بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
اوّلاً از همهی برادران و خواهران که از نقاط دوردست تشریف آوردهاند، مخصوصاً علماى اعلام و خانوادههاى معظّم شهیدان صمیمانه تشکّر میکنم. و امیدوارم که خداوند متعال بر همهی شما مردم مؤمن و شریف و علاقهمند و فدائىِ انقلاب، رحمت و فضل و برکات خود را نازل کند.امروز در سرتاسر عالم یک حقیقت روشنى محسوس است که اگر کسى از مسائل جهان مطّلع باشد، این حقیقت را خواهد دید و جاى انکار نیست؛ و آن این است که اسلام در درون اجتماعات بشرى، چه اجتماعاتى که از ظلم و ستم قدرتهاى شیطانى و نظامهاى طاغوتى به جان آمدهاند و به دنبال یک فکر جدید و راه جدیدى هستند -مثل جوامع کشورهاى آفریقایى و آسیایى و امثال اینها- و چه حتّى خود جوامع کشورهاى اروپایى، به نحوى در حال نفوذ کردن است، در حال وارد شدن است.
البتّه کدام اسلام؟ این قابل بحث است. چون دو اسلام هست؛ دو چیز هست به نام اسلام؛ شاید بعضى از ظواهر این دو چیز، با هم شبیه هم هستند؛ امّا روح و لُب و جهتگیرى این دو چیز یکسان نیست: [یکى] اسلام حقیقى، اسلام قرآنى، اسلام ناب محمّدى [است]، یعنى اسلامى که پیروان خود را به وضع جدیدى از زندگى دعوت میکند، اسلامى که در خدمت صاحبان قدرت و رؤساى شرق و غرب قرار نمیگیرد؛ یک اسلام هم همان اسلامى است که اسمِ اسلام هست، ظواهرِ اسلام هست، امّا بهآسانى در خدمت آمریکا و غرب و شرق قرار میگیرد، مثل اسلام همین قلدرهایى که بر بعضى از کشورهاى اسلامى مسلّطند. آنها هم از اسلام دم میزنند، امّا اسلام براى آنها یک دکّان است، یک وسیلهی حیات است، یک وسیلهی قدرت است؛ وَالّا اسلام اگر همان اسلامِ قرآن است، تسلّط آمریکا بر مخازن نفتى مسلمین را، یا بر سرنوشت مسلمین را صریحاً رد میکند.چطور ممکن است کسى هم مسلمان باشد، هم مطیع و مُنقاد (۲) آمریکا باشد؟ هم مسلمان باشد، هم اهل فساد و انحطاط و عیش و طرب و انواع و اقسام گرفتاریهاى اخلاقى باشد؟ هم مسلمان باشد، هم به مردم ظلم کند و در رأس قدرت ظالمانهاى قرار داشته باشد و به میل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد کند؟ پس همان تعبیر «اسلام آمریکایى» که امام فقید بزرگوارمان مکرّر بیان میکردند، (۳) تعبیر درستى است براى اسلامِ آنچنان افراد و مدّعیانى.
و آنچه امروز در دلها و در جوامع بشرى دارد نفوذ میکند اسلام حقیقى است؛ اسلام ناب است؛ اسلام سازشناپذیر است. لذا شما میبینید در کشورهایى که مردمِ آن مسلمانند -مثل بعضى از کشورهاى عربى و آفریقایى که تودهی مردم، مسلمانند- مساجد معمور (۴) است؛ امّا [وقتى] یک جمعى بهعنوان طرفدارى از اسلام قیام میکنند، حکومتهاى وابسته این جمع را زیر فشار قرار میدهند و آنها را با انواع شکنجهها شکنجه میکنند و آنها را خرابکار مینامند. این به چه معنا است؟ معنایش این است که آنچه در آن کشورها رایج است چون از لبّ اسلام و حقیقت اسلام فاصله دارد، افراد مؤمن و داراى وجدانِ آگاه و آزاد درصدد برمیآیند که اسلام واقعى و سازشناپذیر را حاکم کنند و اصطکاک پیش میآید. این یک حقیقتى است که امروز اسلام در حال پیشروى است، و این یکى از معجزات اسلام و قرآن است؛ زیرا آنقدرى که علیه اسلام -بخصوص در طول این ده سال اخیر- تبلیغ شده و پول خرج شده و اقدام شده است، شاید علیه هیچ فکر و عقیدهی دیگرى در طول مدّت مشابه، این همه تبلیغ و ضدّیّت و خصومت انجام نگرفته.
