بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
اوّلاً به آقایان عزیز و برادران خدمتگزار خیرمقدم عرض میکنم و خسته نباشید بهخاطر زحماتتان و تلاشهایى که میدانیم چقدر حسّاس و ظریف و مهم است. اینجا هم جا تنگ و هوا گرفته و گرم است، از این جهت هم عذرخواهى میکنم.
یک مسئله این است که توفیق سیاست خارجى جمهورى اسلامى در طول ده سال گذشته و عمدتاً هشت سال گذشته -که وزارت خارجه سروسامانى و روال مرتّب و منظّمى داشته- در فضاى سیاست بینالمللى چه اندازه بوده. و مسئلهی دیگر این است که ما بر اساس آن گذشته، آینده را با کدام هدفها و چگونه دنبال باید بکنیم؟ قاعدتاً این سمینارى که شما برادران عزیز داشتید -که بنده تا حدودى با وضع سمینارهاى شما آشنا هستم و در جلسات طولانى و صمیمى با شما نشستهایم و گفتگو کردهایم و مسائل کلّى مربوط به نمایندگیها و شما برادران را تا حدود زیادى میشناسم- سمینار مفیدى بوده و جمعبندیهاى خوب و نزدیک به واقعى در آن وجود داشته.
بهطور خلاصه این هشت سال را یا این ده سال را در یک محدودهی کلّیتر، باید سالهاى مبارزهی سختِ ظریفِ دیپلماسى جمهورى اسلامى به حساب آورد. این مبارزه از داخل وزارت خارجه و کارهاى تشکیلاتى این وزارت و تدوین کلّیّات و اصول سیاست خارجى که در آنجا انجام گرفته شروع میشده، و تا گزینش و پیدا کردن افرادى براى فرستادن به خطوط مقدّم این جبهه -که عمدتاً کشورهاى خارجى است- و تغذیهی آنها با تفکّرات و خطوط درست و هدایت پیدرپى نمایندگیها، و تا موضعگیریها، و تا [مسائل] سفارتخانههاى ما در سراسر عالم. و حقیقتاً مبارزهی دشوارى در این سالهاى سخت ما داشتیم؛ مبارزهاى که هنوز هم تمام نشده. این مبارزه فقط یک مبارزهی معمولى دیپلماسى نیست. دیپلماسى، یک جنگ است -شماها این را بخوبى میدانید و آن را لمس کردهاید- مثل جنگهاى نظامى، مثل برخوردهاى اقتصادى؛ تاکتیکها دارد، حملهها دارد، عقبنشینیها دارد، جابهجاشدنها دارد، فریبهاى جنگى دارد؛ یک جنگ است. همهی دیپلماتهاى دنیا مشغول جنگند. ارزش و تأثیر آن جنگ هم گاهى از جنگهاى نظامى کمتر نیست، بلکه در مواردى بیشتر هم هست؛ البتّه همیشه اینجور نیست. پس هر دیپلماتى در هر جاى دنیا که مشغول کار است، دارد میجنگد.
منظور من از جنگِ ما و مبارزهی ما و سنگر ما فقط این نیست -اینکه بود؛ این مال همهی دیپلماتها است- ما دچار یک جنگ تحمیلى، یک جنگ ناخواسته در عالم دیپلماسى شدیم و آن از این باب است که تمام کسانى و قدرتهایى که در دنیا با اسلام بد بودند -که در رأس اینها صهیونیسم، صهیونیسم سیاسى، تشکّل صهیونیسم در دنیا قرار دارد؛ بعدش قدرتهاى استکبارى [مثل] آمریکا و اینها هستند و همینطور ایادى آنها و همپیمانهایشان در سراسر دنیا؛ تا برسد به نیروهاى خردهریزى که هستند، مثل بعضى از این عناصر ضدّانقلابى مقیم خارج، ایرانیهاى مقیم خارج، که اینها دیگر آن عناصر پایینشان هستند؛ و تمام دستگاههایى و آنهایى که نهفقط با اسلام، حتّى با اصل دین مخالفت داشتند و حالا میدیدند که یک حکومتى و نظام سیاسیاى بر اساس این اسلامى که مورد عداوت آنها است به وجود آمده؛ همهی این دشمنهاى گوناگون- تمام توانشان را متمرکز کردند روى دیپلماسى ما. یعنى دستگاه دیپلماسى ما -عمدتاً در طول این هشت سال، بخصوص در این سالهاى آخر- یکتنه در مقابل همهی کسانى قرار گرفت که بهخودیخود مسئلهی دیپلماسى با ما نداشتند، [بلکه] مسئلهی اسلام داشتند، مسئلهی مبنا داشتند. خب، یک حکومتى است، یک دولتى، در آفریقا است، در فلان گوشهی دنیا است، از لحاظ دیپلماسى با ما کارى ندارد، مسئلهاى ندارد، دو دولت هستیم، با همدیگر یک مناسباتى و ارتباطاتى -در یک حدّى که هر دو قبول داشته باشیم- خواهیم داشت؛ امّا میبینیم همین هم با انواع وسایلش، در مواقع حسّاس، آن ضربهی خودش را میزند. وقتى نگاه میکنیم، میبینیم مسئله برمیگردد به اسلام؛ یا مستقیم یا غیرمستقیم. هر کسى، هر قدرتى، هر تشکیلاتى که با این جمهورى اسلامى و با مبناى اسلامِ آن به نحوى مخالفت داشت، این مخالفتها را روى دیپلماسى ما متمرکز کرد. شما ببینید چقدر کار دیپلماسى در یک چنین شرایطى دشوار میشود؟