بسماللهالرّحمنالرّحیم
طبق مقررات کاندیداهای ریاست جمهوری چند دقیقهای باید با مردم صحبت کنند. من هم برابر همین مقررات فرصت را مغتنم میشمارم و عرایضی را به ملت عزیزمان عرض میکنم. البته شاید ما که زیاد مزاحم شما میشویم و - چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای مردمی، چه در دیدارهای با مسئولین - حرفهایی میزنیم که در تلویزیون و رادیو هم پخش میشود، نقطه نظرهایمان روشن باشد برای شما، و احتیاجی نداشته باشید که باز دوباره به مناسبت نامزدی ریاست جمهوری حرف بزنیم. لکن من میخواهم رعایت مقررات را بکنم و همانطور که گفتند مطالبی را خواهم گفت. اوّلاً از این فرصت استفاده میکنم برای اینکه خدمت امام عزیزمان و رهبر بزرگوار و عظیمالشأنمان که از جانمان برای ما عزیزتر هست سلامم را عرض کنم، و از رهبریهای پیامبرگونه و قاطع و راهگشا و در مواردی معجزهآسایی که برای ملت داشتند و من در این چهارسال به عنوان مسئول همیشه از آنها بهرهمند بودم تشکر کنم. همچنین از یکایک برادران و خواهران، هممیهنان در سراسر کشور، مردان، زنان، پیران، جوانان، نوجوانان، حتی کودکان در شهرها، در روستاها، در جبههها، در مزرعهها، در مدرسهها، در کارخانهها در هر نقطهی کشور که هستند به یکایک این عزیزان سلام عرض کنم و از محبتشان، لطفشان، حمایتشان در دوران چهارسالهی مسئولیتی که داشتم تشکر کنم. بدون شک اگر کمک شما نبود، اگر راهنمائیهای راهگشای عمومی ملت در مواقع حساس نبود، ما نمیتوانستیم این راهی را که رفتیم برویم، این کاری را که انجام شده انجام بدهیم. من در این فرصت به همهی شما عزیزان عرض سلام و ارادت میکنم و از محبتهایی که تاکنون کردید تشکر میکنم. مخصوصاً از آن عزیزانی که در جبهههای جنگ، در خطوط مقدم خطر و جانبازی و ایثار مشغول خدمت بوند و هستند، و در حقیقت کلید حل بیشتر مشکلات ما آنها بودند. دربارهی مسائل مربوط به ریاستجمهوری و گذشته و آینده و حال کشور بحثهای زیادی هست، که به اهّم آنها من اشاره خواهم کرد. البته در همین دو- سه نوبت که بناست در تلویزیون و رادیو صحبت بکنیم. امروز من به دو نکته اکتفا میکنم، یکی در اهمیت مسألهی انتخابات ریاست جمهوری و شرکت مردم؛ البته همهی حرفها را امام فرمودند. آنچه که به عنوان بیان وظیفه و وجه این وظیفه امام بیان کردند همهی حرف بود، و بیش از آن و فراتر از آن واقعاً بحثی نیست که من بخواهم اینجا بکنم. همچنین عزیزانمان در نماز جمعه مطالبی را بیان کردند، خود من هم در آخرین نماز جمعهای که آمدم مطالبی را گفتم. در اینجا به دو مطلب کوتاه دربارهی اهمیت مسألهی انتخابات من اکتفا میکنم. مطلب اول این است که ما میگوئیم نظاممان مردمی است، ما که میگوئیم مردم در سرنوشت این کشور و ادارهی کشور شریکند یعنی چه؟ به نظر من مهمترین مظهر شرکت مردم در ادارهی کشور انتخابات ریاستجمهوری است، یا لااقل یکی از مهمترین آنهاست. مردم در انتخابات ریاستجمهوری چه میکنند؟ یک فردی را انتخاب میکنند که رئیس قوهی مجریه است؛ یعنی رئیس دستگاه عظیم اداری کشور. این شخص هست که نخستوزیر را معین میکند، این شخص هست که وزراء را معین میکند، و نخستوزیر و وزراء هستند که مملکت را با نصب مدیران اداره میکنند و اجرائیات کشور را عملاً عهدهدار میشوند و به دوش میکشند. شما مردم در انتخاب نخستوزیر نقشی ندارید، در انتخاب وزراء نقشی ندارید - البته نقش مستقیم ندارید، نمایندگان شما در مجلس چرا، آنها هم تأثیر دارند و نقش دارند - اما آن جائیکه مردم به طور مستقیم در تعیین زمامدار کشور شرکت میکنند انتخابات ریاست جمهوری است. وقتی مردم انتخابات ریاست جمهوری را انجام میدهند میتوانند احساس کنند و میتوانند به دنیا بگویند که این ما هستیم که داریم مدیران کشور را انتخاب میکنیم، و نظام جمهوری اسلامی میتواند افتخار کند که این مردم هستند که دارند زمامداران کشورش را انتخاب میکنند. امام هم که تنفیذ میکنند ریاست جمهوری را، رأی مردم را در حقیقت تنفیذ میکنند، و میبینید که این کلید راهگشا و در حقیقت مدخل اصلی برای ادارهی کشور و تعیین زمامداران و مدیران کشور است. مطلب دیگر در باب اهمیت انتخابات این است که وقتی مردم شرکت میکنند، وقتی آراء زیادی به منتخب خودشان و رئیس جمهور میدهند، آن رئیس جمهور این توان و قدرت را در خودش مییابد که دست به اصلاحات بزند؛ آنچه را که لازم میداند، مفید میداند به دولت توصیه کند، دنبال آن را بگیرد، خطوط اصلی سیاست اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست فرهنگی، و سیاستهای گوناگون کشور را ترسیم کند، و از دولت و مسئولین اجرائی و مدیران بخواهد که آنها را انجام بدهند. رئیس جمهوری که با آراء بالای مردم انتخاب میشود میتواند برود به مجلس شورای اسلامی نظرش را بگوید، از آنها کمک بطلبد، و به اتکاء آراء مردم اقدام قاطع بکند، و قاطعانه در مسائل مهم و حساس عمل کند. پس میبینید که رئیس جمهور بههرحال رئیس جمهور است، اما رئیس جمهوری که با آراء بالای مردم انتخاب میشود یک رئیس جمهور تواناست، یک رئیس جمهور مقتدر است، یک رئیس جمهور تصمیمگیرنده است. اما اگر چنانچه نه آراء کمی مردم بدهند بههرحال طبق قانون با آراء کم هم یکنفر رئیس جمهور میشود، اما یک رئیس جمهوری که نمیتواند از زبان مردم حرف بزند، نمیتواند به مردم متکی باشد، نمیتواند بگوید که مردم خواستند. این دو مطلبی بود که دربارهی اهمیت انتخابات ریاست جمهوری خواستم به شما عرض بکنم؛ و من همانطور که امام فرمودند - که یک وظیفهی شرعی است، یک وظیفهی سیاسی و اخلاقی است - میخواهم تأکید بکنم که این وظیفهی سیاسی و اخلاقی و وظیفهی شرعی را همهی مردم، همهی آحاد انجام بدهند. هر کسی را که میپسندند، هر کسی را که میخواهند به او رأی بدهند، وقتی که آراء مردم بالا بود و آن رئیس جمهوری که انتخاب میشود با آراء بالاتری انتخاب شد این در ادارهی کشور، در انجام اصلاحات، در پیشرفت در کارها، در برداشتن قدمهای بلند یقیناً مؤثر خواهد بود؛ این نکتهی اول.
نکتهی دوم یک مقایسهی کوتاهی میخواهم بکنم بین وضع کشور در آغاز این دورهی ریاست جمهوری - که الان رو به اتمام هست - و پایان این دوره - که حالا باشد - نمیخواهم دربارهی جزئیات بحث کنم، و نمیخواهم دربارهی مسائل ریز اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و این چیزها وارد بشوم. اما یک ترسیم کلی از چهرهی کشور اگر بشود و ما قیافهی ایران را در سال 1360 - اواسط 1360 - که انتخابات قبلی انجام گرفت - و حالا - که اواسط 1364 است - بکنیم خیلی حقایق بر ما روشن خواهد شد. چهار سال پیش در اواسط سال - که آن انتخابات انجام میشد - کشور ما در چه وضعی بود؟ اگر من بخواهم در چند جمله خلاصه کنم باید بگویم آن روز ما یک کشوری داشتیم به معنای واقعی کلمه متلاطم، دچار هرج و مرج، وضع اقتصادی در نهایت بدی، وضع ذخائر ارزی به یک وضع تأثرانگیز و وحشتانگیز - که من فراموش نمیکنم در اولین هفتههایی که من انتخاب شده بودم و این مسئولیت را به عهده گرفته بودم، یکی از برادران مسئول آمد یک آماری به من داد که واقعاً مثل یک پتک بر سر من وارد شد. مسئولین بانک مرکزی ما، مسئولین امور ارزی ما در قبل از این جریانات یک کسانی بودند که ملت در تعهد آنها و در صداقت آنها تردید داشت و شک داشت و بعد هم این تردید ملت معلوم شد به جا بوده، گذاشتند و در رفتند - یک میراث این چنینی برای ما گذاشته بودند. صادرات نفت ما در کمترین اندازهی طول دوران شاید صادرات نفتی ما بود، در حدود سیصد هزار بشکه در روز که اصلاً بهیچوجه قابل ذکر برای یک کشوری مثل کشور ما با این منابع با این اتکائی که به نفت داشتیم و برای ما درست کرده بودند نبود، واقعاً وحشتانگیز بود. وضع امنیت مرزها، امنیت مناطق مختلف کشور، حتی امنیت شهرها به شکل بسیار بدی بود، مردم در هر جا که بودند احساس عدم ثبات میکردند. هیچکس توی مملکت ما احساس نمیکرد که این کشور یک کشور باثباتی است. تبلیغات جهانی علیه ما این بیثباتی و این تزلزل را روزبهروز بیشتر در ذهن مردم فرو میکرد. قدرتهای بزرگ جهانی مثل کفتارهای مردارخواری که منتظرند یک طعمهای پیدا کنند و بروند و شکمهای خودشان را سیر کنند از اطراف کشور را تهدید میکردند. ضد انقلاب ناتوان و نالایق و مطرود و منفور مثل شغالهایی که زوزه میکشند از اطراف دنیا بوسیلهی رادیوها و بلندگوهایی که استکبار جهانی در اختیارشان گذاشته بود، زوزه میکشیدند و برای این مردم دائماً رجز میخواندند، و خودشان را به دو ماه دیگر به سه ماه دیگر که به این کشور خواهند برگشت نوید میدادند، و دل مردم را خالی میکردند، و اوضاع را هر چه بیثباتتر جلوه میدادند. وضع فرهنگی ما چهجوری بود؟ دانشگاه نداشتیم، دانشجوئی در این مملکت وجود نداشت، بساط کار آموزش عالی - که اساس سازندهی آیندهی کشور هست - در حال تعطیل و رکود کامل بود. البته برادران و عناصر مفید و عزیزی داشتند برنامهریزی میکردند که آیندهی کشور را بسازند، اما آن روز ما هیچی نداشتیم. وضع ارتش ما به یک شکل گریهآوری بود، یک مدتی ارتشیهای ما دل خوش کرده بودند به شعارهایی که آن فراری از کشور و مطرود ملت برایشان شعارهایی داده بود، چیزهایی گفته بود، اینجور وانمود کرده بود که همه دشمن ارتشند و او فقط حامی ارتش است. حالا او معزول شده بود فراری شده بود، ارتش در یک حال حیرتی به سر میبرد که آیا چه خواهد شد؟ ارتش میماند؟ از بین میرود؟ حمایت میشود؟ نمیشود؟ در یک حال افسردگی و بیدلی مطلق که بنده که در امور ارتش یکقدری وارد بودم، آن وقت میدیدم که چه روحیهای حاکم است. وضع جنگ که واقعاً یک وضع تأسفانگیزی بود، ده- پانزده تا شهر ما زیر آتش توپخانهی مستقیم دشمن بود. اهواز بزرگ، دزفول شجاع و مقام،اندیمشک، شهرهای فراوان دیگر بودند که زیر آتش توپخانهی دشمن بودند، و دشمن اینها را میکوبید. یک چنین وضعی بود، دولت یک دولت بیثباتی بود. البته کابینهی شهید رجایی خب برادران خوبی بودند، کابینهی شهید باهنر برادران خوب و عزیزی بودند - اما خب با شهادت شهید باهنر یک تکانی خورده بود این کابینه، بعد برادر بزرگوارمان جناب آقای مهدوی نخستوزیر شده بودند، یک تغییری در کابینه ایشان داده بودند. آن کابینهای که بود باز با تغییر کابینه یک حالت بیثباتی بود، طبعاً انتخابات یک اعلام تغییر کابینهای به حساب میآمد و وزراء نمیدانستند که چقدر دیگر خواهند بود؛ بعد هم که ما آمدیم و کابینه معرفی کردیم باز وزرایی که آمده بودند واقعاً نمیدانستند که اینها یک ماه خواهد ماند، دو ماه خواهند ماند، خود من - که انتخاب شده بودم - حتی مسئولین امنیتی و انتظامی واقعاً نمیدانستند که این دوران ریاست جمهوری یک ماه طول خواهد کشید، دو ماه طول خواهد کشید. یادم نمیرود یک روز یکی از مسئولین انتظامی کشور سراسیمه آمد پیش من، داشت مسافرتی میکرد طرف اصفهان یا کجا، در قم یک خبری شنیده بود سراسیمه برگشته بود، آمد پیش من خلاصهی این خبر این بود که شما تا یکی- دو ماه دیگر بیشتر زنده نیستی. یک چنین وضع بیثباتی، یک چنین وضع تزلزل، یک گسیختگی، یک نابسامانی، در همهی جهات بر کشور حاکم بود. دشمن در خاک ما بود، هزارها کیلومتر مربع در اختیار دشمن بود، در اشغال دشمن بود، این وضع چهار سال پیش ما بود، امروز شما نگاه کنید به وضع کشورما. امروز همه چیز در نقطهی مقابل قرار دارد. از لحاظ وضع سیاسی و اعتبار جهانی آن روز هیچکس خیال نمیکرد این نظام و این کشور حتی ممکن است تا یکسال دوام بیاورد. امروز ما در دنیا جزو سیاستهای تعیینکننده به حساب میآئیم. آن روز امریکا ما را در محاصرهی اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی خودش قرار داده بود؛ از همه طرف روی ما فشار میآورد. امروز امریکا اعتراف میکند که در محاصرهی سیاسی ماست؛ ریگان صریحاً اعلام میکند که از ناحیهی ایران و چند کشور دیگر تهدید میشود. این معنایش این است که ما امریکا را در یک محاصرهی معنوی سیاسی قرار دادیم، و دارد روی این سیاست بزرگ جهانخوار و سلطهطلب فشار میآید. آن روز حتی کشورهای جهان سوم برای ما اعتباری قائل نبودند، با ما ارتباطی نداشتند، ما را به حساب نمیآوردند. اما هنوز یکسال از انتخابات چهار سال پیش نگذشته بود که یکی از رؤسای جمهوری که کشور ما آمده بود بعد از آنی که یکی - دو روز در کشور ما بود، جلساتی گفتگوهایی شد، به من گفت من امروز احساس میکنم که کشور شما نظم دارد، قبلاً هم آمده بود - زمان قبل از انتخابات چهار سال پیش، بعد از انقلاب آمده بود - و اوضاع ما را دیده بود، در جلسات شرکت کرده بود، میگفت امروز من احساس میکنم شما رئیس جمهوری دارید، دولتی دارید، تشکیلاتی دارید، سیاستی دارید، حرفی برای گفتن دارید. امروز دنیا روی ما حساب میکند، ما هر جا برویم با آغوش باز از ما استقبال میکنند، ارتباط با ما برای کشورها و دولتها یک چیز مرغوب و مطلوب است. افتخار میکنند و استقبال میکنند. بسیاری از رؤسای جمهور دنیا مایلند ما از آنها دعوت کنیم بیایند کشور ما، ارتباط داشتن با ما برای آنها پیش ملتهایشان، پیش دولتهای جهان، حتی پیش ابرقدرتها مایهی آبروست، مایهی وجه است؛ وضع وزانت ما اینجوری است. امروز ما یک کشور باثباتی هستیم، امروز هم مردممان احساس میکنند در یک نظام آرام و باثبات زندگی میکنند، هم مسئولین احساس میکنند که دارند کار انجام میدهند. نهادهای انقلابی ما و دولتی ما جا افتاده، وزارتخانهها کار خودشان را میدانند، نهادهای انقلابی کار خودشان را میدانند، سیاستها ترسیم شده است، البته من نمیخواهم