بیانات در دیدار وزیر و مدیران وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاه‌هاى سراسر کشور

 بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

انسان از اینکه میبیند یک جمع متعهّد و عاشق و واقعاً مخلص انقلاب و دین، دارند در سطحِ عالىِ آموزشِ عالى کار میکنند، قلباً و عمیقاً خوشحال میشود. خدا انشاءالله آقاى دکتر معین و شما آقایان را حفظ کند و توفیقتان بدهد. ما خوشحالیم از اینکه شماها در رأس کارید و بالاخره سرنوشت اساسىترین جاى آیندهى ما، دست آدمهاى خودى است. امیدواریم که خداوند کمکتان کند، کار سنگینى است.

مسائل بودجه که فرمودید، هیچ کدام براى من تازگى ندارد. حالا ممکن است بعضى از دولتىها با ما ارتباطى نداشته باشند امّا حدّاقل خود شماها ــ چه آقاى دکتر معین، چه بعضى از شما آقایان ــ مکرّر با من جلسه داشته‌اید. همین حرفها، همین [تعبیر] نخود و لوبیایى که آقاى سلیمى(۲) گفتند ــ من حافظهام هم بد نیست‌ ــ عین همان تعبیراتى است که در جلسهى آن شب هم که جمعى از آقایان بودند، فرمودند. اینها را من شنیده‌ام و به گوشم آشنا است این مسائل. خب، الحمدلله من وقتى مقایسه میکنم، میبینم که سابق توقّعات کمتر بود؛ حالا بیشتر شده؛ این، نشانهى پیشرفت کار است.

من یادم مىآید چند سال پیش از اینها یک وقت رفتم [دانشگاه] تربیت مدرّس بازدید(۳) ــ البتّه قبل از زمان آقاى افتخارحسینى(۴) ــ آنجا به من شکایت کردند که ما براى [خرید] کتاب و مانند اینها هشتاد هزار دلار پول میخواهیم، نداریم. من واقعاً تا آن تهِ دلم سوخت. البتّه هیچ امکانى هم نداشتم که به آنها بدهم؛ یعنى بودجه و پول دست بنده که نبود. آمدم با دولت، با نخستوزیر، با هر کسى میتوانستم، صحبت کردم و بارها این را تکرار کردم؛ وقتى که صحبت ارز میشد، صحبت پول میشد، [صحبت] بعضى از بذل‌وبخششها میشد، من آن را به یاد مىآوردم، میگفتم وقتى که بودجه محدود است، باید اولویّتها را در نظر گرفت، به علاوه الان نیازها وسیعتر شده و بالاتر رفته. باشد، چَشم؛ من تا آنجایى که بتوانم همین‌طور که گفتم کمک میکنم و به مجلس هم میگویم. من اگر چنانچه خودم پول داشتم، شما بدانید، اندکى تردید نمیکردم که در این راههاى خوب مصرف بکنم؛ منتها خب شماها میدانید که باز هم در اختیار من پولى نیست که جواب این چیزها را بدهد. یک وقتى یک شعرى خواندم، نمیدانم براى شماها بود یا براى دیگران بود؛ گفتم:

به زمین برد فرو خجلت درویشانم
بىزرى کرد به من آنچه به قارون زر کرد(۵)
در حقیقت، قارون به خاطرِ داشتن رفت زیرِ زمین، ما از ندارى!

