خطبهی اوّل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: قالَ موسى لِقَومِهِ استَعینوا بِاللهِ وَ اصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِله یورِثُه مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین.(۲)
همهی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقوا و پرهیزکارى و توجّه به اهمّیّت نقش تقوا در حیات طیّبهی انسانى؛ و به همهی قشرها و آحاد مردم و هر کسى در هر شغلى و هر مسئولیّتى قرار دارد، توصیه میکنم که به تناسب شغل خود و مسئولیّت خود، تقوا و پرهیزکارى را مراعات کنند؛ یعنى توجّه کنند به اینکه وظیفهی الهى آنها در این شغل و موقعیّت چیست و دقیقاً آن وظیفه و مسئولیّت را عمل کنند. و امروز بهمناسبت میلاد باسعادت مولیالکونین و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) -که با روزهاى جشن عمومى انقلاب ما مصادف شده است- تبریک صمیمانهی خود را به شما نمازگزاران و به همهی ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم بلکه به همهی ملّتهاى مستضعف و تشنهی عدالت، عرض میکنم و امیدوارم خداوند به برکت امیر مؤمنان، فضل و رحمت خود را بر جامعهی اسلامى و بر مردم مسلمان -بخصوص در ایران اسلامى- نازل کند.
و امّا مطلبى که در خطبهی اوّل عرض خواهم کرد، یک مطلب کوتاهى است در باب انقلاب عظیم اسلامیمان و آن این است که اگرچه در دوران کنونى و در این قرن -یعنى در قرن بیستم میلادى- در سرتاسر عالم انقلابهاى گوناگونى به وجود آمد، امّا انقلاب اسلامى در ایران، یک انقلاب استثنائى بود. تاکنون همهچیز این انقلاب استثنائى بوده است و از این جهات با انقلابهاى دیگر قابل مقایسه نیست. البتّه بحث بر سر انقلابها است؛ تحوّلاتى که با کودتاهاى نظامى در دنیا انجام گرفته -اگرچه در بعضى از کشورها اسم همان تحوّلات را هم انقلاب میگذارند- قابل این نیست که وقتى دربارهی انقلاب بحث میکنیم، از آنها هم صحبت کنیم؛ آنها حساب دیگرى و مسئلهی دیگرى است. بحث بر سر انقلابها است؛ یعنى آن تحوّلاتى که بهوسیلهی مردم انجام گرفت و ناظر به اصول و مبانى اعتقادى و اجتماعى جامعه بود. اینجور انقلابها اگرچه در چند ده سال اخیر در دنیا زیاد اتّفاق افتاده است، امّا هیچکدام مثل انقلاب اسلامى ما نبود؛ و لذاست که این انقلاب با گذشت یازده سال، همچنان درخشندگى خود را در سطح جهان حفظ کرده.
دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجههی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [این] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشهوکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایهی ارادهی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و ادارهی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب بهعنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است.انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّینگرى، مثل این گروههاى میهندوست و میهنپرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همهی انقلابها اینجورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا از مدارس دینى شروع شد -هم در آسیا اینجور کشورى داریم، هم در آفریقا- لکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیّون یک قوّت رهبرىِ کافى وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبى، بردند به سمت لامذهبى. تقریباً هیچ نقطهاى از دنیا که در آن انقلاب شده باشد، بنده سراغ ندارم که از این «کلّى» خارج باشد؛ [ولى] در کشور ما اینجور نشد؛ انقلاب از خانهی مذهب -از مسجد و مدرسهی دینى- آغاز شد، و روزبهروز جهتگیرى مذهبى در انقلاب افزایش پیدا کرد، و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى آنقدر قوى شد که کسانى را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى اینجور آدمها به میدان نمیآیند؛ افراد مسن را و حتّى افراد بیخبر از مسائل سیاسى را -آدمهایى را که در شهرها و روستاهاى دورافتاده زندگى میکنند- به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.
علاوهی بر این، این روحیهی مذهبى در این انقلاب کارى کرد که کمترین ضایعه در دوران انقلاب به وجود بیاید؛ این نکتهی مهمّى است که اگر کسانى در انقلابهاى مادّى دنیا -مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه- مطالعه کرده باشند، معناى این مطلب را خیلى خوب میفهمند. آنجاهایى که انقلابى بر اساس لامذهبى به وجود آمده، در هنگام شکوفایى انقلاب و اوج نهضت انقلابى، ضایعات فراوانى ایجاد شده؛ چون مردمى که تحت هیچ قانونى و قاعدهاى و ضابطهاى نیستند و نظامى را از بین بردهاند که هنوز هم چیزى جایگزین آن نشده، قاعدتاً خیلى بیمحابا عمل میکنند: در معاملات اجتماعیشان، در برخوردهایشان، در انتقامگیریهایشان، در انتقامکشیها، در سوءاستفادهها، [در اینکه] آدمهاى ناباب یک مدّتى یک بخشى از کشور را براى خودشان قُرُق کنند و چقدر اموال را از بین ببرند و چقدر نفوس بیگناه را نابود کنند؛ و از این قبیل. همچنان که عرض کردم در آن انقلابى که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتّفاق افتاده؛ کسانى که قضایاى آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، تصدیق میکنند. این مسائل در انقلاب ما اتّفاق نیفتاد. اینجا وقتى مردم تهران دکّانها را بستند و زندگى را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاى اطراف براى مردم نان آوردند؛ یعنى همدردى کامل. اینجا مسئله، مسئلهی خشم مردم بهخاطر یک مسئلهی مادّى نبود، [بلکه] مسئلهی دین بود، مسئلهی معنویّت و خدا بود؛ و این به سَبک دیگرى در زندگى مردم اثر میگذارد و به فعّالیّتهاى مردم شکل میدهد. بعد هم وقتى انقلاب پیروز شد، حکومتى که بر اساس انقلاب به وجود آمد، یک حکومت اسلامى بود -جمهورى اسلامى- و به چپ و راست حرکت نکرد، [بلکه] در خطّ مستقیم دین باقى ماند. جمهورى اسلامى هم وقتى تشکیل شد، با گذشت زمان، راه دین را رها نکرد؛ بلکه در قانونگذارى، در انتخاب مسئولان و مجریان و در انتخاب کارگزارانِ اصلى نظام -مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم درست با معیارهاى اسلامى وارد میدان شدند.
دین، خصوصیّت انقلاب بود و ماند. اینجور نبود که یک روزى دین خصوصیّت انقلاب باشد و پس از چندى این خصوصیّت از انقلاب گرفته بشود و تبدیل به چیز دیگرى بشود. این خصوصیّت در هیچ یک از انقلابها نبود؛ و همین یکى از مهمترین عوامل بود که هر جاى دنیا قلبى براى دین و براى اسلام میتپد، به جمهورى اسلامى -که براى اسلام دارد حرکت میکند و به اِعلاء کلمهی اسلام فکر میکند- علاقهمند باشد.
خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها -آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانهی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفتهاند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند -یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى اینجورى بود- امّا در همهی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب -حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همهکاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگرههاى ملّى -که شنیدهاید و میشنوید «کنگرهی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما -که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافهی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم -یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چهجورى است، چند عضو دارد، کِیها تشکیل میشود، رئیسش چهجورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که بهوسیلهی دستگاهها و سازمانهاى حزبىِ وابستهی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم بهعنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره بهوسیلهی همان دستگاههاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد -که اسمشان کنگرهی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!
خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور -که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاریشان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور -اسم کشورشان را هم میآورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالیکه در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همهی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.
حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همهی نقشها را در همهی امور به مردم داده. یعنى مجلس را - که محلّ قانونگذارى است -مردم تشکیل میدهند و نمایندگان مردم میروند آنجا، هیچ کس هم حق ندارد به مردم تحمیل کند. از این ۲۷٠ نمایندهاى که در مجلس شوراى اسلامى ما هستند، یک نفر هم بدون آراء مردم به مجلس نمیآید. رئیسجمهور را -که مجرى امور کشور و رئیس ادارهی کشور و مدیر کشور است- مردم با آراء خودشان انتخاب میکنند. هر کسى را دلشان خواست انتخاب میکنند؛ اختیار با مردم است. این وضعى که انتخابات ریاست جمهورى در ایران دارد، حتّى در کشورهاى دموکراتیک غرب هم نیست؛ چون در آن کشورها احزاب در مقابلِ هم صفآرایى میکنند و هر حزبى اسم کسى را بهعنوان کاندیدا ذکر میکند. مردمى که به آن کس رأى میدهند، درحقیقت به آن حزب رأى میدهند، خیلیها آن کس را اصلاً نمیشناسند. [چون] طرفدار این حزبند -به هر جهتى؛ انگیزههاى اقتصادى، انگیزههاى گوناگون سیاسى و غیرسیاسى موجب میشود که طرفدار فلان حزب باشند- بهخاطر طرفدارىِ آن حزب، به کاندیداى آن حزب رأى میدهند؛ خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمیشناسند. در ایران اینجورى نیست. در ایران یکایک کسانى که کاغذ رأى را در صندوق میاندازند، آن شخص را میشناسند و بهعنوانِ رئیسجمهور به او رأى میدهند. این دوره همینجور بود؛ دو دورهی قبل هم که بنده رئیسجمهور بودم، همینجور بود؛ دورهی قبل از آن هم همینجور بود. در همهی این ادوار ریاست جمهورى -که تا حالا ما پنج انتخاب رئیسجمهور داشتهایم- مردم به آن کسى که رأى دادند، خودشان شناختند و به او رأى دادند. پس در انتخاب دستگاه قانونگذارى، مردم مباشرتاً و مستقیماً دخالت میکنند؛ در انتخاب دستگاه اجرائى و رئیس قوّهی مجریّه، مردم خودشان دخالت میکنند.
حتّى در انتخاب رهبر -با اینکه رهبرى یک منصب الهى است و تابع ملاکهاى الهى و معنوى و واقعى است- باز مردم نقش دارند. کمااینکه مشاهده کردید طبق قانون، مجلس خبرگان که نمایندگان مردمند، مینشینند کسى را معیّن و انتخاب میکنند. اگر همان کسى که مجلس خبرگان انتخاب کرده، مورد قبول مردم نباشد، باز رهبرىِ او جا نخواهد افتاد. پس آحاد مردم و عامّهی مردم علاوهی بر اینکه بهصورت غیرمستقیم - از طریق مجلس خبرگان - رهبر را معیّن میکنند، مستقیماً هم نسبت به شخص رهبر نظر دارند و تصمیم دارند؛ و نظر آنها و تصمیم آنها و خواست آنها و ارادهی آنها است که یک رهبر را درحقیقت رهبر میکند و به او امکان تصرّف میدهد و به او قدرت امر و نهى میدهد و قدرت قبض و بسط میدهد؛ [این بهخاطر] پشتیبانى مردم است. اینجا هم مردم حضور دارند. حالا در مثل امام بزرگوارمان که مسئله اصلاً جور دیگرى بود؛ آنجا عشق مردم بود، بیش از انتخاب آنها؛ مردم عاشقانه نسبت به امام، اطاعت و تبعیّت و تسلیم داشتند.
