بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً بنده هم متقابلاً این حادثهى مصیبتبار(۳) را تسلیت عرض میکنم به همهى آحاد ملّت شجاع و آبدیده و بلاکشیدهمان. امیدوارم که انشاءالله در این امتحان هم مثل همهى امتحانهاى گذشته، این ملّت سربلند بیرون بیایند. ثانیاً اخلاص فراوان خودم را به قضات مؤمن و شجاع و خدوم و کارآمد باید عرض کنم. واقعاً آن قشرى که جا دارد که ما بر روى تواناییهاى او و کارایى او و تلاش موفّق او هر چه میتوانیم سرمایهگذارى مادّى و معنوى بکنیم، قشر قضات است. علّت هم معلوم است؛ بارها هم گفته شده، همه هم گفتهاند و آن، این است که اگر دستگاه قضائى از شرایط لازم برخوردار باشد و کارِ درست بکند، بزودى در کشور فساد و تباهى و ظلم و تبعیض و فسق و بقیّهى چیزهایى که یک جامعه را زمینگیر میکند و فاسد میکند، ریشهکن خواهد شد. اگر خداى نکرده دستگاه قضائى سالم نبود یا پُرکار نبود، آن وقت همهى این جرایم رشد میکنند، این میکروبها جرئت حیات پیدا میکنند، جرئت زیاد شدن و فعّال شدن پیدا میکنند. لذاست که دستگاه قضائى واقعاً همه چیز است براى ما. فرق هم نمیکند؛ چه در دوران سازندگى که امروز است، چه در دوران جنگ که دیروز بود، چه در حوادث گوناگون ــ از عافیت و بلا ــ که یک ملّت انقلابى، یک کشور بزرگ همواره با آن مواجه است. در همهى شرایط آن چیزى که یک لحظه به رکود آن، به جمود آن، به بیکارى آن، به کمکارى آن، خداى ناکرده به فساد آن، نمیتوان تَن داد، دستگاه قضائى است. هر جاى دیگر خراب شد، میگوییم حالا انشاءالله دستگاه قضائى میرود، آنجا را اصلاح خواهد کرد، امّا خود دستگاه قضائى دیگر بایستى در حدّ نصاب اصلاح و صلاح باشد.
ما از خداى متعال شکرگزاریم که منّت گذاشته و بحمدالله چهرهى موجّه، شایسته، صالح از همه جهت براى این کار برگزیده [شده]؛ حقیقتاً جناب آقاى یزدى (ادام الله بقائه) یک نعمتى هستند براى قوّهى قضائیّه؛ همهى چیزهایى که انسان براى یک مدیر در این دستگاه عظیم فکر میکند که لازم است، وقتى ملاحظه میکند، در ایشان هست؛ یعنى همان دین و تقوا، علم و معرفت، دلسوزى و خلوص و پیگیرىِ مسئولیّت و وظیفه؛ آن ارکان اصلى اینها است؛ همهى آن لوازم و شرایط یک مدیریّت خوب با بودنِ اینها حاصل خواهد شد، با نبودن اینها هم اگر [آن لوازم و شرایط] باشد، ضایع خواهد شد.
خب، حالا ما به این حدّ قوّهى قضائیّه حقیقتاً راضى نیستیم. قدر شما آقایان را میدانیم و پیشرفت قوّهى قضائیّه را هم مثل همهى اولىالابصار مشاهده میکنیم؛ واقعاً محسوس است و تحرّک و تلاش قوّهى قضائیّه بحمدالله خوب است، امّا شما الگو را دستگاه امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) قرار بدهید؛ خودمان را با آن بسنجیم، نگوییم هم نمیشود؛ بله، آنجور نخواهد شد لکن نزدیک به آن چرا، شبیه آن چرا، ممکن است بشود. ما در کشورى زندگى میکنیم که سالیان متمادى وضع قضائىِ نابسامانى داشته؛ لذا ما اوّلیّات انسانى را در امر قضا بتدریج فراموش کرده بودیم. البتّه بعد از انقلاب شهید مظلوم آیتالله بهشتى (رضوان الله تعالىٰ علیه) و بقیّهى آقایان عزیز و محترمى که با ایشان در کار قضائى همکارى داشتند، خیلى زحمت کشیدند؛ و چقدر بجا است که به مناسبت این ایّام یاد آن شهید بزرگوار را که با ابتکار و همّت و مدیریّت قوى خود خیلى کارها را شروع کرد و راه انداخت، گرامى بداریم. بقیّهى آقایانى هم که بودند با ایشان، ما از نزدیک شاهد بودیم که خیلى کار کردند، خیلى تلاش کردند لکن جبران آن گذشتهى طولانىِ خراب حقیقتاً دشوار است.
