بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً از زیارت برادران و خواهران - که کار مهمّى را بر عهده گرفتهاید - خیلى خوشحالم. بحمدالله چهرههاى شناختهشدهاى هستید و سوابق انقلابى و اسلامىِ قابل توجّهى در جمع شما هست که بسیار هم باارزش است. و کار هم چون مربوط به مسائل فرهنگى و جامعهی فرهنگى کشور است، کار بسیار مهمّى است. البتّه یکى از کارهاى جامعهی فرهنگیان، رسیدن به امور فرهنگیان است؛ [البتّه] آن امورى که بههرحال به شما ارتباط پیدا میکند - نه آن امورى که به مسئولین آن ربط پیدا میکند - مثل همین مسائل فرهنگى یا طرح بعضى از مشکلات و نیازها و پیشنهادها با وزارت ذیربط که اشاره کردید. این، یکى از کارهاى جامعهی فرهنگیان است.
و یکى دیگر از کارها رسیدگى به مسائل فرهنگى است. واقعاً مسائل فرهنگى کشور، امروز زمینافتاده است. همه خودشان را فرهنگى میدانند؛ همه نسبت به مسائل فرهنگى اظهار شوق و علاقه میکنند و آن را در بیاناتشان و اظهاراتشان مهم نشان میدهند؛ امّا حقیقتاً کار فرهنگى در کشور، متناسب با پیشرفت انقلاب و ریشه دواندن انقلاب در جامعه نیست. ما امروز خیلى کارهاى فرهنگى باید میکرده باشیم که نکردیم؛ خیلى برنامهها باید میریخته باشیم که نریختیم و حقیقتاً دستمان خالى است از خیلى از کارها؛ چه در داخل و چه در خارج کشور. لذاست که مسائل فرهنگى حقیقتاً درخورِ این است که به آن با سعهی صدر و با اهتمام و دلسوزى عمیق و همراه با خبرگى و کارشناسى رسیدگى بشود. همهی کارها را خبرهها انجام میدهند؛ چرا کار فرهنگى را خبرهها نباید انجام بدهند و هر کسى وارد میدان کار فرهنگى بشود و یک چیزى بگوید، یک نظرى بدهد، یک اقدامى بکند، ولو خبرهوار نباشد؟ متأسّفانه خیلى از کسانى که میتوانند کار فرهنگى بکنند، مشغول به کارهاى اجرائیاند یا مشغول به کار سیاسیاند؛ یا حتّى اگر با نام فرهنگى هم حضور دارند و وجود دارند، باطنِ کار، کار سیاسى است.یکى دو سال قبل از این، یکى از این مجموعههایى که در کشور با نیّات خوبى تشکیل میشود، آمدند پیش من براى یک کارى، یک چیزى از ما میخواستند - یا حضورى در یک جمعى بود یا یک پیامى بود یا یک تأییدى بود؛ یک کارى با من داشتند - من آنوقت در آن حیطهی کارى که داشتند، به آنها اینجورى گفتم که توصیه میکنم شما به کار سیاسى نپردازید. خب، کار سیاسى الان این همه متصدّى و مباشر دارد - وارد و ناوارد - و همه هم الحمدلله چون کار آسانى است، وارد میشوند و بعد از یکى دو روز و چند صباحى میشوند سیاسى. این خیلى طرفدار و مشترى و مرتکب و مقترف(۱) دارد؛ شما بروید به کار فرهنگى بپردازید. نه اینکه در رشد سیاسىِ ذهن مردم تلاش نکنید؛ نه، این هم وظیفهی همه است؛ خود این هم یک کار فرهنگى