در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا اینجورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.
نتیجهاش چیست؟ نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمى است؛ زیرا نظامِ مردمى است. آن چیزى که بهوسیلهی ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت است از یک حکومتى که متّکى به مردم نیست. آن چیزى که بهوسیلهی عوامل سازمان جاسوسى آمریکا در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، یک حکومتى است یا یک دولتى است که با مردم رابطهاى نداشته باشد و پشتوانهی عظیمِ قوىّ مردمى پشت سرش نباشد. آن که دشمن خارجى میتواند چهار نفر را علیه او تحریک کند و به کودتا وادار بکند، یک حکومتى است که روى تخت حکومت نشسته، امّا مردم به آن وصل نیستند؛ مردم براى خودشان میروند، آن [هم] براى خودش دارد حرکت میکند. آن نظامى که در آن، حاکم - چه رهبر، چه ریاست جمهورى، چه ریاست قوّهی قضائیّه، چه مجلس شوراى اسلامى - متّکى به مردم و متّصل به مردم و مورد علاقهی مردم و مورد پشتیبانى و حمایت مردم است، [نظامى] مثل نظام جمهورى اسلامى است که نه آمریکا و متّحدینش و نه شرق و غرب -آن روزى که دو قدرت بزرگ در دنیا وجود داشت- و نه هیچ قدرتى، قادر نیست این نظام را و این حکومت را متلاشى و بلکه متزلزل کند.
امروز در جمهورى اسلامى دو خصوصیّتى که آرزوى همهی ملّتها است، به بهترین وجهى وجود دارد؛ یکى استقلال و یکى آزادى. استقلالِ جمهورى اسلامى در دنیا کمنظیر است؛ اگر نگوییم بینظیر. ما کشور بزرگى را میشناسیم -کشور صنعتى، کشور قوى، کشور پُرادّعا و داراى پیشرفتهاى گوناگون- که یک معامله کرده و چهار قلم جنس به یکى فروخته، پولش را هم گرفته؛ [امّا] وقتى میخواهد جنس را تحویل بدهد، آمریکاییها از آن طرف دنیا اشاره میکنند که تحویل ندهد؛ این دولت دیگر جرئت نمیکند جنس را تحویل بدهد! [این] کشور، اروپایى هم هست، صنعتى هم هست، پیشرفته هم هست، اگر هم به او بگویید شما مستقل نیستى، رگهاى گردنش میزند بیرون که عجب! شما به ما میگویید یک دولت غیرمستقل؟ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچکترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابستهی به سرمایهدارهاى صهیونیست بینالمللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایهدارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیسجمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایهدارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد -مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمیآورند. استقلال، یعنى آنچه امروز در جمهورى اسلامى وجود دارد. هیچ قدرتى، هیچ دولتى، هیچ تشکیلاتى در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند به اینکه برخلاف مصالحش و برخلاف آن چیزى که تشخیص میدهد مصلحتش است -همان که مسئولین تشخیص میدهند- قدمى بردارد. این، استقلال.
و سپس آزادى. آزادیاى که امروز در نظام جمهورى اسلامى هست، در هیچ جا نیست. مردم آزادند، مردم حرفشان را میزنند، مردم آرائشان را اظهار میکنند. این تودهی مردمند که در نماز جمعهها، در راهپیماییها، در مراسم گوناگون، در همهی آن چیزهایى که مربوط به مسائل سیاسى و عمومى است و در جنگ، حضور داشتند و دارند. حرف اینها همان حرفى است که ماها از زبانشان داریم میزنیم؛ حرف مردم همان چیزى است که مسئولینِ مورد اعتماد مردم از زبان مردم دارند میگویند؛ خود آنها هم همینها را تکرار میکنند.
یک عدّهاى در جمهورى اسلامى از اوّل انقلاب تا حالا -در این یازده سال- بودهاند و باز هم هستند در گوشهوکنار نق میزنند که ما آزادى نداریم! این نق را کجا میزنند؟ در یک اتاق دربسته؟ خب، در آن نظامى که اختناق هست و آزادى نیست، آن کسى که آزادى ندارد، نمیتواند حرفش را بزند. اگر بخواهد بگوید من آزادى ندارم، همین حرف را هم مجبور است در یک پستو، در یک اتاق، در یک جمع خصوصى -همانجورى که ما در زمان رژیم گذشته بودیم- بیان کند؛ امّا این آقایان در روزنامه -روزنامهی کثیرالانتشار- در مجلّهاى که ممکن است چند هزار نسخه چاپ بشود، حتّى در رادیوتلویزیون جمهورى اسلامى حرف میزنند، میگویند ما آزادى نداریم! خدا آنها را به دست خودشان رسوا میکند؛(۳) نمیخواهد الهى آمین بگویید، [رسوا] کرد! همین که یک نفرى مینویسد و میگوید «ما آزادى نداریم» و در یک روزنامهاى چاپ میشود، همین چاپ شدن آن دلیل [این] است که او دروغ میگوید. اگر آزادى نداشت که نباید این حرف چاپ میشد؛ اگر آزادى نداشت که نباید این حرف در بلندگوى عمومى کشور پخش میشد؛ از همین پیدا است که او دارد خلاف میگوید و خودش نمیفهمد که دارد آبروى خودش را میبَرد.
میگویند اینهایى که میآیند به نماز جمعه، همهی ملّت نیستند! میگوییم بسیار خب، اینهایى که میآیند راهپیمایى میلیونى بیستودوّم بهمن چطور؟ آنهایى که تشییع جنازهی امام آمدند و ده یازده میلیون انسان در تهران جمع شدند چطور؟ آن [جمعیّت] همهی ملّت هست یا نه؟ ملّتْ اسلام را میخواهد، جمهورى اسلامى را میخواهد، دنبال سرِ رهبرى است، پشت سرِ نظام جمهورى اسلامى است. و هر کسى که در راه اسلام حرکت میکند و صدق و امانت او براى مردم آشکار شده، مورد اعتماد مردم است و مردم پشت سر او هستند.برادران و خواهران عزیز! آنچه نتیجه میگیریم [این است که] این یازده سال، تجربهی موفّق جمهورى اسلامى را به ما نشان میدهد. اساس مسئله براى یک ملّت، در درجهی اوّل عبارت است از همین استقلال و آزادى. البتّه بهاى کسب استقلال و آزادى، بهاى سنگینى است؛ زحمت دارد، مشکلات دارد، تا یک مدّتى هم سختىِ زندگى دارد. تصوّر من این است که یا همهی این مدّت را و یا بخش عمدهی این مدّت را گذراندهایم و انشاءالله داریم به سمت زندگى بهتر میرویم. شرطش این است که مردمى که در صحنه بودند و این انقلاب را به وجود آوردند و حفظ کردند -یعنى شما مردم- در صحنه بمانند، و میمانید؛ این براى من مثل روز روشن است و تجربهی یازدهساله، این را نشان داد.
من به نوبهی خودم بهعنوان یک طلبه، یک خدمتگزار کوچک شما، یک شاگرد کوچک امام و یک سرباز کوچک انقلاب و اسلام عرض میکنم: ما در راه اسلام، در راه زندگى اسلامى، در راه حیات طیّبهی اسلامى براى شما مردم و براى جامعهی اسلامى در دنیا، از هیچ کوششى فروگذار نمیکنیم و به فضل پروردگار هیچ عاملى هم نخواهد توانست ما را از این صراط مستقیم و خطّ روشن منحرف کند. مهم این است که تمسّک به اسلام را حفظ کنیم؛ مهم این است که از دشمنان خدا و دشمنان اسلام واهمه نکنیم و نترسیم. این درس را از امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) و از شاگرد و فرزند شایستهی او، امام عزیزمان گرفتهایم و این خط را آنها براى ما ترسیم کردند و انشاءالله پیش خواهیم رفت. وحدتتان را حفظ کنید؛ تقوایتان را حفظ کنید؛ خداترسى را و رعایت دستور الهى در همهی امور را -هر کس، هر جا هست- حفظ کنید؛ یاد خدا را حفظ کنید؛ اللهاکبرتان را حفظ کنید؛ دشمنى با دشمنان خدا را در دلتان حفظ کنید؛ انگیزهی خدمت براى اسلام و براى همهی مسلمین در سراسر عالم را حفظ کنید؛ و انگیزهی کار و تلاش براى ساختن این کشورِ اسلام و کشور ولیعصر (ارواحنا فداه) را حفظ کنید؛ با این خصوصیّات، بدانید که هیچ قدرتى نخواهد توانست [کارى بکند]. آن روزى که دو ابرقدرت در دنیا بود و میتوانستند با هم همدست بشوند و مکرّر هم با هم همدست شدند، نتوانستند ذرّهاى این ملّت را از راهش منحرف کنند و صدمهی واقعیاى [به او] بزنند. امروز هم که یکى از دو ابرقدرت درحقیقت از ابرقدرتى افتاده، آن دیگرى هم گیج گیج میخورد و نمیداند که چه وضعیّتى در دنیا در جریان است، و ملّتها به سمت هوشیارىِ بیشتر پیش میروند، به فضل پروردگار شیطانهاى عالم هیچ غلطى نخواهند توانست بکنند.بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبرِ.(۴)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علیبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسى و محمّدبنعلىّ و علیبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ، حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله و نظم امرکم.