بگویم همهی این سیاستهایی که امروز ما داریم اعمال میکنیم درست است، نه، ممکن است بعضی از سیاستهای ما غلط باشد، محتاج تجدیدنظر باشد، محتاج اصلاح باشد، حتماً هم اینجور است، ما که ادعا نمیکنیم معصوم هستیم، اما روال کارها بحمدلله درست است. در جنگ آن روز اگر ده- پانزده تا شهر ما در تهدید توپخانهی عراق بود، امروز ده- پانزده تا شهر عراق در تهدید توپخانهی ماست، ما هر وقت که اراده کنیم میتوانیم ده تا پانزده تا شهر عراق را با توپخانه بزنیم. یعنی سرزمینهایمان را پس گرفتیم، در داخل خاک عراق نفوذ کردیم، برتری نظامی امروز با ماست، در این چهار سال یک چنین وضعی پیدا شده. آن روز ارتش افسرده بود، دلمرده بود، امروز ارتش احساس افتخار میکند، احساس حضور میکند، امروز ارتش احساس میکند که در سرنوشت کشور مؤثر است، احساس میکند که مورد محبت مردم است. فرماندهان هر سه نیروی ما مردمان متعهدی هستند، کسانی که در فرماندهی نیروها دارند کار میکنند و مسئولین بالا از عناصر حزباللهی، از عناصر مؤمن، از عناصر علاقمند به این نظام هستند و ارتشیهای ما امروز در خطوط مقدم جبههها دارند کار میکنند. سپاه پاسداران آن روز با زحمت زیاد بایستی مختصر تجهیزاتی را به دست میگرفت. امروز سپاه پاسداران یکی از مراکز عمدهی تولید و سازندگی پیشرفتهترین سلاحهای ماست. پیچیدگی نظامیاش، پیچیدگی انقلابی و سیاسیاش، پیچیدگی تکنیکیاش امروز یک واحد عظیم و باارزش و افتخارآمیزی برای ما در انقلاب و در پیش جهانیان بوجود آورده. امروز ضدانقلاب مأیوسانه حرف میزند؛ آن خانه به دوشهایی که در پاریس و در واشنگتن و در کشورهای دنیا غریبوار و مأیوس دارند از اینجا به آنجا میروند و خانه عوض میکنند و هی حرف میزنند، آنچه را که میگویند خودشان هم میدانند که پوچ و بیمغز و بیمحتواست. کشور یک کشور باثباتی است، سیاست یک سیاست جا افتاده است. بین مسئولین کمال هماهنگی وجود دارد، من این نکته را خوب است به شما برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور بگویم، امروز بین مسئولین بالای کشور نهایت صمیمیت و هماهنگی است. شاید برای شما جالب باشد که بدانید ما جلسهی رؤسای سه قوه که از رؤسای سه قوه بنده، برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی، برادر عزیزمان جناب آقای موسوی اردبیلی و برادر عزیزمان آقای مهندس موسوی نخستوزیر و برادر عزیزمان آقای حاجاحمدآقا - فرزند محترم و بزرگوار امام - که شرکت میکنند در این جلسه و ما خواهش کردیم که ایشان شرکت کنند که مسائل این جلسه در حضور امام منعکس بشود، این جلسه هفتهای یکبار تشکیل میشود، ما ، برادرانی که در این جلسه شرکت میکنند همیشه خوشحالند که آن شبی که جلسه ما در آن شب تشکیل میشود نزدیک بشود و خشنودند و از این جلسه لذت میبرند و بهترین جلسات ماست. البته خوب تحلیلهای ضد انقلاب و استکبار جهانی –حالا ضد انقلاب که قابل ذکر هم نیست- حتی سیاستگذاران و دستگاههای سیاسی جهانی هم مینشینند راجع به مسئولین بالا اختلافاتی که بین اینها هست درگیریهایی که وجود دارد، همینطور هی میبافند و حرف میزنند، حرفهای آنها توی جلسات رؤسای سه قوه - که ما مینشینیم - جزو جُکهای جلسهی ماست، که فلانی و فلانی با هم مخالفند، فلانی و فلانی با هم معارضند، و ما آن صمیمیت و صفایی که بحمدلله در بین مسئولین هست فکر میکنم در دنیا و در بین مسئولین کشورها کمنظیر باشد اگر نگوئیم بینظیر. الحمدالله با یک انسجامی کشور دارد حرکت میکند و این وضعی است که امروز ما داریم. من به طور خلاصه بگویم دستاورد این چهار سال دستاورد بسیار ارزشمندی است، البته این مربوط به من نیست؛ این مربوط به شما ملت است، مربوط به مسئولین عزیز ماست که با تلاششان با زحمات خستگیناپذیرشان این دولت، نخستوزیر، وزراء، مدیران و دستگاههای مختلف در سطوح مختلف واقعاً شب و روز تلاش کردند، کار کردند و مخصوصاً رزمندگان عزیز ما در جبههها که بیشترین افتخار مال آنهاست، بیشترین هنر را آنها به خرج دادند و ما توانستیم به برکت حمایت شما مردم و به برکت فداکاری آن رزمندگان و تلاش خستگیناپذیر عزیزانمان در سطوح مختلف، کشور را از آن وضع برسانیم به این وضع و این مایهی افتخار ماست. من این خلاصهای بود که خواستم عرض بکنم. حالا البته مطالب دیگری هم ممکن است در فرصتهای دیگر، یک فرصت تلویزیونی ظاهراً، یکی- دو فرصت رادیویی هم در اختیارمان هست اگر مطالبی باشد باز هم عرض خواهم کرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
