خدا میداند که اگر در جنگ، فرد محکمی به استقامت امام نبود، حداقل یکی، دو استانِ این مملکت رفته بود. این تو بمیری، از آن تو بمیریهای قدیم نبود. این، چیز خیلی خطرناکی بود. حالا بر میدارند مینویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند: جنگ، تعطیل! غلطهای بیخودی، حرفهای دروغ، تهمتهای بیوجه! ما در آن جا، خودمان حاضر و ناظر بودیم. در این سالهای متمادی، کسی هم از ما دروغ نشنیده است. آدمهایی که نبودند، یا همان وقت هم مطرود امام بودند، حالا حرف میزنند و چیزهایی را بیخودی به امام نسبت میدهند. بعد از فتح خرمشهر، امام فرمودند که لب تمام طول مرزها بایستید و یک صف دفاعی تشکیل دهید و داخل مرزها نروید. نگفتند جنگ را تمام کنید. گفتند: با حالت تدافعی مطلق، لب مرزها بایستید. نیروهای نظامی، وقتی که هنوز اعلام صلح و آتش بس نشده بود، رفتند گفتند: نمیشود لب مرز ایستاد. طرف مقابل، هنوز ادّعای جنگیدن با ما دارد. لب مرز ایستادن، نیروهای ما را هضم خواهد کرد و از بین خواهد برد. ما مجبوریم که تحرّک داشته باشیم. این مطلب را نظامیها به امام گفتند؛ ما هم نگفتیم. نظامیهای متخصّص خبره، پیش امام آمدند و جلوِی ما، به ایشان گفتند این طوری است و نمیشود. امام فرمودند: خیلی خوب؛ حالا که این طور است، پس لب مرز باشید و حملات محدود بکنید. رفتند در قرارگاه نشستند، استراتژی بسیار خوب و موفقّی برای حملههای حول و حوش مرز ریختند و دیگر به اعماق نمیرفتند. کی امام گفتند جنگ را تمام کنید؟! امام همان وقتی هم که در سال 67 جنگ را تمام کردند، بعد از آن موقعی بود که بعضی از مسؤولان با ایشان رفتند بحث کردند، صحبت کردند، حرف زدند، اصرار کردند. ایشان همان موقع هم حاضر نبودند جنگ را تمام کنند. روحیهی امام، یک روحیهی محکمِ تسلیم ناپذیر بود و همین بود که ایران و ملت و انقلاب را نجات داد. هم کسانی که انقلاب را قبول دارند، باید شکرگزار امام باشند و هم کسانی که با انقلاب دشمنند، امّا ایران و این مرزها را قبول دارند، باید خاک پای امام را توتیای چشمشان کنند و خودشان را وامدار امام بدانند. امام موجب شد که ایران بماند و تجزیه نشود. اگر این استقامت امام نبود، مگر قضیه این طوری بود؟
در جمع مسئولان وزارت خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران 1375/05/16
در جمع مسئولان وزارت خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران 1375/05/16