فقط دو سه جملهی کوتاه را عرض کنم. یکى دربارهی وضعیّت قطعنامهی ۵۹۸ [است]؛(۵) باید همهی دنیا بدانند که رژیم عراق برخلاف ادّعاهاى صلحطلبى، فقط به دنبال یک آتشبس بود براى اینکه بتواند خودش را نجات بدهد. این حرفى بود که در همین جایگاه مقدّس نماز جمعه، در طول چند سال گذشته بارها گفتیم؛ آنوقتى که او میگفت ما صلح میخواهیم، دنیا به ما میگفت شما چرا قبول نمیکنید، ما میگفتیم اینها صلح نمیخواهند [بلکه] اینها دنبال آتشبس هستند براى اینکه بتوانند خودشان را نجات بدهند؛ حالا ثابت شد. طبیعى بود که آنها هم براى اینکه خودشان را مقبول و موجّه کنند، بگویند جمهورى اسلامى قبول نمیکند. لکن واقعیّات روشن است. افرادى که عاقلند، بدون حتّى اندکى تأمّل میتوانند بفهمند قضیّه چیست. صدّامحسین سوءِنیّت نشان میدهد، حسننیّت نشان نمیدهد. وضعیّتى که او به وجود آورده، اعتماد به استقرار صلح را در منطقه کم میکند. البتّه ما بعید میدانیم که آنها اینقدر ابله باشند که بخواهند مجدّداً آتش جنگ را شعلهور کنند -چون بیشتر به ضرر خودشان است- امّا اگر جنگ هم شروع نشود، صلح در منطقه استقرار پیدا نکرده است؛ آرامش نیست. این وضعیّتى است که آنها به وجود آوردهاند.راه آن هم عمل کردن به قطعنامه است. قطعنامه، وحى مُنزل نیست؛ امّا چیزى است که مورد اتّفاق واقع شده؛ آن که میخواهد زیرش بزند، درحقیقت قصد اخلالگرى و خرابکارى دارد. بهانههایى هم که عنوان میکنند، همه از این قبیل است و در این راه است. مسئلهی اسرا را مطرح میکنند. ما میگوییم اگر شما قطعنامه را عمل کرده بودید، حالا همهی اسرا برگشته بودند و در خانههایشان بودند. درحقیقت شما هستید که اسرا را نگه داشتید، براى خاطر اینکه در انجام قطعنامه اخلال میکنید.
مطلب دوّم این است که در طول این یازده سال، هروقت دستگاههاى جهانى از نفوذ کلمهی جمهورى اسلامى در میان ملّتها خیلى ترسیدند، دو سه تهمت به جمهورى اسلامى زدند. دیگر حساب، دست ما است؛ هروقت میبینیم این دو سه تهمت در دنیا خیلى رواج پیدا میکند، میفهمیم که دستگاههاى استکبار از نفوذ کلمهی جمهورى اسلامى خیلى دارند میترسند. ممکن است حوادثى گوشهکنار باشد که ما خبر نداریم، [ولى] آنها اطّلاع دارند و میترسند و دارند این یکى دو تهمت را ردیف میکنند. یکى تهمت ارتباط با اسرائیل [است]؛ چون میدانند ملّتهاى مسلمان روى اسرائیل غاصب حسّاسند، و این را هم میدانند که آن دولتى که به معناى واقعى کلمه و صادقانه با ملّتهاى مسلمان همصدا است، در درجهی اوّل جمهورى اسلامى است، این را میدانند که امام فقید بزرگوار ما از اوایل شروع نهضت، مبارزهی با اسرائیل را یک رکن اساسى نهضت قرار داده بود، امّا براى اینکه نفوذ جمهورى اسلامى در میان ملّتها کم بشود، یک خبرى، یک شایعهاى، یک معاملهاى، یک زمزمهاى درست میکنند که بله، در جایى کسى از کسى یک چیزى خریده یا یک چیزى فروخته، یکى از طرف جمهورى اسلامى، یکى از طرف اسرائیل! این یکى از این تهمتهایى است که همیشه میگفتند. و عجیب و طُرفه(۶) اینکه همان کسانى این تهمتها را بهصورتِ جنجال مطرح میکنند که خودشان - یا علناً، یا در خفا - با اسرائیل رابطه دارند! بعضى از همین دولتهاى مرتجع منطقه که با اسرائیل ارتباطات پنهانى و مخفى دارند، خود آنها در رادیوهایشان به یک شکلى این قضیّه را بهصورتِ جنجالى مطرح میکنند.(۷) ما اعلان میکنیم: ما یک روز و [حتّى] یک ساعت با دولت غاصبِ غیرقانونىِ خبیث اسرائیل، دوستى و محبّت و کوچکترین و ضعیفترین نوع رابطه را هم نه داشتهایم و نه خواهیم داشت.
و نکتهی سوّم و آخر این است که ما از بیدارى اسلامى در سراسر دنیا حمایت میکنیم و مسلمانهایى را که در نقاط مختلف عالم میخواهند به زندگى اسلامى و به فرهنگ اسلامى خودشان برگردند، تأیید میکنیم؛ حقّ آنها است. آنچه امروز در دنیا شنیده میشود، همه یک جور نیست؛ شعارها همه به یک حقیقت اشاره نمیکنند. قضاوت دربارهی مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانى نسبت به همه نیست؛ امّا آنچه براى ما محترم است، بازگشت به اسلام از سوى مسلمانها است. و امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزیز بدارند و گرامى و عزیز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم بر خواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایدهاى نخواهد داشت. دستهاى مزدور سعى میکنند با توطئهی فرهنگى و تبلیغاتى -از قبیل توطئهی نوشتن آیات شیطانى بهوسیلهی آن مزدور(۸) قلمبهمزد- ارزش اسلام را از چشمها بزدایند و اسلام را سبک و خفیف کنند؛ ولى اشتباه میکنند، خودشان ضرر میکنند. [دربارهی] آن کسى هم که این کتاب را نوشت - که البتّه این یک نمونه است - و امام بزرگوارمان حکم و فتواى قتل او را صادر کردند، حکم امام همچنان به قوّت خودش باقى است و باید اجرا بشود.
بخش عربی
أحیّی کلّ الشّعوب المستضعفة و کلّ أبناء أمّتنا الإسلامیّة، رجالاً و نساءً بتحیّة الإسلام. السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته. أبارک لکم ذکرى مولد أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب (علیه السّلام) داعیة التّوحید و العدالة، و المجاهد فی سبیل الله حقّ جهاده، و ولید الکعبة، و شهید المحراب، و أهنّئکم بالذّکرى الحادیة عشر للثّورة الإسلامیّة مشعل تحریر الشّعوب المظلومة، و لواء مقارعة النّظام السّلطویّ العالمیّ، و صوت التّوحید و الکرامة الإنسانیّة.
الثّورة الإسلامیّة الّتی یحتفل شعبنا بذکراها الحادیة عشر، حادثةٌ فذّةٌ عظیمةٌ، وقعت رغم کلّ ما دبّره جبابرة العالم من مخطّطات وقائیّة، و واصلت مسیرتها رغم کلّ ما أحیط بها من حقدٍ دفینٍ و عداءٍ شدیدٍ؛ بل ازدادت بفضل الله منعةً و صلابةً على مرّ الأیّام، رغم کلّ التّحلیلات و التّوقّعات. لم تکن هذه الثّورة الإسلامیّة تغییراً لنظامٍ سیاسیٍّ و اجتماعیٍّ لبلدٍ فحسب، و لمتکن إطاحةً بنظامٍ و إبداله بنظامٍ آخر فقط؛ کانت منعطفاً فی مسیرة التّاریخ المعاصر. هذه المسیرة الّتی کانت تتّجه نحو المادّیّة و مصادرة القیم المعنویّة و الأخلاقیّة، و نحو إبعاد الدّین و تثبیت تسلّط القوى المادّیّة الجامحة، و نحو ترکیز الهیمنة بید طواغیت النّظام السّلطویّ العالمیّ، هذه المسیرة غیّرت اتّجاهها صوب تفتّح براعم المعنویّات و الإرتباط بالدّین، و تبلور الحکومات الجماهیریّة، و تزلزل أرکان هیمنة طغاة العالم و انهیار صرح النّظام الاستبدادیّ و الإلحادیّ و اللا إنسانیّ.
من هنا فإنّ هذه الثّورة المبارکة و إن لم تقف فی مواجهة نظامٍ اجتماعیٍّ و سیاسیٍّ لبلدٍ من البلدان، إلّا أنّها فی مواجهةٍ صارمةٍ مع النّظام السّلطویّ العالمیّ. فهی لم تقارع النّظام المستبدّ الفاسد الحاکم فی إیران فحسب، بل قارعت الکیان الفاسد للقوى المستبدّة المعادیة للشّعوب، و من البدیهیّ أنّ هذا لا یعنی إعلان الحرب على الحکومات و الأنظمة الفاسدة و الظّالمة، بل یعنی انتشار صحوة على الصّعید العالمیّ و تفتّح الأمل فی نفوس الشّعوب، و لذلک فإنّ القوى المستکبرة المستندة إلى البطش و الثّروة، و العاملة على نشر ما یحمله الاستکبار العالمیّ من قیمٍ مادّیّةٍ و على رأسها أمریکا أعلنت حرباً شعواءً فی جمیع الأبعاد على هذه الثّورة و على أساسها العقائدیّ المتمثّل بالإسلام المحمّدیّ الأصیل (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و على قائدها الإمام الخمینیّ (رضوان الله علیه) و على حملة أعبائها أعنی الشّعب الإیرانیّ، و لاتزال هذه الحرب متواصلة. و أنا أعلن بثقةٍ و عزمٍ: أنّ الاستکبار العالمیّ منی بهزیمةٍ فی هذه الحرب و لا أدلّ على ذلک من بقاء و استحکام هذه الثّورة و نظام الجمهوریّة الإسلامیّة و انتشار المبادئ الفکریّة لهذه الثّورة فی جمیع أرجاء العالم.
الأعوام الأحد عشر الماضیة -و إن کانت قصیرةً فی عمر الزّمن- فهی کبیرةٌ جدّاً بالنّسبة لنا نحن أبناء الشّعب الإیرانیّ بما مارسناه و تعلّمناه من نضالٍ و صبرٍ و عبرةٍ، و استلهمناه من دروسٍ قرآنیّةٍ، و بما لمسناه من قدرة الله و إرادته (سبحانه) فی هذا الکون. نحن الیوم عازمون على مواصلة طریق الثّورة بثقةٍ فی المستقبل تزید على ما کنّا علیه فی بدایة المسیر، لأنّها تنطلق من تجارب السّنین الأحد عشر و باستعدادٍ یزید أیضاً على استعدادنا فی البدایة لأنّه یقوم أیضاً على تلک التّجارب.