طبق مقررات کاندیداهای ریاست جمهوری چند دقیقهای باید با مردم صحبت کنند. من هم برابر همین مقررات فرصت را مغتنم میشمارم و عرایضی را به ملت عزیزمان عرض میکنم. البته شاید ما که زیاد مزاحم شما میشویم و - چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای مردمی، چه در دیدارهای با مسئولین - حرفهایی میزنیم که در تلویزیون و رادیو هم پخش میشود، نقطه نظرهایمان روشن باشد برای شما، و احتیاجی نداشته باشید که باز دوباره به مناسبت نامزدی ریاست جمهوری حرف بزنیم. لکن من میخواهم رعایت مقررات را بکنم و همانطور که گفتند مطالبی را خواهم گفت. اوّلاً از این فرصت استفاده میکنم برای اینکه خدمت امام عزیزمان و رهبر بزرگوار و عظیمالشأنمان که از جانمان برای ما عزیزتر هست سلامم را عرض کنم، و از رهبریهای پیامبرگونه و قاطع و راهگشا و در مواردی معجزهآسایی که برای ملت داشتند و من در این چهارسال به عنوان مسئول همیشه از آنها بهرهمند بودم تشکر کنم. همچنین از یکایک برادران و خواهران، هممیهنان در سراسر کشور، مردان، زنان، پیران، جوانان، نوجوانان، حتی کودکان در شهرها، در روستاها، در جبههها، در مزرعهها، در مدرسهها، در کارخانهها در هر نقطهی کشور که هستند به یکایک این عزیزان سلام عرض کنم و از محبتشان، لطفشان، حمایتشان در دوران چهارسالهی مسئولیتی که داشتم تشکر کنم. بدون شک اگر کمک شما نبود، اگر راهنمائیهای راهگشای عمومی ملت در مواقع حساس نبود، ما نمیتوانستیم این راهی را که رفتیم برویم، این کاری را که انجام شده انجام بدهیم. من در این فرصت به همهی شما عزیزان عرض سلام و ارادت میکنم و از محبتهایی که تاکنون کردید تشکر میکنم. مخصوصاً از آن عزیزانی که در جبهههای جنگ، در خطوط مقدم خطر و جانبازی و ایثار مشغول خدمت بوند و هستند، و در حقیقت کلید حل بیشتر مشکلات ما آنها بودند. دربارهی مسائل مربوط به ریاستجمهوری و گذشته و آینده و حال کشور بحثهای زیادی هست، که به اهّم آنها من اشاره خواهم کرد. البته در همین دو- سه نوبت که بناست در تلویزیون و رادیو صحبت بکنیم. امروز من به دو نکته اکتفا میکنم، یکی در اهمیت مسألهی انتخابات ریاست جمهوری و شرکت مردم؛ البته همهی حرفها را امام فرمودند. آنچه که به عنوان بیان وظیفه و وجه این وظیفه امام بیان کردند همهی حرف بود، و بیش از آن و فراتر از آن واقعاً بحثی نیست که من بخواهم اینجا بکنم. همچنین عزیزانمان در نماز جمعه مطالبی را بیان کردند، خود من هم در آخرین نماز جمعهای که آمدم مطالبی را گفتم. در اینجا به دو مطلب کوتاه دربارهی اهمیت مسألهی انتخابات من اکتفا میکنم. مطلب اول این است که ما میگوئیم نظاممان مردمی است، ما که میگوئیم مردم در سرنوشت این کشور و ادارهی کشور شریکند یعنی چه؟ به نظر من مهمترین مظهر شرکت مردم در ادارهی کشور انتخابات ریاستجمهوری است، یا لااقل یکی از مهمترین آنهاست. مردم در انتخابات ریاستجمهوری چه میکنند؟ یک فردی را انتخاب میکنند که رئیس قوهی مجریه است؛ یعنی رئیس دستگاه عظیم اداری کشور. این شخص هست که نخستوزیر را معین میکند، این شخص هست که وزراء را معین میکند، و نخستوزیر و وزراء هستند که مملکت را با نصب مدیران اداره میکنند و اجرائیات کشور را عملاً عهدهدار میشوند و به دوش میکشند. شما مردم در انتخاب نخستوزیر نقشی ندارید، در انتخاب وزراء نقشی ندارید - البته نقش مستقیم ندارید، نمایندگان شما در مجلس چرا، آنها هم تأثیر دارند و نقش دارند - اما آن جائیکه مردم به طور مستقیم در تعیین زمامدار کشور شرکت میکنند انتخابات ریاست جمهوری است. وقتی مردم انتخابات ریاست جمهوری را انجام میدهند میتوانند احساس کنند و میتوانند به دنیا بگویند که این ما هستیم که داریم مدیران کشور را انتخاب میکنیم، و نظام جمهوری اسلامی میتواند افتخار کند که این مردم هستند که دارند زمامداران کشورش را انتخاب میکنند. امام هم که تنفیذ میکنند ریاست جمهوری را، رأی مردم را در حقیقت تنفیذ میکنند، و میبینید که این کلید راهگشا و در حقیقت مدخل اصلی برای ادارهی کشور و تعیین زمامداران و مدیران کشور است. مطلب دیگر در باب اهمیت انتخابات این است که وقتی مردم شرکت میکنند، وقتی آراء زیادی به منتخب خودشان و رئیس جمهور میدهند، آن رئیس جمهور این توان و قدرت را در خودش مییابد که دست به اصلاحات بزند؛ آنچه را که لازم میداند، مفید میداند به دولت توصیه کند، دنبال آن را بگیرد، خطوط اصلی سیاست اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست فرهنگی، و سیاستهای گوناگون کشور را ترسیم کند، و از دولت و مسئولین اجرائی و مدیران بخواهد که آنها را انجام بدهند. رئیس جمهوری که با آراء بالای مردم انتخاب میشود میتواند برود به مجلس شورای اسلامی نظرش را بگوید، از آنها کمک بطلبد، و به اتکاء آراء مردم اقدام قاطع بکند، و قاطعانه در مسائل مهم و حساس عمل کند. پس میبینید که رئیس جمهور بههرحال رئیس جمهور است، اما رئیس جمهوری که با آراء بالای مردم انتخاب میشود یک رئیس جمهور تواناست، یک رئیس جمهور مقتدر است، یک رئیس جمهور تصمیمگیرنده است. اما اگر چنانچه نه آراء کمی مردم بدهند بههرحال طبق قانون با آراء کم هم یکنفر رئیس جمهور میشود، اما یک رئیس جمهوری که نمیتواند از زبان مردم حرف بزند، نمیتواند به مردم متکی باشد، نمیتواند بگوید که مردم خواستند. این دو مطلبی بود که دربارهی اهمیت انتخابات ریاست جمهوری خواستم به شما عرض بکنم؛ و من همانطور که امام فرمودند - که یک وظیفهی شرعی است، یک وظیفهی سیاسی و اخلاقی است - میخواهم تأکید بکنم که این وظیفهی سیاسی و اخلاقی و وظیفهی شرعی را همهی مردم، همهی آحاد انجام بدهند. هر کسی را که میپسندند، هر کسی را که میخواهند به او رأی بدهند، وقتی که آراء مردم بالا بود و آن رئیس جمهوری که انتخاب میشود با آراء بالاتری انتخاب شد این در ادارهی کشور، در انجام اصلاحات، در پیشرفت در کارها، در برداشتن قدمهای بلند یقیناً مؤثر خواهد بود؛ این نکتهی اول.
نکتهی دوم یک مقایسهی کوتاهی میخواهم بکنم بین وضع کشور در آغاز این دورهی ریاست جمهوری - که الان رو به اتمام هست - و پایان این دوره - که حالا باشد - نمیخواهم دربارهی جزئیات بحث کنم، و نمیخواهم دربارهی مسائل ریز اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و این چیزها وارد بشوم. اما یک ترسیم کلی از چهرهی کشور اگر بشود و ما قیافهی ایران را در سال 1360 - اواسط 1360 - که انتخابات قبلی انجام گرفت - و حالا - که اواسط 1364 است - بکنیم خیلی حقایق بر ما روشن خواهد شد. چهار سال پیش در اواسط سال - که آن انتخابات انجام میشد - کشور ما در چه وضعی بود؟ اگر من بخواهم در چند جمله خلاصه کنم باید بگویم آن روز ما یک کشوری داشتیم به معنای واقعی کلمه متلاطم، دچار هرج و مرج، وضع اقتصادی در نهایت بدی، وضع ذخائر ارزی به یک وضع تأثرانگیز و وحشتانگیز - که من فراموش نمیکنم در اولین هفتههایی که من انتخاب شده بودم و این مسئولیت را به عهده گرفته بودم، یکی از برادران مسئول آمد یک آماری به من داد که واقعاً مثل یک پتک بر سر من وارد شد. مسئولین بانک مرکزی ما، مسئولین امور ارزی ما در قبل از این جریانات یک کسانی بودند که ملت در تعهد آنها و در صداقت آنها تردید داشت و شک داشت و بعد هم این تردید ملت معلوم شد به جا بوده، گذاشتند و در رفتند - یک میراث این چنینی برای ما گذاشته بودند. صادرات نفت ما در کمترین اندازهی طول دوران شاید صادرات نفتی ما بود، در حدود سیصد هزار بشکه در روز که اصلاً بهیچوجه قابل ذکر برای یک کشوری مثل کشور ما با این منابع با این اتکائی که به نفت داشتیم و برای ما درست کرده بودند نبود، واقعاً وحشتانگیز بود. وضع امنیت مرزها، امنیت مناطق مختلف کشور، حتی امنیت شهرها به شکل بسیار بدی بود، مردم در هر جا که بودند احساس عدم ثبات میکردند. هیچکس توی مملکت ما احساس نمیکرد که این کشور یک کشور باثباتی است. تبلیغات جهانی علیه ما این بیثباتی و این تزلزل را روزبهروز بیشتر در ذهن مردم فرو میکرد. قدرتهای بزرگ جهانی مثل کفتارهای مردارخواری که منتظرند یک طعمهای پیدا کنند و بروند و شکمهای خودشان را سیر کنند از اطراف کشور را تهدید میکردند. ضد انقلاب ناتوان و نالایق و مطرود و منفور مثل شغالهایی که زوزه میکشند از اطراف دنیا بوسیلهی رادیوها و بلندگوهایی که استکبار جهانی در اختیارشان گذاشته بود، زوزه میکشیدند و برای این مردم دائماً رجز میخواندند، و خودشان را به دو ماه دیگر به سه ماه دیگر که به این کشور خواهند برگشت نوید میدادند، و دل مردم را خالی میکردند، و اوضاع را هر چه بیثباتتر جلوه میدادند. وضع فرهنگی ما چهجوری بود؟ دانشگاه نداشتیم، دانشجوئی در این مملکت وجود نداشت، بساط کار آموزش عالی - که اساس سازندهی آیندهی کشور هست - در حال تعطیل و رکود کامل بود. البته برادران و عناصر مفید و عزیزی داشتند برنامهریزی میکردند که آیندهی کشور را بسازند، اما آن روز ما هیچی نداشتیم. وضع ارتش ما به یک شکل گریهآوری بود، یک مدتی ارتشیهای ما دل خوش کرده بودند به شعارهایی که آن فراری از کشور و مطرود ملت برایشان شعارهایی داده بود، چیزهایی گفته بود، اینجور وانمود کرده بود که همه دشمن ارتشند و او فقط حامی ارتش است. حالا او معزول شده بود فراری شده بود، ارتش در یک حال حیرتی به سر میبرد که آیا چه خواهد شد؟ ارتش میماند؟ از بین میرود؟ حمایت میشود؟ نمیشود؟ در یک حال افسردگی و بیدلی مطلق که بنده که در امور ارتش یکقدری وارد بودم، آن وقت میدیدم که چه روحیهای حاکم است. وضع جنگ که واقعاً یک وضع تأسفانگیزی بود، ده- پانزده تا شهر ما زیر آتش توپخانهی مستقیم دشمن بود. اهواز بزرگ، دزفول شجاع و مقام،اندیمشک، شهرهای فراوان دیگر بودند که زیر آتش توپخانهی دشمن بودند، و دشمن اینها را میکوبید. یک چنین وضعی بود، دولت یک دولت بیثباتی بود. البته کابینهی شهید رجایی خب برادران خوبی بودند، کابینهی شهید باهنر برادران خوب و عزیزی بودند - اما خب با شهادت شهید باهنر یک تکانی خورده بود این کابینه، بعد برادر بزرگوارمان جناب آقای مهدوی نخستوزیر شده بودند، یک تغییری در کابینه ایشان داده بودند. آن کابینهای که بود باز با تغییر کابینه یک حالت بیثباتی بود، طبعاً انتخابات یک اعلام تغییر کابینهای به حساب میآمد و وزراء نمیدانستند که چقدر دیگر خواهند بود؛ بعد هم که ما آمدیم و کابینه معرفی کردیم باز وزرایی که آمده بودند واقعاً نمیدانستند که اینها یک ماه خواهد ماند، دو ماه خواهند ماند، خود من - که انتخاب شده بودم - حتی مسئولین امنیتی و انتظامی واقعاً نمیدانستند که این دوران ریاست جمهوری یک ماه طول خواهد کشید، دو ماه طول خواهد کشید. یادم نمیرود یک روز یکی از مسئولین انتظامی کشور سراسیمه آمد پیش من، داشت مسافرتی میکرد طرف اصفهان یا کجا، در قم یک خبری شنیده بود سراسیمه برگشته بود، آمد پیش من خلاصهی این خبر این بود که شما تا یکی- دو ماه دیگر بیشتر زنده نیستی. یک چنین وضع بیثباتی، یک چنین وضع تزلزل، یک گسیختگی، یک نابسامانی، در همهی جهات بر کشور حاکم بود. دشمن در خاک ما بود، هزارها کیلومتر مربع در اختیار دشمن بود، در اشغال دشمن بود، این وضع چهار سال پیش ما بود، امروز شما نگاه کنید به وضع کشورما. امروز همه چیز در نقطهی مقابل قرار دارد. از لحاظ وضع سیاسی و اعتبار جهانی آن روز هیچکس خیال نمیکرد این نظام و این کشور حتی ممکن است تا یکسال دوام بیاورد. امروز ما در دنیا جزو سیاستهای تعیینکننده به حساب میآئیم. آن روز امریکا ما را در محاصرهی اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی خودش قرار داده بود؛ از همه طرف روی ما فشار میآورد. امروز امریکا اعتراف میکند که در محاصرهی سیاسی ماست؛ ریگان صریحاً اعلام میکند که از ناحیهی ایران و چند کشور دیگر تهدید میشود. این معنایش این است که ما امریکا را در یک محاصرهی معنوی سیاسی قرار دادیم، و دارد روی این سیاست بزرگ جهانخوار و سلطهطلب فشار میآید. آن روز حتی کشورهای جهان سوم برای ما اعتباری قائل نبودند، با ما ارتباطی نداشتند، ما را به حساب نمیآوردند. اما هنوز یکسال از انتخابات چهار سال پیش نگذشته بود که یکی از رؤسای جمهوری که کشور ما آمده بود بعد از آنی که یکی - دو روز در کشور ما بود، جلساتی گفتگوهایی شد، به من گفت من امروز احساس میکنم که کشور شما نظم دارد، قبلاً هم آمده بود - زمان قبل از انتخابات چهار سال پیش، بعد از انقلاب آمده بود - و اوضاع ما را دیده بود، در جلسات شرکت کرده بود، میگفت امروز من احساس میکنم شما رئیس جمهوری دارید، دولتی دارید، تشکیلاتی دارید، سیاستی دارید، حرفی برای گفتن دارید. امروز دنیا روی ما حساب میکند، ما هر جا برویم با آغوش باز از ما استقبال میکنند، ارتباط با ما برای کشورها و دولتها یک چیز مرغوب و مطلوب است. افتخار میکنند و استقبال میکنند. بسیاری از رؤسای جمهور دنیا مایلند ما از آنها دعوت کنیم بیایند کشور ما، ارتباط داشتن با ما برای آنها پیش ملتهایشان، پیش دولتهای جهان، حتی پیش ابرقدرتها مایهی آبروست، مایهی وجه است؛ وضع وزانت ما اینجوری است. امروز ما یک کشور باثباتی هستیم، امروز هم مردممان احساس میکنند در یک نظام آرام و باثبات زندگی میکنند، هم مسئولین احساس میکنند که دارند کار انجام میدهند. نهادهای انقلابی ما و دولتی ما جا افتاده، وزارتخانهها کار خودشان را میدانند، نهادهای انقلابی کار خودشان را میدانند، سیاستها ترسیم شده است، البته من نمیخواهم بگویم همهی