ببینید، در جامعهى ایرانى خیلى آسان و آشنا است به ذهن همهى آحاد این مردم که حقّ یک نفرى را بخورند، چند سال هم دوندگى کند، به جایى هم نرسد! کدام از شما و کدام از آحاد این ملّت چنین صورت مسئلهاى را نشنیدید یا مکرّر نشنیدید؟ این[طور] باید نباشد. در جامعهى اسلامى باید هر مظلومى احساس بکند که یک پناهگاهى آنجا هست؛ مثل کسى که در یک طوفان سختى، در یک کولاک خیلى سختى، در جادّهى خطرناکى، در شبى دارد حرکت میکند، یک پناهگاهى هم در یک نقطهاى است، خودش را سینهخیز هم که شده به آنجا خواهد رساند و مطمئن است آنجا که رسید، دیگر خیالش بایستى آسوده باشد. آن پناهگاه، قوّهى قضائیّه است؛ فرق هم نمیکند، همهى قشرها باید این احساس را داشته باشند. این غلط است که ما بگوییم فلان کسان، نزدیک دادگسترى نیایند که نمیرسیم؛ نه، به همه میرسیم.
البتّه در کشور ما مثل خیلى جاهاى دیگر قشر محروم و فقیر و پابرهنهها و روستایىها و طبقات مستضعف، بیشتر مظلوم واقع شدهاند؛ در حقّ آنها احتمال مظلومیّت قوىتر است تا فلان آدم پولدارِ زمیندارِ وسیعالامکان. به درد همه باید رسید، به تظلّم همه باید رسید امّا به قشرهاى مظلوم و پایین جامعه و آن که در او احتمال مظلومیّت بیشتر است، دلسوزانهتر باید رسید؛ بخصوص در کشور ما این جوانهایى که امتحان سختى را در جبهه و دوران جنگ و مانند اینها دادند؛ همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهاى رزمنده و اینهایى که در میدان جنگ و در مقابل دشمن مثل شیر میغرّیدند، گاهى در یک قضیّهى کوچک شخصى به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظرى طبیعى یک مؤمن و یک انقلابى، سرشان کلاه میرود و خسارت مىبینند؛ شما بایستى مو را از ماست بکشید و نباید بگذارید به همه، مخصوصاً طبقات مظلوم، مخصوصاً روستایىها، مخصوصاً جوانان فداکار، بسیجىها و رزمندهها ظلم بشود.
خب، دستگاه قضائى دستگاهى است که روحانیّت در آن بیش از همه جاى این کشور حضور داشته و سرمایهگذارى کرده. اگر خداى نکرده خللى در این دستگاه به وجود بیاید، ضایعهاش فقط به خود دستگاه نمیرسد بلکه به روحانیّت هم میرسد. لذا اینجا باید خیلى همّت کرد، خیلى باید بلندنظرى به خرج داد. واقعاً آقایانى که در این دستگاه هستند ــ از قضات و دادستانها و مأمورین گوناگون ــ باید دندان خیلى از خوشىهاى دنیا را بِکَنَند براى خاطر خدا، براى خاطر حفظ حیثیّت انقلاب ــ که این، دستگاه قضائىاش است ــ و حفظ حیثیّت روحانیّت که بدنهى دستگاه قضائى را تقریباً پُر کرده.
الان در جمع شما هم مشخّص است که روحانیّون و معمّمین بیش از غیر معمّمین هستند. در همه جاى کشور هم همینجور است و روحانیّون در دستگاه قضا زیاد حضور دارند. خیلى از چیزهایى که یک انسان معمولى به دنبال آن است، بعضىاش حلال و طیّب هم هست امّا براى آدم عادّى؛ براى کسى که مسئولیّت دارد، مخصوصاً مسئولیّت قضا، ممکن است تبعاتى داشته باشد، سُمعهى(۴) بدى داشته باشد؛ آقایان باید از اینها صرف نظر کنند. شوخى نیست؛ مسئله، مسئلهى ایجاد یک راه جدید در زندگى بشر است؛ این انقلاب این[جور] است. مىبینید دنیا چه خبر است؛ این انقلاب که یک راه تازه در زندگى انسان باز کرده، باید بتواند تیزى و بُرندگى خودش را حفظ کند، تا این راه همچنان گشاده و باز بماند، تا ملّتها امید پیدا کنند، تا دشمنها نتوانند مستمسکى براى کوبیدن این انقلاب پیدا کنند، اصلاً تا انقلاب از درون فرو نریزد. باید عناصر اصلى انقلاب و دستگاه قضائى بیش از همه خیلى ملاحظه بکنند این جهات را.