بعد رحلة إمامنا العظیم -الّتی کانت للشّعب الإیرانیّ خسارةً عظیمةً عظم شخصیّته الکبرى- خامر ذهن العدوّ أملٌ فی ابتعاد طریق الدّولة فی إیران عن طریق الثّورة، و حین شاهد على الصّعید العملیّ ما یخیّب ظنّه راح یشیع فی إعلامه حدوث مثل هذا الإبتعاد، آملاً أن یبثّ الیأس فی قلوب الشّعوب من الثّورة و من النّظام الإسلامیّ الکریم. و نحن نعلن هنا أنّ هذه الآمال ستبقى حسرةً فی قلوبهم بحول الله و قوّته، ثمّ یغلبون. و من أجل تبدید الآمال المعقودة على هذه الثّورة و نظام الجمهوریّة الإسلامیّة راح العدوّ یکیل للثّورة تهمة الاستسلام مقابل أعداء الإسلام و تهمة إقامة العلاقات مع أمریکا و إسرائیل، و نحن نعلن أنّ النّضال ضدّ حکومة العدوّ الصّهیونیّ و الدّفاع عن کفاح الشّعب الفلسطینیّ المظلوم و عن الأرض الفلسطینیّة المغتصبة جزءٌ لایتجزّأ من معتقدات الثّورة الإسلامیّة.
بناء بلدنا على أساس اقتصادٍ إسلامیٍّ یقوم على العدل و الرّفاه العامّ، و تفجیر طاقات العمل و الإبتکار و الإنتاج، و فتح مغالیق کنوز الأرض، و استئصال الفقر فریضةٌ عاجلةٌ نسخّر لها کلّ طاقاتنا، غیر أنّنا إلى جانب ذلک مهتمّون بصیانة سائر المبادئ و المحاور الإسلامیّة للثّورة بحذرٍ تامٍّ و دقّةٍ متناهیةٍ.
نحن نعتبر الدّفاع عن کلّ المسلمین فی العالم و الدّفاع عن حریم الإسلام المقدّس فی کلّ أرجاء الأرض من مهامّ رسالتنا الکبرى، و لذلک فإنّ کلّ الّذین یکیدون للقیم الإسلامیّة و یطعنون بحرمة الإسلام عن طریق التّآمر الثّقافیّ و الفنّیّ یندرجون ضمن قائمة الأعداء. و هنا أعلن أنّ حکم الإمام (رضوان الله تعالى علیه) بشأن کاتب الآیات الشّیطانیّة الّذی هو ذاته عمیل الشّیطان الأکبر و شیاطین السّیاسة العالمیّة، لایزال ذلک الحکم نافذ المفعول و یتحمّل مهمّة تنفیذه کلّ المسلمین. مرّةً أخرى أحیّی کلّ الإخوة و الأخوات من أبناء العالم الإسلامیّ و من أبناء الشّعوب المستضعفة فی کلّ أرجاء الأرض و أذکی فی قلوبهم الأمل بتذکیرهم بقول الله سبحانه: «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. وَعَدَ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِى ارتَضیٰ لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا یَعبُدونَنی لایُشرِکونَ بى شَیئئًا»(۹).(۱۰)
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۱۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: قالَ موسى لِقَومِهِ استَعینوا بِاللهِ وَ اصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِله یورِثُه مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین.(۲)
همهی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقوا و پرهیزکارى و توجّه به اهمّیّت نقش تقوا در حیات طیّبهی انسانى؛ و به همهی قشرها و آحاد مردم و هر کسى در هر شغلى و هر مسئولیّتى قرار دارد، توصیه میکنم که به تناسب شغل خود و مسئولیّت خود، تقوا و پرهیزکارى را مراعات کنند؛ یعنى توجّه کنند به اینکه وظیفهی الهى آنها در این شغل و موقعیّت چیست و دقیقاً آن وظیفه و مسئولیّت را عمل کنند. و امروز بهمناسبت میلاد باسعادت مولیالکونین و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) -که با روزهاى جشن عمومى انقلاب ما مصادف شده است- تبریک صمیمانهی خود را به شما نمازگزاران و به همهی ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم بلکه به همهی ملّتهاى مستضعف و تشنهی عدالت، عرض میکنم و امیدوارم خداوند به برکت امیر مؤمنان، فضل و رحمت خود را بر جامعهی اسلامى و بر مردم مسلمان -بخصوص در ایران اسلامى- نازل کند.
و امّا مطلبى که در خطبهی اوّل عرض خواهم کرد، یک مطلب کوتاهى است در باب انقلاب عظیم اسلامیمان و آن این است که اگرچه در دوران کنونى و در این قرن -یعنى در قرن بیستم میلادى- در سرتاسر عالم انقلابهاى گوناگونى به وجود آمد، امّا انقلاب اسلامى در ایران، یک انقلاب استثنائى بود. تاکنون همهچیز این انقلاب استثنائى بوده است و از این جهات با انقلابهاى دیگر قابل مقایسه نیست. البتّه بحث بر سر انقلابها است؛ تحوّلاتى که با کودتاهاى نظامى در دنیا انجام گرفته -اگرچه در بعضى از کشورها اسم همان تحوّلات را هم انقلاب میگذارند- قابل این نیست که وقتى دربارهی انقلاب بحث میکنیم، از آنها هم صحبت کنیم؛ آنها حساب دیگرى و مسئلهی دیگرى است. بحث بر سر انقلابها است؛ یعنى آن تحوّلاتى که بهوسیلهی مردم انجام گرفت و ناظر به اصول و مبانى اعتقادى و اجتماعى جامعه بود. اینجور انقلابها اگرچه در چند ده سال اخیر در دنیا زیاد اتّفاق افتاده است، امّا هیچکدام مثل انقلاب اسلامى ما نبود؛ و لذاست که این انقلاب با گذشت یازده سال، همچنان درخشندگى خود را در سطح جهان حفظ کرده.
دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجههی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [این] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشهوکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایهی ارادهی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و ادارهی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب بهعنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است.انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّینگرى، مثل این گروههاى میهندوست و میهنپرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همهی انقلابها اینجورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا از مدارس دینى شروع شد -هم در آسیا اینجور کشورى داریم، هم در آفریقا- لکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیّون یک قوّت رهبرىِ کافى وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبى، بردند به سمت لامذهبى. تقریباً هیچ نقطهاى از دنیا که در آن انقلاب شده باشد، بنده سراغ ندارم که از این «کلّى» خارج باشد؛ [ولى] در کشور ما اینجور نشد؛ انقلاب از خانهی مذهب -از مسجد و مدرسهی دینى- آغاز شد، و روزبهروز جهتگیرى مذهبى در انقلاب افزایش پیدا کرد، و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى آنقدر قوى شد که کسانى را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى اینجور آدمها به میدان نمیآیند؛ افراد مسن را و حتّى افراد بیخبر از مسائل سیاسى را -آدمهایى را که در شهرها و روستاهاى دورافتاده زندگى میکنند- به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.
علاوهی بر این، این روحیهی مذهبى در این انقلاب کارى کرد که کمترین ضایعه در دوران انقلاب به وجود بیاید؛ این نکتهی مهمّى است که اگر کسانى در انقلابهاى مادّى دنیا -مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه- مطالعه کرده باشند، معناى این مطلب را خیلى خوب میفهمند. آنجاهایى که انقلابى بر اساس لامذهبى به وجود آمده، در هنگام شکوفایى انقلاب و اوج نهضت انقلابى، ضایعات فراوانى ایجاد شده؛ چون مردمى که تحت هیچ قانونى و قاعدهاى و ضابطهاى نیستند و نظامى را از بین بردهاند که هنوز هم چیزى جایگزین آن نشده، قاعدتاً خیلى بیمحابا عمل میکنند: در معاملات اجتماعیشان، در برخوردهایشان، در انتقامگیریهایشان، در انتقامکشیها، در سوءاستفادهها، [در اینکه] آدمهاى ناباب یک مدّتى یک بخشى از کشور را براى خودشان قُرُق کنند و چقدر اموال را از بین ببرند و چقدر نفوس بیگناه را نابود کنند؛ و از این قبیل. همچنان که عرض کردم در آن انقلابى که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتّفاق افتاده؛ کسانى که قضایاى آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، تصدیق میکنند. این مسائل در انقلاب ما اتّفاق نیفتاد. اینجا وقتى مردم تهران دکّانها را بستند و زندگى را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاى اطراف براى مردم نان آوردند؛ یعنى همدردى کامل. اینجا مسئله، مسئلهی خشم مردم بهخاطر یک مسئلهی مادّى نبود، [بلکه] مسئلهی دین بود، مسئلهی معنویّت و خدا بود؛ و این به سَبک دیگرى در زندگى مردم اثر میگذارد و به فعّالیّتهاى مردم شکل میدهد. بعد هم وقتى انقلاب پیروز شد، حکومتى که بر اساس انقلاب به وجود آمد، یک حکومت اسلامى بود -جمهورى اسلامى- و به چپ و راست حرکت نکرد، [بلکه] در خطّ مستقیم دین باقى ماند. جمهورى اسلامى هم وقتى تشکیل شد، با گذشت زمان، راه دین را رها نکرد؛ بلکه در قانونگذارى، در انتخاب مسئولان و مجریان و در انتخاب کارگزارانِ اصلى نظام -مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم درست با معیارهاى اسلامى وارد میدان شدند.
دین، خصوصیّت انقلاب بود و ماند. اینجور نبود که یک روزى دین خصوصیّت انقلاب باشد و پس از چندى این خصوصیّت از انقلاب گرفته بشود و تبدیل به چیز دیگرى بشود. این خصوصیّت در هیچ یک از انقلابها نبود؛ و همین یکى از مهمترین عوامل بود که هر جاى دنیا قلبى براى دین و براى اسلام میتپد، به جمهورى اسلامى -که براى اسلام دارد حرکت میکند و به اِعلاء کلمهی اسلام فکر میکند- علاقهمند باشد.
خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها -آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانهی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفتهاند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند -یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى اینجورى بود- امّا در همهی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب -حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همهکاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگرههاى ملّى -که شنیدهاید و میشنوید «کنگرهی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما -که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافهی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم -یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چهجورى است، چند عضو دارد، کِیها تشکیل میشود، رئیسش چهجورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که بهوسیلهی دستگاهها و سازمانهاى حزبىِ وابستهی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم بهعنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره بهوسیلهی همان دستگاههاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد -که اسمشان کنگرهی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!
خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور -که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاریشان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور -اسم کشورشان را هم میآورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالیکه در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همهی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.
حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همهی نقشها را در همهی امور به مردم داده. یعنى مجلس را - که محلّ قانونگذارى است -مردم تشکیل میدهند و نمایندگان مردم میروند آنجا، هیچ کس هم حق ندارد به مردم تحمیل کند. از این ۲۷٠ نمایندهاى که در مجلس شوراى اسلامى ما هستند، یک نفر هم بدون آراء مردم به مجلس نمیآید. رئیسجمهور را -که مجرى امور کشور و رئیس ادارهی کشور و مدیر کشور است- مردم با آراء خودشان انتخاب میکنند. هر کسى را دلشان خواست انتخاب میکنند؛ اختیار با مردم است. این وضعى که انتخابات ریاست جمهورى در ایران دارد، حتّى در کشورهاى دموکراتیک غرب هم نیست؛ چون در آن کشورها احزاب در مقابلِ هم صفآرایى میکنند و هر حزبى اسم کسى را بهعنوان کاندیدا ذکر میکند. مردمى که به آن کس رأى میدهند، درحقیقت به آن حزب رأى میدهند، خیلیها آن کس را اصلاً نمیشناسند. [چون] طرفدار این حزبند -به هر جهتى؛ انگیزههاى اقتصادى، انگیزههاى گوناگون سیاسى و غیرسیاسى موجب میشود که طرفدار فلان حزب باشند- بهخاطر طرفدارىِ آن حزب، به کاندیداى آن حزب رأى میدهند؛ خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمیشناسند. در ایران اینجورى نیست. در ایران یکایک کسانى که کاغذ رأى را در صندوق میاندازند، آن شخص را میشناسند و بهعنوانِ رئیسجمهور به او رأى میدهند. این دوره همینجور بود؛ دو دورهی قبل هم که بنده رئیسجمهور بودم، همینجور بود؛ دورهی قبل از آن هم همینجور بود. در همهی این ادوار ریاست جمهورى -که تا حالا ما پنج انتخاب رئیسجمهور داشتهایم- مردم به آن کسى که رأى دادند، خودشان شناختند و به او رأى دادند. پس در انتخاب دستگاه قانونگذارى، مردم مباشرتاً و مستقیماً دخالت میکنند؛ در انتخاب دستگاه اجرائى و رئیس قوّهی مجریّه، مردم خودشان دخالت میکنند.
حتّى در انتخاب رهبر -با اینکه رهبرى یک منصب الهى است و تابع ملاکهاى الهى و معنوى و واقعى است- باز مردم نقش دارند. کمااینکه مشاهده کردید طبق قانون، مجلس خبرگان که نمایندگان مردمند، مینشینند کسى را معیّن و انتخاب میکنند. اگر همان کسى که مجلس خبرگان انتخاب کرده، مورد قبول مردم نباشد، باز رهبرىِ او جا نخواهد افتاد. پس آحاد مردم و عامّهی مردم علاوهی بر اینکه بهصورت غیرمستقیم - از طریق مجلس خبرگان - رهبر را معیّن میکنند، مستقیماً هم نسبت به شخص رهبر نظر دارند و تصمیم دارند؛ و نظر آنها و تصمیم آنها و خواست آنها و ارادهی آنها است که یک رهبر را درحقیقت رهبر میکند و به او امکان تصرّف میدهد و به او قدرت امر و نهى میدهد و قدرت قبض و بسط میدهد؛ [این بهخاطر] پشتیبانى مردم است. اینجا هم مردم حضور دارند. حالا در مثل امام بزرگوارمان که مسئله اصلاً جور دیگرى بود؛ آنجا عشق مردم بود، بیش از انتخاب آنها؛ مردم عاشقانه نسبت به امام، اطاعت و تبعیّت و تسلیم داشتند.
در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا اینجورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.
نتیجهاش چیست؟ نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمى است؛ زیرا نظامِ مردمى است. آن چیزى که بهوسیلهی ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت است از یک حکومتى که متّکى به مردم نیست. آن چیزى که بهوسیلهی عوامل سازمان جاسوسى آمریکا در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، یک حکومتى است یا یک دولتى است که با مردم رابطهاى نداشته باشد و پشتوانهی عظیمِ قوىّ مردمى پشت سرش نباشد. آن که دشمن خارجى میتواند چهار نفر را علیه او تحریک کند و به کودتا وادار بکند، یک حکومتى است که روى تخت حکومت نشسته، امّا مردم به آن وصل نیستند؛ مردم براى خودشان میروند، آن [هم] براى خودش دارد حرکت میکند. آن نظامى که در آن، حاکم - چه رهبر، چه ریاست جمهورى، چه ریاست قوّهی قضائیّه، چه مجلس شوراى اسلامى - متّکى به مردم و متّصل به مردم و مورد علاقهی مردم و مورد پشتیبانى و حمایت مردم است، [نظامى] مثل نظام جمهورى اسلامى است که نه آمریکا و متّحدینش و نه شرق و غرب -آن روزى که دو قدرت بزرگ در دنیا وجود داشت- و نه هیچ قدرتى، قادر نیست این نظام را و این حکومت را متلاشى و بلکه متزلزل کند.
امروز در جمهورى اسلامى دو خصوصیّتى که آرزوى همهی ملّتها است، به بهترین وجهى وجود دارد؛ یکى استقلال و یکى آزادى. استقلالِ جمهورى اسلامى در دنیا کمنظیر است؛ اگر نگوییم بینظیر. ما کشور بزرگى را میشناسیم -کشور صنعتى، کشور قوى، کشور پُرادّعا و داراى پیشرفتهاى گوناگون- که یک معامله کرده و چهار قلم جنس به یکى فروخته، پولش را هم گرفته؛ [امّا] وقتى میخواهد جنس را تحویل بدهد، آمریکاییها از آن طرف دنیا اشاره میکنند که تحویل ندهد؛ این دولت دیگر جرئت نمیکند جنس را تحویل بدهد! [این] کشور، اروپایى هم هست، صنعتى هم هست، پیشرفته هم هست، اگر هم به او بگویید شما مستقل نیستى، رگهاى گردنش میزند بیرون که عجب! شما به ما میگویید یک دولت غیرمستقل؟ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچکترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابستهی به سرمایهدارهاى صهیونیست بینالمللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایهدارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیسجمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایهدارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد -مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمیآورند. استقلال، یعنى آنچه امروز در جمهورى اسلامى وجود دارد. هیچ قدرتى، هیچ دولتى، هیچ تشکیلاتى در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند به اینکه برخلاف مصالحش و برخلاف آن چیزى که تشخیص میدهد مصلحتش است -همان که مسئولین تشخیص میدهند- قدمى بردارد. این، استقلال.
و سپس آزادى. آزادیاى که امروز در نظام جمهورى اسلامى هست، در هیچ جا نیست. مردم آزادند، مردم حرفشان را میزنند، مردم آرائشان را اظهار میکنند. این تودهی مردمند که در نماز جمعهها، در راهپیماییها، در مراسم گوناگون، در همهی آن چیزهایى که مربوط به مسائل سیاسى و عمومى است و در جنگ، حضور داشتند و دارند. حرف اینها همان حرفى است که ماها از زبانشان داریم میزنیم؛ حرف مردم همان چیزى است که مسئولینِ مورد اعتماد مردم از زبان مردم دارند میگویند؛ خود آنها هم همینها را تکرار میکنند.
یک عدّهاى در جمهورى اسلامى از اوّل انقلاب تا حالا -در این یازده سال- بودهاند و باز هم هستند در گوشهوکنار نق میزنند که ما آزادى نداریم! این نق را کجا میزنند؟ در یک اتاق دربسته؟ خب، در آن نظامى که اختناق هست و آزادى نیست، آن کسى که آزادى ندارد، نمیتواند حرفش را بزند. اگر بخواهد بگوید من آزادى ندارم، همین حرف را هم مجبور است در یک پستو، در یک اتاق، در یک جمع خصوصى -همانجورى که ما در زمان رژیم گذشته بودیم- بیان کند؛ امّا این آقایان در روزنامه -روزنامهی کثیرالانتشار- در مجلّهاى که ممکن است چند هزار نسخه چاپ بشود، حتّى در رادیوتلویزیون جمهورى اسلامى حرف میزنند، میگویند ما آزادى نداریم! خدا آنها را به دست خودشان رسوا میکند؛(۳) نمیخواهد الهى آمین بگویید، [رسوا] کرد! همین که یک نفرى مینویسد و میگوید «ما آزادى نداریم» و در یک روزنامهاى چاپ میشود، همین چاپ شدن آن دلیل [این] است که او دروغ میگوید. اگر آزادى نداشت که نباید این حرف چاپ میشد؛ اگر آزادى نداشت که نباید این حرف در بلندگوى عمومى کشور پخش میشد؛ از همین پیدا است که او دارد خلاف میگوید و خودش نمیفهمد که دارد آبروى خودش را میبَرد.
میگویند اینهایى که میآیند به نماز جمعه، همهی ملّت نیستند! میگوییم بسیار خب، اینهایى که میآیند راهپیمایى میلیونى بیستودوّم بهمن چطور؟ آنهایى که تشییع جنازهی امام آمدند و ده یازده میلیون انسان در تهران جمع شدند چطور؟ آن [جمعیّت] همهی ملّت هست یا نه؟ ملّتْ اسلام را میخواهد، جمهورى اسلامى را میخواهد، دنبال سرِ رهبرى است، پشت سرِ نظام جمهورى اسلامى است. و هر کسى که در راه اسلام حرکت میکند و صدق و امانت او براى مردم آشکار شده، مورد اعتماد مردم است و مردم پشت سر او هستند.برادران و خواهران عزیز! آنچه نتیجه میگیریم [این است که] این یازده سال، تجربهی موفّق جمهورى اسلامى را به ما نشان میدهد. اساس مسئله براى یک ملّت، در درجهی اوّل عبارت است از همین استقلال و آزادى. البتّه بهاى کسب استقلال و آزادى، بهاى سنگینى است؛ زحمت دارد، مشکلات دارد، تا یک مدّتى هم سختىِ زندگى دارد. تصوّر من این است که یا همهی این مدّت را و یا بخش عمدهی این مدّت را گذراندهایم و انشاءالله داریم به سمت زندگى بهتر میرویم. شرطش این است که مردمى که در صحنه بودند و این انقلاب را به وجود آوردند و حفظ کردند -یعنى شما مردم- در صحنه بمانند، و میمانید؛ این براى من مثل روز روشن است و تجربهی یازدهساله، این را نشان داد.