این سیاستهایی که امروز ما داریم اعمال میکنیم درست است، نه، ممکن است بعضی از سیاستهای ما غلط باشد، محتاج تجدیدنظر باشد، محتاج اصلاح باشد، حتماً هم اینجور است، ما که ادعا نمیکنیم معصوم هستیم، اما روال کارها بحمدلله درست است. در جنگ آن روز اگر ده- پانزده تا شهر ما در تهدید توپخانهی عراق بود، امروز ده- پانزده تا شهر عراق در تهدید توپخانهی ماست، ما هر وقت که اراده کنیم میتوانیم ده تا پانزده تا شهر عراق را با توپخانه بزنیم. یعنی سرزمینهایمان را پس گرفتیم، در داخل خاک عراق نفوذ کردیم، برتری نظامی امروز با ماست، در این چهار سال یک چنین وضعی پیدا شده. آن روز ارتش افسرده بود، دلمرده بود، امروز ارتش احساس افتخار میکند، احساس حضور میکند، امروز ارتش احساس میکند که در سرنوشت کشور مؤثر است، احساس میکند که مورد محبت مردم است. فرماندهان هر سه نیروی ما مردمان متعهدی هستند، کسانی که در فرماندهی نیروها دارند کار میکنند و مسئولین بالا از عناصر حزباللهی، از عناصر مؤمن، از عناصر علاقمند به این نظام هستند و ارتشیهای ما امروز در خطوط مقدم جبههها دارند کار میکنند. سپاه پاسداران آن روز با زحمت زیاد بایستی مختصر تجهیزاتی را به دست میگرفت. امروز سپاه پاسداران یکی از مراکز عمدهی تولید و سازندگی پیشرفتهترین سلاحهای ماست. پیچیدگی نظامیاش، پیچیدگی انقلابی و سیاسیاش، پیچیدگی تکنیکیاش امروز یک واحد عظیم و باارزش و افتخارآمیزی برای ما در انقلاب و در پیش جهانیان بوجود آورده. امروز ضدانقلاب مأیوسانه حرف میزند؛ آن خانه به دوشهایی که در پاریس و در واشنگتن و در کشورهای دنیا غریبوار و مأیوس دارند از اینجا به آنجا میروند و خانه عوض میکنند و هی حرف میزنند، آنچه را که میگویند خودشان هم میدانند که پوچ و بیمغز و بیمحتواست. کشور یک کشور باثباتی است، سیاست یک سیاست جا افتاده است. بین مسئولین کمال هماهنگی وجود دارد، من این نکته را خوب است به شما برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور بگویم، امروز بین مسئولین بالای کشور نهایت صمیمیت و هماهنگی است. شاید برای شما جالب باشد که بدانید ما جلسهی رؤسای سه قوه که از رؤسای سه قوه بنده، برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی، برادر عزیزمان جناب آقای موسوی اردبیلی و برادر عزیزمان آقای مهندس موسوی نخستوزیر و برادر عزیزمان آقای حاجاحمدآقا - فرزند محترم و بزرگوار امام - که شرکت میکنند در این جلسه و ما خواهش کردیم که ایشان شرکت کنند که مسائل این جلسه در حضور امام منعکس بشود، این جلسه هفتهای یکبار تشکیل میشود، ما ، برادرانی که در این جلسه شرکت میکنند همیشه خوشحالند که آن شبی که جلسه ما در آن شب تشکیل میشود نزدیک بشود و خشنودند و از این جلسه لذت میبرند و بهترین جلسات ماست. البته خوب تحلیلهای ضد انقلاب و استکبار جهانی –حالا ضد انقلاب که قابل ذکر هم نیست- حتی سیاستگذاران و دستگاههای سیاسی جهانی هم مینشینند راجع به مسئولین بالا اختلافاتی که بین اینها هست درگیریهایی که وجود دارد، همینطور هی میبافند و حرف میزنند، حرفهای آنها توی جلسات رؤسای سه قوه - که ما مینشینیم - جزو جُکهای جلسهی ماست، که فلانی و فلانی با هم مخالفند، فلانی و فلانی با هم معارضند، و ما آن صمیمیت و صفایی که بحمدلله در بین مسئولین هست فکر میکنم در دنیا و در بین مسئولین کشورها کمنظیر باشد اگر نگوئیم بینظیر. الحمدالله با یک انسجامی کشور دارد حرکت میکند و این وضعی است که امروز ما داریم. من به طور خلاصه بگویم دستاورد این چهار سال دستاورد بسیار ارزشمندی است، البته این مربوط به من نیست؛ این مربوط به شما ملت است، مربوط به مسئولین عزیز ماست که با تلاششان با زحمات خستگیناپذیرشان این دولت، نخستوزیر، وزراء، مدیران و دستگاههای مختلف در سطوح مختلف واقعاً شب و روز تلاش کردند، کار کردند و مخصوصاً رزمندگان عزیز ما در جبههها که بیشترین افتخار مال آنهاست، بیشترین هنر را آنها به خرج دادند و ما توانستیم به برکت حمایت شما مردم و به برکت فداکاری آن رزمندگان و تلاش خستگیناپذیر عزیزانمان در سطوح مختلف، کشور را از آن وضع برسانیم به این وضع و این مایهی افتخار ماست. من این خلاصهای بود که خواستم عرض بکنم. حالا البته مطالب دیگری هم ممکن است در فرصتهای دیگر، یک فرصت تلویزیونی ظاهراً، یکی- دو فرصت رادیویی هم در اختیارمان هست اگر مطالبی باشد باز هم عرض خواهم کرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته