در سالروز قیام نوزدهم دى(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً به شما برادران عزیز و شجاع و آگاه قم که همواره در صفوف نخستینِ مبارزات ملّت ایران قرار داشتید، خوشامد عرض میکنم و از همین جا به همهی مردم قم و قشرهاى مختلف آن قبّةالاسلام،(۲) اخلاص و سلام خودم را میفرستم.
براى ساختن یک بنا، پایههاى محکم آن را اوّل باید کار گذاشت؛ هرچه بنا بزرگتر و سنگینتر و ماندگارتر، پایههاى آن محکمتر و قویتر و شکستناپذیرتر. اگر ما مبارزهی ملّت ایران را که بهطور عمومى و تعیینکننده از سال ۵۶ آغاز شد و به پیروزى انقلاب رسید و حالا هم قریب یازده سال است که این مبارزه ادامه دارد، به یک بناى رفیع و مستحکم تشبیه کنیم، پایههاى قوى و شکستناپذیر و ماندگار این بناى مستحکم در قم نشانده شد، در قم کار گذاشته شد؛ و شما بودید کسانى که پیام خون را و قیام را در درجهی اوّل به سرتاسر کشور و سپس به آفاق عالم پراکندید. قم یک ذخیرهی الهى بود براى اسلام.
تقریباً هفتاد سال قبل، حوزهی علمیّهی قم به دست مردى بزرگ و برگزیدهاى از برگزیدگان خدا - مرحوم آیتاللهالعظمى حائرى - در شهر قم کار گذاشته شد و بهعنوان یک مرکز براى همهی طالبان به وجود آمد. تقریباً چهل سال بعد از این تاریخ بود که نهضت اسلامى از قم زبانه کشید: یکى از شاگردان مکتب آن مرد بزرگ، همان بزرگمَرد استثنائىِ تاریخ ما یعنى رهبر و مقتدا و امام فقید ما حضرت امام خمینى (قدّس الله نفسه الزّکیّة و اعلى الله کلمته) بود که پرچم مبارزهی اسلامى را در قم برافراشت. اگر به چشم تاریخى نگاه کنید، به نظر میرسد که یک ثمرهی بسیار زودرس و پُربرکتى بود؛ یعنى از وقتیکه پایهی حوزه را گذاشتند، تا وقتیکه حوزه عملاً و کمربسته وارد میدان شد، تقریباً چهل سال طول کشید که در عمر یک ملّت، زمان کوتاهى است.
از بعد از شروع این نهضت تا امروز - که قریب سى سال میگذرد - شما ببینید که اسلام و قرآن و ارزشهاى اسلامى در دنیا در چه وضعى است. آن مجموعهاى که این حوزه را پذیرایى کردند، به آن کمک کردند، آن را در خانهی خود پذیرفتند، طلّاب را مانند فرزندان و برادران خود در میان خود گرفتند، وقتى نهضت شروع شد به سربازان اوّلیّهی این نهضت یعنى طلّاب قم پناه دادند - که ما شاهد بودیم - و هنگامى که بنا شد نهضت اوج بگیرد اوّلین قربانیها را در این راه فدا کردند، مردم قم بودند؛ این را در تاریخ کشورمان و انقلابمان نباید و نمیتوان فراموش کرد. این نه براى آن است که چون حالا با قمیها طرفیم و با آنها حرف میزنیم، این را بگوییم؛ این یک حقیقتِ باارزش و مقدّسى است که باید بهعنوان یک خطّ روشن در انقلاب بماند و در تاریخ انقلاب تدوین شود.
و امّا درسى که از این باید بگیریم، این است که مردم قم همچنان که از روز اوّلْ این شجرهی طیّبه را در خود پذیرفتند، به آن کمک کردند، از آن حراست کردند، از آن دفاع کردند، وقتى لازم شد و نوبت آن پیش آمد، اوّلین قدم را در راه جهاد بزرگ اسلامى برداشتند، و همچنان که بعد از پیروزى انقلاب همواره - چه در جنگ، چه در میدان سیاسى و چه در تمام جریانات دیگر - در صفوف مقدّم قرار داشتند، در آینده هم همین موقعیّت را براى خودشان حفظ کنند. قم همیشه باید آن دریاى خروشانى بماند که هر جریان مخالفى در آن حل خواهد شد؛ باید همواره آن رودِ پُربرکتى باشد که آثار و برکات اسلامىِ خود را به سرتاسر میهن اسلامى و بیرون آن صادر کند. قم مرکز انقلاب و مرکز اسلام است؛ چون مرکز حوزهی علمیّه است، چون مرکز علماى بزرگ است، چون پرورشگاه انسانهایى است که میتوانند انقلاب را و کشور را و ملّت را در سطوح مختلف هدایت کنند. و شما مردم قم، شما جوانهاى قم، شما زن و مرد قم، شما حزباللهیهاى قم، همیشه باید روح پاسدارى از این ارزشها را با همان شور، با همان خلوص و اخلاصى که همیشه داشتهاید، در خودتان حفظ کنید.