من به نوبهی خودم بهعنوان یک طلبه، یک خدمتگزار کوچک شما، یک شاگرد کوچک امام و یک سرباز کوچک انقلاب و اسلام عرض میکنم: ما در راه اسلام، در راه زندگى اسلامى، در راه حیات طیّبهی اسلامى براى شما مردم و براى جامعهی اسلامى در دنیا، از هیچ کوششى فروگذار نمیکنیم و به فضل پروردگار هیچ عاملى هم نخواهد توانست ما را از این صراط مستقیم و خطّ روشن منحرف کند. مهم این است که تمسّک به اسلام را حفظ کنیم؛ مهم این است که از دشمنان خدا و دشمنان اسلام واهمه نکنیم و نترسیم. این درس را از امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) و از شاگرد و فرزند شایستهی او، امام عزیزمان گرفتهایم و این خط را آنها براى ما ترسیم کردند و انشاءالله پیش خواهیم رفت. وحدتتان را حفظ کنید؛ تقوایتان را حفظ کنید؛ خداترسى را و رعایت دستور الهى در همهی امور را -هر کس، هر جا هست- حفظ کنید؛ یاد خدا را حفظ کنید؛ اللهاکبرتان را حفظ کنید؛ دشمنى با دشمنان خدا را در دلتان حفظ کنید؛ انگیزهی خدمت براى اسلام و براى همهی مسلمین در سراسر عالم را حفظ کنید؛ و انگیزهی کار و تلاش براى ساختن این کشورِ اسلام و کشور ولیعصر (ارواحنا فداه) را حفظ کنید؛ با این خصوصیّات، بدانید که هیچ قدرتى نخواهد توانست [کارى بکند]. آن روزى که دو ابرقدرت در دنیا بود و میتوانستند با هم همدست بشوند و مکرّر هم با هم همدست شدند، نتوانستند ذرّهاى این ملّت را از راهش منحرف کنند و صدمهی واقعیاى [به او] بزنند. امروز هم که یکى از دو ابرقدرت درحقیقت از ابرقدرتى افتاده، آن دیگرى هم گیج گیج میخورد و نمیداند که چه وضعیّتى در دنیا در جریان است، و ملّتها به سمت هوشیارىِ بیشتر پیش میروند، به فضل پروردگار شیطانهاى عالم هیچ غلطى نخواهند توانست بکنند.بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبرِ.(۴)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علیبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسى و محمّدبنعلىّ و علیبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ، حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله و نظم امرکم.
فقط دو سه جملهی کوتاه را عرض کنم. یکى دربارهی وضعیّت قطعنامهی ۵۹۸ [است]؛(۵) باید همهی دنیا بدانند که رژیم عراق برخلاف ادّعاهاى صلحطلبى، فقط به دنبال یک آتشبس بود براى اینکه بتواند خودش را نجات بدهد. این حرفى بود که در همین جایگاه مقدّس نماز جمعه، در طول چند سال گذشته بارها گفتیم؛ آنوقتى که او میگفت ما صلح میخواهیم، دنیا به ما میگفت شما چرا قبول نمیکنید، ما میگفتیم اینها صلح نمیخواهند [بلکه] اینها دنبال آتشبس هستند براى اینکه بتوانند خودشان را نجات بدهند؛ حالا ثابت شد. طبیعى بود که آنها هم براى اینکه خودشان را مقبول و موجّه کنند، بگویند جمهورى اسلامى قبول نمیکند. لکن واقعیّات روشن است. افرادى که عاقلند، بدون حتّى اندکى تأمّل میتوانند بفهمند قضیّه چیست. صدّامحسین سوءِنیّت نشان میدهد، حسننیّت نشان نمیدهد. وضعیّتى که او به وجود آورده، اعتماد به استقرار صلح را در منطقه کم میکند. البتّه ما بعید میدانیم که آنها اینقدر ابله باشند که بخواهند مجدّداً آتش جنگ را شعلهور کنند -چون بیشتر به ضرر خودشان است- امّا اگر جنگ هم شروع نشود، صلح در منطقه استقرار پیدا نکرده است؛ آرامش نیست. این وضعیّتى است که آنها به وجود آوردهاند.راه آن هم عمل کردن به قطعنامه است. قطعنامه، وحى مُنزل نیست؛ امّا چیزى است که مورد اتّفاق واقع شده؛ آن که میخواهد زیرش بزند، درحقیقت قصد اخلالگرى و خرابکارى دارد. بهانههایى هم که عنوان میکنند، همه از این قبیل است و در این راه است. مسئلهی اسرا را مطرح میکنند. ما میگوییم اگر شما قطعنامه را عمل کرده بودید، حالا همهی اسرا برگشته بودند و در خانههایشان بودند. درحقیقت شما هستید که اسرا را نگه داشتید، براى خاطر اینکه در انجام قطعنامه اخلال میکنید.
مطلب دوّم این است که در طول این یازده سال، هروقت دستگاههاى جهانى از نفوذ کلمهی جمهورى اسلامى در میان ملّتها خیلى ترسیدند، دو سه تهمت به جمهورى اسلامى زدند. دیگر حساب، دست ما است؛ هروقت میبینیم این دو سه تهمت در دنیا خیلى رواج پیدا میکند، میفهمیم که دستگاههاى استکبار از نفوذ کلمهی جمهورى اسلامى خیلى دارند میترسند. ممکن است حوادثى گوشهکنار باشد که ما خبر نداریم، [ولى] آنها اطّلاع دارند و میترسند و دارند این یکى دو تهمت را ردیف میکنند. یکى تهمت ارتباط با اسرائیل [است]؛ چون میدانند ملّتهاى مسلمان روى اسرائیل غاصب حسّاسند، و این را هم میدانند که آن دولتى که به معناى واقعى کلمه و صادقانه با ملّتهاى مسلمان همصدا است، در درجهی اوّل جمهورى اسلامى است، این را میدانند که امام فقید بزرگوار ما از اوایل شروع نهضت، مبارزهی با اسرائیل را یک رکن اساسى نهضت قرار داده بود، امّا براى اینکه نفوذ جمهورى اسلامى در میان ملّتها کم بشود، یک خبرى، یک شایعهاى، یک معاملهاى، یک زمزمهاى درست میکنند که بله، در جایى کسى از کسى یک چیزى خریده یا یک چیزى فروخته، یکى از طرف جمهورى اسلامى، یکى از طرف اسرائیل! این یکى از این تهمتهایى است که همیشه میگفتند. و عجیب و طُرفه(۶) اینکه همان کسانى این تهمتها را بهصورتِ جنجال مطرح میکنند که خودشان - یا علناً، یا در خفا - با اسرائیل رابطه دارند! بعضى از همین دولتهاى مرتجع منطقه که با اسرائیل ارتباطات پنهانى و مخفى دارند، خود آنها در رادیوهایشان به یک شکلى این قضیّه را بهصورتِ جنجالى مطرح میکنند.(۷) ما اعلان میکنیم: ما یک روز و [حتّى] یک ساعت با دولت غاصبِ غیرقانونىِ خبیث اسرائیل، دوستى و محبّت و کوچکترین و ضعیفترین نوع رابطه را هم نه داشتهایم و نه خواهیم داشت.
و نکتهی سوّم و آخر این است که ما از بیدارى اسلامى در سراسر دنیا حمایت میکنیم و مسلمانهایى را که در نقاط مختلف عالم میخواهند به زندگى اسلامى و به فرهنگ اسلامى خودشان برگردند، تأیید میکنیم؛ حقّ آنها است. آنچه امروز در دنیا شنیده میشود، همه یک جور نیست؛ شعارها همه به یک حقیقت اشاره نمیکنند. قضاوت دربارهی مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانى نسبت به همه نیست؛ امّا آنچه براى ما محترم است، بازگشت به اسلام از سوى مسلمانها است. و امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزیز بدارند و گرامى و عزیز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم بر خواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایدهاى نخواهد داشت. دستهاى مزدور سعى میکنند با توطئهی فرهنگى و تبلیغاتى -از قبیل توطئهی نوشتن آیات شیطانى بهوسیلهی آن مزدور(۸) قلمبهمزد- ارزش اسلام را از چشمها بزدایند و اسلام را سبک و خفیف کنند؛ ولى اشتباه میکنند، خودشان ضرر میکنند. [دربارهی] آن کسى هم که این کتاب را نوشت - که البتّه این یک نمونه است - و امام بزرگوارمان حکم و فتواى قتل او را صادر کردند، حکم امام همچنان به قوّت خودش باقى است و باید اجرا بشود.
بخش عربی
أحیّی کلّ الشّعوب المستضعفة و کلّ أبناء أمّتنا الإسلامیّة، رجالاً و نساءً بتحیّة الإسلام. السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته. أبارک لکم ذکرى مولد أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب (علیه السّلام) داعیة التّوحید و العدالة، و المجاهد فی سبیل الله حقّ جهاده، و ولید الکعبة، و شهید المحراب، و أهنّئکم بالذّکرى الحادیة عشر للثّورة الإسلامیّة مشعل تحریر الشّعوب المظلومة، و لواء مقارعة النّظام السّلطویّ العالمیّ، و صوت التّوحید و الکرامة الإنسانیّة.
الثّورة الإسلامیّة الّتی یحتفل شعبنا بذکراها الحادیة عشر، حادثةٌ فذّةٌ عظیمةٌ، وقعت رغم کلّ ما دبّره جبابرة العالم من مخطّطات وقائیّة، و واصلت مسیرتها رغم کلّ ما أحیط بها من حقدٍ دفینٍ و عداءٍ شدیدٍ؛ بل ازدادت بفضل الله منعةً و صلابةً على مرّ الأیّام، رغم کلّ التّحلیلات و التّوقّعات. لم تکن هذه الثّورة الإسلامیّة تغییراً لنظامٍ سیاسیٍّ و اجتماعیٍّ لبلدٍ فحسب، و لمتکن إطاحةً بنظامٍ و إبداله بنظامٍ آخر فقط؛ کانت منعطفاً فی مسیرة التّاریخ المعاصر. هذه المسیرة الّتی کانت تتّجه نحو المادّیّة و مصادرة القیم المعنویّة و الأخلاقیّة، و نحو إبعاد الدّین و تثبیت تسلّط القوى المادّیّة الجامحة، و نحو ترکیز الهیمنة بید طواغیت النّظام السّلطویّ العالمیّ، هذه المسیرة غیّرت اتّجاهها صوب تفتّح براعم المعنویّات و الإرتباط بالدّین، و تبلور الحکومات الجماهیریّة، و تزلزل أرکان هیمنة طغاة العالم و انهیار صرح النّظام الاستبدادیّ و الإلحادیّ و اللا إنسانیّ.
