در آن راه جان خودش که هیچ، جان عزیزانش، فرزندانش، على اصغرش، را بدهد و تقدیم کند و خانوادهاش به اسارت بروند. از این بالاتر دیگر چیزى مىشود؟ بعضى مىگویند عاشورا تبعیت مطلق از رهبر، هر چه رهبر گفت؛ کلمه به کلمه و مو به مو حوادث و وقایع با اشارهى مقام مقدس رهبرى، در مقابل رهبر تسلیم بودن. کدام رهبر؟ آن رهبرى که انسان آگاهانه او را انتخاب کرده و به او ایمان آورده، این رهبر است. لذا شما امروز در زیارت ائمه علیهمالسلام هم مىخوانید «سِلمُ لِمن سالِمکم و حَربُ لِمن حاربکُم». در مقابل کسانى که با شما مىجنگند در جنگم، اما با کسانى که نسبت با شما سِلمند و تسلیمند، من هم با آنها سِلم و تسلیمم. رهبر اسلامى معناش همین است، که با نفوذ در دلها و با حاکمیت بر جانها ادارهى حقیقى جامعهى اسلامى را انجام بدهد.
۱۳۶۷/۰۵/۲۸