خطبه‌های نماز جمعه تهران


خطبه اول:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستهدیه و نستغفره و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرة فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیّما بقیةالله فی الأرضین و صلّ علی ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فی کتابه: «و انفقوا فی سبیل‌الله و لا تلقوا بایدیکم الی تهلکة و احسنوا ان الله یحب المحسنین» (۱)

همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را دعوت می‌کنم و توصیه می‌کنم به حفظ تقوای الهی و ذکر عظمت و رحمت و عذاب پروردگار؛ و نفس خودم و همه‌ی شما عزیزان را توصیه می‌کنم به رعایت اوامر الهی و اجتناب از نواهی پروردگار؛ و از همه‌ی شما عزیزان می‌خواهم که در این ساعات بابرکت و بافضلیت در هنگام ظهر جمعه در بهترین فصل از فصول تاریخ ملت ما دلها را هر چه بیشتر متذکر خدا کنید، و از خدا بخواهید و به خدا پناه ببرید. و امیدوارم که پروردگار عالم بر دلهای ذاکر بندگان مؤمن خود رحم و لطف و فضل خودش را شامل کند، و به دعاهای شما با دیده‌ی لطف و اجابت بنگرد، بحثی که امروز در خطبه‌ی اول عرض خواهم کرد دنباله‌ی بحثهایی است که در زمینه‌ی انواع آزادیها در جامعه‌ی اسلامی و وظیفه‌ی دولت اسلامی و حکومت اسلامی در حفظ و حراست از این آزادیها در چندین جمعه و خطبه عرض شد. بحث امروز درباره‌ی آزادی در زمینه‌ی مسائل و فعالیتها و تلاشهای اقتصادی است. این بحث یکی از آن بحثهای بسیار مهم و ضمناً بسیار حساس است و شاید بشود گفت که در طول این بیست- سی سال گذشته که مسائل اسلامی و تفکرات نوین قرآنی در میان قشرهای روشنفکر اسلامی و به تدریج در بین مردم منتشر شده است، این بحث یکی از آن بحثهای حاد و داغ و پرجنجال محیط ما و محیط کارهای فکری ما بوده است. از مسأله‌ی آزادی اقتصادی در اسلام سوء استفاده‌های زیادی هم شده است. از طرفی طرفداران مکاتب چپ سوء استفاده کردند و گفتند اسلام طرفدار اقتصاد آزاد است، و بنابراین طرفدار استثمار است، و اسلام را به این بهانه کوبیدند. عده‌ای از افرادی که مایل بودند از اسلام دفاع کنند اما تفکر عمیق اسلامی را هم درست نمی‌دانستند، آنها هم سوء استفاده یا اشتباه کردند از ترس حمله‌ی گروه‌های چپ به کلی آزادی فعالیت اقتصادی در اسلام را نفی کردند و منکر شدند، که در اسلام چیزی به نام آزادی اقتصادی وجود دارد. یک عده هم عملاً سوء استفاده کردند، یعنی در سایه‌ی آزادیهای اقتصادی در اسلام جیبهای خودشان را پُر کردند و چه پیش از پیروزی انقلاب - که البته نظام آن روز این را بیشتر تشویق می‌کرد - و چه حتی بعد از پیروزی نظام اسلامی از آزادیهایی که بود سوء استفاده کردند و بر ثروتها و اندوخته‌ها و سوء استفاده‌های خودشان هر چه خواستند افزودند. به‌هرحال مسأله‌ی حساسی است، و من البته در بحث امروز - که شاید یکی دو خطبه‌ی دیگر هم بعد از آن، بعد از امروز، درباره‌ی این موضوع بحث کنم - نمی‌خواهم این مسأله را به صورت مشروح در این‌جا مطرح کنم، زیرا اوّلاً خطبه‌ی نماز جمعه گنجایش بحثهای ریز و دقیق و