یک نکته در باب وظایف عمومى ملّت باید مورد توجّه قرار بگیرد و آن این است که هدف ما مسلمانها، ما ملّت ایران که پشت سر امام بزرگوارمان حرکت کردیم و انقلاب کردیم و مردم جان دادند و خون دادند و متحمّل رنجها و مصائب شدند چه بود؟ هدف از همهی این جریانات عظیم - که به هدایت الهى از روز اوّل تا امروز پیش رفته است - عبارت بود از اینکه در این کشور، در این خانهی اسلام، حیات طیّبهی اسلامى تحقّق پیدا کند؛ حیات طیّبهی اسلامى.ما خواستهایم در میان ظلمات جاهلیّت قرن بیستم، خورشید فروزان اسلام را به درخشش دربیاوریم. ما خواستهایم در هنگامى که نسلهاى بشر از مکتبهاى گوناگون - از سرمایهدارى پلید غرب تا کمونیسم ملحد شرق - دلزده شدند، بتوانیم مکتب حیاتبخش را و راه زندگى سالم و مطلوب و شیرین را به بشر نشان بدهیم و آن، حیات طیّبهی اسلامى است. تقریباً در طول این یازده سال، هرچه و در هر قسمتى که ما در راه اسلام پیش رفتیم، در همان قسمت، زندگى شیرین شده؛ در هر بخشى که توفیق پیدا نکردیم در جهت اسلام حرکت بکنیم، در آن بخش، زندگى سخت باقى مانده؛ تنگ و تلخ باقى مانده. حیات اسلامى، حیات طیّبه است. حیات طیّبه و زندگى پاکیزه، یعنى زندگیاى که کام انسان را شیرین کند؛ انسان با آن زندگى، احساس آرامش و آسایش کند. ما در تشکیل نظام اسلامى و در تشکیل دولت و حاکمیّت اسلامى، به اسلام نزدیک شدیم؛ ارزشها را تا آن حدّى که براى ما مقدور بود، در حکّام و زمامداران رعایت کردیم؛ [لذا] در این بخش، به همین اندازه زندگى شیرین شد.
در گذشته و امروز، در همه جاى دنیا، حکّام متکبّرند، مستکبرند، از مردم جدایند، براى خود کار میکنند، دنبال منافع شخصى خودشان هستند. ما در دوران رژیم سابق، در کشورمان این را دیده بودیم، امروز هم در بسیارى از جاهاى دنیا - اگر نگوییم در همه - میبینیم؛ این در ایران نیست. امروز زمامداران و مسئولان امور در کشور ما - آنهایى که مسئولیّتهاى عمده دست آنها است - پاکند، از مردمند، با مردمند، پارسایند، باتقوایند. در همین قسمت، به همین اندازه که ما به اسلام نزدیک شدیم، مردم احساس آرامش و آسایش میکنند. ما در زمینهی دور کردن مردم از فحشا و فساد، اندکى به اسلام نزدیک شدهایم؛ جوانهاى ما به سلامت و به عافیت معنوى و روحى نائل شدند و از پوچى، از فساد اخلاقى، از تردیدها، از دلزدگیهاى زندگى، آسوده شدند و رها شدند. ما در زمینههاى گوناگون اقتصادى، در آن بخشهایى که سیاستهاى اسلامى عمل شد، به اسلام نزدیک شدهایم، در همان بخشها مردم احساس آرامش و آسایش میکنند؛ در هر جا هم که وارد مرحلهی اسلام و مقولهی اسلامى نشدیم، مردم در آنجا همان زندگى دشوار و همان وضعیّت ناخوشایند را دارند. کسانى که اهل تحلیل و استدلال و بحث هستند، بردارند فهرست کنند تا براى مردم روشن بشود.
