بیانات در دیدار جمعی از مدیران و کارکنان معاونت سیاسى سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

قاعدتاً این جلسه براى این است که بنده از زحمات شبانهروزى و مستمر و باارزش شما برادران و خواهران در این بخشِ بسیار حائز اهمّیّت از امر رسانهها تشکّر کنم و قدردانى خودم را از این تلاشهاى پیگیر ــ که بخشى از آن را که میشد در یک گزارش گنجاند، ایشان(۲) گنجاندند و بیان کردند ــ و تقدیر خودم را از این زحمات و این تلاشها به شما عرض کنم.

بله، من تصدیق میکنم که کار خبر همان اهمّیّت و ظرافت و دشوارى و حجم بالاى کار را که اشاره کردند، دارد و آنچه ما امروز مشاهده میکنیم از کار خبرى و سیاسى در صداوسیماى جمهورى اسلامى، کار عظیمى است و تلاش فراوانى و فکر پخته و منسجم و سنجیدهاى پشت آن گزارشى است که در سیما یا در صدا به ما ارائه میشود. خداوند انشاءالله به همهى شما ــ چه آنهایى که خبر را تهیّه میکنید، چه آنهایى که تنظیم میکنید، چه آنهایى که میخوانید، چه آنهایى که تفسیرها را تهیّه میکنید و بقیّهى تلاشهاى فراوانى را که لازم است انجام میدهید ــ کمک کند و پاداش خیر بدهد و توفیق بدهد که این کار را هر چه بهتر، بیشتر، با‌کیفیّتتر پیش ببرید.

خبر، یک کار چندجانبه است: اوّلاً یک عملِ سیاسى است؛ یعنى خود همین خبرى که شما مىنشینید در آن بخش مربوط تنظیم میکنید و مىآیید اجرا میکنید، یک عمل سیاسى است. [اینکه] کدام خبر را خواهیم گفت و کدام را برجسته خواهیم کرد و کدام را بکلّى نخواهیم گفت و کدام عبارت را براى یک حادثه انتخاب خواهیم کرد که فلان برداشت خاص را از این حادثه به ذهن مخاطب منعکس بکند و از کدام تعبیر اجتناب خواهیم ورزید، یک عمل سیاسى است.

و امروز در سطح عالم، یکى از مهمترین اقلام کار سیاسى که اقطاب(۳) سیاسى عالم انجام میدهند، همین خبردهى است. فرض بفرمایید مثلاً در قضایاى اروپاى شرقى(۴) ــ این قضایایى که در این سال گذشته اروپا را کلّاً و بلکه دنیا را تحت تأثیر خود قرار داد ــ شما ببینید نقش خبر در این حوادث چقدر زیاد بود. یعنى آن قطب سیاسىاى که از حادثهى فلان کشور وابستهى به بلوک شرق ــ بلوک شرق سابق ــ منتفع میشد، چقدر نقش ایفا میکرد در شتاب بخشیدن و جهت دادن و اصلاً به وجود آوردن آن حادثهاى که فرضاً در آلمان شرقى یا در مجارستان یا در لهستان یا در فلان جا اتّفاق افتاد. اگر رسانهها را حذف میکردید، این حادثه البتّه یک روزى لابد اتّفاق مىافتاد امّا آن روز به این زودى نبود، با این کیفیّت نبود، در این جهت نبود. اصلاً شما ببینید چه نقشى رادیوها ایفا کردند!