علىاىّحال، وضع مملکت را شماها میدانید؛ آقاى دکتر معین یا آقاى رهامى(۶) یا بعضى از آقایانى که قبلاً در مجلس و دستگاههاى تصمیمگیرى بوده‌اید، میدانید وضع کشور چه جورى است. الان نسبت به گذشته خیلى بهتر شده؛ یعنى شما الان را مقایسه کنید نسبت به سالهاى ۶۴، ۶۵، ۶۶ ــ آن سالهایى که واقعاً سالهاى تنگدستى کشور بود ــ حالا یک ذرّهاى بهتر شده. ولى شما راست میگویید، من قبول دارم؛ نگاه به آموزش عالى به‌ عنوان یک نقطهى سرمایهگذارى درازمدّت، نگاه جدّى‌ای نیست. ما اگر علم نداشته باشیم، عالِم نداشته باشیم، صنعت هم نداریم. حالا بفرض این حوض را با آب دستى هم پُر کردیم، بالاخره از کجا این آب خواهد جوشید؟ چیزهاى نقد، غالباً جلوى چشم برنامهریزان کشور را میگیرد. شاید آنها هم تقصیرى ندارند، به خاطر اینکه واقعاً نیازهاى نقدى خیلى هم حجیم است ــ کوچک نیست ــ خیلى هم مهم است؛ ولى خب، بایستى این دید را داشته باشند. من مطمئنّم آقاى هاشمى(۷) نسبت به این قضیّه داراى اهتمام هستند. حالا در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، آقاى دکتر معین لابد مىبینند. شما مىبینید که ایشان آن آقاى هاشمىاى که ما در آن وقت هر چند ماه یک بار به‌اصرار ایشان را میکشیدیم به جلسه‌ی شورا، نیست؛ حالا ایشان واقعاً نسبت به این قضیّه اهتمام می‌ورزد، واقعاً ایشان احساس مسئولیّت میکند. چقدر خوب است که آنجاها هم گفته بشود، من هم به ایشان خواهم گفت، به مجلس هم خواهم گفت؛ حرفى ندارم؛ هر جا که لازم باشد: به کمیسیون آموزش عالى، به کمیسیون برنامه و بودجه [هم خواهم گفت]؛ منتها میدانم که امکانات آنها دستور من را بر‌نمیتابد، یعنى من نمیتوانم دستور بدهم که باید این کار را بکنید، زیرا که من یقین دارم اینها این دستور را اگر عمل بکنند، یک کار محاسبهنشدهاى انجام خواهد گرفت، براى خاطر اینکه دولت و کمیسیونهاى گوناگون دولت و کمیسیون برنامه و بودجه براى همین است که توازن برقرار بکند. بالاخره «صاحِبُ الحاجَةِ لایَرىٰ اِلّا حاجَتَه»؛(۸) شما حاجت خودتان را مىبینید و حق هم دارید، امّا در کنار شما بخش دیگرى است، او هم حاجتى دارد، او هم حق دارد. باید در زمانى که انسان ندارد، ندارى را تقسیم کند بین دستگاهها و هر چیزى را که دارد به عدالت بین اینها بدهد. من بنابراین دستور نخواهم داد، قاطعاً نخواهم گفت امّا توصیهى مؤکّد خواهم کرد؛ ]این را[ حرفى ندارم. حالا که امکانات ضعیف است، شما یک بخش از همّتتان را این قرار بدهید که با امکانات ضعیف چه کار میشود کرد تا بیشترین سود را ببریم. این یکى از آن شگردهاى استادانهى کار [است]. ببینید اگر پارچه زیاد باشد، هر خیّاط دست‌و‌پا‌چلفتى هم بالاخره این قبا را در‌مىآورد؛ اگر پارچه کم بود، خیّاط استاد آن کسى است که این پارچه را از آب در‌بیاورد. شما حالا پارچهتان کم است، باید یک جورى از آب در‌بیاورید؛ استادى را اینجا به خرج بدهید.

این ]مشکل[ دو راه دارد به نظر من: یکى آن راه مادّى است و آن، این است که در همین زمینههاى برنامهریزى، آقاى دکتر سیّارى(۹) و بقیّهى برادرانى که در این زمینه فکر میکنند، ببینند اولویّتهاى قطعى در آموزش عالى چیست. همین بودجهى نود میلیون ]دلار[ را یا آن مبلغِ میلیاردىِ ریالى را، ببینید کجاها واجبتر است [هزینه کنید]. یعنى واقعاً الأوجب فالأوجب را مورد ملاحظه قرار بدهید؛ اولویّتها را رعایت کنید. و من به شما عرض میکنم، من ناآشنا نیستم به وضع دولت؛ بخشهاى گوناگون دولتى در همین چند سالى که ما در تنگناها بودیم، علىرغم وجود تنگنا، یک جاهایى یک گشادهدستىهاى بیجا انجام دادند؛ در حالى که یک جاى دیگر گرسنگى میکشیدند، یک جاى دیگر یک روغن اعلا را ریختند دور، روى خاک و [بد] مصرف کردند؛ این هست. شما نمیتوانید بگویید که آموزش عالى از این مستثنا است یا حالا چون آموزش عالى دست ما است، ما مستثنا هستیم؛ نه، بالاخره آنها هم که بودند، برادرهاى خوب ما بودند، آن کسانى هم که این کار را کردند، خیانت که نمیخواستند بکنند؛ اشتباه کردند دیگر؛ هر انسانى هم میتواند اشتباه بکند؛ مواظبت کنید و اولویّتها را دقیق در نظر بگیرید، ببینید ]بودجه‌ی[ کجاها را میشود زد به نفع جاهاى دیگر.

