بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خب، خداوند انشاءالله مبارک کند شروع مرحلهی جدید زندگى شماها را. هر چند که ورود در رشتهی تحصیل علوم دینى و طلبه شدن، یک مرحلهی سرنوشتساز و مهمّى محسوب میشود و طلبهی با عمامه و بیعمامه، هر دو جورش را داریم، لکن نفْس تلبّس به لباس روحانیّت و اهل علم دینى و گذاشتن عمامه هم خودش یک مرحلهاى است و بسیار حائز اهمّیّت است؛ تا شما عمامه سرتان نیست، مردم یک جور از شما توقّع دارند؛ وقتى عمامه سر گذاشتید، این توقّع جور دیگرى خواهد شد.این لباس هزار سال است که لباس علم است. نمیگوییم فقط علما این لباس را داشتند؛ نه، زىّ(۲) اهل علم، هزار سال است که در روحانیّت شیعه - از زمان شیخ مفید و شیخ طوسى تا حالا - محور و مرکز امید مردم براى امورى بوده؛ یکى از آنها عبارت است از تبیین مسائل دینى؛ یعنى مردم در طول این هزار سال همواره از علماى دین توقّع داشتند که برایشان مسائل اسلامى را تبیین کنند.
یکى از چیزهایى که مردم امید داشتند و انتظار داشتند این بوده که خود اینها عاملترین باشند به آن چیزهایى که میدانند و به مردم یاد میدهند؛ یعنى ما چیزى را که به مردم میگوییم، خودمان بایستى عمل کرده باشیم؛ این انتظار مردم است. حالا من آن چیزهایى را که در واقع تکالیف الهى است و انتظارات اصل دین از ما است، بیان نمیکنم؛ انتظار مردم این است. ما فقط به مردم نمیگوییم نماز بخوانید، روزه بگیرید؛ ما به مردم میگوییم که تقوا داشته باشید، ورع داشته باشید، زهد داشته باشید، دلبستگى به مال دنیا نداشته باشید، دلبستگى به مقام نداشته باشید، هدفتان در همهی امور خدا باشد؛ پیام دین که بهوسیلهی ماها و بهوسیلهی شماها - یعنى همهی روحانیّون - به مردم داده میشود، اینها است. [پس] خود ما بایستى عاملترین به این باشیم. این هم انتظار دوّم مردم.
انتظار دیگرى که همواره در طول تاریخ، مردم از ماها داشتهاند این بوده که ما حر و آزاد باشیم؛ یعنى قدرتها و رودربایستیها و تحمیلها و مانند اینها، ما را اسیر خودشان نکنند. این در روحانیّت شیعه یک اصل است. البتّه روحانیّتِ دیگر برادرانِ مسلمانِ ما هم از جهت آن دو چیز اوّل با ما شریکند؛ لکن در آنها این انتظار نبوده؛ مردمشان آنها را تابعى از قدرت و حکومت میدانستند - آن قدرت هر کسى میخواهد باشد - لکن در شیعه نه؛ مردم از علماى دین همیشه انتظار داشتهاند که آنها زیر چتر و شعاع نفوذ قدرتهاى مادّى و دنیایى و نابحق قرار نگیرند و از طبقهی مظلوم و مستضعفین و طبقات پایین جامعه حمایت بکنند؛ غالباً هم علماى دین - مثل خود شماها - از همین طبقات بودهاند؛ الّا ما شذّ و ندر.(۳) غالباً کسانى که در کسوت علم هستند، منشأ خانوادگیشان، یک منشأ اعیانى و اشرافى و خانى نیست. مواردى بوده امّا خیلى کم بوده. البتّه آن موارد کم هم مردمان بزرگ و خوبى بودهاند - نه اینکه بخواهیم قدحى(۴) در آنها بکنیم - شخصیّتهاى برجسته و بزرگى بودهاند؛ لکن اغلب این بوده و لذا توقّع مردم هم از ما همیشه این بوده. علماى دین هم غالباً به این وظیفه در طول تاریخ عمل کردهاند؛ در هر جا بودند تابع ظلم نشدند، تابع قدرتها نشدند؛ شما از یک دِه بگیرید و کدخداى فرضاً ظالمِ آن، تا سطح کشور و تا سطح جهان. امروز مسئله براى ما، مسئلهی جهان است؛ دیگر مسئلهی کشور نیست. بحمدالله کشور با یک حکومت مردمى و الهى اداره میشود؛ یعنى آنهایى که دارند اداره میکنند مثل خود شماها هستند؛ روستاییزاده و مردمان مستضعف و طبقات پایین و مانند اینها هستند که بحمدالله امور کشور و ادارهی امور مردم هم دست آنها است؛ لکن در سطح جهان این انتظار از روحانیّون وجود دارد.