دیگر دیپلماسى ما یک حرکت معمولى نیست. مثل این است که فرض بفرمایید در یک طرفِ جبههی جنگ، پاى رزمندهاى را هم با زنجیرهایى ببندند یا زمین را زیر پاى او گِل کنند که حرکت و جابهجایى برایش مشکل باشد، و او بخواهد همان جنگ معمولى را که همه میکنند بکند. یعنى درحقیقت جنگ دیپلماسى ما یک جنگ مضاعف است. شما آقایانى که در کشورهاى مختلف هستید، [اگر] یک نگاه سطحى بیندازید به برخوردهایى که با شما شده -برخورد رسانهها، برخورد رسانههاى آن کشور، برخورد رسانههاى جهانى، برخورد دیپلماتهاى آن کشور و دیپلماتهاى دیگرى که آنجا هستند- بخوبى درمییابید و میبینید یک مبارزهی پنهانىِ همهجایىِ همیشگى با تشکیلات کار بینالمللىِ ما دائماً انجام میشده؛ هنوز هم انجام میشود. البتّه در آینده ممکن است مجبور بشوند عقبنشینى کنند، لکن تا آنوقتى که پایبندى اسلامىِ ما به حال خود محفوظ است، این مبارزات بههرحال هست. دیپلماسى ما این دورهی دشوار را گذرانده؛ من نمیخواهم حالا ترسیمِ سالهاى گذشته را بکنم.
ما دو نتیجه میگیریم: یکى اینکه در این مدّت دستگاه دیپلماسى ما یک پرورش ذهنى و سیاسى خوبى بحمدالله پیدا کرده؛ این را باید قدر دانست. همانطور که آقاى دکتر ولایتى اشاره کردند، شماها از صفر شروع کردید و حالا خوشبختانه نیروهاى بسیار خوب و زبده در میان شما پیدا میشوند که برجستگیها و درخشندگیهاى خوبى دارند؛ و سطح بهطور کلّى بالا رفته.
دوّم اینکه این میداندارى سیاسى و موضعگیریهاى وزارت خارجه در طول این چند سال، راه صحیح دیپلماسى انقلابى و اسلامى را ترسیم کرده؛ همین که همواره مورد تأیید امام هم قرار میگرفت و مورد تأیید مسئولین قرار میگرفت. یعنى اگر ما براى جامعهی انقلابى و اسلامى قائل به یک دیپلماسى انقلابى و اسلامى هستیم، به همین شکل است که جهتگیریهاى اسلامى در درجهی اوّل قرار بگیرد؛ نسبت به دشمن بههیچوجه از موضع ضعف و رعب برخورد نشود؛ عقل و منطق بر کلّ تصمیمگیریها حاکم باشد؛ در عین اینکه عاقلانه و منطقى حرکت میشود، در مقابل تهدیدهاى قدرتهاى بزرگ، برخوردها کاملاً شجاعانه و گستاخانه باشد؛ این خطّ درست دیپلماسى است.براى خیلیها قابل جمع نیست که چطور یک تشکیلاتى، هم میخواهد با منطق و با حساب و دقّت عمل بکند، هم انقلابى باشد؛ گویى بعضى بین انقلابیگرى و برخورد منطقى یک منافاتى قائل هستند؛ نه، ما مشاهده میکنیم که اینها میتواند با هم جمع بشود. انقلابیگرى به این نیست که ما آنجایى که نباید پرخاش کنیم، بیخودى پرخاش کنیم؛ انقلابیگرى به آن است که ما مواضع اسلامى و انقلابى را قاطعانه، بدون رودربایستى، بدون مرعوب شدن، بدون خام شدن در مقابل برخى از چهرههاى امیدبخش کاذب، حفظ کنیم. وقتى ما توانستیم مواضع انقلابى و اسلامى را -آن خطّ روشن را- دقیقاً حفظ بکنیم و مرعوب قدرتها نشویم و رودربایستى با کسى نداشته باشیم و فریب نخوریم، این همان ممشاى (۲) انقلابى و اسلامى است؛ و همین درست است. این خوشبختانه در طول این هشت سال بِمرور رو به سمت تکامل بوده و محفوظ مانده. و لذا امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالى علیه)، آن شخصیّت حکیمِ والاى دوراندیشِ نافذالبصیره -که واقعاً بصیرت نافذ و دقیقى داشتند- با رضایت از وزارت خارجه و خطّ کلّى دیپلماسىِ ما از ما جدا شدند و دنیا را ترک کردند؛ راضى بودند، اظهار رضایت میکردند. بارها ما این را از ایشان شنیده بودیم و احساس میکردیم.
