بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
اوّلاً باید از همهى آقایان محترم، ائمّهى محترم جمعه و علماى محترم شهرهاى این استان که قبول زحمت فرمودید و تشریف آوردید تا جلسهى دوستانه و محفل طلبگىاى با هم داشته باشیم، سپاسگزارى کنم و از حضور در این جلسه، خوشوقتى خودم را عرض کنم.
مازندران یکى از مراکز اصلى امداد و کمک به انقلاب ــ حدوثاً و بقائاً ــ(۲) بوده و باز هم انشاءالله خواهد بود. مکرّر عرض کردهام این مطلب را که ما براى ارزیابى مردم هر منطقهاى باید از جمله، توجّه کنیم به سرمایهگذارىاى که دشمن بر روى آن مردم کرده و ببینیم با وجود آن سرمایهگذارىها این مردم در چه وضعى هستند. پیدا است که بعضى از استانها و شهرها، در زمان سلطهى طواغیت بیشتر مورد توجّه آنها و مرکز سرمایهگذارى فکرى و عملى آنها بوده است و از آن جمله است مازندران و بخصوص بعضى از شهرهاى آن. در عین حال از اوانى که گلبانگ انقلاب اسلامى طنین مىاندازد بر سرتاسر این کشور، یکى از آنجاهایى که زود و خوب و قاطع و همگانى اجابت میکنند، اینجا است. بعد ما مشاهده میکنیم که هم دستگاه ارتجاعىِ طاغوت و رژیم منحوس فاسدِ مفسدِ پهلوى و هم جریانها و سازمانهاى چپ به امید بهرهگیرى از این استان، تلاشهایى را شروع میکنند از شرق استان تا غرب استان که همهى شما شاهد و حاضر و ناظر بودید یا از نزدیک شنیدید؛ و مشت محکم مردم مؤمن در این استان نواخته میشود به صورت آن کسانى که خیال میکنند میتوانند ایمان این مردم را دستِکم بگیرند؛ این چیز مهمّى است. این را از این جهت عرض کردم که اوّلاً علاقه و ارادت خودم را به مردم مازندران، به وسیلهى شما آقایان محترم به آنها ابلاغ کنم، ثانیاً مزید تذکّرى باشد براى حضرات آقایان محترم در این استان، جهت توجّه و التفات به این مردم و قدردانى از آنها و حفظ آرزوهاى معنوى و روحانى آنها و تقویت این آرزوها و مقابلهى با هر حرکتى که در جهت خلاف درخواست معنوى و روحى این مردم مؤمن و خالص و سالم و عزیز محسوب بشود.
مازندران یکى از مراکز اصلى امداد و کمک به انقلاب ــ حدوثاً و بقائاً ــ(۲) بوده و باز هم انشاءالله خواهد بود. مکرّر عرض کردهام این مطلب را که ما براى ارزیابى مردم هر منطقهاى باید از جمله، توجّه کنیم به سرمایهگذارىاى که دشمن بر روى آن مردم کرده و ببینیم با وجود آن سرمایهگذارىها این مردم در چه وضعى هستند. پیدا است که بعضى از استانها و شهرها، در زمان سلطهى طواغیت بیشتر مورد توجّه آنها و مرکز سرمایهگذارى فکرى و عملى آنها بوده است و از آن جمله است مازندران و بخصوص بعضى از شهرهاى آن. در عین حال از اوانى که گلبانگ انقلاب اسلامى طنین مىاندازد بر سرتاسر این کشور، یکى از آنجاهایى که زود و خوب و قاطع و همگانى اجابت میکنند، اینجا است. بعد ما مشاهده میکنیم که هم دستگاه ارتجاعىِ طاغوت و رژیم منحوس فاسدِ مفسدِ پهلوى و هم جریانها و سازمانهاى چپ به امید بهرهگیرى از این استان، تلاشهایى را شروع میکنند از شرق استان تا غرب استان که همهى شما شاهد و حاضر و ناظر بودید یا از نزدیک شنیدید؛ و مشت محکم مردم مؤمن در این استان نواخته میشود به صورت آن کسانى که خیال میکنند میتوانند ایمان این مردم را دستِکم بگیرند؛ این چیز مهمّى است. این را از این جهت عرض کردم که اوّلاً علاقه و ارادت خودم را به مردم مازندران، به وسیلهى شما آقایان محترم به آنها ابلاغ کنم، ثانیاً مزید تذکّرى باشد براى حضرات آقایان محترم در این استان، جهت توجّه و التفات به این مردم و قدردانى از آنها و حفظ آرزوهاى معنوى و روحانى آنها و تقویت این آرزوها و مقابلهى با هر حرکتى که در جهت خلاف درخواست معنوى و روحى این مردم مؤمن و خالص و سالم و عزیز محسوب بشود.