من هنا فإنّ هذه الثّورة المبارکة و إن لم تقف فی مواجهة نظامٍ اجتماعیٍّ و سیاسیٍّ لبلدٍ من البلدان، إلّا أنّها فی مواجهةٍ صارمةٍ مع النّظام السّلطویّ العالمیّ. فهی لم تقارع النّظام المستبدّ الفاسد الحاکم فی إیران فحسب، بل قارعت الکیان الفاسد للقوى المستبدّة المعادیة للشّعوب، و من البدیهیّ أنّ هذا لا یعنی إعلان الحرب على الحکومات و الأنظمة الفاسدة و الظّالمة، بل یعنی انتشار صحوة على الصّعید العالمیّ و تفتّح الأمل فی نفوس الشّعوب، و لذلک فإنّ القوى المستکبرة المستندة إلى البطش و الثّروة، و العاملة على نشر ما یحمله الاستکبار العالمیّ من قیمٍ مادّیّةٍ و على رأسها أمریکا أعلنت حرباً شعواءً فی جمیع الأبعاد على هذه الثّورة و على أساسها العقائدیّ المتمثّل بالإسلام المحمّدیّ الأصیل (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و على قائدها الإمام الخمینیّ (رضوان الله علیه) و على حملة أعبائها أعنی الشّعب الإیرانیّ، و لاتزال هذه الحرب متواصلة. و أنا أعلن بثقةٍ و عزمٍ: أنّ الاستکبار العالمیّ منی بهزیمةٍ فی هذه الحرب و لا أدلّ على ذلک من بقاء و استحکام هذه الثّورة و نظام الجمهوریّة الإسلامیّة و انتشار المبادئ الفکریّة لهذه الثّورة فی جمیع أرجاء العالم.
الأعوام الأحد عشر الماضیة -و إن کانت قصیرةً فی عمر الزّمن- فهی کبیرةٌ جدّاً بالنّسبة لنا نحن أبناء الشّعب الإیرانیّ بما مارسناه و تعلّمناه من نضالٍ و صبرٍ و عبرةٍ، و استلهمناه من دروسٍ قرآنیّةٍ، و بما لمسناه من قدرة الله و إرادته (سبحانه) فی هذا الکون. نحن الیوم عازمون على مواصلة طریق الثّورة بثقةٍ فی المستقبل تزید على ما کنّا علیه فی بدایة المسیر، لأنّها تنطلق من تجارب السّنین الأحد عشر و باستعدادٍ یزید أیضاً على استعدادنا فی البدایة لأنّه یقوم أیضاً على تلک التّجارب.
بعد رحلة إمامنا العظیم -الّتی کانت للشّعب الإیرانیّ خسارةً عظیمةً عظم شخصیّته الکبرى- خامر ذهن العدوّ أملٌ فی ابتعاد طریق الدّولة فی إیران عن طریق الثّورة، و حین شاهد على الصّعید العملیّ ما یخیّب ظنّه راح یشیع فی إعلامه حدوث مثل هذا الإبتعاد، آملاً أن یبثّ الیأس فی قلوب الشّعوب من الثّورة و من النّظام الإسلامیّ الکریم. و نحن نعلن هنا أنّ هذه الآمال ستبقى حسرةً فی قلوبهم بحول الله و قوّته، ثمّ یغلبون. و من أجل تبدید الآمال المعقودة على هذه الثّورة و نظام الجمهوریّة الإسلامیّة راح العدوّ یکیل للثّورة تهمة الاستسلام مقابل أعداء الإسلام و تهمة إقامة العلاقات مع أمریکا و إسرائیل، و نحن نعلن أنّ النّضال ضدّ حکومة العدوّ الصّهیونیّ و الدّفاع عن کفاح الشّعب الفلسطینیّ المظلوم و عن الأرض الفلسطینیّة المغتصبة جزءٌ لایتجزّأ من معتقدات الثّورة الإسلامیّة.
بناء بلدنا على أساس اقتصادٍ إسلامیٍّ یقوم على العدل و الرّفاه العامّ، و تفجیر طاقات العمل و الإبتکار و الإنتاج، و فتح مغالیق کنوز الأرض، و استئصال الفقر فریضةٌ عاجلةٌ نسخّر لها کلّ طاقاتنا، غیر أنّنا إلى جانب ذلک مهتمّون بصیانة سائر المبادئ و المحاور الإسلامیّة للثّورة بحذرٍ تامٍّ و دقّةٍ متناهیةٍ.
نحن نعتبر الدّفاع عن کلّ المسلمین فی العالم و الدّفاع عن حریم الإسلام المقدّس فی کلّ أرجاء الأرض من مهامّ رسالتنا الکبرى، و لذلک فإنّ کلّ الّذین یکیدون للقیم الإسلامیّة و یطعنون بحرمة الإسلام عن طریق التّآمر الثّقافیّ و الفنّیّ یندرجون ضمن قائمة الأعداء. و هنا أعلن أنّ حکم الإمام (رضوان الله تعالى علیه) بشأن کاتب الآیات الشّیطانیّة الّذی هو ذاته عمیل الشّیطان الأکبر و شیاطین السّیاسة العالمیّة، لایزال ذلک الحکم نافذ المفعول و یتحمّل مهمّة تنفیذه کلّ المسلمین. مرّةً أخرى أحیّی کلّ الإخوة و الأخوات من أبناء العالم الإسلامیّ و من أبناء الشّعوب المستضعفة فی کلّ أرجاء الأرض و أذکی فی قلوبهم الأمل بتذکیرهم بقول الله سبحانه: «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. وَعَدَ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِى ارتَضیٰ لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا یَعبُدونَنی لایُشرِکونَ بى شَیئئًا»(۹).(۱۰)
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۱۱)
۱) این خطبهها -که در سالروز ولادت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) و در ایّام دههى فجر برگزار شد- در دانشگاه تهران ایراد شد.
۲) سورهى اعراف، آیهی ۱۲۸؛ «موسىٰ به قوم خود گفت: از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، که زمین از آنِ خدا است؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میدهد؛ و فرجام [نیک] براى پرهیزکاران است.»
۳) آمینِ نمازگزاران
۴) سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
۵) ر.ک: پیام به ملّت ایران بهمناسبت هفتهی دفاع مقدّس (۱۳۶۸/۶/۳۰)، پىنوشت شمارهی ۱۰
۶) شگفتآور
۷) شبکهى تلویزیونى NBC آمریکا در تاریخ بیستوهشتم آذر ماه ۱۳۶۸ طىّ گزارشى ادّعا کرد که رژیم صهیونیستى از ایران نفت خریده است. نمایندهى ایران در سازمان ملل در بیانیّهاى این خبر را تکذیب میکند.
۸) سلمان رشدى
۹) سورهى نور، بخشى از آیهی ۵۵
۱۰) ترجمهى بخش عربى:
به همهى ملّتهاى مستضعف و همهى فرزندان امّت اسلامى -از زن و مرد- به شیوهى تحیّت اسلامى درود میفرستم: السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته. میلاد امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه السّلام)، مبلّغ یکتاپرستى و دادگرى، مجاهد راستین راه خدا، مولود کعبه و شهید محراب را به شما تبریک میگویم. همچنین یازدهمین سالگرد انقلاب اسلامى، مشعلدار آزادى ملّتهاى ستمدیده، پرچمدار پیکار با نظام سلطهى جهانى، و صداى یکتاپرستى و کرامت انسانى را نیز تبریک و تهنیت میگویم.
انقلاب اسلامى که ملّت ما یازدهمین سالگرد آن را جشن میگیرد، یک رویداد استثنائى و بزرگ است که علىرغم تمام نقشههایى که گردنکشان عالم براى جلوگیرى از وقوع آن چیدند، به وقوع پیوست؛ و علىرغم همهى کینهتوزىها و دشمنىهاى شدیدى که از هر سو آن را احاطه کرده بود، مسیر خود را ادامه داد بلکه حتّى به لطف خداوند، برخلاف همهى تحلیلها، روزبهروز نیرومندتر و پُرصلابتتر نیز شد. این انقلاب اسلامى، تنها تغییرى در نظام سیاسى و اجتماعى یک کشور و یا سرنگونى یک رژیم و جایگزینى آن با رژیمى دیگر نبود بلکه نقطهى عطفى در روند تاریخ معاصر بود. این روند که به سوى مادّیگرى و از بین بردن ارزشهاى معنوى و اخلاقى و کنار گذاشتن دین و تثبیت سلطهى نیروهاى افسارگسیختهى مادّى و تمرکز قدرت در دست طاغوتهاى نظام سلطهى جهانى پیش میرفت، در اثر انقلاب اسلامى، جهتگیرى خود را به سوى شکوفایى معنوى و پیوند با دین و شکلگیرى حکومتهاى مردمى و متزلزل شدن پایههاى سلطهگرى طواغیت جهان و در هم فروریختن کاخ نظام استبدادى و الحادى و غیرانسانى، تغییر داده است.
از این روى، این انقلاب فرخنده گرچه به مقابله با نظام اجتماعى و سیاسى هیچ کشورى برنخاسته امّا با نظام سلطهگر جهانى قاطعانه درگیر است. این انقلاب، تنها با رژیم خودکامه و فاسد حاکم بر ایران مبارزه نکرده بلکه با موجودیّت فاسد نیروهاى خودکامهاى که دشمن ملّتهایند نیز به مبارزه برخاسته است. بدیهى است که این به معناى اعلان جنگ علیه حکومتها و رژیمهاى فاسد و ستمگر نبوده بلکه به معناى گسترش موج بیدارى در سطح جهان و زنده شدن امید در دل ملّتها است. به همین جهت نیروهاى استکبارىِ متّکى به سرکوب و ثروت به سردمدارى آمریکا که درصدد گسترش ارزشهاى مادّى استکبار جهانى هستند، جنگ بىامانى را در همهى ابعاد علیه این انقلاب و شالودهى عقیدتى آن، یعنى اسلام ناب محمّدى (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و رهبر آن، امام خمینى (رضوان الله علیه) و مردم ایران که بار انقلاب را بر دوش دارند، به راه انداختهاند، که این جنگ همچنان ادامه دارد. من با اطمینان و قاطعیّت اعلام میکنم که استکبار جهانى در این جنگ شکست خورده است؛ بهترین دلیل آن هم بقا و پایدارى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و گسترش اصول و مبانى فکرى این انقلاب در سراسر جهان است.