ما باید خودمان را به سرچشمهی اسلام برسانیم تا زندگى بتمامى شیرین بشود. قرآن کریم میفرماید: اَّلَّذینَ اِن مَکـَّنُّهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلْوةَ وَءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَر.(۳) من میخواهم این واجبِ فراموششدهی اسلام را به یاد شما و به یاد ملّت ایران بیاورم: امر به معروف و نهى از منکر. همهی آحاد مردم وظیفهی امر کردن به کار خوب و نهى کردن از کار بد را باید براى خودشان قائل باشند؛ این تضمینکنندهی حیات طیّبه در نظام اسلامى خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم. امر به معروف، یک مرحلهی گفتن دارد و یک مرحلهی عمل. مرحلهی عمل - یعنى اقدام با دست، اقدام با زور - امروز به عهدهی حکومت است و با اجازهی حکومت باید انجام بگیرد ولاغیر؛ امّا گفتن به زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را انجام بدهند؛ بدون ملاحظه.یک روزى بود که اگر کسى کار خلافى مرتکب میشد و دیگرى به او اعتراض میکرد، نظام حاکمْ آن اعتراض را میکوبید؛ ما دیده بودیم. اگر گناهى انجام میگرفت، گناهکار تشویق میشد؛ امّا معترضِ به گناه کوبیده میشد! امروز بعکس است. امروز نه اینکه گناه در جامعه نیست - هست، زمان حکومت امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هم در جامعه گناه بود - امّا مهم این است که نظام حاکم، تشکیلات حاکم بر جامعه، آن کسانى که اداره و مدیریّت کشور را بر عهده دارند، میل به طرف صلاح دارند، با گناه مخالفند، با تخلّف مخالفند.
گفتن گناه به گناهکار، با زبان خوش، با لحن مناسب - در جایى با زبان تند، در مواردى که مفسدهاى به وجود نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. ما چرا از این غافلیم؟ همهی آحاد مردم در محیط کسبشان، در محیط خانهشان، در جمع دوستانشان، در محیط درس و دانشگاهشان، در هر جایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلافکار بگویند این از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام میدهى؟ همین؛ یک کلمه گفتن. اگر زبانهاى گوناگون و نَفَسهاى مختلف گناه را تذکّر بدهند، گناهکار - بهطور غالب - از گناه و تخلّف دست خواهد کشید؛ چه این تخلّف تخلّف شرعى باشد، چه تخلّف از قوانین.
من به شما عرض کنم؛ در سطح جهانى هم همینجور است. حتّى همین شقاوتمندهایى که امروز بر سیاستهاى بزرگ جهانى حاکم هستند، اگر ملّتها به آنها میگفتند و اعتراض میکردند، یک قدرى شقاوت را کم میکردند. امروز شما ببینید سیاستهاى قدرتمند عالم چه میکنند؛ ببینید قدرت امپراتورى مجهّز به زر و زورِ آمریکا با ملّتها، با دولتها، با ارزشها، با ثروتهاى مردم در سراسر دنیا چه میکند. البتّه من معتقدم این اوج فساد، آخرِ فساد است. من معتقدم این مقدارى که امروز قلدرى قدرتمندان و در رأس آنها آمریکا در دنیا دارد بیداد میکند، نشاندهندهی این است که اینها آخر کارشان است؛ نشاندهندهی این است که اینها دارند رو به زوال میروند. من در این هیچ تردیدى ندارم که اینها روزهاى اوج قدرت، یعنى اواخر قدرت را دارند میگذرانند؛ و بالاخره دنیا تحمّل نخواهد کرد، ملّتها تحمّل نخواهند کرد. رژیم امروزىِ آمریکا با پشتکار و ابتکار و نشاط مردمى در سالها قبل به وجود آمد و به قدرت رسید، و با حماقت و جلافت(۴) و سَبُکسَرىِ سردمدارانش در امروز دارد رو به ضعف میرود و سرش به سنگ خواهد خورد. اگر مردم دنیا - دولتها، ملّتها - در مقابل این سَبُکسَریها و جلافتها و تعدّیها میایستادند و حرف میزدند، جلویشان گرفته میشد.