و امّا مطلب مورد نظرم که فکر کردم اینجا عرض کنم، این است که ما در یک زمان بسیار حسّاسى قرار گرفتهایم. زمانها یکسان نیستند؛ زمان ما زمان عجیبى است. یک جریانى به نام جریان «تمدّن صنعتى» ــ که این کلمه، حاوى معانى بسیار زیادى از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض و همه چیز است ــ با این نام و با سِمات(۳) و خصوصیّاتى، حدّاقل از دو قرن پیش ــ یعنى به طور واضح از دو قرن پیش؛ قرن نوزدهم و قرن بیستم؛ اگرچه مقدّمات آن از خیلى جلوتر ــ در دنیا شروع شد. این جریان چند خصوصیّت داشت: یکى گرایش به صنعت و علم، یکى گرایش به روشهاى جدید در زندگى، و یکى که از مهمترین آنها است، گرایش به فلسفههایى با قاعده و مبناى مادّى. یعنى در طول این دو قرن بیشترین پرچمهاى فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابل تفکّر معنوى و دینى بوده؛ یکى از آنها فلسفهى مارکسیسم است که سر و صداى بیشترى پیدا کرد، [امّا] بقیّهى مکتبهاى فلسفى ـ اجتماعىِ رایج و سربرداشتهى در قرن نوزدهم و بیستم هم، جهت و گرایشِ یا خالص و یا غالب مادّى و غیر مذهبى و ضدّ مذهبى دارند. درست توجّه بفرمایید تا اهمّیّت لحظه را ما درک کنیم. مثل یک جریانى که از کم شروع میشود و لحظهبهلحظه اوج میگیرد و فراگیرى پیدا میکند، این گرایش غیر معنوى و ضدّ معنوى در زندگى مردم، در افکار مردم، در ارتباطات درون اجتماعى مردم و در خانوادهى مردم وارد شد.
در کنار این جریان فکرى، سیاستها مستقلّاً یک حرکتى را شروع کردند باز به سمت ضدّیّت با دین و معنویّت. بعضى از آن سیاستها به این فلسفهها هم علىالظّاهر کارى نداشتند؛ البتّه کسانى هستند ــ نمیخواهم حالا این فکر را مطرح کنم امّا حالا بدانید، شاید هم میدانید ــ که معتقدند اصلاً تفکّرات مادّى، ولو چپترینش، مخلوق و محصول فکر سیاستمدارها است نه فلاسفه. میگویند اصلاً همهى این بساطها و جنجالها یک کار سیاسى بود، آن هم به معناى حقیقى؛ یک کار اقتصادى در جهت پیشرفت ثروتها و سرمایهها و بساط سرمایهدارى در دنیا که روزبهروز اوج میگرفت؛ حالا به آن حرف کارى نداریم. علىاىّحال سیاستها هم افتادند در جهت ضدّیّت با معنویّت و روزبهروز این بیشتر شد.
در کنار این جریان فکرى، سیاستها مستقلّاً یک حرکتى را شروع کردند باز به سمت ضدّیّت با دین و معنویّت. بعضى از آن سیاستها به این فلسفهها هم علىالظّاهر کارى نداشتند؛ البتّه کسانى هستند ــ نمیخواهم حالا این فکر را مطرح کنم امّا حالا بدانید، شاید هم میدانید ــ که معتقدند اصلاً تفکّرات مادّى، ولو چپترینش، مخلوق و محصول فکر سیاستمدارها است نه فلاسفه. میگویند اصلاً همهى این بساطها و جنجالها یک کار سیاسى بود، آن هم به معناى حقیقى؛ یک کار اقتصادى در جهت پیشرفت ثروتها و سرمایهها و بساط سرمایهدارى در دنیا که روزبهروز اوج میگرفت؛ حالا به آن حرف کارى نداریم. علىاىّحال سیاستها هم افتادند در جهت ضدّیّت با معنویّت و روزبهروز این بیشتر شد.
البتّه هر نقطهاى که معنویّت آن بیشتر بود، بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت؛ مثلاً اسلام؛ تفکّرات اسلامى در همه جاى دنیا مورد تهاجم قرار گرفت؛ از شرق دنیاى اسلام یعنى هند، تا غرب دنیاى اسلام یعنى آفریقا و الجزایر. در الجزایر هم فرانسوىها که وارد شدند با اسلام مبارزه کردند، در هند هم که انگلیسىها وارد شدند با اسلام مبارزه کردند! با اینکه انگلیس و فرانسه دو رقیب بودند در صحنهى استعمار، امّا حریفهایشان، طرفهایشان و نقاط بمباردمانشان(۴) یکى بود؛ آنجا آنجور، اینجا اینجور. و روزبهروز جریان مذهب را و معنویّت را در دنیا ضعیفتر کردند و روزبهروز زندگى انسانها را از اخلاق معنوى خالىتر کردند. دنیاى مسیحیّت اینجور بود و دنیاى اسلام هم همینجور بود. ایمانها را در لابهلاى چرخ و پَر این گردونهى سنگین مادّیّت خُرد کردند یا رقیق کردند. این جریانِ زندگى دنیا است در طول حدّاقل دو قرن؛ این چیز کمى نیست.