یک چیز دیگرى که در دستگاه قضائى مهم است [گرایشهاى سیاسى است]. حقّ همهى مردم این است که در جریانات سیاسى وارد بشوند، اظهار نظر کنند، جزو گروههاى سیاسى باشند؛ در دستگاه قضائى این یک حالت خاصّى دارد. داشتن عقیدهى سیاسى یک چیز قهرى و طبیعى است، قهراً یک مقدار کمى هم حرکت به مقتضاى گرایش سیاسى در برخوردها، شاید به نحوى اجتنابناپذیر باشد امّا مسئولین دستگاه قضا و کسانى که سرنوشت قضایاى مشکل مردم دست آنها است، باید بشدّت پرهیز کنند از تضلّع(۵) در امور سیاسى و بشدّت پرهیز کنند از دخالت دادن گرایش سیاسى در آن کار مهمّى که بر دوششان است؛ یعنى قضا؛ خیلى چیز مهمّى است. فرق هم نمیکند که گرایش سیاسى به کدام سمت و چگونه باشد. علىاىّحال وابسته شدن، متضلّع شدن به یک جریان سیاسى به طورى که در عمل مشهود باشد و محسوس باشد و در برخوردهاى گوناگون خودش را نشان بدهد، دون شأن قوّهى قضائى است و مناسب نیست؛ اگرچه براى مردم عادّى چرا، شاید براى خیلى از مأمورین دستگاههای غیر قضائى هم همینطور [باشد].
دو چیز در دستگاه قضائى اهمّیّت دارد، یعنى براى یک قاضى میتواند حقیقتاً هدف کارش باشد و در دستگاه قضائى هم همینطور: یکى سرعت است، یکى اتقان. اگر کار سریع انجام نگیرد، همان عیب بزرگى میشود که در دستگاههاى قضائى سابق در دوران طاغوت بود؛ که آثار و نشانههاى آن هم در بعضى گوشه کنارهاى بعد از انقلاب هم هنوز بود؛ [وجود] چند هزار پرونده در فلان بخش از بخشهاى قضائى؛ پروندههاى متراکم، کهنه؛ این واقعاً خیلى چیز بدى است؛ از این باید پرهیز بشود. هر کارى که سرعت را تأمین میکند و تضمین میکند، مطلوب است. مردم اگر ببینند رسیدگى سریع انجام گرفت، احساس آرامش و تَشَفَّى(۶) خاطر میکنند که عدالت دارد اجرا میشود.
چرا شرعاً تأخیر حدود الهى حرام و ممنوع است و هیچ کس حق ندارد حدّ الهى را از زمان خودش تأخیر کند؟ حکم که شد، باید حد اجرا بشود؛ چرا؟ براى خاطر اینکه با تأخیر، آن اثرى که بر اجراى حد مترتّب است، تقریباً از بین میرود یا خیلى کم میشود. حالا یک نفرى بیاید شکایتى بکند، بگیرند این پرونده را نگه دارند شش ماه، یک سال، دو سال، ده سال! بخصوص در بعضى از قضایایى که کسانى هم به خاطر این در زندانند و از تصرّف در اموالشان محرومند و ممنوعند؛ [اینکه] همینطور همه چیز معلّق بین زمین و آسمان تا یک وقتى این پرونده دربیاید، خیلى چیز بدى است. این یک طرف قضیّه است.
دوّم، اتقان. اگر ما بسرعت پروندهها را مدام ببینیم و تمام کنیم، ببندیم و کنار بگذاریم امّا غیر متقن، خیلى خوب است؟ خب، رسیدگىاى که متقن نباشد، با توجّه به جوانب قضیّه و شواهد و دلایل نباشد، این میخواهد سریع باشد، میخواهد بَطىء(۷) باشد؛ [فرقی نمیکند!] حالا فرض کردیم بطىء [باشد]، چه ضررى دارد؟ اصلاً رسیدگى نشود، بهتر از این است که اینجور بشود. وقتى بنا شد که خلاف واقع و خطا و اشتباه در آن وجود داشته باشد، در این صورت سرعت چه حُسنى محسوب میشود؟ پس این دو باید با هم رعایت بشود: اتقان و سرعت.