است که انسان کارى کند که مردم رشد سیاسى پیدا کنند، قدرت تحلیل پیدا کنند، بینش درست پیدا کنند، یا بینش پیدا کنند - وقتى کسى بینش سیاسى پیدا کرد، درست و نادرست آن را خودش بعداً تعیین خواهد کرد - باید قدرتِ دیدِ حقایق سیاسى در مردم به وجود بیاید؛ مردم در برخورد با جریانها و حوادث سیاسى گیج نباشند. اینکه مردم قدرت تحلیل داشته باشند، مملکت را و انقلاب را بیمه میکند، تضمین میکند، هر حادثهاى یک جا به وجود آمد، بتوانند دُوروبَر حادثه را یک خُرده که نگاه کردند، بفهمند قضیّه چیست؛ این خیلى مهم است واقعاً؛ ما این را الان متأسّفانه نداریم، کم داریم. هرچه خود انقلاب و سنگلاخهاى انقلاب، مردم را به پیچوتاب انداخته و پیش برده، خب به جاى خود؛ ما و مجموعههاى ما کمتر تلاش کردهاند. چرا، اوایل انقلاب بود، تا چند سالى کارهایى در این مورد میشد که مردم را از لحاظ بینش سیاسى جلو ببرند - بعضى از مجموعهها - [امّا] حالا نیست؛ خود این یک کار فرهنگى است. امّا من توصیهام به آن مجموعه این بود که شما در کارهاى باندى و اجرائىِ سیاسى وارد نشوید و به کار فرهنگى بپردازید که متأسّفانه غریب است. حالا هم من به آقایان عرض میکنم که واقعاً کار فرهنگى مهم است؛ شما بیش از کار سیاسى، کار فرهنگى برایتان باید اهمّیّت داشته باشد.
خب، ممکن است این به ذهن بیاید که حالا یک مجموعهی فرهنگى در مقابل یک مجموعهی دیگرى که هستند - آنها هم برادرهاى مسلمانِ مؤمنى هستند، مشغول کار فرهنگى یا کار سیاسى هستند - این به چه معنا است. من اعتقادم این است که اگر مرکزى که به یک نامى تشکیل میشود، توانست فراگیرىِ خودش را حفظ کند و فراگیر باشد، خب، همانطور میماند، فراگیر خواهد ماند؛ [امّا] اگر به یک جریان، به یک بخش اختصاص پیدا کرد، باید منتظر باشد که آن طرف [هم] یک مجموعهی مشابه درست بشود، که هر دو بپوشانند. من حالا هم به شما برادرها و خواهرها عرض میکنم: شما هستید، انجمن اسلامى معلّمین هم هست - و یک کار تقریباً شبیه به هم است، یعنى یک مضمون واحدى است که دو مجموعه براى آن وجود دارد - میخواهم خواهش کنم از شما که وجود این مجموعه را بههیچوجه به معناى معارضهی با آن مجموعه تلقّى نکنید؛ آنها هم به معناى معارضه تلقّى نکنند. خب، یک گروهى هستند زیر پوشش آنها هستند، گروههایى هم هستند که زیر پوشش آنها نیستند؛ شما به آنها پوشش بدهید. اگر چنانچه دو مجموعهاى که با مضمون واحدى یا با هدف واحدى یا با شعار واحدى دارند در یک جامعهاى کار میکنند، هر کدام یک بخشى از کار را - که خیلى هم عظیم است - یا یک بخشى از مجموعهی مورد نظر را زیر بال بگیرند، در اختیار بگیرند، اگر با یکدیگر سینهبهسینه نشوند، من خیال میکنم تعارضى به وجود نخواهد آمد.