شما آقایانى که این عمامه را سرتان گذاشتید، این از لحاظ مادّى و فیزیکى چند سیر بیشتر جرم و ثقل ندارد - البتّه الان من دست میزدم، بعضى از عمامهها خیلى سفت و وزندار بود امّا بعضیها هم نه - خود عمامه چند متر پارچه است که اگر روى ترازو بگذاریم، چند سیرى بیشتر نمیشود؛ امّا ثقل معنوى این عمامه خیلى زیاد است؛ حقیقتاً یک گردنِ کلفت و قوىّ معنوى لازم دارد که بتواند زیر آن تاب بیاورد. بعضى از گردنها زیر بار عمامه میشکند؛ بعضى هم اصلاً آنقدر تخدیر(۵) میشود که آن بار را احساس نمیکند؛ اینها درست نیست. بایستى ما واقعاً از لحاظ معنوى خودمان را قوى کنیم. بنیهی قوى لازم دارد؛ بنیهی معنوى قوى لازم دارد.
انشاءالله که موفّق باشید. آقایان! درستان را خوب بخوانید تا عالم بشوید تا بتوانید جواب نیازهاى مردم را بدهید؛ عالم باشید تا آنوقت مفید باشید؛ وَالّا مفید نخواهید بود. در کنار درس، از اوضاع عالم، از اوضاع کشور، از مسائل سیاسى مطّلع باشید؛ که اگر بیاطّلاع باشید، به درد پاسخگویى به نیازهاى مردم نخواهید خورد؛ این را روراست بهتان بگویم. باید بدانید در مملکت چه میگذرد، در دنیا چه میگذرد، نیازهاى مردم چیست. و بعد هم «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَعَلَیهِ اَن یَبدَاَ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه»؛(۶) خودمان، خودمان را بایستى دانهدانه تأدیب و تربیت کنیم تا انشاءالله مفید باشیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خب، خداوند انشاءالله مبارک کند شروع مرحلهی جدید زندگى شماها را. هر چند که ورود در رشتهی تحصیل علوم دینى و طلبه شدن، یک مرحلهی سرنوشتساز و مهمّى محسوب میشود و طلبهی با عمامه و بیعمامه، هر دو جورش را داریم، لکن نفْس تلبّس به لباس روحانیّت و اهل علم دینى و گذاشتن عمامه هم خودش یک مرحلهاى است و بسیار حائز اهمّیّت است؛ تا شما عمامه سرتان نیست، مردم یک جور از شما توقّع دارند؛ وقتى عمامه سر گذاشتید، این توقّع جور دیگرى خواهد شد.این لباس هزار سال است که لباس علم است. نمیگوییم فقط علما این لباس را داشتند؛ نه، زىّ(۲) اهل علم، هزار سال است که در روحانیّت شیعه - از زمان شیخ مفید و شیخ طوسى تا حالا - محور و مرکز امید مردم براى امورى بوده؛ یکى از آنها عبارت است از تبیین مسائل دینى؛ یعنى مردم در طول این هزار سال همواره از علماى دین توقّع داشتند که برایشان مسائل اسلامى را تبیین کنند.
یکى از چیزهایى که مردم امید داشتند و انتظار داشتند این بوده که خود اینها عاملترین باشند به آن چیزهایى که میدانند و به مردم یاد میدهند؛ یعنى ما چیزى را که به مردم میگوییم، خودمان بایستى عمل کرده باشیم؛ این انتظار مردم است. حالا من آن چیزهایى را که در واقع تکالیف الهى است و انتظارات اصل دین از ما است، بیان نمیکنم؛ انتظار مردم این است. ما فقط به مردم نمیگوییم نماز بخوانید، روزه بگیرید؛ ما به مردم میگوییم که تقوا داشته باشید، ورع داشته باشید، زهد داشته باشید، دلبستگى به مال دنیا نداشته باشید، دلبستگى به مقام نداشته باشید، هدفتان در همهی امور خدا باشد؛ پیام دین که بهوسیلهی ماها و بهوسیلهی شماها - یعنى همهی روحانیّون - به مردم داده میشود، اینها است. [پس] خود ما بایستى عاملترین به این باشیم. این هم انتظار دوّم مردم.