اگر در جایى شما احساس کردید که این مسئولیّت شما در اینجا موجب این است که کارها آنجا راکد بشود، حتماً مسئولیّت را واگذار کنید؛ بعضی از برادرها [اینجور] هستند که باید انشاءالله مسئولین محترم قوّهى قضائیّه یک فکر درست و حسابى براى آن بکنند. یک آقایى است که اشتغالات خیلى زیادى دارد، حالا اینجا هم مثلاً یک دادگاهى، یک محکمهاى، دادسرایى به او سپرده شده و این [فرد] نمیرسد و همین طور مانده آنجا؛ خب، این شغل را واگذار کنند به یک نفر دیگر که بیاید سریع این کار را انجام بدهد؛ یعنى اینجور نباشد که شغل براى ما مسئلهى اوّل باشد؛ مسئلهى اوّل، [انجام] کار است؛ غرض، این قضاوت خیلى مهم است. حالا بنده نمیخواهم آن روایات و آیات، را بخوانم که خود شماها میدانید و بعضى هم به خاطر همان روایات و آیات، نزدیک دستگاه قضائى نمیشوند.(۸) ما [این را] نمیگوییم که باز بعضىها بگویند خب حالا که این قدر سخت است، پس خداحافظ شما؛ نه، کار بافضیلت یعنى این. این انقلاب در گرو کار شما است.
من عرض بکنم که اگر در کنار این تشکیلات و این برنامهى پنجسالهى(۹) رئیسجمهور محترم و این تلاشهایى که این دولت دارد انجام میدهد که واقعاً تلاشهاى فوقالعادهاى است، و این سیاستهایى که اینها دارند ــ که سیاستهاى انشاءالله مُفلِح و مصیبى(۱۰) است و آنطور که بنده ارزیابى میکنم سیاستهاى خوب و سیاستهاى لازم براى این مملکت است ــ یک دستگاه قضائى خوب نباشد، یک تلاش قضائى موفّق نباشد، مطمئن باشید که این به نفع کشور و به نفع انقلاب نخواهد بود؛ شرط اصلى اینجا است؛ آنها همه شکل است، این روح است؛ چون عدالت با دستگاه قضائى تأمین خواهد شد و مجرى عدالت، دستگاه قضائى است.
البتّه باید بزرگان، فضلا، کسانى که در خود توانایى این کار را مىبینند، بشتابند به این کار مهم. اگر امروز هم علماى ما، روحانیّون بزرگوار ما، فضلاى ما به سمت دستگاه قضائى نیایند و این کار عظیم را، این بار سنگین را بر دوش نگیرند، کِى این کار خواهد شد؟ امروز روزى است که مؤمنین و صلحا هر چه سرمایه دارند، باید بریزند در خدمت این انقلاب، به پاى این نهال و این نهال را رشد بدهند. براى اسلام و قرآن، همین نهال مقدّس است که سودمند خواهد بود، ماوراى این هیچ چیز نیست؛ همین است که ما را به حکومت عدل الهى خواهد رساند و جامعهى مطلوب و مورد آرزو را در اختیار مسلمانها قرار خواهد داد. هر چه هست باید در پاى این بریزیم دیگر؛ همه سربازیم، همه موظّفیم، همهى ما وظیفه داریم که هر کارى بر عهدهمان است، انجام بدهیم.
البتّه بنده میبینم، مشاهده میکنم پیشرفتهایى را که انجام گرفته، حقّاً و انصافاً خیلى باارزش است. این سرعتى که در بعضى از جاها و شهرهاى مختلف نشان داده شد، مردم را خوشحال کرد، امیدوار کرد؛ مردم فهمیدند که دستگاه قضائى عازم و مصمّم است بر احقاق حق، و این خیلى باارزش است. باید مثل اولیاى الهى در برخوردشان با حق و باطل، آنجایى که حق است، با همهى وجود از آن دفاع کرد و آنجایى که باطل است، با همهى وجود با آن مقابله کرد. براى احقاق حق و ابطال باطل هیچ بهانهاى وجود ندارد و هیچ شرطى وجود ندارد. بایستى احقاق حق و ابطال باطل را انسان در حدّ منتهاى توان و قدرتش انشاءالله انجام بدهد.
دعا میکنیم که خداى متعال به آقایان محترم توفیق کامل عنایت کند. انشاءالله این بار سنگین را که بر دوش گرفتهاید بردارید و این حرکت مبارکى که آغاز شده، انشاءالله روزبهروز بهتر، بیشتر، قوىتر و شاملتر، گوشه و کنار جامعهى ما را بپوشاند و بگیرد و انشاءالله آن احکام عادلانهاى که شما در باب قضا خواهید داد، موجب جلب رحمت و تفضّل الهى بشود.