استدلالی را آنقدرها ندارد، و ثانیاً به حسب نیاز زمان و موقعیت و بلاغت همه‌ی بحثهایی که در این باب هست مورد احتیاج نیست، و فعلاً بحثهای الویت‌دارتری وجود دارد. آنچه که من امروز در حول و حوش مسأله‌ی آزادی اقتصادی عرض خواهم کرد، و شاید در دنبال آن در یکی دو خطبه‌ی دیگر، چند مسأله‌ی کلی در پیرامون این مسأله است، که شاید بشود گفت که مورد اتفاق همه است؛ و کسانی که در این مسأله نظرات مختلفی از لحاظ تشخیص موضوع دارند، در این چند موضوع نباید هیچ تردیدی به خودشان راه بدهند، و این یک اجمالی از آن بحث تفصیلی است که من مطرح خواهم کرد. همان‌طور که عرض شد این بحث را از جنبه‌های مختلفی می‌شود مورد ملاحظه قرار داد. اولین مطلبی که باید عرض بشود - ولو خیلی کوتاه - این است که اگر ما می‌گوئیم و معتقدیم که آزادی اقتصادی در اسلام هست، این آزادی اقتصادی به هیچ‌وجه نباید تشبیه بشود به آزادی اقتصادی در دنیای سرمایه‌داری غرب. دو نوع چیز، دو نوع آزادی، دو نوع تلاش اقتصادی وجود دارد، آنچه که امروز در غرب هست - که من مقداری بیشتر شرح خواهم داد - مورد قبول اسلام نیست و سرمایه‌داری به معنای غربی آن به هیچ‌وجه از نظر اسلام امضاء و تأیید نشده، بلکه حتی با آن مبارزه و مقابله‌ی جدی هم در احکام فراوان صورت گرفته. این اولین نکته که هم کسانی که مایلند راجع به این مسأله فکر کنند و هم کسانی که سخنانی را در زمینه‌ی اقتصاد آزاد و مالکیت خصوصی می‌شنوند، از اول این را بدانند که آنچه در باب اسلام گفته می‌شود الگوی آن در نظام کاپیتالیستی غربی و سرمایه‌داریهای موجود دنیا نیست، آن چیز دیگری است و این چیز دیگری. نکته‌ی بعدی این است که بهترین راه برای این‌که آزادی اقتصادی تأمین بشود در یک جامعه‌ی اسلامی این است، که حکومت اسلامی و دولت اسلامی سیاستی اتخاذ بکند و قوانینی وضع بکند، که بر طبق آن قوانین همه‌ی افراد در جامعه‌ی اسلامی قادر باشند آزادانه فعالیت اقتصادی کنند، و همه‌ی قشرهای مردم از فعالیت اقتصادی خود بتوانند بهره‌مند بشوند. این یکی از آن وجوه امتیاز و جدائی بین نظام اسلامی در اقتصاد و نظامهای غربی است؛ در نظامهای غربی اگر چه به حسب ادعا به حسب قوانین معمولی و اساسی مردم آزاداند که فعالیت اقتصادی داشته باشند، اما در حقیقت این آزادی متعلق به همه‌ی مردم نیست. این منابع عظیم ثروت، این دریاها، این منابع طبیعی، این دشتهای حاصلخیز، این معادن، این همه امکاناتی که جزو ثروت عمومی جامعه محسوب می‌شود، اینها اینجور نیست که راحت در اختیار همه‌ی قشرهای جامعه قرار بگیرد، و هر کسی بتواند بر روی آن بهره‌برداری و کار بکند و منتفع بشود. بلکه آن کسانی عملاً و واقعاً آزادند، که دارای ثروتهای انباشته و زیاد هستند، که سررشته‌ی اقتصاد جامعه بلکه حتی خواهم گفت سررشته‌ی سیاست جامعه و اداره‌ی جامعه در دست آنهاست. آنها هستند که در حقیقت بر منابع ثروت استفاده تسلط و سیطره دارند و استفاده و بهره‌برداری را آنها می‌کنند؛ و آنها فضا را برای استفاده‌ی عموم جامعه تنگ کردند. لذا شما می‌بینید در جوامع سرمایه‌داری - چه جوامع پیشرفته‌ی