این سِیر جریان مادّى، همینطور با جَست، به شکل تند و خشن، [حرکت] به طرف اوج را شروع کرده و [طىّ] دو قرن روزبهروز فراگیرتر شده. همراه با این اوج تفکّر مادّى و سیاست مادّى و رفتار مادّى در زندگى انسانها، ثروت و علم و اختراع و پیشرفتهاى نوبهنوى مراکزى هم که این سیاستها را دنبال میکردند، روزبهروز بیشتر شده؛ یعنى آمریکاى امروز از لحاظ علمى با آمریکاى پنجاه سال پیش قابل مقایسه نیست؛ اروپا هم همینجور. اینها همان کسانى هستند که این جریان مادّیّت را با پولشان، با علمشان، با اختراعاتشان، با استفاده از توانایىهاى گوناگونشان تقویت کردند. حالا این جریان اوجگیرنده به یک نقطهى اوج غیر قابل تصوّرى رسید که دیگر قدم بعد، جز این چیزى نبود که بکلّى بناى دین و معنویّت و اخلاق از میان جوامع برچیده بشود و دیگر هیچ خاطرهاى هم حتّى نماند. قدم بعد این بود دیگر؛ این حرف من نیست؛ نویسندگانى که رمانهاى تخیّلى علمى مینویسند ــ یکى از کارهایى که در این نوشتارهاى رایج ادبیّات دنیا معمول است، پیشبینى دنیاى آینده است که مثلاً پنجاه سال دیگر دنیا به چه شکلى خواهد بود ــ آنچه نوشتهاند، همه آن دنیایى را نشان میدهد که در آن دیگر حتّى هیچ احساس معنوى نیست! من بعضى از این رمانها را خودم دیدهام و خواندهام. آن دنیایى که تصویر میشود در قدم بعدِ دنیاى قرن اتم و قرن الکترونیک و قرن کامپیوتر و قرن پیشرفتهاى شگفتانگیز فضائى چیست؟ بکلّى تهى شدنِ عالم از تفکّرات یا به قول آنها اوهام معنوى و مذهبی. اصلاً قدم بعد، جز این، چیز دیگرى تصوّر نمیشود.
این سِیر جریان مادّى، همینطور با جَست، به شکل تند و خشن، [حرکت] به طرف اوج را شروع کرده و [طىّ] دو قرن روزبهروز فراگیرتر شده. همراه با این اوج تفکّر مادّى و سیاست مادّى و رفتار مادّى در زندگى انسانها، ثروت و علم و اختراع و پیشرفتهاى نوبهنوى مراکزى هم که این سیاستها را دنبال میکردند، روزبهروز بیشتر شده؛ یعنى آمریکاى امروز از لحاظ علمى با آمریکاى پنجاه سال پیش قابل مقایسه نیست؛ اروپا هم همینجور. اینها همان کسانى هستند که این جریان مادّیّت را با پولشان، با علمشان، با اختراعاتشان، با استفاده از توانایىهاى گوناگونشان تقویت کردند. حالا این جریان اوجگیرنده به یک نقطهى اوج غیر قابل تصوّرى رسید که دیگر قدم بعد، جز این چیزى نبود که بکلّى بناى دین و معنویّت و اخلاق از میان جوامع برچیده بشود و دیگر هیچ خاطرهاى هم حتّى نماند. قدم بعد این بود دیگر؛ این حرف من نیست؛ نویسندگانى که رمانهاى تخیّلى علمى مینویسند ــ یکى از کارهایى که در این نوشتارهاى رایج ادبیّات دنیا معمول است، پیشبینى دنیاى آینده است که مثلاً پنجاه سال دیگر دنیا به چه شکلى خواهد بود ــ آنچه نوشتهاند، همه آن دنیایى را نشان میدهد که در آن دیگر حتّى هیچ احساس معنوى نیست! من بعضى از این رمانها را خودم دیدهام و خواندهام. آن دنیایى که تصویر میشود در قدم بعدِ دنیاى قرن اتم و قرن الکترونیک و قرن کامپیوتر و قرن پیشرفتهاى شگفتانگیز فضائى چیست؟ بکلّى تهى شدنِ عالم از تفکّرات یا به قول آنها اوهام معنوى و مذهبی. اصلاً قدم بعد، جز این، چیز دیگرى تصوّر نمیشود.