اوّلاً بنده هم متقابلاً این حادثهى مصیبتبار(۳) را تسلیت عرض میکنم به همهى آحاد ملّت شجاع و آبدیده و بلاکشیدهمان. امیدوارم که انشاءالله در این امتحان هم مثل همهى امتحانهاى گذشته، این ملّت سربلند بیرون بیایند. ثانیاً اخلاص فراوان خودم را به قضات مؤمن و شجاع و خدوم و کارآمد باید عرض کنم. واقعاً آن قشرى که جا دارد که ما بر روى تواناییهاى او و کارایى او و تلاش موفّق او هر چه میتوانیم سرمایهگذارى مادّى و معنوى بکنیم، قشر قضات است. علّت هم معلوم است؛ بارها هم گفته شده، همه هم گفتهاند و آن، این است که اگر دستگاه قضائى از شرایط لازم برخوردار باشد و کارِ درست بکند، بزودى در کشور فساد و تباهى و ظلم و تبعیض و فسق و بقیّهى چیزهایى که یک جامعه را زمینگیر میکند و فاسد میکند، ریشهکن خواهد شد. اگر خداى نکرده دستگاه قضائى سالم نبود یا پُرکار نبود، آن وقت همهى این جرایم رشد میکنند، این میکروبها جرئت حیات پیدا میکنند، جرئت زیاد شدن و فعّال شدن پیدا میکنند. لذاست که دستگاه قضائى واقعاً همه چیز است براى ما. فرق هم نمیکند؛ چه در دوران سازندگى که امروز است، چه در دوران جنگ که دیروز بود، چه در حوادث گوناگون ــ از عافیت و بلا ــ که یک ملّت انقلابى، یک کشور بزرگ همواره با آن مواجه است. در همهى شرایط آن چیزى که یک لحظه به رکود آن، به جمود آن، به بیکارى آن، به کمکارى آن، خداى ناکرده به فساد آن، نمیتوان تَن داد، دستگاه قضائى است. هر جاى دیگر خراب شد، میگوییم حالا انشاءالله دستگاه قضائى میرود، آنجا را اصلاح خواهد کرد، امّا خود دستگاه قضائى دیگر بایستى در حدّ نصاب اصلاح و صلاح باشد.
ما از خداى متعال شکرگزاریم که منّت گذاشته و بحمدالله چهرهى موجّه، شایسته، صالح از همه جهت براى این کار برگزیده [شده]؛ حقیقتاً جناب آقاى یزدى (ادام الله بقائه) یک نعمتى هستند براى قوّهى قضائیّه؛ همهى چیزهایى که انسان براى یک مدیر در این دستگاه عظیم فکر میکند که لازم است، وقتى ملاحظه میکند، در ایشان هست؛ یعنى همان دین و تقوا، علم و معرفت، دلسوزى و خلوص و پیگیرىِ مسئولیّت و وظیفه؛ آن ارکان اصلى اینها است؛ همهى آن لوازم و شرایط یک مدیریّت خوب با بودنِ اینها حاصل خواهد شد، با نبودن اینها هم اگر [آن لوازم و شرایط] باشد، ضایع خواهد شد.
خب، حالا ما به این حدّ قوّهى قضائیّه حقیقتاً راضى نیستیم. قدر شما آقایان را میدانیم و پیشرفت قوّهى قضائیّه را هم مثل همهى اولىالابصار مشاهده میکنیم؛ واقعاً محسوس است و تحرّک و تلاش قوّهى قضائیّه بحمدالله خوب است، امّا شما الگو را دستگاه امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) قرار بدهید؛ خودمان را با آن بسنجیم، نگوییم هم نمیشود؛ بله، آنجور نخواهد شد لکن نزدیک به آن چرا، شبیه آن چرا، ممکن است بشود. ما در کشورى زندگى میکنیم که سالیان متمادى وضع قضائىِ نابسامانى داشته؛ لذا ما اوّلیّات انسانى را در امر قضا بتدریج فراموش کرده بودیم. البتّه بعد از انقلاب شهید مظلوم آیتالله بهشتى (رضوان الله تعالىٰ علیه) و بقیّهى آقایان عزیز و محترمى که با ایشان در کار قضائى همکارى داشتند، خیلى زحمت کشیدند؛ و چقدر بجا است که به مناسبت این ایّام یاد آن شهید بزرگوار را که با ابتکار و همّت و مدیریّت قوى خود خیلى کارها را شروع کرد و راه انداخت، گرامى بداریم. بقیّهى آقایانى هم که بودند با ایشان، ما از نزدیک شاهد بودیم که خیلى کار کردند، خیلى تلاش کردند لکن جبران آن گذشتهى طولانىِ خراب حقیقتاً دشوار است.