راه دوّم که راه معنوى است، این است: ببینید، ما از معنویّت در دانشگاهها باید غفلت نکنیم. حالا من به شماها هیچ لازم نیست توصیه کنم، من حقیقتاً اطمینان دارم، هم به شخص شما(۱۰) ــ شما هم خودتان میدانید که من به شما چقدر اعتماد دارم در همهى زمینهها ــ هم به این آقایانى که با شما کار میکنند؛ منتها خوفم از این است که یک اصول مسلّم و روشنِ ما مغفولٌعنه قرار بگیرد. ببینید، آن کسانى که زیر موشک نشستند و فلان پروژه را براى جنگ یا غیر جنگ راه انداختند، براى چه نشستند؟ پول که اینها را ننشانده بود؛ عامل دیگرى آنها را نشانده بود؛ آن عامل را مواظب باشید تضعیف نشود در دانشگاهها. واقعاً به این نکته باید برسید، شما باید برسید. البتّه انجمن اسلامى که مىآید، من همین حرفها را با آنها میزنم؛ جهاد دانشگاهى که مىآید، به آنها میگویم؛ این آقایان نمایندگان وقتى مىآیند، به آنها میگویم؛ شکّى نیست، اینها مسئولین مستقیمند براى این‌طور چیزها امّا شما که مسئول دانشگاه هستید، به نظر من از همهى آنها مسئولترید نسبت به این قضیّه؛ سعى کنید که این ارزشگذارىهاى درون دانشگاه ــ ارزشهاى معنوى ــ حقیقتاً به شکل صحیحى انجام بگیرد.

اشاره کردید به برکنارى دستگاهتان از مسائل خطّى و جریانى ــ‌البتّه من از شما(۱۱) جز این هم انتظار نداشتم؛ از اوّل هم شما را غیر از این، جور دیگر نمی‌شناختم؛ الحمدلله همین‌جور هم هست ــ این را بکشانید به داخل دانشگاه و نگذارید این قدر سر مسائل جریانى و خطّى، دانشجوهاى مسلمان ما که همه‌ی آنها روى همدیگر اقلّیّتند ــ یعنى همهى بچّههاى مسلمانِ باانگیزهى ما در دانشگاه، مجموعاً یک اقلّیّت کوچکى هستند ــ [با هم دعوا کنند.] بنده می‌شناسم دانشگاه را، نه اینکه دیگران بىدینند؛ نه، اکثریّت مسلمانند، یک اقلّیّتى هم هستند که انگیزه‌دارند در بىدینى امّا آن نیروى پُرانگیزهاى که ما اسمش را میگذاریم حزباللهى ــ حزباللهی یعنى این دیگر؛ حزباللهی فقط متدیّن را نمیگویند؛ حزباللهی آن کسى است که انگیزه دارد براى حرکت در جهات دینى ــ مجموعاً یک عدّهى معدودىاند؛ حتّى در دانشگاه تربیت مدرّس هم همینجور است؛ یعنى آنجا هم علىرغم سرمایهگذارىهایى که همهى شماها کردید و نظام از اوّل کرده، باز طبیعت قضیّه این است دیگر؛ با اینکه این همه هم گزینش میشود، آن انگیزهدارى که برایش در کنار درس خواندن یک ارزش مقدّس دیگرى وجود دارد، معدودند. حالا همینها به جان هم افتاده‌اند و دارند با هم مثل همیشه دعوا میکنند! شما نگذارید؛ دخالت کنید و اینها را با هم نزدیک کنید؛ با هم آشتى بدهید؛ از اینها بخواهید که همه با هم کار کنند، یکى را در کنار دیگرى بیخودى تقویت نکنید، یکى را تضعیف نکنید؛ به اینها بفهمانید این مسئلهى مهم را.

و بعد در همین مراکز تحقیق و مانند اینها سعى کنید بچّههاى مسلمانِ خوب وارد بشوند. البتّه من به آن برادرهاى بهداشت و آموزش پزشکى هم که یک قدرى از آنجاها شکایت میشود، این تذکّرات را داده‌ام؛ به شما هم عرض میکنم: باید کوشش بشود که برادرهاى خوب، بچّههاى مؤمن، اینهایى که حقیقتاً انقلاب را از بن دندان پذیرفته‌اند، بروند در آن مراکزى که فردا کار با اینها خواهد بود. و جورى نشود حالا که درِ دانشگاهها باز است، راه باز است و همه میتوانند بیایند، نظام خداى نکرده از این قِبَل صدمهاى ببیند، اسلام و مسلمین صدمهاى ببینند. این جنبههاى معنوى را خیلى باید رعایت بکنید.

