بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً از آقایان که زحمت کشیدند و با اینکه ماه رمضان است، این جلسه را تشکیل دادند ــ مخصوصاً آقاى مسعودى(۲) که قاعدتاً از قم تشریف آوردهاند ــ خیلى متشکّریم؛ همچنان که تشکّر میکنم به خاطر قبول مسئولیّت در بخشهاى مختلف این کار دستهجمعى. ثانیاً هدف از این حرکت ــ باید بگوییم یک حرکتى است ــ باید همیشه به طور دقیق در مقابل چشم باشد؛ وَالّا ممکن است که خداى ناکرده یک تصمیمى بگیریم یا یک چیزى را اضافه کنیم یا کم کنیم که اصل هدف را خراب کند؛ لذا باید دائماً هدف از این کار مورد توجّه باشد.
البتّه این فکر را دوستان متعدّدى با من در طول زمان مطرح کردند؛ بخصوص بعضىشان که روى این قضیّه خیلى هم تأکید میکردند. براى من از مدّتها پیش در ذهنم این معنا آمده بود و قصد داشتم که آن وقتها خدمت امام هم مطرح بکنم؛ میدانستم ایشان هم مىپسندیدند این طور کاری را. شعار وحدت مسلمین شعار درستى هم هست، شعار ضرورىاى هم هست و از نظر بنده یک مسئلهى استراتژیک است؛ یک مسئلهى تاکتیکى و مصلحتى هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب میکند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم؛ نه، این تفکّرى است که از قدیم بنده داشتم و اعتقاد به این قضیّه دارم و داشتم که باید مسلمانها بتدریج این اختلافات مذهبى و طایفى را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. خب، با این انگیزهى صحیح، ما مسئلهى وحدت مسلمین را یک مسئلهى اساسى در جمهورى اسلامى قرار دادیم؛ امام بارها فرمودند، ارگانهاى مختلف جمهورى اسلامى بر این اساس برنامهریزى کردند، طرّاحى کردند، تلاش کردند، سخنرانى کردیم.
این کارِ درست و دستهجمعى موجب شد ما از یک چیز واضح غفلت کنیم و آن، این است که ما شیعه را که یک جمعیّت عظیمى در دنیا هستند و در امور سیاسى اجتماعىِ مناطقى از عالم تأثیر دارند و خودشان را به جمهورى اسلامى و به ایران شیعى متّصل میدانند، این مجموعهى عظیم را بتدریج داریم با خودمان بیگانه میکنیم. یعنى کسانى در دنیا پیدا میشوند که به نام شیعه و به عنوان داعیهى شیعه و مرکزیّت شیعه حرف بزنند و کسانى از ضعاف(۳) به آنها توجّه کنند؛ خب، این خسارت است. مرکز شیعه اینجا است؛ علم شیعه، فقه شیعه، معارف شیعه، علماى شیعه، اغلبیّت قطعى شیعه، حالا که بحمدالله حکومت شیعه و این سیاستِ به این عظمت و این قدرت، اینجا است؛ آن وقت در عین حال کسانى، حتّى افرادى یا احیاناً سازمانهاى کوچکى در گوشه و کنار عالم پیدا بشوند، به نام شیعه حرف بزنند و قبض و بسط کنند و به خیال خودشان از حقوق ضایعشدهاى دفاع کنند که آنها ادّعا میکنند و تصوّر برود که این حقوق دارد در منظر و مرئاى جمهورى اسلامى ضایع میشود. این اصلاً خسارت بزرگى است اگر چنین تصوّرى و چنین توهّمى بشود.
ما وظیفه داریم در کنار آن شعار و عمل وحدت ــ که یک برنامهى قطعى است، یک عمل قطعى است ــ شیعه را به عنوان یک مجموعهى متّصل و ملحق به جمهورى اسلامى، در همه جاى عالم جمع کنیم. وقتى ما داریم شعار وحدت اسلامى میدهیم، چگونه شعار وحدت شیعى ندهیم و در داخل شیعه به فکر ایجاد یک وحدتى نباشیم. البتّه شیعه در نگاه وسیعتر شامل میشود شیعهى اثنىٰعشرى را، شیعهى زیدى را، شیعهى اسماعیلى را، که اینها مشترکات زیادى دارند و در دنیا متفرّقند؛ هستند و تأثیرات سیاسى دارند. البتّه در بین اینها آدمهاى ناباب و بد هست ــ کما اینکه داخل جمهورى اسلامى آدمهایى هستند شیعهى دوازده امامى خاصّ خالص، منتها آدمهاى بدىاند؛ با انقلاب بدند، با نظام بدند، با سیاست بدند، با دشمن اسلام خوبند؛ خب او هر جا باشد، هر جور باشد، از ما نیست، آن بحث دیگرى است ــ لکن شیعه بِماهِىَشیعه باید در دنیا مرکزیّت خودش را پیدا کند. الان در هند میلیونها شیعه وجود دارد، در پاکستان میلیونها شیعه وجود دارد، در کشورهاى عربى میلیونها شیعه وجود دارد و غالباً اینها اقلّیّتهایى هستند که به آنها دارد فشار مىآید؛ چه آنجاهایى که مسلمین در فشارند، چه آنجاهایى که حتّى مسلمین در فشار نیستند، اینها در فشارند؛ یک جایى لازم است که از آنها حمایت بکند و آن اینجا است. ما اگر بخواهیم این مرکزیّت را تثبیت و تحکیم بکنیم، باید با شیعهى دنیا تعارف(۴) داشته باشیم؛ بشناسیم، بیایند، بروند، بدانند و با یک جایى ارتباط داشته باشند و ما حقّاً از اوایل انقلاب از این غفلت داشتیم؛ این کارى که دارد انجام میگیرد، یک کارى است که خیلى دیر دارد انجام میگیرد.