البتّه ما ملّت ایران ساکت نخواهیم نشست. ما به ملّتهاى دیگر و دولتهاى دیگر تأسّى(۵) نمیکنیم و از آنها تقلید نخواهیم کرد؛ ما وظیفهمان را انجام میدهیم. ما تا همین امروز هم توانستهایم با قدرت اسلامى و با توکّل به خدا، با انسجام و وحدت عمومىِ ملّتمان، و با روشنىِ راهى که در پیش داریم - که هیچ ابهامى در راه خودمان نداریم - جلوى خیلى از تجاوزها را در دنیا بگیریم. ما باز هم به وظیفهی خودمان عمل خواهیم کرد. و معتقدیم ملّتها یکى پس از دیگرى و روزبهروز آگاه خواهند شد، آشنا میشوند. نشانههاى آن را در دنیا میبینیم؛ مهم این است که ملّت ایران روح انقلابى و نشاط انقلابى را در خودشان حفظ کنند. شما باید شجاعتتان را حفظ کنید. این ملّت، این انقلاب، این کشور، در درجهی اوّل به شجاعت آن رهبر بزرگ - که شجاعتى شبیه شجاعت پیغمبران و اولیاى بزرگ خدا در او بود - و سپس به شجاعت یکایک آحاد این مردم توانست تا اینجا بیاید. قدرت و شجاعت، نترسیدن از غیر خدا و حفظ کردن نشاط انقلابى، خواهد توانست ما را به تمام هدفهایمان، به توفیق الهى و اعانت الهى برساند. من از شما برادران و خواهران عزیز و مردم مؤمن و حزباللهى قم، مخصوصاً علماى اعلام و محترم و خانوادههاى مکرّم شهدا و رزمندگان عزیز که زحمت کشیدید و در این هواى سرد و برفى تشریف آوردید، صمیمانه تشکّر میکنم. توصیهی من و پیام من این است که مردم قم و همهی آحاد ملّت، آن شأن انقلابى، آن شور انقلابى، آن رویّهی انقلابى، آن شجاعت انقلابى را در تمام لحظات براى خودشان حفظ کنند، و به خدا توکّل کنند، و بدانند به فضل پروردگار، پیروزى از آنِ این ملّت است.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً به شما برادران عزیز و شجاع و آگاه قم که همواره در صفوف نخستینِ مبارزات ملّت ایران قرار داشتید، خوشامد عرض میکنم و از همین جا به همهی مردم قم و قشرهاى مختلف آن قبّةالاسلام،(۲) اخلاص و سلام خودم را میفرستم.
براى ساختن یک بنا، پایههاى محکم آن را اوّل باید کار گذاشت؛ هرچه بنا بزرگتر و سنگینتر و ماندگارتر، پایههاى آن محکمتر و قویتر و شکستناپذیرتر. اگر ما مبارزهی ملّت ایران را که بهطور عمومى و تعیینکننده از سال ۵۶ آغاز شد و به پیروزى انقلاب رسید و حالا هم قریب یازده سال است که این مبارزه ادامه دارد، به یک بناى رفیع و مستحکم تشبیه کنیم، پایههاى قوى و شکستناپذیر و ماندگار این بناى مستحکم در قم نشانده شد، در قم کار گذاشته شد؛ و شما بودید کسانى که پیام خون را و قیام را در درجهی اوّل به سرتاسر کشور و سپس به آفاق عالم پراکندید. قم یک ذخیرهی الهى بود براى اسلام.
تقریباً هفتاد سال قبل، حوزهی علمیّهی قم به دست مردى بزرگ و برگزیدهاى از برگزیدگان خدا - مرحوم آیتاللهالعظمى حائرى - در شهر قم کار گذاشته شد و بهعنوان یک مرکز براى همهی طالبان به وجود آمد. تقریباً چهل سال بعد از این تاریخ بود که نهضت اسلامى از قم زبانه کشید: یکى از شاگردان مکتب آن مرد بزرگ، همان بزرگمَرد استثنائىِ تاریخ ما یعنى رهبر و مقتدا و امام فقید ما حضرت امام خمینى (قدّس الله نفسه الزّکیّة و اعلى الله کلمته) بود که پرچم مبارزهی اسلامى را در قم برافراشت. اگر به چشم تاریخى نگاه کنید، به نظر میرسد که یک ثمرهی بسیار زودرس و پُربرکتى بود؛ یعنى از وقتیکه پایهی حوزه را گذاشتند، تا وقتیکه حوزه عملاً و کمربسته وارد میدان شد، تقریباً چهل سال طول کشید که در عمر یک ملّت، زمان کوتاهى است.