فرض کنیم جمهورى اسلامى متّکى نمیبود به تکیهگاههایى که امروز به آنها متّکى است: ایمان مردم، اعتقاد دینىشان به نظام و به مسئولین نظام، امیدشان، شجاعت مردم، پیوستگىهایى که بین آحاد مردم و بین مردم و مسئولین وجود دارد ــ چیزهایى که هست و شماها مىبینید که این حوادث و این حقایق تقریباً در هیچ جاى دنیا به این شکل نیست؛ که ملّتى، هم با مسئولینش رابطهى فکرى دارد، هم رابطهى عاطفى دارد، هم ایمان دینى او به او حکم میکند که متابعت کند از این مسئولین، هم با آنها بدهبستان فکرى دارد؛ از آنها حرف می‌شنود، به آنها حرف میگوید؛ این وضعى که الان وجود دارد در کشور ما که نه در کشورهاى دموکراسىِ غربى نظیرش وجود دارد، نه در کشورهایى که شکلهاى استبدادِ حکومتهاى سوسیالیستى و حزبى را داشت نظیر داشت، و نه به طریق اولىٰ در این کشورهاى دیکتاتورى فردىِ حکومتهاى پادشاهى و یا رؤساى شبهپادشاهى نظیر دارد؛ یک چیز خاصّى است اینکه الان در ایران است. اگر اینها نبود، اگر این پیوند دینى مردم در این یازده سال اوّل انقلاب، مثلاً با امام ــ که یک اشارهى امام دلها را منقلب میکرد، عقاید را هدایت میکرد، اصلاً نیروها را بسیج میکرد ــ [نبود،] اگر این عشق مردم به امام نبود، این اعتقاد مردم به اسلام که این نظام را نمایندهى اسلام میدانند نبود ــ اگر این چیزها نبود ــ شما ببینید این رادیوها و این خبرها و این تحریکاتى که دارد میشود و این ظرافتهایى که در بیان خبر و تنظیم خبر در خبرهاى خارجى به کار میرود، چه میکرد و چه بر سر این نظام جمهورى اسلامى مىآورد! خیلى چیز عجیبى میشد. خبر این قدر مؤثّر است. یعنى واقعاً امروز اگر بگوییم نفوذ سیاسى و اقتدار سیاسى در دنیا بر روى مثلاً سه پایه استوار است و یکى را پول بگیریم ــ ثروت و امکانات پولى و مالى ــ یکى را توانایىهاى علمى و تکنولوژیکى و مانند اینها بگیریم، سوّمى قطعاً توانایىهاى خبرى و سلطهى خبرى است. یعنى آمریکا اگر همین ثروت فعلى را داشته باشد، همین پیشرفت علمى فعلى را هم داشته باشد، امّا ایستگاههاى خبرى از او گرفته بشود، نفوذش در دنیا چقدر خواهد شد؟ یک‌سوّم کم خواهد شد؟ یقیناً بیشتر از یک سوّم کم خواهد شد. تأثیرش این است؛ خبر این است.

جمهورى اسلامى با همان خصوصیّاتى [است] که ایشان(۵) اشاره فرمودند، یعنى مظلومیّت و تنهایى و به قول ما مشهدىها بچّهاندرى جمهورى اسلامى. نمیدانم شماها میفهمید بچّهاندر یعنى چه؛ یعنى بچّهاى که در یک خانواده، مال یک مادر دیگر است؛ برادر این خانواده، منتها مال یک مادر دیگر است؛ حالا بین این بچهها، همه مال یک مادرند، این مال یک مادر دیگر است؛ چطور همینطور یک حالت جبههگیرى، حالت بیگانگى، حالت ناآشنایى، به صورت پیشداورىشده و از‌پیش‌بریدهشدهاى بینشان وجود دارد؛ واقعاً جمهورى اسلامى این‌جورى است.

در مجامع جهانى هم من [این حالت را] دیدهام؛ همه مىآیند تعریف میکنند، تمجید میکنند که عجب خوب‌حرفى زدید، عجب شجاعانه عمل کردید، عجب در جنگ چنین کردید، با آمریکا فلان کردید؛ راست هم میگویند؛ از ته دل میگویند. من برخورد داشتهام در این مجامع عمومى که رؤساى کشورها، شخصیّتهاى معروف دنیا مىآیند تعریف میکنند که [مثلاً] این سخنرانى شما واقعاً کولاک کرد، یا ایران مثلاً در فلان موقع و مورد، موقفش و موضعش، شدید و فوقالعاده [بود] ــ همهى اینها به جاى خود محفوظ ــ امّا وقتى بر سر بزنگاه میرسیم [مثلاً] آنجایى که یک رأیى باید بدهند، ناگهان مىبینیم همه یک طرفند، ما یک طرفیم؛ تنهاى تنها.