هدف از این کار این است؛ پس ما هدف جمع داریم، هدف اجتماع داریم، هدف جذب داریم، هدف دفع نداریم، هدف پراکندنِ بیش از آنچه هست نداریم. هر برنامهاى که انجام میگیرد، بایستى به طور کامل یا نزدیک به کامل و به شکل متکامل، این اهداف را تضمین کند. یعنى بایستى اگر ما اجتماعى درست میکنیم، این اجتماع موجب بشود جذب بشوند؛ نه اینکه بیشتر دفع بشوند؛ نه اینکه یک گروههایى از شیعه دفع بشوند؛ نه اینکه تبعیضى بشود؛ نه اینکه بىاعتنائى و تحقیرى بشود؛ نه اینکه بیایند اینجا خداى ناکرده یک تفکّر ضعیفى، یک حرف ضعیفى مطرح بشود که ببینند این مثلاً حرفى نبود، چیزى نیست؛ احساس کنند که در اینجا عمق نیست، در حالى که عمیقترین معارف اسلامى ــ نه فقط معارف شیعى؛ حتّى معارف اسلامى ــ در ایران است. این را شاید برادرها توجّه داشته باشند؛ الان آنچه در باب مسائل اسلامى، معارف کلّى اسلامى متفکّرین ایرانى روى آن بحث کردهاند، بمراتب عمیقتر و قوىتر است از آنچه متفکّرین روشنفکر معروف دنیا از اخوانالمسلمین،(۵) سیّد قطب،(۶) قبلاً رشید رضا،(۷) عبده،(۸) دیگران و دیگران مطرح کردهاند. تفکّرات مرحوم طباطبائى، مرحوم مطهّرى ــ این متفکّرین شیعه ــ در زمینههاى اجتماعى و مباحث عمومى اسلام ــ حالا مباحث تخصّصى مثل فقه و عرفان و فلسفه و مانند اینها که جاى خود دارد ــ حتّى معارف و مسائل عمومى، اینجا عمیقتر است. جورى نباشد که ناگهان ما در باب مسائل شیعه یک بحثى را مثلاً ارائه کنیم که بحث سَبُکى باشد، بحث خیلى عمیقى نباشد، بحث کممایهاى باشد، رقیقى باشد که به جاى جذب موجب دفع بشود. این نکتهى اوّل که هدف از این اجتماع بایستى دائماً مورد نظر باشد.