ما نباید نگاه کنیم ببینیم که دیگرى چه میکند؛ ما باید ببینیم ما چهکار باید بکنیم. از اوّل انقلاب هم ما همیشه همینجور فکر میکردیم. ما میگفتیم دستور کار خودمان را از دیگرى - که به اعتقاد ما خوب عمل نمیکند - نمیگیریم؛ ما دستور کارمان را از عقیدهی خودمان، از تشخیص خودمان میگیریم. ما باید خوب عمل کنیم، ما باید ملایم عمل کنیم، ما باید دینى و تقوایى عمل کنیم. همینطور که ایشان اشاره کردند، واقعاً «اُسِّسَعَلَی التَّقوی»(۲) باشد؛ مبنا و ملاک کار تقوا باشد. اگر فرضاً ما یک وقت دیدیم در جامعه، یک نفرِ دیگرى بر مبناى تقوا عمل نمیکند، نگوییم پس او چرا عمل نمیکند؛ خب، او نکند؛ عمل نکردن او بر تقوا، موجب این نمیشود که ما هم بر تقوا عمل نکنیم. ما باید بر اساس تقوا عمل کنیم. خداوند انشاءالله کمک کند که این حقایق را همهی ما - اوّل خود من و بعد هم بقیّهی برادرها و خواهرها - درست بفهمیم و به آن عمل بکنیم. بههرحال کار فرهنگى، کار بسیار بسیار مهمّى است.
و امروز جامعهی فرهنگیان کشور - منظورم از جامعه، [فقط] این جامعهی شما نیست؛ مجموعهی فرهنگیان کشور - یک مجموعهی محروم و قدرناشناخته و احترامنشدهاى هستند؛ احترامى فراخور خودشان. چقدر در این مجموعهی فرهنگى، تلاش و ابتکار و حسّ دلسوزى و حسّ خدمت و آن عزیزترین احساسهاى انسان یعنى عشق به نسل نو و آینده موج میزند؛ که این را مردم ما نمیدانند. اصلاً معلّم برایشان یک آدمى است مثل خودشان. یعنى من که پدر چند بچّه هستم، به معلّم این بچّه مثل بقیّهی آدمها نگاه میکنم؛ درحالیکه حقیقت قضیّه این نیست؛ او خزانهدار ما است و جز موردى که یک معلّمى ممکن است دلسوز نباشد، غالب معلّمین یا خیلى از معلّمین به این کار عشق میورزند؛ وَالّا [اگر] عشق نورزند، نمیتوانند اصلاً وارد این کار بشوند؛ کارى نیست که بدون عشق ورزیدن بشود آن را ادامه داد. این کار از روى عشق و اخلاص و علاقهمندى و دلسوزى است؛ این را مردم غالباً نمیدانند.
به نظر من از این مجموعهاى که در آن، این همه صفا هست، ارزش هست، معنویّت هست - و مورد شناسایى مردم هم نیست این معنویّتها - باید حمایت کرد، باید دفاع کرد. اگرچه شما خیلیتان هم معلّم هستید - شأناً، یا فعلاً - و این معنا شامل خود شما هم میشود، لکن شما به حیث جامعهی اسلامى فرهنگیان - نه بهعنوان یک فردى از مجموعهی فرهنگى کشور - حقیقتاً دلسوزانه با این مجموعه باید برخورد کنید. ببینید واقعاً براى معلّمین کشور چه چیزى لازم است و از جهت تقویت معنویّاتشان یا کمک به اصلاح امور زندگیشان در این جهت چه کارى باید کرد؛ هر کارى لازم است بکنید؛ [اگر] واقعاً از عهدهی شما برمیآید، دریغ نکنید؛ چون جامعهی فرهنگى کشور، بسیار جامعهی عزیز و ناشناختهاى است از نظر مردم.امیدواریم که انشاءالله خداوند به همهی شما و به برادرهایى که زحمت کشیدند این بنا را پایهگذارى کردند - که حالا از آقاى بادامچیان(۳) اسم آوردید؛ خداوند به ایشان هم انشاءالله توفیق بدهد و ایشان را تأیید کند - و همهی برادرهایى که در پایهگذارى این کار مؤثّر بودند و زحمت کشیدند و الان هم زحمت میکشند، توفیق بدهد و همهی شما را تأیید کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اوّلاً از زیارت برادران و خواهران - که کار مهمّى را بر عهده گرفتهاید - خیلى خوشحالم. بحمدالله چهرههاى شناختهشدهاى هستید و سوابق انقلابى و اسلامىِ قابل توجّهى در جمع شما هست که بسیار هم باارزش است. و کار هم چون مربوط به مسائل فرهنگى و جامعهی فرهنگى کشور است، کار بسیار مهمّى است. البتّه یکى از کارهاى جامعهی فرهنگیان، رسیدن به امور فرهنگیان است؛ [البتّه] آن امورى که بههرحال به شما ارتباط پیدا میکند - نه آن امورى که به مسئولین آن ربط پیدا میکند - مثل همین مسائل فرهنگى یا طرح بعضى از مشکلات و نیازها و پیشنهادها با وزارت ذیربط که اشاره کردید. این، یکى از کارهاى جامعهی فرهنگیان است.