سرمایه‌داری و چه جوامع عقب افتاده‌ی سرمایه‌داری - مثل بیشتر کشورهای جهان سوم اغلب مردم در یک فقر شدیدی هستند، به خصوص در این کشورهای عقب افتاده. در حالی که اجتماعات عظیمی از مردم دچار فقر و بیکاری و بیجائی و بی‌مسکنی و محرومیت از بیشتر مواهب زندگی هستند، یک عده‌ی معدودی آزادانه تلاش می‌کنند، فعالیت می‌کنند، ثروت در می‌آورند، معادنی دارند معادن دیگری را می‌گیرند، کارخانجاتی دارند کارخانجات دیگری را ایجاد می‌کنند، دائر می‌کنند، زمینهایی دارند زمنیهای دیگری را به آن اضافه می‌کنند، از دریاها استفاده می‌کنند، از همه‌ی منابع طبیعی در حقیقت یک عده معدود از جامعه استفاده می‌کنند؛ دیگران - چه کسبه‌ی جزء، چه کارگران، چه کارگران معادن، چه کارگران کشاورزی، چه کارگران کارخانجات - در حقیقت ریزه خوار خوان آنها و استفاده کننده از زیادی ثروت آنها و از گوشه‌ی سفره‌ی آنها هستند. خودشان امکان تلاش، امکان تولید، امکان بهره‌برداری، امکان کار سازنده، امکان تولید ثروت به آن معنای حقیقی ندارند. پس راه این‌که ما اقتصاد آزاد را به معنای حقیقی خودش در جامعه به وجود بیاوریم این است که از این انحصار جلوگیری کنیم، امکانی در جامعه به وجود بیاید که اغلب افراد جامعه، بیشتر قشرهای جامعه یا همه‌ی کسانی که قدرت کار دارند، اینها بتوانند از امکانات طبیعی از زمین، از دریا، از انفال، از دشتها، از مراتع استفاده کنند. این حدیث معروفی که از قول امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام نقل می‌شود - که البته بنده آن را درست نمی‌دانم - که می‌فرمایند: «ما رأیت نعمتاً موفورتاً الا و فی جانبها حقاً مضیع» یعنی هیچ جا هیچ نعمت فراوان و انباشته‌ای را ندیدم، مگر این‌که در کنار آن یک حق ضایع شده‌ای را دیدم. این حدیث یک معنای دقیق و لطیفی دارد، که ناظر به همین مطلبی است که عرض شد. بعضی تصور کردند معنای این حدیث این است که هر جا نعمت زیادی هست، این در حقیقت دزدی و غصب از یک عده است، پس در کنار آن غاصب یک عده مردم ضعیف هستند، بعد اشکال کردند به این حدیث که نه ما می‌بینیم کسانی ثروتهایی دارند که از راه دزدی و غصب هم نیست از راه تلاش است، این نیست معنای حدیث؛ معنای حدیث به حسب آنچه که به ذهن بنده می‌آید، این است که آن جائی که نعمت فراوانی هست، ثروت زیادی هست، امکانات زیادی هست؛ خود ثروت، خود نعمت موفور در حقیقت امکانات کسب درآمد بیشتر را به آن صاحب ثروت می‌بخشد، و به همان نسبت این امکان را از دسترس دیگران دور نگه می‌دارد. آن کسی که دارای یک سرمایه‌ی زیادی در جامعه هست، او بیشتر می‌تواند تولید ثروت بکند و از ثروتهای معمولی مرده‌ی افتاده‌ی متعلق به عموم مردم بیشتر می‌تواند استفاده کند تا آدم فقیر؛ پس هر جا نعمت زیادی هست، فرصتها در اختیار اوست، امکانات در اختیار اوست، میدان تلاش اقتصادی در اختیار اوست، قوانین در غالب کشورها بر طبق نظر او و این طبقه به وجود می‌آید، بنابراین فرصت از دست اکثریت مردم - که آن ثروت را ندارند - گرفته می‌شود. بنابراین این حرف، این حدیث چه مستندی به مولای متقیان باشد یا نباشد