نکتهى دوّم این است که هر کار مثبتى، جنبهى اثباتى آن مورد نظر است؛ جنبهى نفىاى آن، یعنى نفى افراد دیگر و چیزهاى دیگر اصلاً باید در آن نیاید. مثل همین کار؛ این هیچ نبایستى مسئلهى وحدت اسلامى را که این همه ما روى آن سرمایهگذارى کردیم و واقعاً هم امر بسیار مهمّى است و در درجهى اوّل اهمّیّت قرار دارد، نقض بکند؛ به این معنا توجّه بکنید. در سمینار، در مباحث سمینار، در شعارهاى سمینار، در قطعنامهى سمینار، در سخنرانىهایى که انجام خواهد گرفت، مرتّب بر روى وحدت اسلامى باید تکیه بشود. شاید بتوان یکى از اهداف سمینار را که میشود در جمع اعلام کرد، این قرار داد که ما بگوییم که ما میخواهیم در این تجمّع، شیعه را که یکى از اطراف قضیّهى وحدت هست، آمادهتر کنیم براى وحدت؛ اصلاً اینجورى باید بیان بشود. ما ــ شیعه ــ در خانوادهى اسلامى یک عضو حجیم هستیم و تأثیر ما تأثیر زیادى است در ایجاد وحدت؛ میتوانیم تأثیر زیادى در همه جاى دنیا بگذاریم. خیلى خب، حالا این مجموعه دُور هم جمع شدهاند که تصمیم خودشان را دربارهى مسائلى از جمله وحدت اسلامى بگیرند. مرتّب باید در سخنرانىهاى این سمینار، خطرات تفرقه و اطماع استکبارى دشمن از تفرقه و از تقویت گرایشهاى طایفی تذکّر داده بشود. مرتّب میخواهند گرایشهاى منفى را [رواج بدهند]؛ چون گرایشهاى مثبت داریم، گرایشهاى منفى [هم] داریم؛ گرایش مثبت این است که من خودم را وابسته به این مجموعه میدانم؛ این مثبت است. گرایش منفى یا نافى این است که وابستگى خودم را به معناى لگد زدن به دیگران [بدانم]؛ مثل ناسیونالیسم مثبت و ناسیونالیسم منفى یا نافى. ما ناسیونالیسم را به معناى مثبت قبول داریم؛ هر کسى باید به میهن خودش چسبیده باشد، علاقه داشته باشد. مگر میشود کسى از میهن خودش دور باشد؟ ناسیونالیسم به این معنا چیز خوبى است؛ امّا به این معنا که حالا که من مال اینجا هستم، پس بایستى علیه همهى ملّتهاى دیگر توطئه کنم، بدخواه آنها باشم، کید و مکر علیه آنها داشته باشم، این بد است؛ یعنى اثبات وابستگى من به اینجا، نفى کند جزئیّت من از خانوادهى عمومى و جهانى را. ناسیونالیستها معمولاً اینجورى هستند؛ وقتى که گرایش ناسیونالیستى یک جا خیلى قوى میشود [اینجوری میشود]. علىاىّحال، توجّه بکنید که این [کار]، آن را نقض نکند و در برنامهها مورد توجّه باشد.
و نکتهى آخر، سمینار اگر مایه داشت، یعنى در آن حرف حسابىاى وجود داشت، اینهایى را که آمدند، خوشحال خواهد کرد؛ بیش از هدیه و پول و پذیرایى و هتل و از این چیزها. وَالّا اگر اینها آمدند، هتل خیلى عالى برایشان گرفتید و بعد هم وقت رفتن مقدارى هدایا و کیف یادگارى و تجمّلات و خودکار و غیره به آنها دادید و رفتند، بعد میروند میگویند که بله، پول زیاد دارند، [امّا] سمینار، سمینار پوچى بود. آدمهاى حسابىشان اینجورى خواهند گفت. مثل اینکه خود شماها گاهى میروید یک جاى دنیا، مىآیید، میگویید حرفى نداشتند؛ حرفِ مفت بود. خب، این آبروریزى است؛ امّا اگر آمدند و یک چیز پُرمغز و درست و حسابى بود، ولو حالا کیف یادگارى و غیره هم به آنها ندادید، مثلاً میگویند که علمشان زیاد است؛ اخلاقشان خوب است؛ [امّا] گدایند، یا به قول ایشان(۹) یک خردهاى کنسکند. البتّه بنده نمیخواهم حالا کنسک هم به اسلام و به جمهورى اسلامى بگویند؛ این هم مصلحت نیست. امّا کنسک نبودن یک چیز است، ولخرجِ بىعقل بودن هم یک چیز دیگر. این را هم باید توجّه بکنید که این هم در آن درنیاید که بگویند پول دستشان است، [امّا] نمیفهمند چه کار بکنند. نه، همه کار بمیزان [باشد]؛ منتها در کنار این کار، بایستى کارهاى درست و حسابىاى دربیاید.
بنده از قبل هم این صحبت را با آقایان کردم که ما انشاءالله بعداً به یک مجمع دروس فقهیّه احتیاج داریم که بایستى در کنار این کنفرانس انشاءالله ایجاد بشود. این کنفرانس هر چند وقت یک بارى باید تشکیل بشود؛ در کنار این، یک مجمع تحقیقات فقهى، دروس فقهى، [باید] به وجود بیاید. این کارهایى که بعضى از این کشورهاى دیگر دارند میکنند که افراد به سعودی یا جاهای دیگر میروند، اینها کارهایى است که اصلاً کار ما است؛ یعنى آنها ظرفیّت آن را ندارند. این مباحث فقهى که مطرح است در دنیا و باید حلّ فقهى بشود، اگر یک جایى در دنیا بتواند از لحاظ علمى حل بشود، آن ایران است. جاهاى دیگر واقعاً حل نمیشود؛ این را آقایان بدانند. از لحاظ علمى، یعنى از لحاظ فنّ فقاهت و توانایى قدرت استنباط از کتاب و سنّت، ربّالنّوع آن اینجا است، پیش ما است؛ انبار آن ایران است. حالا گوشه و کنار یک وقت، یک آدم بااستعدادى هم در فلان دانشگاه دینى یا علمىِ فلان کشورى باشد، یک مورد نمونه است؛ قدرت حلّ علمى مسائل را ندارند. واقعاً وقتى یک فقیه خوب ما در مجمع اینها برود، از همهى آنها سر است؛ بالا است. این یک چیز واقعى است که شاید آقایان بعضى ندانید این را؛ لکن بدانید که اینجور است. اینجا علماى ما، فقهاى ما، خیلى بالاتر از فقهاى خوب آنها هستند؛ حالا آنهایى که سواد ندارند که هیچ، از باسوادهاى آنها هم خیلى بالاتر و بهترند. الان مثلاً فرض کنید یکى از فضلاى قم را شما بخواهید مقایسه کنید با مفتى دیار مصریّه ــ این آقایى که آنجا است که البتّه بنده ایشان را از سالها پیش میشناسم(۱۰) ــ قطعاً این فضلاى دستبهکارِ فعلى قمِ ما بمراتب بهتر از آن آقا هستند؛ نه اینکه یک ذرّه بهترند، خیلى بهترند؛ درسخوانده، فاضل، خوشفکر، قوى، اهل استنباط.
خلاصه این کارهاى فقهى اینجا باید انجام بگیرد؛ جاى آن تهران و قم و ایران ما است. حالا آنها تشکیل دادند، چون زمینه خالى بوده، کسى نبوده، توانستند بکنند [امّا] باید این کارها را ما بکنیم. زمینهى این کار هم بایستى انشاءالله اینجا فراهم بشود و این نمیشود مگر اینکه از لحاظ علمى، این سمینار، سمینار موفّقِ پُراستخوانِ پُرمغزى باشد. بله، توصیههای ما اینها است.
طبق معمول ــ این اشاره به آن مطلبى است که آقاى حجازى(۱۱) گفتند ــ ما سعى و اصرار هم داریم که همیشه این چیزها را هر چه میتوانید، کمخرج دربیاورید. واقعاً از لحاظ مقدّمات و مانند اینها هر چه میشود، کمخرجتر دربیاید، این بهتر و بر مصلحت واقعى مبتنیتر است.
[البتّه] انصافاً باید آقایان فعّال برخورد کنند، بخصوص بعضى از آقایانى که در زمینهى مباحث بابِ چنین کنفرانسهایى خیلى مسلّط و خوبند؛ مثل آقاى حاج سیّدمهدى [روحانى]؛(۱۲) هم ایشان، هم آقاى احمدىمیانجى،(۱۳) خیلى حرف جالب براى اینجور مجموعهها دارند؛ صحبت نکنند، امّا یک جزوه و مقاله بنویسند و بدهند. اصلاً این معمول است؛ چون همهى مقالهنویسها سخنران نیستند؛ بعضى از مقالهها مقالهى علمى است و ارائه میشود؛ حتّى صاحبان آن نمىآیند؛ لکن مقاله ارائه میشود. علىاىّحال، از آقایان خواهش بشود، هم آقاى حاج سیّدمهدى روحانى، هم آقاى احمدى، هر کدام یک مسئلهاى را که باب یک چنین تجمّعى میدانند که در اینجا مطرح بشود ــ هر چه خودشان انتخاب کنند، به نظر من خوب است ــ هر چه بنویسند، مقالهى علمى و خوبى خواهد شد. سلام ما را هم به آقایان برسانید.
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلى تسخیرى (دبیرکلّ کنفرانس جهانی اهلبیت علیهم السّلام) گزارشی ارائه کرد.
اوّلاً از آقایان که زحمت کشیدند و با اینکه ماه رمضان است، این جلسه را تشکیل دادند ــ مخصوصاً آقاى مسعودى(۲) که قاعدتاً از قم تشریف آوردهاند ــ خیلى متشکّریم؛ همچنان که تشکّر میکنم به خاطر قبول مسئولیّت در بخشهاى مختلف این کار دستهجمعى. ثانیاً هدف از این حرکت ــ باید بگوییم یک حرکتى است ــ باید همیشه به طور دقیق در مقابل چشم باشد؛ وَالّا ممکن است که خداى ناکرده یک تصمیمى بگیریم یا یک چیزى را اضافه کنیم یا کم کنیم که اصل هدف را خراب کند؛ لذا باید دائماً هدف از این کار مورد توجّه باشد.
البتّه این فکر را دوستان متعدّدى با من در طول زمان مطرح کردند؛ بخصوص بعضىشان که روى این قضیّه خیلى هم تأکید میکردند. براى من از مدّتها پیش در ذهنم این معنا آمده بود و قصد داشتم که آن وقتها خدمت امام هم مطرح بکنم؛ میدانستم ایشان هم مىپسندیدند این طور کاری را. شعار وحدت مسلمین شعار درستى هم هست، شعار ضرورىاى هم هست و از نظر بنده یک مسئلهى استراتژیک است؛ یک مسئلهى تاکتیکى و مصلحتى هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب میکند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم؛ نه، این تفکّرى است که از قدیم بنده داشتم و اعتقاد به این قضیّه دارم و داشتم که باید مسلمانها بتدریج این اختلافات مذهبى و طایفى را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. خب، با این انگیزهى صحیح، ما مسئلهى وحدت مسلمین را یک مسئلهى اساسى در جمهورى اسلامى قرار دادیم؛ امام بارها فرمودند، ارگانهاى مختلف جمهورى اسلامى بر این اساس برنامهریزى کردند، طرّاحى کردند، تلاش کردند، سخنرانى کردیم.
این کارِ درست و دستهجمعى موجب شد ما از یک چیز واضح غفلت کنیم و آن، این است که ما شیعه را که یک جمعیّت عظیمى در دنیا هستند و در امور سیاسى اجتماعىِ مناطقى از عالم تأثیر دارند و خودشان را به جمهورى اسلامى و به ایران شیعى متّصل میدانند، این مجموعهى عظیم را بتدریج داریم با خودمان بیگانه میکنیم. یعنى کسانى در دنیا پیدا میشوند که به نام شیعه و به عنوان داعیهى شیعه و مرکزیّت شیعه حرف بزنند و کسانى از ضعاف(۳) به آنها توجّه کنند؛ خب، این خسارت است. مرکز شیعه اینجا است؛ علم شیعه، فقه شیعه، معارف شیعه، علماى شیعه، اغلبیّت قطعى شیعه، حالا که بحمدالله حکومت شیعه و این سیاستِ به این عظمت و این قدرت، اینجا است؛ آن وقت در عین حال کسانى، حتّى افرادى یا احیاناً سازمانهاى کوچکى در گوشه و کنار عالم پیدا بشوند، به نام شیعه حرف بزنند و قبض و بسط کنند و به خیال خودشان از حقوق ضایعشدهاى دفاع کنند که آنها ادّعا میکنند و تصوّر برود که این حقوق دارد در منظر و مرئاى جمهورى اسلامى ضایع میشود. این اصلاً خسارت بزرگى است اگر چنین تصوّرى و چنین توهّمى بشود.
ما وظیفه داریم در کنار آن شعار و عمل وحدت ــ که یک برنامهى قطعى است، یک عمل قطعى است ــ شیعه را به عنوان یک مجموعهى متّصل و ملحق به جمهورى اسلامى، در همه جاى عالم جمع کنیم. وقتى ما داریم شعار وحدت اسلامى میدهیم، چگونه شعار وحدت شیعى ندهیم و در داخل شیعه به فکر ایجاد یک وحدتى نباشیم. البتّه شیعه در نگاه وسیعتر شامل میشود شیعهى اثنىٰعشرى را، شیعهى زیدى را، شیعهى اسماعیلى را، که اینها مشترکات زیادى دارند و در دنیا متفرّقند؛ هستند و تأثیرات سیاسى دارند. البتّه در بین اینها آدمهاى ناباب و بد هست ــ کما اینکه داخل جمهورى اسلامى آدمهایى هستند شیعهى دوازده امامى خاصّ خالص، منتها آدمهاى بدىاند؛ با انقلاب بدند، با نظام بدند، با سیاست بدند، با دشمن اسلام خوبند؛ خب او هر جا باشد، هر جور باشد، از ما نیست، آن بحث دیگرى است ــ لکن شیعه بِماهِىَشیعه باید در دنیا مرکزیّت خودش را پیدا کند. الان در هند میلیونها شیعه وجود دارد، در پاکستان میلیونها شیعه وجود دارد، در کشورهاى عربى میلیونها شیعه وجود دارد و غالباً اینها اقلّیّتهایى هستند که به آنها دارد فشار مىآید؛ چه آنجاهایى که مسلمین در فشارند، چه آنجاهایى که حتّى مسلمین در فشار نیستند، اینها در فشارند؛ یک جایى لازم است که از آنها حمایت بکند و آن اینجا است. ما اگر بخواهیم این مرکزیّت را تثبیت و تحکیم بکنیم، باید با شیعهى دنیا تعارف(۴) داشته باشیم؛ بشناسیم، بیایند، بروند، بدانند و با یک جایى ارتباط داشته باشند و ما حقّاً از اوایل انقلاب از این غفلت داشتیم؛ این کارى که دارد انجام میگیرد، یک کارى است که خیلى دیر دارد انجام میگیرد.