و یکى دیگر از کارها رسیدگى به مسائل فرهنگى است. واقعاً مسائل فرهنگى کشور، امروز زمینافتاده است. همه خودشان را فرهنگى میدانند؛ همه نسبت به مسائل فرهنگى اظهار شوق و علاقه میکنند و آن را در بیاناتشان و اظهاراتشان مهم نشان میدهند؛ امّا حقیقتاً کار فرهنگى در کشور، متناسب با پیشرفت انقلاب و ریشه دواندن انقلاب در جامعه نیست. ما امروز خیلى کارهاى فرهنگى باید میکرده باشیم که نکردیم؛ خیلى برنامهها باید میریخته باشیم که نریختیم و حقیقتاً دستمان خالى است از خیلى از کارها؛ چه در داخل و چه در خارج کشور. لذاست که مسائل فرهنگى حقیقتاً درخورِ این است که به آن با سعهی صدر و با اهتمام و دلسوزى عمیق و همراه با خبرگى و کارشناسى رسیدگى بشود. همهی کارها را خبرهها انجام میدهند؛ چرا کار فرهنگى را خبرهها نباید انجام بدهند و هر کسى وارد میدان کار فرهنگى بشود و یک چیزى بگوید، یک نظرى بدهد، یک اقدامى بکند، ولو خبرهوار نباشد؟ متأسّفانه خیلى از کسانى که میتوانند کار فرهنگى بکنند، مشغول به کارهاى اجرائیاند یا مشغول به کار سیاسیاند؛ یا حتّى اگر با نام فرهنگى هم حضور دارند و وجود دارند، باطنِ کار، کار سیاسى است.یکى دو سال قبل از این، یکى از این مجموعههایى که در کشور با نیّات خوبى تشکیل میشود، آمدند پیش من براى یک کارى، یک چیزى از ما میخواستند - یا حضورى در یک جمعى بود یا یک پیامى بود یا یک تأییدى بود؛ یک کارى با من داشتند - من آنوقت در آن حیطهی کارى که داشتند، به آنها اینجورى گفتم که توصیه میکنم شما به کار سیاسى نپردازید. خب، کار سیاسى الان این همه متصدّى و مباشر دارد - وارد و ناوارد - و همه هم الحمدلله چون کار آسانى است، وارد میشوند و بعد از یکى دو روز و چند صباحى میشوند سیاسى. این خیلى طرفدار و مشترى و مرتکب و مقترف(۱) دارد؛ شما بروید به کار فرهنگى بپردازید. نه اینکه در رشد سیاسىِ ذهن مردم تلاش نکنید؛ نه، این هم وظیفهی همه است؛ خود این هم یک کار فرهنگى است که انسان کارى کند که مردم رشد سیاسى پیدا کنند، قدرت تحلیل پیدا کنند، بینش درست پیدا کنند، یا بینش پیدا کنند - وقتى کسى بینش سیاسى پیدا کرد، درست و نادرست آن را خودش بعداً تعیین خواهد کرد - باید قدرتِ دیدِ حقایق سیاسى در مردم به وجود بیاید؛ مردم در برخورد با جریانها و حوادث سیاسى گیج نباشند. اینکه مردم قدرت تحلیل