مضمون، مضمون درستی است. پس بنابراین راه درست اقتصاد آزاد در جامعه‌ی اسلامی این نیست که ما این آزادی را فقط در اختیار آن کسانی قرار بدهیم که قدرت مانور اقتصادی دارند، بلکه علاوه‌ی بر این‌که افرادی که قدرت حرکت و فعالیت اقتصادی دارند آنها باید کار اقتصادی بکنند، باید وضع جامعه، نظام جامعه، قوانین جامعه، کیفیت ارتباطات جامعه به شکلی باشد که همه‌ی مردم - یعنی همه‌ی آن کسانی که قدرت کار دارند - آنها همه بتوانند فعالیت آزاد اقتصادی کنند و از کار خودشان منتفع بشوند؛ این یک نکته. نکته‌ی بعدی در باب آزادی اقتصادی این است که همه‌ی انواع آزادی در جامعه‌ی اسلامی باید بوسیله‌ی قدرت حاکم اسلامی در جامعه کنترل و هدایت و نظارت بشود، این کنترل برای چیست؟ برای این است که این آزادی به فساد منتهی نشود، این آزادی موجب سلب آزادی دیگران نشود، در آزادی بیان هم همینجور است، در آزادیهای سیاسی هم همینجور است، در آزادیهای فرهنگی هم همین‌طور است - که قبلاً درباره‌ی اینها بحث مفصلی شده - در آزادی اقتصادی هم همینجور. اگر آزادی فعالیتهای اقتصادی را به اینجور معنا کنیم که آن کسانی که قدرت فعالیت و مانور اقتصادی دارند اینها آزادنند هر چه خواستند تولید کنند، هر جور خواستند عرضه کنند، هر وقت خواستند توزیع کنند، هر جور خواستند بفروشند، هر جور خواستند مصرف کنند این یقیناً نظر اسلام نیست. اسلام در کنار آزادی اقتصادی و مالکیت خصوصی - که به همه‌ی افراد جامعه اعطاء کرده و داده - نظارت و کنترل دقیق دستگاه حاکمیت را هم بر همه‌ی اینها لازم دانسته، یعنی باید دستگاه حکومت مراقب باشد که از این آزادیها سوء استفاده نشود. حتی در مصرف باید مراقبت بشود که اسراف بوجود نیاید، البته اسراف در یک حدی فقط یک گناه شخصی است؛ شما اگر در داخل منزلتان یک چیزی را به صورت مسرفانه مصرف کردید، این یک فعل حرام است فقط، یک کار گناه است چون اسراف کار خلاف است دیگر کار حرام است یک کار حرامی کردید، اما اگر همین کار حرام به حدی رسید و به کیفیتی درآمد که نظام اقتصادی جامعه را تهدید می‌کند، در جامعه فقر را گسترش می‌دهد، مایه‌ی محرومیت قشرهای عظیمی از مردم می‌شود، اشیاء و اجناسی را که با زحمت زیاد و با شرکت عمومی تولید می‌شود اینها را به فنا و نابودی تهدید می‌کند آن وقت دولت اسلامی وظیفه دارد تکلیف دارد که بیاید در مقابل این اسراف و در مقابل این زیاده‌روی و تضییع اموال بایستد. البته این در سطح نظام جهانی اینجور است، یعنی مخصوص جامعه نیست، مخصوص داخل جامعه نیست، نظر اسلام در سطح دنیا هم همینجور است. کشورهایی که امروز دچار اسراف در مواد غذایی هستند - که بعضی از کشورهای ثروتمند دنیا نزدیک هفتاد درصد مواد غذایی را مصرف می‌کنند کشورهای پیشرفته در حالی که خودشان حدود سی‌وپنج - شش درصد مردم دنیا و جمعیت دنیا هستند - اگر یک نظام عادلانه‌ی اقتصادی جهانی برقرار باشد، اگر سازمانهای بین‌المللی مسلط و قوی‌ای وجود داشته باشد جلوی اینها باید گرفته بشود؛ اگر سازمانهایی در دنیا باشند و حکومتهای دارای وجدان بیداری در دنیا باشند که قدرتشان را به