ما از این غربتى که جمهورى اسلامى دارد ــ که البتّه دلایلى دارد این غربت ــ به هیچ وجه نگران نیستیم؛ معتقدیم این غربت رفع خواهد شد به [واسطه‌ی] گرایش نسلهاى جدید و سیاستهاى جدید و اقطاب جدید به سمت این چیزى که ما در آن هستیم و موضعى که ما در آن قرار داریم؛ الان نشانههاى آن را در دنیا داریم مشاهده میکنیم ــ چشم بصیر، خیلى روشن، میبیند که چه دارد اتّفاق مىافتد در دنیا ــ موازنه به نفع ما بلاشک تغییر خواهد کرد، امّا در این چندساله اینجورى بوده و هنوز هم همینجور است؛ یعنى ما در دنیا یک حال غربت داریم. خب، در این شرایط غربت، این بارى که شما بر دوش گرفته‌اید، ببینید چقدر بار حسّاسى است؛ یعنى واقعاً انتظار نیست که اشتباه نکنید ــ شما(۶) واقعاً خیلى خوب و جامع صحبت کردید؛ همانهایى که شما گفتید، تقریباً همهى حرف بود ــ اشتباه مترقَّب(۷) است؛ کوشش کنید این اشتباه را به حدّاقل برسانید؛ نگذارید که اشتباه زیاد بشود. این یک نکته.

نکتهى دوّم؛ شما سلاحى هستید در دست اسلام؛ اسلام الان از شما منتفع است؛ یعنى شما سربازهاى همین جناح عظیم اسلامى هستید؛ باید در همهى شعاع گسترش این خبر و این موج صدا، شما جاذبه داشته باشید؛ بالخصوص در داخل مرزهاى خودمان. اصل، این باید باشد یعنى این را یک اصل بدانید: کوشش کنید در ایجاد جاذبه. اصل این است که هر وقت خبر هست، هر وقت تفسیر سیاسى هست، هر وقت سخن ‌هفته هست، تحلیل هست ــ همین برنامههایى که اسم آوردند ــ مستمع شما هر جا هست، بشتابد به سمت رادیو و تلویزیون تا سخن شما را بشنود. این هم یک بُعد دوّم است از کار چند بُعدى که اوّل عرض کردم دارید. یک بُعد آن، کار سیاسى است؛ بُعد دوّم، کارِ هنرى [است]. شما هنرمندید؛ یعنى کار شما دقیقاً یک کار هنرى است. بایستى این متن جورى تنظیم بشود و جورى ارائه بشود و خوانده بشود که جاذبه داشته باشد. از چیزهایى که جاذبه را از بین میبرد، غلطخوانى است. غلطخوانى دو جور است: یکى غلطخوانىِ متن صحیح است، و یکى تنظیم متنِ غلط است؛ یعنى صحیحخوانى متن غلط. غلطخوانى متن صحیح این است که یک کلمهاى را شما بد بخوانید؛ مثلاً حالا آن برادرانى که خواننده هستند، عبارات عربى را مثلاً فرض بفرمایید غلط بخوانید ــ که البتّه بحمدالله حالاها بهتر شده؛ اوایل که خیلى بد بود؛ حالاها خیلى خوب شده، نسبتاً کمغلط است؛ نمیشود گفت بکلّى بىغلط، امّا خیلى بحمدالله کمغلط است؛ بخصوص آن وقتى که برادرها کار میکنند، که بنده گاهى مطّلع میشوم که روى یک متنى خیلى کار میشود ــ پس غلطخوانى یکى از چیزهاى ضدّ جاذبه است؛ غلط تنظیم کردن [هم] همین‌طور. شما باید راقىترین(۸) سطح ادای فارسى را در متنهایتان تأمین کنید؛ فرق هم نمیکند؛ چه متن، متن خبر باشد، چه متن، متن تفسیر باشد ــ چون تفسیر هم به قدر خبر اهمّیّت دارد ــ آن چیزى که خوانده میشود، باید یکى از قوىترین و صحیحترین متون فارسى باشد. متأسّفانه الان این‌جور نیست؛ من بارها هم این را گفتهام، در عین حال [باز هم] هست!