در همین مقطع که همهى محاسبات ــ محاسبات مادّى البتّه ــ نشان میداد که آیندهى بشریّت آن است، ناگهان یک حادثهاى اتّفاق افتاد. این حادثه در اوّل، توجّه دنیا را خیلى هم به خودش جلب نکرد امّا برخلاف انتظار تفسیرکنندگان و بینندگان روزبهروز حجم و معنا و محیط تسلّط و تصرّف آن وسیعتر شد و ناگهان به یک انفجار در یک نقطهى عالم منتهى شد؛ آن وقت [بود که] صاحبان قدرت جهانى احساس کردند که تا حالا در ارزیابى این پدیده اشتباه میکردند و به فکر علاج افتادند؛ دیگر هم نتوانستند. آن حادثه چیست؟ حادثهى نهضت روحانیّت و نهضت دین در ایران در سال ۱۳۴۱. آن روزى که این حادثه اتّفاق افتاد، در دنیا کسى براى آن اهمّیّتى قائل نشد. حتّى آن وقتى که پانزده خرداد شد و آن کشتار و آن مسائل [اتّفاق افتاد]، انعکاسى در دنیا آنقدر پیدا نکرد. نه کسى را خیلى امیدوار کرد، نه کسى را خیلى ترساند. یک شعلهاى بود، بعد هم دیدند مثل اینکه فروکش کرد، مثل شعلهى تراشه و پوشال و تَرکه و کارتن و مقوا و مانند اینها که ناگهان میگیرد، بعد از چند لحظه هم [فرو]مىنشیند؛ همه خیال میکنند تمام شد؛ غافل از اینکه نه، آن هیزمها، آن کُندههاى بسیار قطور و آتشدار زیر این شعلهها بود، آنها گرفته و کسى هم درست ملتفت نیست؛ دارد لحظهبهلحظه هم آتشِ ماندگار و دیرپا تولید میکند. این آتشها تولید شد و شد تا رسید به بیستودوّم بهمن و تشکیل جمهورى اسلامى و ناگهان ایجاد یک کشورى(۵) بر اساس دین و بر اساس معنویّت. دیگر وقت گذشته بود؛ یعنى به مجرّدى که این به وجود آمد، کار از کار براى دشمنان دین و معنویّت گذشت؛ هر چه ضربت زدند و مظلومش کردند، نفوذ معنوى آن و توجّه دلهاى مسلمین در دنیا به آن بیشتر شد. آتشهایى اینجا و آنجا گرفت؛ شاید بعضى هم خودشان درست ندانند از کجا سرچشمه گرفتند.
در خبرها دیدید آفریقا و منطقهى فرانسوىزبان شمال آفریقا را(۶) ــ که از لحاظ فرهنگ هم متأسّفانه خیلى اروپایىها آنجا سرمایهگذارى کردند و نفوذ کردند و بنده از نزدیک دیدهام که آنجا وضع مردم و مسلمانى مردم تا آنجایى که به آنها تحمیل شده، چه جورى است ــ تا شرق دنیاى اسلام، در هند و کشمیر و ترکستان شرقى احساسات مسلمین را مىبینید. دیگر کار از کار گذشته؛ یعنى آن جریانى که داشت اوج پیدا میکرد، قطع شد. من و شما در لحظهى این قطع قرار گرفتهایم؛ ثُمَّ جَعَلنٰکُم خَلَـٰٓئِفَ فِى الاَرض.۳ من و شما همان کسانى هستیم که اگر درست حرکت کنیم، عملمان و تصمیممان و قاطعیّتمان و ارادهمان خواهد توانست این راه را ترسیم کند و ماندگارى آن را و سلامت آن را تضمین کند.
در خبرها دیدید آفریقا و منطقهى فرانسوىزبان شمال آفریقا را(۶) ــ که از لحاظ فرهنگ هم متأسّفانه خیلى اروپایىها آنجا سرمایهگذارى کردند و نفوذ کردند و بنده از نزدیک دیدهام که آنجا وضع مردم و مسلمانى مردم تا آنجایى که به آنها تحمیل شده، چه جورى است ــ تا شرق دنیاى اسلام، در هند و کشمیر و ترکستان شرقى احساسات مسلمین را مىبینید. دیگر کار از کار گذشته؛ یعنى آن جریانى که داشت اوج پیدا میکرد، قطع شد. من و شما در لحظهى این قطع قرار گرفتهایم؛ ثُمَّ جَعَلنٰکُم خَلَـٰٓئِفَ فِى الاَرض.۳ من و شما همان کسانى هستیم که اگر درست حرکت کنیم، عملمان و تصمیممان و قاطعیّتمان و ارادهمان خواهد توانست این راه را ترسیم کند و ماندگارى آن را و سلامت آن را تضمین کند.
وضع دنیا عوض خواهد شد و معنویّت، حقّ خودش از اقتدار جهانى را در دنیا به دست خواهد آورد؛ این را بدانید، هیچ تردیدى در این نیست. این امکان ندارد که دیگر قدرتهاى بزرگ مثل آمریکا و غیره فرض کنند که این حرکت شتابندهى معنویّت را در دنیا از بین خواهند برد؛ این دیگر امکان ندارد. هر کارى با نظام جمهورى اسلامى بکنند، بازتاب مظلومیّت این نظام و ایستادگى و مقاومت آن، تأثیرِ برانگیزانندهتر و زندهکنندهترى خواهد داشت در سطح دنیاى اسلام و کسانى را بر خواهد انگیخت؛ کما اینکه تا امروز هر حادثهاى همینجور بوده: جنگ را بر ما تحمیل کردند؛ خب، ما از جنگ خیلى ضربات مادّى و معنوى دیدیم امّا خسارت نکردیم، زیرا با وجود این ضربات، اسلام عزیز شد؛ همه در دنیا فهمیدند که اگر یک ملّتى مؤمن شد و معتقد به خدا و قرآن و روز جزا شد، اینجور جوانهایش با مظلومیّت در میدان جنگ میجنگند، تا حدّى که دشمن را ناکام میکنند، کما اینکه جوانهاى ما دشمن را ناکام کردند. همهى قدرتهاى دنیا دستشان را روى هم گذاشتند تا بتوانند بخشى از این کشور را از آن جدا کنند و تمامیّت ارضى آن را از بین ببرند که آن هم به قصد ساقط کردن این نظام اسلامى بود، و نتوانستند. این، شکست قدرتهاى بزرگ نیست؟ این، غلبه و عزّت و توانایى ملّت ما نیست؟
امروز دارند اقرار میکنند؛ هم اروپایىها، هم آمریکایىها ــ روسها را که میدانستیم، خیلى جاهاى دیگر را میدانستیم، [امّا] خیلى جاها را هم نمیدانستیم ــ دارند خودشان اعتراف میکنند که به عراق در طول جنگ چقدر کمک کردند. یعنى ناتو،(۷) آمریکا، ورشو،(۸) سه محور اصلى قدرت نظامى، دست روى دست هم گذاشتند و به یک طرف کمک کردند تا آن طرف دیگر را شکست بدهد و او را به عقب بنشاند و حکومت او را ساقط کند و سرزمین او را تجزیه کند، و نتوانستند. این واقعاً خیلى عظمت است! عظمت چه کسى؟ عظمت اسلام. پس اسلام در این جنگ عزیز شد و مسلمانها فهمیدند که اسلام با یک ملّت چه میکند. ما همان ملّت شهریور ۲۰ هستیم؛ باد جنگ خورد به این کشور، همه چیز را از ما گرفت؛ دو ساعت نتوانستیم مقاومت کنیم! شمال کشور، شرق کشور، جنوب کشور تصرّف شد به وسیلهى دشمن.(۹) کدام شهید را از آن روز ما به یادگار داریم؟ کدام مجموعهى از ملّت میتوانند بگویند آن روز ما بودیم که دفاع کردیم؟ امروز چه؟ دوران اسلام چه؟ کجا است در این کشور جایى که افتخار دفاع جانانه و ستایشبرانگیز را نداشته باشد؟ آدم در هر یک از دهات همین مازندران شما وارد بشود، عکس چند شهید آنجا هست. همه جاى کشور اینجور [است]. خب، پس با این حرکت ما اسلام عزیز شد.
آقایان! یک نکتهاى که من میخواهم عرض بکنم، این است که هر جا اسلام باشد، ردّ ارکان نظام سلطهى جهانى هم در آنجا هست. هر جا اسلام تشکیل بشود، ضدّیّت با ظلم، ضدّیّت با تجاوز، ضدّیّت با استعمار و استثمار، ضدّیّت با تحقیر مردم و ضدّیّت با بقیّهى ملامح(۱۰) و نشانههاى نظام سلطه در امروز دنیا [نیز] در آنجا هست؛ لذاست که جمهورى اسلامى با نظام کنونى تسلّط و اقتدار در دنیا مخالف است. ما با تشریفات موجود دنیا مخالفتى نداریم؛ خب، هر جایى یک عرف مراوداتى دارد، عرفهاى معمولى ملّتهاى گوناگون دنیا را ما قبول داریم امّا این را که در میدان زندگى و سیاست، چند کشور بزرگ و ثروتمند حق دارند سرنوشت کشورهاى دیگر را به دست بگیرند، قبول نداریم؛ این را که فرهنگ فساد و ابتذال از جوامع اروپایى و آمریکایى باید سرریز بشود و سرازیر بشود به سمت جوامع دیگر که هر کدام فرهنگى دارند، قبول نداریم؛ اینکه هر چه اروپایى آن را خوب میداند، باید به نظرِ همهى ملّتها خوب باشد، ولو در نظر فرهنگ خود آن ملّت چنین خوبىاى هم ندارد و هر چه او بد میداند، باید بد باشد، ولو از نظر فرهنگ آن کشورها، بدىاى ندارد ــ [همین] وضعى که امروز در دنیا هست ــ ما این را قبول نداریم. امروز در دنیا روى یک چیزهایى حسّاسیّت هست: روى کتک خوردن زن به وسیلهى شوهر امروز در دنیا حسّاسیّتى نیست؛ مردها در اروپا و آمریکا خیلى راحت زنهایشان را کتک میزنند، نه اینکه همه، امّا هست، وجود دارد؛ روى ظلم کردن داخل خانواده از سوى مرد به زن خیلى حسّاسیّتى در دنیا نیست. آمارهایى که نشان میدهند، نشاندهندهى این است که پدرها و شوهرها در خانوادههاى آمریکایى و اروپایى، خیلى راحت به فرزندانشان، به همسرانشان ظلم میکنند؛ خیلى جنجالى هم روى این در دنیا نیست، امّا روى پوشش زن حسّاسیّت هست. اگر یک کسى، یک شخصیّتى، یک فیلسوفى یا یک نظام و یک سیاستى، با عریان بودن زن مخالفت کند، این را هُو میکنند در دنیا؛ اینجورى است. روى بسیارى از فسادها، بسیارى از روشها و عادات حسّاسیّتى نیست. اگر یک کشورى به عنوان یک سیاست با مشروبات الکلى مخالفت بکند، این را در دنیا هُو میکنند، لبخند تمسخر میزنند، او را مرتجع مینامند. این فرهنگِ کجا است؟ این عریانى زن به عنوان یک سنّت، این رواج مسکرات به عنوان یک رسم رایج، مال کجا است؟ این مال اروپا است؛ از فرهنگ قدیمى اروپایى ناشى شده است؛ حالا در جاهاى دیگر دنیا هم این رسم حجّیّت پیدا کرده؛ اگر کسى با آن مخالفت کرد، کأنّه مرتکب گناه کبیرهاى شده!
کشورهایى هستند که در آنها آزادى سیاسى و دموکراسى به هیچ وجه نیست؛ مکرّر عرض کردهایم، حتّى مجلس قانونگذارى وجود ندارد ــ خب میدانید دیگر؛ هستند کشورهایى، نمیخواهیم حالا تصریح به اسم بکنیم ــ حسّاسیّتى روى اینها نیست امّا اگر کشورى نگذارد مردم مست کنند، الواطى کنند، عربدهکشى بکنند، جلویشان را بگیرد، حسّاسیّت هست و [میگویند] آقا شما جلوى آزادى مردم را گرفتهاید! روى آن منع آزادى حسّاسیّتى نیست، روى این هست! البتّه یک مقدارى از آن به خاطر خصومت با جمهورى اسلامى است امّا یک مقدار زیادى هم به خاطر این است که فرهنگ حاکم و مسلّط و غالب از نظر اروپایىها، فرهنگ آنها است؛ آن فرهنگ بایستى مورد قبول قرار بگیرد؛ هر چه آنها مستحسن میشمرند، مردم دنیا باید مستحسن بشمرند! ما با این مبارزه کردیم و مبارزه میکنیم؛ این سلطهگرى است؛ و هر جا اسلام باشد، با این مبارزه میکند؛ لذا با اسلام مخالفند.
کشورهایى هستند که در آنها آزادى سیاسى و دموکراسى به هیچ وجه نیست؛ مکرّر عرض کردهایم، حتّى مجلس قانونگذارى وجود ندارد ــ خب میدانید دیگر؛ هستند کشورهایى، نمیخواهیم حالا تصریح به اسم بکنیم ــ حسّاسیّتى روى اینها نیست امّا اگر کشورى نگذارد مردم مست کنند، الواطى کنند، عربدهکشى بکنند، جلویشان را بگیرد، حسّاسیّت هست و [میگویند] آقا شما جلوى آزادى مردم را گرفتهاید! روى آن منع آزادى حسّاسیّتى نیست، روى این هست! البتّه یک مقدارى از آن به خاطر خصومت با جمهورى اسلامى است امّا یک مقدار زیادى هم به خاطر این است که فرهنگ حاکم و مسلّط و غالب از نظر اروپایىها، فرهنگ آنها است؛ آن فرهنگ بایستى مورد قبول قرار بگیرد؛ هر چه آنها مستحسن میشمرند، مردم دنیا باید مستحسن بشمرند! ما با این مبارزه کردیم و مبارزه میکنیم؛ این سلطهگرى است؛ و هر جا اسلام باشد، با این مبارزه میکند؛ لذا با اسلام مخالفند.