از بعد از شروع این نهضت تا امروز - که قریب سى سال میگذرد - شما ببینید که اسلام و قرآن و ارزشهاى اسلامى در دنیا در چه وضعى است. آن مجموعهاى که این حوزه را پذیرایى کردند، به آن کمک کردند، آن را در خانهی خود پذیرفتند، طلّاب را مانند فرزندان و برادران خود در میان خود گرفتند، وقتى نهضت شروع شد به سربازان اوّلیّهی این نهضت یعنى طلّاب قم پناه دادند - که ما شاهد بودیم - و هنگامى که بنا شد نهضت اوج بگیرد اوّلین قربانیها را در این راه فدا کردند، مردم قم بودند؛ این را در تاریخ کشورمان و انقلابمان نباید و نمیتوان فراموش کرد. این نه براى آن است که چون حالا با قمیها طرفیم و با آنها حرف میزنیم، این را بگوییم؛ این یک حقیقتِ باارزش و مقدّسى است که باید بهعنوان یک خطّ روشن در انقلاب بماند و در تاریخ انقلاب تدوین شود.
و امّا درسى که از این باید بگیریم، این است که مردم قم همچنان که از روز اوّلْ این شجرهی طیّبه را در خود پذیرفتند، به آن کمک کردند، از آن حراست کردند، از آن دفاع کردند، وقتى لازم شد و نوبت آن پیش آمد، اوّلین قدم را در راه جهاد بزرگ اسلامى برداشتند، و همچنان که بعد از پیروزى انقلاب همواره - چه در جنگ، چه در میدان سیاسى و چه در تمام جریانات دیگر - در صفوف مقدّم قرار داشتند، در آینده هم همین موقعیّت را براى خودشان حفظ کنند. قم همیشه باید آن دریاى خروشانى بماند که هر جریان مخالفى در آن حل خواهد شد؛ باید همواره آن رودِ پُربرکتى باشد که آثار و برکات اسلامىِ خود را به سرتاسر میهن اسلامى و بیرون آن صادر کند. قم مرکز انقلاب و مرکز اسلام است؛ چون مرکز حوزهی علمیّه است، چون مرکز علماى بزرگ است، چون پرورشگاه انسانهایى است که میتوانند انقلاب را و کشور را و ملّت را در سطوح مختلف هدایت کنند. و شما مردم قم، شما جوانهاى قم، شما زن و مرد قم، شما حزباللهیهاى قم، همیشه باید روح پاسدارى از این ارزشها را با همان شور، با همان خلوص و اخلاصى که همیشه داشتهاید، در خودتان حفظ کنید.
یک نکته در باب وظایف عمومى ملّت باید مورد توجّه قرار بگیرد و آن این است که هدف ما مسلمانها، ما ملّت ایران که پشت سر امام بزرگوارمان حرکت کردیم و انقلاب کردیم و مردم جان دادند و خون دادند و متحمّل رنجها و مصائب شدند چه بود؟ هدف از همهی این جریانات عظیم - که به هدایت الهى از روز اوّل تا امروز پیش رفته است - عبارت بود از اینکه در این کشور، در این خانهی اسلام، حیات طیّبهی اسلامى تحقّق پیدا کند؛ حیات طیّبهی اسلامى.ما خواستهایم در میان ظلمات جاهلیّت قرن بیستم، خورشید فروزان اسلام را به درخشش دربیاوریم. ما خواستهایم در هنگامى که نسلهاى بشر از مکتبهاى گوناگون - از سرمایهدارى پلید غرب تا کمونیسم ملحد شرق - دلزده شدند، بتوانیم مکتب حیاتبخش را و راه زندگى سالم و مطلوب و شیرین را به بشر نشان بدهیم و آن، حیات طیّبهی اسلامى است. تقریباً در طول این یازده سال، هرچه و در هر قسمتى که ما در راه اسلام پیش رفتیم، در همان قسمت، زندگى شیرین شده؛ در هر بخشى که توفیق پیدا نکردیم در جهت اسلام حرکت بکنیم، در آن بخش، زندگى سخت باقى مانده؛ تنگ و تلخ باقى مانده. حیات اسلامى، حیات طیّبه است. حیات طیّبه و زندگى پاکیزه، یعنى زندگیاى که کام انسان را شیرین کند؛ انسان با آن زندگى، احساس آرامش و آسایش کند. ما در تشکیل نظام اسلامى و در تشکیل دولت و حاکمیّت اسلامى، به اسلام نزدیک شدیم؛ ارزشها را تا آن حدّى که براى ما مقدور بود، در حکّام و زمامداران رعایت کردیم؛ [لذا] در این بخش، به همین اندازه زندگى شیرین شد.