ببینید، در جامعهى ایرانى خیلى آسان و آشنا است به ذهن همهى آحاد این مردم که حقّ یک نفرى را بخورند، چند سال هم دوندگى کند، به جایى هم نرسد! کدام از شما و کدام از آحاد این ملّت چنین صورت مسئلهاى را نشنیدید یا مکرّر نشنیدید؟ این[طور] باید نباشد. در جامعهى اسلامى باید هر مظلومى احساس بکند که یک پناهگاهى آنجا هست؛ مثل کسى که در یک طوفان سختى، در یک کولاک خیلى سختى، در جادّهى خطرناکى، در شبى دارد حرکت میکند، یک پناهگاهى هم در یک نقطهاى است، خودش را سینهخیز هم که شده به آنجا خواهد رساند و مطمئن است آنجا که رسید، دیگر خیالش بایستى آسوده باشد. آن پناهگاه، قوّهى قضائیّه است؛ فرق هم نمیکند، همهى قشرها باید این احساس را داشته باشند. این غلط است که ما بگوییم فلان کسان، نزدیک دادگسترى نیایند که نمیرسیم؛ نه، به همه میرسیم.
البتّه در کشور ما مثل خیلى جاهاى دیگر قشر محروم و فقیر و پابرهنهها و روستایىها و طبقات مستضعف، بیشتر مظلوم واقع شدهاند؛ در حقّ آنها احتمال مظلومیّت قوىتر است تا فلان آدم پولدارِ زمیندارِ وسیعالامکان. به درد همه باید رسید، به تظلّم همه باید رسید امّا به قشرهاى مظلوم و پایین جامعه و آن که در او احتمال مظلومیّت بیشتر است، دلسوزانهتر باید رسید؛ بخصوص در کشور ما این جوانهایى که امتحان سختى را در جبهه و دوران جنگ و مانند اینها دادند؛ همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهاى رزمنده و اینهایى که در میدان جنگ و در مقابل دشمن مثل شیر میغرّیدند، گاهى در یک قضیّهى کوچک شخصى به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظرى طبیعى یک مؤمن و یک انقلابى، سرشان کلاه میرود و خسارت مىبینند؛ شما بایستى مو را از ماست بکشید و نباید بگذارید به همه، مخصوصاً طبقات مظلوم، مخصوصاً روستایىها، مخصوصاً جوانان فداکار، بسیجىها و رزمندهها ظلم بشود.
خب، دستگاه قضائى دستگاهى است که روحانیّت در آن بیش از همه جاى این کشور حضور داشته و سرمایهگذارى کرده. اگر خداى نکرده خللى در این دستگاه به وجود بیاید، ضایعهاش فقط به خود دستگاه نمیرسد بلکه به روحانیّت هم میرسد. لذا اینجا باید خیلى همّت کرد، خیلى باید بلندنظرى به خرج داد. واقعاً آقایانى که در این دستگاه هستند ــ از قضات و دادستانها و مأمورین گوناگون ــ باید دندان خیلى از خوشىهاى دنیا را بِکَنَند براى خاطر خدا، براى خاطر حفظ حیثیّت انقلاب ــ که این، دستگاه قضائىاش است ــ و حفظ حیثیّت روحانیّت که بدنهى دستگاه قضائى را تقریباً پُر کرده.
الان در جمع شما هم مشخّص است که روحانیّون و معمّمین بیش از غیر معمّمین هستند. در همه جاى کشور هم همینجور است و روحانیّون در دستگاه قضا زیاد حضور دارند. خیلى از چیزهایى که یک انسان معمولى به دنبال آن است، بعضىاش حلال و طیّب هم هست امّا براى آدم عادّى؛ براى کسى که مسئولیّت دارد، مخصوصاً مسئولیّت قضا، ممکن است تبعاتى داشته باشد، سُمعهى(۴) بدى داشته باشد؛ آقایان باید از اینها صرف نظر کنند. شوخى نیست؛ مسئله، مسئلهى ایجاد یک راه جدید در زندگى بشر است؛ این انقلاب این[جور] است. مىبینید دنیا چه خبر است؛ این انقلاب که یک راه تازه در زندگى انسان باز کرده، باید بتواند تیزى و بُرندگى خودش را حفظ کند، تا این راه همچنان گشاده و باز بماند، تا ملّتها امید پیدا کنند، تا دشمنها نتوانند مستمسکى براى کوبیدن این انقلاب پیدا کنند، اصلاً تا انقلاب از درون فرو نریزد. باید عناصر اصلى انقلاب و دستگاه قضائى بیش از همه خیلى ملاحظه بکنند این جهات را.