نفع انسانها و ملتها بخواهند به کار ببرند باید جلوگیری کنند از این‌که امریکا مثلاً در هر سالی چند میلیون هکتار زمین مزروعی خودش را اجازه‌ی کشت نمی‌دهد، برای این‌که جلوگیری از اُفت قیمتها بکند؛ در حالی که در دنیا روزانه چندین هزار کودک زیر پنج سال از گرسنگی و سوء تغذیه می‌میرند؛ در حالی که ده تا پانزده درصد مردم دنیا دچار قحطی زدگی‌اند؛ در حالی که سی درصد مردم دنیا دچار کمبود مواد غذای‌اند. یا جلوگیری باید بکنند از این‌که مثلاً بازار مشترک اروپا چند سال قبل از این مقدار زیادی از مواد غذایی تولید شده‌ی خودش را به دریا ریخت برای این‌که جلوگیری کند از کاهش قیمتها و نگذارد قیمتها در دنیا و در بازارهای بین‌المللی بشکند. پس مسأله‌ی مبارزه‌ی با اسراف مبارزه‌ی با تضییع اموال، مبارزه‌ی با زیاده‌روی در نظام اقتصادی بین‌المللی هم با همین قوّت از نظر اسلام وجود دارد، البته در نظام یک جامعه به طریق اولی. پس بنابراین اقتصاد آزاد به معنای این نیست، مالکیت خصوصی به معنای این نیست که کسی حق داشته باشد هر مقداری که می‌خواهد مصرف کند ولو این مصرف زیاد او موجب بشود انسانهایی از گرسنگی بمیرند، انسانهایی دچار بیماری بشوند، انسانهایی مواد اولیه و لازم زندگی گیرشان نیاید که مصرف بکنند، این هم از نظر اسلام درست نیست؛ و ممنوع است. یک نکته‌ی دیگر در باب اقتصاد آزاد در اسلام که بحث می‌کنیم این است که هیچ‌گاه اجازه داده نمی‌شود در اسلام که فعالیت آزاد اقتصادی موجب دست درازی به سرنوشت سیاسی جامعه و دخالت در بافت سیاسی و تشکیلات سیاسی جامعه بشود. سرمایه سالاری؛ آن چیزی که امروز در کشورهای سرمایه‌داری غرب به قوّت هر چه تمامتر وجود دارد، سرمایه‌دارهای بزرگ در حقیقت اداره کنندگان حقیقی و دستهای پشت پرده در نظام سیاسی کشورهای بزرگ هستند؛ البته بعضی از عناصرشان در داخل حکومتها هم راه پیدا می‌کنند، مثل همین نظامهایی که امروز هستند، نظام امریکا و غیر او که عناصری از حکومت خودشان عضو سرمایه‌دارهایند، خودشان جزو سهامدارهای بزرگ کمپانیهای نفتی یا غیر نفتی و بقیه‌ی شرکتهای بزرگ هستند. یا این‌که در حکومتها هم شرکت نداشته باشند اما در پشت پرده انتخابات در اختیار آنهاست، تعیین رئیس جمهور با کمک آنهاست، پیش رفتن و پس رفتن یک شخصیت در صحنه‌ی سیاست، در سنا، در مجلس نمایندگان در اختیار آنهاست، قوانینی که وضع می‌شود با نظر آنهاست طبق مصلحت آنهاست، این چیزی که امروز در دنیای غرب وجود دارد که به اعتقاد بنده دنیای غرب را باید دنیای سرمایه سالاری گفت؛ کاپیتالسیم به معنای سرمایه‌داری شاید خیلی دقیق نباشد. سرمایه گرائی، سرمایه سالاری آقایی سرمایه و سرمایه‌دار آقایی کمپانیها و ثروتمندها و پولدارها بر امور جامعه این است که شاخصه‌ی بزرگ دنیای سرمایه‌داری غرب را امروز به وجود آورده و این هم از نظر اسلام مردود است و هر چیزی که به این منتهی بشود باید جلویش گرفته بشود. آخرین نکته‌ای که می‌خواهم روی آن یکقدری بیشتر تأکید بکنم - اگر چه به اختصار - این است که در اقتصاد آزاد اسلامی به مقتضای آزادی اقتصادی مسؤولیت امور اقتصادی