هدف از این کار این است؛ پس ما هدف جمع داریم، هدف اجتماع داریم، هدف جذب داریم، هدف دفع نداریم، هدف پراکندنِ بیش از آنچه هست نداریم. هر برنامهاى که انجام میگیرد، بایستى به طور کامل یا نزدیک به کامل و به شکل متکامل، این اهداف را تضمین کند. یعنى بایستى اگر ما اجتماعى درست میکنیم، این اجتماع موجب بشود جذب بشوند؛ نه اینکه بیشتر دفع بشوند؛ نه اینکه یک گروههایى از شیعه دفع بشوند؛ نه اینکه تبعیضى بشود؛ نه اینکه بىاعتنائى و تحقیرى بشود؛ نه اینکه بیایند اینجا خداى ناکرده یک تفکّر ضعیفى، یک حرف ضعیفى مطرح بشود که ببینند این مثلاً حرفى نبود، چیزى نیست؛ احساس کنند که در اینجا عمق نیست، در حالى که عمیقترین معارف اسلامى ــ نه فقط معارف شیعى؛ حتّى معارف اسلامى ــ در ایران است. این را شاید برادرها توجّه داشته باشند؛ الان آنچه در باب مسائل اسلامى، معارف کلّى اسلامى متفکّرین ایرانى روى آن بحث کردهاند، بمراتب عمیقتر و قوىتر است از آنچه متفکّرین روشنفکر معروف دنیا از اخوانالمسلمین،(۵) سیّد قطب،(۶) قبلاً رشید رضا،(۷) عبده،(۸) دیگران و دیگران مطرح کردهاند. تفکّرات مرحوم طباطبائى، مرحوم مطهّرى ــ این متفکّرین شیعه ــ در زمینههاى اجتماعى و مباحث عمومى اسلام ــ حالا مباحث تخصّصى مثل فقه و عرفان و فلسفه و مانند اینها که جاى خود دارد ــ حتّى معارف و مسائل عمومى، اینجا عمیقتر است. جورى نباشد که ناگهان ما در باب مسائل شیعه یک بحثى را مثلاً ارائه کنیم که بحث سَبُکى باشد، بحث خیلى عمیقى نباشد، بحث کممایهاى باشد، رقیقى باشد که به جاى جذب موجب دفع بشود. این نکتهى اوّل که هدف از این اجتماع بایستى دائماً مورد نظر باشد.
نکتهى دوّم این است که هر کار مثبتى، جنبهى اثباتى آن مورد نظر است؛ جنبهى نفىاى آن، یعنى نفى افراد دیگر و چیزهاى دیگر اصلاً باید در آن نیاید. مثل همین کار؛ این هیچ نبایستى مسئلهى وحدت اسلامى را که این همه ما روى آن سرمایهگذارى کردیم و واقعاً هم امر بسیار مهمّى است و در درجهى اوّل اهمّیّت قرار دارد، نقض بکند؛ به این معنا توجّه بکنید. در سمینار، در مباحث سمینار، در شعارهاى سمینار، در قطعنامهى سمینار، در سخنرانىهایى که انجام خواهد گرفت، مرتّب بر روى وحدت اسلامى باید تکیه بشود. شاید بتوان یکى از اهداف سمینار را که میشود در جمع اعلام کرد، این قرار داد که ما بگوییم که ما میخواهیم در این تجمّع، شیعه را که یکى از اطراف قضیّهى وحدت هست، آمادهتر کنیم براى وحدت؛ اصلاً اینجورى باید بیان بشود. ما ــ شیعه ــ در خانوادهى اسلامى یک عضو حجیم هستیم و تأثیر ما تأثیر زیادى است در ایجاد وحدت؛ میتوانیم تأثیر زیادى در همه جاى دنیا بگذاریم. خیلى خب، حالا این مجموعه دُور هم جمع شدهاند که تصمیم خودشان را دربارهى مسائلى از جمله وحدت اسلامى بگیرند. مرتّب باید در سخنرانىهاى این سمینار، خطرات تفرقه و اطماع استکبارى دشمن از تفرقه و از تقویت گرایشهاى طایفی تذکّر داده بشود. مرتّب میخواهند گرایشهاى منفى را [رواج بدهند]؛ چون گرایشهاى مثبت داریم، گرایشهاى منفى [هم] داریم؛ گرایش مثبت این است که من خودم را وابسته به این مجموعه میدانم؛ این مثبت است. گرایش منفى یا نافى این است که وابستگى خودم را به معناى لگد زدن به دیگران [بدانم]؛ مثل ناسیونالیسم مثبت و ناسیونالیسم منفى یا نافى. ما ناسیونالیسم را به معناى مثبت قبول داریم؛ هر کسى باید به میهن خودش چسبیده باشد، علاقه داشته باشد. مگر میشود کسى از میهن خودش دور باشد؟ ناسیونالیسم به این معنا چیز خوبى است؛ امّا به این معنا که حالا که من مال اینجا هستم، پس بایستى علیه همهى ملّتهاى دیگر توطئه کنم، بدخواه آنها باشم، کید و مکر علیه آنها داشته باشم، این بد است؛ یعنى اثبات وابستگى من به اینجا، نفى کند جزئیّت من از خانوادهى عمومى و جهانى را. ناسیونالیستها معمولاً اینجورى هستند؛ وقتى که گرایش ناسیونالیستى یک جا خیلى قوى میشود [اینجوری میشود]. علىاىّحال، توجّه بکنید که این [کار]، آن را نقض نکند و در برنامهها مورد توجّه باشد.