البتّه یک چیزهای زشتی ــ کلمات غلطِ نشاندارِ مثل گاو پیشانىسفید ــ بود که مرتّب در خبر تکرار میشد؛ حالاها خوشبختانه آنها نیست؛ مثل جملهى «لازم به ذکر است»، که من در یکى از سمینارهاى صداوسیما بخصوص روى این جمله تأکید کردم.(۹) خب، «لازم به ذکر است» غلط است؛ چرا این قدر مدام میگویید «لازم به ذکر است»؟ مثل اینکه شما مثلاً فرض بفرمایید که «باید» را بخوانید «بایُد»! خوب است؟ «لازم به ذکر است» یک ‌چنین چیزى است؛ غلط است دیگر. خب، این کلمهى غلط را باید آدم نگوید؛ اصلاً باید بپرهیزد. واقعاً یک کلمهى غلط براى کسى که میداند غلط است، مثل یک توگوشى است؛ یک سیلى. بنده خودم پاى رادیو که گاهى نشستهام، [وقتی] یک چیزى شماها میخوانید که غلط است، مثل اینکه یک نفر محکم میزند توى گوش من! مثل اینکه یک میخى میکنند توى گوش آدم! این است دیگر؛ باید مواظب باشید.

حالا من که میگویم این‌جورى است، من کسى هستم که شماهایى را که دارید میخوانید، دوست میدارم؛ چون مثل بچّههاى خود من، مثل برادرهاى خود من هستید که دارید آنجا کار میکنید و میفهمم هم کار میکنید؛ یعنى چون دوستتان دارم، تأثیر سوء این روى من کم میشود. حالا آن مستمعى را شما در نظر بگیرید که خیلى هم احساساتى نسبت به شماها ندارد؛ شما باشید یا دیگرى باشد، پیچ رادیو را باز میکند گوش میکند. خب، ببینید چقدر زشت است، بد است که یک تعبیر غلطى را به کار ببرید.

حالا خوشبختانه بخصوص همین [عبارت] «لازم به ذکر است» که از آن چیزهایى بود که بنده هم روى آن یک خرده حسّاس شده بودم و هر دفعهاى که گفته میشد، واقعاً یک تکانى میخوردم، یک قدرى کمتر شده؛ [میگویند] «شایان ذکر است». خب «شایان ذکر است» [صحیح است] دیگر؛ حالا خوشبختانه این را بخشنامه کرده‌اند که «لازم به ذکر است» [را به کار نبرید]؛ حالا در خبر الحمدلله [دیگر] نیست، امّا در گفتههاى تلویزیون، وسط یک صحبت خوب ــ در غیر خبر ــ من گاهى میبینم یک نفرى دارد یک صحبت خیلى لطیف ظریف خوبى میکند، ناگهان یک چیزى یادش مىآید، میگوید «لازم به ذکر است»؛ بابا! چه داعى(۱۰) دارى خراب کنى صحبت به این خوبى را با این کلمهى غلط؟ حالا این [فقط] یک کلمه است؛ من اگر بخواهم غلطها را بشمرم، بیشتر از اینها است؛ باید اصلاً غلط نباشد. اصلاً شما ممیّز داشته باشید ــ به قول خارجىها ادیتور ــ یک ممیّز داشته باشید که اصلاً نگاه کند بگوید که این [جمله] صحیح است. نگذارید اصلاً هیچ خبرى غلط تنظیم بشود، چون که رُندترین و رایجترین سخن یک رسانه خبر او است؛ این نمیتواند غلط باشد. فارسى صحیح، زبان به این شیرینى، زبان به این پُروسعتى [را خراب نکنیم].

ما زبان وسیع و گستردهاى داریم؛ زبان ما الان از زبان عربى وسیعتر است. زبان دَرى نه؛ زبان دَرىِ اصلى که ما بر اساس پایهى دَرى تا امروز حرکت کرده‌ایم، از عربى وسیعتر نیست، لکن امروز هر چه زبان ما است ــ که تقریباً پنجاه درصد زبان ما، شصت درصد زبان ما است؛ و چهل درصدش را از عربى لغت آورده‌ایم ــ مال ما است؛ به قول مرحوم آلاحمد، آن زبانى که من دارم با آن حرف میزنم، زبان من است. مثلاً [کلمه‌ی] «حرف» را بگوییم [چون خود] حرف، عربى است، [پس] نگوییم «حرف»! خب «حرف»، فارسى است، داریم حرف میزنیم با هم.