داشته باشند، مملکت را و انقلاب را بیمه میکند، تضمین میکند، هر حادثهاى یک جا به وجود آمد، بتوانند دُوروبَر حادثه را یک خُرده که نگاه کردند، بفهمند قضیّه چیست؛ این خیلى مهم است واقعاً؛ ما این را الان متأسّفانه نداریم، کم داریم. هرچه خود انقلاب و سنگلاخهاى انقلاب، مردم را به پیچوتاب انداخته و پیش برده، خب به جاى خود؛ ما و مجموعههاى ما کمتر تلاش کردهاند. چرا، اوایل انقلاب بود، تا چند سالى کارهایى در این مورد میشد که مردم را از لحاظ بینش سیاسى جلو ببرند - بعضى از مجموعهها - [امّا] حالا نیست؛ خود این یک کار فرهنگى است. امّا من توصیهام به آن مجموعه این بود که شما در کارهاى باندى و اجرائىِ سیاسى وارد نشوید و به کار فرهنگى بپردازید که متأسّفانه غریب است. حالا هم من به آقایان عرض میکنم که واقعاً کار فرهنگى مهم است؛ شما بیش از کار سیاسى، کار فرهنگى برایتان باید اهمّیّت داشته باشد.
خب، ممکن است این به ذهن بیاید که حالا یک مجموعهی فرهنگى در مقابل یک مجموعهی دیگرى که هستند - آنها هم برادرهاى مسلمانِ مؤمنى هستند، مشغول کار فرهنگى یا کار سیاسى هستند - این به چه معنا است. من اعتقادم این است که اگر مرکزى که به یک نامى تشکیل میشود، توانست فراگیرىِ خودش را حفظ کند و فراگیر باشد، خب، همانطور میماند، فراگیر خواهد ماند؛ [امّا] اگر به یک جریان، به یک بخش اختصاص پیدا کرد، باید منتظر باشد که آن طرف [هم] یک مجموعهی مشابه درست بشود، که هر دو بپوشانند. من حالا هم به شما برادرها و خواهرها عرض میکنم: شما هستید، انجمن اسلامى معلّمین هم هست - و یک کار تقریباً شبیه به هم است، یعنى یک مضمون واحدى است که دو مجموعه براى آن وجود دارد - میخواهم خواهش کنم از شما که وجود این مجموعه را بههیچوجه به معناى معارضهی با آن مجموعه تلقّى نکنید؛ آنها هم به معناى معارضه تلقّى نکنند. خب، یک گروهى هستند زیر پوشش آنها هستند، گروههایى هم هستند که زیر پوشش آنها نیستند؛ شما به آنها پوشش بدهید. اگر چنانچه دو مجموعهاى که با مضمون واحدى یا با هدف واحدى یا با شعار واحدى دارند در یک جامعهاى کار میکنند، هر کدام یک بخشى از کار را - که خیلى هم عظیم است - یا یک بخشى از مجموعهی مورد نظر را زیر بال بگیرند، در اختیار بگیرند، اگر با یکدیگر سینهبهسینه نشوند، من خیال میکنم تعارضى به وجود نخواهد آمد.