و نکتهى آخر، سمینار اگر مایه داشت، یعنى در آن حرف حسابىاى وجود داشت، اینهایى را که آمدند، خوشحال خواهد کرد؛ بیش از هدیه و پول و پذیرایى و هتل و از این چیزها. وَالّا اگر اینها آمدند، هتل خیلى عالى برایشان گرفتید و بعد هم وقت رفتن مقدارى هدایا و کیف یادگارى و تجمّلات و خودکار و غیره به آنها دادید و رفتند، بعد میروند میگویند که بله، پول زیاد دارند، [امّا] سمینار، سمینار پوچى بود. آدمهاى حسابىشان اینجورى خواهند گفت. مثل اینکه خود شماها گاهى میروید یک جاى دنیا، مىآیید، میگویید حرفى نداشتند؛ حرفِ مفت بود. خب، این آبروریزى است؛ امّا اگر آمدند و یک چیز پُرمغز و درست و حسابى بود، ولو حالا کیف یادگارى و غیره هم به آنها ندادید، مثلاً میگویند که علمشان زیاد است؛ اخلاقشان خوب است؛ [امّا] گدایند، یا به قول ایشان(۹) یک خردهاى کنسکند. البتّه بنده نمیخواهم حالا کنسک هم به اسلام و به جمهورى اسلامى بگویند؛ این هم مصلحت نیست. امّا کنسک نبودن یک چیز است، ولخرجِ بىعقل بودن هم یک چیز دیگر. این را هم باید توجّه بکنید که این هم در آن درنیاید که بگویند پول دستشان است، [امّا] نمیفهمند چه کار بکنند. نه، همه کار بمیزان [باشد]؛ منتها در کنار این کار، بایستى کارهاى درست و حسابىاى دربیاید.
بنده از قبل هم این صحبت را با آقایان کردم که ما انشاءالله بعداً به یک مجمع دروس فقهیّه احتیاج داریم که بایستى در کنار این کنفرانس انشاءالله ایجاد بشود. این کنفرانس هر چند وقت یک بارى باید تشکیل بشود؛ در کنار این، یک مجمع تحقیقات فقهى، دروس فقهى، [باید] به وجود بیاید. این کارهایى که بعضى از این کشورهاى دیگر دارند میکنند که افراد به سعودی یا جاهای دیگر میروند، اینها کارهایى است که اصلاً کار ما است؛ یعنى آنها ظرفیّت آن را ندارند. این مباحث فقهى که مطرح است در دنیا و باید حلّ فقهى بشود، اگر یک جایى در دنیا بتواند از لحاظ علمى حل بشود، آن ایران است. جاهاى دیگر واقعاً حل نمیشود؛ این را آقایان بدانند. از لحاظ علمى، یعنى از لحاظ فنّ فقاهت و توانایى قدرت استنباط از کتاب و سنّت، ربّالنّوع آن اینجا است، پیش ما است؛ انبار آن ایران است. حالا گوشه و کنار یک وقت، یک آدم بااستعدادى هم در فلان دانشگاه دینى یا علمىِ فلان کشورى باشد، یک مورد نمونه است؛ قدرت حلّ علمى مسائل را ندارند. واقعاً وقتى یک فقیه خوب ما در مجمع اینها برود، از همهى آنها سر است؛ بالا است. این یک چیز واقعى است که شاید آقایان بعضى ندانید این را؛ لکن بدانید که اینجور است. اینجا علماى ما، فقهاى ما، خیلى بالاتر از فقهاى خوب آنها هستند؛ حالا آنهایى که سواد ندارند که هیچ، از باسوادهاى آنها هم خیلى بالاتر و بهترند. الان مثلاً فرض کنید یکى از فضلاى قم را شما بخواهید مقایسه کنید با مفتى دیار مصریّه ــ این آقایى که آنجا است که البتّه بنده ایشان را از سالها پیش میشناسم(۱۰) ــ قطعاً این فضلاى دستبهکارِ فعلى قمِ ما بمراتب بهتر از آن آقا هستند؛ نه اینکه یک ذرّه بهترند، خیلى بهترند؛ درسخوانده، فاضل، خوشفکر، قوى، اهل استنباط.
خلاصه این کارهاى فقهى اینجا باید انجام بگیرد؛ جاى آن تهران و قم و ایران ما است. حالا آنها تشکیل دادند، چون زمینه خالى بوده، کسى نبوده، توانستند بکنند [امّا] باید این کارها را ما بکنیم. زمینهى این کار هم بایستى انشاءالله اینجا فراهم بشود و این نمیشود مگر اینکه از لحاظ علمى، این سمینار، سمینار موفّقِ پُراستخوانِ پُرمغزى باشد. بله، توصیههای ما اینها است.