در گذشته و امروز، در همه جاى دنیا، حکّام متکبّرند، مستکبرند، از مردم جدایند، براى خود کار میکنند، دنبال منافع شخصى خودشان هستند. ما در دوران رژیم سابق، در کشورمان این را دیده بودیم، امروز هم در بسیارى از جاهاى دنیا - اگر نگوییم در همه - میبینیم؛ این در ایران نیست. امروز زمامداران و مسئولان امور در کشور ما - آنهایى که مسئولیّتهاى عمده دست آنها است - پاکند، از مردمند، با مردمند، پارسایند، باتقوایند. در همین قسمت، به همین اندازه که ما به اسلام نزدیک شدیم، مردم احساس آرامش و آسایش میکنند. ما در زمینهی دور کردن مردم از فحشا و فساد، اندکى به اسلام نزدیک شدهایم؛ جوانهاى ما به سلامت و به عافیت معنوى و روحى نائل شدند و از پوچى، از فساد اخلاقى، از تردیدها، از دلزدگیهاى زندگى، آسوده شدند و رها شدند. ما در زمینههاى گوناگون اقتصادى، در آن بخشهایى که سیاستهاى اسلامى عمل شد، به اسلام نزدیک شدهایم، در همان بخشها مردم احساس آرامش و آسایش میکنند؛ در هر جا هم که وارد مرحلهی اسلام و مقولهی اسلامى نشدیم، مردم در آنجا همان زندگى دشوار و همان وضعیّت ناخوشایند را دارند. کسانى که اهل تحلیل و استدلال و بحث هستند، بردارند فهرست کنند تا براى مردم روشن بشود.
ما باید خودمان را به سرچشمهی اسلام برسانیم تا زندگى بتمامى شیرین بشود. قرآن کریم میفرماید: اَّلَّذینَ اِن مَکـَّنُّهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلْوةَ وَءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَر.(۳) من میخواهم این واجبِ فراموششدهی اسلام را به یاد شما و به یاد ملّت ایران بیاورم: امر به معروف و نهى از منکر. همهی آحاد مردم وظیفهی امر کردن به کار خوب و نهى کردن از کار بد را باید براى خودشان قائل باشند؛ این تضمینکنندهی حیات طیّبه در نظام اسلامى خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم. امر به معروف، یک مرحلهی گفتن دارد و یک مرحلهی عمل. مرحلهی عمل - یعنى اقدام با دست، اقدام با زور - امروز به عهدهی حکومت است و با اجازهی حکومت باید انجام بگیرد ولاغیر؛ امّا گفتن به زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را انجام بدهند؛ بدون ملاحظه.یک روزى بود که اگر کسى کار خلافى مرتکب میشد و دیگرى به او اعتراض میکرد، نظام حاکمْ آن اعتراض را میکوبید؛ ما دیده بودیم. اگر گناهى انجام میگرفت، گناهکار تشویق میشد؛ امّا معترضِ به گناه کوبیده میشد! امروز بعکس است. امروز نه اینکه گناه در جامعه نیست - هست، زمان حکومت امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هم در جامعه گناه بود - امّا مهم این است که نظام حاکم، تشکیلات حاکم بر جامعه، آن کسانى که اداره و مدیریّت کشور را بر عهده دارند، میل به طرف صلاح دارند، با گناه مخالفند، با تخلّف مخالفند.
گفتن گناه به گناهکار، با زبان خوش، با لحن مناسب - در جایى با زبان تند، در مواردى که مفسدهاى به وجود نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. ما چرا از این غافلیم؟ همهی آحاد مردم در محیط کسبشان، در محیط خانهشان، در جمع دوستانشان، در محیط درس و دانشگاهشان، در هر جایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلافکار بگویند این از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام میدهى؟ همین؛ یک کلمه گفتن. اگر زبانهاى گوناگون و نَفَسهاى مختلف گناه را تذکّر بدهند، گناهکار - بهطور غالب - از گناه و تخلّف دست خواهد کشید؛ چه این تخلّف تخلّف شرعى باشد، چه تخلّف از قوانین.