یازده سالِ گذشته هر چند در گسترهى عمر زمان، کوتاه است ولى براى ما ایرانیان، با توجّه به آنچه کردهایم و مبارزه و صبر و استقامت و عبرتهایى که آموختهایم، و آنچه از درسهاى قرآن الهام گرفتهایم، و آنچه از قدرت و ارادهى خداوند سبحان در جهان هستى مشاهده کردهایم، بسیار پُراهمّیّت است. ما امروز مصمّمیم راه انقلاب را به دلیل تجارب یازده سال گذشته -با اطمینانى بیش از پیش نسبت به آینده، و با آمادگى بیش از گذشته- ادامه دهیم.
پس از رحلت امام بزرگوارمان -که براى ملّت ایران ضایعهاى بود به عظمت شخصیّت بزرگ خود امام- این امید در ذهن دشمن راه یافت که در ایران راه دولت از راه انقلاب جدا شود ولى وقتى در عمل دید که امیدش به یأس تبدیل شده، کوشید از راه تبلیغات، وقوع چنین امرى را شایع کند تا ملّتها را از انقلاب و نظام ارزشمند اسلامى نومید سازد. ما در اینجا اعلام میکنیم که به حول و قوّهى الهى این امید و آرزوها بهصورت حسرتى در دل آنان خواهد ماند، و بعد هم شکست خواهند خورد. دشمن بهمنظور از بین بردن امیدهایى که به این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى بسته شده، انقلاب را به تسلیم شدن در برابر دشمنان اسلام و برقرارى روابط با آمریکا و اسرائیل متّهم کرد. ما اعلام میکنیم که مبارزه علیه حکومت دشمن صهیونیستى و دفاع از مبارزات ملّت ستمدیدهى فلسطین و سرزمین غصبشدهى فلسطین جزء تفکیکناپذیر معتقدات انقلاب اسلامى است.
ساختار کشور ما بر پآیهی اقتصاد اسلامى قرار دارد، که بر عدالت و رفاه عمومى و شکوفاسازى ظرفیّتهاى کارى و ابتکار و تولید و به دست آوردن کلیدهاى خزائن زمین مبتنى است. ریشهکنى فقر وظیفهاى فورى و تأخیرناپذیر است که ما همهى توانایىهاى خود را براى آن بسیج کردهایم. ولى در کنار اینها، با هوشیارى تمام و دقّت فراوان، نسبت به حفظ سایر اصول و مبانى اسلامى انقلاب نیز توجّه و اهتمام داریم.
ما دفاع از همهى مسلمانان جهان و دفاع از حریم مقدّس اسلام در سراسر گیتى را از وظایف مهمّ خود در این رسالت بزرگ میدانیم و بر این اساس، همهى کسانى که با توطئههاى فرهنگى و هنرى، ارزشهاى اسلامى را هدف قرار داده و حرمت اسلام را میشکنند، در لیست دشمنان قرار میگیرند. من در اینجا اعلام میکنم که حکم امام (رضوان الله تعالى علیه) در مورد نویسندهى آیات شیطانى -که خودش مزدور شیطان بزرگ و شیاطین سیاست جهانى است- هنوز لازمالاجراء است و کلّیّهى مسلمانان وظیفهى اجراى آن را بر عهده دارند. بار دیگر به همهى خواهران و برادران مسلمان در جهان اسلام و به ملل مستضعف سراسر گیتى درود میفرستم و با یادآورى این فرمودهى خداوند سبحان، امید را در دلهایشان زنده میکنم: «به نام خداوند رحمتگر مهربان. خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدّل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند؛ و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»
به همهى ملّتهاى مستضعف و همهى فرزندان امّت اسلامى -از زن و مرد- به شیوهى تحیّت اسلامى درود میفرستم: السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته. میلاد امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه السّلام)، مبلّغ یکتاپرستى و دادگرى، مجاهد راستین راه خدا، مولود کعبه و شهید محراب را به شما تبریک میگویم. همچنین یازدهمین سالگرد انقلاب اسلامى، مشعلدار آزادى ملّتهاى ستمدیده، پرچمدار پیکار با نظام سلطهى جهانى، و صداى یکتاپرستى و کرامت انسانى را نیز تبریک و تهنیت میگویم.
انقلاب اسلامى که ملّت ما یازدهمین سالگرد آن را جشن میگیرد، یک رویداد استثنائى و بزرگ است که علىرغم تمام نقشههایى که گردنکشان عالم براى جلوگیرى از وقوع آن چیدند، به وقوع پیوست؛ و علىرغم همهى کینهتوزىها و دشمنىهاى شدیدى که از هر سو آن را احاطه کرده بود، مسیر خود را ادامه داد بلکه حتّى به لطف خداوند، برخلاف همهى تحلیلها، روزبهروز نیرومندتر و پُرصلابتتر نیز شد. این انقلاب اسلامى، تنها تغییرى در نظام سیاسى و اجتماعى یک کشور و یا سرنگونى یک رژیم و جایگزینى آن با رژیمى دیگر نبود بلکه نقطهى عطفى در روند تاریخ معاصر بود. این روند که به سوى مادّیگرى و از بین بردن ارزشهاى معنوى و اخلاقى و کنار گذاشتن دین و تثبیت سلطهى نیروهاى افسارگسیختهى مادّى و تمرکز قدرت در دست طاغوتهاى نظام سلطهى جهانى پیش میرفت، در اثر انقلاب اسلامى، جهتگیرى خود را به سوى شکوفایى معنوى و پیوند با دین و شکلگیرى حکومتهاى مردمى و متزلزل شدن پایههاى سلطهگرى طواغیت جهان و در هم فروریختن کاخ نظام استبدادى و الحادى و غیرانسانى، تغییر داده است.
از این روى، این انقلاب فرخنده گرچه به مقابله با نظام اجتماعى و سیاسى هیچ کشورى برنخاسته امّا با نظام سلطهگر جهانى قاطعانه درگیر است. این انقلاب، تنها با رژیم خودکامه و فاسد حاکم بر ایران مبارزه نکرده بلکه با موجودیّت فاسد نیروهاى خودکامهاى که دشمن ملّتهایند نیز به مبارزه برخاسته است. بدیهى است که این به معناى اعلان جنگ علیه حکومتها و رژیمهاى فاسد و ستمگر نبوده بلکه به معناى گسترش موج بیدارى در سطح جهان و زنده شدن امید در دل ملّتها است. به همین جهت نیروهاى استکبارىِ متّکى به سرکوب و ثروت به سردمدارى آمریکا که درصدد گسترش ارزشهاى مادّى استکبار جهانى هستند، جنگ بىامانى را در همهى ابعاد علیه این انقلاب و شالودهى عقیدتى آن، یعنى اسلام ناب محمّدى (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و رهبر آن، امام خمینى (رضوان الله علیه) و مردم ایران که بار انقلاب را بر دوش دارند، به راه انداختهاند، که این جنگ همچنان ادامه دارد. من با اطمینان و قاطعیّت اعلام میکنم که استکبار جهانى در این جنگ شکست خورده است؛ بهترین دلیل آن هم بقا و پایدارى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و گسترش اصول و مبانى فکرى این انقلاب در سراسر جهان است.
یازده سالِ گذشته هر چند در گسترهى عمر زمان، کوتاه است ولى براى ما ایرانیان، با توجّه به آنچه کردهایم و مبارزه و صبر و استقامت و عبرتهایى که آموختهایم، و آنچه از درسهاى قرآن الهام گرفتهایم، و آنچه از قدرت و ارادهى خداوند سبحان در جهان هستى مشاهده کردهایم، بسیار پُراهمّیّت است. ما امروز مصمّمیم راه انقلاب را به دلیل تجارب یازده سال گذشته -با اطمینانى بیش از پیش نسبت به آینده، و با آمادگى بیش از گذشته- ادامه دهیم.
پس از رحلت امام بزرگوارمان -که براى ملّت ایران ضایعهاى بود به عظمت شخصیّت بزرگ خود امام- این امید در ذهن دشمن راه یافت که در ایران راه دولت از راه انقلاب جدا شود ولى وقتى در عمل دید که امیدش به یأس تبدیل شده، کوشید از راه تبلیغات، وقوع چنین امرى را شایع کند تا ملّتها را از انقلاب و نظام ارزشمند اسلامى نومید سازد. ما در اینجا اعلام میکنیم که به حول و قوّهى الهى این امید و آرزوها بهصورت حسرتى در دل آنان خواهد ماند، و بعد هم شکست خواهند خورد. دشمن بهمنظور از بین بردن امیدهایى که به این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى بسته شده، انقلاب را به تسلیم شدن در برابر دشمنان اسلام و برقرارى روابط با آمریکا و اسرائیل متّهم کرد. ما اعلام میکنیم که مبارزه علیه حکومت دشمن صهیونیستى و دفاع از مبارزات ملّت ستمدیدهى فلسطین و سرزمین غصبشدهى فلسطین جزء تفکیکناپذیر معتقدات انقلاب اسلامى است.
ساختار کشور ما بر پآیهی اقتصاد اسلامى قرار دارد، که بر عدالت و رفاه عمومى و شکوفاسازى ظرفیّتهاى کارى و ابتکار و تولید و به دست آوردن کلیدهاى خزائن زمین مبتنى است. ریشهکنى فقر وظیفهاى فورى و تأخیرناپذیر است که ما همهى توانایىهاى خود را براى آن بسیج کردهایم. ولى در کنار اینها، با هوشیارى تمام و دقّت فراوان، نسبت به حفظ سایر اصول و مبانى اسلامى انقلاب نیز توجّه و اهتمام داریم.
ما دفاع از همهى مسلمانان جهان و دفاع از حریم مقدّس اسلام در سراسر گیتى را از وظایف مهمّ خود در این رسالت بزرگ میدانیم و بر این اساس، همهى کسانى که با توطئههاى فرهنگى و هنرى، ارزشهاى اسلامى را هدف قرار داده و حرمت اسلام را میشکنند، در لیست دشمنان قرار میگیرند. من در اینجا اعلام میکنم که حکم امام (رضوان الله تعالى علیه) در مورد نویسندهى آیات شیطانى -که خودش مزدور شیطان بزرگ و شیاطین سیاست جهانى است- هنوز لازمالاجراء است و کلّیّهى مسلمانان وظیفهى اجراى آن را بر عهده دارند. بار دیگر به همهى خواهران و برادران مسلمان در جهان اسلام و به ملل مستضعف سراسر گیتى درود میفرستم و با یادآورى این فرمودهى خداوند سبحان، امید را در دلهایشان زنده میکنم: «به نام خداوند رحمتگر مهربان. خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدّل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند؛ و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»
۱۱) سورهى اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو او خدایى است یکتا. خداى صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کس. و او را هیچ همتایى نباشد.»