طبق معمول ــ این اشاره به آن مطلبى است که آقاى حجازى(۱۱) گفتند ــ ما سعى و اصرار هم داریم که همیشه این چیزها را هر چه میتوانید، کمخرج دربیاورید. واقعاً از لحاظ مقدّمات و مانند اینها هر چه میشود، کمخرجتر دربیاید، این بهتر و بر مصلحت واقعى مبتنیتر است.
[البتّه] انصافاً باید آقایان فعّال برخورد کنند، بخصوص بعضى از آقایانى که در زمینهى مباحث بابِ چنین کنفرانسهایى خیلى مسلّط و خوبند؛ مثل آقاى حاج سیّدمهدى [روحانى]؛(۱۲) هم ایشان، هم آقاى احمدىمیانجى،(۱۳) خیلى حرف جالب براى اینجور مجموعهها دارند؛ صحبت نکنند، امّا یک جزوه و مقاله بنویسند و بدهند. اصلاً این معمول است؛ چون همهى مقالهنویسها سخنران نیستند؛ بعضى از مقالهها مقالهى علمى است و ارائه میشود؛ حتّى صاحبان آن نمىآیند؛ لکن مقاله ارائه میشود. علىاىّحال، از آقایان خواهش بشود، هم آقاى حاج سیّدمهدى روحانى، هم آقاى احمدى، هر کدام یک مسئلهاى را که باب یک چنین تجمّعى میدانند که در اینجا مطرح بشود ــ هر چه خودشان انتخاب کنند، به نظر من خوب است ــ هر چه بنویسند، مقالهى علمى و خوبى خواهد شد. سلام ما را هم به آقایان برسانید.
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلى تسخیرى (دبیرکلّ کنفرانس جهانی اهلبیت علیهم السّلام) گزارشی ارائه کرد.
(۲ حجّتالاسلام والمسلمین علیاکبر مسعودیخمینی (تولیت آستان مقدّسهى حضرت فاطمهى معصومه علیها السّلام)
(۳ ضعیفان
۴) آشنایی، شناخت
(۵ جنبش اخوانالمسلمین در سال ۱۳۰۷ شمسی (۱۹۲۸ میلادی) توسّط «حسن البنّا» در مصر تشکیل شد. اخوانالمسلمین برای رسیدن به اهدافش، از جمله زنده کردن شعائر اسلامى و برافکندن سلطهی اجانب و برقرارى حکومت اسلامى در مصر و دیگر ممالک اسلامی به مبارزه پرداخت و در این رهگذر چند بار به دست حکومت ملک فاروق (پادشاه مصر) منحل شد و شمار زیادى از اعضاى آن دستگیر و یا اعدام شدند. پس از ترور حسن البنّا، بتدریج تحوّلى در جنبش اخوانالمسلمین صورت گرفت. این تحوّل عبارت بود از جایگزین کردن راههاى مسالمتآمیز به جاى مبارزهی مسلّحانه علیه رژیم و سلطهی بیگانگان. هر چند تغییر رویکرد از محبوبیّت و کارایى اخوان کاست، ولی تأثیر عمیقى در روند مبارزات مردم مصر و جهان اسلام داشته است.
(۶ سیّد قطب، از نویسندگان و روشنفکران مسلمان مصری که تأثیر بسزایی در جنبش اصولگرایی و بیداری اسلامی در قرن اخیر دارد و تفسیر «فی ظلال القرآن» از جملهی آثار او است.
(۷ محمّد رشیدرضا، از نویسندگان و روشنفکران مسلمان مصری که «تفسیرالقرآن الکریم» مشهور به تفسیر «المنار» از آثار وی است.
(۸ شیخ محمّد عبده، از متفکّران و مصلحان مصر که در انتشار روزنامهی «عروةالوثقیٰ» نیز با سیّدجمالالدّین اسدآبادی همکاری داشت و «شرح نهجالبلاغه» یکی از آثار او است.
۹) حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلى تسخیرى
(۱۰ جادالحق علی جادالحق
(۱۱ حجّتالاسلام والمسلمین سیّدعلیاصغر حجازی (قائممقام دفتر مقام معظّم رهبری)
(۱۲ آیتالله سیّدمهدی حسینیروحانی، از اعضا و مؤسّسین جامعهی مدرّسین حوزهی علمیّهی قم و چندین دوره نمایندهی مردم استانهای مرکزی و قم در مجلس خبرگان رهبری
(۱۳ آیتالله میرزا علی احمدیمیانجی، از اعضای جامعهی مدرّسین حوزهی علمیّهی قم و از مدرّسان اخلاق و چندین دوره نمایندهی مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری