من به یاد میآورم که در زمان ریاست جمهوری خود، قصد شرکت در یک مجمع جهانی و ایراد سخنرانی را داشتم. رسمِ من این بود که متن این نوع سخنرانیها را قبلاً خدمت امام ارائه میدادم و میگفتم: «بنده این متن را آماده کردهام.» تا ایشان اگر نظری داشتند، بیان کنند. در مورد آن سخنرانی که قرار بود در جمعی از سران کشورها _که اکثرشان هم غیر مسلمان بودند_ ایراد شود، ایشان به من گفتند قضیهی تفکیکناپذیری دین از سیاست را هم در متن سخنرانی بگنجانید! من ابتدا تعجّب کردم که آخر این قضیه چه مناسبتی دارد؟! اما چون ایشان فرموده بودند، خود را موظّف میدانستم آنچه را که خواستهاند، انجام دهم. خلاصه اینکه، به قاعدهی یکی دو صفحه، قضیه تفکیکناپذیری دین از سیاست را در متن آن سخنرانی گنجاندم. نهایتِ سعیام این بود که آن قضیه، در ابتدای متن سخنرانی و جای برجستهای گنجانده شود.
بعدها هرچه زمان گذشت، به صحّت نظر ایشان، بیشتر معتقد شدم. همان وقت هم _بعد از آنکه سخنرانی انجام شد و برگشتم_ به دوستانم گفتم: «این فرموده و نظر امام، در ابتدا به نظرم عجیب آمد؛ امّا پس از ایراد سخنرانی، فهمیدم که این فکر کاملاً درست بود.» تاکید مکرّر امام به این خاطر بود که واقعاً روی این قضیه، در طول زمان، خیلی کار شده است. یعنی دشمن روی قضیهی تفکیک دین از سیاست، فراوان کارکرده است و از طرف خودیها هم نسبت به قضیهی تفکیکناپذیری خیلی قصور شده است.
در دیدار با روحانیون خوزستان در حوزه علمیه اهواز 1375/12/18
بعدها هرچه زمان گذشت، به صحّت نظر ایشان، بیشتر معتقد شدم. همان وقت هم _بعد از آنکه سخنرانی انجام شد و برگشتم_ به دوستانم گفتم: «این فرموده و نظر امام، در ابتدا به نظرم عجیب آمد؛ امّا پس از ایراد سخنرانی، فهمیدم که این فکر کاملاً درست بود.» تاکید مکرّر امام به این خاطر بود که واقعاً روی این قضیه، در طول زمان، خیلی کار شده است. یعنی دشمن روی قضیهی تفکیک دین از سیاست، فراوان کارکرده است و از طرف خودیها هم نسبت به قضیهی تفکیکناپذیری خیلی قصور شده است.
در دیدار با روحانیون خوزستان در حوزه علمیه اهواز 1375/12/18