خب، زبان فارسى علاوه بر گسترش خودش، علاوه بر ترکیبپذیرى خودش که بسیار زبان خوب، شیرین، وسیع، پُرگنجایش، مثل یک بادبادک(۱۱) [است که] صد برابر حجم فعلىِ خودش قابل گسترش پیدا کردن است ــ زبان عربى اینجورى نیست؛ زبان عربى مثل یک جِوالِ بزرگ است؛ همانى است که هست؛ گسترش آن کم است، قابلیت اتّساعش کم است؛ زبان فارسى کوچکتر از آن است، امّا قابلیّت اتّساعش خیلى زیاد است ــ این زبانِ قابل اتّساع و توانا که همهى ظرافتها را میتواند بیان بکند و علاوه بر این نصف زبان عربى هم الان جزوش است، خب این زبانِ به این خوبى را چرا خراب کنیم با تعبیرات غلط، آن هم در رادیو تلویزیون؟ پس درستگویى [را رعایت کنید].

ممکن است یک آدم عامى درست نفهمد، و شما هر چه هم بگویید، ملتفت نشود، امّا همهى مردم که عامى نیستند، هوشمندان هستند، باسوادها هستند، آدمهاى حسابى هستند؛ پیچ رادیو را باز میکنند، آدم خجالت [میکشد]. من گاهى اوقات یک غلطى که شما میگویید، خجالت میکشم از کسانى که دارند می‌شنوند این را! حالا خود ما که هیچ، میگوییم مال خودمان است، بیخ ریش صاحبش! امّا من از دیگرانى که دارند میشنوند، خجالت میکشم. پس ببینید! یکى از خصوصیّات ضدّ جاذبه، غلطگویى است. بایستى نگذارید.

یکى دیگر از خصوصیّات جاذبهآفرین ــ که ضدّ آن، ضدّ جاذبه است ــ کار هنرى است. هنرمندانه سخن بگویید. البتّه گویندگان خبر الحمدلله خوبند ــ این آقایانى که حالا من چهرههایشان را بعضى را مىشناسم و بعضى هم که در رادیو هستند نمىشناسم ــ [کارشان] بد نیست، خوب است؛ یعنى غالباً خوب است ــ حالا اگر نگوییم عموماً، غالباً خوب است ــ عیبى ندارد؛ البتّه بهتر از این میتواند بشود. لکن با شنونده، با مستمعتان حرف بزنید.

یک وقتى سه چهار سال پیش، چند نفر از این گویندگان رادیو تلویزیون ــ گویندگان بخشهاى غیر خبر ــ آمدند پیش من. من مىشنفتم [برنامههایشان را]، چون من تقریباً جزو استفادهکنندههاى از برنامههاى صداوسیما هستم، خیلى از اوقات میدیدم؛ به اینها گفتم شماها چرا وقتى که جلوى دوربین مىنشینید، آشفته میشوید؟ گفتم حالا براى اینکه بعد از این درست حرف بزنید، هر وقت دارید حرف میزنید، یادتان باشد که من نشستهام پشت گیرنده و دارم گوش میکنم؛ اصلاً با من حرف بزنید! درست حرف بزنید. دو نفر بودند که آمدند پیش من؛ آن دو نفر الان جزو گویندههاى خوب تلویزیون هستند و دیدم واقعاً رعایت میکنند.

 
وقتى که دارید صحبت میکنید، با مستمعتان حرف بزنید؛ [بدانید] یکى دارد گوش میکند حرف شما را؛ با او حرف بزنید؛ مثل کسى که دارد تفاهم(۱۲) میکند. [این] غیر از این است که [کسی] یک متنى را دارد میخواند مثلاً در مقابل یک دیوارى؛ این‌جورى نباشد؛ کارِ هنرمندانه بکنید. یعنى خواندن، یک عمل هنرى است؛ نوشتن، یک عمل هنرى است؛ هر چه میتوانید ظرافتهاى ادبى را، زیبایىهاى ادبى را، زیبایىهاى نگارشى را در نوشتهى این خبر به کار ببرید؛ یک متن زیبا درست کنید، البتّه در عین حال یک متن آسان؛ [متن] معضل و معوج و پیچوخمدار و مخصوص خواص و مانند اینها، فایدهاى ندارد.