ما نباید نگاه کنیم ببینیم که دیگرى چه میکند؛ ما باید ببینیم ما چهکار باید بکنیم. از اوّل انقلاب هم ما همیشه همینجور فکر میکردیم. ما میگفتیم دستور کار خودمان را از دیگرى - که به اعتقاد ما خوب عمل نمیکند - نمیگیریم؛ ما دستور کارمان را از عقیدهی خودمان، از تشخیص خودمان میگیریم. ما باید خوب عمل کنیم، ما باید ملایم عمل کنیم، ما باید دینى و تقوایى عمل کنیم. همینطور که ایشان اشاره کردند، واقعاً «اُسِّسَعَلَی التَّقوی»(۲) باشد؛ مبنا و ملاک کار تقوا باشد. اگر فرضاً ما یک وقت دیدیم در جامعه، یک نفرِ دیگرى بر مبناى تقوا عمل نمیکند، نگوییم پس او چرا عمل نمیکند؛ خب، او نکند؛ عمل نکردن او بر تقوا، موجب این نمیشود که ما هم بر تقوا عمل نکنیم. ما باید بر اساس تقوا عمل کنیم. خداوند انشاءالله کمک کند که این حقایق را همهی ما - اوّل خود من و بعد هم بقیّهی برادرها و خواهرها - درست بفهمیم و به آن عمل بکنیم. بههرحال کار فرهنگى، کار بسیار بسیار مهمّى است.
و امروز جامعهی فرهنگیان کشور - منظورم از جامعه، [فقط] این جامعهی شما نیست؛ مجموعهی فرهنگیان کشور - یک مجموعهی محروم و قدرناشناخته و احترامنشدهاى هستند؛ احترامى فراخور خودشان. چقدر در این مجموعهی فرهنگى، تلاش و ابتکار و حسّ دلسوزى و حسّ خدمت و آن عزیزترین احساسهاى انسان یعنى عشق به نسل نو و آینده موج میزند؛ که این را مردم ما نمیدانند. اصلاً معلّم برایشان یک آدمى است مثل خودشان. یعنى من که پدر چند بچّه هستم، به معلّم این بچّه مثل بقیّهی آدمها نگاه میکنم؛ درحالیکه حقیقت قضیّه این نیست؛ او خزانهدار ما است و جز موردى که یک معلّمى ممکن است دلسوز نباشد، غالب معلّمین یا خیلى از معلّمین به این کار عشق میورزند؛ وَالّا [اگر] عشق نورزند، نمیتوانند اصلاً وارد این کار بشوند؛ کارى نیست که بدون عشق ورزیدن بشود آن را ادامه داد. این کار از روى عشق و اخلاص و علاقهمندى و دلسوزى است؛ این را مردم غالباً نمیدانند.
به نظر من از این مجموعهاى که در آن، این همه صفا هست، ارزش هست، معنویّت هست - و مورد شناسایى مردم هم نیست این معنویّتها - باید حمایت کرد، باید دفاع کرد. اگرچه شما خیلیتان هم معلّم هستید - شأناً، یا فعلاً - و این معنا شامل خود شما هم میشود، لکن شما به حیث جامعهی اسلامى فرهنگیان - نه بهعنوان یک فردى از مجموعهی فرهنگى کشور - حقیقتاً دلسوزانه با این مجموعه باید برخورد کنید. ببینید واقعاً براى معلّمین کشور چه چیزى لازم است و از جهت تقویت معنویّاتشان یا کمک به اصلاح امور زندگیشان در این جهت چه کارى باید کرد؛ هر کارى لازم است بکنید؛ [اگر] واقعاً از عهدهی شما برمیآید، دریغ نکنید؛ چون جامعهی فرهنگى کشور، بسیار جامعهی عزیز و ناشناختهاى است از نظر مردم.امیدواریم که انشاءالله خداوند به همهی شما و به برادرهایى که زحمت کشیدند این بنا را پایهگذارى کردند - که حالا از آقاى بادامچیان(۳) اسم آوردید؛ خداوند به ایشان هم انشاءالله توفیق بدهد و ایشان را تأیید کند - و همهی برادرهایى که در پایهگذارى این کار مؤثّر بودند و زحمت کشیدند و الان هم زحمت میکشند، توفیق بدهد و همهی شما را تأیید کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) انجامدهنده، کسبکننده
۲) سورهى توبه، بخشى از آیهی ۱٠۸؛ «... بر پآیهی تقوا بنا شده ...»
۳) آقاى اسدالله بادامچیان (عضو این شورا) در جلسه حضور داشت.