از وقتى انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد و مردم مؤمنِ متعهّدِ ما، بر اساس اسلام عمل کردند -یعنى اسلام در کشور ما فقط لقلقهی لسان نبود و نیست، بلکه ملّت ما به همان جهتگیریهایى که قرآن براى مسلمانها خواسته است عمل کردند، ملّت ما با شیطانها و قدرتهاى ظالم مبارزه کردند، ملّت ما در راه خدا از همهچیز گذشتند؛ یعنى همان فداکاریاى که اسلام خواسته است، ملّت ما عزّت خود را در مقابل قدرتهاى جهانى حفظ کردند یعنى همان چیزى که قرآن براى مسلمانها خواسته است؛ وَلِله العِزَّةُ وَلِرَسولِه وَلِلمُؤمِنین، (۵) عزّتْ متعلّق به مؤمن است، چون مؤمن تنها کسى است که با همهی وجود در مقابل هر چیزى که بوى شیطنت و ظلم و فساد میدهد مبارزه و مقاومت میکند و فقط بندهی خدا است ولاغیر- و از وقتیکه ملّت ایران با پیروزى انقلاب توانست دین خدا را و اسلام را در قالب یک نظام اجتماعى مجسّم و متبلور بکند، ترس از اسلام در دل مستکبران به وجود آمد و شروع کردند علیه اسلام تلاش و مبارزه و پول خرج کردن و تبلیغ. مبارزهی با جمهورى اسلامى هم بهخاطر اسلام است. آنوقتى که جمهورى اسلامى اثبات کرد که به معتقدات خود و به اصول اسلامى پایبند است، بهعنوان یک خطر بزرگ تلقّى شد و تمام دستگاههاى استکبار علیه او به کار افتادند؛ وَالّا در آن اوایل کار که هنوز نمیدانستند جمهورى اسلامى چیست و تا چه حد پابند به مبانى و حرفهاى خود است، آنقدرها حسّاسیّتى نشان نمیدادند.خب پس این دو جریان در مقابل هم هستند؛ و این براى ما مردم ایران یک چیز مهم و سرشار از عبرت و درس است. این دو جریان این است: از یک طرف فشارهاى استکبار و قدرتهاى مادّى علیه اسلام در هر جاى دنیا که نشانهاى از اسلام دیده شود، روزافزون است -که خبرهایش را میشنوید؛ حتّى میبینید که یک مظهر کوچک از اسلام، در یک کشور اروپایى (۶) مایهی جنجال میشود و دولتمردان و سیاستمداران با آن به مبارزه مشغول میشوند- این یک طرف قضیّه است؛ و طرف دیگر قضیّه این است که علیرغم فشارى که امروز علیه مسلمانها و اسلام در دنیا هست، دلهاى مردم دنیا -بخصوص جوانها، بخصوص روشنفکران، بخصوص انسانهاى آگاه- متمایل و مجذوب به اسلام است. این دو حقیقت [است] و این همان چیزى است که گسترش اسلام حقیقى را تضمین خواهد کرد؛ اسلامى که متّکى به فطرت انسانها و مبارزِ با همهی دستگاههاى ظلم و ستم باشد، خواهد توانست بماند و بر دنیا حکومت کند و انسانها را به سمت خود جذب کند.
عبرت این مطلب براى ما و براى ملّت ما این است که در درون جامعهی خودمان قدر اسلام را بیش از پیش بدانیم. آن چیزى که ملّت ما را از همهی بندها و اسارتها آزاد خواهد کرد، نظام اسلامى و احکام اسلامى است. امروز شما در دنیا ملّتى را نمیتوانید پیدا کنید که به نحوى زیر فشار و اِعمال نفوذ قدرتهاى بزرگ نباشد؛ حتّى ملّتهاى بزرگ در سرتاسر دنیا به نحوى زیر نفوذ چند قدرتند. چند قدرت بزرگ هستند -مثل قلدرهاى یک محلّه، گردنکلفتهاى یک آبادى- که بقیّه مجبورند به آنها باج بدهند، از آنها اطاعت کنند، آنها را ملاحظه کنند. چند قدرت، امروز در دنیا هستند که حکم همان قلدرها و گردنکلفتها را دارند و بقیّهی ملّتها به نحوى از انحاء زیر نفوذ آنها هستند. خود ملّتها نمیخواهند [ولى] دولتهایشان -دولتهاى فاسد، حکومتهاى غیرمردمى، حکومتهاى بیاعتقاد به مردم- آنها را زیر نفوذ قدرتهاى بزرگ بردهاند و به آنها باج دادهاند و باز هم میدهند.