یک چیز دیگرى که در دستگاه قضائى مهم است [گرایشهاى سیاسى است]. حقّ همهى مردم این است که در جریانات سیاسى وارد بشوند، اظهار نظر کنند، جزو گروههاى سیاسى باشند؛ در دستگاه قضائى این یک حالت خاصّى دارد. داشتن عقیدهى سیاسى یک چیز قهرى و طبیعى است، قهراً یک مقدار کمى هم حرکت به مقتضاى گرایش سیاسى در برخوردها، شاید به نحوى اجتنابناپذیر باشد امّا مسئولین دستگاه قضا و کسانى که سرنوشت قضایاى مشکل مردم دست آنها است، باید بشدّت پرهیز کنند از تضلّع(۵) در امور سیاسى و بشدّت پرهیز کنند از دخالت دادن گرایش سیاسى در آن کار مهمّى که بر دوششان است؛ یعنى قضا؛ خیلى چیز مهمّى است. فرق هم نمیکند که گرایش سیاسى به کدام سمت و چگونه باشد. علىاىّحال وابسته شدن، متضلّع شدن به یک جریان سیاسى به طورى که در عمل مشهود باشد و محسوس باشد و در برخوردهاى گوناگون خودش را نشان بدهد، دون شأن قوّهى قضائى است و مناسب نیست؛ اگرچه براى مردم عادّى چرا، شاید براى خیلى از مأمورین دستگاههای غیر قضائى هم همینطور [باشد].
دو چیز در دستگاه قضائى اهمّیّت دارد، یعنى براى یک قاضى میتواند حقیقتاً هدف کارش باشد و در دستگاه قضائى هم همینطور: یکى سرعت است، یکى اتقان. اگر کار سریع انجام نگیرد، همان عیب بزرگى میشود که در دستگاههاى قضائى سابق در دوران طاغوت بود؛ که آثار و نشانههاى آن هم در بعضى گوشه کنارهاى بعد از انقلاب هم هنوز بود؛ [وجود] چند هزار پرونده در فلان بخش از بخشهاى قضائى؛ پروندههاى متراکم، کهنه؛ این واقعاً خیلى چیز بدى است؛ از این باید پرهیز بشود. هر کارى که سرعت را تأمین میکند و تضمین میکند، مطلوب است. مردم اگر ببینند رسیدگى سریع انجام گرفت، احساس آرامش و تَشَفَّى(۶) خاطر میکنند که عدالت دارد اجرا میشود.
چرا شرعاً تأخیر حدود الهى حرام و ممنوع است و هیچ کس حق ندارد حدّ الهى را از زمان خودش تأخیر کند؟ حکم که شد، باید حد اجرا بشود؛ چرا؟ براى خاطر اینکه با تأخیر، آن اثرى که بر اجراى حد مترتّب است، تقریباً از بین میرود یا خیلى کم میشود. حالا یک نفرى بیاید شکایتى بکند، بگیرند این پرونده را نگه دارند شش ماه، یک سال، دو سال، ده سال! بخصوص در بعضى از قضایایى که کسانى هم به خاطر این در زندانند و از تصرّف در اموالشان محرومند و ممنوعند؛ [اینکه] همینطور همه چیز معلّق بین زمین و آسمان تا یک وقتى این پرونده دربیاید، خیلى چیز بدى است. این یک طرف قضیّه است.
دوّم، اتقان. اگر ما بسرعت پروندهها را مدام ببینیم و تمام کنیم، ببندیم و کنار بگذاریم امّا غیر متقن، خیلى خوب است؟ خب، رسیدگىاى که متقن نباشد، با توجّه به جوانب قضیّه و شواهد و دلایل نباشد، این میخواهد سریع باشد، میخواهد بَطىء(۷) باشد؛ [فرقی نمیکند!] حالا فرض کردیم بطىء [باشد]، چه ضررى دارد؟ اصلاً رسیدگى نشود، بهتر از این است که اینجور بشود. وقتى بنا شد که خلاف واقع و خطا و اشتباه در آن وجود داشته باشد، در این صورت سرعت چه حُسنى محسوب میشود؟ پس این دو باید با هم رعایت بشود: اتقان و سرعت.
اگر در جایى شما احساس کردید که این مسئولیّت شما در اینجا موجب این است که کارها آنجا راکد بشود، حتماً مسئولیّت را واگذار کنید؛ بعضی از برادرها [اینجور] هستند که باید انشاءالله مسئولین محترم قوّهى قضائیّه یک فکر درست و حسابى براى آن بکنند. یک آقایى است که اشتغالات خیلى زیادى دارد، حالا اینجا هم مثلاً یک دادگاهى، یک محکمهاى، دادسرایى به او سپرده شده و این [فرد] نمیرسد و همین طور مانده آنجا؛ خب، این شغل را واگذار کنند به یک نفر دیگر که بیاید سریع این کار را انجام بدهد؛ یعنى اینجور نباشد که شغل براى ما مسئلهى اوّل باشد؛ مسئلهى اوّل، [انجام] کار است؛ غرض، این قضاوت خیلى مهم است. حالا بنده نمیخواهم آن روایات و آیات، را بخوانم که خود شماها میدانید و بعضى هم به خاطر همان روایات و آیات، نزدیک دستگاه قضائى نمیشوند.(۸) ما [این را] نمیگوییم که باز بعضىها بگویند خب حالا که این قدر سخت است، پس خداحافظ شما؛ نه، کار بافضیلت یعنى این. این انقلاب در گرو کار شما است.