جامعه و سنگینی بار امور اقتصادی جامعه هم بر دوش مردم است. در کشورهای سوسیالیستی اینجوری نیست؛ در کشورهای سوسیالیستی و در نظام دولت سالاری - که دولت همه‌ی کارخانجات زمینها و دستگاه‌های تولید ثروت را و تولید را در اختیار دارد، مردم کارمندان دولت هستند - از مردم توقعی نمی‌شود داشت، مردم برای کار مثلاً جنگ یا ویرانی یا زلزله یا بیماری اگر در جامعه به وجود آمد، کارمندان دولتند چکار می‌توانند بکنند؟ مگر تن خودشان را بیاورند مصرف کنند. اما در نظام اسلامی اینجوری نیست، انفاق و دادن مال و اداره‌ی امور نیازهای اقتصادی و پُر کردن خلاءهای اقتصادی مستقیماً {بر دوش دولت‌} بر دوش ملت و مردم است و آحاد مردمی است که کارهای اقتصاد جامعه و فعالیت آزاد اقتصادی را در جامعه دارا هستند. این یک اصل اسلامی است، مسأله‌ی انفاق. در جامعه‌ی اسلامی یک حادثه‌ای رخ می‌دهد، که دولت احتیاج پیدا می‌کند به پول، این پول را مردم باید تأمین کنند. جنگی در جامعه پیش می‌آید، ویرانی‌ای پیش می‌آید، بیماری‌ای پیش می‌آید، حادثه‌ی فوق‌العاده‌ای پیش می‌آید، نظر اسلام این است که مردم باید به قدر وسع و توانائی خودشان این خلاء را پر کنند. البته چون همه‌ی مردم در یک سطح نیستند، آن کسانی که بهره‌مندی بیشتری دارند، امکانات بیشتری دارند، تکلیف بیشتر بر عهده‌ی آنهاست، و این یک نکته‌ای است که مردم ما و جامعه‌ی اسلامی ما باید به آن توجه کافی و لازم را معطوف کند. ما البته همیاری مردم را در طول دوران انقلاب به شدت و قوّت مشاهده کردیم، در این هیچ شکی نیست. امروز هم برای مخارج جنگ، برای مخارج گوناگون دولت، برای کمبودها، برای زلزله زده‌ها، سیل زده‌ها، آواره‌ها و هر حادثه‌ای که رخ می‌دهد، می‌بینیم که مردم کمک می‌کنند و امکاناتشان را آنچه که هست از روستاها، از محلات فقیرنشین، از مردم طبقات بسیار پائین تا طبقات متوسط به مقدار همتشان، به مقدار ایمانشان، به مقدار علاقمندی و دلسوزیشان امکانات را در اختیار آن مصارف عمومی می‌گذارند؛ اما این کافی نیست. آن کسانی که بیشترین بهره‌مندیها را در جامعه دارند اینها وظیفه‌شان با مردم عادی یکسان نیست. اگر در یک مسأله‌ای در یک حادثه‌ای شما می‌بینید فلان زن مستمند طبقه‌ی ضعیف یا متوسط طلای خودش را مثلاً، یادگار دوران جوانی خودش را، زینت منحصر به فرد خودش را، دستمزد کار شبانه روزی و پرزحمت روزهای متمادی خودش را می‌آید در اختیار مصرف عمومی و جهاد فی سبیل‌الله می‌گذارد و در حقیقت در راه خدا انفاق می‌کند، اگر حد تلاش و ایمان در جامعه‌ی ما این است، آن کسانی که از امکانات بالایی برخوردار هستند باید به همان نسبت به پُر کردن این نیازها و خلأها کمک کنند. این نمی‌شود که در جامعه‌ی اسلامی ما جامعه‌ای که به هدایت قرآن حرکت می‌کند، در راه اسلام حرکت می‌کند، برای خدا و اعلای کلمه‌ی دین جنگ می‌کند، و در مقابلش در مقابل این هدفها و شعارها تحمل آن همه مشکلات را می‌کند، یک عده‌ای هم در جامعه باشند که بهره‌مندیهایی هم داشته باشند، برخورداریهایی هم داشته باشند، هیچ مسؤولیتی هم در مقابل نیازهای جامعه حس نکنند، این از نظر اسلام اصلاً قابل قبول نیست. این آیه‌ای که در اول خطبه عرض کردم «و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» همین مطلب را بیان می‌کند؛ می‌فرماید در راه خدا انفاق کنید، و به دست خودتان، خودتان را در هلاکت نیندازید. یعنی اگر انفاق نکردید، به دست خودتان خودتان را در هلاکت می‌اندازید. امروز ما حقیقت قضیه این است می‌بینیم قشرهایی را، مردمی را، که برخورداریهای آنها از جامعه‌ی اسلامی و از روند معمول جامعه‌ی اسلامی از متوسط مردم بیشتر است، اما کمکهایشان به نیازهای عمومی از متوسط مردم کمتر است؛ این قابل قبول نیست. من نمی‌گویم آن کسانی که برخورداری دارند هیچگونه کمکی نکردند یا مسؤولیتی به عهده نمی‌گیرند، چرا بعضی‌ها هم هستند برخورداریهایی دارند البته غالباً متوسطینند، سطح بالا نیستند، کمکهایی هم می‌کنند اما نسبت محفوظ نیست. اگر مادر یک شهید تنها یادگار فرزندش را، یا سکه‌ای را که برای دامادی جوانش ذخیره کرده بوده با کمال اخلاص می‌آید در راه جنگ می‌دهد؛ یا خانمی که زحمتکش هست، کارگر هست، نامه می‌نویسد پول می‌فرستد به میزان کمی می‌گوید این مقداری است که من در طول چند هفته یا چند ماه یا بیشتر توانستم ذخیره بکنم و از خرج معمولی خودم کم بگذارم و بگذارم در اختیار جبهه و در اختیار مصارف عمومی یا آن جوان بسیجی مختصر چیزی را که در جبهه به او می‌دهند که اصلاً قابل ذکر نیست، همان را جمع می‌کند و در اختیار جبهه می‌گذارد؛ یا آن کارگر یا آن کارمند یا آن کاسب درآمد خودش را بخشی از آن را برای جبهه برای مصارف عمومی مصرف می‌کند، اگر وضع جامعه و وضع ایمان طبقه‌ی متوسط و ضعیف جامعه در این حد هست، آن کسانی که در طبقات بالاتر و بهره‌مندیهای بیشتر هستند درآمدهای بیشتر دارند، امکانات بیشتری داشتند و توانستند بیشتر بهره‌مند بشوند اینها مسؤولیت و تکلیف بیشتری دارند، این قابل قبول نیست که آنها خودشان را بر کنار بدارند. و نکته این جاست که جامعه‌ی اسلامی به صورت تعارف این حرف را نمی‌زند، این یک وظیفه است، یک تکلیف است، نه فقط یک حکم اخلاقی؛ این همه آیات انفاق در قرآن بیان یک حکم اخلاقی نیست، بیان یک فریضه‌ی شرعی است. شما ببینید لحن انفقوا در قرآن همان لحن جاهدوا فی سبیل الله است، «انفقوا فی سبیل الله»، «جاهدوا فی سبیل الله» یک جور حرف زده، یک جور مردم را مخاطب قرار داده و این یکی از آن نکات مهمی است که در طی مباحث اقتصادی اسلام حتماً باید به آن توجه بشود، بحث مسؤولیت عمومی به تناسب امکانات و به تناسب بهره‌مندیها در مقابل نیازهای عمومی، در مقابل دفاع از کشور، دفاع از مرزها، دفاع از نوامیس، دفاع از نظام اسلامی و در مقابل بقیه‌ی تهاجمهایی که می‌شود این یکی از وظائف و فرائضی است که بر دوش مردم هست. امیدواریم که خدای متعادل همه‌ی ما را موفق بدارد که به این وظیفه‌ی بزرگ اسلامی خودمان عمل کنیم.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

والعصر انّ الانسان لفی خسر الّا الذین امنوا و عملوا الصالجات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

۱) بقره: ۱۹۵