در این دنیایى که تقسیم شده است میان زورگو و زورشنو، ستمگر و ستمپذیر، در این دنیا، یک ملّت اعلام کرده و ثابت کرده که از نفود همهی قدرتها و گردنکلفتها و قلدرهاى دنیا آزاد است و آن ملّت ما است؛ این مبالغه نیست، این حقیقتى است. هیچکدام از قدرتهاى بزرگى که امروز به نحوى بر دنیا اِعمال نفوذ میکنند، بر نظام جمهورى اسلامى و بر ملّت ایران قادر به اِعمال نفوذ نیستند. همین آزادى -که این آزادى سیاسىِ بسیار باارزشى است- باید روزبهروز قویتر بشود و توسعه پیدا کند.
ما باید از لحاظ اقتصادى هم بهطور کامل خودمان را از زیر نفوذ قدرتها خارج کنیم. یعنى ملّت ما باید بتواند بنا بر تشخیص خود و مصلحت خود، آن صنعتى را که لازم دارد، آن کالا و متاعى را که احتیاج دارد، در داخل کشور و با استفادهی از منابع کشور و امکانات کشور تولید کند و به وجود بیاورد. البتّه امروز ما براى این کار هنوز مشکلاتى داریم، ملّت ما هنوز به آن حد نرسیده است؛ بهخاطر اینکه در گذشته همهچیزِ این ملّت جورى بنا شده بود که وابسته باشد به همان قدرتها: صنعت ما که جاى خود دارد، صنعت دقیق ما که جاى خود دارد، علیرغم پیشرفتهاى علمى دنیا کارى کردند -بیگانگان از یک طرف، قدرتهاى حاکم بر کشور ما و آن خانوادههاى وابستهی ظالم از یک طرف [یعنى] رژیم منحطّ پهلوى و قبلیها- که حتّى کشاورزى این مملکت وابسته باشد؛ صنعت که هیچ؛ صنعت دقیق که هیچ. این ملّت باید بتدریج با ابتکار خود، با تلاش خود، با قوّت مدیریّتى که بر آن اِعمال میشود، با وحدتى که همهی مردم در جهت آزادى و استقلال دارند، با آشنایى مردم به توطئهها و ترفندهاى دشمن و تبلیغاتى که دشمن میکند براى اینکه ملّت را از این کار و از این راه باز بدارد، خلاصه با قوّت و قدرت باید به طرف این آزادى و استقلال کامل اقتصادى برود.البتّه مقدّمهی استقلال اقتصادى، استقلال سیاسى است. آن کشورهایى که از لحاظ سیاسى وابسته هستند، قادر نخواهند بود و اصلاً انگیزهی این را ندارند که این آزادى و استقلال اقتصادى را به دست بیاورند. بحمدالله [در ایران] استقلال سیاسى و آزادى سیاسى هست؛ دنبالهی آن، استقلال اقتصادى است؛ و بالاتر از همه، استقلال فرهنگى است؛ [یعنى رفتن] دنبال یک فرهنگ مستقل، و طرد نشانههاى فرهنگ منحط و فاسد غربى از جامعه. دراینباره حرفها و بحثهاى زیادى هست.
آنچه من در این موقعیّت میخواهم عرض بکنم این است که ملّت ایران با توجّه به اینکه هنوز در نیمهی راه است، هنوز [براى] تحقّق اهداف بزرگ و حقیقیاش -به نحوى که مورد علاقهی این ملّت و منطبق بر اصول اسلامى است- تلاش بیشترى لازم دارد. و سعى دشمن -یعنى استکبار جهانى و در رأس آن آمریکا- بر همین بوده است که نگذارد این ملّت به این هدفها برسد و هر دولتى و هر تشکیلاتى که سعى کند ملّت را و کشور را به این استقلال و به این غناى لازم برساند، منفور قدرتهاى جهانى و استکبار جهانى است.امروز دولت فعلى ایران که همّت گماشته است بر اینکه کشور را از لحاظ امکانات ذاتى به تلاش همهجانبهاى وادار بکند و حقیقتاً سازندگى را و بازسازىِ بعد از جنگ را در کشور به راه بیندازد -که دارند براى این کار برنامهریزى میکنند و دارند زحمت میکشند براى اینکه مشکلات را از سر راه مردم بردارند- و آن چیزى را که شایستهی انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى است تحقّق بدهد، از نظر استکبار جهانى و قدرتهاى بزرگ دنیا به معناى واقعى کلمه مبغوض است. آنها بدشان میآید که یک ملّت انقلابى و زنده و بیدار، به فکر سازندگى و بازسازى بیفتد و براى آن تلاش کند و برنامهریزى کند و با یک مدیریّت قوى، سازندگى را پیش ببرد. آنها میخواهند مشکلات ملّت همیشه باقى بماند. آنها میخواهند به دنیا بگویند و القا کنند که اسلام نمیتواند کشور را اداره کند؛ میخواهند کشور اداره نشود. آنها میخواهند به مسلمانهاى جاهاى دیگر دنیا اینجور وانمود بکنند که اگر انقلاب کردید و اگر به سمت اسلام رفتید، مشکلات شما زیاد خواهد شد و زندگى شما سخت خواهد شد. نمیخواهند ملّت ایران که اوّلین انقلاب اسلامى بزرگ و پیروز را به راه انداخته، زندگى خوبى و شیرینى و توأم با گشایشى داشته باشد؛ چون میدانند که اگر این ملّت این توانایى را پیدا کرد و این کار را کرد، براى ملّتهاى دیگر سرمشق خواهد شد، الگو خواهد شد. لذا استکبار با هر دستگاهى و هر دولتى و هر شخصیّتى که تصمیم گرفته باشد بر بازسازى و ساختن واقعى کشور، مخالف است.