و این نکته را من اضافه کنم بر این قسمت از صحبتم که برادران عزیز! هرچه بر پایبندى به اصول اسلامى و روشهاى اسلامى بیشتر تأکید بورزید، در این خط موفّقتر خواهید شد. یعنى ابّهتى که الان در دنیا از نظام جمهورى اسلامى وجود دارد و توفیقى که امروز دیپلماسىِ ما در دنیا دارد -که حتّى مخالفین ما نسبت به آن مُذعِن (۳) هستند- در درجهی اوّل ناشى از تقیّد و پایبندى اسلامى شماها و همهی دستاندرکاران این مسئله است. این را حفظ کنید. بخصوص سفراى ما، نمایندگیهاى خارجىِ ما، نسبت به خودشان، نسبت به دُوروبَریهایشان -کارمندانشان، خانوادهشان- نسبت به ظواهر اسلامى، نسبت به گزینشها، نسبت به برخوردها، تقیّدات اسلامى را صددرصد حفظ کنید؛ بههیچوجه در این مسئله انعطاف و نرمش نشان ندهید، که قوام شخصیّت شما و شخصیّت دیپلماسى ما به این است.آنجایى که ما نشان میدهیم که به یک عقیدهاى -آن هم عقیدهی دینى- قویّاً پابند هستیم، آنجا است که دشمن در ما چیزى از قدرت احساس میکند که آن را درست نمیشناسد؛ لذا ابّهتى از آن در دلش جا میگیرد. وَالّا این اقتدارهاى معمولى و ظاهرى -پول و ثروت و علم و تسلیحات و این چیزها- قابل فهم و قابل تشخیص است و خیلیها هم بیشتر از ما از آن برخوردارند. آن چیزى که در ما استثنائى است و توجّه دنیا را و احترام دیگران را جلب میکند، همین پایبندى ما به یک فکر و اعتقاد الهى است که نشان میدهیم در راه آن هیچگونه رودربایستى و گذشت و انعطاف و معامله و مانند اینها وجود ندارد. این را هرچه ممکن است حفظ کنید؛ این با ظواهر اسلامى، با امانت اسلامى، با پایبندیهاى شدید اسلامى تأمین خواهد شد ولاغیر؛ خیلى رعایت کنید این معنا را. البتّه من بحمدالله در موارد متعدّدى شاهد بودهام که اینها رعایت میشده؛ یعنى هر جا ما از نزدیک رفتیم دیدیم یا کسانى را فرستادیم دیدند، خبرها و مشاهدات خوب بوده، لکن هرچه بیشتر [رعایت کنید]؛ یعنى هیچ در این زمینه کوتاه نیایید.
سفیر ما در یک کشور باید یک انسان مستغنى، متدیّن، آزاد [باشد]؛ بدون اینکه اصلاً شائبهی چیزهایى که در مورد دیگران هست -دیگر نمایندگیها و سفرا که همکارهاى شما هستند در آن کشورهایى که در آنها توقّف دارید، میدانید چهجوریاند- [در مورد او باشد]؛ اصلاً باید اینجور تلقّى بشود که این از جنس آنها نیست؛ این یک چیز دیگر است، آنها یک چیز دیگرند؛ اینجور باید تلقّى بشود. البتّه در برخوردهاى تبلیغاتى و اینها خواهند گفت که این مثلاً مرتجع است، عقبافتاده است، این چیزها سرش نمیشود! امّا قضاوت باطنى غیر از این است؛ قضاوت باطنى، یک نوع شخصیّت انقلابىِ نفوذناپذیرى را از شما ترسیم میکند در ذهن رجال سیاسىِ آن کشور یا حتّى کسانى که در آنجا هستند. بههرحال هرچه میتوانید در این بخشِ تقیّدات اسلامى و پایبندیهاى مذهبى تأکید داشته باشید. این نسبت به این مسئله.
و امّا نسبت به آینده. من بهطور خلاصه عرض بکنم؛ سیاست خارجى ما نسبت به گذشته هیچ تفاوتى نکرده و نمیکند. ما در گذشته هم تصریح کردهایم که آماده هستیم براى ارتباط -ارتباط سالم، ارتباط دور از تکلّف (۴) و تحمیل- با هر کشور دیگرى. به دلایل خاصّى چند استثنا دارد؛ که آن استثناها هم واضحند؛ یک دلیل خاصّى پاى هر کدامِ آن استثناها هست. فرض بفرمایید دولت صهیونیستى اصلاً نامشروع است. خب انسان با کسى مراوده میکند که آن طرفْ چیزى وجود داشته باشد. انسان توپ را پرتاب میکند تا بگیرد، وقتیکه در مقابلش کسى باشد؛ اینجا در مقابل ما کسى نیست، این که هست یک چیز غیرقانونى است. و در امور اعتبارى اینجورى است: [وقتى] اصلاً این اعتبار غلط است، لذا هر واقعیّتى که بر اساس آن اعتبار تحقّق پیدا کرده باشد مثل لاواقعیّت است، مثل اینکه وجود خارجى ندارد؛ اصلاً وجودِ غیرقانونى است، نامشروع است. یا مثلاً آفریقاى جنوبى همینطور؛ (۵) یا آمریکا. آمریکا هم جزو همین مصداقها و مواردى است که ما ارتباط با او را رد میکنیم و قبول نمیکنیم.
سؤال میشود تا کِى؟ پاسخ این را بارها، هم خود امام فرمودند، هم همهی کسانى که دراینباره صحبت کردهاند، گفتهاند. امام فرمودند تا وقتى آدم بشود. (۶) «آدم بشود» یعنى این روشهاى غلط را و این سیاستهاى آمریکایى مبنىّ بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهورى اسلامى و حمایت از دشمنان جمهورى اسلامى و پشتیبانى بیقیدوشرط از دولت صهیونیستى را اصلاح بکند؛ تا این وقت. البتّه ما در جبین آن کشتى، حقیقتاً نور رستگاریاى هم نمیبینیم. (۷) این است که این همهمه و هیاهوى رابطه و مذاکره و اینها، حرفهاى مفتى است، هیچ کس هم نگفته؛ نه اینکه در ایران اختلاف [باشد]. تفسیرهاى خارجى این است که بله، شکاف است؛ یک عدّه میگویند باشد، یک عدّه میگویند نباشد؛ نخیر، دشمنهاى ما بحمدالله در همهی مسائل داخلى ما اشتباه میکنند و کج میفهمند و غلط میفهمند. البتّه یک مقدار هم غلط تبلیغ میکنند -این هم هست- اینجور هم نیست که همه جا غلط بفهمند؛ نه، یک وقتهایى هم درست میفهمند چه خبر است، منتها در مقام تبلیغات، مصلحت این است که روى شخصیّتها، روى چهرهها، روى جریانها یک اظهاراتى بکنند که نفْس آن اظهار برایشان مهم است و تأثیراتى دارد، حاکى از عقیدهی آنها نیست. در این قضیّه هم از این قبیل ممکن است باشد. به هر تقدیر، چه از روى عقیده این هیاهوى رابطه و مذاکره و این حرفها را به راه انداخته باشند، چه مصلحتْ در انشاء (۸) باشد -به قول ما طلبهها- یا اصلاً مصلحتْ این باشد که این حرف را بگویند و حاکى از عقیده نباشد، بههرحال ترفندى است خلاف واقع و ما رد میکنیم. هیچچیز از مسائل داخلى ما را بحمدالله آنها درست تشخیص ندادند، این را هم درست تشخیص نمیدهند. در ایران هیچ کس طرفدار و متمایل به مذاکرهی با آمریکا و ارتباط با آمریکا نیست. این حرفهایى که گفته میشود حرفهاى دیگرى است که اصلاً ربطى به رابطه و مذاکره ندارد. خب ما از آمریکا طلبکاریم، آنها را بایستى بدهند؛ شکّى نیست: اموال ما در آنجا مسدود است، آنها را بایستى باز کنند و حق را به حقدار بدهند؛ این طلب ما است از آنها و ربطى به ارتباط سیاسى و اینها ندارد.
از این استثناها که بگذریم، ما در ارتباط «باز» هستیم و هیچ شرطى جز ارتباط سالم مبتنى بر منافع طرفین و عدم ابتناء بر زورگویى و سلطهگرى و اینها نداریم. اصل سیاسى و زیربنائىِ «نه شرقى، نه غربى» ما هم بههرحال محفوظ است. «نه شرقى، نه غربى» یعنى سیاست ما تابع هیچ رکنى نخواهد شد؛ نه شرق و نه غرب. و این جزو اصول ما است، جزو مبانى ما است؛ هیچ شکّى هم در این نیست؛ تغییرپذیر هم نیست. این اصلاً سیاست نیست؛ این مبنا است، این پایهی نظام است، و منافاتى هم با ارتباط ندارد. آقایان در این جهت حرکت بکنید: ارتباطات را مستحکم کنید بر مبناى تفکّر اسلامى و اعتقاد اسلامى و راه اسلامى.امیدواریم که خداوند به شماها توفیق بدهد و این راه را بر شما هموار کند و برادران زحمتکش و خدمتگزار ما را در وزارت خارجه و همهی شماها را در اطراف و اکناف جهان -که دارید این سیاستها را عملى میکنید و پیش میبرید- توفیق بدهد و تأیید کند تا بتوانید انشاءالله این خدمت بزرگ را به اسلام و مسلمین ادامه بدهید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اوّلاً به آقایان عزیز و برادران خدمتگزار خیرمقدم عرض میکنم و خسته نباشید بهخاطر زحماتتان و تلاشهایى که میدانیم چقدر حسّاس و ظریف و مهم است. اینجا هم جا تنگ و هوا گرفته و گرم است، از این جهت هم عذرخواهى میکنم.
یک مسئله این است که توفیق سیاست خارجى جمهورى اسلامى در طول ده سال گذشته و عمدتاً هشت سال گذشته -که وزارت خارجه سروسامانى و روال مرتّب و منظّمى داشته- در فضاى سیاست بینالمللى چه اندازه بوده. و مسئلهی دیگر این است که ما بر اساس آن گذشته، آینده را با کدام هدفها و چگونه دنبال باید بکنیم؟ قاعدتاً این سمینارى که شما برادران عزیز داشتید -که بنده تا حدودى با وضع سمینارهاى شما آشنا هستم و در جلسات طولانى و صمیمى با شما نشستهایم و گفتگو کردهایم و مسائل کلّى مربوط به نمایندگیها و شما برادران را تا حدود زیادى میشناسم- سمینار مفیدى بوده و جمعبندیهاى خوب و نزدیک به واقعى در آن وجود داشته.
بهطور خلاصه این هشت سال را یا این ده سال را در یک محدودهی کلّیتر، باید سالهاى مبارزهی سختِ ظریفِ دیپلماسى جمهورى اسلامى به حساب آورد. این مبارزه از داخل وزارت خارجه و کارهاى تشکیلاتى این وزارت و تدوین کلّیّات و اصول سیاست خارجى که در آنجا انجام گرفته شروع میشده، و تا گزینش و پیدا کردن افرادى براى فرستادن به خطوط مقدّم این جبهه -که عمدتاً کشورهاى خارجى است- و تغذیهی آنها با تفکّرات و خطوط درست و هدایت پیدرپى نمایندگیها، و تا موضعگیریها، و تا [مسائل] سفارتخانههاى ما در سراسر عالم. و حقیقتاً مبارزهی دشوارى در این سالهاى سخت ما داشتیم؛ مبارزهاى که هنوز هم تمام نشده. این مبارزه فقط یک مبارزهی معمولى دیپلماسى نیست. دیپلماسى، یک جنگ است -شماها این را بخوبى میدانید و آن را لمس کردهاید- مثل جنگهاى نظامى، مثل برخوردهاى اقتصادى؛ تاکتیکها دارد، حملهها دارد، عقبنشینیها دارد، جابهجاشدنها دارد، فریبهاى جنگى دارد؛ یک جنگ است. همهی دیپلماتهاى دنیا مشغول جنگند. ارزش و تأثیر آن جنگ هم گاهى از جنگهاى نظامى کمتر نیست، بلکه در مواردى بیشتر هم هست؛ البتّه همیشه اینجور نیست. پس هر دیپلماتى در هر جاى دنیا که مشغول کار است، دارد میجنگد.
منظور من از جنگِ ما و مبارزهی ما و سنگر ما فقط این نیست -اینکه بود؛ این مال همهی دیپلماتها است- ما دچار یک جنگ تحمیلى، یک جنگ ناخواسته در عالم دیپلماسى شدیم و آن از این باب است که تمام کسانى و قدرتهایى که در دنیا با اسلام بد بودند -که در رأس اینها صهیونیسم، صهیونیسم سیاسى، تشکّل صهیونیسم در دنیا قرار دارد؛ بعدش قدرتهاى استکبارى [مثل] آمریکا و اینها هستند و همینطور ایادى آنها و همپیمانهایشان در سراسر دنیا؛ تا برسد به نیروهاى خردهریزى که هستند، مثل بعضى از این عناصر ضدّانقلابى مقیم خارج، ایرانیهاى مقیم خارج، که اینها دیگر آن عناصر پایینشان هستند؛ و تمام دستگاههایى و آنهایى که نهفقط با اسلام، حتّى با اصل دین مخالفت داشتند و حالا میدیدند که یک حکومتى و نظام سیاسیاى بر اساس این اسلامى که مورد عداوت آنها است به وجود آمده؛ همهی این دشمنهاى گوناگون- تمام توانشان را متمرکز کردند روى دیپلماسى ما. یعنى دستگاه دیپلماسى ما -عمدتاً در طول این هشت سال، بخصوص در این سالهاى آخر- یکتنه در مقابل همهی کسانى قرار گرفت که بهخودیخود مسئلهی دیپلماسى با ما نداشتند، [بلکه] مسئلهی اسلام داشتند، مسئلهی مبنا داشتند. خب، یک حکومتى است، یک دولتى، در آفریقا است، در فلان گوشهی دنیا است، از لحاظ دیپلماسى با ما کارى ندارد، مسئلهاى ندارد، دو دولت هستیم، با همدیگر یک مناسباتى و ارتباطاتى -در یک حدّى که هر دو قبول داشته باشیم- خواهیم داشت؛ امّا میبینیم همین هم با انواع وسایلش، در مواقع حسّاس، آن ضربهی خودش را میزند. وقتى نگاه میکنیم، میبینیم مسئله برمیگردد به اسلام؛ یا مستقیم یا غیرمستقیم. هر کسى، هر قدرتى، هر تشکیلاتى که با این جمهورى اسلامى و با مبناى اسلامِ آن به نحوى مخالفت داشت، این مخالفتها را روى دیپلماسى ما متمرکز کرد. شما ببینید چقدر کار دیپلماسى در یک چنین شرایطى دشوار میشود؟دیگر دیپلماسى ما یک حرکت معمولى نیست. مثل این است که فرض بفرمایید در یک طرفِ جبههی جنگ، پاى رزمندهاى را هم با زنجیرهایى ببندند یا زمین را زیر پاى او گِل کنند که حرکت و جابهجایى برایش مشکل باشد، و او بخواهد همان جنگ معمولى را که همه میکنند بکند. یعنى درحقیقت جنگ دیپلماسى ما یک جنگ مضاعف است. شما آقایانى که در کشورهاى مختلف هستید، [اگر] یک نگاه سطحى بیندازید به برخوردهایى که با شما شده -برخورد رسانهها، برخورد رسانههاى آن کشور، برخورد رسانههاى جهانى، برخورد دیپلماتهاى آن کشور و دیپلماتهاى دیگرى که آنجا هستند- بخوبى درمییابید و میبینید یک مبارزهی پنهانىِ همهجایىِ همیشگى با تشکیلات کار بینالمللىِ ما دائماً انجام میشده؛ هنوز هم انجام میشود. البتّه در آینده ممکن است مجبور بشوند عقبنشینى کنند، لکن تا آنوقتى که پایبندى اسلامىِ ما به حال خود محفوظ است، این مبارزات بههرحال هست. دیپلماسى ما این دورهی دشوار را گذرانده؛ من نمیخواهم حالا ترسیمِ سالهاى گذشته را بکنم.
ما دو نتیجه میگیریم: یکى اینکه در این مدّت دستگاه دیپلماسى ما یک پرورش ذهنى و سیاسى خوبى بحمدالله پیدا کرده؛ این را باید قدر دانست. همانطور که آقاى دکتر ولایتى اشاره کردند، شماها از صفر شروع کردید و حالا خوشبختانه نیروهاى بسیار خوب و زبده در میان شما پیدا میشوند که برجستگیها و درخشندگیهاى خوبى دارند؛ و سطح بهطور کلّى بالا رفته.
دوّم اینکه این میداندارى سیاسى و موضعگیریهاى وزارت خارجه در طول این چند سال، راه صحیح دیپلماسى انقلابى و اسلامى را ترسیم کرده؛ همین که همواره مورد تأیید امام هم قرار میگرفت و مورد تأیید مسئولین قرار میگرفت. یعنى اگر ما براى جامعهی انقلابى و اسلامى قائل به یک دیپلماسى انقلابى و اسلامى هستیم، به همین شکل است که جهتگیریهاى اسلامى در درجهی اوّل قرار بگیرد؛ نسبت به دشمن بههیچوجه از موضع ضعف و رعب برخورد نشود؛ عقل و منطق بر کلّ تصمیمگیریها حاکم باشد؛ در عین اینکه عاقلانه و منطقى حرکت میشود، در مقابل تهدیدهاى قدرتهاى بزرگ، برخوردها کاملاً شجاعانه و گستاخانه باشد؛ این خطّ درست دیپلماسى است.براى خیلیها قابل جمع نیست که چطور یک تشکیلاتى، هم میخواهد با منطق و با حساب و دقّت عمل بکند، هم انقلابى باشد؛ گویى بعضى بین انقلابیگرى و برخورد منطقى یک منافاتى قائل هستند؛ نه، ما مشاهده میکنیم که اینها میتواند با هم جمع بشود. انقلابیگرى به این نیست که ما آنجایى که نباید پرخاش کنیم، بیخودى پرخاش کنیم؛ انقلابیگرى به آن است که ما مواضع اسلامى و انقلابى را قاطعانه، بدون رودربایستى، بدون مرعوب شدن، بدون خام شدن در مقابل برخى از چهرههاى امیدبخش کاذب، حفظ کنیم. وقتى ما توانستیم مواضع انقلابى و اسلامى را -آن خطّ روشن را- دقیقاً حفظ بکنیم و مرعوب قدرتها نشویم و رودربایستى با کسى نداشته باشیم و فریب نخوریم، این همان ممشاى (۲) انقلابى و اسلامى است؛ و همین درست است. این خوشبختانه در طول این هشت سال بِمرور رو به سمت تکامل بوده و محفوظ مانده. و لذا امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالى علیه)، آن شخصیّت حکیمِ والاى دوراندیشِ نافذالبصیره -که واقعاً بصیرت نافذ و دقیقى داشتند- با رضایت از وزارت خارجه و خطّ کلّى دیپلماسىِ ما از ما جدا شدند و دنیا را ترک کردند؛ راضى بودند، اظهار رضایت میکردند. بارها ما این را از ایشان شنیده بودیم و احساس میکردیم.