این پولهایى که به عنوان وام میخواهید به دانشجویان مستضعف بدهید ــ که آقاى رهامى گفتند ــ لزومى ندارد بین همه تقسیم کنید؛ در اینجا هم باز شما همان اولویّتها را رعایت کنید. اگر واقعاً مىبینید هشتصد تومان کم است، آن را مثلاً هزار تومان بکنید؛ آن صد هزار نفر را فرض کنید که هشتاد هزار نفر بکنید. یعنى اینجور نباشد که حالا حتماً آدم بین قشرهاى مختلف دانشجو یک توازن و تساوىاى بخواهد برقرار بکند؛ نه، خب یک عدّهاى در شهر خودشان زندگى میکنند، احتیاج ندارند؛ یک عدّهاى از یک شهر به یک شهر دیگر میروند و امکانات دارند، احتیاج ندارند؛ یک عدّهاى فقط پول توجیبى میخواهند و نه چیز دیگرى؛ یک عدّهاى نه، واقعاً احتیاج دارند؛ ما نباید از حال دانشجوهاى فقیرِ مستضعف غافل بمانیم. البتّه دستگاههایى هم هستند که وام میدهند، مثل بنیاد امام رضا که بعضى از دوستان ما آنجا کار میکردند؛ اخیراً هم با من مکاتبه کردند که به بعضىها میخواهند وام بدهند، من هم تأیید کردم. به بعضى از دانشجوها از جاهاى دیگر هم ممکن است کمکهایى بشود، امّا شما هم به عنوان وزارت، این کار را بکنید.

مسئلهى تبلیغات، حق است؛ این را من واقعاً قبول میکنم. آموزش عالى در تبلیغات خیلى منزوى است؛ حالا شما رادیو و تلویزیون را اشاره کردید؛ این را باید علاج کنید. من در این زمینه کمک جدّى خواهم کرد به شما. شما یک فکرى بکنید که چه کار باید کرد، حرفى ندارم، به رادیو و تلویزیون قطعاً دستور خواهم داد و اینها را موظّفشان میکنم که هم گزارشهاى شما را بیان کنند، یک وقتى مثلاً جایى گزارشى دارید از اساتید، از کلاس‌ها، از دانشگاه، از حرکات آموزشى و میخواهید ارائه بدهید ــ شما برنامهریزى بکنید، ما بگوییم بیایند آنجا و گزارش بدهند؛ مردم ببینند، خوشحال بشوند، بفهمند جوانهایشان دارند چه کار میکنند و دولت دارد برایشان چه کار میکند ــ و هم اینکه خبرهایتان را بگویند ــ مثل خبر انتصابات ــ حالا یک سفیرى یک جا مثلاً فرستاده میشود، خبرش گفته میشود؛ یا استاندارى یک جا میرود، خبرش گفته میشود؛ خب، رئیس یک دانشگاهى مثلاً میرود تبریز یا فرض کنید که میرود اصفهان، چرا گفته نشود؟ باید گفته بشود، خیلی خوب است. از همین قبیل چیزهایى را شما فکر کنید، من در این زمینه کمک خواهم کرد. خود بنده هم هر جایى که مقتضى باشد حرفى ندارم [کمک کنم].

خود من حالا تصمیم دارم که یک سلسله مسافرتهایى را شروع کنم در سرتاسر کشور، به قصد تماس مستقیم و نزدیک با مردم؛ یعنى قصد ابتدائى من این است. دلم میخواهد بروم، چون بنده همیشه مسافرت میکردم، با مردم ارتباط نزدیک داشتم؛ از خیلى از مسائل مردم که از راه دور و نامه و گزارش و پیغام و عیون(۱۲) و غیره نمیشود مطّلع شد، آدم در یک نگاه میتواند یک چیزهایى را بفهمد و مطّلع بشود. و این سفرها میتواند در ...... بشود به یک نحوى از این مسافرتها استفادهى لازم انجام بگیرد ــ یعنى هر جور، چه تبلیغاتى، چه عملى ــ کارى لازم باشد، من انجام میدهم. علىاىّحال ما از خداى متعال میخواهیم به شماها کمک کند، توفیق بدهد.