خبر بایستی در نهایت زیبایى و در نهایت گستردگى باشد یعنى همه بفهمند؛ یک پیرزن بىسوادى هم که در خانه نشسته، وقتى [پیچ رادیو را] باز کرد، بفهمد شما دارید چه میگویید به او. این، کار هنرى است و تمرین لازم دارد. یک عدّهاى اصلاً بنشینند این کار را تمرین بکنند؛ یک عدّهاى بنشینند خبرى را که تنظیم میشود، از این جهت ممیّزى کنند. همهى خبرها این‌جور نیست که آناً به دست شما برسد ــ من البتّه دیدهام آن میز خبر را و آن بخش سردبیرى خبر را که آقایان دُور میز مىنشینند و تنظیم میکنند ــ دستپاچه انجام نشود، یک قدرى زودتر تا فرصتى باشد، کسانى بنشینند روى این [خبر] دقّت بکنند؛ بخصوص در تفسیرها، بخصوص در این برنامه‌های [تفسیری]. البتّه این برنامهى عصر جمعهى تلویزیون ــ گزارش هفته ــ خوب است؛ از لحاظ زبان خوب تنظیم میشود، آنهایى هم که اجرا میکنند مجریان خوبى هستند؛ یعنى مجموعاً یک چیز خوبى است. این هم یک جهت جاذبه است.

یک جهت دیگر براى جاذبه این است: ببینید، جامعهى ما یک جامعهى بىحزب است. البتّه نداشتن حزب، نبودن حزب محسّناتى دارد، یک عیبهایى هم دارد. ما اوایل انقلاب حزب جمهورى اسلامى را داشتیم و در جاهاى دیگر هم مطالعه کردیم روى جوامعى که با حزب کار میکنند؛ [مثلاً] همین صدّام اگر این حزب را نداشت، تا حالا ده بار دود شده بود رفته بود هوا؛ آن [چیزی] که یک مقدارى او را نگه داشته، همین حزبش [است که] نگه داشته؛ علّت، این است. خاصیّت حزب این است: حزب یک کانالکشى است براى رساندن خوراک فکرى لازم، البتّه به ذهنهاى عدّهاى از مردم؛ همانهایى که در حزبند. ما این را در جامعهمان نداریم. این یک خلأ است؛ این خلأ را شما باید پُر کنید. نه اینکه شما حزب درست کنید؛ نه، همین حزب است. یک حزبى ما داریم به نام تلویزیون و رادیو که در هر خانهاى هم یک شعبهاى دارد؛ سعى کنید خوراک فکرى سیاسى اینها را در هر هفته، بلکه در هر روز، به همین منظور، با همین توجّه که یک عدّهاى را میخواهید از لحاظ سیاسى تجهیز کنید و توجیه کنید، به آنها بدهید و برسانید. [خبر] این است.

خبر فقط این نیست که یک اتّفاقى در دنیا افتاده، حالا باید بگوییم دیگر؛ نه، خیلى از خبرها اصلاً گفتن ندارد و اصلاً ارزش این را ندارد که گفته بشود؛ بعضى از خبرها اصلاً مضر است. یک حالتِ روشنفکرى البتّه خام ــ که بنده قبول ندارم اینها روشنفکرى است؛ یک چیز خام [است] ــ [میگوید] که «نه آقا، هر چیز را باید به مردم گفت!» نه آقا! چطور هر چیزى را باید [گفت]؟ شما در خانه هر اتّفاقى که برایتان بیفتد، به بچّهتان میگویید؟ باید گفت؟ یا نباید گفت؟ خب، چرا شما همهى خبرهاى داخل خانهتان را به بچّهتان نمیگویید؟ چون بعضى از خبرها براى او مضر است؛ بعضى از خبرها براى او اصلاً جالب نیست؛ بعضى از خبرهاى دنیا براى مردم ما اصلاً جالب نیست؛ حالا دانستند، دانستند؛ ندانستند، ندانستند. خب، این خبرها حذف میشود.

بعضى از خبرها اصلاً مضر است. یک حادثهاى درست میکنند یک جایى و دلشان میخواهد به گوش من برسانند این را، میلیونها و میلیاردها دلار دارند خرج میکنند که آن را به گوش من برسانند، بنده بیاورم در رسانهى گروهى خودمان و از طریق بوق خودمان به گوش خودم برسانم؟ این عقل است؟ نخیر. آنکه دشمن درست کرده و دارد میلیاردها خرج میکند که به گوش ما برساند، ما حتّی جلوى آن را هم میگیریم، اگر او بخواهد برساند، حتّی ما پارازیت هم پخش میکنیم که پخش نشود؛ ما چه داعى داریم که آن خبر را بدهیم؟ پس ببینید، هر خبرى گفتنى نیست؛ پارهاى خبرها [گفتنى است]؛ ممکن است اکثریّت خبرها گفتنى باشند، گاهى اکثریّتند، گاهى هم ممکن است حتّى اکثریّت هم [گفتنی] نباشند.