یکى از ترفندهاى تبلیغاتى دشمن همین است که ذهنها را به نحوى دچار تردید بکند که آینده چه خواهد شد؟ متأسّفانه بعضى از افراد سادهدل -شاید آدمهاى مغرضى هم دنبال قضایا باشند- وقتى میبینند کشور به سمت سازندگى و آبادى پیش میرود، به جاى کمک و به جاى همکارى، به جاى تسهیل امور، به جاى روشن کردن افق دید مردم، یک هالهاى از ابهام و شک را بر همهچیز میگسترانند، [مردم را] دچار تردید میکنند. تلاش مدیریّت قوى باید با پیشرفتها همراه باشد. چرا ما در پیشرفتهاى یک ملّت شک کنیم؟ کسانى که حرفى میزنند و اظهار نظرى میکنند، مواظب باشند که مبادا برطبق خواست دشمن و برطبق خواست استکبار حرف بزنند. دشمن همین را میخواهد؛ دشمن میخواهد که مردم در تلاش و سازندگى خودشان دچار شک و تردید بشوند.ما همچنان که بارها گفتهایم، وقتى یکپارچگى ملّت را مشاهده میکنیم، وقتى ایمان سرشار این مردم را و اخلاص شما را مشاهده میکنیم، وقتى برنامهها را میبینیم، وقتى به لطف و کمک الهى توجّه پیدا میکنیم، دلهاى ما پُر میشود از امید به آینده. و مطمئنّاً براى این ملّت مبارز و شجاع و مؤمن و پایبند به اسلام و آمادهی براى مقابلهی با دشمنان اسلام، آینده روشن است؛ آینده شیرین است. اسلام به فضل پروردگار خواهد توانست دشمن را که هنوز اِعمال نفوذ و قدرتش براى مردم ما مشکلات درست میکند، بکلّى از منطقهی زندگى مردم دور کند.
من به همهی برادران و خواهرانى که شما از میان آنها تشریف آوردهاید، ابلاغ سلام میکنم، براى همهی شما دعا میکنم؛ و امیدوارم که خداوند متعال با لطف و فضل و رحمت خود، همهی کارها را براى ملّت ما آسان کند و این وحدت و هماهنگى میان آحاد مردم و ملّت و دولت را روزبهروز انشاءالله قویتر و مستحکمتر کند.
والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
۱) در این دیدار جمعى از ائمّهى جمعه، روحانیّون، خانوادههاى شهدا، مسئولان و اقشار مختلف مردم شهرهاى بهار، کبودرآهنگ، هشتپر طوالش، سبزوار، مرند، اعضاى ستاد برگزارى نماز جمعهى تهران، فرهنگیان و دانشآموزان گلپایگان و بابل، طلّاب هندى مقیم قم و دستاندرکاران احداث حسینیّهى امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) -که در این دیدار براى اوّلین بار مورد بهرهبردارى قرار گرفت- حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام محمّدتقى عبدوس (امامجمعهى سبزوار) مطالبى بیان کرد.
۲) فرمانبُردار
۳) از جمله، صحیفهى امام، ج ۱۷، ص ۵۳۳؛ سخنرانی در جمع مسئولان نظام و اقشار مختلف مردم (۱۳۶۲/۴/۲۱)
۴) آبادشده، عمارتشده
۵) سورهى منافقون، بخشى از آیهی ۸؛ «... و[لى] عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است ...»
۶) ر.ک: بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان و دانشجویان سراسر کشور بهمناسبت روز ملّى مبارزه با آمریکا (۱۳۶۸/۸/۱۰)، پىنوشت شمارهی ۹