من عرض بکنم که اگر در کنار این تشکیلات و این برنامهى پنجسالهى(۹) رئیسجمهور محترم و این تلاشهایى که این دولت دارد انجام میدهد که واقعاً تلاشهاى فوقالعادهاى است، و این سیاستهایى که اینها دارند ــ که سیاستهاى انشاءالله مُفلِح و مصیبى(۱۰) است و آنطور که بنده ارزیابى میکنم سیاستهاى خوب و سیاستهاى لازم براى این مملکت است ــ یک دستگاه قضائى خوب نباشد، یک تلاش قضائى موفّق نباشد، مطمئن باشید که این به نفع کشور و به نفع انقلاب نخواهد بود؛ شرط اصلى اینجا است؛ آنها همه شکل است، این روح است؛ چون عدالت با دستگاه قضائى تأمین خواهد شد و مجرى عدالت، دستگاه قضائى است.
البتّه باید بزرگان، فضلا، کسانى که در خود توانایى این کار را مىبینند، بشتابند به این کار مهم. اگر امروز هم علماى ما، روحانیّون بزرگوار ما، فضلاى ما به سمت دستگاه قضائى نیایند و این کار عظیم را، این بار سنگین را بر دوش نگیرند، کِى این کار خواهد شد؟ امروز روزى است که مؤمنین و صلحا هر چه سرمایه دارند، باید بریزند در خدمت این انقلاب، به پاى این نهال و این نهال را رشد بدهند. براى اسلام و قرآن، همین نهال مقدّس است که سودمند خواهد بود، ماوراى این هیچ چیز نیست؛ همین است که ما را به حکومت عدل الهى خواهد رساند و جامعهى مطلوب و مورد آرزو را در اختیار مسلمانها قرار خواهد داد. هر چه هست باید در پاى این بریزیم دیگر؛ همه سربازیم، همه موظّفیم، همهى ما وظیفه داریم که هر کارى بر عهدهمان است، انجام بدهیم.
البتّه بنده میبینم، مشاهده میکنم پیشرفتهایى را که انجام گرفته، حقّاً و انصافاً خیلى باارزش است. این سرعتى که در بعضى از جاها و شهرهاى مختلف نشان داده شد، مردم را خوشحال کرد، امیدوار کرد؛ مردم فهمیدند که دستگاه قضائى عازم و مصمّم است بر احقاق حق، و این خیلى باارزش است. باید مثل اولیاى الهى در برخوردشان با حق و باطل، آنجایى که حق است، با همهى وجود از آن دفاع کرد و آنجایى که باطل است، با همهى وجود با آن مقابله کرد. براى احقاق حق و ابطال باطل هیچ بهانهاى وجود ندارد و هیچ شرطى وجود ندارد. بایستى احقاق حق و ابطال باطل را انسان در حدّ منتهاى توان و قدرتش انشاءالله انجام بدهد.
دعا میکنیم که خداى متعال به آقایان محترم توفیق کامل عنایت کند. انشاءالله این بار سنگین را که بر دوش گرفتهاید بردارید و این حرکت مبارکى که آغاز شده، انشاءالله روزبهروز بهتر، بیشتر، قوىتر و شاملتر، گوشه و کنار جامعهى ما را بپوشاند و بگیرد و انشاءالله آن احکام عادلانهاى که شما در باب قضا خواهید داد، موجب جلب رحمت و تفضّل الهى بشود.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ آیتالله محمّد یزدى
(۲ در ابتدای این دیدار، آیتالله محمّد یزدی (رئیس قوّهی قضائیّه) گزارشی ارائه کرد.
(۳ وقوع زلزله در استانهاى گیلان، زنجان و قزوین
(۴ آوازه، شهرت
(۵ دلبستگى و پیوستگى شدید
(۶ آرامش
(۷ کُند
(۸ از جمله، کافی، ج ۷، ص ۴۰۷؛ «باب اصناف القضاة»
(۹ قانون برنامهی پنجسالهی اوّل توسعهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که از سال ۱۳۶۸ و همزمان با روی کار آمدن دولت حجّتالاسلام والمسلمین هاشمیرفسنجانی تصویب و اجرای آن آغاز شد.
(۱۰ درست