و این نکته را من اضافه کنم بر این قسمت از صحبتم که برادران عزیز! هرچه بر پایبندى به اصول اسلامى و روشهاى اسلامى بیشتر تأکید بورزید، در این خط موفّقتر خواهید شد. یعنى ابّهتى که الان در دنیا از نظام جمهورى اسلامى وجود دارد و توفیقى که امروز دیپلماسىِ ما در دنیا دارد -که حتّى مخالفین ما نسبت به آن مُذعِن (۳) هستند- در درجهی اوّل ناشى از تقیّد و پایبندى اسلامى شماها و همهی دستاندرکاران این مسئله است. این را حفظ کنید. بخصوص سفراى ما، نمایندگیهاى خارجىِ ما، نسبت به خودشان، نسبت به دُوروبَریهایشان -کارمندانشان، خانوادهشان- نسبت به ظواهر اسلامى، نسبت به گزینشها، نسبت به برخوردها، تقیّدات اسلامى را صددرصد حفظ کنید؛ بههیچوجه در این مسئله انعطاف و نرمش نشان ندهید، که قوام شخصیّت شما و شخصیّت دیپلماسى ما به این است.آنجایى که ما نشان میدهیم که به یک عقیدهاى -آن هم عقیدهی دینى- قویّاً پابند هستیم، آنجا است که دشمن در ما چیزى از قدرت احساس میکند که آن را درست نمیشناسد؛ لذا ابّهتى از آن در دلش جا میگیرد. وَالّا این اقتدارهاى معمولى و ظاهرى -پول و ثروت و علم و تسلیحات و این چیزها- قابل فهم و قابل تشخیص است و خیلیها هم بیشتر از ما از آن برخوردارند. آن چیزى که در ما استثنائى است و توجّه دنیا را و احترام دیگران را جلب میکند، همین پایبندى ما به یک فکر و اعتقاد الهى است که نشان میدهیم در راه آن هیچگونه رودربایستى و گذشت و انعطاف و معامله و مانند اینها وجود ندارد. این را هرچه ممکن است حفظ کنید؛ این با ظواهر اسلامى، با امانت اسلامى، با پایبندیهاى شدید اسلامى تأمین خواهد شد ولاغیر؛ خیلى رعایت کنید این معنا را. البتّه من بحمدالله در موارد متعدّدى شاهد بودهام که اینها رعایت میشده؛ یعنى هر جا ما از نزدیک رفتیم دیدیم یا کسانى را فرستادیم دیدند، خبرها و مشاهدات خوب بوده، لکن هرچه بیشتر [رعایت کنید]؛ یعنى هیچ در این زمینه کوتاه نیایید.
سفیر ما در یک کشور باید یک انسان مستغنى، متدیّن، آزاد [باشد]؛ بدون اینکه اصلاً شائبهی چیزهایى که در مورد دیگران هست -دیگر نمایندگیها و سفرا که همکارهاى شما هستند در آن کشورهایى که در آنها توقّف دارید، میدانید چهجوریاند- [در مورد او باشد]؛ اصلاً باید اینجور تلقّى بشود که این از جنس آنها نیست؛ این یک چیز دیگر است، آنها یک چیز دیگرند؛ اینجور باید تلقّى بشود. البتّه در برخوردهاى تبلیغاتى و اینها خواهند گفت که این مثلاً مرتجع است، عقبافتاده است، این چیزها سرش نمیشود! امّا قضاوت باطنى غیر از این است؛ قضاوت باطنى، یک نوع شخصیّت انقلابىِ نفوذناپذیرى را از شما ترسیم میکند در ذهن رجال سیاسىِ آن کشور یا حتّى کسانى که در آنجا هستند. بههرحال هرچه میتوانید در این بخشِ تقیّدات اسلامى و پایبندیهاى مذهبى تأکید داشته باشید. این نسبت به این مسئله.
و امّا نسبت به آینده. من بهطور خلاصه عرض بکنم؛ سیاست خارجى ما نسبت به گذشته هیچ تفاوتى نکرده و نمیکند. ما در گذشته هم تصریح کردهایم که آماده هستیم براى ارتباط -ارتباط سالم، ارتباط دور از تکلّف (۴) و تحمیل- با هر کشور دیگرى. به دلایل خاصّى چند استثنا دارد؛ که آن استثناها هم واضحند؛ یک دلیل خاصّى پاى هر کدامِ آن استثناها هست. فرض بفرمایید دولت صهیونیستى اصلاً نامشروع است. خب انسان با کسى مراوده میکند که آن طرفْ چیزى وجود داشته باشد. انسان توپ را پرتاب میکند تا بگیرد، وقتیکه در مقابلش کسى باشد؛ اینجا در مقابل ما کسى نیست، این که هست یک چیز غیرقانونى است. و در امور اعتبارى اینجورى است: [وقتى] اصلاً این اعتبار غلط است، لذا هر واقعیّتى که بر اساس آن اعتبار تحقّق پیدا کرده باشد مثل لاواقعیّت است، مثل اینکه وجود خارجى ندارد؛ اصلاً وجودِ غیرقانونى است، نامشروع است. یا مثلاً آفریقاى جنوبى همینطور؛ (۵) یا آمریکا. آمریکا هم جزو همین مصداقها و مواردى است که ما ارتباط با او را رد میکنیم و قبول نمیکنیم.