آقایان علما! ما اگر بخواهیم از اسلامى که با این اقتدار، امروز در صحنهى سیاست دنیا ظاهر شده است دفاع بکنیم ــ هر گروهى سهمى دارند، وظیفهاى دارند ــ آنچه وظیفهى ما معمّمین است و آنچه لازم است، این است که باید این جامعهاى را یا این حرکتى را که به سمت معنویّت حرکت میکند، با معنویّت منطقى و مستدل و صادقانهاى که از خود ما بُروز میکند، تضمین کنیم؛ وظیفهى ما امروز این است. در عَلمداران دین نباید چیزى مشاهده بشود که از آن رایحهى دورى از معنویّت استشمام بشود؛ وَالّا حرکتى که به سمت معنویّت است، ضربه خواهد خورد. چیزى که از آن بوى علاقهمندى به دنیا و زخارف(۱۱) دنیا، خودپرستى و منیّت، تنازع براى امور دنیوى استشمام بشود، ضربه وارد خواهد آورد؛ این از جهت عملى. و از جهت علمى هم عمق بخشیدن به فکر دینى و اسلامى در مردم.
خب، اروپا هم به سمت معنویّت و به سمت دین دارد حرکت میکند؛ مىبینید دیگر؛ کلیساها، کشیشها، آداب و آئینهاى مذهبى در کشورهایى که خبرى از آنها نبود، بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال ــ به اختلاف جاها ــ دارد ظاهر میشود و مردم گرایش پیدا میکنند، امّا آنچه متوقّع است که [به شکل] منطقى بتواند خواست معنوى را تأمین بکند، همین تفکّر اسلامى است؛ در این جهت بایستى ما انشاءالله هر چه بیشتر تلاش بکنیم.
خب، اروپا هم به سمت معنویّت و به سمت دین دارد حرکت میکند؛ مىبینید دیگر؛ کلیساها، کشیشها، آداب و آئینهاى مذهبى در کشورهایى که خبرى از آنها نبود، بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال ــ به اختلاف جاها ــ دارد ظاهر میشود و مردم گرایش پیدا میکنند، امّا آنچه متوقّع است که [به شکل] منطقى بتواند خواست معنوى را تأمین بکند، همین تفکّر اسلامى است؛ در این جهت بایستى ما انشاءالله هر چه بیشتر تلاش بکنیم.
البتّه اتّحاد و یگانگى و وحدت کلمه شرط اصلى است؛ چه در سطح جهان اسلام، یعنى برداشتن این ناسیونالیسمها و ملّتگرایىها، عرب و عجم و ترک و فارس و بقیّهى این قومیّتها و ملّیّتها ــ که از لحاظ مذهبى، شیعه و سنّى و فِرَق گوناگون اهل تسنّن و فِرَق گوناگون شیعه باید این اختلافات را کنار بگذاریم، با هماهنگى و با تکیهى بر نقاط مشترک؛ [البتّه] نقاط مختلفٌفیه هم باشد؛ هر اختلافى و دوگانگىاى که به معناى دعوا نیست؛ خب، یکى از یک فقه تبعیّت میکند، یکى از فقه دیگر؛ یکى از یک مذاق کلامى تبعیّت میکند، یکى از یک مذاق دیگر؛ امروز که دیگر روزى نیست که مثل جنگهاى اشاعره و معتزله در دوران خلافت بنىعبّاس یا بقیّهى جنگهاى فرقهاى و مسلکى در اسلام یا شیعه و سنّى، مذاقهاى کلامى گوناگون باز به جان هم بیفتند؛ باید با هم یکى باشند ــ و چه در محدودههاى کوچکتر، در داخل کشور، در داخل استانها، در داخل شهرها؛ وحدت کلمه بسیار چیز مهمّى است که بحمدالله امروز هم به کورى چشم دشمن هست. هر وقت هم که ما توصیه میکنیم به وحدت کلمه، فوراً این تبلیغاتچىهاى خارجى میگویند باز یک دعوایى هست، یک اختلافى است، فلانى توصیه کرده به وحدت کلمه؛ اصلاً نمیتوانند درک کنند و بفهمند که وضع ما چه جورى است و اختلافاتى که هست، چه جور اختلافاتى است؛ حمل میکنند بر همان چیزى که بین خودهایشان و اهل دنیا وجود دارد از اختلافات و جنگ قدرتها و کشمکشهایى که با همدیگر دارند؛ نمیدانند که اینجا بحمدالله آن خبرها نیست. هماهنگى هر چه بیشتر باید بشود؛ مهربانى و تفاهم هر چه بیشتر بایستى بشود. و امیدواریم که خداوند انشاءالله این توفیق را به همهى ما عنایت کند.