من به شما عرض کنم؛ در سطح جهانى هم همینجور است. حتّى همین شقاوتمندهایى که امروز بر سیاستهاى بزرگ جهانى حاکم هستند، اگر ملّتها به آنها میگفتند و اعتراض میکردند، یک قدرى شقاوت را کم میکردند. امروز شما ببینید سیاستهاى قدرتمند عالم چه میکنند؛ ببینید قدرت امپراتورى مجهّز به زر و زورِ آمریکا با ملّتها، با دولتها، با ارزشها، با ثروتهاى مردم در سراسر دنیا چه میکند. البتّه من معتقدم این اوج فساد، آخرِ فساد است. من معتقدم این مقدارى که امروز قلدرى قدرتمندان و در رأس آنها آمریکا در دنیا دارد بیداد میکند، نشاندهندهی این است که اینها آخر کارشان است؛ نشاندهندهی این است که اینها دارند رو به زوال میروند. من در این هیچ تردیدى ندارم که اینها روزهاى اوج قدرت، یعنى اواخر قدرت را دارند میگذرانند؛ و بالاخره دنیا تحمّل نخواهد کرد، ملّتها تحمّل نخواهند کرد. رژیم امروزىِ آمریکا با پشتکار و ابتکار و نشاط مردمى در سالها قبل به وجود آمد و به قدرت رسید، و با حماقت و جلافت(۴) و سَبُکسَرىِ سردمدارانش در امروز دارد رو به ضعف میرود و سرش به سنگ خواهد خورد. اگر مردم دنیا - دولتها، ملّتها - در مقابل این سَبُکسَریها و جلافتها و تعدّیها میایستادند و حرف میزدند، جلویشان گرفته میشد.
البتّه ما ملّت ایران ساکت نخواهیم نشست. ما به ملّتهاى دیگر و دولتهاى دیگر تأسّى(۵) نمیکنیم و از آنها تقلید نخواهیم کرد؛ ما وظیفهمان را انجام میدهیم. ما تا همین امروز هم توانستهایم با قدرت اسلامى و با توکّل به خدا، با انسجام و وحدت عمومىِ ملّتمان، و با روشنىِ راهى که در پیش داریم - که هیچ ابهامى در راه خودمان نداریم - جلوى خیلى از تجاوزها را در دنیا بگیریم. ما باز هم به وظیفهی خودمان عمل خواهیم کرد. و معتقدیم ملّتها یکى پس از دیگرى و روزبهروز آگاه خواهند شد، آشنا میشوند. نشانههاى آن را در دنیا میبینیم؛ مهم این است که ملّت ایران روح انقلابى و نشاط انقلابى را در خودشان حفظ کنند. شما باید شجاعتتان را حفظ کنید. این ملّت، این انقلاب، این کشور، در درجهی اوّل به شجاعت آن رهبر بزرگ - که شجاعتى شبیه شجاعت پیغمبران و اولیاى بزرگ خدا در او بود - و سپس به شجاعت یکایک آحاد این مردم توانست تا اینجا بیاید. قدرت و شجاعت، نترسیدن از غیر خدا و حفظ کردن نشاط انقلابى، خواهد توانست ما را به تمام هدفهایمان، به توفیق الهى و اعانت الهى برساند. من از شما برادران و خواهران عزیز و مردم مؤمن و حزباللهى قم، مخصوصاً علماى اعلام و محترم و خانوادههاى مکرّم شهدا و رزمندگان عزیز که زحمت کشیدید و در این هواى سرد و برفى تشریف آوردید، صمیمانه تشکّر میکنم. توصیهی من و پیام من این است که مردم قم و همهی آحاد ملّت، آن شأن انقلابى، آن شور انقلابى، آن رویّهی انقلابى، آن شجاعت انقلابى را در تمام لحظات براى خودشان حفظ کنند، و به خدا توکّل کنند، و بدانند به فضل پروردگار، پیروزى از آنِ این ملّت است.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) اعضاى شوراى مدیریّت، مدرّسین و جمعى از فضلا و طلّاب حوزهى علمیّهى قم نیز در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلى شرعى (نمایندهى مردم قم در مجلس شوراى اسلامى) مطالبى بیان کرد.
۲) بارگاه اسلام
۳) سورهى حج، بخشى از آیهی ۴۱؛ «همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز بر پا میدارند و زکات میدهند و به کارهاى پسندیده وامیدارند و از کارهاى ناپسند بازمیدارند ...»
۴) جلف بودن، رفتار ناشایست داشتن
۵) دنبالهروى، پیروى