سؤال میشود تا کِى؟ پاسخ این را بارها، هم خود امام فرمودند، هم همهی کسانى که دراینباره صحبت کردهاند، گفتهاند. امام فرمودند تا وقتى آدم بشود. (۶) «آدم بشود» یعنى این روشهاى غلط را و این سیاستهاى آمریکایى مبنىّ بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهورى اسلامى و حمایت از دشمنان جمهورى اسلامى و پشتیبانى بیقیدوشرط از دولت صهیونیستى را اصلاح بکند؛ تا این وقت. البتّه ما در جبین آن کشتى، حقیقتاً نور رستگاریاى هم نمیبینیم. (۷) این است که این همهمه و هیاهوى رابطه و مذاکره و اینها، حرفهاى مفتى است، هیچ کس هم نگفته؛ نه اینکه در ایران اختلاف [باشد]. تفسیرهاى خارجى این است که بله، شکاف است؛ یک عدّه میگویند باشد، یک عدّه میگویند نباشد؛ نخیر، دشمنهاى ما بحمدالله در همهی مسائل داخلى ما اشتباه میکنند و کج میفهمند و غلط میفهمند. البتّه یک مقدار هم غلط تبلیغ میکنند -این هم هست- اینجور هم نیست که همه جا غلط بفهمند؛ نه، یک وقتهایى هم درست میفهمند چه خبر است، منتها در مقام تبلیغات، مصلحت این است که روى شخصیّتها، روى چهرهها، روى جریانها یک اظهاراتى بکنند که نفْس آن اظهار برایشان مهم است و تأثیراتى دارد، حاکى از عقیدهی آنها نیست. در این قضیّه هم از این قبیل ممکن است باشد. به هر تقدیر، چه از روى عقیده این هیاهوى رابطه و مذاکره و این حرفها را به راه انداخته باشند، چه مصلحتْ در انشاء (۸) باشد -به قول ما طلبهها- یا اصلاً مصلحتْ این باشد که این حرف را بگویند و حاکى از عقیده نباشد، بههرحال ترفندى است خلاف واقع و ما رد میکنیم. هیچچیز از مسائل داخلى ما را بحمدالله آنها درست تشخیص ندادند، این را هم درست تشخیص نمیدهند. در ایران هیچ کس طرفدار و متمایل به مذاکرهی با آمریکا و ارتباط با آمریکا نیست. این حرفهایى که گفته میشود حرفهاى دیگرى است که اصلاً ربطى به رابطه و مذاکره ندارد. خب ما از آمریکا طلبکاریم، آنها را بایستى بدهند؛ شکّى نیست: اموال ما در آنجا مسدود است، آنها را بایستى باز کنند و حق را به حقدار بدهند؛ این طلب ما است از آنها و ربطى به ارتباط سیاسى و اینها ندارد.
از این استثناها که بگذریم، ما در ارتباط «باز» هستیم و هیچ شرطى جز ارتباط سالم مبتنى بر منافع طرفین و عدم ابتناء بر زورگویى و سلطهگرى و اینها نداریم. اصل سیاسى و زیربنائىِ «نه شرقى، نه غربى» ما هم بههرحال محفوظ است. «نه شرقى، نه غربى» یعنى سیاست ما تابع هیچ رکنى نخواهد شد؛ نه شرق و نه غرب. و این جزو اصول ما است، جزو مبانى ما است؛ هیچ شکّى هم در این نیست؛ تغییرپذیر هم نیست. این اصلاً سیاست نیست؛ این مبنا است، این پایهی نظام است، و منافاتى هم با ارتباط ندارد. آقایان در این جهت حرکت بکنید: ارتباطات را مستحکم کنید بر مبناى تفکّر اسلامى و اعتقاد اسلامى و راه اسلامى.امیدواریم که خداوند به شماها توفیق بدهد و این راه را بر شما هموار کند و برادران زحمتکش و خدمتگزار ما را در وزارت خارجه و همهی شماها را در اطراف و اکناف جهان -که دارید این سیاستها را عملى میکنید و پیش میبرید- توفیق بدهد و تأیید کند تا بتوانید انشاءالله این خدمت بزرگ را به اسلام و مسلمین ادامه بدهید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار همزمان با برگزارى همایش رؤساى نمایندگىهاى جمهورى اسلامى ایران در تهران، برگزار شد. در ابتداى این دیدار، آقاى علىاکبر ولایتى (وزیر امور خارجه) گزارشى ارائه کرد.
۲) رفتار، مشى
۳) اعترافکننده، اقرارکننده
۴) رنج و مشقّت
۵) با روى کار آمدن حزب ملّى آفریقاى جنوبى در سال ۱۹۴۸، قوانین و مقرّرات زیادى در جهت تحکیم موقعیّت سفیدپوستان و محروم کردن سیاهان این کشور از حقوق اساسى خود وضع شد که بشدّت تبعیض نژادى را در این کشور توسعه بخشید. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، به دستور حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف)، ایران صدور نفت خود به آفریقاى جنوبى را متوقّف کرد و به روابط خود در کلّیّهى زمینهها با این کشور پایان داد.
۶) صحیفهى امام، ج ۱۹، ص ۹۵؛ سخنرانى در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (۱۳۶۳/۸/۶)
۷) اشاره به مصرع «در جبین این کشتى نور رستگارى نیست» سرودهى سیّداشرفالدّین حسینى (نسیم شمال)
۸) حکمى که ملاک جعل و اعتبار آن، همان جعل و اعتبار آن است، نه وجود مصلحت یا مفسدهاى در متعلَّق آن.