ما عقبیم؛ خدا لعنت کند آن دستهاى خائنى را که از زمان قاجاریّه و اوج آن در زمان پهلوى، این استعدادهایى را که اشاره شد، در این کشور ضایع کردند، تعطیل کردند. ایران مرکز استعداد است؛ مال حالا هم نیست؛ مگر در تاریخ و در همهى تحوّلاتِ اوضاع و جریانات فلکى، اصلاً چند نفر آدم مثل ابنسینا ممکن است در‌بیاید؟ حالا اگر فرض کنیم در هر هزار سالى، ده نفر از اینها در‌مىآید، در این هزار سال آخر، اکثرش از ایران است؛ امثال ابن‌سیناها، فارابىها، خوارزمىها، محمّدبن‌زکریاى رازىها و از این قبیل که اینها پایهگذاران اساسى دانش بشرى هستند. و من از افراد متعدّدى شنیده‌ام که امروز هم در مراکز تحقیقى عالم، ایرانىها ــ چه دانشجوهاى ایرانى، چه محقّقین ایرانى ــ هر جا هستند، میدرخشند؛ این را افراد زیادى که آنجاها بوده‌اند، براى من گفته‌اند. بعضىها تعداد خوبهایشان شاید بیشتر از ما است امّا برجسته ندارند؛ ایرانىها برجسته‌‌شان [بیشتر است]. این استعداد را از زمان قاجاریّه به این طرف ]ضایع کردند[. خداوند لعنت کند دانهدانهشان را، از ناصرالدّین‌شاه تا محمّدرضاشاه همهشان یکى از یکى بدتر بودند؛ حالا قبلىها هم همینجور، قبلىها را هم ما تبرئه نمیکنیم امّا اینهایى که حالا میدانیم که ضربهاش دارد مستقیم به همهى وجود ما میخورد و لمس میکنیم، همینها هستند.

روزبهروز اینها بدتر کردند، ما را عقبتر کشاندند؛ تا اوج بدبختى در دوران آن رژیمِ منحوسِ نکبت و واقعاً پلید، که همه چیز را از این مردم گرفت: معنویّت و مادّیّت و عزّت و استعداد و همه را. ویرانههاى آنها است که شما میخواهید بر این ویرانهها حالا بنا کنید؛ زحمت دارد، خیلى باید تلاش کنید. روح تحقیق پارسایانه و بىعوض را باید تزریق کنیم که براى تحقیق دنبال پاداش نباشند؛ چون تحقیق اگر پاداش واقعى بخواهد، اصلاً ندارد. حالا مثلاً اگر آدم بخواهد به خاطر کشف میکروب، پول به پاستور بدهد، چقدر باید بدهد به نظر شما؟ اصلاً میشود براى او پولى معیّن کرد؟ اصلاً قابل مقایسه است؟ بنابراین امثال پاستور هم هیچ وقت براى پول تحقیق نکردند؛ اگر براى پول تحقیق میکردند، حقیقتاً به اینجا نمیرسیدند. این اروپایىها این حُسن را داشتند، کمااینکه دانشمندهاى قدیمى خود ما هم همین‌جور بودند؛ شما ببینید امثال محمّدبن‌زکریاى رازى ــ آن عالم کذائى ــ در فقر و تنگدستى میمیرند! توجّه میکنید؟ حالا ماها تا یک کارى میکنیم، فوراً میگوییم که پول آن چقدر شد! خب، این معلوم است که به جایى نمیرسد. آن پروژهى «یامهدى»(۱۳) شما اگر [داراى] این خصوصیّات باشد، خیلى بهتر از این تمام خواهد شد و زودتر از این ان‌شاء‌الله به جایى خواهد رسید. انشاءالله موفّق باشید.
 

در ابتدای این دیدار، آقای مصطفیٰ معین (وزیر فرهنگ و آموزش عالی) و آقای محمّدحسین سلیمی‌‌نمین (رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر) مطالبی بیان کردند.
رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر
بازدید از دانشگاه تربیت مدرّس (۱۳۶۵/۸/۶)
آقای سیّداحمد افتخارحسینی (رئیس دانشگاه تربیت مدرّس)
واعظ قزوینى
حجّت‌‌الاسلام محسن رهامی(معاون حقوقی و امور مجلس وزیر فرهنگ و آموزش عالى)
حجّت‌‌الاسلام والمسلمین اکبر هاشمی‌‌رفسنجانی (رئیس‌‌جمهور)
هر حاجتمندی، غیر از حاجت خودش را نمیبیند.
آقای علی‌‌اکبر سیّاری (معاون وزیر فرهنگ و آموزش عالى)
(۱۰ وزیر فرهنگ و آموزش عالی
(۱۱ وزیر فرهنگ و آموزش عالی
(۱۲ ناظران، بازرسان
(۱۳ لزوم توجّه جدّى به مسائل معنوى دانشجویان، انجام صحیح ارزش‌‌گذارى‌ها در درون دانشگاه‌ها، و ضرورت سپردن مراکز تحقیق به نیروهاى حزب‌اللهى و مؤمن به انقلاب، از موارد مطرح در این پروژه بود.