خب، این خبرى را که شما میخواهید بدهید، آنچنان تنظیم کنید و با آن زبانى تنظیم کنید و گزینش خبر براى تحلیل و تفسیر را آنچنان انجام بدهید که فراغ و خلأ ذهنى مردم ما را پُر کند، یعنى تا کسى پیچ رادیو را باز کرد، یک خطّ فکرى از شما دریافت کند. [این] چیز بسیار مثبت و خوبى است.

 البتّه همیشه با هدف گستردهنگرى مردم [انجام شود]، یعنى یادتان باشد که یکى از هدفهاى ما این است که ذهن مردم باز باشد. سیاستهاى ما تفاوت دارد با سیاستهاى جوامع سوسیالیستى گذشته؛ آنها تمام اخبار را، تمام حوادث را کانالیزه میکردند، حتّى [خبر] دروغ به مردم میدادند؛ من شنیده بودم، بعد خودم دیدم حتّى رادیوهایشان ــ رادیوهاى دایر بین مردم ــ جورى بود که رادیوهاى بیگانه را نمیگرفت؛ یعنى گیرندهها را دست‌کارى میکردند که نتواند بگیرد؛ این‌جورى بود. ما این‌جورى فکر نمیکنیم؛ ما مایلیم که مردم گسترده فکر کنند. مردم با اطّلاع از حوادث عالم است که واکسینه میشوند در مقابل بسیارى از بددلىها و توطئههاى ذهنى و فکرى؛ پس این حرکتى که شما انجام میدهید، با توجّه به اهداف جمهورى اسلامى انجام بدهید که یکى از آن اهداف همین است که مردم ذهن پختهاى پیدا کنند؛ و مهمترینِ مسائل این است که مردم قدرت تحلیل پیدا کنند. توصیهى بنده به همهى کسانى که در کار سیاسى کار میکنند، این است و به شما هم همین توصیه را میکنم: همّت کنید تا مردم را داراى قدرت تحلیل بار بیاورید. اگر این[جور] شد، خیلى از کارها به خودى خود حلشده است.

خب، ما دیگر بیشتر از این چه عرض بکنیم به شما. عرض کردیم: اصل قضیّه تشکّر بود که از شماها تشکّر کنیم. آن قضیّهى اوّلى را هم که ایشان(۱۳) گفتند که در خط و خطوط نیستیم، جدّى بگیرید؛ یعنى واقعاً جامعهى ما برنمیتابد این را که انتخاب خبر و گزینش خبر، بر اساس [اهداف] یک باند علیه یک باند [دیگر] و مانند اینها [باشد]؛ جامعه اینها را برنمیتابد؛ یعنى خیانت به نظام خواهد شد، اگر خداى ناکرده آنچنان گرایشهایى پیدا بشود. خیلى دقیق و مواظب باشید و با وسواس در این جهت حرکت کنید.

کار سنگینى است؛ انشاءالله خداوند شما را توفیق بدهد و کمکتان کند و اجرتان بدهد، و امیدواریم که بعد از این، هر بارى که مىنشینیم پاى تفسیر شما، خبر شما، گزارش شما و افادهاى از سوى شما، حقیقتاً بیش از گذشته استفاده کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله

 
در ابتدای این دیدار، آقاى عبدالنّاصر همّتى (معاون سیاسى سازمان صداوسیما) گزارشى ارائه کرد.
معاون سیاسی سازمان صداوسیما
قطبها
ر.ک: بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۶۹/۴/۲۵)، پی‌‌نوشت شمارهی ۵
معاون سیاسی سازمان صداوسیما
معاون سیاسی سازمان صداوسیما
مورد انتظار
عالىترین
بیانات در افتتاحیّهی سمینار زبان فارسی در صداوسیما (۱۳۶۷/۳/۲۵)
(۱۰ انگیزه
(۱۱ بادکنک (در گویش مشهدی)
(۱۲ درک متقابل
(۱۳ معاون سیاسی سازمان صداوسیما