انتظار دیگرى که همواره در طول تاریخ، مردم از ماها داشتهاند این بوده که ما حر و آزاد باشیم؛ یعنى قدرتها و رودربایستیها و تحمیلها و مانند اینها، ما را اسیر خودشان نکنند. این در روحانیّت شیعه یک اصل است. البتّه روحانیّتِ دیگر برادرانِ مسلمانِ ما هم از جهت آن دو چیز اوّل با ما شریکند؛ لکن در آنها این انتظار نبوده؛ مردمشان آنها را تابعى از قدرت و حکومت میدانستند - آن قدرت هر کسى میخواهد باشد - لکن در شیعه نه؛ مردم از علماى دین همیشه انتظار داشتهاند که آنها زیر چتر و شعاع نفوذ قدرتهاى مادّى و دنیایى و نابحق قرار نگیرند و از طبقهی مظلوم و مستضعفین و طبقات پایین جامعه حمایت بکنند؛ غالباً هم علماى دین - مثل خود شماها - از همین طبقات بودهاند؛ الّا ما شذّ و ندر.(۳) غالباً کسانى که در کسوت علم هستند، منشأ خانوادگیشان، یک منشأ اعیانى و اشرافى و خانى نیست. مواردى بوده امّا خیلى کم بوده. البتّه آن موارد کم هم مردمان بزرگ و خوبى بودهاند - نه اینکه بخواهیم قدحى(۴) در آنها بکنیم - شخصیّتهاى برجسته و بزرگى بودهاند؛ لکن اغلب این بوده و لذا توقّع مردم هم از ما همیشه این بوده. علماى دین هم غالباً به این وظیفه در طول تاریخ عمل کردهاند؛ در هر جا بودند تابع ظلم نشدند، تابع قدرتها نشدند؛ شما از یک دِه بگیرید و کدخداى فرضاً ظالمِ آن، تا سطح کشور و تا سطح جهان. امروز مسئله براى ما، مسئلهی جهان است؛ دیگر مسئلهی کشور نیست. بحمدالله کشور با یک حکومت مردمى و الهى اداره میشود؛ یعنى آنهایى که دارند اداره میکنند مثل خود شماها هستند؛ روستاییزاده و مردمان مستضعف و طبقات پایین و مانند اینها هستند که بحمدالله امور کشور و ادارهی امور مردم هم دست آنها است؛ لکن در سطح جهان این انتظار از روحانیّون وجود دارد.
شما آقایانى که این عمامه را سرتان گذاشتید، این از لحاظ مادّى و فیزیکى چند سیر بیشتر جرم و ثقل ندارد - البتّه الان من دست میزدم، بعضى از عمامهها خیلى سفت و وزندار بود امّا بعضیها هم نه - خود عمامه چند متر پارچه است که اگر روى ترازو بگذاریم، چند سیرى بیشتر نمیشود؛ امّا ثقل معنوى این عمامه خیلى زیاد است؛ حقیقتاً یک گردنِ کلفت و قوىّ معنوى لازم دارد که بتواند زیر آن تاب بیاورد. بعضى از گردنها زیر بار عمامه میشکند؛ بعضى هم اصلاً آنقدر تخدیر(۵) میشود که آن بار را احساس نمیکند؛ اینها درست نیست. بایستى ما واقعاً از لحاظ معنوى خودمان را قوى کنیم. بنیهی قوى لازم دارد؛ بنیهی معنوى قوى لازم دارد.
انشاءالله که موفّق باشید. آقایان! درستان را خوب بخوانید تا عالم بشوید تا بتوانید جواب نیازهاى مردم را بدهید؛ عالم باشید تا آنوقت مفید باشید؛ وَالّا مفید نخواهید بود. در کنار درس، از اوضاع عالم، از اوضاع کشور، از مسائل سیاسى مطّلع باشید؛ که اگر بیاطّلاع باشید، به درد پاسخگویى به نیازهاى مردم نخواهید خورد؛ این را روراست بهتان بگویم. باید بدانید در مملکت چه میگذرد، در دنیا چه میگذرد، نیازهاى مردم چیست. و بعد هم «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَعَلَیهِ اَن یَبدَاَ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه»؛(۶) خودمان، خودمان را بایستى دانهدانه تأدیب و تربیت کنیم تا انشاءالله مفید باشیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتداى این دیدار، طلّاب حاضر در جلسه به دست معظّمٌله معمّم شدند.
۲) جلوههاى آشکار و ظاهرى فرد
۳) جز آنچه اندک و کمیاب باشد
۴) سرزنش، عیب کردن
۵) بىحس شدن، سست شدن
۶) نهجالبلاغه (فیضالاسلام، سیّدعلینقی. تهران، مؤسّسه چاپ و نشر تألیفات فیضالاسلام، پنجم، ۱۳۷۹ ش)، حکمت۷۰ «هر کس خود را پیشواى مردم خواهد، باید به تعلیم خود بپردازد، پیش از آنکه به تعلیم دیگران همّت گمارد.»