خب، امروز هم روز خوبى بود براى ما که آقایان محترم را مجتمعاً در اینجا زیارت کردیم. من مجدّداً به وسیلهى آقایان، مخصوصاً آقایان ائمّهى محترم جمعه و علماى بلاد، سلام خودم را به مردم خوب و صمیمى و مؤمن مازندران ابلاغ میکنم و امیدوارم که انشاءالله همیشه بین شما و مردمتان همین صمیمیّتى که هست، همین ارتباطِ مستحکم و موثّق باشد. و از آقایانى که این جلسه را ترتیب دادند، چه آقایان ارتشى که اینجا را مرتّب کردند، چه آقایان علماى این شهر و آقاى امامجمعهى محترم(۱۲) اینجا و بقیّهى آقایان که ترتیب این دیدار و این اجتماع را دادند، صمیمانه متشکّرم و براى همهى شما از خداوند متعال فضل و رحمت و لطف عمیم(۱۳) او را مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خب، امروز هم روز خوبى بود براى ما که آقایان محترم را مجتمعاً در اینجا زیارت کردیم. من مجدّداً به وسیلهى آقایان، مخصوصاً آقایان ائمّهى محترم جمعه و علماى بلاد، سلام خودم را به مردم خوب و صمیمى و مؤمن مازندران ابلاغ میکنم و امیدوارم که انشاءالله همیشه بین شما و مردمتان همین صمیمیّتى که هست، همین ارتباطِ مستحکم و موثّق باشد. و از آقایانى که این جلسه را ترتیب دادند، چه آقایان ارتشى که اینجا را مرتّب کردند، چه آقایان علماى این شهر و آقاى امامجمعهى محترم(۱۲) اینجا و بقیّهى آقایان که ترتیب این دیدار و این اجتماع را دادند، صمیمانه متشکّرم و براى همهى شما از خداوند متعال فضل و رحمت و لطف عمیم(۱۳) او را مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار ــ که در چهارچوب سفر معظّمٌله به نوشهر براى شرکت در مراسم فارغالتّحصیلى دانشآموختگان دانشگاه علوم دریایى برگزار شد ــ حجّتالاسلام والمسلمین هادی روحانی (نمایندهی ولیّفقیه در استان مازندران) و حجّتالاسلام والمسلمین سیّدکاظم نورمفیدی (نمایندهی ولیّفقیه در منطقهی گرگان) مطالبی بیان کردند.
(۲ به جهت پیدایش و استمرار
(۳ نشانهها
(۴ بمبارانشان
(۵ نظامی
(۶ اشاره به رشد اسلامخواهى و اصولگرایى در کشورهاى شمال آفریقا که منجر به گردهمایى رؤساى کشورهاى اتّحادیّهى مغرب عربى در پایتخت تونس براى یافتن راهحلّى به منظور مقابله با این حرکت شد.
۳ سورهى یونس، بخشى از آیهى ۱۴؛ «آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم ...»
(۷ بعد از جنگ جهانى دوّم و در واکنش به گسترش نفوذ شوروى در اروپاى شرقى و مرکزى، پنج کشور انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ «اتّحادیّهى دفاع جمعى» را تشکیل دادند؛ با پیوستن دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ و پرتغال و سپس کانادا و آمریکا به این جمع، پیمان آتلانتیک شمالى در واشنگتن به امضا رسید و «ناتو» تشکیل شد. بر اساس این پیمان، کشورهاى عضو توافق کردهاند که حملهى نظامى علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکاى شمالى را به عنوان حملهى نظامى به کشورهاى عضو تلقّى کنند و به مقابله با آن برخیزند.
(۸ پیمان ورشو متشکّل از اتّحاد جماهیر شوروى و کشورهاى اروپاى شرقى به عنوان یک سازمان نظامى رقیب ناتو تأسیس یافت و در طول دوران جنگ سرد به مثابهى وزنهاى نظامى در برابر ناتو عمل کرد.
(۹ در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان جنگ جهانی دوّم، قوای متّفقین با ارسال یادداشتی به دولت ایران اعلام کردند که به علّت سیاست مبهم ایران در قبال درخواستهای آنان، وارد ایران میشوند؛ سپس روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب وارد ایران شدند و بخشهایی را به اشغال خود درآوردند و رضاشاه مجبور به استعفا شد.
(۱۰ جلوهها
(۱۱ چیزهای آراسته و زیبا، و بهمجاز، مال دنیا و هر آنچه مربوط به زندگی اینجهانی است.
(۱۲ حجّتالاسلام عبدالله محمّدیاصفهانی
(۱۳ کامل، گسترده